فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۲٬۱۹۸ مورد.
جایگاه نوروز در تشکیلات حکومتی عثمانی (عصر متقدم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان اقتباس هایی که عثمانیان از تشکیلات حکومتی سلجوقیان روم داشتند، نوروز به عنوان یکی از شاخصه های فرهنگی ایرانی محسوب می شود که به تشکیلات حکومتی عثمانی راه یافت. در تشکیلات درباری عثمانی نوروز با شکوه بسیاری برپا داشته می شد و مراسمی نظیر تهیه و تقدیم معجون نوروزیه توسط حکیم باشی، تقدیم تقویم سال نو به دست منجم باشی، اعطای گل و میوه به برخی از درباریان و رسم پیشکش های نوروزیه به سلطان و برخی از مقامات حکومتی از آن جمله است. علاوه بر تشکیلات درباری، بسیاری از امور اداری- مالی نظیر برخی از عزل و نصب های مقامات اداری، تدوین دفترهای مالی، گردآوری مالیات ها و در مواقعی پرداخت مواجب نقدی و غیرنقدی (تیمار و زعامت) بر حسب نوروز تنظیم می شد. همچنین نوروز نفوذ چشمگیری در تشکیلات نظامی عثمانی داشت؛ آن چنانکه نشانه های آن را در هر دو شاخه برّی و بحری به صورت آمادگی نظامی و تهیه مایحتاج پیش از نوروز و تحرک نیروهای زمینی و ناوگان دریایی در نوروز می توان مشاهده کرد.
طنزپردازان و شیوه های طنزپردازی در ایران عصر سلجوقیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران عصر سلاجقه، طنز، به عنوان خنده طعنه آمیز به مسائل گوناگون جامعه به کار می رفته است. در تاریخ نگاریِ مدرنِ ادبیاتِ ایرانِ اسلا می ، طنزپردازی به همان معنای امروزین «قصد نقد اجتماعی سیاسی»، فعالیتی ادبی تعریف شده است که عمدتا توسط شعرا در قالب یک نوع ادبی خاص انجام و ترویج می شده است. علی رغم این نگرش عمدتاً ادب انگارانه و ژانری به طنز، اگر مفهوم طنز را فراتر از معنای کنونی آن، «بیان هنری اجتماع نقیضین» درنظر بگیریم، آنگاه باید گفت معنا و موضوعات طنزآمیز در فرهنگ ادبی جامعه ایران دوره میانه چه جایگاه و تنوعی داشته است؟ مساله مقاله حاضر بررسی فرهنگ طنزپردازی در جامعه ایران اسلا می دوران حکمرانی سلجوقیان با توجه به انواع گروه ها و نیز شیوه های بیانی و کاربرد آن است که با روش تاریخی انجام گرفته است. دستاورد مقاله نشان می دهد علاوه بر شاعرانی که در تاریخنگاری مدرن ادبیات فارسی به مثابه مُرَوِّجان نقد اجتماعی در ژانر ادبی طنز برجسته شده اند، اقشار گوناگون جامعه شامل مردمان عادی، دلقکان، صوفیان، علما و کارگزاران حکومت نیز برای بیان طعنه آمیز موضوعات مختلف جامعه به شکلی خنده دار، شیوه های بیانی گوناگون طنزپردازی رایج در «فرهنگ ادبی عامه» را درباره طیف وسیعی از موضوعات به کار می بردند و مقصود خود را در قالب مفاهیم طنزپردازانه و شیوه های ادبی از تحقیر تا تحامق بیان می کردند.
بررسی یادگاری های مسجد جامع اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسجد جامع اصفهان نه تنها از نظر ارزش های معماری و هنری دارای اهمیت است، بلکه به عنوان پایگاه مستحکم اقتصادی و اجتماعی و مذهبی، در دوران حیات خود، نقش مهمی را ایفا کرده است. از دید معماران و مورخان هنر، این بنا به عنوان دایرهالمعارف هنر و معماری بررسی شده است. از دید بعضی از کارشناسان، یادگارنویسی بر دیوار بناهای تاریخی نوعی تخریب به شمار می رود؛ اما پاره ای از این دست نوشته ها حاوی اطلاعات اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و ادبی مهمی بوده که انعکاسی از حوادث و وقایع زمان خود هستند و همچون اسنادی ارزشمند ناگفته هایی درباره زمان تاریخی خود دارند. هدف از این پژوهش، شناخت این گروه از ارز ش هاست. در پژوهش حاضر ضمن معرفی دست نوشته ها، تلاش بر آن است تا این اطلاعات از درون آن ها استخراج شود. پرسش مطرح شده آن است که در یادگاری های مسجد جامع چه اطلاعات تاریخی نهفته بوده و میزان ارتباط متن نوشته ها با این مکان مذهبی تا چه حد است. این دست نوشته ها به لحاظ شیوه نگارش و سبک ادبی و تنوع محتوایی درخور بررسی بوده و معرف ادبیات عامیانه و اعتقادات مردمی هستند که یادگاری هایشان همچون اسناد و مدارک تاریخی در مسجد به جای مانده است. بیشتر موضوعاتی که در این دست نوشته ها به آن ها اشاره شده عبارت است از: آیات قرآنی و حدیث، اشعار، نوشته های ترکیبی، اسم نویسنده و تاریخ، درخواست ها، شرحِ حال نویسی، تمرین خط و درخواست حفظ نوشته و تعدادی یادگارنگاره با نقوش مختلف بر روی ازاره های سنگی و دیوارهای گچی و ستون های مسجد. در این مقاله که بیشتر حاصل کارهای میدانی نگارندگان است، تمام قسمت های مسجد بررسی شده و تا حد امکان سعی شده است، یادگاری ها و دست نوشته ها با دقت کافی خوانده شده و نوع خط و سطح خوشنویسی و محتوای آن ها نیز مشخص شود.
رمان تاریخی، تاریخ یا رمان؟ (شکل شناسی و بررسی ساختار روایی دررمان تاریخی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان تاریخی شکلی از روایت داستانی ست که ترکیبی از داستان و تاریخ است. به طوری که نمی توان به آسانی گفت که در این قالب آیا تاریخ به عنوان موضوع کار نویسنده، در محور داستان قرار می گیرد و تمامی عناصر داستان در خدمت مورخ در می آید یا تاریخ به عنوان حکم فرعی اثر در پس داستان خود نمایی می کند؟ بهترین نمونه آمیزش داستان وتاریخ را در این رمان ها می توان دید. در این قالب داستانی اشخاص برجسته وتاریخی،سلسه حوادث و عصر گذشته بازسازی می شود و از آنجا که به گذشته می پردازد تاریخ است واز آنجا که برای بیان حوادث از عناصر روایت وداستان پردازی استفاده می کند، داستان است.در واقع رمان تاریخی از آنجا که به شرح حوادث گذشته می پردازد، تابع الگوهای روایت است. اگر به آن دسته از رمان هایی که نوشتار تاریخی خوانده می شود دقت کنیم متوجه می شویم که بیشتر داستان به چیزی نظر دارد که «گذشته» است یا به نوعی معنایی از«گذشتگی» به خود گرفته است.
پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از روش کتابخانه ای به شکل شناسی ساختار رمان تاریخی می پردازد و در حین پژوهش علاوه بر تبیین ساختار رمان تاریخی به چگونگی آمیزش دو عنصر داستان و تاریخ در این قالب می پردازد
عوامل رشد و افول زبان فارسی در امپراتوری عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان یک قوم ممکن است توسط عوامل پشتیبان کننده مختلفی چون قدرت نظامی و سلطه دراز مدت سیاسی و یا نفوذ گسترده فرهنگی در قلمرویی خارج از مرزهای نژادی آن قوم رواج یابد. زبان فارسی نیز از آن رو که دربردارنده ارزش های فاخرِ انسانیِ یک فرهنگ و هویّتی ممتاز است، در گذر تاریخ، زبانِ علوم و فنون و وابستگی و نژادها و اقوام مختلف، در گستره ای منحصر به فرد از چین تا بالکان و نیز در هند و آسیای صغیر، رواج چشمگیری داشته است. اینکه کدام عامل در گسترش نفوذ زبان فارسی و نیز افول آن در حوزه جغرافیایی مورد نظر به عنوان عاملی هویّتی مدخلیّت داشته، پرسشی است که این پژوهش می کوشد تا به روش توصیفی- تحلیلی به تبین آن بپردازد. یافته های پژوهش حاضر ناظر بر این است که عنایتِ سلاطین عثمانی به زبان فارسی و شاعران پارسی گوی، نفوذ فرقه های صوفیه- به ویژه مولویه- مهاجرت صنعتگران و بازرگانان از جمله عوامل نشر ادب فارسی و در نقطه مقابل، عصر تنظیمات، ملی گرایی ترکی یا «پان ترکیسم» و جنبش ترکان جوان به رهبری افرادی همچون شناسی، ضیاء پاشا و نامق کمال، به تقلید از سبک های غربی، از عوامل افولِ زبان فارسی در قلمرو عثمانی بوده اند#,
نوادگان امام ابوحامد الغزالی در آسیای صغیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در جریان استیلای مغولان و نیز پیش از آن، کوچ های روشنفکری که از سرزمین های اسلامی تحت اشغال به آناتولی اتفاق افتاده بود در آناتولی به صورت گروه های سازمان یافته پخش شد و موجبات پیشرفت و هر چه ریشه دار شدن فرهنگ و مدنیت اسلامی را فراهم کرد. همچنین مشخص کردن افرادی که در این فرایند نقش داشتند، فهم ما را از ماهیت فرهنگ و اندیشه اسلامی که بعدها در این منطقه جغرافیایی شکل گرفت، آسان خواهد نمود. در این مقاله درباره نوادگان امام غزالی که به آناتولی آمده و در آقسرای اقامت گزیدند، بحث خواهیم نمود. در ابتدا، منبعی با نام الولد الشفیق را که در مورد این موضوع در دوره سلجوقی تنها منبع اطلاعاتی ثبت شده محسوب می شود و همچنین نویسنده آن را معرفی خواهیم کرد. به دنبال آن موضوع مدنظر این منبع که اطلاعاتی دربارة با نوادگان امام غزالی است را بررسی خواهیم کرد. در آخر بر چگونگی فهم و درک اطلاعات موجود در کتب ترجمة الاحوال که حاکی از نداشتن فرزند پسر امام غزالی هستند و نیز اطلاعات موجود در منابع در دسترس، متمرکز خواهیم شد.
نقش ایرانیان در توسعة مکتب کتاب آرایی بغداد عثمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بغداد در سدة دهم هجری سرزمینی حدفاصل دو قدرت سیاسی مهم در منطقه بود؛ دولت عثمانی و دولت صفوی. به تدریج در نیمة دوم این قرن، پایه های قدرت دولت عثمانی در بغداد استوار شد. بغداد که پیش از این، تحت حمایت ایرانیان، پیشینه ای دیرینه در برپایی کارگاه های هنری و خلق نسخ مصور باشکوه داشت، در این دوره شکوفایی دوباره یافت. گرد آمدن هنرمندان و اصحاب هنر در بغداد، زمینة شکل گیری مکتبی جدید در کتاب آرایی را فراهم آورد که امروزه با نام مکتب کتاب آرایی بغداد عثمانی شناخته می شود. پرسش این است که ایرانیان تا چه اندازه در پیشرفت مکتب کتاب آرایی بغداد عثمانی تأثیرگذار بوده اند؟ پژوهش پیش رو با رویکردی تاریخی و روشی تحلیلی به بررسی موضوع می پردازد. این بررسی نشان داد که حضور و فعالیت استادان ادب و هنر ایرانی در بغداد، تأثیر بسیاری بر شکل گیری و گسترش مکتب کتاب آرایی بغداد و نوع آرایش کتاب ها در عصر حاکمیت عثمانیان داشته است.
ارزیابی تأثیر قارچ کش های تیوفانات متیل و کاربندازیم بر ساختار کاغذ با استفاده از طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه، اکثر روش های قارچ زدایی که برای پیشگیری یا توقف زوال بیولوژیکی کاغذهای تاریخی استفاده -شده اند، ابتدا در دیگر زمینه های علمی و صنعتی همانند حفاظت مواد، کشاورزی و پزشکی مورد استفاده قرار گرفته اند، به همین دلیل قارچ کش های تیوفانات متیل و کاربندازیم که از پرکاربردترین و مهم ترین مواد مورد استفاده در کشاورزی هستند، جهت کاربرد در حفاظت و مرمت آثار کاغذی مورد ارزیابی قرار گرفتند. طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه (FTIR) یکی از روش های مهم در شناخت تغییرات احتمالی ایجادشده در ساختار کاغذ است. جهت ارزیابی ابتدا نمونه های آزمایشگاهی با استفاده از کاغذ فیلتر تهیه شدند. نمونه ها با محلول های تیوفانات متیل (محلول در متانول) و کاربندازیم (محلول در آب مقطر) در غلظت های ppm100 و ppm200 به روش اسپری تیمار شدند. سپس طبق استاندارد 4706 ISIRI به مدت 288 ساعت پیرسازی شدند. پس از پیرسازی، تغییرات ساختاری با استفاده از طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در طیف های حاصل شده از کاغذ-های حاوی تیوفانات متیل و کاربندازیم، کاغذها پس از تیمار، در هر دو غلظت ppm 100 و ppm200 دچار تغییری در ساختار خود نشدند. پس از تیمار به وضوح مشخص گردید که هر دو مواد بر ساختار کاغذ اضافه شده اند ولیکن بر طبق طیف های حاصل، موردی مبنی بر تخریب ساختار نمونه مشاهده نگردید. بر اساس طیف کاغذ پیرسازی شده، پیرسازی تسریعی منجر به ایجاد جذب کربونیل در حدود cm-11742 گشت که این امر نشانگر ایجاد تخریب در ساختار سلولز و حضور محصولات تخریب جدید بود که منجر به ایجاد تغییرات بصری در کاغذ می شود. کاغذهای تیمار شده پس از پیرسازی در مقایسه با کاغذهای تیمارشده بدون پیرسازی، تغییرات شدیدی مبنی بر تخریب ساختاری کاغذ ایجاد نکرده اند زیرا تغییری که نشانگر شکست پیوند های سلولز باشد، رخ نداده و غلظت های ppm100 و ppm200، هر دو پس از پیرسازی بدون تخریب بودند. به طورکلی بر اساس نتایج طیف های مادون-قرمز، هردو ماده موردمطالعه ساختار کاغذ را تحت تأثیر قرار نمی دهد.
دومین تحول فرهنگی پیش از تاریخ، از «دیدگاه انرژیک»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲۴
11 - 35
حوزههای تخصصی:
پس از وقوع اولین تحول فرهنگی انسان در حدود ۴۰ هزار سال قبل در اروپا، دومین تحول در حدود ۱۰-۱۲ هزار سال قبل، در نقاطی از آسیای جنوب غربی آغاز شد. این دگرگونی اغلب با عناوین نه چندان بامسمایی مانند «نوسنگی»، «انقلاب نوسنگی»، «فرآیند نوسنگی شدن»، «انقلاب کشاورزی»، «انقلاب نمادها» و امثال آن شناخته شده، اما مضامین تحول مذکور و متغیرهای دخیل در آن در متنوع تر از آن بوده اند که آن را محدود به یک قلمروی خاص فنی، معیشتی یا رفتاری نماییم. تفکر سنتی در باستان شناسی پیش از تاریخ، عوامل اقلیمی و زیست محیطی را علت اصلی این رویداد معرفی می کند، اما بن بست های ایجاد شده در برابر این تبیین ها و در برابر دیگر دیدگاه های نوینی که تحلیل های یک جانبه ارائه می کنند، ضرورت یک بازنگری در دومین تحول فرهنگی پیش از تاریخ را مطرح می سازد. از «دیدگاه انرژیک»، متغیرهایی از قبیل حدود ژنتیک فردی، انرژی آموزشی-انگیزشی افزایش یافته، شبکه های آموزشی-انگیزشی، موضوعیت های متنوع، شخصیت های عامل، به اضافه اسباب مادی، در وقوع دومین تحول فرهنگی دخالت داشته اند. محتویات این تحول نیز شامل یکجانشینی، اهلی شدن حیوان و گیاه، تولید خوراک از طریق کشاورزی و دامپروری منظم و برنامه ریزی شده، روستاهای دائمی، آغاز سفالگری، کاربرد گسترده و پیچیده زبان و نماد، توسعه فعالیت های فرامعیشتی و مانند آن بوده است.
اسکلت های سوخته انجدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انجدان روستایی کوهستانی و کهن سال واقع در 35 کیلومتری اراک است. این منطقه در قرن نهم قمری مرکز امامان اسماعیلی بوده است. وجود دو مقبره شاه قلندر و شاه غریب در این روستا، که مربوط به امامان نزاری از شاخه قاسم شاهی است، گویای این سخن است. در بازدید از این منطقه و با استفاده از عکس های قدیمی تهیه شده توسط یکی از اهالی بومی، تعداد زیادی اسکلت در مقبره شاه غریب به دست آمد که تا آن زمان کسی از وجود آن ها خبری نداده بود. این مسئله سؤال های متعددی را مطرح کرد. از جمله آن که این اسکلت ها متعلق به چه کسانی و چه دورانی است؟ آیا یک قتل عام خونین بوده یا یک مقبره خانوادگی که بعدها به آتش کشیده شده است؟ در صورت صحت فرضیه قتل عام، علت آن چه بوده است؟ در هر دو صورت چه کسی یا کسانی به این کار دست زدند؟ و چرا؟ این مقاله سعی دارد با استفاده از منابع کتاب خانه ای و میدانی پاسخی برای سؤالات فوق بیابد. روش تحقیق عبارت است از روش تاریخی از نوع توصیفی تحلیلی با کمک از اسکلت شناسی باستان شناسی.
شناسایی و تحلیل بستر آثار سفالی بر مبنای بقایای محیط دفن (بررسی موردی سفالینه های خاکستری منسوب به عصر آهن)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر سعی شده است تا به وسیله ی مطالعات آزمایشگاهی بستر و محیط دفن احتمالی پنج نمونه سفال خاکستری عصر آهن متعلق به موزه ی ایران باستان مورد شناسایی قرار گیرد. به همین منظور با شناسایی و اندازه گیری میزان عناصر موجود در رسوبات و بدنه ی سفالی نمونه ها با استفاده از دستگاه طیف سنج نشری پلاسمای جفت شده ی القایی (ICP-OES) سعی در شناخت بستر احتمالی آن ها شد. همچنین برای شناسایی آنیون های موجود در رسوبات سفالینه ها، از دستگاه کروماتوگرافی یونی (IC) استفاده گردید. نتایج نشان دادند که میزان عناصر موجود در نمونه MB-1 و MB-2 و نیز هم بستگی معنی دار برخی از عناصر خاص بیش ترین نزدیکی را به بستر قبرستان دارد. همچنین، بر اساس غلظت بالای کربنات کلسیم در تجزیه ی شیمیایی رسوبات نمونه MB-3 می توان آن را به بافت آشپزخانه و یا کف منطقه ی مسکونی نسبت داد. در مورد نمونه های MB-4 و MB-5 نیز که نتیجه ی شناسایی عناصر حاکی از بستر همسان برای آن هاست وجود عناصری نظیر پتاسیم، منیزیم، آهن، تیتانیوم و هم بستگی مثبت آن عناصر با یکدیگر و نیز هم بستگی منفی پتاسیم و منیزیم با سیلیسیوم نشان دهنده ی بافت های مرتبط با آتش، چون اجاق و کوره است. نتایج مطالعات میکروسکوپی نوری پلاریزان (PM) نیز نشان داد که همبستگی و شباهت ساختاری نزدیکی بر مبنای نوع تمپر با سفالینه های خاکستری عصر آهن دارند که تمپر به کار رفته در زمینه ی رسی تمامی نمونه های مورد مطالعه معدنی بوده و بافتی نسبتاً یک دست و همگن دارند.
آب نماها در معماری سده های میانه ایران «با تاکید بر کوشک باغ ها و خانه ها»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عناصر مهم در تزئین بناهای ایرانی، آب است. آب در اشکالی چون حوض، فواره و نهر با طراحی هایی بدیع و زیبا در بناهای دوره اولیه معماری اسلامی ایران به کار گرفته شده است. بر اساس بررسی های انجام شده روشن شد که سبک های بخصوصی در طراحی آب در این دوران وجود داشته است که از نظر رفاهی، نمادین و زیبایی شناسی در خور بررسی است. به دلیل برخورداری این سرزمین از اقلیمی کویری، برخی از این طرح ها در ایران باستان سابقه داشته و پس از اسلام در اثر آمیختن با نیازهای شرعی و الگوی بهشت قرآنی به اوج خود رسیده و در دیگر سرزمین های اسلامی نیز تکرار شده است. در پژوهش حاضر علاوه بر معرفی این سبک ها با نگاهی مقایسه ای، به ریشه ها، زمینه ها و جنبه های زیبایی شناسی آنها پرداخته شده است.
بررسی مکانیسم تخریب ناشی از نمک های محلول در بناهای تاریخی
حوزههای تخصصی:
نمک و رطوبت در دیوارهای بناهای تاریخی می تواند مسبب آسیب های جدی گردند. حضور نمک های محلول، در خلل و فرج مصالح ساختمانی از مشکلات اصلی و عمده ی حفاظت است. حملات نمک و افزایش رطوبت تهدیدی برای مصالح ساختمانی و بناهای تاریخی، به خصوص دیوارهای باربر از جنس سنگ، خشت، آجر و ملات به حساب می آید که در وهله ی اول باعث بدمنظر شدن فضای داخلی و خارجی آنها می گردد و درصورتی که بدون درمان رها شود، ممکن است ساختار آن ها را تخریب نماید. در حقیقت تبلور، یک عارضه ی مخرب است که اغلب بر روی سطوح یا زیر لایه های سطحی ظاهر شده و عدم چسبندگی، ورقه ورقه شدن، پوسته شدن و طبله کردن را به همراه دارد. البته مصالحی که در معرض حمله ی نمک قرار گرفته است، به دلیل ساختار شیمیایی نمک های مختلف، تحت تأثیر افزایش رطوبت نیز هستند. معمولاً تمامی آب هایی که در درون مواد و مصالح بناها حضور دارد، مقدار متغیری از نمک های محلول را دارا هستند؛ اما همه ی نمک ها منجر به آسیب نمی شود و فرایند آسیب به میزان انحلال پذیری، جذب رطوبت هوا، حرکت و پویایی نمک و میزان آبگیری بلورهای آن بستگی دارد. نگهداری و مراقبت از آثار و بناهای تاریخی در برابر شوره زنی و گسترش نمک ها و تحقق حفاظت پیشگیرانه، مستلزم رفتارشناسی فیزیکی و شیمیایی نمک های مختلف است. بر همین اساس این پژوهش سعی دارد با مطالعه بر روی ساختار و منشأ نمک های شایع در بناهای تاریخی، متداول ترین تخریب های حاصل از حضور این عوامل آسیب رسان را بررسی نماید. ضرورت توجه جدی به موضوع فوق، تأثیر مستقیمی در انتخاب بهترین رویکرد در جهت مدیریت و کنترل پدیده ی شوره زنی و کاهش روند فرسایشی ناشی از نمک های محلول در آثار و بناهای تاریخی خواهد داشت.
ارزیابی مدیریت خطر در موزه های سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی، و گردشگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر، با هدف تبیین وضعیت مدیریت خطر در موزه های سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی، و گردشگری انجام شد.
روش/ رویکرد: پژوهش به روش پیمایشی توصیفی انجام شده و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. جامعة پژوهش، شامل80 نفر از مسئولان و مدیران موزه های وابسته به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی، و گردشگری در سطح کشور است. روایی پژوهش حاضر صوری است و ضریب پایایی پرسشنامه85درصد است.
یافته ها ی پژوهش: آثار فلزی، بیشترین شیء موزه ای موجود در موزه های مورد بررسی است(66/56 درصد). عمر ساختمان دو سوم موزه ها(80درصد) بیش از 30 سال و 60درصد ساختمان موزه ها جزء آثار تاریخی هستند. همچنین، 7/91 درصد ساختمان موزه های مورد پژوهش بیمه نشده بودند. تمامی موزه ها (100درصد) در منطقه ای واقع شده اند که مورد تهدید بلایای طبیعی یا دیگر انواع خطر ها هستند و 7/71 درصد آنها فاقد برنامة مدون کنترل خطر بودند و از برنامه های آموزشی ضروری در حوزة مدیریت خطر به طور مستمر استفاده نمی شود.
عدم پوشش بیمة ساختمان و مجموعة موزه ها، عدم برنامة مدون کنترل خطر، عدم ارتباط مؤثر و مستمر با افراد و سازمان های متخصص در حوزة مدیریت خطر، و عدم پیش بینی بودجة لازم از جمله مشکلات و موانع موجود مدیریت خطر در این موزه ها بود.
نتیجه گیری: فرآیند اجرای مدیریت خطر در موزه های مورد پژوهش در شرایط مناسبی نیست. تشکیل کمیتة ملی آسیب شناسی و امکان سنجی شرایط اجرای فرآیند مدیریت خطر، تدوین برنامه های آموزشی مستمر، تدوین برنامة کنترل خطر برای موزه ها، تشکیل کارگروه تخصصی جهت امور بیمه ای موزه ها، و
عضویت در شبکه های مختلف ملی یا منطقه ای مدیریت خطر جهت استفاده از خدمات خاص این سازمان ها از اهم راهکارهای پیشنهاد شده است.
علل و انگیزه های رواج نام های اسلامی در قلمرو شرقی خلافت اسلامی (ایران)(12 ق تا 400 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ورود اسلام به ایران و گسترش این دین، به تدریج، الگوهای گوناگون فرهنگی رایج در این سرزمین را تغییر داد. در این میان، ایرانیان به دلایل گوناگونی چون تعریب یا عربی سازی نام ها، امید به کسب ثروت و قدرت، ترس از فاتحان و بیم جان، و سرانجام از سرِ عقیده و باور به دین جدید اندک اندک نام های ایرانی خود را کنار گذاشتند و الگوهای نام گذاری عربی اسلامی را برگزیدند. این پژوهش به روش تحلیل کیفی انجام شده و نمونه های فراوانی از نام های عربی و اسلامی را از زمان ورود اسلام به ایران تا سال 400 ق بررسی کرده است.
تکاپوهای سیاسی اجتماعی ذهبیه از سقوط اصفهان تا برآمدن قاجاریه (1135-1210ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سلسله ذهبیه با داشتن پیشینه حمایت همه سویه از حکومت صفوی (907-1135ق)، به ناگهان با سقوط اصفهان و حوادث پس از آن، از جمله روی کارآمدن حاکمیت افشاریه و زندیه (1149-1209ق)، روبرو گردید. سیر فعالیتهای اجتماعی – سیاسی این سلسله در طول این سال ها، از جمله دوره هایی است که پژوهش روشمند و مستقلی درباره آن انجام نگرفته است. از این رو مسأله اصلی پژوهش حاضر هم ناظر به چگونگی تعامل و سلوک سلسله ذهبیه با حاکمیت سیاسی در طول سالیان مورد بررسی می باشد.
پژوهش حاضر درصدد است با استفاده از منابع اصلی و منابع طریقتی سلسله ذهبیه، در روشن شدن این مسأله گامی بردارد. بر اساس یافته های تحقیق، طریقت ذهبیه در دوره افغان ها، در برگرداندن خاندان صفوی بر سریر سلطنت تلاش کرد، در زمان نادر شاه با توجه به سیاستهای مذهبی خاص او، این سلسله به دوران رکود و انزوا رفت. اما در عصر کریم خان با انتخاب شیراز به عنوان پایتخت و ارادت کریم خان به قطب ذهبیِ عصر خود، این طریقت دوباره اوج گرفت. از اینرو فرایند رفتار ذهبیان در پیوند با مواضع فرمانروائیهای سه گانه –افغانها، افشاریه و زندیه- شکل گرفت. مواضعی که در گستره دوری تا نزدیکی با صفویان نیز معنا می یافت.
عبدالغفار نجم الملک و نقش او در دورة گذار از دانش جغرافیای سنتی به جغرافیای نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش: این پژوهش بر آن است تا با بررسی متون تألیفی و فعالیت های علمی نجم الملک در زمینة جغرافیا، به روشن شدن دورة مهمی از تحولات کشور، یعنی دورة گذار دانش جغرافیای سنتی به دورة نوین بپردازد و نقش او را در این انتقال مورد ارزیابی تاریخی قرار دهد.
روش/رویکرد پژوهش: روش تحقیق این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و به شیوة اسنادی و کتابخانه ای است و در ادامه، اطلاعات گردآوری شده، سازماندهی و تجزیه و تحلیل شده است.
یافته ها و نتیجه گیری: همزمان با تأسیس دارالفنون، آموزش علوم نظامی، نقشه نگاری و جغرافیای مدرن در ایران آغاز شد و پس از هفت سال، نخستین گروه از محصلان دارالفنون، فارغ التحصیل شدند. نجم الملک یکی از این دانش آموختگان بود که به مدت چهار دهه، به عنوان نخستین معلم ایرانی علوم ریاضی و جغرافیای جدید در کنار سایر معلمان فرنگی به تدریس و نگارش کتاب های درسی در دارالفنون پرداخت. علاوه بر تدریس، نجم الملک، بانی خدمات علمی بسیاری بود. نخستین سرشماری علمی، ساخت کرة جغرافیایی جواهرنشان، تدوین نخستین اطلس جغرافیایی و ترسیم نقشة دارالخلافه، بخشی از دستاوردهای علمی او در شاخه های مختلف جغرافیای انسانی و جمعیت، طبیعی، و سیاسی به شمار می آید که نقش مهمی در شکل گیری و گسترش جغرافیای جدید در ایران داشته است.
رخداد زمین لغزش دلا و احداث کانال باستانی پل نگین: نمونه ای از تأثیر دوسویه محیط و انسان در ارتفاعات شیمبار (اندی کا، خوزستان)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲۴
81 - 94
حوزههای تخصصی:
دوران پرتلاطم حیات انسان در محیط جغرافیایی پیرامون همواره با چالش ها و تهدیدها و فرصت هایی همراه بوده که اساس زندگی او را بنیان نهاده است. در گذر از این دوران انسان مغلوب و مبهوت همیشگی نبوده است؛ چاره اندیشی و توان فکری انسان گاه به تسخیر طبیعت می انجامید و گاه به تعامل با آن. زاگرس مرکزی با فراز و نشیب های کوهستانی ازجمله مهم ترین کانون های تقابل و تعامل میان محیط و انسان بوده است. رخداد زمین لغزش کوه دلا و احداث کانال باستانی پل، نگین نمونه ای از این تقابل و تعامل است که در ارتفاعات شیمبار واقع در شمال خوزستان به وقوع پیوسته است. رخداد زمین لغزش دلا در مسیر شبکه زهکشی رودخانه شیمبار و پیامد آن تشکیل دریاچه سدی شیمبار، سبب تغییرات محیطی سه مرحله ای در منطقه شد. متعاقب این تغییرات، مشکلاتی برای جوامع انسانی این محدوده به وجود آمد که مهم ترین آنها مسدود شدن تنها راه ارتباطی منطقه بود. مسدود شدن راه ارتباطی باعث گردید تا جوامع انسانی برای خروج از این وضعیت، راه حلی بیندیشند. این راه حل منجر به حفر کانالی باستانی پل نگین گردید که سبب کاهش سطح آب دریاچه (مرحله سوم تغییرات) و باز شدن مسیر تردد شد. این وقایع که در یک سوی آن (رخداد زمین لغزش دلا و تشکیل دریاچه شیمبار) غلبه محیط بر انسان و در سوی دیگر (حفر کانال و بازنمودن مسیر تردد) غلبه انسان بر محیط نمایان است، نمونه بارزی از تأثیرات دوسویه میان محیط و انسان را در گستره کوهستانی زاگرس به اثبات رسانید.
خوانش ترامتنی صحنه کشته شدن نر گاو آسمانی در تصویرسازی های روایت گیلگمش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حماسه گیلگمش از کهن ترین حماسه های منظوم بشری است که تاریخ ثبت آن را بر الواح گلی مکشوف از کتابخانه آشور بانیپال در حدود 1800 ق. م. رقم زده اند. این منظومه از شاهکارهای ادبیات حماسی جهان به شمار می آید که روایت آن در دوازده لوحه گلی ثبت شده و به شرح حوادثی می پردازد که گیلگمش (پادشاه اوروک) طی حل معمای مرگ تا پذیرفتن سرنوشت با آنها روبرو بوده است. این الواح گلی در طول تاریخ و در فرهنگ های گوناگون توسط مؤلفان بسیاری برگردانده شده و نظر نویسندگان و هنرمندان بسیاری را به خود جلب کرده است. از این میان بازآفرینی ادبی «احمد شاملو» با تصویرسازی «مرتضی ممیز»(1340 ه.ش) و تألیف «هانیبال الخاص» با تصویرسازی «منوچهر صفرزاده» (1351 ه.ش) در این نوشتار قابل تأمل است. با نظر به اینکه متن روایتی مشابهی دستمایه تصویرگری مصوران قرار گرفته، گوناگونی در تصاویر ایجاد شده دیده می شود که البته عوامل مختلفی در این امر دخیل هستند. این مقاله تلاش دارد با استفاده از شیوه توصیفی تحلیلی و با روش بینامتنی ( ترامتنیت) و رویکرد بیش متنی به بررسی عوامل مختلف در دریافت تصویرگران از این روایت (گیلگمش) و بازنمود متفاوت آن در آثارشان بپردازد. بنابراین از مهم ترین اهداف این پژوهش بررسی عوامل فرامتنی چون بافت و پیش متن های فرهنگی و عوامل درون مؤلفی در نظام های تصویری مشابه از روایت است، تا با مطالعه این موارد شناخت بهتری در مورد ساختارهای ژرف این تصاویر و میزان همگرایی و ارتباطشان پیدا کنیم. از سوی دیگر علل تفاوت های ظاهری را در نظام های تصویری این روایت با مطالعه موردی یک صحنه مشترک (کشته شدن نرگاو آسمانی) با وجود محتوای مشابه بررسی کنیم. نتیجه بررسی ها بیانگر این است که اگرچه این تصاویر دارای مضمونی مشابه هستند لیکن، به دلیل تفاوت هایی که ناشی از تأثیر عوامل فرامتنی و پیش متن های فرهنگی هنری مؤثر بر هنرمندان است، از دیدگاه های تخیلی متفاوت در بازآفرینی مصوران دیده می شود.