
مقالات
حوزههای تخصصی:
چکیده: نظریه ی کوانتوم یکی از مهم ترین نظریات مطرح شده در فیزیک مدرن طی یک قرن گذشته بوده که به لحاظ تأییدات و پیش بینی های تجربی به خصوص در دنیای میکروسکوپی بسیار موفق عمل کرده است؛ اما در کنار این موفقیت ها به شدت با چالش های فلسفی ناشی از اصول و پیش فرض های خود درگیر بوده است. از جمله مهم ترین این اصول، اصل عدم قطعیت هایزنبرگ است که تا کنون پژوهش ها و نظریه پردازی های بسیاری راجع به تفسیرهای مختلف از آن و یا مبانی فلسفی مربوط به آن اختصاص یافته اند. نوشتار حاضر، پس از بیان کوتاهی پیرامون تفسیرهای متفاوت از اصل عدم قطعیت، به دنبال توضیحی هستی شناسانه از این اصل مبتنی بر حرکت جوهری در فلسفه ی صدرایی می باشد. به نظر می رسد ویژگی غیرجایگزیدگی اشیاء کوانتومی می تواند حلقه ی واصل بین عدم قطعیت کوانتومی در سطح رویین اجسام طبیعی، و تغییر ذاتی ناشی از این حرکت در سطح بنیادین آنها باشد.
بررسی تأثیر تجرد نفس وعلم، بر تاریخمندی فهم، از طریق تحلیل مراتب ادراک با تأکید بر نظرات علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تعامل میان نظریه تاریخمندی فهم در هرمنوتیک فلسفی و تأثیر تجرد روح برآن می پردازد. هرمنوتیک فلسفی، با تأکید بر پدیدارشناسی، انسان و تمام ابعاد وجودی او، من جمله فهم را زمانی و تاریخی می داند. در مقابل فلاسفه اسلامی بر بعد مجرد انسان و تجرد علم تأکید دارند، و ادراک انسانی را فعلی از قوای نفس می دانند. این پژوهش با تحلیل مراتب ادراک و نقش جسم و روح در هر یک از مراتب، به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا تجرد نفس و روح، ناقض نظریه تاریخمندی فهم است و این نظریه بدون در نظرگرفتن بعد مجرد انسان بنا نهاده شده است یا خیر؟ پاسخ به این سوال از طریق واکاوی مراتب ادراک به روش تحلیلی توصیفی مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد اگرچه تجرد نفس، با مبنای پدیدارشناسی در تاریخمندی فهم سازگار نیست، اما نظریه تاریخمندی به طور کامل با تجرد روح ناسازگار نیست. در برخی موارد مانند ادراکات حضوری و تصدیقات بدیهی، و بازادراک شده، تاریخمندی منتفی است و در چارچوب نظریه بازگشت علوم حصولی به حضوریِ علامه طباطبایی، تاریخمندی ادراکات حصولی، در مرتبه ادراک حضوری منتفی است. از این رو تجرد روح، ناقض ذاتی بودن تاریخمندی در فهم است
تبیین لذت بی غرض کانتی از منظر علوم شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اطلاق و تلقی زیبا از پدیدارهای هستی در درازنای اندیشه انسان اندیشمند، پیوسته یکی از موضوعات پرکشش و البته چالشی بوده است. فلسفه ورزی با همه ابزارها و رویکردهای گونه گون خودیکی از راه های پاسخ به این مسئله بوده و هست. یکی از فیلسوفانی که گام های بسیار ارزشمندی در مطالعه و بررسی امر زیبا و چیستی و چرایی آن برداشته است، امانوئل کانت است. نگره «لذت بی غرض» در رویارویی با امر زیبایکی از مهم ترین تأملات فلسفی اوست که در کتاب نقد قوه حکم به آن پرداخته است. طی چند دهه اخیر که رشد علوم تجربی به ویژه در حوزه عصب شناسی،شتابی روزافزون گرفته است، دانشمندان این علوم تلاش کرده اند درضمن پژوهش های کلان خود،به فهم و درک علمی ای از برخی مسائل مشترک باعلوم انسانی و هنر،ازجمله زیبایی و لذت برآمده ازآن برسند.در این مسیر، یافته های بسیاردرخوری نیز ارائه کرده اند.این یافته هاوبرخی شباهت ها، زمینه ورود آنها به مطالعات میان رشته ای فلسفهو علوم شناختی را فراهم کرده است. آنچه در این جستار آمده است، مطالعه و بررسی ای است توصیفی و تحلیلی از لذت زیباشناسانه بی غرض کانتی و توضیحی که علوم شناختی برای آن خواهندداشت.بررسیها نشان می دهند با وجود چندلایه بودن این رابطه، تمایز «خواستن» و «دوست داشتن» در سیستم پاداش مغز، امکان لذت بی غرض به معنای کانتی آن را ممکن می سازد.
وجدان اخلاقی از دیدگاه علامه محمدتقی جعفری: بررسی معرفت شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
درباره وجدان از ابعاد مختلف معناشناختی، هستی شناختی و معرفت شناختی، و در معرفت شناسی وجدان از مباحث متعددی از جمله معرفت وجدان به حسن و قبح اخلاقی می توان بحث کرد. اینکه آیا می توان وجدان را یکی از راه های شناخت احکام اخلاقی دانست؟ ویژگی های معرفت وجدان اخلاقی چیست و چه تفاوتی با معرفت عقلی دارد؟ اقسام آن کدام است و از چه اعتبار معرفتی برخوردار است؟ این مقاله با استفاده از آثار و اندیشه های علامه جعفری و با روش توصیفی تحلیلی به پاسخ سؤالات مذکور پرداخته و به این نتایج دست یافته است که وجدان یا همان نفس انسانی است و یا یکی از قوای نفس. در صورت دوم، یا قوه تحریکی مراد است یا قوه ادراکی. در صورت دوم، معرفتش یا حصولی است و یا حضوری. در صورت حصولی بودن، اگر مطابق با واقع باشد، معتبر است و در صورت حضوری بودن به دلیل اتحاد عالم با معلوم، خطا در آن ناممکن است. معرفت وجدان، هرچند شخصی است اما به دلیل صدور احکام کلی برخاسته از سرشت مشترک همه انسان ها، به نسبی گرایی اخلاقی منتهی نمی شود.
تبیین ماهیت و کارکرد شناخت تأملی از منظر ارنست سوسا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با روش تحلیلی-انتقادی به تبیین ماهیت و کارکرد شناخت تاملی از منظر ارنست سوسا می پردازد. شناخت تاملی،شناختی مرتبه دوم است که فضایل فاعلی نقش اساسی در ساخت آن دارند و این شناخت را به شناختی تماما آگاهانه و قصدی تبدیل می کنند.سوسا با جایگزینی صلاحیت به جای توجیه،شناخت را به باور صادق صلاحیت مند تعریف می کند.صلاحیت تاملی مجموعه ای از ابزارهای برون گرایانه و درون گرایانه است که سوژه را به صدقی قطعی می رسانند.ابزارهای سوژه شامل مهارت های شناختی،شرایط و موقعیت های بیرونی موثر در شناخت و یک سری ویژگی ها،یعنی برخورداری از شرایط زمینه ای، درخوریت، اعتمادپذیری، فرا-درخوریت و منظر شناختی است که با تزریق آنها به فرایند شناختی نهایتا شناخت تاملی را می سازند.این شناخت در علوم مختلف برای ایجاد استانداردها و معیارهای شناختی کاربرد دارد.در این مقاله پس از تبیین ماهیت و ویژگی های شناخت تاملی و اشاره به کاربردهای آن، به برخی از ایرادات وارد بر دیدگاه سوسا می پردازیم. تکیه زیاد به اعتمادپذیری و توضیح مبهم سوسا درباره شناخت تاملی به خواننده القا می کند که این شناخت هنوز تا روشمند شدن فاصله زیادی دارد.هر چند تبیین سوسا از شناخت تاملی شایستگی یک شاخه جدید در معرفت شناسی را دارد.
کاربست نظریه استعاره مفهومی و تلفیق مفهومی در تحلیل زبانشناختی سوره حدید(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی انجام شده است، پاسخ به این سوالات است که آیا نظریه استعاره مفهومی در تبیین ساختار مفهومی سور مسبحات در قرآن مجید کارآمد است و آیا نظریه شبکه های تلفیق مفهومی در تبیین ساختار مفهومی سورمسبحات در قرآن مجید کارآمد است؟ در این مقاله سعی شده است تا با کمک نظریه استعاره مفهومی و نیز نظریه تلفیق مفهومی فوکونیه و ترنر، منتخب شش آیه اول سوره حدید را که یکی ازپنج سور مسبحات قرآن کریم می باشد به این دلیل که تمام این شش آیه مربوط به یک موضوع و بافت اعتقادی از نوع خداشناسی است، به عنوان مؤلفه های شناختی در فرایند مفهوم سازی آیات قرآن مورد بررسی و تحلیل قرارگیرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که از منظر معناشناسی شناختی، کاربست نظریه استعاره مفهومی ونظریه تلفیق مفهومی با استفاده ازالگوی شبکه چهار فضایی فوکونیه و ترنر می تواند در تبیین ساختار مفهومی مؤلفه های قرآنی کارآمد باشد و معانی نهفته در ساختار آیات قرآن کریم را آشکار نماید و بدین طریق نحوه نگرش و جهان بینی مخاطب را تحت تاثیر قرار داده، بینش کلی در مقیاس بشری جهت تسهیل در فهم آیات را فراهم آورد. نتایج پژوهش می تواند در تحلیل ادبی و قرآن پژوهی و حوزه زبان شناسی شناختی سودمند باشد.