
مقالات
حوزههای تخصصی:
برخی از پژوهش های انتقادی اخیر از وضعیت رقابت های بین المللی در آفریقا، از نفوذ چین در کشورها و جوامع آفریقایی و همکاری آنها با نخبگان ملی و محلی آفریقا ابراز نگرانی کرده اند. برخی نخبگان فکری و عملی آفریقایی اما با اشاره به تأثیر اقدامات زیرساختی چین در آفریقا، این حضور را مؤثر و مفید دانسته اند. بر اساس این تفاوت تصویر از تعامل دو طرف، تصاویر برخاسته از روابط چین با آفریقا را می توان شامل دسته بندی های: 1. تصاویر آفریقایی درخصوص چین از منظر جهانی؛ 2. تصاویر آفریقایی درباره چین از منظر چندجانبه؛ 3. تصاویر آفریقایی درباره چین از منظر دوجانبه، دانست. عده ای ضمن صحه گذاشتن بر بخشی از حس تهدید، معتقدند نگرانی از حضور چین در آفریقا بیشتر از آنکه معطوف به دل نگرانی از منافع آفریقا باشد، به جهت به خطرافتادن منافع غرب است. با توجه به مطالب فوق، پرسش کلیدی پژوهش حاضر این است که بنیان های مسئله محور شدن تصویر در روابط چین آفریقا، از منظر ذی نفعان دو طرف چیست؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که مساله تصویر چین در آفریقا و آفریقا در چین، صرفاً به رقابت های چین با قدرت های بزرگ محدود نمی شود؛ بلکه عاملیت تجربی کشورهای آفریقایی در این میان تعیین کننده است و برخلاف برخی تصویرسازی ها که آنها را بازیگرانی منفعل می دانند، این کشورها به دنبال متنوع سازی شرکای بین المللی خود هستند و این اقدام زمینه رقابت برای ایجاد تصویر مثبت از خود و منفی از چین را ایجاد می کند.در این مقاله از روش شناسی کیفی و تحلیل توصیفی تفسیری بهره گرفته شده است.
رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به آفریقا
حوزههای تخصصی:
این مقاله در نظر دارد ضمن تبیین ظرفیت های افریقا برای جمهوری اسلامی ایران، به تشریح رویکرد سیاست خارجی ایران در افریقا مبادرت نماید. مقاله با روش کیفی توصیفی-تحلیلی تلاش دارد به این سوال پاسخ دهد که رویکرد جمهوری اسلامی ایران در قبال افریقا چگونه قابل ارزیابی است؟ در پاسخ به این پرسش مقاله حاضر ضمن تاکید بر قدرت عددی کشورهای افریقایی در سازمانهای بین المللی و ظرفیت های معدنی و بازار مصرفی این قاره، بر این باور است که به رغم موانعی از قبیل: فقدان شناخت متقابل، دوری مسافت، عدم هم تکمیلی اقتصاد ایران و کشورهای آفریقایی، نبود ارتباط مستقیم و منظم هوایی و دریایی، تحریم های یکجانبه بین المللی علیه ایران، و فقدان راهبرد جامع در مورد توسعه همکاری ها با آفریقا، قاره افریقا قاره فرصتها برای سرمایه گذاری جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود. بر این اساس، در مبحث نخست تاریخچه روابط ایران و افریقا و ذهنیت مثبت ایرانیان و افریقائیان نسبت به یکدیگر مورد بررسی قرار می گیرد. در مبحث دوم، نقاط مشترک و فرصت های بهره مندی متقابل ایران و آفریقا تجزیه و تحلیل می شود و در مبجث سوم به بررسی موانع و راهکارهای ارتقای مناسبات ایران و افریقا پرداخته می شود. مقاله چنین نتیجه می گیرد که جمهوری اسلامی ایران ضمن اهتمام به نقش آفرینی در انتقال علم و فناوری به افریقا می تواند دیپلماسی اقتصادی خود را در قاره افریقا با رویکرد تقویت زنجیره ارزش ها بهبود بخشد.
موانع ایفای نقش زنان در فرایند صلح سازی در سودان جنوبی
حوزههای تخصصی:
صلح به عنوان یک عامل حیاتی برای رفاه جهانی، نیازمند همکاری جمعی است. زنان به عنوان نیمی از جمعیت جهان، نقش بسزایی در فرآیند صلح سازی ایفا می کنند. این مطالعه به بررسی نقش زنان در صلح سازی سودان جنوبی و موانع پیش روی آنها می پردازد؛ چرا که سودان جنوبی پس از سال ها درگیری، با چالش های جدی در تحقق صلح پایدار روبروست و موانع مشارکت زنان در این مسیر اغلب نادیده گرفته می شود. پرسشی که مقاله پیش رو قصد بررسی و پاسخ به آن را دارد این است که زنان در فرایند صلح سازی سودان جنوبی با چه موانعی رو به رو هستند؟ فرضیه ای که در پاسخ به این سوال، با بهره گیری از روش توصیفی_تبیینی و با استناد به نظریه ی فمینیسم لییرال و صلح طلب مورد بررسی قرار می گیرد این است که هنجارهای فرهنگی،جامعه پدرسالارانه،نرخ بالای بی سوادی،تنوع قومیتی و موانع حقوقی موجود در این کشوراز جمله موانع اصلی برای ایفای نقش مؤثر زنان در فرآیند صلح سازی می باشند. در واقع زنان در سودان جنوبی با وجود چالش های گوناگون، نقش مهمی در برقراری صلح ایفا می کنند اما وجود این هنجارها به عنوان مانعی اصلی در جهت ایفای نقش آن ها در صلح سازی عمل می کند.
تأثیر محور مقاومت بر تضادهای ایران و آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا
حوزههای تخصصی:
غرب آسیا و شمال آفریقا به دلایل ژئوپلیتیکی و استراتژیکی، از دیرباز برای قدر ت های بزرگ از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی تغییر و تحول اساسی در این مناطق ایجاد شده و چالش هایی را میان قدرت ها بوجود آورده است. از مهم ترین این چالش ها تقابل انقلاب اسلامی با ترتیبات سیاسی آمریکا است. لزوم صدور انقلاب اسلامی جهت پویایی و حفظ آن، موجب شکل گیری محور مقاومت شده و با نقش محوری جمهوری اسلامی ایران، در حال توسعه و عمق بخشی به این انقلاب است. نقش کانونی و حمایتی ایران از محور مقاومت، نه تنها مورد رضایت آمریکا نبوده بلکه بیش از پیش در تضاد با یکدیگر قرار گرفته اند به طوری که این دو کشور هم در غرب آسیا و هم در شمال آفریقا با چالش های جدی رو برو هستند. از این رو پرداختن به تأثیر محور مقاومت بر تضادهای میان ایران و آمریکا در این دو بخش غرب آسیا و شمال آفریقا اهمیت داشته و شناسایی آنها برای کنشگری منطقی و حساب شده در تحرکات و مناسبات، ضرورت می یابد. بنابراین مقاله پیش رو در صدد بوده پاسخ سوال «محورمقاومت چه تأثیری بر تضادهای میان ایران و آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا دارد» را به روش توصیفی_تحلیلی و گردآوری کتابخانه ای و با استفاده از چارچوب نظری امنیت هستی شناختی تبیین نماید. با فرض اینکه تشکیل و تقویت محورمقاومت از سوی ایران موجب تشدید تضادهای میان ایران و آمریکا در غرب آسیا و شمال آفریقا گشته است، یافته های پژوهش حاکی از آن بوده است که هرچه محور مقاومت در عملکرد خود بر امنیت هستی شناختی پافشاری کرده، تضادهای غرب آسیایی و شمال آفریقایی ایران و آمریکا تشدید یافته است.
ارزیابی نقش ترکیه به مثابه قدرت نو ظهور در تحولات شاخ آفریقا
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به طور جامع نقش ترکیه را به عنوان یک قدرت نوظهور در تحولات استراتژیک شاخ آفریقا مورد ارزیابی قرار می دهد. ترکیه در سال های اخیر با رویکردی چندجانبه و مبتنی بر دیپلماسی اقتصادی، کمک های توسعه ای، و همکاری های نظامی، به بازیگری کلیدی در این منطقه تبدیل شده است. این تحقیق با بهره گیری از روش کیفی و ترکیبی از تحلیل داده ها، بررسی اسناد و گزارش ها، و مطالعه موردی، به بررسی عمیق اهداف و استراتژی های ترکیه در شاخ آفریقا پرداخته و تاثیرگذاری آن بر مناسبات بین المللی و بازآرایی ژئوپلیتیک منطقه را تحلیل می کند. یافته ها نشان می دهند که ترکیه از طریق گسترش نفوذ خود و ایجاد هم پیمانی های جدید، به دنبال تثبیت موقعیت خود به عنوان یک قدرت موثر در موازنه های منطقه ای و جهانی است. این پژوهش نمایانگر آن است که حضور فعال ترکیه در شاخ آفریقا، نه تنها تقویت جایگاه دیپلماتیک و اقتصادی این کشور را هدف قرار داده، بلکه در جهت گیری های سیاست خارجی و افزایش قدرت نرم آن در عرصه بین المللی نیز تاثیرگذار بوده است.
اسلام سیاسی از منظر رهبران احزاب سیاسی ترکیه: مطالعه تطبیقی احزاب رفاه و عدالت و توسعه
حوزههای تخصصی:
علی رغم تلاش هایی که در دوران حکومت آتاتورک برای کنار زدن اسلام از صحنه سیاسی ترکیه انجام شد؛ اسلام سیاسی توانست به عنوان یک بازیگر مؤثر در نظام سیاسی باقی بماند. در میان احزاب سیاسی، دو حزب رفاه و عدالت و توسعه به عنوان دو بازیگر اثرگذار در ایجاد و تغییر قرائت های متفاوت از اسلام سیاسی شناخته می شوند. نجم الدین اربکان و رجب طیب اردوغان به عنوان رهبران این احزاب، در مدت فعالیت خود تلاش کرده اند علاوه بر حفظ اسلام سیاسی، نگرش مدنظرشان از اسلام سیاسی را در عرصه اجتماعی تبیین نمایند. در این تحقیق با هدف شناخت دقیق از انواع نگرش ها به اسلام سیاسی ترکیه در پی پاسخ به این سؤال هستیم که: «وجوه تشابه و تمایز دو حزب رفاه و عدالت و توسعه به عنوان دو پرچم دار مهم اسلام گرایی ترکیه، به اسلام سیاسی چگونه است؟». یافته های پژوهش نشان می دهد که هر دو حزب، اسلام سیاسی را به عنوان هسته مرکزی تفکر خود پذیرفته و با دوری از اعمال خشونت برای تغییر نظام سیاسی، تلاش کرده اند تا در قالب حزب سیاسی، خود را با نظام دموکراتیک و لاییک ترکیه سازگار نمایند. از جمله وجوه تمایز میان این دو حزب نیز می توان به تأکید همه جانبه حضور دین در اجتماع حزب رفاه در برابر عدم پذیرش حضور همه جانبه دین در اجتماع حزب عدالت و توسعه اشاره نمود. در واقع حزب عدالت و توسعه را می توان مبلّغ قرائتی لیبرال از اسلام سیاسی معرفی نمود که خود را از اسلام سیاسی سنتی حزب رفاه متمایز کرده است.
اسلام گرایی در تونس، ماهیت و چشم انداز آینده
حوزههای تخصصی:
ادبیات سیاسی اسلام گرایی در تونس که از بطن سنت فکری اخوان المسلمین سربرآورده بود، در سیر تکاملی خود، به ویژه پس از انقلاب 2011 با تغییراتی مهم روبرو گردید. اسلام گرایان میانه رو به رهبری حرکه النهضه پس از دوره کوتاهی از حکمرانی در سالهای 2011 تا 2014 به تدریج از سنت فکری اسلام سیاسی انقلابی و ایدئولوژیک فاصله گرفته و به نوعی عملگرایی روی آوردند. پژوهش حاضر با هدف پاسخ به این پرسش انجام شده است که این گذار از اسلام سیاسی انقلابی به سمت عملگرایی را چگونه می توان تبیین نمود. داده های تحقیق که در چارچوب دیدگاه های معرفت شناسانه مکینتایر تحلیل شده است، نشان می دهد که این چرخش فکری صرفا یک تاکتیک سیاسی نبوده، بلکه حکایت از وقوع یک بحران معرفت شناختی در خوانش رهبران النهضه از سنت فکری اخوانی دارد. آنان در مواجهه با مجموعه در هم تنیده ای از بحران های جامعه تونس، دریافته بودند که دیگر نمی توان با تکیه بر اصول و باورهای گذشته راه حلی برای پیشرفت ارائه نمود، بلکه به منظور رفع نارسایی های موجود باید ارزیابی مجددی از سنت فکری اسلامی صورت پذیرد. صورتبندی مجدد آنان از سنت اسلامی به جای آن که مبتنی بر امکانات درون سنت باشد، بیشتر در جهت فاصله گرفتن از اصول و معیارهای سنت و در جهت گرایش به پراگماتیسم و نوعی واقع گرایی سیاسی بوده است. این امر نشان می دهد که اسلام گرایان برای حل بحران های جامعه خود، مجهز به ابزارهای تحلیلی و فکری لازم نبوده و به همین جهت، نتوانسته اند بر اساس معیارهای درون سنت اسلامی اندیشه ای نظام مند و منسجم برای تحقق الگویی موفق از حکمرانی اسلامی ارائه نمایند. آنان در صورتی خواهند توانست در آینده جامعه تونس نقشی داشته باشند که خود را به ابزارهای تحلیلی فکری لازم در مواجهه با مسائل نوظهور مجهز سازند.
عصر جدید تعاملات استراتژیک در روابط چین و آفریقا
حوزههای تخصصی:
در عصر جدید تعاملات استراتژیک بین چین و آفریقا، تاثیر کشور چین بر آفریقا به شدت گسترش یافته است. چین با ارائه پیشنهادهای اقتصادی و عملیاتی به آفریقایی ها این امکان را فراهم کرده است تا از فرصت های تجاری و توسعه ای در آفریقا بهره مند گردد. در عین حال این روابط استراتژیک با چالش ها و انتقاداتی مواجه بوده و نگرانی هایی مبنی بر برقراری یک رابطه بی تعادل بین دو طرف وجود دارد. سوال اصلی که مطرح می شود آن است که سیاست چین در آفریقا در جهت انباشت قدرت چین یا در جهت بهبود روند توسعه در آفریقا می باشد؟ فرضیه ای که مطرح می شود آن است که چین در آفریقا با ارائه سرمایه گذاری های قابل توجه در زمینه های اقتصادی، عمرانی و زیرساختی، علیرغم آن که عمدتاً قدرت و تاثیر خود را گسترش داده و نقش بزرگی در این منطقه و در جهت انباشت قدرت خود ایفا می کند، بهبود روند توسعه و رشد اقتصادی در برخی از کشورهای آفریقایی را نیز تقویت کرده است. برای این نوشتار از منابع کتابخانه ای و مقاله ها بهره برده شده است و مقاله حاضر با استفاده از روش کیفی و با رویکردی تحلیلی- توصیفی مبتنی بر نظریه نئورئالیسم، به دنبال بررسی روند روابط چین و آفریقا است و یافته پژوهش آن است که گسترش روابط چین و آفریقا نقاط مثبت و منفی ای بر روی روند توسعه در آفریقا داشته است.
بررسی نقش اخوان المسلمین در جنگ داخلی لیبی (پس از انقلاب ۲۰۱۱ تا 2024)
حوزههای تخصصی:
تحولات سیاسی و اجتماعی و اعتراضات مردم در کشورهای شمال آفریقا که از تونس آغاز شد و بلافاصله به کشورهای همسایه سرایت نمود، در لیبی نیز موجد تحولات شتابان در حوزه سیاسی شد. این اعتراضات مدنی اگرچه منجر به سقوط حکومت معمر قذافی گردید اما به همان ختم نشد و پس از سقوط معمر قذافی در سال 2011 ، این کشور وارد دوره ای از آشوب سیاسی و درگیری های مسلحانه شد. در این میان، اخوان المسلمین به عنوان یکی از بازیگران کلیدی در سیاست و جامعه لیبی ظاهر شد. در دوران پساقذافی، اخوان المسلمین از یکسو بخاطر فقدان قدرت ملی متمرکز و از سوی دیگر، کسب حمایت های خارجی، به خصوص دولت های قطر و ترکیه، بهره برداری کرد و نفوذ سیاسی خود را با تاسیس حزب عدالت و سازندگی گسترش داد. اخوان المسلمین با حمایت های نظامی ترکیه از این گروه در موج دوم درگیری هایی که در سال 2014 اتفاق افتاد به طور علنی از دولت وفاق ملی حمایت کرد . در مقابل، ارتش ملی لیبی به رهبری خلیفه حفتر، با پشتیبانی کشورهای مخالف اخوان مانند امارات، مصر و عربستان، این گروه را هدف حملات سیاسی و نظامی قرار داد. سوال اصلی پژوهش این است که آیا اخوان المسلمین در رسیدن به اهداف خود در دوره بحران پساقذافی لیبی چه عملکردی داشته است؟ برای پاسخ به این پرسش درصدد بررسی پیشینه اخوان المسلمین در لیبی و اقدامات آن در دوره های مختلف حکام لیبی برخواهیم آمد که باتوجه به اقدامات سیاسی و نظامی خود و با داشتن حمایت کشور ترکیه در سال های اخیر و به خصوص پس از توافق آتش بس 2020، نفوذ اخوان المسلمین در لیبی کاهش یافته است. کاهش حمایت های خارجی، تغییرات در محیط سیاسی لیبی، و انتقادات داخلی از رویکردهای ایدئولوژیک این گروه، باعث شده تا اخوان به عنوان یک نیروی تأثیرگذار اما محدود باقی بماند. در این پژوهش، روش گردآوری مطالب به صورت استفاده از منابع مکتوب اعم از کتب ، مقالات، اسناد و داده های اینترنتی است.
تحلیل سیستمی دیپلماسی نظامی و امنیتی چین در آفریقا
حوزههای تخصصی:
افزایش توان و ظرفیت چین و چشم اندازی که رهبران آن برای آینده جایگاه این کشور متصورند در رویکردهای حاکم بر سیاست خارجی چین و به تبع آن سیاست آفریقایی این کشور نقش برجسته ا ی ایفاء می کنند. به این معنا که هم زمان با افزایش قدرت چین، صحنه کنشگری این کشور نه فقط در محیط پیرامون که به کل نظام بین الملل گسترش یافته است. اگرچه برای دهه های متمادی تمرکز این کشور بر توسعه تعاملات اقتصادی و تجاری بوده، اما به تدریج، تغییراتی در کنشگری نظامی و امنیتی آن نیز صورت گرفته است. در این زمینه، این پرسش مهم را می توان مطرح کرد که چگونه می توان ویژگی های کنونی دیپلماسی نظامی و امنیتی چین در آفریقا را مورد تبیین و ارزیابی قرار داد؟ در پاسخ می توان گفت پکن از طریق دیپلماسی نظامی و امنیتی با مشخصه های چینی، به دنبال به تصویر کشیدن خود به عنوان یک کنشگر امنیت ساز است تا بدین وسیله در کنار افزایش حضور و نفوذ اقتصادی، به تضعیف تدریجی مشروعیت نظم بین المللی کنونی به رهبری آمریکا پرداخته و در عین حال، نقش خود در تنظیم دستورکارها و هنجارسازی بین المللی در حوزه امنیت را ارتقاء دهد. هرچند این روند به معنای نادیده گرفتن شکاف قدرت موجود و اتخاذ رویکرد تجدیدنظرطلبانه در نظام بین الملل نخواهد بود. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به بررسی ساختار کنونی نظام بین الملل و تأثیر آن بر دیپلماسی نظامی و امنیتی چین در آفریقا می پردازد.
ارزیابی اقتصادی- تجاری سنگال
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه ارزیابی، وضعیت تجاری- اقتصادی کشور سنگال بوده است. در پژوهش حاضر سه گروه شاخص های محیط اقتصادی، بخش واقعی اقتصاد و عملکرد بخش خارجی جهت این ارزیابی مورد بررسی قرار گرفته اند. داده های پژوهش فوق از طریق سایت بانک جهانی، مؤسسه تریدینگ اکونومیکس، مؤسسه اقتصادی گلوبال اکونومی و مؤسسه تیک پرافیت تریدر طی دوره 2015-2023[1]جمع آوری شده است. از بین زیر شاخص های شاخص آزادی اقتصادی، شاخص آزادی از فساد در سنگال پیشران است، بطوری که رقم این شاخص سطح بالای فسادزدایی را در این کشور نشان می دهد و همین مسأله قطعاً سبب اعتماد بین عوامل اقتصادی و افزایش سطح جذب سرمایه گذاری خارجی خواهد شد. سهم بخش صنعت در تولید ناخالص داخلی طی 2012-202022، 20 درصد، سهم تولید کارخانه ای (که خود بخشی از تولید صنعتی است)، 15 درصد، سهم بخش کشاورزی 24 درصد و سهم بخش خدمات به صورت میانگین 42 درصد است که این موضوع نشان دهنده نقش غالب بخش خدمات در ساختار اقتصادی سنگال است. بزرگترین شرکای تجاری اقتصاد سنگال، آسیا و بزرگترین گروه کالایی وارداتی مواد غذایی و سوخت ها و بزرگترین گروه کالایی صادراتی فلزات و مواد معدنی است که به خوبی پتانسیل این کشور را در این چند حوزه نشان می دهد، همچنین نتایج این بررسی حاکی از یک روند منفی در تراز تجاری در سال های پیش رو در اقتصاد سنگال خواهد بود.
مصر و رقابت های ژئوپلیتیک و استراتژیک در شاخ آفریقا
حوزههای تخصصی:
مصر به دلیل موقعیت جغرافیایی و وابستگی حیاتی به رود نیل، حضور و نفوذ در شاخ آفریقا را بخشی از راهبرد کلان امنیت ملی و ژئوپلیتیک خود می داند. این منطقه که شامل کشورهای اتیوپی، سومالی، جیبوتی، اریتره و سودان است، به دلیل نزدیکی به دریای سرخ و تنگه باب المندب، به یک نقطه محوری در رقابت های استراتژیک میان قدرت های منطقه ای و بین المللی تبدیل شده است. این پژوهش با روش توضیفی-تحلیلی و با استفاده از چارچوب مفهومی فرهنگ استراتژیک به دنبال پاسخ به این سؤال است چگونه نگرش مصر به عنوان یک قدرت منطقه ای در جهان عرب و آفریقا بر سیاست های این کشور در شاخ آفریقا تأثیرگذار بوده است؟ این پژوهش استدلال می کند که فرهنگ استراتژیک مصر که به نقش این کشور به عنوان یک قدرت محوری در جهان عرب و آفریقا تأکید دارد، این کشور را به سیاست های تهاجمی تر و افزایش حضور در شاخ آفریقا سوق داده تا نقش رهبری خود را تثبیت و نفوذ قدرت های رقیب را محدود کند.