فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۲٬۰۶۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی مولفه های برنامه درسی مکعبی با ترکیب روش فراترکیب و دلفی انجام پذیرفته است.روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف،کاربردی توسعه ای و از نظر نوع داده ها، کیفی بود. جمع آوری اطلاعات و داده ها از طریق پیاده نمودن متن مصاحبه ها،به دست آمده از طریق روش فراترکیب و دلفی تحلیل شد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل صاحب نظران حوزه فرهنگ و برنامه درسی بود که برای طراحی و تدوین برنامه درسی مکعبی از آن ها استفاده شد.روش نمونه گیری در این جامعه به صورت نمونه گیری هدفمند گلوله برفی بود. از جامعه آماری، تعداد15نفر از صاحب نظران به صورت نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. روش گردآوری داده ها از طریق مطالعات کتابخانه ای (کتب و مقالات انگلیسی و فارسی ،پایان نامه ها، سایت های اینترنتی و هم چنین پرسشنامه محقق ساخته) انجام پذیرفت. روایی محتوا با استفاده از نظرات متخصصان و برای تعیین پایایی ابزار اندازه گیری پژوهش حاضر از ضریب آلفای کرانباخ استفاده شد که تایید قرار گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها در پژوهش حاضر از روش فراترکیب استفاده شد همچنین از تکنیک دلفی برای دستیابی به اجماع در تصمیم گیری های گروهی استفاده شد.یافته ها: نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که برنامه درسی مکعبی شامل مولفه هایی همچون میزان توجه و تاکید برنامه درسی مدل مکعبی به نیازها و اهداف آموزشی،،نحوه دسترسی به منابع یادگیری (محتوا، مواد درسی، موضوعات و مضامین)، تعیین و سازماندهی فرصت های یادگیری، شیوه های یادگیری-یاددهی و روش های آموزشی(اشکال یادگیری)، عوامل مربوط به شایستگی های انسانی (فرا درسی) و در نهایت ارزشیابی در بررسی تحقق اهداف است.بحث و نتیجه گیری: توجه به برنامه درسی مکعبی، برنامه ریزی در جهت نیازهای محتوایی، اهداف آموزشی را تسهیل و موضوعات درسی را بر اساس نیاز دانش آموزان سازماندهی می کند .
طراحی و اعتباریابی الگوی آموزش مبتنی بر شایستگی امدادگران و نجاتگران هلال احمر شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: در پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات جزء پژوهش های آمیخته (کیفی- کمی) بود. جامعه آماری در بخش کیفی شامل خبرگان دانشگاهی و سازمانی شامل کارشناسان مطلع به امر آموزش و در بخش کمّی شامل تمامی امدادگران و نجاتگران هلال احمر شهر تهران در سال 2020 بودروش شناسی پژوهش: در این حجم نمونه در بخش کیفی با اشباع نظری (20 نفر) و در بخش کمّی بر اساس فرمول کوکران 335 نفر برآورد شد. برای انتخاب نمونه در بخش کیفی از نمونه گیری هدفمند و در بخش کمّی از نمونه گیری تصادفی طبقه ای استفاده شد. ابزار گردآوری داده ها، در بخش کیفی، مصاحبه و در بخش کمّی، پرسشنامه محقق ساخته بر مبنای مقیاس 5 گزینه ای بود. روایی پرسشنامه از نظر صوری و محتوایی از طریق 10 نفر از خبرگان شامل: اعضای مصاحبه شونده و خبرگان دانشگاهی، روایی ﻫﻤﮕﺮا از طریق محاسبه ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ وارﯾﺎﻧﺲ اﺳﺘﺨﺮاج ﺷﺪه و روایی واﮔﺮا از طریق محاسبه جذر AVE به تایید رسید. پایایی پرسشنامه از طریق آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه 86/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آلفای کرونباخ، ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ وارﯾﺎﻧﺲ اﺳﺘﺨﺮاج ﺷﺪه (AVE)، ماتریس جذر AVE، کولموگروف اسمیرنف، تحلیل عاملی تاییدی، همبستگی پیرسون و t تک نمونه ای استفاده شد.یافته ها: نتایج به دست آمده به شناسایی 25 مولفه و 81 شاخص منجر شد که 8 بعد اصلی که محیط آموزش (0.735)، یادگیرندگان (0.623)، اجرای برنامه آموزشی (0.615)، نیازسنجی شایستگی (0.563)، طراحی و برنامه ریزی آموزشی (0.504)، تهیه رویکرد انتخاب شایستگی (0.420)، ارزشیابی آموزشی (0.397) و بازنگری و بروزرسانی فرآیند و برنامه آموزشی (0.341) به ترتیب اولویت ابعاد آموزش مبتنی بر شایستگی می باشند.بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد الگوی ارائه شده از درجه تناسب مناسبی برخوردار بود. مزیت به کارگیری شایستگی برای طراحی برنامه آموزشی از یک سو تشخیص دقیق تر نیازهای آموزشی و افزایش کارآیی آموزش ها و از سوی دیگر، کاربردی بودن آموزش ها و پرهیز از انتقال دانش صرف است.
نقش ادراک از رهبری اخلاقی مدیران در انگیزش و رضایت شغلی معلمان مدارس متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۷
58 - 78
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین ادراک از سبک رهبری اخلاقی مدیران با انگیزش و رضایت شغلی معلمان دوره متوسطه شهر نهاوند صورت گرفت. روش تحقیق توصیفی و از نوع همبستگی بود و جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دبیران زن ومرد دوره متوسطه اول و دوم شهرستان نهاوند به تعداد 366 می شد که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 188 نفر انتخاب و در مطالعه شرکت داده شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل: مقیاس های سبک رهبری اخلاقی کالشووِن و همکاران (2011)، انگیزش شغلی خودتعیین گری بلیس (1994) و رضایت شغلی مینه سوتا (وِیس و همکاران، 1967) می شدند. نتایج نشان داد که بین همه ابعاد رهبری اخلاقی با انگیزش و رضایت شغلی معلمان رابطه مثبت و معنادار وجود دارد (p>0.05). همچنین معلوم شد که از بین مؤلفه های رهبری اخلاقی، ابعاد: «تسهیم قدرت»، «انصاف» و «راست گفتاری» به ترتیب بیشترین نقش را در پیش بینی انگیزش شغلی دارند و ابعاد: «جهت گیری مردمی»، «انصاف» و «شفاف سازی تقش» نیز به ترتیب بیشترین نقش را در پیش بینی رضایت مندی شغلی معلمان دارند. با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد می شود اصول، روش ها و قواعد رهبری اخلاقی و فواید آن به مدیران و رهبران آموزشی آموزشگاه های دولتی و غیرانتفاعی آموزش داده شود و برای رعایت چنین روش هایی از سوی مدیران و رهبران آموزشی، شیوه های تشویقی درنظر گرفته شود.
طراحی مدل کیفی توسعه مدارس دولتی یادگیرنده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۷
114 - 137
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مدارس دولتی در ایران با توجه به ویژگی های ساختاری و مدیریتی خود که متاثر از ساختار متمرکز مدیریت آن است با اصول سازمان یادگیرنده فاصله دارند. بنابراین هدف پژوهش حاضر، طراحی مدل کیفی توسعه مدارس دولتی یادگیرنده است. روش: رویکرد پژوهش، کیفی است و از طریق نمونه گیری هدفمند با 22 نفر از خبرگان وزارت آموزش و پرورش و مدارس در شهر تهران تا دستیابی به اشباع نظری مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. برای اکتشاف مدل توسعه مدارس یادگیرنده، تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تئوری داده بنیاد و از طریق نرم افزار مکس کیودا صورت گرفت. یافته ها: پس از انجام مصاحبه های کیفی و کدگذاری ها، مقوله های کلی، مقوله های فرعی و مفاهیم شناسایی و عوامل علی، زمینه ای، مداخله ای، راهبردها و پیامدهای توسعه مدارس یادگیرنده مشخص گردید و در نهایت مدل توسعه مدارس یادگیرنده با 6 بعد اصلی و 17 مقوله فرعی و 221 شاخص طراحی شد.نتایج: مدیران وزارت آموزش و پرورش و تمامی ذینفعان مدارس با توجه به عوامل علی و شرایط زمینه ای و مداخله ای و اتخاذ راهبرد هایی در زمینه توانمندسازی منابع انسانی، توسعه مدیریت دانش و یادگیری، یادگیری تیمی و مشارکتی، شبکه ارتباطات یادگیری و مدرسه خودارزیاب، مسئول و پاسخگو می توانند از مزایای توسعه مدارس یادگیرنده بهره مند شوند.
مدل یابی عوامل اثرگذار بر مدرسه فضیلت مدار با استفاده از رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
160 - 194
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه مدل یابی عوامل اثرگذار بر مدرسه فضیلت مدار با استفاده از رویکردداده بنیاد بود. در این مطالعه، از روش تحقیق کیفی استفاده شد و و داده ها با استفاده مصاحبه با معلمان نمونه، مدیران نمونه ، سرگروههای آموزشی و اساتید دانشگاه فرهنگیان استان اردبیل جمع آوری شد. در مرحله کیفی با 17 نفر از معلمان نمونه، مدیران نمونه، سرگروه های آموزشی و اساتید دانشگاه فرهنگیان اردبیل در موضوع پژوهش مصاحبه شد؛ طی سه مرحله تحلیل داده های کیفی، کدگذاری باز، محوری و انتخابی، 15 مقوله کلی به صورت مدل مفهومی در قالب شش طبقه فراگیر شرایط علی، مقوله محوری، راهبردها، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر و پیامدها به دست آمد که در قالب یک الگو، عوامل اثرگذار بر مدرسه فضیلت مدار با استفاده از رویکرد داده بنیاده رامنعکس می نماید. پس از اجرای مصاحبه و کدگذاری باز و محوری در مرحله کیفی؛ 3 عامل کلی (فردی، درون مدرسه ای و برون مدرسه ای) و 7 مولفه (عوامل فردی، مدیریتی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، قانونی) موثر در ایجاد مدرسه فضیلت مدار شناسایی شد. نتایج پژوهش نشان دهنده 15 مقوله کلی شامل شرایط علی (عوامل فردی، مدیریتی)، شرایط زمینه ای (عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی)، شرایط مداخله گر ( عوامل قانونی)، مقوله محوری (مدرسه فضیلت مدار)، راهبردهای استقرار مدرسه فضیلت مدار (آموزش و توانمندسازی، حمایت های مادی و معنوی، تقویت روابط و مشارکت جمعی) و پیامدها (فردی، سازمانی، اجتماعی و شغلی سازمانی) بود
ارزیابی اثربخشی دوره های ضمن خدمت در بهبود عملکرد نیروی انسانی: مطالعه موردی یک بانک دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۱
57 - 69
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثربخشی دوره های ضمن خدمت در یک بانک دولتی است. این پژوهش در زمره مطالعات توصیفی از نوع پیمایشی قرار می گیرد و ازنظر هدف کاربردی هست. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدیران و کارکنان بانک هست که در دوره های آموزشی بانک شرکت داشته اند. با استفاده از نمونه گیری در دسترس، ۵۹۶ نفر به پرسشنامه پاسخ دادند و داده های گردآوری شده مطابق با مدل ROI و با استفاده از آزمون میانگین یک جامعه تحلیل شد. نتایج نشان می دهد که شرکت کنندگان از دوره های آموزشی رضایت نسبی دارند و برخی از آن ها محتوای دوره ها و ارائه آن ها را جذاب و مرتبط با نقش های شغلی خود می دانند و برخی دیگر اظهار کرده اند که از این دوره ها رضایت کافی ندارند. بخش دیگری از نتایج نشان می دهد که میزان یادگیری شرکت کنندگان بعد از برگزاری دوره های آموزشی به صورت معناداری تغییر نکرده است و مشارکت در دوره های آموزشی باعث تغییر قابل توجهی در میزان یادگیری شرکت کنندگان نشده است. علاوه بر این، نتایج نشان داد که علیرغم انتقاد شرکت کنندگان از دوره ها و رضایت نسبی آن ها، آن ها فکر می کردند که این دوره ها به رفع برخی از مشکلات کاری آن ها کمک کرده و گردش کار در بانک تا حدودی تسهیل شده است. به عبارت دیگر، نتایج حاکی از آن است که این دوره ها تا حدی بر فرآیندهای کاری سازمان تأثیر گذاشته است.
ارائه مدل پارادایمی دو سوتوانی سازمانی در نظام آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل پارادایمی دوسوتوانی سازمانی در نظام آموزش وپرورش دولتی ایران به روش کیفی انجام شد . مشارکت کنندگان پژوهش متخصصان و کارشناسان نظام آموزشی ومدیریت آموزشی در کشور بوده است . بر مبنای روش نمونه گیری هدفمند ونمونه گیری نظری (به منظور رسیدن به اشباع نظری ) و با تکنیک مصاحبه ی نیمه ساخت یافته با 17 نفر از متخصصان حوزه آموزش وپرورش و مدیریت آموزشی در کشور مصاحبه انجام شد . یافته های پژوهش بیانگر این بود که توسعه محیط رقابتی و تطور مفهوم بالندگی به عنوان عوامل علی مطرح هستند که بر دوسوتوانی سازمانی در نظام آموزش وپرورش دولتی ایران تأثیر گذاشته و به عبارت دیگر ضرورت دوسوتوانی را توجیه می کنند . وجود رهبران به عنوان استراتژیست تغییر ، فقدان انگیزش در حوزه ی نوآوری ، فقدان دسترسی مستقل به منابع و ساختار غیرقابل انعطاف جزء عوامل زمینه ای شناخته شد . همچنین عواملی مانند جهانی شدن و بینش سازمانی بر راهبردهای تحقق دوسوتوانی که شامل افزایش پهنای باند فردی وسازمانی ، توسعه فراموشی سازمانی و توسعه بازاریابی وجذب مخاطب بوده ، تأثیرگذارند . در صورت تحقق دوسوتوانی سازمانی در نظام آموزشی می توان شاهد پیامدهایی چون بقای سازمانی ، ارتقای سطح رضایت و توسعه ی پایدار بود .
تحلیل رابطه لذت تحصیلی و اشتیاق شغلی با استقلال شغلی و اعتماد سازمانی با میانجیگری ارزشیابی عملکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۰
33 - 48
حوزههای تخصصی:
رشدوتوسعه هر کشوری در گرو سیستم آموزش و پرورش آن است و در این میان معلمان عامل بسیار تأثیر گداردر پییشرفت آن نظام می باشند این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی بوده و از نظرجمع آوری اطلاعات، از نوع همبستگی می باشد. در تحلیل داده ها از روش تحلیل مسیر استفاده شده است.جامعه آماری شامل کلیه معلمان مدارس متوسطه دوره دوم نظری شهر ارومیه بودکه از بین آنها 306 نفر به عنوان حجم نمونه به روش تصادفی طبقه ای نسبی با بهره گیری از جدول مورگان انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته ارزشیابی عملکرد معلمان (پورحیدر و همکاران ، 1398)، پرسشنامه استقلال شغلی(فریدمن،1999)، پرسشنامه اشتیاق شغلی(شوفلی و بیکر،2003)، اعتماد سازمانی (اسکات و رادر،2003) و لذت تحصیلی( پکران،2005) بود. برای تعیین روایی ابزارها از تحلیل عاملی تأییدی، محتوایی و اکتشافی بهره گرفته شده که همگی ابزارها مورد تأیید واقع شدند. پایایی آنها به روش آلفای کرونباخ محاسبه شده است. یافته ها نشان داد که مدل پیشنهادی پژوهش از برازش برخوردار بوده و نقش ارزشیابی عملکرد معلم به عنوان میانجی در رابطه لذت تحصیلی و اشتیاق شغلی با استقلال شغلی و اعتماد سازمانی تأیید شد. برای ایجاد لذت تحصیلی در دانش آموزان و اشتیاق شغلی در معلمان می توان ضمن ارزشیابی صحیح و دقیق عملکرد معلمان استقلال شغلی آنان را توسعه بخشید و جوی حاکی از اعتماد را در مدرسه ایجاد کرد
نشانگان ارزیابی عملکرد معلمان متوسطه دوم مدارس دولتی استان خراسان جنوبی : سنتزپژوهی براساس مدل روبرتس (یک مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نشانگان ارزیابی عملکرد معلمان است. رویکرد پژوهش حاضر تحلیل محتوای اسنادی و روش آن سنتز پژوهی است. جامعه پژوهش کلیه مقالاتی هستند (137 سند و مطالعه)که در مورد نشانگان ارزیابی عملکرد معلمان در پایگاه های تخصصی و علمی ارائه شده اند. نمونه پژوهش 23 سند و مطالعه است که این تعداد بر اساس پایش موضوعی، اشباع نظری داده ها و به صورت هدفمند انتخاب شده اند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی اسناد موردمطالعه، گردآوری شده اند. با تجزیه وتحلیل داده ها، نشانگان ارزیابی عملکرد معلمان در 4 بُعد، 15 محور طبقه بندی شدند. این ابعاد شامل بعد فردی (مشتمل بر محورهای؛ شخصیتی، مهارت های ادراکی و آراستگی ظاهری)، بُعد سازمانی (مشتمل بر عوامل؛ تعهد، توسعه حرفه ای، مشارکت سازمانی، انگیزش حرفه ای، ارتباطات و رضایت)، بُعد اجتماعی (مشتمل بر عوامل؛ ارزش های اجتماعی و مناسبات اجتماعی) و بعد فرآیند یاددهی و یادگیری (مشتمل بر عوامل؛ رعایت قوانین آموزشی، تدریس، ارزشیابی و پژوهش و تألیف) هست.
نقش سرمایه اجتماعی و قابلیت یادگیری سازمانی در دانش آفرینی به منظور ارائه الگوی متناسب با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف نقش سرمایه اجتماعی و قابلیت یادگیری سازمانی در دانش آفرینی به منظورارائه الگوی متناسب با آن صورت پذیرفت. این پژوهش بر مبنای هدف، کاربردی و از جنبه روش، آمیخته بود. روش پژوهش در بخش کیفی براساس نظریه داده بنیاد و در بخش کمی از نوع توصیفی-همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر در بخش کیفی شامل اساتید و صاحبنظران دانشگاهی در سطح استان کرمانشاه بودند که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 16 نفر انتخاب و مورد مصاحبه قرار گرفتند و در بخش کمی جامعه آماری شامل 4076 نفر از کارکنان دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی استان کرمانشاه بودند که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 343 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. یافته ها نشان داد 4 عامل، شاخص های ساختاری (سیاست گذاری، اصلاح قوانین و مقررات، اصلاح فرایندها، طراحی ساختار، حاکمیت قانون، استقلال دانشگاه، حمایت های سازمانی و ارتباط دانشگاه با محیط)؛ شاخص های مدیریتی (توانمندی مدیران، مدیریت مشارکتی، ایجاد محیط کاری سالم، خلق فرصت های برابر، شایسته سالاری، پرهیز از ظاهرسازی و پاداش و ارتقای شغلی)؛ شاخص های گروهی (مشارکت اجتماعی، کار گروهی، تعامل سازنده اعضاء با یکدگیر، ارتقای کیفیت آموزش، خلق دانش، تشکل ها و انجمن های دانشگاهی و مشارکت در تصمیم گیری) و شاخص های فردی (مسوولیت پذیری، انگیزش، تخصص نیروی انسانی، اعتماد و توانمندی های مثبت شخصیتی) بر سرمایه اجتماعی در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی تأثیرگذار می باشند. نتایج بخش کمی نشان داد که سرمایه اجتماعی بر دانش آفرینی (146/0 = β 017/3 = t) و قابلیت یادگیری سازمانی(706/0 = β و 572/22 = t) تأثیر دارد و قابلیت یادگیری سازمانی نیز در رابطه بین سرمایه اجتماعی با دانش آفرینی نقش میانجی دارد. با توجه به این یافته های می توان گفت در صورتی که دانشگاه ها به عوامل اصلی سرمایه اجتماعی و تقویت آن در میان کارکنان بپردازند می توان انتظار داشت قابلیت یادگیری سازمانی و دانش آفرینی در دانشگاه ها رشد محسوسی داشته باشد.
بررسی رابطه ی رهبری سطح پنج و رهبری توزیعی با تعالی سازمانی مدارس بواسطه توانمندسازی ساختاری و روان شناختی معلّمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه ی رهبری سطح پنج و رهبری توزیعی با تعالی سازمانی مدارس بواسطه توانمندسازی ساختاری و روان-شناختی معلّمان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی با تأکید بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیّه معلّمان مدارس ابتدایی استان فارس در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 16264 نفر بودند، با توجّه به طبقات جامعه پژوهش مانند نوع منطقه(برخوردار، نیمه برخوردار و محروم)، تعداد شهرستان/ناحیه(39) و جنسیّت(مرد و زن) به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی و بر مبنای فرمول کوکران نمونه ای به حجم 375 نفر انتخاب شد. جمع آوری داده ها بر اساس پنج پرسشنامه رهبری سطح پنج چم آسمانی، رهبری توزیعی المور، توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر، توانمندسازی ساختاری کردنائیج، بخشی زاده و فتح الهی و تعالی سازمانی عمارلو صورت گرفت که ضریب آلفای کرانباخ آن ها به ترتیب: 96/0، 92/0، 94/0، 93/0 و 91/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها با به کارگیری دو نرم افزار SPSS و LISREL صورت پذیرفت. نتایج نشان داد که: رهبری سطح پنج رابطه مستقیم، مثبت و معنادار با توانمندسازی روان شناختی و تعالی سازمانی مدارس دارد؛ رهبری سطح پنج بواسطه توانمندسازی روان شناختی رابطه غیرمستقیم، مثبت و معنادار با تعالی سازمانی مدارس دارد؛ رهبری توزیعی رابطه مستقیم، مثبت و معنادار با توانمندسازی ساختاری و تعالی سازمانی مدارس دارد؛ رهبری توزیعی بواسطه توانمندسازی ساختاری رابطه غیرمستقیم، مثبت و معنادار با تعالی سازمانی مدارس دارد. در واقع رهبران سطح پنج و رهبران توزیعی به همراه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی و توانمندسازی ساختاری معلّمان دارای نقش مؤثّری در سرآمدی و تعالی سازمانی مدارس می باشند. بنابراین چنانچه مدیران و رهبران مدارس از راهکارهای رهبری سطح پنج و رهبری توزیعی استفاده نموده و در این فرایند از راهبردهایی مانند توانمندسازی روان شناختی و ساختاری بهره گیرند، می توانند شرایط مساعدی جهت همکاری و مشارکت هر چه بیشتر معلّمان جهت رشد و ارتقاء سطح مدرسه در تمامی ابعاد و تعالی سازمانی مدرسه فراهم کنند.
Entrepreneurial Leadership in Secondary Schools: An application of Descriptive Phenomenology(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۱, Issue ۲, Summer ۲۰۲۳
182 - 210
حوزههای تخصصی:
Despite the complexity and ambiguity in the concept of entrepreneurship, the expectations of governments, policymakers and education stakeholders have led to increased pressure on schools to develop entrepreneurship and financial independence. Very little research has been done on entrepreneurial leadership in schools. Therefore, this general question was raised, what is the relationship between entrepreneurship and school leadership? Focusing on the transcendental phenomenology approach of Moustakas, the present research tried to count the lived experiences of 19 school principals who were selected purposefully and using the criterion sampling technique. A three-step sequential phenomenological interview protocol was used. The analysis and coding of the interviews were done using the three-stage thematic analysis method (basic, organizing and global) and drawing the theme networks, and Maxqda2020 software was used for data management. At the end of the thematic analysis, a total of 90 basic themes, 34 organizing themes and finally 8 global themes were counted, which were: acquisition entrepreneurship, financial efficiency, financial literacy, educational entrepreneurship, social activism, school cultural ambassador, organizational entrepreneurship, and independent entrepreneurship. The experiences of the participants indicated that the leaders adopted two main strategies to implement entrepreneurial leadership in the school: first, policies to advance school affairs, communicate with parents and teachers, provide diverse and extracurricular courses for students, prioritize assignments and promoting flexibility in the teaching-learning process, these were intra-school solutions. On the other hand, school entrepreneurial leaders used external strategies such as public visits to the school, taking risks, promoting collaborative work, and gaining power for the school
Pedagogically Centered Leadership in Primary Schools: An Application of Descriptive Phenomenology(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۱, Issue ۴, Winter ۲۰۲۳
76 - 108
حوزههای تخصصی:
This research mainly aimed to identify the indicators of pedagogically-centered leadership in Sanandaj primary schools, which was conducted using a qualitative research approach and a descriptive phenomenology strategy. The two main questions raised in the research were as follows. According to the mentalities and experiences of the participants, what are the meanings and indicators of pedagogically-centered leadership in Iranian elementary schools? What characteristics can make pedagogically-centered leaders separate and unique leader from other educational leaders? The current research is developmental-applied in terms of purpose and qualitative in terms of approach, which was conducted using a descriptive phenomenology strategy. To collect data, 18 primary school principals were selected by purposive sampling and interviewed through three-stage phenomenological interview protocols. Their perspectives and experiences were investigated during the interviews. After conducting the interviews, the data were first manually analyzed, and then by MAXqda 2020 software, based on three-stage thematic analysis (basic, organizing, and global) of Attride-Stirling, analyzed. As the result of data analysis, 90 initial codes, 42 basic themes, 18 organizing themes, and finally, 8 global themes were specified. Also, four distinctive characteristics were identified as unique features of a pedagogically-centered leader: participation-seeker, activist of social justice and equal opportunities, valuing subcultures, and leader of leaders. Findings implicitly indicated that the implementation of this style of leadership in schools requires major changes in the mental paradigms of school community members. These changes include changing the paradigm of playing fixed roles to flexible ones, changing the paradigm of management to leadership, changing the paradigm of bureaucracy to specialization, changing the paradigm of teaching-centered to learning-centered, changing the paradigm of parental participation to parental involvement, and changing the paradigm of knowledge transfer to knowledge creation in students
نقش رهبری آموزشی مدیران در پیش بینی یادگیری حرفه ای معلمان مدارس ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف اصلی این پژوهش، بررسی نقش رهبری آموزشی مدیران مدارس در یادگیری حرفه ای معلمان در مدارس ابتدایی شهر مشهد می باشد.
روش شناسی پژوهش: برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش آمیخته، طرح کمی-کیفی استفاده شد. ابتدا در مرحله کمی، 50 مدرسه ابتدایی (50 مدیر و 236 معلم) در نواحی چهار، پنج و شش شهر مشهد به شیوه نمونه گیری طبقه ای متناسب، نمونه مورد مطالعه را تشکیل دادند. سپس انتخاب نمونه در مرحله کیفی براساس نتایج به دست آمده از مرحله کمی صورت گرفت و شش مدرسه(6 مدیر و 12 معلم) به عنوان نمونه های مورد مطالعه انتخاب شدند. جهت تحلیل داده های کمی از روش تحلیل آماری معادلات ساختاری و تحلیل داده های کیفی از روش تحلیل تفسیری (کدگذاری باز و محوری) استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل داده های کمی نشان داد الگوی رهبری آموزشی با یادگیری حرفه ای معلمان رابطه مستقیم و معناداری دارد. نتایج حاصل از تحلیل داده های کیفی نیز حاکی از شناسایی ویژگی های نظر به تعریف مأموریت مدرسه، مدیریت برنامه آموزشی، ارتقای جو یادگیری در مدرسه، دغدغه ارتقا یادگیری دانش آموزان،دغدغه رشد و پرورش همه جانبه و تأمین رفاه و امنیت دانش آموزان، انگیزش معلمان، زمینه یادگیری حرفه ای معلمان، جو همکاری در مدرسه، تغییر در روش تدریس معلمان و الگو بودن مدیر در مدارس مورد مطالعه می باشد.
The Relationship Between School Principals’ Ethical Leadership Style And Self-Efficacy And Job Involvement of High School Teachers In Sanandaj City(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
School Administration, Volume ۱۱, Issue ۲, Summer ۲۰۲۳
46 - 75
حوزههای تخصصی:
Method: This study is practical in terms of purpose, and descriptive correlational in terms of method. The statistical population includes all teachers from second normal secondary schools in the first and second districts of Sanandaj city during the academic year of 2021-2, totalling 686 individuals. A sample size of 343 was selected using a simple random sampling method. Data was collected through three questionnaires: The 10-Item Ethical Leadership Scale by Brown and Trevino (2005), The 12-Item Collective Efficacy Questionnaire by Goddard (2001), and The 9-Item Questionnaire by Schaufeli et al. (2002) utilizing a five-point Likert scale. The face validity of the questionnaires was confirmed through expert opinions, while their construct validity was established by Confirmatory Factor Analysis (CFA). To ensure questionnaire reliability, the Cronbach’s alpha coefficient was utilized. The resulting reliability coefficients for the ethical leadership, self-efficacy, and job involvement questionnaires were 0.91, 0.72, and 0.93, respectively. After verifying that the parametric assumptions were met, the data was analysed using Pearson’s correlation test and structural equation modelling via SPSS software. The results revealed a favourable fit for the research’s structural model, indicating a direct relationship between the ethical leadership style of school managers and teachers’ collective efficacy and job involvement. Furthermore, the ethical leadership status of school managers emerged as a significant predictor for teachers’ levels of collective efficacy and job involvement. These findings suggest that demonstrating ethical leadership behaviours can enhance teachers’ self-efficacy, thereby fostering greater passion and job involvement among them
مدلسازی رابطه رفتار شهروندی سایبری و کاربست فناوری اطلاعات و ارتباطات در آموزش با میانجیگری عدالت آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل رفتار شهروندی سایبری با کاربست فناوری اطلاعات و ارتباطات و عدالت آموزشی انجام شد. روش شناسی: روش تحقیق آمیخته اکتشافی، جامعه آماری در بخش کیفی، مدیران عالی و میانی نظام آموزش و پرورش، اساتید رشته مدیریت آموزشی و دولتی در مراکز آموزش عالی و کارشناسان متخصص در حوزه رفتار سازمانی و فناوری و در بخش کمی معلمان مدارس دوره دوم متوسطه استان مازندران، در 400 مدرسه بتعداد 6420 نفر بودند. در بخش کیفی از روش نمونه گیری گلوله برفی، تعداد 20 نفر و در بخش کمی با روش نمونه گیری خوشه ای نسبی بر اساس فرمول کوکران، تعداد 364 نفر انتخاب شدند. داده ها در بخش کیفی از طریق تکنیک دلفی با پرسشنامه نیمه ساختاریافته و ساختاریافته طی چهار راند و در بخش کمی از طریق مدلسازی معادلات ساختاری با پرسشنامه 92 گویه ای استخراج شد. برای تعیین روایی و پایایی در مرحله کیفی از بررسی های لازم شامل مقبولیت و قابلیت، استفاده شده و در مرحله کمی، روایی پرسشنامه ها به سه روش صوری، محتوایی و سازه تأیید شد. پایایی به سه روش ضرایب بارهای عاملی، آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی تأیید شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده شد. یافته ها: یافته های کیفی نشان داد، « رفتار شهروندی سایبری » دارای هشت مولفه، « عدالت آموزشی» دارای هفت مولفه و «کاربست ICT» دارای هشت مولفه بوده است. نتایج بخش کمی نشان داد که رفتار شهروندی سایبری با عدالت آموزشی و کاربست فناوری اطلاعات و ارتباطات و عدالت آموزشی با کاربست فناوری، رابطه معنادار و مثبتی داشته و عدالت آموزشی در رابطه رفتار شهروندی سایبری با عدالت آموزشی و کاربست فناوری، نقش میانجی را ایفا نمود.نتیجه گیری: تدوین مدل رفتار شهروندی سایبری، کاربست فناوری اطلاعات و ارتباطات و عدالت آموزشی، کمک می کند تا مدارس بسمت عدالت و استفاده از فناوری های جدید گام بردارند.
توسعه و اعتباریابی الگوی مهارت های مدیریت زمان دوره متوسطه اول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش توسعه و اعتباریابی الگوی مدیریت زمان در دوره متوسطه اول بود. روش تحقیق از لحاظ هدف، کاربردی و توسعه ای، از لحاظ نوع کیفی–کمی می باشد در بخش کیفی به شیوه تحلیل مضمون، گویه های سازنده مهارت های مدیریت زمان از طریق بررسی متون علمی شناسایی شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش متن کاوی بود.برای روایی و پایایی بخش کیفی از تکنیک های قابلیت اعتبار و قایلیت اعتماد و برای بخش کمی از روایی محتوایی و آلفای کرونباخ استفاده شد. داده های پژوهش در بخش کمی با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته مبتنی بر یافته های بخش کیفی از تعداد 325 که به روش نمونه گیری تصادفی از بین معلمان و مدیران مدارس دارای سوابق تحصیلی و تجربی در رشته های روان شناسی ، مشاوره ، مدیریت و برنامه ریزی درسی انتخاب شده بودند گرد آوری و از طریق روش تحلیل عامل تاییدی تحلیل گردید. بر اساس نتایج در بخش کیفی،الگوی مهارت های مدیریت زمان دارای 54 مقوله و 14 مولفه ی آگاهی در مورد نظام شناختی خود، آگاهی در مورد مدیریت زمان،آگاهی در مورد راهبردهای مدیریت زمان،دانش زمینه ای نسبت به مدیریت زمان، نگرش مثبت نسبت به زمان، احساس مسئولیت پذیری، اعتماد به نفس، مقاومت و پشتکار، خودتنظیمی، تفکر سیستمی، تفکر خلاق، تفکر نقاد، انعطاف پذیری، برنامه ریزی، اجرا، ارزشیابی، نظارت و بازنگری و 3 مضمون سازمان دهنده مشتمل بر بعد شناختی، نگرشی و مهارتی مدیریت زمان می باشد که در اعتباریابی کمی نیز توسط معلمان و مدیران دوره متوسطه اول مورد تایید قرار گرفت.
نقش عوامل فردی و زمینه ای در گرایش معلمان به اجرای ارزشیابی تکوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۷
138 - 159
حوزههای تخصصی:
انتخاب و اجرای ارزشیابی تکوینی به عنوان یکی از شیوه های جایگزین ارزشیابی سنتی، علیرغم مزیت ها و جذابیت های فراوان، با دشواری و چالش های متعددی روبرو بوده است. پژوهش پیمایشی حاضر با رویکرد کمی به بررسی عوامل فردی و زمینه ای که بر عملکرد معلمان در این باره اثرگذارند، می پردازد. به این منظور، از میان معلمان مقاطع ابتدایی و متوسطه غرب مازندران یک نمونه آماری شامل 592 نفر از طریق نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شده و به پرسشنامه های مربوط به عملکرد معلمان در ارزشیابی تکوینی پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل عاملی و معادلات سختاری مورد بررسی قرار گرفتند. در نتیجه، ضمن تایید روایی و پایایی پرسشنامه ها، مشخص شد که خودکارآمدی معلمان، جمعیت معلمان شاغل در مدرسه، و حمایت مدرسه از معلمان بیشترین تاثیر را بر اجرای ارزشیابی تکوینی دارند. همچنین، معلمان مقطع متوسطه رغبت بیشتری به این شیوه ارزشیابی نشان دادند. بعلاوه، سابقه تدریس و گرایش به ارزشیابی تکوینی نیز رابطه معکوس داشتند. نتایج نشان دادند که عواملی همچون ویژگی های دانش آموزان و موضوع و عنوان درس تاثیر معناداری بر تمایل و عملکرد معلمان در ارزشیابی تکوینی ندارند. در پایان، پیشنهادهایی درباره آموزش تکنیکهای عملی و ایجاد فضای حمایتی برای تشویق معلمان به استفاده از ارزشیابی تکوینی ارائه شده است.
تاثیر منتورینگ الکترونیکی بر بهبود عملکرد کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
32 - 65
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال طراحی دوره ای بر پایه منتورینگ الکترونیکی به منظور بهبود عملکرد کارکنان شرکت پالایش نفت تهران بوده است. در این تحقیق از روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون دو گروهی استفاده شد.جامعه پژوهشی کلیه کارکنان بخش آتشنشانی پالایشگاه نفت تهران به تعداد ۸۰ نفر بودند ونمونه مورد مطالعه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد و تعداد 64نفر به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند.برای سنجش عملکرد کارکنان، از پرسشنامه با مقیاس لیکرت و همچنین آزمون عملی استفاده شد. با مطالعه اسناد، مدارک و همچنین مصاحبه های تخصصی برگزار شده، یک پرسشنامه 31سوالی در خصوص تاثیر منتورینگ الکترونیکی بر روی عملکرد کارکنان تهیه شد.پروتکل اجرایی پژوهش به این صورت بودکه ابتدا دوره آموزشی بر مبنای مؤلفه های منتورینگ الکترونیکی طراحی شد.پیش آزمون در قالب پرسشنامه وهمچنین آزمون عملی برای هر دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شد. دوره آموزشی طراحی شده برای گروه آزمایش اجرا شد و برای گروه کنترل نیز دوره آموزشی به شیوه حضوری و به سبک همیشگی اجرا گردید. سپس پس آزمون از هر دو گروه گرفته شد. در آخر از آمار توصیفی (فراوانی،درصدفراوانی،میانگین،انحراف معیار،حداقل،حداکثر،کجی وکشیدگی) و آمار استنباطی (تحلیل کوواریانس) برای اعتباریابی بیرونی استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که گروه منتورینگ الکترونیکی در ابعاد توانایی، ابتکار، محیط و پیشرفت به طور معنی داری از نمرات منتورینگ حضوری بالاتر بود ولی در مولفه های مشوق و ارزشیابی و بازخورد، نمرات گروه منتورینگ حضوری به طور معنی داری بالاتر بود و در بعد کمک هم تفاوت چندانی بین دو گروه دیده نشد
طراحی الگوی پویایی مدرسه برای مدارس ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پویایی مدارس ابتدایی به عنوان یک ابزار مهم برای بالا بردن سطح توانمندی و ارتقای آموزشی از اهمیت بسزایی برخوردار است. بنابراین آموزش و پرورش باید نقش سازشی موجود را به نقش زایشی تغییر داده و برای هریک از دانش آموزان شرایط و موقعیت های پویا فراهم کند و محیط آموزشی را به نحوی مطلوب کنترل کرده تا به سهولت دسترسی به اطلاعات تازه، تسریع در کارها، تغییرات و بهبود مستمر داشته و درنهایت به برآورده شدن انتظارات جدید دانش آموزان بیانجامد..پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی- پیمایشی مبتنی بر رویکرد ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی (مدل توسعه تاکسونومی یا طبقه بندی) است. در مرحله اول از روش کیفی مبتنی بر داده ها (داده بنیاد) و تکنیک مصاحبه برای ساخت مدل استفاده شده است. منابع گردآوری داده ها در این بخش شامل مصاحبه نیمه ساختار یافته تاحد اشباع نظری (با 15 نفر) بوده که به داده های متنی تبدیل شده و پس از آن کدگذاری متن با استفاده از این داده ها صورت گرفت و به شناسایی مؤلفه های مدرسه پویا در مدارس ابتدایی و ارائه الگو پرداخته شد. نتایج بخش کیفی، بر اساس ابزار اندازه گیری طبق مؤلفه های شناسایی شده در قالب پرسشنامه 52 سؤالی طراحی گردیده و روایی صوری و محتوایی آن با استفاده از نظر متخصصان تأیید گردید و در نهایت به ضریب پایایی 96% رسید. برای برآورد اعتبار الگوی ارائه شده از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. جامعه ی آماری در بخش کمی اساتید مدیریت آموزشی دانشگاه فرهنگیان و مدیران و معلمان فعال در آموزش ابتدایی و مدارس ابتدایی که مجری طرح مدرسه پویا در مدارس شهر تهران به تعداد 600 نفر بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس جدول کرجسی و مورگان 230 نفر تعیین شدند و برای تحلیل داده های کمی از نرم افزار Amos استفاده شد. در بخش کیفی تعداد 15 نفر از صاحب نظران و مطلعین در دو حوزه پویایی مدرسه و مدارس ابتدایی به صورت هدفمند و با استفاده از روش گلوله برفی انتخاب شدند و برای تحلیل داده های کیفی از نرم افزار Atlas.Ti استفاده شد.