فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۵۲٬۸۲۶ مورد.
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
49 - 64
حوزههای تخصصی:
مورخان تاریخ ادبیات سنّتی وقتی درباره زبان و ادبیات فارسی در هند سخن می گویند، با دقت و جزئیات به کانون های ادبی و تفاوت و شباهت آن ها در شبه قاره توجه نکرده اند و اغلب به صورت کلی به موضوع کانون های ادبی پرداخته اند. بر همین اساس، این مقاله با تمرکز بر متغیر «کانون ادبی» بنا دارد به تعیین و تعریف کانون های ادبی شبه قاره در قرن دهم هجری که شاعران و نویسندگان ایرانی در تأسیس و گسترش آن ها نقش اساسی و تأثیرگذار داشته اند، بپردازد. با بررسی تذکره های فارسی و نیز منابع دست اول تاریخی، به این نتیجه رسیدیم که در بازه زمانی مذکور، دست کم چهار کانون ادبی، قابل تشخیص است: کانون ادبی احمدنِگَر، کانون ادبی بیجاپور، کانون ادبی گُلکَنده و کانون ادبی آگره. ما همچنین مشخص کردیم که ادیبان مهاجر از کدام شهرهای ایران به این کانون ها مهاجرت کرده اند و در هر کانون ادبی به چه جایگاه و منزلتی دست یافته اند و نیز تصویری عمومی از اوضاع هر کانون ارائه داده ایم. در بررسی مقایسه ای پایان مقاله، کانون های یادشده با یکدیگر مقایسه شده اند.
بازنمایی خود و دیگری در رمان همنام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
31 - 48
حوزههای تخصصی:
مفهوم مهاجرت همواره با تبعات و بحران های هویتی در مواجهه با دوگانه خودی-دیگری بین میزبان و مهاجر همراه است. این مقاله به بازنمایی خودی و دیگری از نظرگاه نقد پسااستعماری در رمان همنام، اثر جومپا لاهیری، می پردازد و با روش تحلیل و توصیف داده های تحقیق، به این پرسش اصلی پاسخ می دهد که نسل اول و دوم مهاجران برای تثبیت هویت فرهنگی و جنسیتی خود و زدودن چالش های پیشِ رو در کشور میزبان چه می کنند. نتیجه پژوهش نشان می دهد که نسل اول مهاجران با قانون جذب و طرد و نسل دوم در تعامل با هویت بومی خود، یاد می گیرند که چگونه با خود و دیگری به همزیستی جغرافیایی و فرهنگی قابل قبولی دست یابند. اگرچه در ابتدا نسل دوم با فاصله گرفتن از فرهنگ خودی، به فرهنگ دیگری شیفتگی بیشتری نشان می دهد، در پایان، این رمان، راه حل نهایی نسبت به تعارضات هویتی و مواجهه با دیگری را حفظ فرهنگ خودی در کنار گفت وگو و تعامل با رمزگان فرهنگی دیگری با توسل به نظریه آستانه فرهنگی هومی بابا معرفی می کند. لاهیری با طرح موضوع مهاجرت در رمان، صدای مهاجران را به عنوان یک صدای به حاشیه رفته، در کانون روایت قرار می دهد.
Storytelling Models in Classical Persian Literature(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۳
9 - 18
حوزههای تخصصی:
Iran is considered one of the ancient and civilized countries of the world, with a culture and civilization that has persisted for thousands of years without collapse. Written storytelling is one of the defining features of ancient civilizations, with its origins in Iran dating back approximately three thousand years. This article examines storytelling models in classical Persian literature. The common narrative methods in classical Persian literature can be categorized into five models: the repetitive model, the pearl beads on a plate model, the string of pearls (pearl necklace) model, the cluster of grapes model, and the grand narratives containing smaller stories model. It should be noted that the diversity of these methods is closely linked to the customs, traditions, and tastes of ancient Iranian society. Traces of these storytelling techniques can be observed in classical Persian literature until the twentieth century. However, after this period, influenced by contemporary European literature, these models gradually faded and disappeared from contemporary Persian literature.
واکداری در همخوان های چاکنایی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۴ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۹۶) ویژه نامه زبان ها و گویش های ایرانی
75 - 98
حوزههای تخصصی:
چاکنایی های بی واک [?] و [h] در زبان فارسی در برخی بافت های واجی واکدار می شوند. تظاهر آوایی واکداری بست چاکناییِ [?] و سایش چاکناییِ [h] به ترتیب به صورت واک بازداشته و واک نفسی است. در یک مطالعه صوتی، میزان واکداری و شدت واکداری همخوان های چاکنایی فارسی را در کلماتی که از سطح پیکره های طبیعی گفتار فارسی استخراج شده بودند، در سه بافت واجی پیش واکه ای، بین واکه ای و پس واکه ای اندازه گیری کردیم. نتایج نشان داد بست چاکنایی /?/ در هر سه جایگاه پیش واکه ای، بین واکه ای و پس واکه ای واکدار است و میزان واکداری آن در این سه جایگاه تقریباً به یک اندازه است. اما واکداری /h/ وابسته به جایگاه واجی است به این صورت که این همخوان در جایگاه پیش واکه ای واکداری ضعیفی دارد ولی در جایگاه بین واکه ای و پس واکه ای میزان واکداری آن به طور قابل توجهی افزایش می یابد. چنین بحث کردیم که رفتار آوایی متفاوت /h/ و /?/ بر حسب پارامترهای وابسته به واک با توجه به سازوکارهای تولیدی متفاوت آنها قابل توضیح است. در تفسیر واجی رفتار آوایی چاکنایی های فارسی، پیشنهاد کردیم که این همخوان ها، نه به صورت دو واحد زنجیره ای، بلکه به صورت دو الگوی واک سازیِ ]گستردگی چاکنایی[ و ]انقباض چاکنایی[ بازنمایی شوند که میزان فعالیت این الگوها مشخصه دهی نشده است.
Le Procès-verbal de J.M.G. Le Clézio : La perte d’une tradition ou l’aventure en conflit d’une écriture ?(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Jean-Marie Gustave Le Clézio, détenteur du prix Nobel de la littérature en 2008, possède une écriture protéiforme, mouvante et d’une grande richesse. Dans Le Procès-verbal, le récit leclézien, dépossédé de sa cohérence narrative et langagière, transcrit la représentativité du monde par une aventure errante, confuse et extatique. Le roman, se levant sur les décombres du Nouveau Roman, sort de l’ordinaire pour mettre en scène un roman-jeu, un roman-puzzle en refusant les caractéristiques classiques romanesques et en rejetant l’individu en pleine contradiction, en pleine folie, dans une civilisation frustrante. L’auteur, décrivant le personnage jeté dans une ambiguïté existentielle, illustre un contexte ironique de la société occidentale. Le présent article, par une démarche descriptive-analytique, porte sur la mise en question de la représentation du langage, de la structure narrative et de l’altération du sujet dans le roman Le Procès-verbal qui, dévoilant le conflit d’une écriture, reflète des ambiguïtés et des perturbations narratives et stylistiques au niveau diégétique. Son texte prête également sa voix aux oscillations, aux malentendus et aux indifférences envers les tragédies humaines.
تحلیل دوبیتی های «لاله طور» علامه اقبال لاهوری بر اساس نظریه ارتباط زبانی رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
125 - 142
حوزههای تخصصی:
برپایه نظریه ارتباط زبانی رومن یاکوبسن (1982-1896)، تحقق هر ارتباط کلامی، نیازمند شش عامل است، یعنی فرستنده، گیرنده، پیام، موضوع، رمزگان و مجرای ارتباطی که جهت گیری پیام به سوی هریک از آن ها موجب نقش های خاصی شامل نقش عاطفی، ترغیبی، ادبی، ارجاعی، رمزگان و همدلی می شود. در بررسی و مطالعه دوبیتی های «لاله طور» علامه اقبال لاهوری که به روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته، کارکردهای شش گانه زبان براساس نظریه ارتباطی یاکوبسن تبیین و تحلیل شده و تلاش بوده تا به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که کدام نقش زبانی بیشترین کارکرد را در این مجموعه شعری دارد. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که علاوه بر نقش ادبی، نقش عاطفی که در آن جهت گیری پیام به سوی خود گوینده است، بیشترین کارکرد را دارد و اقبال از این طریق، به بیان عواطف و احساسات خویش پرداخته و حتی از دیگر نقش های زبان نیز درراستای تحقق همین امر بهره جسته است؛ ازاین رو هدف و محوریت کلام در این دوبیتی ها با «فرستنده» (من) است و نوع ادبی آن ها از نوع ادب غنایی است که عنصر توصیف در آن مهم ترین عنصر به حساب می آید و شاعر در آن به توصیف احوال، اندیشه و احساس لطیف خویش پرداخته است.
بررسی نقش و جایگاه ایزدبانوان هندوایرانی در طبقات سه گانه دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
181 - 196
حوزههای تخصصی:
نظریه سه گانه دومزیل، یک ساختار جامعی از خدایان، ایزدان و الهه های باستانی اقوام کهن هندواروپایی را براساس جایگاه آن ها مورد دسته بندی قرار داده است که باتوجه به زیرشاخه هندوایرانی آن، اشتراکات و همسانی های زیادی میان خدایان هندی و ایرانی قابل مشاهده است. در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، مشخص شد که در گزارش های اساطیری و بدویِ هردو قوم، نخست شاهد تکریم مقام زن و حضور زن خدایانی متعدد و نیرومند در رأس خدایان هستیم که بعدها با گسترش و تکوین جامعه مردسالارانه و سیطره عصر حماسی و پهلوانی، این زن خدایان از مقام خود تنزل یافته و حتی در برهه هایی از زمان، از تمامی طبقات ایزدان کنار گذاشته شدند؛ اما به دلیل نفوذ و تأثیری که داشتند، درنهایت به عنوان خدایان فروتر و زمینی، در پایین این طبقات، به خویشکاری مهم خود، یعنی باروری و نگهبانی از آب و احیای کشاورزی پرداختند. این مقام در ایران از آنِ آناهیتا و در هند از آنِ الهه ساراسواتی است که در یک نگاه تطبیقی، الهه های ایرانی در انتساب به این طبقه، از جایگاه مطلوب تری برخوردارند.
نقد تصحیح چند بیت از شرف نامه در چاپ های موجود بر اساس منابع آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله ده بیت از شرف نامه نظامی گنجه ای را در چاپ های موجود از آن بررسی می کند. این ابیات از میان مواردی برگزیده شده اند که ضبط یا جایگاه آنها هم در متن تصحیح شده حسن وحید دستگردی و هم در متن عبدالکریم علی اوغلی علی زاده یوگنی ادواردویچ برتلس (مشهور به چاپ باکو) ناپذیرفتنی یا تصرف دیده به نظر می رسد. در نقد تصحیح، علاوه بر این دو چاپ یادشده، به سه چاپ جدیدتر بهروز ثروتیان، برات زنجانی و سامیه بصیرمژدهی و قدیمی ترین دست نویس هایی مراجعه شده است که مبنای چاپ های موجود بوده اند؛ این نسخه ها به نیمه دومِ سده هشتم هجری تعلق دارد یا منسوب به سده هشتم است. متقدم ترینشان در سال 754ق کتابت شده و تاریخ آخرین مورد 786-788ق است. استفاده از این نسخه ها در مقاله پیشِ رو تا حد مقدور با مراجعه به عکس اصلی آنها بوده است. در بررسی هر مورد ابتدا صورت ضبط شده در چاپ وحید دستگردی می آید و سپس نسخه بدل ها با آن سنجیده می شود، نگاشت یا نگاشت های پذیرفتنی باتوجه به بافت متن و شواهد دیگر پیشنهاد خواهد شد. شش مورد از موارد ده گانه در هیچ کدام از سه ویراست جدیدتر نیز صورت صحیحِ خود را نیافته است. چاپ های جدیدتر در این موارد تا حد زیادی تابع چاپ های قدیمی تر بوده اند و کمتر از آنچه توقع می رود بر دست نویس های اساسِ خود تکیه کرده اند.
بازتاب عشق قلندرانه شطاریه در دیوان عاقل خان رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
29 - 50
حوزههای تخصصی:
عاقل خان رازی، شاعر، مورخ و دولتمرد عهد گورکانیان هند بود که بنابر گفته محمد امین عامر، در حدود سال 1206 ه.ق/1614 م در اورنگ آباد دکن چشم به جهان گشود؛ اما براساس بیتی از خود وی، اصل او از خواف است. نام اصلی او، میرعسکری بود؛ اما تخلص رازی را برای خود برگزید که احتمالاً به دلیل انتساب معنوی او به مرادش، برهان الدین راز الهی بوده است. او مقامات و مناصب والایی داشت و در عرصه تاریخ، سیاست و ادب، در سرزمین هند دارای نامی شناخته شده بود؛ اگرچه در ایران باید او را در شمار شاعران گمنام جای داد. وی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی، برای کسب علوم روحانی به حضرت برهان الدین راز الهی رجوع کرد که در دوران پادشاهی «اورنگ زیب عالمگیر»، پادشاه هند، می زیست و از سلسله عرفای معروف شطّاریه به شمار می رفت. در پژوهش پیشِ رو، نگارندگان به روش تحلیل محتوا و با استفاده از دیوان شاعر، درصدد پاسخ به این سؤال هستند که نمود و تجلی عشق قلندرانه شطاریه در شعر عاقل خان رازی چگونه است؟ نتیجه تحقیق بیانگر چرخیدن مفاهیم وحدت، سکر، رهایی، فقر، فنا، بقا، رندی و قلندریِ شاعر، بر مدار عشق به گنج مخفیِ وجود مطلق است.
بررسی شناختی شیوه مفهوم سازی زشتی و زیبایی در گلستان سعدی با بهره مندی از نظریه موضع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه زیبایی، پدیده ای پیچیده و مربوط به ادراک حسی است که تحت تأثیر مؤلفه های ارتباطی، فرهنگی اجتماعی و کنشی زبان مفهوم سازی شده، در قالب عبارت های زبانی ساختاری می شود. تحقیق حاضر به شیوه تحلیلِ مضمون و با هدف بررسی چگونگی مفهوم سازی زیبایی و زشتی در گلستان سعدی در چهارچوب معناشناسی شناختی و با بهره مندی از نظریه موضع دو بوآ (Du Bois, 2007) شده است. داده ها با مطالعه گلستان سعدی و یادداشت برداری از عبارت های بیان کننده زیبایی و زشتی جمع آوری و بر مبنای مؤلفه های ذهنیت و بیناذهنیت، استعاره و تصویرسازی، عناصر فرهنگی اجتماعی و ادراک حسی تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که بسیاری از عبارت های بیان کننده زیبایی (مه پاره، عابد فریب، ملائک صورت) و زشتی (کریه منظر، صَخرُ الجّن، غُراب) در گلستان برگرفته از بازتولید گفتمان مذهبی، ادبی و اجتماعی فرهنگی عصر سعدی بوده است. سعدی با به کارگیری این عبارت ها، ضمن بیان ارزیابی عینی و ذهنی خود، به جبهه گیری و بیان موضع نیز پرداخته است. به علاوه، توصیف زیبایی و زشتی از جنبه شناختی، عاطفی و ارزشی ازطریق فرایند بیناذهنیت محقق شده است. در ضمن، بخش عمده ای از مفهوم سازی زیبایی و زشتی از مجرای حس بینایی (سبز، زرد و سیاه)، بویایی (مردار به آفتاب مرداد)، چشایی (شیرین، ترش روی و تلخ)، شنیداری (حلق طیب الادا) و با بهره مندی از استعاره و مجاز مفهومی، فضای آمیخته، اغراق و طنز بیان شده است.
فراشعر پست مدرن در شعر دهه هفتاد
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷
121 - 149
حوزههای تخصصی:
فراشعر پست مدرن مشرقی ژانری ست که برای اولین بار در ایران با کتاب جنس سوم (1384) مقوله بندی و تئوریزه شد. نمونه های ارائه شده اغلب دارای ویژگی های پست مدرنیستی مانند پلی فونی، بازی زبانی، آغازهای ناگهانی و پایآنهای باز، بازی با دستور زبان در زاویه عمودنگرانه یعنی حرکتی فرارونده برای گذر از هر گونه سیستم محوری در شعر است. فراشعر پست مدرن با الهام از چگونگی نگارش فراداستان پست مدرن که مرز بین داستان و تحلیل داستان (نقد) را برداشته بود با تعمیم این فضا به هنر شعر، توسط آذرپیک ارائه شد. در این شیوه چگونگی سرایش شعر و به کارگیری امکانات و تکنیک های شعری برای خوانشگر فاش می شود که بر اساس فاصله گذاری برشتی، خودآگاهانه سرایش شعر به گونه ای اتفاق می افتد که مخاطب در چگونگی آفرینش آن مشارکت یافته و از چند و چون آن آگاه می شود. این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته درصدد است تا تعریفی از فراشعر پست مدرن ارائه دهد و به معرفی فراشعر پست مدرن مشرقی بپردازد. در این راستا مشخص شد که در ایران تا پیش از مکتب اصالت کلمه تعریف مشخصی از فراشعر پست مدرن و ویژگی های آن ارائه نشده، از این رو ترجمه چند مقاله در مورد فراشعر و ارائه قسمت هایی از آن در این نوشتار راه گشا بوده است.
بررسی فلسفه به مثابه ادبیات از منظر آرتور دانتو (مطالعه موردی اثر « فایدون» از افلاطون)
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷
69 - 93
حوزههای تخصصی:
آرتور دانتو در مقاله خود تحت عنوان «فلسفه به مثابه ادبیات/ فلسفه و ادبیات/ فلسفه ادبیات» مطرح می نماید که فرم و شگردهای ادبی در تبیین مطالب فلاسفه نقش مهمی ایفا نمودند اما در تحلیل آثار فلسفی همواره این خصوصیات نادیده گرفته شده است، تاکنون پژوهشگران حوزه مطالعات میان رشته ای بارها به تحلیل آثار ادبی از منظر آرای فیلسوفان یا مکتب های فلسفی پرداخته اند، اما واکاوی آثار فلسفی از منظر فرم و عناصر ادبی کمتر مدنظر آنها قرارگرفته است. این پژوهش در نظر دارد که با اتخاذ نمودن رویکرد متفاوت دانتو نسبت به بررسی آثار فلسفی، توجه محققان را به جایگاه ادبیات در بستر این متن ها جلب نمایند و براساس شیوه توصیفی-تحلیلی همراهی میان ادبیات و فلسفه را در یک اثر شاخص فلسفی چون فایدون از افلاطون که دارای خصوصیات بارز ادبی است مورد مطالعه و بررسی قراردهد. مدنظراست که با تکیه بر منابع موجود به این سوال پاسخ داده شود که فیلسوف بزرگی چون افلاطون به چه علت و طریقی از خصوصیات ادبی یک تراژدی برای ارائه بیانی متفاوت از مفاهیمی چون جاودانگی روح، فانی بودن جسم و مرگ استفاده نمود و سقراط فیلسوف نامدار یونانی را در قامت یک قهرمان تراژدی برای مخاطبانش تصویر کرد. در طی پژوهش صورت گرفته مشاهده می شود که ادبیات قدرت شایانی در ترسیم مطالب فلسفی و متقاعد ساختن ذهن مخاطب در پذیرش آنها دارد و می تواند ابعاد تازه ای به فهم متن فلاسفه ببخشد و نگرش متفاوتی نسبت به مباحث آنها نزد خوانندگان ایجاد نماید.
بررسی تطبیقی گدای غلامحسین ساعدی و گدای (الشّحاذ) نجیب محفوظ بر اساس دیالکتیک هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
1 - 24
حوزههای تخصصی:
دو نویسنده ادبیات داستانی ایران و مصر، غلامحسین ساعدی و نجیب محفوظ، در دو اثر همنام خود با عنوانِ گدا، به موضوعات اجتماعی مهمی در برخوردِ جامعه با پدیده مدرنیته پرداخته اند. پژوهش حاضر، با تکیه بر دیالکتیک هگل، به تحلیل تطبیقی این دو اثر، پرداخته و برنهاد (تز) سنت، برابرنهاد (آنتی تز) مدرنیته و هم نهاد (سنتز) پیامدهای این تعارض را در دو جامعه ایران و مصر واکاوی می کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در داستان «گدا»ی ساعدی، سنت از طریق احترام به خانواده، پایبندی به ارزش های روستایی و اعتقادات مذهبی نمایان است و مدرنیته با فروپاشی کانون خانواده، گسترش فساد اخلاقی و بی اعتنایی به دین، برابرنهاد آن را شکل می دهد. در «الشّحاذ»، سنت در وفاداری خانوادگی، نوستالژی گذشته و سادگی و صمیمیت روستایی تجلی می یابد، در حالی که مدرنیته با علم زدگی، سردی روابط اجتماعی و بی حرمتی به مقدسات در تقابل با آن، قرار می گیرد. دیالکتیک هگل نشان می دهد که این تضادها به مثابه نیروی محرکه ای در بطن تاریخ عمل کرده که نطفه های یکدیگر را در خود پرورش می دهند. پیامد این صیرورت (سنتز) در هر دو اثر، اضطراب، ترس و تنهایی است که در ارتباط با عُمر حمزاوی، شخصیت اصلی الشّحاذ، به شکلِ پوچی و گم گشتگی در معنای زندگی نیز، تجلی می یابد. جستار پیشِ رو، با رویکردی توصیفی-تحلیلی، ضمن برجسته سازی جنبه های منفی مدرنیته، نشان می دهد که هر دو نویسنده با نگاهی انتقادی، گذارِ ناتمام از سنت به مدرنیته را به تصویرکشیده و عمیقاً به تبعات اجتماعی این تحول پرداخته اند.
واکاوی تطبیقی واژگان دخیل فارسی در ادب عربی منظوم خراسان (قرن چهارم و پنجم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
63 - 90
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، ملّت ها و اقوام مختلف به واسطه همجواری جغرافیایی، مبادلات تجاری و نیز برخی شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آنها، به ناچار با یکدیگر ارتباط داشته و این روابط و پیوستگی به مرور زمان تا بدان جا تعمیق یافته، که پیوندهای ناگسستنی فرهنگی و خانوادگی را به دنبال داشته است. طبیعی است که این امر، بر زبان و ادبیّات مردم علی رغم تفاوت های فرهنگی و ملّی، تأثیر گذارده و تنوّع در گفتار و واژگان را رقم زده است. علاوه بر این، اهتمام حکومت ها به علم و دانش، وجود علما و ادبا و محافل مختلف ادبی، عامل دیگری بر امتزاج فرهنگی به ویژه، عرصه واژگانی و گفتاری بوده و روشن است که در چنین فضایی و تأثیرات متقابل دو زبان بر یکدیگر، راه برای ورود واژگان دخیل را هموار نموده است. این پژوهش کوشیده است با دسته بندی واژگان معرّب در ده موضوع مرتبط و با روش توصیفی و تحلیلی به واکاوی مسأله بپردازد و در مجموع سی واژه دخیل که بیشترین بسامد را در ادبیات منظوم شعرای عربی سرای خراسان داشته، مورد بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که شعرای تازی گوی خراسان در دو قرن چهارم و پنجم توانسه اند با وارد کردن واژگان دخیل فارسی در ادب عربی غنای فرهنگی این زبان را برجسته جلوه داده و میزان نفوذ فرهنگ و ادب ایرانی را در دیگر زبان ها، به ویژه عربی به نمایش گذارند که این امر را می توان نوعی ابتکار ادبای خراسان در احیای فرهنگ فارسی و هویت بخشی به اصالت زبان ایرانی دانست.
The Effects of Technology on Man’s Identity in Knight Rider TV Show
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۷, No ۲, Spring and Summer ۲۰۲۵
129 - 150
حوزههای تخصصی:
This study is concerned with the effects of technology on man’s identity in the Knight Rider TV show. It investigates how the major characters of this TV show lose their human identities as a consequence of embracing technological practices which are hailed by technocratic societies as enhancing to the human race. Such an issue is knocked upon by Henri Lefebvre who sees technology as an expression of capitalist domination over humanity. In Lefebvre’s view, man’s social and cultural practices are formed by the space encompassing him reflecting a mutual relationship between man and space. With the advent of the technological age, Capitalism tends to socialize technological practices as alternatives to man’s original cultural and social practices. This issue encourages the initiation of technocratic societies which require man to cast away his human identity through annexing him to a machine. In the light of these perspectives by Lefebvre, the current study examines the effects of technology on man’s identity in Knight Rider TV show. Through tracking the phases that they pass in becoming technocratic individuals, the study reveals how the main characters give up their innate cultural and social molds to technological practices. The study argues that the characters’ own aspirations for an unlimited power, intensified by the mystification practiced by capitalist leaders about the role of technology in enhancing man’s attributes, have blinded them from noticing the gradual loss of their human identities.
خوانش فمینیسم درهم تنیدگی و روایت گری نئوبردگی در سووشون سیمین دانشور و دلبند تونی موریسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
183 - 215
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی گفتمان فمینیسم درهم تنیدگی و روایت های نئوبرده از طریق بازگویی تجارب زنان می پردازد و اینکه چگونه با روایت های نئوبردگی مواجه و بازنگری صورت می گیرد. پژوهش حاضر به بررسی شخصیت پردازی و ویژگی های شخصیت های زن اصلی اما در حاشیه جامعه مطرح می شود و جای دارد، رمان های سووشون سیمین دانشور و دلبندِ تونی موریسون می پردازد. این رمان نویسان زن، دردها و رنج های تبعیض و ظلم را در جامعه مردسالاری به شکل جدیدی از بندگی و بردگی زنان درجامعه امروزی به تصویر می کشند. پژوهش حاضر، تجزیه تحلیلِ شخصیت های زن اصلی داستان ها در چهار عنصر مختلف از دیدگاه فمینیست ی و روایت گری برده داری نوین، براساس مطالعات کتابخانه ای مورد مطالعه قرار می دهد. علی رغم وجود تفاوت ها در سبک نوشتاری و شیوه داستان پردازی، ابتدا زن به عنوان موجودی منفعل، مطیع مرد و فرهنگ غالب ترسیم می شود، سپس شخصیت های زن در دو رمان منتخب، برخلاف جایگاه حاکم برجامعه، قوی و مصمم به نظر می رسند و به دلیل توانایی و مقاومتی که دارند، شخصیت های زن می توانند خویشتن و موقعیت ویژه خود را بیایند. نتایج نشان می دهد که لایه های اجتماعی و فرهنگی استعماری/پسااستعماری، پنهان/آشکار، در کنار با تضاد فمینیستی در مورد تجسم تجربه در نئوبردگی، می تواند بر تلاقی روایت های نوبرده داری در رمان ها تأثیر بگذارد.
زنان آفریقایی تبار، ملی گرایی و سیاست توانمندسازی بررسی اثر تملک راز شادی آلیس واکر بر مبنای تفکر فمینیستی سیاه پوستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
135 - 156
حوزههای تخصصی:
درک پیچیدگی وضعیت زنان سیاه پوست در نظام های اخلاقی و اجتماعی، یکی از موضوعات چالش برانگیز در ادبیات سیاه پوستان است که مورد توجه بیشتر نویسندگان، به ویژه نویسندگان زن سیاه پوست قرار گرفته است. اگرچه صدای زنان در اغلب موارد به حاشیه رانده شده، اما در این میان صدای زنان سیاه پوست بیشتر سرکوب شده است. این پژوهش بر آنست که رمان تملک راز شادی (۱۹۹۲) آلیس واکر را با استفاده از نظریه ی پاتریشیا هیل کالینز مبنی بر تفکر فمینیستی سیاه پوستان و مفاهیمی نظیر مکاتب ملی گرایی، هویت و سیاست توانمندسازی زنان سیاه پوست را مورد نقد و بررسی قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که چگونه جنبش های ملی گرایانه سیاه پوستان به بهانه ی مقاومت در برابر ایدئولوژی قدرت و حفظ ارزش های سنتی، به تضعیف عاملیت زنان آفریقایی منجر می شود. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی رویکرد واکر به برخی جنبش های ملی گرایانه قبایل آفریقایی نظیر ترویج ختنه زنان به عنوان شکلی از مقاومت در برابر استعمار می پردازد. یافته های پژوهش حاکی از آنست که واکر در قالب رمان و کالینز در قالب نقد فمینیستی سیاه پوستان، کنش های تقریبا مشابهی از منظر تقابل با این قسم ملّیت گرایی فرهنگی از خود بروز داده اند.
Stance Markers in Academic Writing: Native Vs. Non-native (Iranian) Authorship in Hard and Soft Sciences Research Articles
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۷, No ۲, Spring and Summer ۲۰۲۵
187 - 208
حوزههای تخصصی:
The meticulous examination of discourse analysis, particularly the scrutiny of language application in academic writing, carries significant weight in the realm of Applied Linguistics. A critical aspect of this exploration revolves around the deployment of stance markers, which function as linguistic tools for articulating the personal viewpoints and assessments of writers concerning the assertions they proffer. The primary objective of this study was to juxtapose the overall and categorical distribution of stance markers in academic research articles authored by native (English) and non-native (Iranian) academic writers across the spheres of soft and hard sciences. The analytical framework of Hyland (2005b) on interactional metadiscourse was utilized to delineate the specific taxonomy of stance markers employed in the academic research articles written by two groups of authors. The results of the research revealed significant differences in the overall and categorical distribution of stance markers between the two sets of datasets, highlighting the potential impacts of disciplinary and cultural variations on their usage. The study advocates for an enriched understanding and integration of the rhetorical norms inherent in academic genres, including the deployment of stance markers, to enhance the creation of educational materials and elevate the language proficiency of students in linguistic studies.
بررسی سیر ابهام در بلاغت اسلامی و تحلیل انواع آن در متون ادبی (مطالعه موردی؛ غزلیّات حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۰
73 - 104
حوزههای تخصصی:
ابهام یکی از عناصر مهم در ادبیّت متون به حساب می آید و نقش مهمی در ارزیابی آثار ادبی مختلف ایفاء می کند. با توجّه به همین موضوع و اهمّیتی که ابهام در ادبیّات دارد، در این جستار تلاش شده تا به بررسی سیر ابهام در بلاغت اسلامی و همچنین تحلیل انواع آن و مصادیق و عوامل جمال شناسانه آن ها پرداخته شود. این پژوهش بر آن است تا با ارائه آراء و نظرات اهل بلاغت راجع به ابهام، به نحوه نگاه و تعریف آن ها از ابهام هنری و تمایزی که بین آن و ابهام غیرهنری قائل شده اند، دست پیدا کند و همچنین به شناسایی مصادیق انواع ابهام هنری و جنبه های زیبایی شناسانه آن ها اقدام نماید. نتایج این تحقیق نشان می دهد که علمای بلاغت هرچند با تعقید، پیچیدگی و اغلاق مخالفت داشته و آن را مورد نکوهش قرار می داده اند، امّا برخی از آنان همچون عبدالقاهر جرجانی با پیش کشیدن بحث هایی در مورد نقش ابهام در انگیزش مخاطب در خوانش متن ادبی و حظّ و لذّت مخاطب از آن، به درک و دریافت دقیقی از ابهام هنری و ابهام غیرهنری رسیده بودند که بعدها کمتر مورد توجّه بلاغیون متأخّر واقع گشته است. بررسی وجوه ابهام و مصادیق آن در شعر حافظ نیز نشان می دهد که وجه موسیقیایی، زبانی و وجه تصویری ابهام، تأثیر بسیاری در جلب مخاطب و همچنین افزایش زیبایی شناختی اثر ادبی دارد و شاعر بزرگی چون حافظ توانسته است با استفاده از نبوغ و خلاقیّتی که دارد، با کاربرد انواع ابهام هنری، شعر خود را در متعالی ترین شکل، به مخاطبان عرضه کند.
طرح منحصر به فرد سیر و سلوک عرفانی در منظومه هفت پیکر نظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۰
45 - 71
حوزههای تخصصی:
نظامی از معدود شاعرانی است که با اشراف به ساحت های گوناگون سخن، توانسته در مرز میان ادبیّات عرفانی و غنایی، اقلیمی خاص برای خود برپا سازد تا الگوی همیشگی این نوع ادبی بعد از او واقع شود. نگاهی به منظومه هفت پیکر از منظر نمادشناسی عرفانی و بازکرد رمزهایی که خود راوی به کنایه و بعضاً به تصریح به ما می دهد، کلّ داستان را فضایی سخت عرفانی می بخشد. امری که تا به حال علی رغم پاره ای کوشش ها و تحلیل های کلّی چندان توجّهی بدان نشده است و عمده پژوهش ها بر این تأکید دارند که هفت پیکر، متنی غنایی-داستانی است و مباحث عرفانی به صورت پراکنده و در پس زمینه آن قرار دارد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی-توصیفی در پی بازکرد مفاهیم چندلایه ای است که راوی در سیر این داستان نهاده است تا بر اساس آن بتوان به صورتی مستدل و با تشریح جزئیات، ابعاد عرفانی و شیوه منحصر به فرد آن را در طرحی از سیر و سلوک عرفانی هویدا کرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد نظامی در این منظومه که از ساحت بیرونی جهان آغاز می شود و در فرآیندی رمزآلود به درون می گراید و تمام نشانه های مهم روایی را در خدمت تحوّلی معنوی و معنایی قرار می دهد، ضمن حفظ لایه اوّلیه، طرحی خاص و منحصر به فرد از سلوک عرفانی را پی انداخته است.