فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۳۵٬۵۸۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از رسالت های اصلی مراکز مطالعه و توسعه آموزش پزشکی در دانشگاه های علوم پزشکی کشور، ارتقاء کیفیت تدریس است. کمیته های تعاملی دانشجویی یکی از روش های ارزیابی کیفیت تدریس استاد در طول ترم تحصیلی است. هدف از مطالعه حاضر بررسی تاثیر تشکیل کمیته های تعاملی دانشجویی بر کیفیت تدریس در دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز بود. روش ها: مطالعه حاضر یک پژوهش توصیفی-مقطعی بود که در سال 1400، در دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز انجام شد. جامعه پژوهش را دانشجویان مقطع کارشناسی ورودی 1399، 1398 و 1397 در دانشکده پیراپزشکی، مشارکت کننده در کمیته های تعاملی دانشجویی تشکیل می دادند. ابزار مطالعه پرسش نامه چهار بخشی محقق ساخته بود که از طریق ایمیل و پیام رسان ها برای جامعه هدف ارسال گردید. داده های گردآوری شده با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی در نرم افزار SPSS (نسخه 24) تحلیل شدند. یافته ها: در مجموع 57 درصد از پرسش نامه ها توسط شرکت کنندگان تکمیل و ارجاع گردید. نتایج حاصل از تحلیل نمودارهای جعبه ای مربوط به پاسخ های دانشجویان در زمینه تأثیر ارائه گزارش های هفتگی بر کیفیت تدریس با توجه به توزیع نرمال و متوازان آن و پراکندگی بیشتر نمرات بالاتر از میانه نشان دهنده ارتباط مثبت و معنادار بود. این موضوع می تواند بیانگر آن باشد که وجود کمیته های تعاملی دانشجویی با توجه به بازخوردهای ارائه شده مفید و مؤثر می باشد. همچنین اکثر شرکت کنندگان گزینه های زیاد یا خیلی زیاد را در پاسخ به سؤالات وجود مشکلات آموزش مجازی انتخاب نموده اند و معتقد به وجود مشکلاتی در آموزش مجازی بودند. نتیجه گیری: در مجموع، یافته های مطالعه نشان داد که تشکیل کمیته های تعاملی دانشجویی می تواند در بهبود و ارتقاء کیفیت تدریس ارائه شده توسط اساتید مفید و مؤثر باشد.
مقایسه مقاومت بیماران مبتلا به اختلال شخصیت نوع A در درمان روان پویشی کوتاه مدت و درمان شناختی-رفتاری، با توجه به اختلالات همبود بیمار
منبع:
پیشرفت های نوین در علوم رفتاری دوره نهم ۱۴۰۳ شماره ۵۷
۴۷۵-۴۶۵
حوزههای تخصصی:
در تمام روان درمانی ها، ارتباط درمانگر با بیمار امری ضروری است که به بیمار اجازه می دهد مسائل و مشکلات خود را به صورت آزاد بیان کند. از موارد مهمی که در تمامی مراحل درمان می تواند روی دهد، مقاومت است. به همین جهت شناخت و کشف مقاومت مراجع در حین روان درمانی به پیشبرد اهداف درمان و درک بهتر مشکلات زیربنایی مراجع کمک می کند. هدف از این پژوهش مقایسه مقاومت بیماران مبتلا به اختلال شخصیت نوع A در درمان روان پویشی کوتاه مدت و درمان شناختی-رفتاری، با توجه به اختلالات همبود و جنسیت بیمار است. روش این پژوهش از نوع علی-مقایسه ای است و جامعه آن کلیه مراجعان مبتلا به اختلال شخصیت نوع A به همراه درمانگرانشان است که تعداد 30 نفر از مراجعان مبتلا به اختلال شخصیت نوع A به همراه درمانگرانشان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. همچنین داده های این پژوهش با استفاده از پرسشنامه شدت مقاومت اسکولر به دست آمده است. یافته ها حاکی از آن است که اثر جنسیت مراجع و اختلالات همبود برشدت مقاومت معنادار نیست ولی اثر اختلال شخصیت برشدت مقاومت معنادار است. داده ها نشان داد، افراد با اختلال شخصیت پارانویید بیشترین میانگین را در هر مؤلفه از مقاومت دارا هستند و تفاوت معناداری میان دو جنس در هیچ یک از مؤلفه های مقاومت وجود ندارد و بیشترین میانگین اختلال های همبود مربوط به اختلال های اضطرابی و اختلال های سوءمصرف مواد است.
آزمون مدل یکپارچه نگر اختلال اضطراب اجتماعی بر پایه عوامل تاثیر گذار: زیستی، خانوادگی، شناختی، رفتاری، هیجانی و اجتماعی در دانشجویان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۱)
354 - 364
حوزههای تخصصی:
اضطراب اجتماعی با ویژگی ترس از مشاهده و قضاوت دیگران در موقعیت اجتماعی مشخص می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی روابط طرحواره های ناسازگار اولیه، بازداری رفتاری با اضطراب اجتماعی با توجه به نقش میانجی گر ارزیابی موقعیت اجتماعی، رفتارهای ایمنی بخش، تنظیم هیجان، باورها و افکار اجتماعی و باورهای مرتبط با خود، انجام گرفت. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان زن علوم پزشکی دانشگاه جندی شاپور اهواز بودند. نمونه پژوهش شامل 483 دانشجو زن بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار های پژوهش شامل پرسش نامه هراس اجتماعی، پرسش نامه طرح واره های ناسازگارانه اولیه، مقیاس ارزیابی موقعیت اجتماعی، پرسش نامه رفتارهای ایمنی بخش، پرسش نامه تنظیم هیجان، مقیاس افکار و باورهای اجتماعی، مقیاس باورهای مرتبط به خود، بازداری رفتاری بود. داده ها با روش همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شدند. شاخص های برازش نشان داد مدل فرضی پژوهش، برازش مناسبی با داده ها دارد(96/0CFI=، 96/0IFI=، 07/0RMSEA=). نتایج نشان داد بجز تنظیم هیجان، همه متغیرهای میانجی بر SAD اثر دارند. با توجه به نقش عوامل مطرح در مدل پژوهش، می توان از آن در طراحی درمان SAD دانشجویان دختر علوم پزشکی بهره گرفت.
معنای زندگی به عنوان میانجی بین بیگانگی بین فردی و اعتیاد به گوشی هوشمند در اپیدمی کووید-19 در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرعباس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
143 - 150
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی معنای زندگی به عنوان میانجی بین بیگانگی بین فردی و اعتیاد به گوشی هوشمند در پاندمی کووید-19 در دانشجویان شهر بندرعباس بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان دختر و پسر مشغول به تحصیل در دانشگاه آزاد شهر بندرعباس در سال تحصیلی 1400-1401 بودند که تعداد 378 نفر از آنها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه معنای زندگی (استگر و همکاران، 2006، MLQ)، بیگانگی بین فردی (بنی فاطمه و همکاران، 1390، SAQ) و مقیاس اعتیاد به گوشی هوشمند (کو، 2009، SAS) استفاده شد. داده ها با روش تحلیل معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که بیگانگی بین فردی بر اعتیاد به گوشی هوشمند اثر مستقیم معنی داری وجود دارد (05/0>P). همچنین معنای زندگی بر اعتیاد به گوشی هوشمند اثر مستقیم و معنی داری دارد (05/0>P). همچنین نتایج نشان داد که بیگانگی بین فردی با میانجی گری معنای زندگی بر اعتیاد به گوشی هوشمند اثر غیرمستقیم دارد. مدل نهایی نیز از برازش مطلوبی برخوردار بود. از این رو، می توان نتیجه گرفت به منظور کاهش اعتیاد به گوشی هوشمند باید بر معنای زندگی و کاهش بیگانگی بین فردی متمرکز شد.
پیش بینی نشانه های اضطراب اجتماعی براساس سیستم های مغزی-رفتاری با میانجی گری نشخوار فکری و دشواری درتنظیم هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۵)
211 - 222
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی نشانه های اضطراب اجتماعی بر اساس سیستم های مغزی-رفتاری با میانجی گری نشخوار فکری و دشواری در تنظیم هیجان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد واحد قم در سال ۱۴۰۲ تشکیل دادند. تعداد افراد نمونه ۳۱۰ نفر بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده، پرسشنامه های اضطراب اجتماعی (SPIN) کانور و همکاران (۲۰۰۰)، نشخوار فکری (RRS) نولن هوکسیما و مورو (1991)، دشواری در تنظیم هیجان (DERS) گرتز و رومر (2004) و سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری (BIS/BAS) کارور و وایت (۱۹۹۴) بود. تجزیه وتحلیل داده ها به روش معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته ها نشان داد که مدل آزمون شده از برازش مطلوبی برخوردار است. اثر مستقیم سیستم های بازداری و فعال سازی رفتاری بر نشانه های اضطراب اجتماعی معنی دار بود (001/0p<). همچنین در رابطه ی بین فعال سازی رفتاری با نشانه های اضطراب اجتماعی، نشخوار فکری و دشواری درتنظیم هیجان نقش میانجی را به ترتیب در سطوح معناداری 001/0 داشتند. بنابراین، با توجه به رابطه معنی دار سیستم های مغزی-رفتاری با نشانه های اضطراب اجتماعی و همین طور نقش میانجی نشخوار فکری و دشواری در تنظیم هیجان درمانگران و مشاوران می توانند در مسیر بهبود سیستم های مغزی-رفتاری در راستای کاهش سطح نشخوار فکری و دشواری در تنظیم هیجان مناسب دانشجویان حرکت کنند.
اثربخشی درمان فراتشخیصی بر خودکارآمدی درد و نشانگان بالینی زنان مبتلا به میگرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۶)
101 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان فراتشخیصی بر خودکارآمدی درد و نشانگان بالینی در زنان مبتلا به میگرن بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری دو ماهه بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی زنان مبتلا به میگرن مراجعه کننده به کلینیک سردرد بیمارستان شهرکرد در سال 1401 بود که از بین آنها 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه خودکارآمدی درد نیکولاس (1990PSEQ, ) و نشانگان بالینی دراگوتیس و ملیسارانوس (1983 BSI,) بود. گروه آزمایش طی هشت جلسه ی 90 دقیقه ای و هفته ای یک بار تحت مداخله ی مبتنی بر درمان فراتشخیصی بارلو و همکاران (2011) قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد بین گروه ها در پس آزمون و پیگیری خودکارآمدی درد و نشانگان بالینی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P)، و درمان فراتشخیصی دارای ماندگاری اثر در دوره پیگیری بود (05/0>P). در نتیجه درمان فراتشخیصی می تواند به عنوان درمانی مؤثر برای افزایش خودکارآمدی درد و کاهش نشانگان بالینی زنان مبتلا به میگرن مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی درمان روان تحلیلی کارکردی بر سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۶)
181 - 192
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان روان تحلیلی کارکردی بر سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 5 شهر تهران در سال 1400 بود. بر این اساس تعداد 30 زن به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه سبک دلبستگی هازن و شیور (1987 AASQ,) و پرسشنامه طرح واره ناسازگار اولیه یانگ (1998YSQ-SF, ) بود. پروتکل روان درمانی تحلیلی کارکردی در 12 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای دو بار به صورت گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چندمتغیره (مانکوا) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون در سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. در نتیجه، درمان روان تحلیلی کارکردی می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر برای زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مؤثر باشد.
بررسی فرایند به تعویق انداختن ازدواج جوانان: یک مطالعه پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
4 - 35
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مطالعه پدیدارشناسانه فرایند به تعویق انداختن ازدواج جوانان در جهت فهم عمیق جنبه های مختلف این پدیده و چگونگی ادراک جوانان از آن بوده است.
روش: برای دستیابی به هدف پژوهش از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. جامعه مورد پژوهش، دختران و پسران مجرد و هرگز ازدواج نکرده ساکن شهر تهران در محدوده سنی 28 تا 34 سال برای دختران و 32 تا 38 سال برای پسران بود. نمونه گیری به روش هدفمند از میان افراد در دسترس محقق انجام شد و 13 نفر شامل 7 دختر و 6 پسر به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و تحلیل داده ها با بهره گیری از روش کلایزی صورت پذیرفت.
یافته ها: در نهایت یافته های پژوهش در قالب 12 مضمون اصلی و 61 مضمون فرعی گزارش شد. مضامین اصلی مستخرج عبارتند از: دغدغه های اقتصادی، آرمان گرایی، ترس از آینده ازدواج، تأثیر روابط پیش از ازدواج، فرایندهای انگیزشی، عدم بلوغ و آمادگی برای ازدواج، نقش موانع خانوادگی، عوامل اجتماعی- فرهنگی، محدودیت انتخاب، انگاره های مانع ازدواج، پیامدهای مثبت و پیامدهای منفی.
نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان داد به تعویق انداختن ازدواج پدیده ای پیچیده است که هم تحت تأثیر محدودیت های عینی و هم تحت تأثیر ادراکات ذهنی محدود کننده و بلوغ ناکافی اتفاق می افتد و دارای پیامدهای منفی زیادی برای جوانان است. به نظر می رسد تلاش جامعه مشاوره و روان شناسی در جهت تولید محتوا در زمینه های فرهنگ سازی ازدواج آسان، احیای ارزش های ازدواج، اصلاح باورهای غلط جوانان، اشاعه فرهنگ ازدواج موفقیت آمیز در رسانه ها و شبکه های اجتماعی، گام مؤثری در راستای رفع موانع ذهنی ازدواج باشد.
مقایسه آگاهی بدنی، دشواری در نظم جویی هیجان و خودمدیریتی در بیماران مبتلا به پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آبان) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۰
۱۲۲-۱۰۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: مرور مطالعات پیشین نشان می دهد، از جمله متغیرهایی که بر سازوکارهای زیربنایی اختلالات پانیک و افسردگی تأثیر دارند، آگاهی بدنی، دشواری نظم جویی هیجان و خودمدیریتی بیماران است. با توجه به عدم پیشینه پژوهشی در مورد مقایسه مؤلفه های سه گانه فوق در بیماران مبتلا به اختلالات پانیک و افسردگی، مطالعه حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که آیا این مؤلفه های سه گانه در بیماران مبتلا به پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا متفاوت است؟ هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه آگاهی بدنی، دشواری در نظم جویی هیجان و خودمدیریتی در بین افراد مبتلا به اختلالات پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا بود. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی و از نوع علّی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی افراد مبتلا به اختلالات پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا شهر بابل در پاییز سال 1401 بود. روش نمونه گیری به صورت در دسترس و حجم نمونه برای هر گروه، 30 نفر در نظر گرفته شد. ابزارهای گردآوری داده ها در این مطالعه، شامل سه پرسشنامه آگاهی بدنی شیدلز (1989)، پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان گرتز و رومر (2004) و پرسشنامه خودمدیریتی هاوثون و نک (2000) بود. داده های جمع آوری شده با روش تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بنفرونی و با استفاده از نرم افزار SPSS22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که بین افراد مبتلا به اختلالات پانیک، افسردگی و افراد غیرمبتلا در آگاهی بدنی هیچ تفاوت معناداری وجود ندارد. در سایر متغیرها شامل دشواری در تنظیم هیجان و خودمدیریتی بین دو گروه پانیک و افسرده تفاوت معناداری نبود، اما هر دو گروه در مقایسه با گروه افراد غیرمبتلا، تفاوت معناداری داشتند. همچنین مشخص شد سه گروه افراد مبتلا به پانیک، افسردگی و غیرمبتلا در راهبردهای سه گانه خودمدیریتی، شامل راهبردهای رفتاری، پاداش طبیعی و الگوی فکری سازنده و دشواری در تنظیم هیجان تفاوت معناداری با هم دارند (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان نتیجه گرفت افراد مبتلا به اختلالات پانیک و افسردگی در مقایسه با افراد غیرمبتلا در نظم جویی هیجان و خودمدیریتی دچار مشکل هستند. ازاین رو پیشنهاد می شود که روانپزشکان و روان درمانگران در مداخلات درمانی بیماران مبتلا به پانیک و افسردگی به متغیرهای سه گانه پژوهش حاضر توجه کرده تا بدین وسیله از پیشرفت و تشدید علائم بیماری پیشگیری کنند.
اثربخشی مهارت آموزی پردازش های چهارگانه مغز بر کارکردهای شناختی دانش آموزان دارای اختلال ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آذر) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
۱۱۹-۱۰۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال ریاضی یک ناتوانی یادگیری است که درک، یادگیری و انجام محاسبات ریاضی را برای کودکان دشوار می کند. پسران و دختران به طور مساوی به اختلال ریاضی مبتلا هستند و معمولاً به محض شروع کلاس های ریاضی در مدرسه، شروع به نمایش رفتارهای مشکل دار می کنند. بررسی ها نشان داده تقویت مهارت های چهارگانه مغز بر کارکردهای شناختی موثر است ولی تاکنون مطالعه ای به پردازش مهارت های چهارگانه مغز در کودکان دارای اختلال ریاضی نپرداخته است. هدف: پژوهش حاضر به منظور اثربخشی مهارت آموزی پردازش های چهارگانه مغز بر کارکردهای شناختی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری ریاضی انجام شد. روش: این پژوهش، ازنظر هدف کاربردی و ازنظر روش در زمره پژوهش های نیمه آزمایش با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری شش ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر دارای اختلال های یادگیری ریاضی پایه چهارم، پنجم و ششم ابتدایی ارجاع داده شده از سوی مدارس به مرکز اختلال های یادگیری آموزش وپرورش در شهر تهران بود؛ که از بین آن ها به روش نمونه گیری در هدفمند، ۵۰ نفر که ویژگی های لازم ازنظر ملاک های ورود را داشتند فهرست شد و سپس ۳۰ دانش آموز پس از تشخیص اختلال یادگیری با اسپیسفایر ریاضی، انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه در هر گروه ۱۵ نفر گمارش شدند. پکیج آموزشی مبتنی بر پردازش های چهارگانه PASS برای آزمودنی های گروه آزمایش ۱۰ جلسه ۷۵ دقیقه ای دو بار در هفته به آزمودنی های گروه آزمایش ارائه شد و در این مدت گروه گواه هیچ گونه آموزشی را دریافت نکرد؛ سپس بعد از 6 ماه از گروه آزمایش آزمون پیگیری به عمل آمد. برای جمع آوری داده ها از ۱۰ زیر آزمون اصلی تست وکسلر کودکان-۵ (WISC-V) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد بسته آموزشی مهارت آموزی پردازش های چهارگانه مغز بر کارکردهای شناختی و خرده مقیاس های توانایی بصری فضایی، استدلال سیال، حافظه فعال، سرعت پردازش دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در ریاضی اثر معنادار داشت ولی بر درک کلامی اثر معنادار نداشت، تأثیر بر حافظه فعال و سرعت پردازش از ۵ عامل دیگر بیشتر بود (05/0 >P). نتیجه گیری: در مجموع می توان بیان کرد که از بسته مهارت آموزی پردازش چهارگانه مغز می توان به عنوان مداخله ای کاربردی و مؤثر برای بهبود میزان کارکردهای شناختی دانش آموزان دارای اختلال های یادگیری با اسپیسفایر ریاضی استفاده کرد. بر همین اساس می توان پیشنهاد کرد در مسئولان و دست اندرکاران حوزه تعلیم و تربیت از این رویکرد در فرآیند آموزش استفاده نمایند.
مقایسه اثربخشی آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر حل مسأله اجتماعی و خودآگاهی نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آذر) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
۱۳۸-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: خودآگاهی و حل مسأله اجتماعی دو عاملی است که در دوره نوجوانی بیش از هردوره دیگری اهمیت دارد. در مطالعات مختلف اثربخشی آموزش های گوناگون بر این دو عامل بررسی شده است ولی تاکنون به بررسی مقایسه ای میان آموزش آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر حل مسأله اجتماعی و خودآگاهی نوجوانان دختر پرداخته نشده است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر مهارت های حل مسأله اجتماعی و خودآگاهی نوجوانان دختر بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اول شهرستان آمل در سال تحصیلی 1399-1398 بود. نمونه شامل 60 نفر بود که با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی از مدارس مقطع متوسطه اول شهرستان آمل انتخاب شده و به گونه تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه تجدیدنظر شده حل مسئله اجتماعی (دزوریلا و همکاران، 2002) و مقیاس خودآگاهی ریلو و الیک (1998) بود. دو گروه آزمایش تحت آموزش پروتکل ها (پروتکل آموزش صلح برای نوجوانان در 11 جلسه 60 دقیقه ای و پروتکل آموزش مهارت های هیجانی-اجتماعی برای نوجوانان در 12 جلسه 60 دقیقه ای) قرار گرفتند و گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. سپس ابزارهای تحقیق به عنوان پس آزمون اجرا گردید و پس از یک ماه ابزارهای تحقیق به عنوان مرحله پیگیری اجرا گردید. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر افزایش حل مسأله اجتماعی در مرحله پس آزمون تأثیر معنادار نداشته اما در مرحله پیگیری منجر به بهبود معنادار آن شده است (0/05 p<). آموزش صلح و یادگیری اجتماعی-هیجانی مشارکتی بر افزایش خودآگاهی در پس آزمون و پیگیری تأثیر معنادار داشته است (0/05 p<). نتیجه گیری: مقایسه آموزش ها نشان داد که آموزش صلح و یادگیری اجتماعی مشارکتی بر خودآگاهی اثربخشی بیشتری دارد و می توان اینگونه استنباط کرد که آموزش های صلح و یادگیری اجتماعی هیجانی پتانسیل ارتقای سطح کلی خودآگاهی و حل مسأله اجتماعی در نوجوانان دختر را دارد و متخصصان آموزشی و درمانی می توانند برای ارتقای سطح عملکرد نوجوانان از این آموزش ها استفاده نمایند.
تأثیر آموزش سبک تعامل برای والدین بر کاهش عوامل آسیب زا در روابط والد و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آذر) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
۲۳۱-۲۱۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: در مطالعات متعددی روش های تعاملی والدین با عملکردهای روانشناختی نوجوانان مورد بررسی قرار گرفته و نتایج مثبتی از این روابط گزارش شده است. بااین حال، مطالعه ای به مستقیما به بررسی تأثیر برنامه های آموزش سبک تعاملی والدین برکاهش عوامل آسیب زا بپردازد یافت نشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزشی سبک تعامل برای والدین بر کاهش عوامل آسیب زا در روابط والد و نوجوان انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر متوسطه دوم، ناحیه یک و دو شهر شیراز در سال تحصیلی 1401-1400 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 60 نفر (30 والد و 30 نفر دانش آموز) به عنوان نمونه انتخاب شد. در پژوهش حاضر برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه عوامل آسیب زای روابط والد و نوجوان (ملاحی و همکاران، 1402) استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان می دهد که بین گروه ها از نظر متغیرهای عوامل آسیب زا روابط والدین و نوجوانان تفاوت معناداری وجود دارد. این به این معناست که پروتکل تدوین شده توانسته است در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، موجب کاهش عوامل آسیب زا مانند شکاف نسلی (117/0)؛ کمال گرا بودن والدین (136/0)؛ عدم استقلال به نوجوانان (198/0)؛ مقایسه فرزندان (237/0)؛ عدم ارتباط صحیح با نوجوانان (117/0)؛ عدم اعتماد به نوجوانان (396/0)؛ سرزنش نوجوانان (203/0)؛ عدم آگاهی والدین (167/0)؛ شرایط نا ایمن (071/0)؛ والدین مستبد (076/0)؛ نظام ارزشی متفاوت (131/0)؛ شرایط مالی والدین (118/0)؛ درگیری بیش از حد والدین (125/0)؛ عدم پذیرش متقابل (211/0)؛ بحران هویت (202/0)؛ فاصله ادراکی والدین و نوجوانان (139/0) گردد. نتیجه گیری: درک اثربخشی آموزش سبک تعامل می تواند سیاست گذاران را در تخصیص منابع و توسعه برنامه های هدفمند برای حمایت از والدین و بهبود پویایی خانواده راهنمایی کند. یافته های پژوهشی می تواند به اصلاح و بهبود برنامه های آموزشی سبک تعاملی کمک کند و اطمینان حاصل کند که آن ها متناسب با نیازهای خاص والدین و نوجوانان هستند.
مقایسه تأثیر تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای با و بدون تحریک فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) بر کیفیت زندگی بیماران بهبودیافته از کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (اسفند) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۴
۲۵۵-۲۳۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: آسیب عصبی ناشی از کووید-19 می تواند تأثیر منفی طولانی مدت بر عملکردهای شناختی و کیفیت زندگی بهبودیافته گان از بیماری کووید-19 داشته باشد. تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای همراه با تحریک الکتریکی فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) یک رویکرد امیدوارکننده برای مقابله با اختلالات شناختی و به تبع آن کیفیت زندگی این افراد است. ازطرفی، بررسی ها حاکی از آن است که ادبیات پژوهشی درخصوص اثربخشی این روش ترکیبی شکاف تحقیقاتی دارد؛ فاصله ای که نیازمند توجه پژوهشی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای با و بدون تحریک فراجمجمه ای از طریق جریان الکتریکی مستقیم (tDCS) بر کیفیت زندگی مرتبط با سلامت در بیماران بهبود یافته ازکووید-19 انجام شد. روش: این پژوهش در قالب طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون همراه با گروه گواه با پیگیری یک ماهه انجام شد. حجم نمونه پژوهش متشکل از 45 بیمار بهبود یافته از کووید-19 در شهر مشهد بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و بطور تصادفی در 3 گروه 15 نفری شامل گروه تحریک شناختی رایانه ای، تحریک شناختی رایانه ای همراه با اعمال تحریک الکتریکی (tDCS) با تحریک آنودال به شیوه تک موضعی و تحریک شناختی رایانه ای همراه با تحریک الکتریکی تصنّعی (شَم) جایگزین شدند. شرکت کنندگان قبل و بعد از مداخله فرم کوتاه 36 سؤالی کیفیت زندگی مبتنی بر سلامت SF-36 (ویر و شربورن، 1992) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و نرم افزار 24SPSS استفاده شد. یافته ها: هر دو روش تحریک شناختی مبتنی بر تکالیف رایانه ای به تنهایی و در ترکیب با (tDCS) موجب افزایش میانگین نمرات کیفیت زندگی و زیرمقیاس های آن در بهبودیافتگان از مرحله حاد کووید-19 شدند (05/0 =p) و این افزایش در مرحله پیگیری یک ماهه نیز پایدار بود. همچنین میان اثربخشی دو درمان در بهبود کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتیجه گیری: توانمند سازی شناختی رایانه ای به تنهایی و همراه با تحریک فراجمجمه ای مغز می توانند منجر به ارتقاء کیفیت زندگی وابسته به سلامت در بهبودیافته گان از بیماری کووید-19 شوند. این امر ما را قادر می سازد تا برنامه های توانبخشی فعلی را ارتقاء دهیم و مطابق با نیازهای بیماران بروزرسانی کنیم.
اثربخشی روان درمانی مبتنی بر توانمندی ها بر کاهش میزان حساسیّت اضطرابی و حملات پانیک نوجوانان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۲
۱۳۷-۱۱۰
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی این پژوهش بررسی اثربخشی روان درمانی مبتنی بر توانمندی ها بر کاهش میزان حساسیّت اضطرابی و حملات پانیک نوجوانان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بود. روش: روش مطالعه حاضر آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی نوجوانان دختر مبتلا به اختلال افسردگی اساسی بودند که از فروردین ماه تا خردادماه سال 1403 به مرکز مشاوره تحصیلی شهر اردبیل مراجعه کرده بودند. در این پژوهش 30 بیمار واجد شرایط به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) جایگزین شدند. اطلاعات به وسیله پرسشنامه افسردگی بک (1996)، حساسیّت اضطرابی تیلور و کوکس (۱۹98) نشانه های پانیک لیبوتیز و همکاران (1984) گردآوری شدند.گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای هر هفته یک جلسه تحت روان درمانی مبتنی بر توانمندی ها قرار گرفتند برای ارزیابی تأثیر آموزش از هر دو گروه آزمایش و کنترل پس آزمون اخذ گردید. داده ها با استفاده از تجزیه و تحلیل کوواریانس چندمتغیره در نرم افزار آماری SPSS-24 انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد، میانگین نمرات گروه آزمایش برای متغیرهای حساسّیت اضطرابی (54/90=F، 001/0≥P) و حملات پانیک (90/11=F، 05/0 ≥P) به طور معنی داری پایین تر از گروه کنترل بود. نتیجه گیری: مطابق با یافته های حاضر روان درمانی مبتنی بر توانمندی ها می تواند به عنوان یک روش جدید و مؤثر در جهت کاهش میزان حساسیّت اضطرابی و حملات پانیک در نوجوانان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی استفاده گردد.
اثربخشی درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) بر افسردگی و اضطراب و کیفیت زندگی بیماران قلبی عروقی
حوزههای تخصصی:
بیماری های قلبی-عروقی اغلب با افسردگی و اضطراب همراه هستند که به طور قابل توجهی بر کیفیت زندگی بیماران تأثیر می گذارند. درمان شناختی-رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) در درمان پریشانی روانی در جمعیت های مختلف نویدبخش بوده است؛ بااین حال، اثربخشی آن برای بیماران قلبی-عروقی هنوز به خوبی بررسی نشده است. این مطالعه باهدف بررسی اثربخشی MBCT در کاهش علائم افسردگی و اضطراب و بهبود کیفیت زندگی در بیماران قلبی-عروقی انجام شد. یک مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون/پس آزمون انجام شد. سی شرکت کننده با تشخیص بیماری های قلبی-عروقی از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. شرکت کنندگان یک برنامه ۸ هفته ای MBCT را گذراندند. پرسشنامه های افسردگی بک، اضطراب بک و کیفیت زندگی SF-36 قبل و بعد از مداخله اجرا شدند. از آزمون های t زوجی برای تحلیل تغییرات در نمرات استفاده شد. پس از مداخله، شرکت کنندگان کاهش قابل توجهی در افسردگی تفاوت میانگین =X، (P <0.05) و اضطراب تفاوت میانگین =Y، (P <0.05) نشان دادند. نمرات کیفیت زندگی در تمام حوزه ها به طور قابل توجهی بهبود یافت (P < 0.05)، با بیشترین بهبود در حوزه های روانی تفاوت میانگین =Z، (P <0.001) و روابط اجتماعی تفاوت میانگین= W، (P <0.001). این یافته ها نشان می دهد که MBCT یک مداخله مؤثر برای کاهش علائم افسردگی و اضطراب و افزایش کیفیت زندگی در بیماران قلبی-عروقی است. ادغام MBCT در مراقبت های استاندارد قلبی-عروقی ممکن است مزایای روان شناختی قابل توجهی برای این جمعیت فراهم کند.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم بر بازداری پاسخ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی نوجوانان دختر دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم بر بازداری پاسخ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی نوجوانان دختر دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل (با پیگیری یک ماهه) بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب دوره ی متوسطه ی دوّم شهر سیرجان در سال 1403-1402 بود که از میان آن ها به روش نمونه گیری هدفمند 40 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 12 جلسه ی 90 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم (پاتریک ریلی و مایکل شاپ شایر، 2003) را به مدت 12 هفته دریافت کردند گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از شاخص واکنش پذیری عاطفی استرینگرز (2012)، مقیاس پنج عاملی رفتار تکانشی لاینام (2006)، مقیاس رگه فراخلقی سالووی (1995) و آزمون نرم افزاری برو- نرو استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد تفاوت معنی داری در اختلاف زمانها برای بازداری پاسخ ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی وجود دارد. اختلاف بین گروه های آزمایش و کنترل نیز برای همه متغیرها معنی دار بود. می توان نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم بر بهبود بازداری پاسخ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی دانش آموزان دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب اثربخش است.
مقایسه سیستم های مغزی رفتاری، سرمایه اجتماعی خانواده و کنترل هیجانی نوجوانان پسر بزهکار و غیر بزهکار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
227-256
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کودکان و نوجوانان دختر بی سرپرست و بدسرپرست به عنوان یکی از آسیب پذیرترین و حساس ترین اقشار جامعه که در مراکز شبه خانواده ساکن هستند، علاوه بر مشکلات خاص دوره نوجوانی، به علت محرومیت از خانواده و شرایط زندگی در این محیط با مسائل و مشکلاتی مضاعف مواجه اند. ازاین رو، این پژوهش با هدف واکاوی و شناسایی موانع و چالشهای نوجوانان دختر ساکن در مراکز شبه خانواده، برای شروع زندگی مستقل انجام شده است. روش: این مطالعه یک پژوهش کیفی است. مشارکت کنندگان در این پژوهش نوجوانان دختری است که بخشی از زندگی خود را در مراکز شبه خانواده بوده و نهایتاً به زندگی مستقل ترخیص شده اند و کارشناسان و متخصصان این حوزه هستند. روش نمونه گیری نیز به صورت هدفمند انجام شده است. بر اساس معیار اشباع اطلاعات با 15 نفر از نوجوانان دختر 19 تا 22 ساله و 10 نفر از کارشناسان این حوزه مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شده است. تحلیل داده ها بر اساس تحلیل تماتیک انجام گرفت. یافته ها: هفت مضمون اصلی از تحلیل اطلاعات به دست آمد که شامل انعطاف پایین قوانین و دستورالعملهای مرتبط، نبود برنامه ریزی جامع نگر در تأمین نیازها، متزلزل بودن شرایط زندگی، جامع نبودن حمایتها، بازدارنده های مادی، گسست از جامعه و شاخصهای فردی بود. بحث: نتایج این پژوهش نشان می دهد که در شرایطی نوجوانان دختر مراکز شبه خانواده برای شروع و ادامه موفق یک زندگی مستقل با موانع و چالشهای کمتری مواجه می شوند که سبک زندگی در مراکز به شرایط طبیعی خانواده هر چه بیشتر شبیه شود و از طرف دیگر حمایتهای منظم و جامعی برای هر نوجوان پس از ترخیص در نظر گرفته شود.
The Structural Equation Modeling of Responsibility Perception and Formative Assessment with the Mediating Role of Self-Regulated Learning Strategies in Students.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The aim of this research was to model the structural equations of students' sense of responsibility and formative assessment by teachers, with the mediating role of self-regulated learning strategies among students. The research method was applied in terms of purpose, descriptive-correlational in terms of data collection, and quantitative in nature. The statistical population included all students in the Zanjanrud region for the academic year 2023-2024, totaling 258 individuals. For sampling, a proportional stratified method was used, and based on the Krejcie and Morgan (1970) table, 152 individuals (139 female students and 119 male students) were randomly selected for this study. The research tool consisted of three types of questionnaires: the formative assessment questionnaire by Yusefi Afrashteh and colleagues (2014), the sense of responsibility questionnaire by Kordloo (2008), and the self-regulated learning strategies questionnaire by Pintrich and De Groot (1990). For data analysis, the Kaiser-Meyer-Olkin test, Bartlett's test of sphericity, and structural equation modeling were employed. The findings of the study indicated that self-regulated learning strategies play a mediating role between teachers' formative assessment and students' sense of responsibility. Therefore, it can be concluded that self-regulated learning strategies act as a mediator in the relationship between formative assessment and students' sense of responsibility, and that formative assessment, through continuous feedback, helps to enhance their sense of responsibility and improve their learning strategies. Accordingly, it is recommended that educational programs and interventions be designed based on formative assessment to strengthen self-regulated learning strategies and sense of responsibility among students.
واکاوی رابطه رهبری تحول گرا با آوای سازمانی و سکوت سازمانی در مدارس مقطع متوسطه دوم شهرستان کوهدشت
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
1 - 15
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، واکاوی رابطه رهبری تحول گرا با آوای سازمانی و سکوت سازمانی در مدارس مقطع متوسطه دوم شهرستان کوهدشت می باشد. این پژوهش، از حیث هدف کاربردی و از نظر روش گردآوردی داده ها از نوع توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق کلیه معلمان دوره دوم متوسطه شهرستان کوهدشت است که بر اساس آمار نامه اداره اموزش و پرورش استان لرستان ،تعداد معلمان متوسطه دوم شهرستان کوهدشت در سال تحصیلی 402-1401 برابر با 500 نفر شامل 297 معلم مرد و 203 معلم زن می باشد. برای تعیین حجم نمونه از جدول «کرجسی و مورگان» استفاده شد. با توجه به حجم جامعه آماری در این تحقیق، تعداد 217 معلم به عنوان نمونه آماری انتخاب شده اند. در تحقیق حاضر، برای انتخاب معلمان از روش نمونه گیری طبقه ای نسبی استفاده شده است. نتایج نشان داد که بین رهبری تحول گرا و آوای سازمانی رابطه مستقیم و معنادار(494/0=r) وجود دارد. همچنین بین رهبری تحول گرا و سکوت سازمانی رابطه معکوس و معنادار (31/-=r) وجود دارد بعلاوه نتایج نشان داد که بین ابعاد رهبری تحول گرا (نفوذ آرمانی، ترغیب ذهنی، انگیزش الهام بخش، ملاحظات فردی) و آوای سازمانی رابطه معنی داری وجود دارد. بیشترین تاثیر مربوط به نفوذ آرمانی با ضریب استاندارد شده 483/0 و کمترین تاثیر مربوط به ترغیب ذهنی با ضریب استاندارد شده 106/0 می باشد. درنهایت نتایج تحقیق حاکی از آن بود که بین ابعاد رهبری تحول گرا و سکوت سازمانی رابطه معنادار وجود دارد. بیشترین تاثیر مربوط به نفوذ آرمانی با ضریب استاندارد شده 159/0- و کمترین تاثیر مربوط به انگیزش الهام بخش با ضریب استاندارد شده 120/0- می باشد. نتایج این تحقیق بیان کننده آن است که اگر اداره آموزش و پرورش شهرستان کوهدشت می خواهد آوای سازمانی و سکوت سازمانی در مدارس مقطع متوسطه دوم را بهبود بخشد باید به رهبری تحول گرا اهمیت دهد
رابطه بین رهبری امنیت مدار با عملکرد شغلی معلمان متوسطه دوم شهر بروجرد با میانجی گری اعتماد سازمانی
منبع:
سلامت روان در مدرسه دوره ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
31 - 43
حوزههای تخصصی:
دنیای امروز دنیای سازمانهاست و نیروی انسانی به عنوان با ارزش ترین منبع سازمانی، متولیان آن محسوب می شوند. هدف این پژوهش، بررسی رابطه رهبری امنیت مدار با عملکرد شغلی معلمان متوسطه دوم شهر بروجرد با میانجیگری اعتماد سازمانی می باشد. تحقیق حاضر براساس هدف از نوع تحقیقات کاربردی و بر اساس ماهیت و روش از نوع تحقیقات توصیفی- همبستگی می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه معلمان و مدیران مدارس متوسطه دوم شهر بروجرد به تعداد 700 معلم و 50 مدیر میباشد. در این پژوهش براساس جدول مورگان و کرجسی تعداد 248 معلم و 44 مدیر به عنوان نمونه انتخاب شد. در مرحله اول از روش نمونهگیری احتمالی خوشهای برای انتخاب مدیران مدارس و در مرحله دوم از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای برای انتخاب معلمان استفاده شد. در این تحقیق از سه ابزار اندازه گیری، پرسشنامه رهبری امنیت مدار کومب (2011)، پرسشنامه عملکرد شغلی پاترسون (1997) و پرسشنامه اعتماد سازمانی مک نایت و چروانی (2002) استفاده شده است. نتایج نشان داد که بین رهبری امنیت مدار و ابعاد آن با اعتماد سازمانی و عملکرد شغلی معلمان متوسطه دوم شهر بروجرد رابطه معنادار وجود دارد. نقش میانجی اعتماد سازمانی در بین رهبری امنیت مدار و عملکرد شغلی معلمان متوسطه دوم شهر کوهدشت رابطه ای وجود نداشت.