فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲٬۴۸۵ مورد.
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۵۲-۴۳
حوزههای تخصصی:
هدف: دوران پاندمی کووید-19 تحولات بنیادینی در الگوهای سکونت ایجاد کرد و خانه ها را به فضایی ترکیبی برای فعالیت هایی نظیر کار، آموزش، تفریح و مراقبت بهداشتی تبدیل نمود. این پژوهش با هدف بازاندیشی در معماری خانه پس از پاندمی، به شناسایی قابلیت محوری برای در خانه ماندن و ترسیم مدل نظری سازگاری سکونتی پرداخته است. روش تحقیق: داده های پژوهش از تحلیل ۱۸ مصاحبه نیمه ساختاریافته، ۸۴ سند معماری و ۱۳۲ منبع پژوهشی گردآوری شده و با استفاده از نظریه داده بنیاد در سه مرحله کدگذاری، تحلیل گردیده است. یافته ها: در مدل نظری تحقیق که بر اساس پارادایم علیت ترسیم شده، عوامل ساختاری سازگاری سکونتی شناسایی شدند. ساکنان برای پاسخ به شرایط بحرانی، اقدام به بازآرایی اجزای فضایی و تغییر روابط میان آن ها نمودند. این بازآرایی از طریق جایگزینی کارکردهای شهری در خانه و افزایش حساسیت به جزئیات فضا رخ داد. روابط میان فضاها با مرز-بندی مجدد یا گشودگی مرزها تغییر یافت. نتیجه این کنش ها، ظهور فضاهای جدیدی به نام «فضامرز» بود؛ فضاهایی بدون برچسب کاربری مشخص که بیشترین انعطاف را برای پاسخ گویی به نیازهای نوظهور داشتند. این فضاها، مشابه ریزفضاهای خانه های سنتی ایرانی اند که از پیش فاقد نام گذاری عملکردی بودند و شاید همین ویژگی باعث راحتی در خانه ماندن می شده است. نتیجه گیری: خانه پساپاندمی که با حضور فضامرزها می تواند «خانه مرزی» نام گیرد، واجد تمایزهای اجتماعی-فضایی جدیدی چون افزایش عاملیت ساکن، سیالیت، تاب آوری و ارتباط با طبیعت است. از منظر موضع شناسی، خانه دارای حوزه های عملکردی سیال تر و از منظر ریخت شناسی، متخلخل تر است. این پژوهش پیشنهاد می کند که برای دستیابی به الگوی معماری خانه ای مناسب ماندن، لازم است فضاهای مرسوم به صورت هدفمند عقب نشینی کرده و فضامرزهایی میان آن ها ایجاد شوند؛ مرزهایی که امکان انتخاب در طیف میان دوگانه های فضایی را فراهم می سازند. این فرایند می تواند به شکل گیری طیف هایی از فضا، همچون تعامل تا خلوت فردی یا آلودگی تا پاکیزگی منجر شود و به افزایش انعطاف پذیری محیط در پاسخ به نیازهای سکونت در شرایط بحرانی کمک کند. در این رویکرد، فضاهای موجود همانند تماشاگران یک صحنه تئاتر، در موقعیتی معلق و منتظر قرار می گیرند تا زمان ایفای نقششان بر روی صحنه، یعنی همان فضامرز، فرا برسد.
نقش مؤلفه های مذهبی سبک زندگی در شکل گیری فضای زیست روستایی؛ مطالعه موردی: روستای کرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۹۲-۸۱
حوزههای تخصصی:
هدف: الگوی شکل گیری فضای زیست روستایی وابسته به عوامل متعددی است. یکی از مهم ترین عوامل تأثیرگذار و اصول بنیادین آن، شیوه زیست ساکنین و به عبارتی سبک زندگی ایشان است. در این میان، دین، آیین ها و مؤلفه های مذهبی نقش مهمی را در گزینش سبک زندگی دارد چراکه دین تأثیر قابل توجهی در کنترل فرهنگ، سبک های زندگی، نحوه مصرف، طرز رفتار، طرز تفکر و نگرش و جهان بینی داشته است. این پژوهش درصدد دستیابی به نقش و تأثیر مؤلفه های مذهبی سبک زندگی روستائیان و آیین های مذهبی در شکل گیری فضاهای زیست روستایی است. روش پژوهش: روش این پژوهش از نوع کیفی بوده که ابتدا در قالب مطالعات نظری با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و بر اساس روش توصیفی-تحلیلی، سه مقوله سبک زندگی، آیین های مذهبی و رابطه سبک زندگی مذهبی با فضای زندگی و معماری روستایی بررسی و ابعاد و مؤلفه های آن ها مورد تحلیل قرار گرفت. پس از انجام مطالعات نظری و بر اساس مدل به دست آمده از بخش اول، مطالعات میدانی به صورت برداشت های میدانی و با استفاده از ابزار مصاحبه و مشاهده انجام شد. اطلاعات به دست آمده، داده های موردنیاز جمع آوری و ثبت شد و درنهایت آثار مؤلفه های به دست آمده در مطالعات نظری در قالب نمونه های عینی در روستای موردنظر بررسی شد. نمونه موردمطالعه، روستای کرگان از استان آذربایجان شرقی و شهرستان بستان آباد است. یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که آیین ها و مؤلفه های مذهبی بر جنبه های مختلفی از فضای زیستی روستایی اعم از فضاهای زیستی و معیشتی، معنوی و مذهبی، فرهنگی-اجتماعی و زیست محیطی تأثیرگذار است که نمود جنبه زیستی و معیشتی را می توان در ایجاد فضاهای خدماتی، جنبه زیست محیطی را می توان در عدم تخریب محیط زیست و استفاده از مصالح تجدیدپذیر، جنبه فرهنگی-اجتماعی را می توان در طراحی بناها و فضاهای میدانی و جمعی برای مراسم خاص و جنبه مذهبی و معنوی را می توان در ایجاد مرز و حریم و سادگی و دور از تجمل گرایی در طراحی خانه مشاهده کرد. نتیجه گیری: نتایج بیانگر آن است که دین و مذهب باعث گزینش خاص زندگی می شود که این سبک زندگی خاص علت ایجاد فضای زیست خاص آن منطقه است؛ بنابراین یکی از عوامل تأثیرگذار در ساخت فضاهای زیستی روستای کرگان، سبک زندگی مذهبی آن منطقه است.
تبیین جایگاه تعاملات اجتماعی در مراکز تجمع و بافت روستایی خوزستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
بازشناسی بافت روستا از حیث مفاهیم پایدار و موثر در حیات آن، موضوعی است که در فرآیند تصمیم گیری، طراحی و عملیات اجرایی نقش موثری خواهد داشت. طی سالیان اخیر، رویکردهای نوین بنیاد مسکن انقلاب اسلامی و پرداختن به بافت با ارزش روستایی، مقوله ی مشارکت جمعی ساکنین در فعالیتهای اجرایی را مورد توجه قرار داده است. مقاله حاضر بر مبنای مشاهدات میدانی نگارنده و مطالعات کتابخانه ای و به عنوان بخشی از هسته اولیه شکل گیری رویکردهای نوین در حوزه معاونت عمران روستایی خوزستان به مقوله آیین های جمعی و تعاملات اجتماعی روستاهای خوزستان پرداخته و با اشاره به مغفول ماندن آیین های جمعی، بارزه های آن را در چهار عنوان "مشابهت سازی با عناصر شهری"، "نگرش سرمایه ای در مقابل نگرش معیشتی"، "عدم تعلق خاطر به بافت" و "وابستگی فعالیتهای جمعی به شهر" مطرح نموده است. مقاله با مطالعه روستاهای خوزستان، بافت روستاها را در مواجهه با تعاملات اجتماعی در چهار سطح دسته بندی می نماید و این نکته را مطرح می سازد که این تعاملات در کلیه ی سطوح بافت تاثیرگذار بوده و اگر چه هر یک دارای حوزه ی نفوذ هستند اما گستره و دامنه ی تکرار تعاملات، بر اهمیت و تاثیرگذاری هر سطح موثر خواهد بود.
بررسی و سنجش میزان پایداری اجتماعی مسکن شهری در سکونتگاه های غیر رسمی؛ مطالعه موردی: شهر لوشان، استان گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۳۰-۱۷
حوزههای تخصصی:
هدف: مسکن، بخش بسیار بزرگی از کاربری های شهری را به خود اختصاص داده و نقش مهمی را در محیط شهری ایفا می کند. ازاین رو با توجه به آثار گسترده مسکن بر محیط شهری، بخش مسکن نقش بسیار مهمی در زمینه تحقق اهداف توسعه پایدار و پایداری اجتماعی شهری دارد. هدف این پژوهش بررسی و سنجش میزان پایداری اجتماعی مسکن شهری در سکونتگاه های غیررسمی شهر لوشان در استان گیلان است. روش پژوهش: این پژوهش باتوجه به هدف ارائه شده از نوع پژوهش های کاربردی و نیز با توجه به ماهیت و روش آن، از نوع توصیفی تحلیلی است. جهت جمع آوری اطلاعات، از دو روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمامی شهروندان ساکن در محدوده موردمطالعه (افراد ساکن در سکونتگاه های غیررسمی محله زورآباد) شهر لوشان است؛ لذا حجم نمونه بر اساس جدول استاندارد کرجسی و مورگان، تعداد ۴۴ نفر است که به صورت تمام شماری انجام شده است. در ادامه، اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد همبستگی پایداری اجتماعی با کلیه مؤلفه هایش در سطح اطمینان ۹۵ درصد و میزان خطای ۰۵/۰، همگی دارای همبستگی مثبت هستند. در بین ۶ مؤلفه پایداری اجتماعی؛ مؤلفه های اقتصادی، زیست محیطی و حرکت و دسترسی، رابطه مستقیم و معناداری با پایداری اجتماعی داشته است و می توان گفت این سه مؤلفه بر پایداری اجتماعی اثرگذارند. دراین بین، میان مؤلفه های پایداری اجتماعی، قوی ترین رابطه را مؤلفه حرکت و دسترسی با همبستگی ۶۴۶/۰ و ضعیف ترین همبستگی را مؤلفه کالبدی با همبستگی ۱۵۴/۰ داشته است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که سکونتگاه های غیررسمی شهر لوشان فاقد پایداری اجتماعی است؛ به عبارت دیگر، سطح پایداری اجتماعی آن در کمترین حالت قرار دارد.
بهسازی و نوسازی پیاده راه های بافت فرسوده روستایی با افزودن نانوفیبرسلولز به بلوک های خشتی؛ مطالعه موردی: پیاده راه های روستای امره (شهرستان ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۴۲-۳۱
حوزههای تخصصی:
هدف: خشت از کهن ترین و در دسترس ترین مصالح ساختمانی بوم آورد ایران است. بسیاری از نمونه های فاخر معماری در این سرزمین از خشت در سازه و کف سازی بهره برده اند. امروزه با پیشرفت علم و فناوری و متعاقب آن ورود مصالح نوین، استفاده از خشت در معماری باوجود سهولت و ارزانی تهیه محدود گشته است. محدودیت استفاده از خشت در سازه ها و روسازی پیاده راه ها به دلایلی چون مقامت اندک فشاری، کششی، خمشی، لغزشی، ترک خوردن و مقاومت کم در برابر رطوبت بخصوص در شمال کشور بوده است و این در حالی است که ورود تکنولوژی نانو به عرصه مصالح ساختمانی می تواند نویدبخش رفع مشکلاتی ازاین دست باشد. لذا پژوهش حاضر در پی بهسازی و نوسازی پیاده راه های بافت فرسوده روستایی در شمال کشور از طریق افزودن نانوفیبرسلولزی به بلوک های خشتی بوده است. ازآنجایی که در پیاده راه های بافت فرسوده و دارای بار ترافیکی اندک، مقاومت فشاری، لغزشی، و میزان جذب آب پوشش کف از عوامل حیاتی است، این پژوهش با هدف ارزیابی عملکرد خشت تثبیت شده با نانوفیبرسلولزی به منظور استفاده از آن در روسازی پیاده راه های دارای بار ترافیکی اندک در روستای امره در شهرستان ساری، به مطالعه عوامل نامبرده خواهد پرداخت. همچنین بلوک های تثبیت شده را ازلحاظ رنگ بررسی خواهد کرد. روش پژوهش: روش انجام پژوهش مبتنی بر مطالعات میدانی و بررسی های محیطی و با روش های تجربی-آزمایشگاهی است. یافته ها: نتایج حاصل نشان داده است با افزایش درصد افزودنی نانوفیبرسلولزی تا ده درصد، مقاومت فشاری نمونه ها در تمامی سنین 3، 7، و 28 روز افزایش یافته است و با افزایش درصد نانوفیبرسلولزی به 15 درصد، نرخ بهبود کاهشی بوده است. همچنین بیشترین مقاومت فشاری حاصل مربوط به خشت های تثبیت شده با 10 درصد نانوفیبرسلولزی و 28 روز پس از عمل آوری بوده است که نسبت به نمونه شاهد با همین سن 69 درصد افزایش داشته است. نتیجه گیری: نتایج همچنین نشان داده است که افزایش مدت زمان عمل آوری موجب افزایش مقاومت فشاری در تمامی نمونه های آزمایشگاهی گشته است. همچنین میانگین عدد اصطکاک سطحی مربوط به مقاومت لغزشی و جذب آب نمونه ها با افزایش درصد نانوفیبرسلولزی به 15 درصد، نسبت به نمونه شاهد به ترتیب حدود 11 و 20 درصد کاهش داشته است. همچنین هیچ گونه تغییر رنگی در نمونه های آزمایشگاهی نسبت به نمونه شاهد مشهود نبوده است.
واکاوی مفهوم انسجام سرزمینی و کاربست آن در استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۶۸-۵۳
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به در دست انجام بودن مطالعات بازنگری طرح آمایش سرزمین استان فارس، می توان از مفهوم «انسجام سرزمینیِ» اتحادیه اروپا برای هدف گذاری و سنجش سطح انسجام در شاخص های موردپذیرش در دوره های گذشته استفاده کرد تا امکان سیاست گذاری بهتر برای آینده فراهم شود. با بررسی طرح های آمایشی و منطقه ای در استان فارس به دلیل ماهیت متعارض در اهداف طرح ها و نامتناسب بودن با شرایط موجود و فقدان مسیر مشخص و حالت بینابینی در شرایط گذار، ضرورت طرح چنین مفاهیم کلانی وجود دارد تا علاوه بر شکل گیری نگرش سیاسی همه جانبه نگر، امکان تثبیت موقت مفهوم در جهت کنش عمومی و امکان سنجش پذیری و ارزیابی فراهم شود. «انسجام سرزمینی» که در اسناد رسمی اتحادیه اروپا به عنوان اصول استراتژیک هم اهمیت با اصول لیسبون و گوتنبرگ مطرح شد، نمونه ای از چنین مفاهیمی است که در این پژوهش مورد واکاوی قرار گرفته و به کاربست آن در استان فارس پرداخته شده است. روش پژوهش: به منظور عملیاتی کردن مفهوم انسجام سرزمینی، ضرورت پرداختن از طریق تلفیق لنزهای ذات گرا/عملگرا و پوزیتیویستی/برساخت گرا وجود دارد، در این راستا در مطالعه حاضر از ساختار روش شناسی پروژه INTERCO -که به منظور تدوین شاخص های انسجام سرزمینی توسط ESPON به کار گرفته شد- استفاده گردید. رویکرد برساخت گرای مشارکتی به کاررفته ضمن اطمینان از محاسبه پذیری شاخص ها، انعطاف پذیری بیشتری جهت تثبیت موقت مفهوم ایجاد می کند. در این فرایند خلأ میان هدف گذاری سیاسی، فرایند علمی و تصمیم گیری سیاسی کاهش می یابد. یافته ها: با توجه به اینکه به طور مستقیم از مفهوم انسجام سرزمینی در طرح ها و اسناد استان فارس استفاده نشده است، با مرور الزامات، چشم اندازها، اهداف و راهبردهای اسناد از طریق تحلیل محتوای کیفی، مقوله ها و تم ها استخراج گردیدند؛ به طور موازی معیارها و شاخص های مورداستفاده در خصوص انسجام سرزمینی از مبانی نظری گردآوردی گردید و در اختیار متخصصین قرار داده شد. تم ها در مواردی با یکدیگر رقیب، غیرهمسو و یا در تعارض هستند که بحث و چانه زنی بر سر آن ها در کارگاه ها انجام گرفت (درمجموع سه کارگاه) و با عبور از فیلتر معیارهای مفهوم انسجام سرزمینی (مورداستفاده INTERCO)، چهار هدف سرزمینی کلان برای استان فارس مطرح و شاخص های سنجش هریک از اهداف و جهت مطلوب تغییرات موردتوافق قرار گرفتند. درنهایت وضعیت هر شاخص با محاسبه هم گرایی سیگما سنجیده شد تا وضعیت انسجام در هر یک از شاخص ها مشخص شود. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد از میان 35 شاخص بررسی شده، 14 شاخص در در وضعیت هم گرایی قرار دارند. همچنین فقدان داده جهت سنجش شاخص های محورهای حکمروایی، همکاری سرزمینی و کیفیت محیط زیست در مقیاس شهرستان روبه رو بوده ایم که ضرورت تعریف شاخص ها و سنجش آن ها در طرح های آتی را نشان می دهد.
بررسی وضع موجود و تبیین راهبردهای آسایش اقلیمی در سکونتگاه های بومی روستاهای شهرستان مهاباد (با استفاده از روش ماهانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۱۰۸-۹۳
حوزههای تخصصی:
هدف: در یک بیان کلی، سکونتگاه یک ضرورت اساسی برای انسان در جهت محافظت کردن از شرایط آب و هوایی است. به همین خاطر اقلیم تأثیر زیادی بر شکل ساختمان ها می گذارد. توجه به طراحی همساز با اقلیم، یکی از مسائل مهمی است که می توان با استفاده از وضعیت غالب طبیعی هر منطقه، بهترین شرایط را برای آسایش اقلیمی ساکنان در فصل گرم و سرد سال فراهم نمود. در مقاله حاضر سعی در بررسی و شناسایی راهبردهای مهم در طراحی معماری بومی باهدف نیل به آسایش اقلیمی خانه های بومی روستاهای شهرستان مهاباد شده که مبتنی بر روش ماهانی است. روش تحقیق: این پژوهش با روش تحقیق کمی مورد تبیین قرارگرفته است. ابتدا با استفاده از مشاهدات میدانی، الگوی بناهای بومی روستاهای شهرستان مهاباد در 70 نمونه موردی (اشباع نظری) گردآوری شده و با استفاده از مقیاس های کلی و خرد ازنظر الگوهای شاخصه های فرمی بنا (نظام استقرار، فضای بین ساختمان، ویژگی های فرم پلان، بازشو و مصالح) ارزیابی شدند. سپس از طریق مدل ماهانی پیشنهاد های طراحی اقلیمی در شهرستان مهاباد استخراج و درنهایت شاخصه های فرمی بنا نسبت به پیشنهاد های اصول ماهانی مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: به علت گستردگی و پهناوری منطقه موردتحقیق و برای اطمینان از صحت پژوهش از هر دهستان حداقل یک روستا و درمجموع 9 روستای منتخب در حوزه شهرستان مهاباد بررسی گردیده است، روستاهایی که قابلیت و دارای بناهای که بافت نسبتاً ارزشمندی دارند و نسبتاً دست نخورده و ازنظر معماری بومی درخور مطالعه و پژوهش هستند، انتخاب شد. نتیجه گیری: در مرحله آخر نیز، سازگاری الگوهای بومی با توجه به پیشنهاد های اقلیمی ماهانی، دارای اختلاف معنی داری بوده که مثبت بودن این اختلاف حاکی از این بود که سکونتگاه های بومی به لحاظ 2 شاخصه وضعیت بام و فضای بین ساختمان ها با اصول پیشنهادی ماهانی، نامنطبق بوده و سازگاری کامل را ندارند.
سنجش تاب آوری کالبدی بافت های روستاشهری در برابر زلزله؛ مطالعه موردی: بافت روستاشهری اکبرآباد یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: آسیب های مخاطرات طبیعی به کالبد سکونتگاه ها موجب شده است تا ارتقای تاب آوری کالبدی موردتوجه برنامه ریزان شهری و روستایی قرار گیرد. هدف از پژوهش حاضر، سنجش تاب آوری کالبدی بافت روستاشهری اکبرآباد شهر یزد در برابر زلزله و دستیابی به رهیافت های ارتقای تاب آوری کالبدی در عرصه های روستاشهری است. پژوهش آمیخته (کیفی و کمی) حاضر ازنظر هدف، کاربردی و ازنظر روش، توصیفی است. روش تحقیق: در این راستا، ابتدا شاخص های سنجش تاب آوری کالبدی بافت روستاشهری از مطالعات اسنادی استخراج شدند و روایی آن ها با مصاحبه با کارشناسان تأیید شد. سپس با دریافت نظرات کارشناسان و استفاده از تکنیک تحلیل سلسله مراتبی، وزن شاخص ها معین گردید تا در محیط سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) با ابزار آنالیز هم پوشانی نقشه ها، نقشه نهایی که بیانگر تاب آوری کالبدی بلوک های مختلف عرصه روستاشهری اکبرآباد شهر یزد است، ایجاد شود. نهایتاً بر مبنای هریک از شاخص های مورداستفاده در پژوهش، رهیافت های ارتقای تاب آوری کالبدی جهت بافت های روستاشهری، ارائه شد. یافته ها: نتایج پژوهش بیانگر آن است که میزان تاب آوری کالبدی محدوده موردمطالعه بین 7/34-2/17 واحد متغیر است و بلوک جنوبی بافت روستاشهری اکبرآباد شهر یزد با تاب آوری کالبدی بین 2/17 تا 23 واحد، لازم است در اولویت اقدام برای ارتقای تاب آوری کالبدی قرار گیرد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش مؤید آن است که قدمت تاریخی و ساخت با مصالح قدیمی مهم ترین علت پایین بودن تاب آوری کالبدی در بافت های روستاشهری است؛ حال آنکه در بافت های دیگری همچون سکونتگاه های غیررسمی، این امر عمدتاً ناشی از اوضاع اقتصادی خانوار است. بنابراین، توانمندسازی ساکنان و اقدامات و رهیافت هایی نظیر اطلاع رسانی عمومی، افزایش سطح آگاهی ساکنین و تکمیل بانک های اطلاعاتی نهادهایی که در جهت مقاوم سازی ساختمان ها و کاهش کاربری های آسیب رسان فعالیت می کنند، تهیه نقشه مناطق گریز و مسیرهای امدادرسانی، تغییر کاربری های پرخطر موجود در عرصه، تجمیع بلوک های کوچک و ایجاد ضوابط مقاوم سازی ابنیه و نماسازی نیز در ارتقای تاب آوری کالبدی عرصه های روستاشهری مؤثر است.
بررسی نقش ابعاد تاب آوری بر پایداری شهری در برابر مخاطرات طبیعی؛ مطالعه موردی: منطقه هشت شهرداری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۸۰-۶۹
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه شهرها سیستم های پیچیده ای هستند که توسط عوامل اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی هدایت می شوند؛ بنابراین ازآنجایی که هر شهر از سیستم های پیچیده ای تشکیل شده وقتی یکی از زیر سیستم هایشان تخریب یا در سازگاری با بحران ها دچار مشکل شود، بسیار آسیب پذیر خواهد شد. تاب آوری شهری، موجب تقویت پایداری شهری شده و به راهکارهای پایدار در فرآیند توسعه پایدار منجر می شود. تاب آوری شهری در راستای تقویت سیستم های شهری پایدار، عاملی حیاتی در دستیابی به آینده مطلوب است. تاب آوری به مفهوم مواجه با اختلافات، غافلگیری ها و تغییرات معرفی می شود؛ نقش ابعاد تاب آوری بر پایداری شهری در برابر مخاطرات طبیعی مسئله اصلی و قابل تأمل در این پژوهش است. روش تحقیق: منطقه هشت تهران با محله هایی قدیمی از شمال به بزرگراه رسالت، از شرق به منطقه 4 تهران و پارک جنگلی سرخه حصار، از جنوب به خیابان دماوند و از غرب به منطقه 7 محدودشده است. ساختار نامنظم بافت شهری، درصد بالای ساختمان های قدیمی و همچنین وجود آسیب های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی سبب گردیده تا موضوع تاب آوری شهری در این منطقه به عنوان یکی از اصلی ترین مباحث در راستای دستیابی به پایداری شهری مطرح باشد. پژوهش حاضر کاربردی و روش انجام آن توصیفی-تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش، ساکنین منطقه هشت شهرداری تهران (425197 نفر) می باشند. حجم نمونه 383 نفر و روش نمونه گیری به صورت تصادفی انتخاب گردید. برای تحلیل داده های پرسشنامه از نرم افزارهای SPSS و AMOS از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چند متغیره و مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد بین ابعاد تاب آوری شهری و توسعه پایدار، رابطه معناداری وجود دارد و ابعاد اجتماعی، اقتصادی و نهادی به ترتیب با ضریب همبستگی برابر 0.662، 0.551 و 0.472 می باشند. نتایج تحلیل رگرسیون خطی بین متغیرها نیز گویای این واقعیت است که 57.5 درصد از واریانس متغیر پایداری شهری تحت تأثیر متغیر مستقل (ابعاد اجتماعی، اقتصادی و نهادی تاب آوری شهری) قابل تبیین و پیش بینی می باشد؛ نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت تأکید بر ابعاد تاب آوری اجتماعی، اقتصادی و نهادی می تواند بر روند حرکت شهرها به سمت پایداری شهری مثبت و مفید باشد؛ بنابراین افزایش دانش، آگاهی، مهارت های ساکنین در راستای شناخت دقیق مفهوم تاب آوری و نقشی که این موضوع در دستیابی به توسعه پایدار دارد از اهمیت بسزایی برخوردار است.
ارتقای حس محلّه در فضاهای همگانی مجتمع های مسکونی استطاعت پذیر؛ مطالعه موردی: مسکن مهر شهر جدید صدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۱۲۴-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
هدف: در روند شهرنشینی معاصر، مجتمع های مسکونی نقش غیرقابل انکاری در رفع نیاز سکونتی شهروندان ایفا می کنند. از این میان، بسیاری از مجموعه های مسکونی استطاعت پذیر به دلیل صرفه جویی در هزینه های ساخت، فاقد امکانات تفریحی و اجتماعی مناسب هستند که تأثیر منفی بر سرزندگی اجتماعی ساکنان خواهد داشت. کاهش چشم گیر روابط اجتماعی در دهه های اخیر درون جامعه و به طور ویژه میان همسایگان در مجتمع های مسکونی موجب کاهش تعاملات سازنده میان شهروندان شده است؛ ازاین رو حس محلّه جایگاه ویژه ای در بررسی های مرتبط با کیفیت زندگی شهری پیدا کرده است. با توجه به اینکه حس محلّه مفاهیمی همچون احساس رضایت از زندگی، احساس عضویت در یک گروه، پویایی اجتماعی، و نیز احساس مشترک بودن دغدغه های میان اعضای یک جامعه را در خود دارد، ارتقای حس محلّه در مجموعه های مسکونی جز از طریق طراحی و ارتقای کیفیت فضای همگانی جهت افزایش میزان تعاملات سازنده میان استفاده کنندگان از آن ها میسر نخواهد بود. روش پژوهش: این پژوهش که به روش طراحی شهری شواهد محور صورت پذیرفته است و در آن مبانی نظری به روش مطالعه کتابخانه ای و نیز اطلاعات موردنیاز از طریق فن تحلیل انگاشت رفتاری و نیز پرسش نامه گردآوری شده اند، به دنبال شناسایی شاخص های طراحی مؤثر بر حس محلّه در مجتمع های مسکونی استطاعت پذیر است تا با توجه به نظرات و رفتار ساکنین در فضای همگانی مجتمع از طریق شاخص های تبیین شده به ارتقای حس محلّه بپردازد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که ارتقای کیفیت فضاهای باز همگانی در مجتمع های مسکونی به تقویت حس محلّه و افزایش تعاملات اجتماعی و حضورپذیری منجر می شود. ساکنان این مجتمع ها رضایتی نسبی از فضاهای همگانی دارند، اما کمبودهای قابل توجهی نیز در محیط فیزیکی مشاهده می شود که در بسیاری از موارد، نظرات مشترک میان ساکنان به وضوح بیان شده است. نتیجه گیری: تقویت حس محلّه، متأثر از شرایط محیطی و طراحی شهری فضای همگانی، موجب افزایش تعامل اجتماعی و درنهایت کیفیت زندگی در مجتمع های مسکونی استطاعت پذیر می شود.
مدل معادلات ساختاری رابطه ویژگی های زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی سکونتگاههای روستایی با ناپایداری جمعیتی آنها (نمونه موردی: سکونتگاههای روستایی شهرستان فردوس)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پایداری جمعیتی و استمرار سکونت در روستاها تابعی از وضعیت مهاجرتی آن ها است. ویژگی ها و شرایط زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی هر نظام فضایی روستایی در ناپایداری جمعیتی آن مؤثّر است ولی تاثیر این شرایط در سکونتگاه های روستایی مختلف شدت و ضعف متفاوتی دارد. این تحقیق به بررسی رابطه ویژگی ها و شرایط زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی روستاهای دارای سکنه شهرستان فردوس با ناپایداری جمعیتی آن ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری پرداخته است. جهت بررسی کیفیت مدل از معیارR2، معیارQ2 ،آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی و روایی همگرا استفاده شده است. مقدارR2 مدل، 35/0 و بیشتر از 33/0 و مقادیرQ2 متغیر ناپایداری برابر با 297/0 و نشانگر قابلیت متوسط پیش بینی مدل است. مقدار آلفای کرونباخ برای هر سه متغیر اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی و نیز مقادیر پایایی ترکیبی هر سه متغیر بالاتر از7/0 و نشانگر پایایی مناسب و مورد پذیرش بودن اعتبار ترکیبی سازه ها است. مقدار AVE برای هر سه متغیر بیشتر از4/0 و نشان دهنده همگرای مناسب مدل است. نتایج تحقیق نشان داد؛ مقدار آماره t اثر ویژگی های طبیعی بر ناپایداری برابر با 01/5 بر ویژگی های اجتماعی برابر با 03/3 و بر ویژگی های اقتصادی برابر 36/2 و بیشتر از رقم 96/1 و سطح معناداری آزمون از سطح خطای 05/0 کمتر است که نشانگر ارتباط ویژگی های زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی مورد استفاده در این مدل با ناپایداری جمعیتی روستاها می باشد. نتایج تحقیق نشانگر آن است که با کاهش منابع آب، افزایش ارتفاع، کاهش میزان سواد، افزایش افراد بالاتر از 65 سال، کاهش تعداد امکانات خدماتی، کاهش نسبت شاغلان صنایع دستی و شاغلان بخش صنعت و خدمات و افزایش مالکان غایب از روستا، ناپایداری جمعیتی روستاها افزایش یافته است.
بررسی مؤلفه های معماری بومی در سکونتگاه های روستایی؛ مطالعه موردی: روستای قلعه بالا شاهرود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۸۹
۱۴۰-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
هدف: بخش عظیمی از ذخایر کالبد تاریخی و سرمایه های فرهنگی در روستاها قرار دارد و زندگی روستایی با معماری بومی عجین شده است. معماری بومی در سکونتگاه های روستایی، گواهی بر پیشینه معماری و فرهنگ ارزشمند آن سرزمین است، اما در تحولات امروزی ساختار روستاها، به معماری بومی کمتر توجه شده است. لذا شناخت معماری بومی، می تواند زمینه ای را برای مرتفع ساختن نیازهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و توسعه هرچه بیشتر این سکونتگاه های باارزش فراهم نماید و در انتقال فنون معماری و تجارب فرهنگی به دیگر مناطق نیز مؤثر باشد. ازاین رو هدف این پژوهش، بررسی ابعاد و مؤلفه های معماری بومی در سکونتگاه های روستایی و نمود آن ها در مطالعه موردی روستای قلعه بالا شاهرود است. روش پژوهش: این پژوهش ازلحاظ روش توصیفی-تحلیلی و ازلحاظ هدف کاربردی است. برای این منظور ابتدا با مطالعه اسناد کتابخانه ای، ابعاد معماری بومی و مؤلفه های آن مشخص گردیده و پس از تحلیل محتوا، چهارچوب نظری بیان شده است. در ادامه با مطالعه میدانی و با شیوه تحلیلی، نمود آن در مطالعه موردی روستای قلعه بالا شاهرود موردبررسی قرار گرفته است. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که ابعاد اقتصادی-معیشتی، اجتماعی-فرهنگی، اقلیمی-محیطی در شکل گیری معماری بومی در سکونتگاه های روستایی مؤثر هستند. در بعد اقتصادی-معیشتی، مؤلفه نوع کارایی و کارکرد، نوع معیشت و وضعیت درآمد و نوع مصالح ساخت و در بعد اجتماعی-فرهنگی، مؤلفه امنیت و آرامش، روابط و تعاملات اجتماعی، حس تعلق خاطر، ارزش و هنجار فرهنگی و در بعد محیطی-کالبدی، مؤلفه ساختار فضایی و کالبدی، آسایش محیطی و هماهنگی اقلیمی، انعطاف پذیری فضایی و عملکردی تأثیرگذار است. نتیجه گیری: ابعاد و مؤلفه های معماری بومی در سکونتگاه های روستایی در عین واحد بودن، روی یکدیگر تأثیر می گذارند و از هم تأثیر می پذیرند. همچنین بافت و مسکن روستای قلعه بالا شاهرود از تمامی این مؤلفه ها و شاخص های آن تأثیر پذیرفته و معماری روستای قلعه بالا شاهرود نمونه ای از معماری بومی منطبق با اقلیم، فرهنگ و زندگی روستایی است.
بررسی اثرات زیست محیطی گردشگری بر جامعه روستا شهر تاریخی رادکان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
فضای گردشگری سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۲
117 - 134
حوزههای تخصصی:
گردشگری سومین صنعت دنیا شناخته شده است و ارتباط آن با محیط، مشکلات زیست محیطی را در روستاهای توریستی افزایش داده است؛ ازجمله تخریب و آلودگی خاک، تغییر کاربری، افزایش قیمت زمین و... با توجه به پیوند روستا با طبیعت ضرورت حفاظت از محیط زیست مشهود می باشد. مسائل محیط زیست ازجمله مسائل اجتماعی است که درنتیجه شرایط عینی و قابل شناسایی می باشد. در این تحقیق سعی گردیده اثرات مثبت و مخرب محیطی گردشگری در روستا شهر تاریخی رادکان بررسی گردد. این پژوهش ازنظر هدف توصیفی، تحلیلی وکاربردی و از نوع تحقیقات پیمایشی مبتنی بر پرسشنامه است. ابزارهای مورد استفاده جهت گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته در قالب طیف لیکرت می باشد. جامعه آماری بر مبنای فرمول کوکران تعداد 300 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شده است جهت تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار (Spss) و جهت تهیه نقشه از نرم افزار (Gis) استفاده گردید. با توجه به اینکه این شاخص ها از توزیع نرمال برخوردار نمی باشند، از آزمون ویلکاکسون یک نمونه ای استفاده شده است؛ بالاخره با توجه به نتایج به دست آمده به طور خلاصه، می توان گفت، عواملی مانند آلودگی محیط زیست و تغییر کاربری اراضی از نتایج منفی گردشگری در روستاهای رادکان هستند که پاسخ ها به طور معناداری مخالف با عدد 3 بوده و نشان دهنده تأثیرات منفی و مخرب این عوامل است در مقابل، دو عامل دیگر یعنی جمع آوری بهداشتی زباله ها و فضولات و حفاظت از طبیعت و محیط اطراف در سطح روستا، دارای میانه ای بالاتر از 3 هستند که نشان دهنده تأثیرات مثبت و مفید این عوامل در نظر پاسخ دهندگان است. با استفاده از آزمون نا پارامتری فریدمن، رتبه بندی عوامل زیست محیطی نشان می دهد که "مناظر طبیعی"، "هوای پاک" و "جذابیت های کشاورزی و تاریخی" به عنوان مهم ترین عوامل مثبت زیست محیطی گردشگری شناخته می شوند. در نهایت با توجه به تحلیل نتایج، پیشنهادات کاربردی ارائه شده است.
واکاوی پایداری تعاونی های تکثیر و پرورش ماهی مورد مطالعه شهرستان اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه ی حاضر با هدف سنجش پایداری تعاونی های تکثیر و پرورش ماهی صورت گرفت و به دنبال شناسایی عوامل مؤثر بر پایداری تعاونی ها و ارائه راهکارهایی در این زمینه بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نوع پیمایشی بود. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه ساختارمند و محقق ساخته بهره گرفته شد. روایی پرسشنامه طبق نظر پانلی از اساتید و کارشناسان تأیید گردید و پایایی آن با انجام مطالعه ای پیش آهنگ و محاسبه ضریب آلفای کرونباخ (94/0-59/0) به دست آمد. جامعه مورد مطالعه پژوهش حاضر اعضای 61 تعاونی فعال تکثیر و پرورش ماهی بخش مرکزی شهرستان اهواز و شامل 454 عضو بود. شیوه نمونه گیری به صورت تصادفی ساده بود که با استفاده از جدول مورگان، حجم نمونه 150 نفر از اعضای تعاونی ها تعیین گردید. برای تعیین آسیب های تعاونی های تکثیر و پرورش ماهی از تکنیک تحلیل محتوایی بهره گرفته شد. برای این منظور 20 نفر پرورش دهنده از تعاونی های موفق تکثیر و پرورش ماهی تا حصول اشباع نظری مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که پایداری تعاونی های تکثیر و پرورش ماهی در سه مرحله امکان سنجی و طراحی، راه اندازی و بهره برداری، و توسعه تعاونی تحت تأثیر هویت سازمانی، تعهد هویتی و چارچوب قانونی قرار دارند. بر مبنای یافته ها تعاونی های تکثیر و پرورش ماهی از حیث ابعاد آموزشی، زیرساختی، اجتماعی و اقتصادی آسیب پذیر بودند. نتیجه گیری: این پژوهش از یک طراحی موازی همگرا برای ادغام داده های کمی و کیفی استفاده نمود و دیدگاهی جامع از پایداری در تعاونی های پرورش ماهی ارائه داد. در حالی که در بخش تحلیل کمی، پیش بینی کننده های کلیدی پایداری شناسایی شد، بینش حاصل از بخش کیفی به درک عوامل زمینه ای، مانند نقش هویت سازمانی و ارتباطات عاطفی بین اعضا را کمک شایانی نمود. این رویکرد روش شناختی غنای یافته ها را افزایش داد و موضوعاتی مانند ضرورت آموزش و تأثیر پویایی های اجتماعی را آشکار ساخت که برای درک پایداری فراتر از معیارهای کمی به تنهایی حیاتی است.
ارزیابی شاخص های کیفیت زندگی در نواحی روستایی (مورد مطالعه: روستاهای بخش مرکزی شهرستان نوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روستا و توسعه پایدار فضا دوره ۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
142 - 164
حوزههای تخصصی:
امروزه بهبود کیفیت زندگی، یکی از اهداف اصلی برنامه ریزی ها در هر کشور است. برای این منظور در درجه اول باید شناخت دقیق و همه جانبه ای از وضعیت موجود کیفیت زندگی به عمل آید؛ ازاین رو، هدف پژوهش حاضر، بررسی و سنجش شاخص های کیفیت زندگی در نواحی روستایی شهرستان نوشهر است. تحقیق حاضر، از نوع کاربردی و از نظر ماهیت و روش توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق خانوارهای روستایی بخش مرکزی شهرستان نوشهر بوده است. تعداد نمونه لازم جهت تکمیل پرسشنامه با استفاده از فرمول کوکران 380 خانوار به دست آمده است؛ که این تعداد در سطح روستاهای مورد مطالعه توزیع گردید. روش گردآوری اطلاعات بصورت کتابخانه ای و میدانی (پرسشنامه) بوده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمون T) و تحلیل واریانس انجام گرفته است. نتایج نشان می دهد، روستاهای خیرودکنار، توسکاتک، تازه آباد، شریعت آباد در تمامی سنجه های کیفیت زندگی وضعیت بهتری از روستاهای دیگر بخش مرکزی نوشهر دارد. همچنین بعد فاصله روستا از جاده اصلی، فاصله روستا تا شهر بر کیفیت زندگی روستاهای نمونه تاثیر گذار هستند.
تبیین نقش ظرفیت فناوری های نوین اطلاعاتی در توسعه گردشگری هوشمند (مطالعه موردی روستاهای هدف گردشگری استان خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف انجام پژوهش بررسی تاثیر استفاده از ظرفیت های هوشمندسازی بر بهبود وضعیت گردشگری روستایی و همچنین کاهش مشکلات و مسائل روستایی در روستاهای هدف گردشگری استان خراسان رضوی می باشد. روش پژوهش: از نظر روش شناسی، نمونه های پژوهش شامل 261 نفر گردشگرانی بودند که به روستا سفر داشته اند و از امکانات فضای مجازی جهت سفر به روستا استفاده نموده اند که برای انتخاب تعداد نمونه باتوجه به متمرکز نبودن جامعه آماری، از روش گلوله برفی استفاده گردید. در این تحقیق داده ها با ابزار پرسشنامه جمع آوری و با نرم افزار spss از طریق آزمون های آماری تجزیه و تحلیل شده اند. در ادامه به منظور بررسی تاثیر فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی بر توسعه گردشگری هوشمند در روستاهای مورد مطالعه از مدل PLS استفاده گردید. یافته ها: یافته های تحقیق نشان داد که وجود ظرفیت های گردشگری می تواند تاثیر مستقیم و معناداری بر روی توسعه گردشگری هوشمند برجای گذارد. بیشترین اثرگذاری در بین مولفه ها برای حمل و نقل هوشمند مانند مسیریابی آنلاین و آفلاین، اطلاع از ترافیک مسیر، استفاده از خدمات بین راهی و سایر موارد از مزایای حمل و نقل هوشمند می باشد. پس از حمل و نقل هوشمند دومین مولفه اثرگذار در تحقق گردشگری هوشمند، استفاده از وسایل ارتباطی مانند ایمیل، تلفن، سایت های اینترنتی، عضویت در کانال های پیام رسان ها و... بوده است. همچنین در درجه بعدی محیط هوشمند نیز تاثیر بسیار زیادی بر روی توسعه گردشگری هوشمند داشته است که از شاخصه های آن می توان به شبکه آنتن دهی مناسب، شبکه های اینترنت در سطح روستا، خدمات بانکداری الکترونیک در روستا و سایر موارد مشابه اشاره داشت. نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان گفت که میانگین شاخص های پژوهش در بخش امکانات مجازی در روستاهای مورد مطالعه از مقدار نرمال بالاتر بوده و روستاها دارای امکانات و ظرفیت زیرساختی و انسانی برای توسعه گردشگری هوشمند می باشند. همچنین تحلیل نتایج اثرگذاری بیان داشت که ظرفیت های هوشمند روستایی بر توسعه گردشگری هوشمند اثرگذار بوده است.
مطالعه علل و پیامدهای روند مهاجرت منطقه ای به استان اصفهان با استفاده از نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استان اصفهان به عنوان یکی از کانون های مهمی جمعیتی، در طول دوره های مختلف، مقصد انتخابی مناسب برای مهاجرت از استان های همجوار بوده است. امروزه این استان با مسائل بسیار زیادی ناشی از هجوم و ازدیاد جمعیت مواجه است. بنابراین، پژوهش حاضر به دنبال بررسی پیامدهای روند مهاجرت منطقه ای به استان اصفهان است. در این تحقیق، با روش نظریه زمینه ای، فرایند مهاجرت به استان اصفهان و پیامدهای آن ارزیابی شد. این تحقیق با روش نظریه سیستماتیک در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی نظری صورت گرفت. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه ساخت یافته و مشاهدات میدانی حاصل شد و یافته نشان می دهد که مهاجرت به استان اصفهان در اثر عواملی مانند دافعه های مبدا، جاذبه های مقصد، روایت ها و شبکه های مهاجرتی، تغییر شرایط در مبدا، انتظار زیست و سکونت ارزان در مقصد، رویکردهای کلان تشدید کننده مهاجرت و ... ایجاد و تشدید می شود. این روند مهاجرتی پیامدهای مختلفی به همراه دارد که در مقولات اصلی پیامدهای اقتصادی، پیامدهای اجتماعی-فرهنگی و پیامدهای زیست محیطی استخراج و دسته بندی شد. به نظر می رسد برای مدیریت و کاهش این پیامدها، نیازمند یک بازنگری در بازتوزیع مجدد جمعیت در استان اصفهان و استان های همجوار آن است تا بتوان متناسب با ظرفیت های محیطی کشور، جمعیت را به صورتی پایدار و منطقی توزیع کرد.
سنجش پایداری نظام های بهره برداری در روستاهای استان چهارمحال و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
35 - 51
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث اصلی در توسعه بخش کشاورزی الگوی نظام های بهره برداری می باشد. با رشد روزافزون جمعیت، نیاز به مواد غذایی بیشتر می شود، در این وضعیت برای تأمین غذا و خودکفایی کشاورزی باید به یکی از مسائل بنیادی کشاورزی، یعنی نظام های بهره برداری، توجه خاصی مبذول شود. به همین منظور هدف از این پژوهش، سنجش پایداری نظام های بهره برداری در استان چهارمحال و بختیاری می باشد. جامعه آماری پژوهش موردنظر را بهره برداران خرد دهقانی و تعاونی تولید روستایی استان چهارمحال و بختیاری تشکیل داده اند. با توجه به گستردگی جامعه آماری حجم نمونه تحقیق با استفاده از فرمول کوکران در مجموع، 750 بهره بردار بود. به منظور مقایسه دو نظام بهره برداری حجم نمونه در نظام بهره برداری خرد دهقانی 380 و تعاونی تولید 370 بهره بردار تعیین شد. ابزار اصلی تحقیق پرسشنامه محقق ساخته است، که داده های آن توسط نرم افزار SPSS22 و مدل ویکور مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد، در نظام های بهره برداری تعاونی تولید تعداد 7 تعاونی از پایداری،10 تعاونی نیمه پایدار و 4 تعاونی از ناپایدار برخوردارند. هم چنین در نظام بهره برداری خرد دهقانی در 2 شهر فرخشهر و سامان این نظام پایدار، سودجان، شیخ شبان، بن، دستنا، بلداجی، فرادنبه، حیدری و آلونی نیمه پایدار و نافچ، شمس آباد، آورگان، گندمان، کنرک، امام قیس، دهنو، بهشت آباد، گهرو، تیشنیز و جونقان کاملاً ناپایدار می باشند.
بررسی مؤلفه های مؤثر بر سیاست گزاری مدیریت پسماند مناطق روستایی بخش کن از دیدگاه کارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به روند رشد سریع جمعیت، بحث افزایش پسماندها به یکی از چالش های اساسی توسعه پایدار روستایی جهت حفظ محیط زیست تبدیل شده است. در همین راستا هدف پژوهش پیش رو بررسی مؤلفه های مؤثر بر سیاست گزاری مدیریت پسماند مناطق روستایی بخش کن در استان تهران می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کارشناسان و مدیران دهیاری های منطقه و سازمان مدیریت پسماند شهر تهران می باشند. حجم نمونه برای کارشناسان و مدیران با استفاده از روش سرشماری 34 نفر تعیین گردید. روش گردآوری داده ها، به دو روش اسنادی و پیمایشی بوده است. از روش اسنادی برای بررسی سوابق و تبیین مسئله و از روش پیمایشی برای گردآوری داده ها با ابزار مشاهده، مصاحبه و تکمیل پرسشنامه بین کارشناسان و مدیران استفاده شده است. برای تعیین روایی و جهت معتبر سازی محتوای پرسش نامه های تحقیق از نظر متخصصان، اساتید راهنما و کارشناسان استفاده گردید. همچنین پایایی یا قابلیت اعتماد پرسش نامه از طریق آزمون مقایسه دو نسبت سنجش شده است. در این تحقیق برای بررسی مدیریت پسماند از دیدگاه کارشناسی از سه مؤلفه رهبری توأم با نوآوری، بکارگیری صحیح منابع و برنامه-ریزی و ساماندهی استفاده شده و تأثیر آ ن ها بر سیاست گزاری در این حوزه مطالعاتی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج منتج شده در آزمون کای اسکوثر نشان از رابطه معنی دار مولفه های رهبری توأم با نوآوری، بکارگیری صحیح منابع و برنامه ریزی و ساماندهی با سیاست گزاری مدیریت پسماند در این پژوهش است. همچنین با توجه به نتایج از تحلیل رگرسیون چندگانه مجموعاَ 91 درصد از واریانس سیاست گزاری مدیریت پسماند توسط سه بعد یاد شده تعیین شده است.
شناسایی وجوه بلاغی محصولات فرایند طراحی معماری؛ مطالعه موردی: طرح های آپارتمانی شهر کرمانشاه از منظر خریداران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۸۷
۴۰-۲۷
حوزههای تخصصی:
هدف: در عرصه طراحی پژوهی، یکی از رویکردهای تبیین کننده ماهیت طراحی سعی نموده که طراحی را به مثابه بلاغت معرفی نماید. این نوشتار نیز به دنبال شناسایی وجوه بلاغی طراحی در متقاعد نمودن مخاطبین خود بوده است. نظر به اهمیت مسکن، به عنوان یکی از مهم ترین محصولات طراحی معماری، پژوهش پیش رو به وجوه بلاغی در واحدهای مسکونی شهر کرمانشاه معطوف شده است. روش پژوهش: روش به کار گرفته شده در این پژوهش پیمایشی است. برای این کار، ابتدا ابعاد و شاخص های مؤثر بر مطلوبیت مسکن، از پژوهش های معتبر (عمدتاً) داخلی استخراج شد. سپس نظرات خریداران ازطریق ابزار پرسش نامه پیمایش و جمع آوری گردید تا درنهایت، وجوه متقاعدکننده آن ها شناسایی شود. جامعه آماری شامل کلیه شهروندان کرمانشاهی است که در پنج سال اخیر، واحد مسکونی خریداری کرده اند. نمونه گیری به روش تصادفی ساده انجام پذیرفته و حجم نمونه نیز با توجه به تعداد متغیرها (35 متغیر) برابر با 120 نفر بوده است که بیش از 3 برابر تعداد متغیرهاست و برای تحلیل آماری مناسب است. تجزیه وتحلیل داده ها در نرم افزار آماری SPSS و به کمک مدل های تحلیل عاملی اکتشافی و رگرسیون چندمتغیره خطی انجام گرفته است. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که تنها 28 متغیر از 35 متغیر مطلوبیت مسکن بر متقاعد شدن خریداران مؤثر بوده اند. یافته ها همچنین مؤید آن است که طرحی از مسکن، متقاعدکننده خریداران کرمانشاهی بوده که ویژگی های زیر را داشته است: 1- پاسخ گوی رفتارهای جمعی/اجتماعی افراد. 2- پاسخ گوی نیاز به تفکیک زندگی فردی/جمعی آن ها. 3- فراهم آورنده امکانات و تسهیلات مناسب برای زندگی. 4- دارا بودن نمود بیرونی مناسب برای بهره برداران. نتیجه گیری: نتایج مقاله حاضر نشان می دهد که در طراحی و ساخت واحدهای مسکونی شهر کرمانشاه، توجه به هزینه، شیوه های ساختمانی، ایمنی و قابلیت انعطاف در مسکن ازجمله متغیرهایی هستند که کمتر موردتوجه قرار گرفته اند. این مسئله ضرورت توجه جدی تر به عوامل مغفول مانده را از آموزش دانشجویان معماری گرفته تا مجریان و ناظران حوزه ساخت وساز نمایان می سازد.