مطالب مرتبط با کلیدواژه

مرزبندی


۱.

نقش مرزبندی محله ها در انسجام و امتزاج اجتماعی آن (مطالعه موردی: مرز محله های مظفری و الغدیر شهر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انسجام فصل مشترک کرمان محله ایرانی مرزبندی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۲ تعداد دانلود : ۳۸۱
فصل مشترک یکی از مضامین مهم در مرزبندی محله هاست که اهمیت بسیاری در مباحث مربوط به انسجام دارد. مرز محله ها در گذشته به دلیل ساختاری هم پیوند با بافت پیرامون خود، از عوامل اصلی انسجام بوده است. مسئله پیش روی پژوهش حاضر، توسعه غیرمنسجم محله هاست که سبب جداسازی صرف از یکدیگر و پیدایش سلول های منفک شهری شده است. ضرورت این پژوهش به این دلیل است که روند موجود، نتیجه ای جز شکل گیری محله های بدون هم پیوندی با هم نخواهد داشت. هدف نیز بررسی مؤلفه های مرزبندی محله ها با رویکرد انسجام و تدوین معیارهایی در این زمینه است که با سنجش یکی از موارد انسجام، یعنی انسجام اجتماعی محله ها، به مقایسه کیفیت مذکور در مرز محله های الغدیر و مظفری، واقع در بافت جدید و تاریخی شهر کرمان پرداخته شده است. پژوهش حاضر کیفی است که با استفاده از روش تحلیل محتوای متون انجام شده و داده ها به کمک پیمایش میدانی و تهیه پرسشنامه گردآوری شده است (150n=). یافته ها نشان می دهد عوامل وضعیت دسترسی پذیری به مرز، کیفیت دسترسی پذیری به فضاهای تجمعی در مرز، کیفیت تعاملات اجتماعی، وضعیت پویایی و سرزندگی و قابلیت پیاده روی مرز، به ترتیب بیشترین سهم را در تعریف انسجام در مرز محله های مسکونی دارند. درنهایت اینکه محله تاریخی مظفری به دلیل داشتن حداکثر شاخص های امتزاج و هم پیوندی، بیشترین میزان انسجام را دارد.
۲.

واکاوی اصلی ترین چالش های مفهوم منظر فرهنگی با تکیه بر بازشناخت و تحلیل کارنامه هجده ساله این مفهوم در مرکز میراث جهانی یونسکو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: منظر فرهنگی مرکز میراث جهانی یونسکو عدم توازن مرزبندی نخبه سالاری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۸ تعداد دانلود : ۲۲۱
هر چند نزدیک به یک سده از نخستین کاربرد عبارت «منظر فرهنگی» می گذرد، که بر تعامل انسان و طبیعت در طول زمان تأکید می کند، اما تنها هجده سال است که عبارت مذکور کاربردی حرفه ای در قلمرو حفاظت پیدا کرده است. با گنجانده شدن منظرهای فرهنگی در راهنمای اجرایی کنوانسیون حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان در سال 1992، با هدف بازشناخت ارزش برجسته جهانی ناشی از تأثیرگذاری متقابل انسان و محیط طبیعی ، مرکز میراث جهانی یونسکو به عنوان نخستین و مهم ترین مرجع بین المللی حفاظت منظرهای فرهنگی شناخته شد. ثبت منظرهای فرهنگی گامی مهم به سوی بازشناخت آنها به منظور آشکارسازی و تقویت و محافظت از تنوع تأثیرات متقابل انسان و محیط و فرهنگ ها و سنت های زنده یا ناپدید شده است. در این مقاله کارنامه منظر فرهنگی در مرکز میراث جهانی یونسکو در فاصله سال های 2010-1992 بررسی می شود و ضمن آشکارسازی پس زمینه تاریخی شکل گیری ایده منظر فرهنگی در این مرکز، تعریف، سیر تحول و تجربیات آن مورد مداقه قرار می گیرد. از این رهگذر مهم ترین انتقادها که شامل عدم توازن منظرهای فرهنگی ثبت شده در فهرست میراث جهانی در مناطق مختلف جهان و همچنین ناکارآمدی مرزبندی میان منظرهای فرهنگی و طبیعی و دیدگاه نخبه سالار این مرکز است، به چالش کشیده می شود.
۳.

درک مهاجران از فاصله اجتماعی با ایرانیان: پژوهش کیفی در بین مهاجران افغانستانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فاصله اجتماعی مرزبندی فاصله گذاری مهاجران افغانستانی مهاجرت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸۵ تعداد دانلود : ۲۹۸
فاصله اجتماعی بیانگر دوربودن و یا نزدیک بودن گروه های اجتماعی نسبت به همدیگر است. دوری اجتماعی یا فاصله زیاد اجتماعی، بیشتر با احساس بی اعتمادی، ترس و دلهره و برعکس، نزدیکی اجتماعی، با حس تعلق و هویت مشترک همراه است. حضور و اقامت درازمدت مهاجران افغانستانی در سرزمین ایران، این پرسش را مطرح می کند که نسل های مختلف مهاجران، چه درک و تفسیری از فاصله اجتماعی موجود میان خود و جامعه میزبان دارند؟ و در شکل گیری این احساس فاصله اجتماعی، چه سازوکارها و فرایندهایی فعال است؟ پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد برساخت گرا و روش تحقیق کیفی داده بنیاد، تلاش دارد به این پرسش ها پاسخ دهد. برای این منظور، اطلاعات مورد نیاز ازطریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با 45 مشارکت کننده، گردآوری شد. بر پایه نتایج تحلیل ها، 7 مقوله اصلی درک و تفسیر مهاجران از فاصله اجتماعی و فرآیندهای آن را تبیین می کند که عبارتند از: فاصله نهادی، فاصله گذاری رسانه ای، فاصله عاطفی، محدودشدن سقف آرزوها، پروبلماتیک تعلق، ترجیح تعاملات درون شبکه ای، ازدواج بین ملیتی به عنوان یک تهدید و فرصت. مقوله مرکزی «مرزبندی دوسویه» به دست آمد. براساس نتایج، فاصله گذاری اجتماعی با فرآیندهای مرزبندی سروکار دارد و بر مکانیزم هایی استوار است که در سه سطح نهادی، ساختاری و نمادین عمل می کنند. فرایند فاصله گذاری اجتماعی در بین مهاجران افغانستانی در ایران، مرزبندی دوسویه را به وجود آورده است.
۴.

معماری خانه پس از پاندمی؛ مفهوم «فضامرز» کشف ساکنین برای در خانه مانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فضامرز مرزبندی مرز بازی فضای بی نام در خانه مانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
هدف: دوران پاندمی کووید-19 تحولات بنیادینی در الگوهای سکونت ایجاد کرد و خانه ها را به فضایی ترکیبی برای فعالیت هایی نظیر کار، آموزش، تفریح و مراقبت بهداشتی تبدیل نمود. این پژوهش با هدف بازاندیشی در معماری خانه پس از پاندمی، به شناسایی قابلیت محوری برای در خانه ماندن و ترسیم مدل نظری سازگاری سکونتی پرداخته است. روش تحقیق: داده های پژوهش از تحلیل ۱۸ مصاحبه نیمه ساختاریافته، ۸۴ سند معماری و ۱۳۲ منبع پژوهشی گردآوری شده و با استفاده از نظریه داده بنیاد در سه مرحله کدگذاری، تحلیل گردیده است. یافته ها: در مدل نظری تحقیق که بر اساس پارادایم علیت ترسیم شده، عوامل ساختاری سازگاری سکونتی شناسایی شدند. ساکنان برای پاسخ به شرایط بحرانی، اقدام به بازآرایی اجزای فضایی و تغییر روابط میان آن ها نمودند. این بازآرایی از طریق جایگزینی کارکردهای شهری در خانه و افزایش حساسیت به جزئیات فضا رخ داد. روابط میان فضاها با مرز-بندی مجدد یا گشودگی مرزها تغییر یافت. نتیجه این کنش ها، ظهور فضاهای جدیدی به نام «فضامرز» بود؛ فضاهایی بدون برچسب کاربری مشخص که بیشترین انعطاف را برای پاسخ گویی به نیازهای نوظهور داشتند. این فضاها، مشابه ریزفضاهای خانه های سنتی ایرانی اند که از پیش فاقد نام گذاری عملکردی بودند و شاید همین ویژگی باعث راحتی در خانه ماندن می شده است. نتیجه گیری: خانه پساپاندمی که با حضور فضامرزها می تواند «خانه مرزی» نام گیرد، واجد تمایزهای اجتماعی-فضایی جدیدی چون افزایش عاملیت ساکن، سیالیت، تاب آوری و ارتباط با طبیعت است. از منظر موضع شناسی، خانه دارای حوزه های عملکردی سیال تر و از منظر ریخت شناسی، متخلخل تر است. این پژوهش پیشنهاد می کند که برای دستیابی به الگوی معماری خانه ای مناسب ماندن، لازم است فضاهای مرسوم به صورت هدفمند عقب نشینی کرده و فضامرزهایی میان آن ها ایجاد شوند؛ مرزهایی که امکان انتخاب در طیف میان دوگانه های فضایی را فراهم می سازند. این فرایند می تواند به شکل گیری طیف هایی از فضا، همچون تعامل تا خلوت فردی یا آلودگی تا پاکیزگی منجر شود و به افزایش انعطاف پذیری محیط در پاسخ به نیازهای سکونت در شرایط بحرانی کمک کند. در این رویکرد، فضاهای موجود همانند تماشاگران یک صحنه تئاتر، در موقعیتی معلق و منتظر قرار می گیرند تا زمان ایفای نقششان بر روی صحنه، یعنی همان فضامرز، فرا برسد.