
مطالعات تطبیقی تاریخ و فرهنگ اسلامی
مطالعات تطبیقی تاریخ و فرهنگ اسلامی سال 2 پاییز و زمستان 1401 شماره 3
مقالات
حوزههای تخصصی:
«حقیقت محمدیه» واژه ای است که در ادبیات عرفانی ابن عربی نقشی محوری دارد و بر اساس آن، جایگاه ویژه حقیقت وجودی حضرت محمد (ص) به منزله اولین تجلی حضرت حق و واسطه وجود سایر آفریدگان را شرح داده شده است و به نوعی، وی کسی است که به نظریه پردازی منسجم درباره این واژه پرداخته است؛ اما تبیین جایگاه حضرت محمد (ص) در هستی، در میان صوفیان پیش از ابن عربی، مسبوق به سابقه است و سایر اندیشمندان صوفی نیز پیش از او به این حقیقت اشاره کرده اند. پرسش اصلی پژوهش این است که تا پیش از ابن عربی برای تبیین این حقیقت از چه واژگانی بهره برده شده و مقصود آنان از این واژگان و شیوه تبیین آن ها به چه شکل بوده است. بدین منظور، به سراغ آرای سه اندیشمند صوفیِ پیش از ابن عربی (حکیم ترمذی، عین القضات همدانی و نجم الدین رازی) رفته و به روش کیفیِ توصیفی به تحلیل محتوای آثار آنان در این رابطه پرداخته ایم. نتیجه آن که هریک از این سه اندیشمند با روش و رویکرد ویژه خود به این مقوله پرداخته و کلیدواژگانی چون نبوت روح اعظم، نور محمد، روح محمدی، وجود محمدی را به کار گرفته اند؛ اگرچه تبیین ها در میان آنان گاه متفاوت است؛ تقریباً هر سه درباره جایگاه حقی و خلقی رسول گرامی (ص) نزدیک به هم سخن گفته اند و از روایات مشابهی هم جهت استناد استفاده کرده اند. همچنین به نوعی تطور معنایی و تبیینی در این باب برمی خوریم که هرچه به عصر ابن عربی نزدیک تر شده، پیشرفت کرده است و گویا در تفکرات ابن عربی هم تأثیر داشته و آن ها را به کمال رسانده است.
مطالعه تطبیقی دیاسپوراهای اقلیت های مذهبی نسطوریان و قرامطه در جزیره خارگ و نقش آنان در تجارت و دریانوردی خلیج فارس (قرون ۹-۷ میلادی)
حوزههای تخصصی:
از اواخر عهد باستان دیاسپورای نسطوری در جزیره خارگ در کنار زردشتیان بومی پناه گرفت که در عین تبشیر مذهبی، به تجارت نیز می پرداختند. قرامطه نیز به منزله یک فرقه معارض با خلفای بنی عباس، به سواحل خلیج فارس از جنّابه (گناوه) و خارگ تا بحرین پناه بردند و حکومتی تشکیل دادند که تا شامات و حجاز نفوذ یافت. از سوی دیگر خارگ محل استخراج مروارید معروف خارکی بوده است. می توان از برآمدن بازرگانان مروارید در جزیره خارگ و بحرین سخن گفت که به دلیل مرکزیت بحرین، فعالیت خارگ نیز رونق گرفت؛ به خصوص که مروارید یکی از مهم ترین کالاهای تجارتی بحرین با شرق بوده است. هدف مطالعه تطبیقی روند حیات تجاری و فرهنگی جزیره خارگ در گذار از گفتمان باستان به تحولات دوره اسلامی است. مقاله حاضر با روش تحقیق توصیفی و تحلیلی در پی مطالعه تطبیقی نقش نسطوریان و قرامطه در تجارت و دریانوردی در جزیره خارگ است. یافته های تحقیق نشان می دهند تسلط بر راه های خطرناک دریایی در گذرگاه جزیره خارگ و به خصوص اداره و بهره وری از مغاص های مروارید جزیره خارک، شبکه تجاری و استقلال سیاسی جوامع محلی آنجا را اعم از نسطوری و سپس قرمطی تقویت و تطبیق می کرده است. نوآوری مقاله حاضر آن است که وقایع فوق، جزیره خارگ را در سه لایه محلی، منطقه ای و جهانی به تجارت دریاییِ مروارید متصل کرد و ضمن خودکفایی اقتصادی به استقلال سیاسی دیاسپورای نسطوریان و سپس به طور کمابیش مطابقی در تاریخ قرامطه کمک کرد.
دو بستر و یک ایده؛ فرهنگ رواداری از دیدگاه محمد داراشکوه و یاکوب بومه
حوزههای تخصصی:
محمد داراشکوه و یاکوب بومه دو اندیشمند تقریباً هم عصر بودند که یکی در هند و دیگری در آلمان، منادی مدارای دینی و خواستار نزدیکی و گفتگوی ادیان و همزیستی مسالمت آمیز پیروان آن ها بودند. اینکه چرا این همسانی در اهداف و آرا آن هم در دو سرزمین دور ازهم رخ داده و تا چه اندازه حوادث پیرامونی و بستر تاریخی آن دوران در این همسویی نقش داشته، مسئله ای قابل تأمل است و پرسشی است که با بازخوانی و توصیف آن بسترهای تاریخی و رویدادهای آن عصر و رجوع به اندیشه های این دو، درصدد پاسخگویی به آن بودیم. بر این اساس، در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی بافت محور، با کدگذاری داده های روادارانه به دست آمده از متون تألیفی داراشکوه و بومه، به تحلیل محتوای آن ها پرداختیم. نتیجه آنکه هم داراشکوه و هم بومه در یک دوران متشنج در جامعه خود می زیستند که جدال های دامنه داری در میان دینداران ادیان و فرق مختلف رخ نموده بود. در این بسترهای ملتهب، هردو اندیشمند، طریق عرفان و بینش های عرفانی را راه ایجاد صلح، مدارا و همزیستی مسالمت آمیز تلقی کردند و با بازخوانی و تفسیر عرفانی متون دینی و نشر آن در جامعه، در پی گسترش فرهنگ رواداری دینی بودند، امری که از سوی ظاهرگرایان طیف های مختلف تحمل نشده و با تکفیر و مطرود ساختن این اندیشه ها، سرانجام در آن برهه خاموش شد.
مقایسه تطبیقی اشعار امیة ابن ابی الصلت درباره صفات و افعال خدا با قرآن با تأکید بر بافت فرهنگی با تأکید بر حوزه اللهیات
حوزههای تخصصی:
بر اساس گزارش ها، پیش از ظهور اسلام در سرزمین عربستان یکتاپرستانی زندگی می کردند که دامن به بت پرستی نیالودند و گاهی نیز تلاش می کردند مردم را از بت پرستی پرهیز داده و دور نمایند. برخی از اشعار و سخنان ایشان را می توان در کتاب های تاریخی و تفسیری یافت. همسویی معناداری میان آن اشعار و سخنان و کتاب های ادیان آسمانی یهود و مسیح دیده می شود که می تواند برخاسته از معاشرت و رفت و آمد حنفاء با پیروان آن ادیان و خواندن آن کتاب ها باشد. یکی از برجسته ترین حنفاء امیه ابن ابی الصلت بود که در شعر نیز دست بلندی داشت و توانست باورهای خود و حنفاء را در اشعارش بگنجاند و گزارش گران مسلمان بسیاری از آن ها را در کتاب های خود ثبت و ضبط کرده اند. آن چه شعرهای امیه را شگفت انگیز می کند همسویی معنایی و واژگانی آن ها با آیات قرآن است که می تواند ریشه در کتاب های آسمانی پیشین و همچنین برگرفته از آیات قرآن باشد. در این پژوهش بر اساس روش کتابخانه ای و توصیفی به مقایسه تطبیقی اشعار وی با آیات قرآن درباره صفات و افعال خدا می پردازیم.
آسیب شناسی بازار و مواجهه با آن در سیره رسول الله (ص) و امیرمؤمنان (ع)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر با عنوان «آسیب شناسی بازار و مواجهه با آن در سیره رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان (ع)» با هدف کشف و توصیف نحوه مواجهه رسول الله(ص) و امیرمؤمنان(ع) با آسیب های بازار با تاکید بر شناسایی آسیب هاست. بازار یکی از مراکز مهم در اقتصاد اسلامی است و بازار و بازاریان سهم فراوانی در تنظیم روابط اقتصادی جامعه ایفا می کنند به همین منظور مورد توجه رسول خدا (ص) و امیر مومنان (ع) بوده و آنان برای برای سلامت اقتصاد جامعه اقداماتی را برای تنظیم بازار آنجام داده اند که بخشی آز آن در این نوشته مورد بررسی و گزارش قرار گرفته است . برای دستیابی به این هدف از روش مطالعات اسنادی و تحلیلی در بین متون کهن تاریخی، فقهی، روایی بهره گرفته شده است. طبق یافته ها می توان گفت: آسیب های بازار عبارتند از: احتکار، اخلالگران بازار، ربا، غش، کم فروشی و معاملات نامشروع و نامتعارف. رسول الله(ص) و امیرمؤمنان(ع) در جهت آسیب زدایی از بازار با اتخاذ روش های مناسب و با بهره گیری از دستورات قرآنی، جریان هنجارسازی اقتصاد بازار اسلامی و مطلوب را شکل دادند. و در مرحله اول به آموزش احکام معاملات، مبادرت ورزیده و در مرحله دوم به اجرای قوانین مواجهه با آسیب های بازار پرداختند.
مقایسه بن مایه های عرفانی زیباشناسی نقوش تزیینی چین و ایران
حوزههای تخصصی:
بر اساس مبنای بسیاری از بزرگان فلسفه هنر،زیباشناسی(Aesthetics)بر اساس بافتار تاریخی(Historical context)تغییر می کند.مراوده فرهنگ ها و برخورد یا گفتمان تمدّنی عامل این پارادایم ها و تغییرات محتوایی و شکلی است.قطعاً فرهنگ هنری چین که شاکله آن نوعی معنویت و عرفان دوآلیسم(یین یانگ)را دارا می باشد،به علل گوناگون تاریخی مثل وجود جاده ابریشم،حمله مغول و تأثیر آن در انتقال هنر شرق آسیا به غرب آن و رواداری مغولان به علّت پای بند نبودن به ایدئولوژی خاصّ که باعث رابطه دیالکتیک بین ملل و فرهنگ ها می شد،در طول تاریخ بر بسیاری از تمدّن های دیگر اثر گذاشته است.هر چند که میان فهم معنوی چینی و اسلامی تفاوت هایی جدی در مسئله مابعدالطبیعه و زندگی پس از مرگ وجود دارد اما در تعالی معنوی شباهت های زیادی میان دو فرهنگ وجود دارد که بر زیبایی شناسی دو فرهنگ تاثیرات نسبتا مشابهی داشته است.جلوه های این تأثیرات را می توان در نقوش تزئینی در هنرهای مختلف بررسی کرد.این مقاله با ادبیات تاریخی نوع تأثیرگذای هنر چینی بر هنر ایران پسامغول را بررسی می کند امّا برمبنای نگاهی پدیدار شناسانه معتقد است علّت نهفته در این تأثیرگذاری،فهم و قبول معنای زیباشناسی نهفته در هنر چینی از سوی ایرانیان مسلمان است.علّت این مفاهمه و پذیرش به نوعی زیرساخت مشترک عرفانی و معنوی(Mystical)بازمی گردد.این فرضیه بر اساس منابع اسنادی مورد پژوهش و اثبات قرار گرفته است.