فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۴٬۴۶۷ مورد.
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
16 - 35
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مسجد و قدمگاه توران پشت، دارای محرابی سنگی است که اکنون در گالری فریر آمریکا نگهداری می شود. این محراب سنگی، دارای کتیبه هایی به خط کوفی و ثلث است. با توجه به تاریخی که در این محراب سنگی نوشته شده، این اثر متعلق به سال (۵۴۹ ه .ق) و دوره سلجوقی است. می توان گفت که دوره سلجوقی یکی از دوره هایی است که تنوع طراحی و توجه به جزییات در کتیبه های کوفی به اوج شکوفایی رسید. کتیبه کوفی این محراب سنگی، شامل آیات (۱۷) تا (۱۹) سوره آل عمران است. سؤال پژوهش پیش رو این است که نقشه طراحی و کاربرد تناسبات در این کتیبه کوفی چگونه است؟ این پژوهش با هدف یافتن نقشه طراحی به تحلیل تناسبات و اصول طراحی در کتیبه کوفی محراب سنگی مسجد و قدمگاه توران پشت می پردازد.روش پژوهش: این پژوهش به بررسی اصول طراحی و سیستم های تناسبات حاکم بر کتیبه کوفی محراب سنگی دوره سلجوقی (۵۴۹ ه.ق/۱۱۵۴ م) در مسجد و قدمگاه توران پشت یزد می پردازد. با استفاده از روش های کیفی و تاریخی-تحلیلی، یک نقشه طراحی ساختاریافته مبتنی بر واحدهای تناسبی (۱/۴۴ و ۱/۵۶) شناسایی شد که چیدمان، فرم حروف و نقوش گیاهی کتیبه را نظام مند می کند.یافته ها: در طراحی یا اجرای کتیبه کوفی محراب مسجد و قدمگاه توران پشت هنرمند کتیبه نگار از نقشه طراحی بر پایه تناسبات استفاده کرده است. که این موضوع بر بکارگیری ویژگی های بصری آن نیز تاثیر گذار بوده است.نتیجه گیری: تحلیل های پژوهش نشان می دهد که کتیبه کوفی محراب سنگی مسجد و قدمگاه توران پشت دارای نقشه طراحی است و این نقشه طراحی با توجه به تناسبات پایه ای و شکل گرفته است. براساس این تناسبات، خطوط راهنمای اصلی، خطوط راهنمای میانی و جدول بندی ها این کتیبه کوفی به صورت قاعده مند و با توجه به تناسبات پایه ای به اجرا در آمده است. طراحی و اتصالات حروف نیز براساس این نقشه طراحی صورت گرفته و هیچ کلمه ای خارج از این نقشه، طراحی نشده است.
آیکونوگرافی و خوانش پرندگان اساطیری در لوگوی پیام رسان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
89 - 105
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نقوش اساطیری در طراحی لوگوهای پیام رسان ها به دلیل وجود تجارب مشترک میان جوامع مختلف، می توانند در تسهیل تعامل و درک بهتر کاربران مؤثر باشند. یکی از این نقوش، استفاده از تصویر پرندگان است که در طراحی لوگوهای پیام رسان ها به چشم می خورد. این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ به دو سؤال اصلی است: ۱. چه ارزش های نمادینی در آیکونوگرافی پرندگان اساطیری در لوگوها دیده می شود؟ ۲. چرا از تصاویر پرندگان اساطیری در طراحی این لوگوها استفاده شده است؟ هدف این مطالعه، بررسی آیکون های موجود در لوگوهای شش پیام رسان به نام های هدهد، سروش، درنا، توییتر، کوبی و بت است.روش پژوهش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- تحلیلی است و جمع آوری اطلاعات از طریق منابع کتابخانه ای صورت گرفته است. در این تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری هدف دار، آیکون پرنده در شش لوگو انتخاب شده و تجزیه و تحلیل داده ها با روش کیفی و آیکونوگرافی پانوفسکی انجام گرفته است.یافته ها: آیکونوگرافی پرندگان اساطیری در طراحی لوگو می تواند ارزش های نمادین متنوعی را نمایان سازد که به فرهنگ هر برند و شرکت وابسته است. پرندگان اساطیری معمولاً نماد آزادی، ارتباط، سرعت و کارآمدی، و ارتباط با دنیای روحانی در اساطیر مختلف جهان هستند. این نمادها با توجه به معنا و ارزشی که انتقال می دهند، در طراحی لوگوها به کار رفته اند.نتیجه گیری: تحلیل شش لوگو نشان می دهد که اگرچه هر کدام از نظر آیکونوگرافیک ویژگی های خاص خود را دارند، اما تفاوت های بصری چندانی با هم ندارند و بیشتر نشانه های جانبی به متمایز ساختن آن ها کمک می کند. با این حال، همه این لوگوها پیامی مشترک را به نمایش می گذارند که درک جهانی از آن را تسهیل می کند. به طور کلی، استفاده از پرندگان اساطیری در لوگوها، ارزش های نمادینی چون پیام آوری، روشنایی، اعتماد و پیوند با هویت فرهنگی را منتقل کرده و ارتباط عاطفی میان برند و مخاطب را تقویت می کند.
نقد فرمالیستی و نشانه شناسانه اثر مدیریت زمان از الکساندر گورلیزکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
95 - 106
حوزههای تخصصی:
الکساندر گورلیزکی از جمله هنرمندان اروپایی است که در سال های اخیر با تأثیر از نگارگری هند، دست به خلق آثار متعددی زده است. مدیریت زمان یکی از نقاشی های فیگوراتیو این هنرمند بریتانیایی است که به لحاظ فرمی و نشانه های به کار رفته در آن، به نظر می رسد بیانگر فضای ذهنی هنرمند می باشد و قابلیت هایی برای نقد و مطالعه بیشتر را دارا است. جهت گردآوری اطلاعات دراین پژوهش ازمصاحبه شخصی نگارنده با الکساندرگورلیزکی، منابع کتابخانه ای، منابع معتبر اینترنتی و همچنین مقالات چاپ شده در نشریات علمی پژوهشی استفاده شده است. این پژوهش از نظر شیوه پردازش اطلاعات پژوهشی، توصیفی-تحلیلی است و در جهت پاسخ دادن به این پرسش صورت گرفته است که در اثر مدیریت زمان به عنوان یک نظام نشانه ای، هرکدام از عناصر تصویری به طور مستقل و در ارتباط با یکدیگر بر چه چیزی دلالت دارند؟ همچنین در اثر مدیریت زمان ساختار و فرم اثر چه ارتباطاتی را می تواند با این نظام نشانه ای داشته باشد؟ اثر مدیریت زمان از میان آثار نقاشی فیگوراتیو گورلیزکی که از سال 2014 تا 2015 میلادی در نمایشگاهی با عنوان ما یکی هستیم در گالری اریک موشه به نمایش گذاشته شده اند، به این منظور انتخاب شده است که به خوبی نمایانگر سبک شخصی هنرمند در نقاشی های فیگوراتیو او است.
بازآفرینی هنر نگارگری ایرانی در منظر شهری و نقش سرمایه فرهنگی شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
1 - 15
حوزههای تخصصی:
مقدمه: منظر شهری که مشتمل بر چشم اندازی با ویژگی های کالبدی، عملکردی و فرهنگی- معنایی است، بستر مناسبی برای بازنمایی هنر شهری و به نظر، واجد کارکردی مهم در بازآفرینی نگارگری ایرانی خواهد بود. این نوشتار بر آن است که با هدف بررسی این کارکرد جدید، بدین پرسش پاسخ دهد که چه رابطه ای بین سرمایه فرهنگی شهروندان و کارکرد بازآفرینی هنر سنتی نگارگری در منظر شهر از دیدگاه آنان وجود دارد؟روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری داده ها به دو روش پیمایش الکترونیک و با استفاده از پرسش نامه برخط بوده و جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Spss 27 در سطح معناداری ۰۵/۰استفاده شد.یافته ها: بررسی رابطه همبستگی متغیرهای سرمایه فرهنگی شهروندان و کارکرد بازآفرینی نگارگری در منظر شهر، نشان می دهد بین رشته تحصیلی شهروندان و علاقه آنان به هنر، رابطه معناداری وجود دارد.نتیجه گیری: تحلیل یافته ها نشان می دهد همسو با نظریات بوردیو، شهروندانی که از علاقه و آگاهی بیشتری نسبت به هنر برخوردار بودند و در واقع توانش فرهنگی بالاتری داشتند، معتقد بودند منظر شهر بستر مناسبی برای احیا و بازآفرینی هنر نگارگری ایرانی است. به ویژه در ادراک منظر شهری چه در قالب ویژگی های کالبدی و عملکردی و چه در قالب ویژگی های فرهنگی- معنایی و از دید شهروندان معاصر، منظر شهر می تواند کارکرد جدیدی در پاسداشت هویت ملی و هنرهای سنتی جامعه داشته باشد. در واقع افزایش آگاهی مخاطبین معاصر با ارتقای ویژگی های کالبدی، عملکردی و فرهنگی- معنایی منظر شهری راهکار مهمی در حفظ و احیای هنر سنتی نگارگری است.
نقش رسانه ای گرافیک در هماهنگ سازی الگوی تداعیِ معانی با اشکال بیان و انواع ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
19 - 32
حوزههای تخصصی:
هماهنگ سازی بین عناصر یک بیان هنری، عامل مهمی است که می تواند در نسبت میان زبان ادبی و تصویری و تقویت نقش رسانه ای آن ها نمود یابد. در این میان، گرافیک در قالب زبان تصویری، با وام گرفتن از برخی خصوصیات ادبیات، از قبیل برقراری نسبت با اشکال بیان و انواع ادبی، قابل توجه است؛ منظور از اشکال بیان، مقوله های اقتباسی از انواع علم بیان چون مجاز، تشبیه، استعاره و کنایه می باشد و روایت تصویر نیز در انواع ادبیِ حماسی، غنایی، نمایشی و تعلیمی قابل تعبیر بوده که از جمله وجوه اشتراک بین ادبیات و گرافیک به نظر می رسد. پژوهش حاضر با هدف تبیین ویژگی های گرافیک به مثابه اثر ادبی، پرسش از چگونگی هماهنگ سازی میان فرم های کلامی و تصویری دارد. لذا به روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع مکتوب و اسناد تصویری به شیوه کیفی و گزینش هدفمند، در تبیین نسبت میان گرافیک و ادبیات در هماهنگ سازیِ الگوهای تداعی معانی با اشکال بیان و انواع ادبی در قالب پوسترهای سینمایی اهتمام می ورزد. نتایج نشان می دهد که ابعاد روایی ایراد معنا در انواع ادب حماسی، غنایی، نمایشی و تعلیمی به ترتیب در هماهنگی با اشکال بیان چون الگوهای تباین، مجاورت، مشابهت و تداعی آزاد نمود یافته و گویی گرافیک به مثابه اثری ادبی لب به سخن می گشاید.
تحلیل نقش هنرمندان و صنعتگران مهاجر در شکوفایی تمدن عهد تیمور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
107 - 119
حوزههای تخصصی:
دوره تیموری یکی از درخشان ترین ادوار تمدن و فرهنگ ایران است. با استناد به گزارش مورخان، تیمور، در هنگام فتح شهرها، هنرمندان و صنعتگران ممتاز را شناسایی و به ماوراءالنهر اعزام می کرد تا به یاری آن ها، پایتختی باشکوه ایجاد کند. دستیابی به ثروت هنگفت و نیروی انسانی متبحرِ سرزمین های تحت سلطه، بستر مساعدی را برای شکوفایی هنرها فراهم آورد. هدف این پژوهش، بررسی نقش هنرمندان و صنعتگران مهاجر در شکوفایی تمدن عهد تیمور و مشخص کردن خاستگاه و تخصص آن ها است. تلاش می گردد به این پرسش ها پاسخ داده شود که با توجه به متون تاریخی و داده های باستان شناسی، تیمور؛ هنرمندان و صنعتگران کدام نواحی را به ماوراءالنهر اعزام کرد؟ آن ها چه تخصص هایی داشتند و در چه زمینه هایی به کار گماشته شدند؟ اطلاعات به شیوه کتابخانه ای گردآوری شده و روش پژوهش، تاریخی- تحلیلی است. نتایج حاکی از آن است که اغلب هنرمندان و صنعتگران، از شهرهای شیراز، اصفهان، تبریز، بغداد، دمشق و دهلی، به سمرقند کوچانده شده بودند. بیش تر این افراد، معماران و مهندسانی بودند که به ساخت عمارات گماشته و نقاشان و خوشنویسان مهاجر نیز، به اجرای نقاشی های دیواری و کتیبه بناها، مشغول می شدند. خوشنویسان افزون بر کتیبه نگاری ابنیه، کتابت نسخ قرآنی و مراسلات را نیز، عهده دار بودند و فلزکاران، اغلب در زمینه ساخت جنگ افزارها فعالیت داشتند.
نقش و رنگ در هنر و معماری: نشانه های هویت قوم بلوچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
72 - 88
حوزههای تخصصی:
مقدمه: منطقه بلوچستان به دلیل تنوع معماری و صنایع دستی، با وجود تفاوت های مشهود، هویت خاصی برای قوم بلوچ شکل می دهد. هدف این مطالعه شناسایی معنا و مفهوم رنگ ها و نقوش به کاررفته و تحلیل نقش آن ها به عنوان نمادهای هویتی قوم بلوچ است و این موضوع به درک بهتر ارزش ها و فرهنگ غنی این منطقه کمک می کند. بدین ترتیب، سوالات پژوهش به این مهم می پردازد که معنا و مفهوم، خواستگاه و منبع الهام رنگ ها و نقوش در صنایع دستی و مسکن بومی بلوچستان چیست؟ همچنین، چگونه نقوش و رنگ های به کاررفته در صنایع دستی و مسکن این منطقه را به عنوان نمادهای هویتی قوم بلوچ معرفی می شوند؟روش پژوهش: پژوهش پیش رو به شیوه توصیفی- تحلیلی و یافته های آن از طریق منابع کتابخانه ایی، پایگاه های اطلاعاتی و بازدیدهای میدانی از انواع هنرها انجام شده است. جامعه آماری شامل مسکن بومی و هنرهای سنتی منطقه بلوچستان است و انتخاب نمونه ها با توجه به هدف پژوهش انتخابی بوده است. یافته های تحقیق به شکل کیفی تحلیل شده اند.یافته ها: بررسی ها نشان می دهد که نقوش رنگارنگ در هنر بلوچی، به ویژه سوزن دوزی، نمادهای فرهنگی منحصربه فرد این قوم هستند و ریشه های مشترکی با فرهنگ های همسایه، به ویژه هند، دارند. رنگ ها در معماری بلوچستان فضایی شاداب ایجاد کرده و نقوش هندسی پیوستگی قوم بلوچ را در مواجهه با ناملایمات نمایان می سازند، به طوری که این عناصر جنبه های تزئینی و همچنین اساس بیان فرهنگی و اجتماعی آنان را تشکیل می دهند.نتیجه گیری: علاقه و التزام قوم بلوچ به استفاده از نقوش هندسی ساده و رنگ های شاد در صنایع دستی و پوشاک محلی، همچنین در تزئینات داخلی و بیرونی مسکن بومی، هویت و منظر فرهنگی واحدی را در عین کثرت برای آن ها ایجاد کرده است. این امر نشان دهنده آن است که هنر و معماری بلوچستان با استفاده از این نقوش و رنگ های خاص، هویت فرهنگی قوم بلوچ را تبیین می کند.
تحلیلی بر صور بازنمایانه و نمادین در دو نسخه قاجاری از هفت گنبد نظامی در تطبیق نگاره ها و متن ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
33 - 48
حوزههای تخصصی:
هفت گنبد، چهارمین مثنوی از خمسه نظامی است که منبع الهام نگارگران بوده است. در تداوم این سنت فرهنگی، این افسانه در دوره قاجار به تصویر درآمد که ازجمله آن ها نسخه های شماره 1951 و 1898، محفوظ در کاخ موزه گلستان است. هدف این مقاله، مقایسه متن ادبی و تصویری در این دو نسخه قاجاری است، به طوری که عناصر بازنمایانه و نمادین مشترک شناسایی گردد. با این نگاه، پرسش آن است: مقایسه متن و تصویر در دو نسخه قاجاری هفت گنبد نظامی، مبیّن چه تفاوت ها و شباهت هایی بین متن ادبی و تصویری است و بازیابی این مصادیق بر اهمیت کدام صور بازنمایانه صحه می گذارد؟ نتیجه این مطالعه به شیوه تحلیلی تطبیقی مشخص ساخت: در تصویرسازی هر نسخه، ادای دین به متن ادبی و تأسی به سبک هنری زمانه به موازات قابل بازیابی هستند. در بحث صوری، نسخه 1898 به سبک نقاشی قاجار تعهد بیشتری دارد و درمقابل نسخه 1951 با تداعی تاریکی شب، سهم بزرگتری در وفاداری به متن ادبی داشته است. در تصویرسازی هر دو نسخه، تأکید بر نمایش گنبد، قرارگیری شاه و شاهدخت در مرکز قاب تصویر، همینطور نمود رنگ در گنبد و تمام عناصر دکوراتیو حتی پوشش افراد؛ از تأثیرگذارترین عناصر نمادینی هستند که در تشخیص مضمون نگاره ها مؤثر می افتند.
تحلیل انتقادی دیدمان جنسیت در نقاشی قاجار؛ تبار کاوی چهره و بدن در مکتب پیکرنگاری درباری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
49 - 62
حوزههای تخصصی:
موضوع اصلی نقاشی قاجار پیکر انسانی با نوعی زیبایی آرمانی است که به لحاظ ویژگی های چهره و بدن از الگویی ثابت تبعیت می کند. بنا به رأی برخی محققان، مختصات زیبایی به طور یکسان برای مردان و زنان تصویرگری می شده است. این گزاره اگرچه صحیح، اما دقیق نیست. مسئله باید پیرامون بازنمایی جنسیت در فرهنگ دیداری و دیدمان حاکم بر این دوره صورت بندی شود و این موضوع و چرایی آن، خصوصاً در مورد شاه و شاهزادگان نیز باید مورد واکاوی قرار گیرد. این تحقیق از نوع کیفی و بنیادین بوده و روش آن توصیفی با تحلیل ترکیبی است که به نحو انتقادی کاربست می یابد. روش شناسی به مفهوم تبارکاوی بر بنیان آراء فوکو و لکان برمی گردد. تبارکاوی چهره و بدن از اهداف این نوشتار است. با توجه به اهمیت پرتره ی شاه، می توان نتیجه گرفت که فتحعلی شاه محور دیدمان و کلیشه ای تصویری برای بازنمایی زیبایی به علاوه ی قدرت است و برای خود و دیگران مورد تقلید و مطلوب انطباق هویتی قرار می گیرد. بنابراین زیبایی در این دیدمان، نخست متعلق شاه/پدر یا دیگری بزرگِ آینه ای است و سپس به دیگران تعلق می گیرد. چنین امری محصول ساحت خیالی جامعه بوده و به انگاره ی شاهی در نهاد ناآگاه جمعی برمی گردد که به نحو اسطوره ای، تاریخی و فرهنگی شکل گرفته است.
تحلیل آثار نقاشی ژان دوبوفه بر مبنای مؤلفه های اگزیستانسیالیسم سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
56 - 71
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اگزیستانسیالیسم یکی از مهمترین جریان های فلسفه غرب است که ژان پل سارتر با تمرکز بر هویت انسان، آزادی، تنهایی و اضطراب، نقشی محوری در توسعه آن ایفا کرده است. ایام ناامیدی پس از جنگ جهانی دوم، سال های تأثیرپذیری ویژه هنر و فلسفه از یکدیگر است. مطالعه آثار هنری خلق شده در این دوران بازتاب فلسفه را در هنر به نمایش می گذارد. افکار، اندیشه و کارهای سارتر و ژان دوبوفه حاصل سال های آمیخته با جنگ است و تأثیرپذیری هنر دوبوفه از فلسفه سارتر قابل بررسی و مطالعه است. پرسش اصلی این است: چگونه نقاشی های ژان دوبوفه را بر اساس فلسفه اگزیستانسیالی سارتر می توان مورد مطالعه قرارداد؟روش پژوهش: این تحقیق از نوع کیفی است و به روش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی صورت گرفته، جمع آوری مطالب بر اساس منابع کتابخانه ای انجام شده است.یافته ها: مطالعه مؤلفه های اصلی اگزیستانسیالیسم مانند تقدم وجود بر ماهیت، مسئولیت فردی، بیهودگی جهان و تنهایی در نقاشی های دوبوفه نشان می دهد که این مفاهیم به طور گسترده ای در آثار او بازتاب یافته اند. دوبوفه یکی از نقاشان مهم پس از سال های جنگ جهانی دوم است که خودآموختگی را به قوانین آکادمیک هنر ترجیح داد.نتیجه گیری: دوبوفه با بهره گیری از فنون خاص خود، مفاهیم اگزیستانسیالیستی را به وضوح در آثارش بازتاب داده است و ارتباط نزدیکی میان فلسفه سارتر و نقاشی های او وجود دارد.
ارائه مدل عوامل تأثیرگذار بر توسعه مبلمان تندیسگرای معاصر با رویکرد فرا رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
63 - 80
حوزههای تخصصی:
در عصر کنونی مبلمان تندیسگرا راه حلی مناسب برای پاسخگویی به نیازهای پیچیده و چندوجهی کاربران امروزی می باشد که علاوه بر رفع نیازهای فیزیکی، تامین کننده نیازهای معنوی و احساسی کاربران نیز می باشد و افزون بر محصولی کاربردی، به عنوان مجسمه نیز قابل ارزیابی هستند. پژوهش حاضر به دنبال شناسایی عوامل ظهور و توسعه مبلمان تندیسگرا در عصر کنونی، و ارائه مدلی برای آن می باشد تا به عنوان ابزاری مفید جهت بهبود کیفیت این محصولات، مورد استفاده طراحان و تولیدکنندگان قرار گیرد. امروزه توسعه محصول، از تک رشته ای به فرارشته ای در حال گذر بوده و آموزش خطی سنتی طراحی، پاسخگوی نیازها و سلایق گسترده امروز نیست. مبلمان تندیسگرا را می توان محصولی فرارشته ای، حاصل ادغام مجسمه و مبلمان توصیف کرد؛ از این رو، پژوهش حاضر با نگرشی فرارشته ای، اصلی ترین عامل توسعه را همگرایی مجسمه و مبلمان و عوامل این همگرایی را به عنوان عوامل فرعی تر مورد بررسی قرار داد. عوامل فرهنگی، اقتصادی، پیشرفت تکنولوژی، توسعه معماری تندیسگرا، رویکردهای نوین (رویکردهای هنری و طراحی پست مدرن و معاصر) به عنوان عوامل موثر در همگرایی مجسمه و مبلمان، و همچنین عوامل ثانویه توسعه مبلمان تندیسگرا در دوره معاصر شناسایی شد. پژوهش حاضر از حیث نوع پژوهش کاربردی، از حیث ماهیت توصیفی-تحلیلی (توصیفی زمینه گرا) و از حیث نوع داده ها و تحلیل داده ها کیفی بوده؛ روش و ابزار گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای می باشد.
تحلیل گذار از بازنمایی به استتیک در عکاسی بر مبنای آرای رانسیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
81 - 94
حوزههای تخصصی:
همراهی با دستگاهی که تنها می تواند تصویر فنی تولید کند به زودی یکنواخت و خسته کننده خواهد شد و این همان جایی است که عکاس حرفه ای به بازی کردن با دستگاه خود می پردازد، چیزی که می توان آن را بازی عکاسانه ای خواند که با نظریه ی رژیم های هنری رانسیر پیوندی بسیار نزدیک برقرار می کند. مرحله ی گذار از بازنمایی به استتیک در عکاسی، به وسیله ی برهم زدن توزیع امرمحسوس امکان پذیر است، زیرا عکاسی زمانی توانایی حضورْ مابین هنرها را به دست می آورد که بتواند امرپیش پاافتاده را ازآن خود کند. این پژوهش که با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده، قصد دارد به نحوه ی تملّک جایگاه ها و بازپس گیری آن در اجتماع به واسطه ی بازی بپردازد، بازی ای که به امرسیاسی و قانون دست اندازی می کند تا بتواند به این سوال پاسخ دهد که چگونه بازی های عکاسانه توانایی حضور در رژیم استتیکی را پیدا می کنند؟ نحوه ی پاسخ دهی به این سوال به واسطه ی نظریات رانسیر در توزیع امرمحسوس و مفهوم بازی شکل گرفته که برای بررسی بهتر از نمونه های پژوهشی در عکاسی ایران استفاده گردیده است. نتایج حاصل در پژوهش را می توان بدین صورت بیان کرد: در عکاسی، ازآن خودسازی امرپیش پاافتاده را می توان برهم زدن نظم بازنمایانه ی موجود خواند و مفاهیم بازی و توزیع امرمحسوس به یک چیز در دو ساحت مجزا اشاره دارند.
تحلیل اندیشه زیستِ آگاهانه در نگاره های ونگوگ با تأمل در آرای هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
7 - 18
حوزههای تخصصی:
«حقیقت» رخدادی است که در بستر اثر هنری اتفاق می افتد. مارتین هیدگر با طرح این مسئله هنر و حقیقت را به طرز اعجاب انگیزی به یکدیگر مربوط می کند. ونگوگ نیز که در نامه هایی به بردارش به کشف و جست و جوی حقیقت اشاره کرده است، به نظر می رسد به دنبال نزدیک تر شدن به زیستی آگاهانه است. از این جهت طرز نگاه ونگوگ به هستی با اندیشه هیدگر پیوند می خورد. هدف از نگارش این مقاله، بررسی تفکر زیستِ آگاهانه ونگوگ و تأثیر آن در هنر وی با تأمل در فلسفه هیدگر و چگونگی ظهور حقیقت در نگاره های این هنرمند است. به منظور روشن ساختن برداشت هیدگر در ارتباط با شیوه اندیشه آگاهانه هنرمند در خلق آثارش، سوالاتی در مورد رابطه حقیقت با اثر هنری و نحوه زیست هستی شناسانه ونگوگ و آشکارگی ذات پدیدارها در نقاشی های او طرح شده است. به این منظور با استفاده از روش توصیفی تحلیلی برخی آثار و نامه های ونگوگ و همچنین استفاده از داده های کتابخانه ای چارچوب مفاهیم هیدگر سعی در حل پرسش ها شده است. در تحلیل نهایی پژوهش به نظر می رسد بیان هنری ونگوگ با برداشت هیدگر از هنر رابطه ای معنادار دارد و هر دو در پی کشف وجود و دعوت انسان به تفکر در هستی خویش می باشند.
مطالعه تطبیقی کیفیت ساخت و تزیین محراب های چوبی در جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳۹
36 - 55
حوزههای تخصصی:
مقدمه: از سده های اولیه اسلامی، محراب به تدریج جزء اصلی و از عناصر غیرقابل حذف مساجد گردید. محراب فرورفتگی جانب قبله است که با مصالح متنوعی ساخته شده و مورد توجه شاعران در توصیف درجات عالی عرفان بوده است. چوب یکی از نادرترین موادی است که در ساخت محراب مورد توجه معماران اسلامی بود. بررسی ها نشان می دهد تعداد ۱۲ محراب چوبی در گستره سرزمین های اسلامی شناخته شده است. این مقاله با قیاس و تحلیل فنی کیفیت ساخت محراب های چوبی، به دنبال پاسخ این سوال است که تمایزات و اشتراکات محراب های چوبی از نظر تزئین، شکل کلی و فنون یا روش های ساخت و تزئین چگونه بوده است؟روش پژوهش: پژوهش از نوع بنیادی و از نظر رویکرد کیفی بوده و با روش توصیفی- تطبیقی اطلاعات مورد بررسی قرار گرفته است. انتخاب نمونه ها به صورت هدف مند و بر مبنای متریال چوب بوده است. بازه زمانی پژوهش نیز از قرن ۴ تا ۱۰ هجری قمری است.یافته ها: نکته قابل تأمل درباره محراب های چوبی، تاریخ یا دوره ساخت آن هاست که صرفاً در فاصله قرون ۵ تا ۸ هجری قمری به صورت پیوسته ساخته شده است. از نظر تکنیکی دو رویکرد ساخت و ساز اصلی قابل تشخیص هستند. در نوع اول تزئینات و نقوش علاوه بر فضاهای میان چارچوب ها، بر روی خود چارچوب ها مستقیمأ حفر شده اند و چارچوب از چشم ببینده پنهان نیست. در نوع دوم، چارچوب اصلی در پشت قطعات و پانل های مجزای تزئیناتی پنهان شده است که ساختار تزئینی و بصری محراب را شکل می دادند. همچنین در تزئین آن ها، فراونی نقوش کتیبه ای و هندسی، غالب بر نقوش گیاهی است.نتیجه گیری: محراب ها هر چه از هسته جغرافیایی سرزمین های اسلامی دورتر می شود، بخش های بزرگتری از سطوح آن ها با کتیبه های قرآنی به عنوان ملموس ترین عنصر تجسم دین اسلام اشغال می شود. بدین ترتیب که در سرزمین مصر یا سوریه که از اولین سرزمین های فتح شده توسط مسلمانان بود، مضاف بر انتزاعی تر شدن نقوش، آیات قرآن در ترکیب بندی کلی سهم کمتری در تزئین سطح محراب نسبت به نقوش گیاهی و هندسی دارد. شاهد دیگر این مدعا، دیوارهای پوشیده از آیات قرآنی در مسجد جامع شیان چین و نیز اختصاصی بودن سوره فتح برای محراب های مساجد چین است.
مطالعه تطبیقی موجودات تخیلی در نقاشی های بناهای آیینی عصر قاجار با تمرکز بر چهار بنای کبودکلا، کبریاکلا، چمازکلا و شیاده در مازندران (بابل) و بناهای خداوردی، پیرتکیه، مفتاح و حاج قاسمی در گلستان (گرگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
5 - 23
حوزههای تخصصی:
نقاشی های موجود در بناهای آیینی که گونه ای از میراث بومی، فرهنگی و تاریخی در معماری منطقه مازندران و گلستان به شمار می آیند، در دوره قاجار تصویرگری شده اند. این نقاشی ها که از کیفیت بصری بالایی برخوردار نیستند، برخاسته از باورها و اندیشه های ناب هنرمندان و عامه مردم است که تأثیر آن را می توان بر فرهنگ و ادبیات مردمان این دیار نظاره گر بود. هدف از مقاله حاضر، مطالعه تطبیقی موجودات تخیلی در نقاشی های بناهای آیینی دوره قاجار در منطقه بابل (استان مازندران) و گرگان (استان گلستان) از حیث تنوع و خوانش فرم و محتوا است و این پرسش مطرح می گردد که موجودات تخیلی به کار رفته در نقاشی های بناهای آیینی عصرقاجار در مناطق نامبرده از حیث مضمون و ارزش های بصری، دارای چه ویژگی ها، شباهت ها و تفاوت هایی است؟ از این رو تعداد ده نمونه نقاشی از بناهای آیینی منطقه بابل و هفت نمونه نقاشی از منطقه گرگان انتخاب و مبنای تحلیل قرار گرفته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و میدانی است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که نقوش تخیلی در بناهای آیینی دو منطقه مذکور، به دلیل مجاورت دو استان و تأثیر آنها بر یکدیگر از حیث روابط فرهنگی، در کاربرد کیفیت های بصری مانند بهره گیری از خطوط منحنی در فرم، ترکیب بندی های ساده، کاربرد فضاسازی اسرارآمیز به سبب خالی بودن پس زمینه در اکثر نقوش و ترسیم آنها به صورت دوبعدی و فاقد حجم بودنشان، با هم اشتراکاتی دارند، ولی در سقانفارهای بابل، نقوش تخیلی، نمایانگر ذوق و ذهنیت خلاقانه هنرمند می باشند که با قلم روان و طراحی آزادانه خطوط، نقوشی ساده و غیرحرفه ای ترسیم کرده است. از طرفی در منطقه گرگان این نقوش، با نگاهی واقع گرایانه تر ترسیم شده اند و توجه به تناسبات، به جنبه عینی تر بودن نقوش کمک زیادی کرده است.
برهم کنش سه وجهیِ «عنوان» در طرح روی جلد سه کتاب تصویری کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
49 - 60
حوزههای تخصصی:
در کتاب های کودک کارکرد عنوان به اسم گذاری محدود نمی شود. اسم گذاری، کارکرد زبان شناختی عنوان به شمار می آید. عنوان می تواند فضای نسبیِ محتوای کتاب را پیش از خواندن بازنمایی کند. عناوین پیش از اینکه خوانده شوند، دیده می شوند. از همین رو، عناوین می توانند با استفاده از شگردهای تایپوگرافیک کارکرد زیبایی شناختی خود را نیز به منصه ظهور برسانند. افزون بر این، برهم کنشِ عنوان کتاب و تصویر روی جلد نیز عامل مهمی در مفهوم سازی طرح روی جلد است. پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به چگونگی برهم کنش مثلثِ «عنوان» (بعد زبان شناختیِ عنوان)، «تایپوگرافی» (بعد زیبایی شناختی عنوان) و «تصویر روی جلد» در ساختار مفهومیِ طرح روی جلد است. این پژوهش به لحاظ گردآوریِ داده، کتابخانه ای و به لحاظ روش، توصیفی-تحلیلی است. جامعه هدف، کتاب های تصویری گروه سنی «الف» و «ب» است؛ نمونه مورد مطالعه به سه کتاب سؤال بزرگ (ارلبروش، 1388)، شیره دانایی (پیومینی، 1396) و کارآگاه آفتابی (بهاری سعدی، 1396) محدود شده است. علت انتخاب کتب مذکور، سبک های متفاوت در شیوه عنوان دهی و تایپوگرافی کلماتی است که در عنوان کتاب به کار رفته است. پژوهش های پیشین بین عنوان و تصویر روی جلد دنبال رابطه ای تک وجهی بوده اند؛ پژوهش حاضر برای عنوان هویتی دوبعدی قائل است؛ از همین رو، برهم کنشِ عنوان با تصویر را در قالب رابطه ای سه وجهی واکاوی می کند.
تطبیق ساختار نگاره های یوسف و زلیخا با مفاهیم قرآنی (موردپژوهی: نگاره های قرن 9 تا 10 هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
195 - 211
حوزههای تخصصی:
سوره یوسف تنها سوره ای از قرآن کریم است که به طور کامل از ابتدا تا انتها مختص یک داستان است و در قرآن با عنوان (احسن القصص) از آن یاد شده است؛ مانند بسیاری از هنرها، نگارگران نیز در نگاره های خود از این داستان برای خلق آثار هنری استفاده کرده اند. هدف از انجام این پژوهش تطبیق محیط نگاره های یوسف و زلیخا با مفاهیم قرآنی و بررسی عناصر کالبد معماری و شخصیت های داستانی موجود در آیات 32-30 و 25-23 سوره یوسف است. سؤال های این تحقیق عبارت اند از: 1- ویژگی های کالبدی معماری و شخصیت های داستانی یوسف و زلیخا، چگونه در نگاره های قرون 10-9 انعکاس یافته اند؟ 2- تا چه حدی این نگاره ها با مفاهیم قرآنی مطرح شده در خصوص این داستان مطابقت دارد؟ روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و شیوه جمع آوری اطلاعات، اسنادی کتابخانه ای است. جامعه آماری تحقیق مشتمل بر شش نگاره داستان اتاق هفت در و هفت نگاره مرتبط با داستان دست بریدن زنان مصر است. نتیجه این پژوهش در خصوص نگاره های اتاق هفت در، نشانگر این است که بین تمامی نگاره های بررسی شده، از بعد ویژگی های کالبدی، نگاره کمال الدین بهزاد، پایبندی بیشتری به مفاهیم قرآنی دارد. از منظر ویژگی های شخصیت های داستانی نیز بجز نگاره موجود در مثنوی جامی (قرن10ق/ 16 م) که با مفاهیم قرآنی تطابق چندانی ندارد، نمود این مفاهیم در سایر نگاره ها مشهود است. در خصوص نگاره های مربوط به دست بریدن زنان، محیط کالبدی نگاره های نگاره پنج گنج (قرن 10ق/ 16 م)، تصویر مجلس زلیخا (قرن 10ق/ 16 م)، نگاره جامی (قرن 10 ق/ نیمه دوم 16م) و نگاره جامی (قرن 10ق/ 16 م) تطابق بیشتری با آیات قرآنی داشته، ولی، در بخش شخصیت های داستانی، میزان مطابقت با آیات قرآنی کمتر است. در مجموع، هر دو دسته نگاره بخش کالبدی نگاره ها از منظر توجه به مفاهیم قرآنی غنی تر از بخش شخصیت های داستانی هستند. همچنین می توان گفت هنرمندان فقط بر اساس مفاهیم قرآنی، داستان حضرت یوسف (ع) و زلیخا را به تصویر نکشیده اند و برداشت های شخصی و تفاسیر و ذوق هنری هنرمندان نیز در خلق آثار نقش مهمی داشته است.
بازنمود نقش شیر مطیع و مُسخّر در حضور انبیا و اولیا در هنر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
5 - 21
حوزههای تخصصی:
شیر در میان اقوام و تمدن های مختلف، همواره جایگاه بی بدیلی داشته و حضوری رمزگونه و اعتقادی یافته است. در فرهنگ و هنر ایران از نقش این حیوان به اشکال و مفاهیم گوناگون استفاده شده؛ گاه به صورت تزئینی و نمادین و در مواقعی عینی و واقع گرا. مقاصد عقیدتی و مذهبی از دیگر مناسبت های ظهور نقش شیر در فرهنگ ایران بوده که بارزترین نمودش، شیر حق به عنوان استعاره ای از امام اول شیعیان است؛ اما جلوه دیگری از حضور شیر در هنرهای دیداری، به تسخیر نفس این موجود مرتبط می شود؛ موضوعی که با مبحث کرامات و تصرف باطنی بزرگان راه حق بر پاره ای از امور هستی ارتباط می یابد. در هنر عصر قاجار، به عنوان تجلی گاه هنرهای عامیانه مذهبی، با آثار متعدد و متنوعی در این زمینه مواجهیم که در آن ها شیر به واسطه این نوع خوارق عادات، مسخّرِ قدرت ایمان و نفوذ باطنیِ بزرگان دین و تصوف شده و از حیوانی درنده خو به موجودی رام و تحت فرمان درمی آید. بر این اساس، تحقیق پیش رو با هدف بررسی این موضوع و این سویه از فرهنگ تصویری عصر قاجار، درصدد پاسخ به این پرسش ها است: 1. پیوستگی منابع و روایات حول مبحث کرامت و تسخیر حیوانات درنده، با وجه دیداری آن در هنر قاجار چه نسبتی دارد؟ 2. موضوع فوق را بر اساس مصادیق روایی و تصویری، اصولاً در چند دسته می توان طبقه بندی کرد؟ 3. خاستگاه این مصادیق و نمودهای تصویری چیست؟ و 4. این موضوع در چه رسانه هایی متجلی است؟ این تحقیق به روش تاریخی و توصیفی تحلیلی، با رویکرد کیفی و گردآوری اطلاعات در آن بر اساس منابع کتابخانه ای انجام گرفته است. نتایج حاکی از آن است که تصویرگری صحنه های فرمان بری شیر نزد اولیا و انبیا، اساساً بر مبنای متون مذهبی و عرفانی و مشخصاً در یک مورد بر اساس متون ادبی، انجام گرفته و در کار هنرمند قاجاری در زمره مبحث کرامت (در مقابلِ معجزه) قابل تفسیر است. این پیوستگی از نوع مستقیم بوده و نمودهای بصری موضوع در این نوشتار، بر اساس مطالعه و مشاهده آثار موجود، ذیل هفت گروه یا روایت عمده قابل طبقه بندی است. خاستگاه این نمودهای بصری در سنّت و فرهنگ (مذهب و ادبیات) نهفته و در رسانه های مختلف تصویری، از نقاشی رنگ روغنی، دیواری، پشت شیشه، زیر لاکی و کاشی نگاری، نسخه نگاری (آبرنگ و چاپ سنگی) و بعضاً بافندگی قابل رؤیت است.
تبیین سازوکار تفکرطراحی در هدایت نوآوری از طریق توسعه پایگاه های دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر طراحی روشی برای دست یابی به نوآوری در شرایطی با عدم قطعیت و پیچیدگی بالا معرفی می شود. همین ویژگی باعث شده این شیوه برای هدایت نوآوری توسط شرکت هایی که در بازارهای ناشناخته و متلاطم فعالیت دارند، مورد استقبال قرار گیرد. با این وجود، توسعه دانش نظری پیرامون تفکرطراحی، با استفاده شتابان آن همراه نشده و فقدانی را در پیاده سازیِ پایدار آن پدید آورده است. در این بین جایگاه تفکرطراحی در نوآوریِ مبتنی بر دانش یکی از حوزه هایی است که با وجود برخی مطالعات صورت گرفته، همچنان ناشناخته باقی مانده است. باتوجه به ضروت توسعه نوآوری دانش بنیان برای کشور، تبیین اثر مدل های نوآوری بر پرورش گونه های مختلف دانش ضرورت یافته است. این پژوهش باتکیه بر یک رویکرد اکتشافی، تلاش کرده است با تحلیل جهت گیری چهار گونه تفکرطراحی به نوآوری دانش بنیان، سازوکار اثر این روش را از طریق توسعه پایگاه های دانش تحلیلی، ترکیبی و نمادین تبیین نماید. برای این منظور پس از توسعه چارچوب نظری، رجوع به خبرگان تفکرطراحی انجام پذیرفت و به کمک مصاحبه های باز و نیمه ساختاریافته گردآوری اطلاعات انجام گردید. پس از آن یافته های تحقیق پیرامون تاثیر تفکرطراحی بر نوآوری دانش بنیان در قالب چهار گونه تفکرطراحی ارائه شد. نتایج نشان می دهند، تفکرطراحی ظرفیت تاثیر بر نوآوری دانش بنیان را از طریق گونه های متفاوت داراست.
سبک شناسی جداول زرین در نسخ خطی دوره تیموری و صفوی (سده نهم تا دوازدهم هجری قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
21 - 45
حوزههای تخصصی:
بررسی ساختار جداول در نسخه های خطی تولید شده در دوره تیموری و صفوی نشان می دهد که با تکیه بر تعداد جدول زر، سبک های مختلفی از جدول کشی قابل شناسایی هستند. بر این اساس، سبک شناسی جداول زرین در سده های مذکور، به عنوان پژوهشی که تا به امروز انجام نپذیرفته است، ضروری می نماید. همچنین کمک به دقیق تر شدن تخمین تاریخ نسخه های بی تاریخ از طریق سبک شناسی جداول از دیگر الزامات انجام تحقیق حاضر است. هدف مقاله حاضر، شناسایی سبک های مختلف جدول کشی بر اساس ساختار تشکیل دهنده آنها از سده نهم تا دوازدهم و خوانش نظام های حاکم بر ساختارهای جدول کشی است. سؤالات پژوهش عبارت اند از: 1- سبک های مختلف جدول کشی در سده های نهم تا دوازدهم کدام سبک ها هستند؟ 2- چه قوانینی حاکم بر سنت جدول کشی های زرین بوده است؟ در مقاله حاضر، به روش توصیفی- تحلیلی، جداول بالغ بر 450 نسخه تمام مُجدول، بررسی و تحلیل شده اند و شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است. بر اساس تعداد جدول زر، سبک های پایه به این ترتیب از یکدیگر تفکیک شدند: جداول یک زر، دواله (دو زر )، مرصّع (سه زر ) و چهار زر. در مرحله دوم بر اساس نوع تحریر جدول زر و تعداد و نحوه چینش جداول رنگین اعم از لاجورد و سبز و سرخ در کنار جداول زر، سبک های جدول کشی بدین ترتیب شکل گرفتند: هشت سبک با جدول یک زر، هشت سبک با جدول دواله، سه سبک با جدول مرصع و دو سبک با جداول چهار زر. همچنین بررسی ها، قوانین حاکم بر جدول کشی را نیز عیان ساخت: 1- ترسیم جدول زرِ مادر (آخرین جدول زر) با ضخامتی بیش از دیگر جداول زر. 2- الویت ترسیم تحریر غیر قرینه (سه تایی) برای جدول زرِ مادر 3- نشاندن جدول لاجورد به عنوان آخرین جدول در ساختارهای جدول کشی. 4- تأکید بر استفاده از رنگ های متضاد و مکمل در ساختار جداول چندخطی.