فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۴٬۴۶۷ مورد.
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
29 - 42
حوزههای تخصصی:
از دیرباز، حرکت اجرام آسمانی و آنچه که در آسمان اتفاق می افتاد برای آدمی حیرت آور و سوال برانگیز بود و ذهن جستجوگر او همواره در پی پاسخی روشن برای کشف ارتباط بین سرنوشت خود با رخدادهای آسمان بوده است، تا آنجاکه وقایع مهم تاریخی خود را با رخدادهای آسمان مرتبط دانسته است. توجه به این موضوع در اغلب ادیان و اسطوره های ثبت شده بشر نیز دیده می شود و همین ارتباط در تاریخ بعد از اسلام سبب به وجود آمدن یکی از زمینه های مهم فعالیت های علمی مسلمانان شد و کتاب های بسیاری در زمینه نجوم به نگارش درآمد. نقش عناصر کیهانی در آثاری هنری از جمله نگارگری یادآور اهمیت توجه به تغییرات اجرام آسمانی است که انسان باور به تاثیر و نقش آن ها در سرنوشت خود داشته است. تحقیق حاضر در جستجوی پاسخ به پرسش هایی است که ارتباط بین سرنوشت انسان و تغییرات آسمان را با معنایی جدید روشن سازد. بنابراین با بررسی چند نگاره از فالنامه فارسی توپکاپی به دنبال دلایل اعتقاد به ارتباط بین سرنوشت انسان و تغییرات و وقایع آسمان است و به این سوال پاسخ می دهد که مفاهیم و معنای نقوش کیهانی به کار رفته در این نگاره ها چه بوده است و چه عواملی در پیدایش و تولد عناصر کیهانی و باور به تاثیرشان بر سرنوشت انسان نقش داشته است. هدف از انجام این پژوهش بررسی عناصر نجومی و کشف علت باور پیدایش آن ها در ارتباط با سرنوشت انسان است که در مسیر رسیدن به این هدف نظریه های فلاسفه با رویکرد کهن الگویی مورد استفاده قرار گرفته است. روش تحقیق حاضر توصیفی تحلیلی می باشد و روش گردآوری مطالب اسنادی و کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویرخوانی است. همچنین داده ها از روش تجزیه و تحلیل کیفی بررسی شده است. با توجه به نتایج تحقیق می توان به این باور دست یافت که عناصر شکل گرفته کیهانی بر اساس مفهوم و تاثیرات مشهود و مشخص در سرنوشت نسل های بشر پدیدار شده اند و به واسطه اهمیت و تکرار آن در طول قرن های متمادی، نسل به نسل توسط ناخودآگاه جمعی به ارث رسیده اند و در نهایت به دست هنرمندان برای انتقال مفهومی مطابق با کهن الگوی تاثیرگذار در سرنوشت انسان ها بازآفرینی شده و به صورت نگاره ها درآمده است. شناسایی و تحلیل رموز و عناصر بکار گرفته شده در نگاره های تحقیق حاضر شاهدان زنده این نظریه می باشند.
نسبت هنر و جاودانگی در هستی نگری ویتگنشتاین و کاربست آن در معناباختگی انسان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
19 - 28
حوزههای تخصصی:
تصور اینکه زندگی عاری از معنی و مرگ پایان همه چیز باشد، موجب می شود هستی دیگر در نظر انسان، چندان زیبا و ارزشمند جلوه نکند. ویرانگری زمان, دشواری های زندگی و هراس از مرگ از جمله عواملی است که باعث ایجاد حس سرخوردگی و رواج اندیشه های معناباخته در دنیای امروز شد. در مقابل عده ای از متفکرین با تاکید بر معناداری و جاودانگی زندگی, درصدد یافتن راه حلی ملموس برای دردهای وجودی آدمی و معنا بخشیدن به هستی او می باشند.
در این راستا, نظریات ویتگنشتاین متقدم و شیوه جهان نگری او از منظر جاودانگی مورد تامل واقع شد. با نگاهی به دغدغه های عمیق اگزیستانسی و بررسی پویش های اندیشه ای وی، نقش «زیبایی شناسی» و «اخلاق» در مساوقت با یکدیگر, به عنوان بنیادی ترین مؤلفه های معنابخش به زندگی, در ساختار فلسفی او انکار ناشدنی است. چنانکه در غالب فرازهای اندیشه ای او می توان ردپایی از این دو عامل را با محوریت «نگاه ازلیِ سوژه متافیزیکی» در بنیان نهادن زندگی معنادار و غایتمند مشاهده نمود. مبتنی بر این نظرگاه هنر به عنوان والاترین شیوه نمایاندن ارزش های حقیقی زندگی و راه حلی برای عبور از دشواری های آن مورد توجه قرار می گیرد. زندگی که در نگاه ویتگنشتاین امتدادی ابدی می یابد.
معناکاوی نقش مایه درخت کهنسال در نگاره خون دماغ شدن اسکندر و آسائیدن او از هفت اورنگ جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
27 - 37
حوزههای تخصصی:
درختان در نگارگری ایرانی، به عنوان اصلی ترین عنصر طبیعت، در اغلب نگاره ها وجود دارند. درختان گره خورده کهنسال از عناصر تصویری شاخص در نگاره های مکتب مشهد است که نمونه بارز آن در هفت اورنگ جامی وجود دارد. در آخرین نگاره این مجموعه به نام (خون دماغ شدن اسکندر و آسائیدن او) درخت تنومند کهنسالی وجود دارد که شاخه های آن در حال سوختن است. برای کشف مفاهیم وجود این درخت، در این پژوهش از علم نشانه شناسی استفاده شده است. حال سوال اصلی این است که نقش مایه درخت کهنسال در نگاره مورد نظر، بر چه مفاهیم ضمنی، خارج از وجه ارجاعی خود دلالت دارد؟ در این پژوهش سعی بر آن است که با علم نشانه شناسی، برگرفته از نظریات کرس، ون لیوون و شعیری در راستای تحلیل متن و تصویر به مفاهیم ضمنی درخت کهنسال در نگاره مذکور دست یافت. روش تحقیق، توصیفی، تحلیلی و نشانه شناسی دیداری است. شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. بر اساس مطالعات نشانه شناسی نتایج حاصله نشان می دهد که وجود درخت در این نگاره تنها یک نشانه تصویری برای نشادن دادن طبیعت نیست و جنبه ای کاملا نمادین دارد که می تواند نمادی از اسکندر و ابراهیم میرزا (برادرزاده شاه طهماسب) حامی و پشتیبان خلق هفت اورنگ جامی باشد.
بازتعریف عدالت اجتماعی در هنر پست مدرن با رویکرد انتقادی مطالعات فرهنگی (مطالعات موردی چیدمان شیبولث و پرفرمنس تنش درونی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
17 - 28
حوزههای تخصصی:
ازجمله مشخصه های معاصرترین شکل هنر در جوامع پست مدرن، هجمه و حضور موضوعات سیاسی و اجتماعی است. اگر دوران پست مدرن را مفهومی تاریخی-جامعه شناختی بعد از مدرنیسم بدانیم، توجه به جایگاه قدرت و پراتیک مبارزه سیاسی و اجتماعی از مؤلفه های آن خواهدبود. ارائه و درک اثر هنر پست مدرن که از پیش جمع گرا و عمومی شده است، در پروژه های سیاسی و اجتماعی جوامع، به مانند پدیده های خودبیانگر و مداخله جویانه و دارای مانیفست اجتماعی است. ازسویی مطالعات فرهنگی که برخواسته از دستاوردهای نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت است، نقشی مهم در بازخوانی انتقادی تحولات دنیای معاصر دارد که جنبه های فرادست و فرودست را با رابطه دیالکتیکی قرائت می کند؛ بنابراین به نظرمی رسد خوانش این جنبه متضاد، توجه به پارادایم و صورت بندی پست مدرنیسم را می طلبد که با درآمیختن با بافت اجتماعی پدیده ها و تاختن به نظام های قدرت، واقعیت تجربه به حاشیه رانندشدگان را در ساخت اجتماعی به نمایش می گذارد. پژوهش حاضر با جمع آوری منابع کتابخانه ای و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و به صورت کیفی، هدف بازتعریف عدالت اجتماعی در دو نمونه چیدمان و پرفرمنس با رویکرد انتقادی مطالعات فرهنگی را دنبال می کند.
نتیجه آنکه طیفی از مداخلات و انتقاد در بطن هنر پست مدرن، آرمان جمعی عدالت خواهی را دنبال می کند که بازنگری در پارادوکس های اجتماعی مدرنیته بوده که بر طرد هویت های جنسی و اقلیت های قومیتی و... متمرکز است و دوگانه فرادست و فرودست در خوانش مطالعات فرهنگی را به نمایش می گذارد.
واقع گرایی در عکاسی: از ادراکی تا علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
47 - 54
حوزههای تخصصی:
مقوله ی واقع گرایی در عکاسی قدمتی به درازای خودِ تاریخ عکاسی دارد. همواره عکاسان، نظریه پردازان، فیلسوفان، نشانه شناسان و دیگران در خصوص این موضوع به شکل مستقیم یا غیرمستقیم سخن گفته اند. با این حال، با توجه به مبتنی بودن عکس بر امر واقع، این موضوع هم چنان گشوده و قابل بحث باقی مانده است. واقع گرایی، در تعریف فلسفی اش به معنای تأیید وجود هستی های مستقل از اندیشه و احساس انسان است. خود فرایند عکاسی محل مناسبی برای بروز و ظهور این تفکر می باشد. عکس بنا بر ماهیت واقع گرایانه اش دو دریچه را به سوی جهان هستی می گشاید: یکی در ادامه ی تجربه ی دیداری ما، اما با پیش نهادن احتمالات گوناگون، دیگری در ادامه ی آگاهی و دانش مان. در این مقاله، با شرح انواع واقع گرایی فلسفی (واقع گرایی ادراکی، مفهومی و علمی) سعی می شود تا مصادیق دو نوع آن (ادراکی و مفهومی)، به فراخور موضوع مقاله، در عکاسی دنبال شده و آرای موافق و مخالف نظریه پردازان و منتقدین گوناگون به شکل تطبیقی مورد تحلیل قرار گیرد. در پایان، با بررسی رویکرد واقع گرایی علمی در عکاسی و تحلیل توانایی این رسانه از منظر شناخت شناسی، به این نتیجه خواهیم رسید که عکاسی واقع گرا امکان تبدیل واقعیت به نظریه و برعکس را داشته و نیز نقطه ی تلاقی واقع گرایی ادراکی، انتقادی و علمی می باشد.
بررسی جنبه های ذاتی طراحی از منظر پژوهشگران حوزه تفکر طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
93 - 101
حوزههای تخصصی:
تفکر طراحی که از دیرباز موضوع مورد بحث پژوهشگران حوزه طراحی بوده، مجموعه ای از مفاهیم و جنبه های درونی و بیرونی است که در فرایند طراحی توسط طراحان به کار گرفته می شود. ازاین رو، انجام تحقیقاتی که شیوه تفکر طراحانه را مورد بررسی قرار دهد و شناخت مناسبی از آن پدید آورد، دارای اهمیت می باشد. طی مطالعات صورت گرفته در این پژوهش در زمینه تفکر طراحی، به لزوم پرداختن به نظریه های متفکرین این حوزه درباره جنبه های ذاتی طراحی پی برده شده است. هدف از این پژوهش، دستیابی به مهمترین جنبه های ذاتی و درونی طراحی است که مورد توجه پژوهشگران برجسته حوزه تفکر طراحی می باشد که به روش توصیفی و با رویکرد کیفی و از طریق گردآوری اطلاعات اسنادی (کتابخانه ای) انجام شده است. نتایج حاصل از آن نشان می دهد که پژوهشگران در مطالعات خود به هفده جنبه ذاتی طراحی اشاره کرده اند، که برایان لاوسن و نایجل کراس بیشترین مطالعات را بر روی این جنبه ها انجام داده اند. همچنین بیشترین توجه پژوهشگران به ترتیب به جنبه های ذاتی «خلاقیت» و «اسکیس» و کمترین توجه پژوهشگران به جنبه های ذاتی «بینش ذهنی ناگهانی» و «طرح واره» معطوف شده است. بیشتر پژوهشگران نیز به ترتیب به جنبه های «خلاقیت،» «یافتگری یا کشف،» «شهود» و «ناخودآگاه» پرداخته اند که نشان از اهمیت این جنبه ها دارد.
بازشناسی الگوها و نقوش گره چینی و قواره بری در پنجره های ثابت و بازشوهای اسدمحله ماسوله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
58 - 73
حوزههای تخصصی:
هنر گره چینی مجموعه ای از اشکال هندسی است که بانظم و ترتیب هماهنگ در کنار یکدیگر قرارگرفته اند. شهر تاریخی ماسوله ازجمله بافت های تاریخی در استان گیلان است که در ساخت بازشوهای آن از آرایه های تزئینی متعددی استفاده شده است. هدف از پژوهش؛ شناخت گونه های تزئینی بکار رفته در بازشوهای اسدمحله ماسوله است. روش تحقیق؛ به صورت های توصیفی- تحلیلی و برای شناسایی انواع گونه های تزئینی بکار رفته در بازشوها از روش کتابخانه ای استفاده شده است. سؤالات پژوهش شرح ذیل است؛ بازشوهای ابنیه اسدمحله در چندین سطح دسته بندی می گردند؟ چه الگوهای گره چینی و قواره بری در بازشوهای ابنیه اسد محله ماسوله استفاده شده اند؟ نتایج تحقیق نشان دهنده آن است؛ آرایه های تزئینی بازشوهای ابنیه اسدمحله در سه سطح: پنجره های تلفیقی، بازشو سربریه های کتیبه ای و بازشوهای سربریه فاقد طرح حاشیه (تکی) دسته بندی می گردند. آرایه های تزئینی بازشوهای اسدمحله متشکل از پانزده الگوی گره چینی و قواره بری است. الگوهای گره چینی شمسه هشت مربع و قواره بری با طرح بته جقه دارای بیشترین تکرار در آرایه های بازشوهای اسدمحله را به خویش اختصاص داده اند. همچنین نتایج نشان دهنده آن است؛ سربریه های کتیبه ای و پنجره های تلفیقی دارای بیشترین الگوی گره چینی و قواره بری هستند و سربریه های فاقد طرح حاشیه (تکی) دارای کمترین الگوی گره چینی و قواره بری در بازشوهای ابنیه مسکونی اسدمحله ماسوله را به خویش اختصاص داده اند.
ویژگی های شاخص تذهیب های نسخه خطی خمسه Add ms 25900، محفوظ در کتابخانه بریتانیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تذهیب به واسطه همجواری با خط، از ابتدای شکل گیری تمدن اسلامی مورد اقبال مسلمانان واقع شده است. یکی از نسخه های نفیس تولید شده در تمدن اسلامی، خمسه نظامی ای است متعلق به قرن نهم هجری. نسخه مذکور به رغم داشتن قطعات تذهیب عالی، تا پیش از این به صورت اختصاصی مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است. لذا هدف نگارندگان در این مقاله نشان دادن میزان تنوع به کارگرفته شده توسط مُذهّب و یا مذهّبان نسخه در نحوه طرح اندازی قطعات تذهیب می باشد. لذا برای تحقق این هدف سوالاتی مطرح شد بدین شرح: با توجه به تعداد زیاد کتیبه های مذهّب در این نسخه، میزان تنوع در آنها چگونه است؟ و چگونه کتیبه های کوچک بین متنی در این نسخه (390 عدد) را می توان طبقه بندی کرد؟ این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی انجام شده و اطلاعات لازم برگرفته از منابع کتابخانه ای و بررسی تذهیب های نسخه است. بررسی ها نشان داد که، هیچ دو کتیبه ای، در این نسخه همسان نیستند و تذهیب ها در دو دوره تیموری و صفوی تکمیل شده اند و نوع تزیینات زمینه کتیبه ها و نوع سرترنج ها دو عامل مهم در طبقه بندی کتیبه ها محسوب می شوند همچنین در این نسخه نسبت اسلیمی ها بیش از ختایی هاست و برتری رنگی با رنگ لاجوردی و سپس طلایی است.
تحلیل زمان های درهم رونده در عکس های یادمانی از منظر آراء برگسون و فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعامل مخاطبین با عکس های یادمانی همواره با مفهوم یادمان سازی سوژه ی از دست رفته همراه است که عملاً درهم رفتن زمان های گذشته و حضور در زمان حاضر را با فقدان و سوگواری در برابر این عکس ها پر رنگ می سازد. عکس های یادمانی انواعی از عکس های مرتبط با متوفیان و ازدست رفتگان است که در انواع گوناگون خلق شده و با تداعی تجربیات زیست شده ی افراد در کنار بازماندگان، یاد آن ها را در اذهان زنده نگاه می دارد. دربرخی از انواع عکس های یادمانی مانند عکس شیء ها، تجربه ی ادراکی منحصربه فردی میان تصویرِ شخص غائب ( از زمان گذشته) و شئ یادمانده (در زمان حال) ایجاد می شود. بدین معنی که برای مخاطب خاص در برابر این عکس ها، زمان گذشته با زمان حال در تداوم و پیوستگی است و موجب فهمِ معنایی متفاوت ازحضور در لحظه ی اکنون گردیده و انگاره ای ذهن آشنای زمان خطی معمول را متحول می سازد. هانری برگسون فیلسوف فرانسوی قرن بیستم زمان را به عنوان امری متحول شونده و پیوسته تفسیر می کند و برای این ویژگی اصطلاحی به کار می برد: «دیرند». پرسش اصلی اما آن است که آیا عکس های یادمانی می تواند با چنین مفهومی از زمان از منظر برگسون، و نیز مفهوم سوگواری که زیگموند فروید در برابر فقدان عزیز از دست رفته مطرح ساخته، هم جهت باشند؟ در این تحقیق به روشی تحلیلی و براساس آراء هانری برگسون (در مسئله ی تعریف زمان های درهم شونده) و زیگموند فروید (در فرایند سوگ)، برخی از انواع عکس های یادمانی را مورد مطالعه قرار داده است. نتیجه آن که عکس های یادمانی، علاوه بر عملکردی بت واره گون در فرآیند سوگواری، نوعی زمان بندی تحول پذیر و مفهومی را نیز دارا هستند که سبب تحول در ادراکِ تجربه ی زیست شده ی فرد به واسطه ی تفسیر دیرند در مفهوم زمان می شود.
تبارشناسی نقشنوشته «مرغ بسم الله» در فضای بصری سفالینه های منقوش نیشابور ایران در سده چهارم و پنجم هجری قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
109 - 119
حوزههای تخصصی:
نقشنوشته موسوم به «مرغ بسم الله» از جمله شاخه های هنری خوشنویسی اسلامی است که از منظر مطالعه گرایش های نوین در خوشنویسی و همچنین در ارتباط با نماد شناسی عرفانی مورد توجه قرار گرفته است. این نقشمایه غالبا در ارتباط با گفتمان صوفیانه و ملهم از ادبیات عرفانی و ذوق آزمایی های عارفانه هنرمندان به ویژه در دوران صفویه و قاجار تبیین گشته است. در این پژوهش تاریخی- تحلیلی که با استفاده از روش تبارشناسی میشل فوکو انجام گرفته، نقشنوشته مرغ بسم الله نه صرفا به عنوان محصول انگاره عرفانی هنر اسلامی، بلکه در ارتباط تاریخی و هویتی با تداوم سنت های بیان بصری در میان جریان های هنری شرق ایران همچون سفالینه های منقوش نیشابور در سده چهارم و پنجم هجری قمری مورد واکاوی قرار گرفته است. لذا هدف این پژوهش، تبارشناسی نقشنوشته مرغ بسم الله و تحلیل نسبت تاریخی میان نمونه های همنشینی نقش پرنده و نوشتار از سفالینه های منقوش نیشابور سده چهارم تا نمونه های متاخر در دوران صفویه و قاجار است. نتایج این پژوهش نشان می دهد همنشینی نقش پرنده و نوشتار در هنر ایران به ویژه در فضای بصری گرافیکی سفالینه های منقوش نیشابور دوره سامانی حائز ویژگی های زیبایی شناسانه و سبک شناختی است که فراتر از تزئینات یا ذوق آزمایی صرف رفته و در نوعی هم سرشتی، می تواند به عنوان یکی از تبارهای تاریخی نقشنوشته مرغ بسم الله تلقی گردد.
صورت بندی مؤلفه های ساختارشناسی نقاشی طبیعت بیجان در دوره فتحعلی شاه قاجار (1250- 185 ه.ق.)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
107 - 126
حوزههای تخصصی:
طبیعت بیجان از موضوعاتی است که دردوره اول قاجار درنقاشی ها دیده می شود ولی درسایه پیکرنگاری دربار هنررسمی این دوران کمتر دیده شده است. طبیعت بیجان به عنوان موضوعی مستقل درحاشیه نقاشی های دوران اول قاجاردیده می شود. این نقاشی به صورت تزیینی بوده و هم به صورت مستقل و هم در ترکیب با پیکرنگاری زنان دیده می شود. در نقاشی طبیعت بیجان در سفره های رنگین غذا و میوه ها با رنگ های متنوع ترسیم شده اند و گاه حیوانی همچون گربه، خرگوش و کبک در کنار سفره دیده می شود. هدف این پژوهش برای پی بردن به ویژگی های نقاشی طبیعت بیجان در دوره اول قاجار و ویژگی های تجسمی آن درترکیب با موضوعات دیگر درهنراین دوره است. سوال نقاشی طبیعت بیجان درهنر دوران اول قاجار دارای چه ویژگی های تجسمی است؟ به صورت مستقل و ترکیب با عناصر دیگر چگونه کار می شده است؟ روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی نمونه های نقاشی دوره اول قاجار است و شیوه تحلیل براساس بررسی اصول و قواعد تجسمی به کاررفته درهنر طبیعت بیجان درنقاشی است. نتایج این پژوهش نشان می دهدطبیعت بیجان درنقاشی های این دوران هم به صورت مستقل کار شده که تعداد محدودی با ویژگی های مشخص است و هم با پیکرنگاری به ویژه زنان و حیوانات ترکیب شده است.
پیامدپژوهی اندیشه زرتشتی در بشقاب فلزی ساسانی و سفالینه های سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
33 - 38
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر، مطالعه ای تطبیقی میان نمونه ای شاخص از بشقاب فلزی ساسانی با سفالینه های سلجوقی است که نقشمایه ای یکسان و نمادین از انسان را در طبیعتی جاویدان به نمایش می گذارند. هدف این مقاله، تبیین نسبت مفهومی این نقشمایه در دو دوره تاریخی ایران است که زینت ّ بخش بشقاب سیمین و زرین ساسانی بوده و در سفالینه های سلجوقی نیز تکرار میشود. پرسش اصلی بدین شرح است: معناشناختی جایگاه انسان که با الگوهای بصری یکسان در بشقاب فلزی ساسانی و سفالینه های سلجوقی نمود یافته با کدام حوزه اندیشگانی انسانگرایانه ایرانی مناسبت دارد؟ این پژوهش با منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی به بررسی کیفی داده ها میپردازد. براساس نتایج پژوهش به نظر میرسد نقشمایه مورد مطالعه که بر محوریت نقش انسان در طبیعتی ماندگار تمرکز دارد، وامدار مفاهیم انسانگرایانه زرتشتی است که در ادوار تاریخی ایران پیش از اسلام تجلی داشته و در دوره اسلامی نیز تداوم یافته است. در بشقاب ساسانی و سفالینه های سلجوقی، تصویرگری انسان دلالت بر جایگاه استعلایی انسان به مثابه باشندگان مینوی دارد که یاریگر امشاسپندان َه َ ئوروتات و اَمرتات در صیانت از آب و گیاه است. هنرمند ساسانی و سفالگر سلجوقی با آفرینش صحنه ای ممتاز بر َ مقام سپنتایی انسان خرد َورز و پیامد نیک َمنشی او در محیط پیرامونی تأکید نموده و جاودانگی فرهنگ ایرانی را در طبیعتی سرمدی می جویند.
اقتباس و برگرفتگی بینافرهنگی در دو نسخه تصویرسازی شده از داستان هفتواد و کِرم، با استفاده از نظریه ترامتنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
75 - 86
حوزههای تخصصی:
نگاره هفتواد و کِرم به عنوان اثر رضا هروی، تجلی گاه هنرِ هند در بستر هنر ایران است. این اثر برگرفته از نگاره دوست محمد، نقاش برجسته صفوی بوده و در آلبوم جهانگیر نگهداری می شود. مسئله، علت بازآفرینی و اقتباس اثر دوست محمد توسط فردی به نام رضا هروی و در دربار هند می باشد. این پژوهش در تلاش است تا به دو سوال پاسخ دهد: در این فرآیند برگرفتگی، چه نظام های نشانه های در آن تغییر یا حذف یافته که منجر به تغییر معنا شده است و این دو نگاره چه تفاوت هایی با هم دارند؟ هدف، دستیابی و تشخیص نوع دگرگونی ها در بیش متن رضا هروی می باشد. تاکنون در مورد آثار اقتباسی هِروی هیچ پژوهشی صورت نگرفته و لذا خلاء اطلاعاتی وجود دارد. این پژوهش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی بوده و دو نگاره مد نظر از دو هنرمند را با روش ترامتنیت ژرار ژنت بررسی نموده است. بر اساس نتایج بدست آمده و با بهره گیری از نظام های نشانه ای، در نگاره رضا هروی، جهانگیر و اردشیر پادشاه ساسانی در تقابل هم آمده درصورتی که در اثر دوست محمد، هفتواد و اردشیر مقابل هم هستند لذا در این تراگونگی به واسطه تعویض و تغییر نظام های نشانه ای در نگاره هروی، معنا با نوع دگرگونی غالب جایگشت، به طور کلی عوض شده است.
مقام رنگ و سنگِ فیروزه در هنر و تمدن اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ ها و سنگ ها به دو دلیل در فرهنگ ایرانی اسلامی، جایگاه و مکانتی فراتر از جایگاه فیزیکی و مادی خود دارند.دلیل اول، وجود آیات و روایات مذهبی و تقریر مکانت معنوی رنگ و سنگ در متون مذهبی و اسلامی است. بعنوان مثال نوع نگاه قرآن به رنگ در آیاتی که صبغه الله مطرح می شود یا برخی آیات دیگر در باب رنگهای بهشتی چون سبز و سفید و یا آیات و روایاتی پیرامون تقدس برخی سنگ های مقدس چون حجرالاسود، عقیق ، فیروزه و.. و دلیل دوم توجه به وجوه معنوی رنگ ها و سنگ ها در متون عرفانی . بعنوان مثال آرای علاءالدوله سمنانی در باره مبانی عرفانی و معنوی رنگ ها. یا مثلا مباحثی که در باب سنگ هایی چون عقیق و لعل و یاقوت و زمرد و فیروزه در متون حکمی و عرفانی وجود دارد این مقاله به تحقیق در باب سنگ و رنگ فیروزه در تمدن اسلامی ایرانی و به ویژه شیعی پرداخته است. پرداختن به وجوه مذهبی، تاریخی، هنری و نیز کاربرد فیروزه در تاریخ معماری ایرانی که با نقش یافتن بر پهنه گنبد سلطانیه درخششی بی نظیر یافته و به یکی از رنگ های ثابت معماری مقدس در ایران تبدیل می شود، وجوه توصیفی و تحلیلی این بحث خواهد بود.
تحلیل مضمون شناسانه ی نقاشی معاصر افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه طولانی هنر افغانستان، تأسیس نهادهای هنری مانند مکتب صنایع نفیسه و نیز دارالمعلمین کابل، توسط شاه امان الله، ظهور استادان دانش آموخته هنر غربی و پس از آن تجربه های جستجوگرانه هویت در نگارگری معاصر و نیز استقبال گسترده زنان در دوره زمامداری کرزی، منجر به تولید انبوهی از آثار و خلق مضامین متنوعی در نقاشی گشت، که در جای جای دنیا پراکنده شده اند. هدف پژوهش حاضر، جمع آوری، بررسی، طبقه بندی و تحلیل مضمونی آثار نقاشان شاخص در نقاشی معاصر افغانستان است. سؤال این است که مضمون های اصلی و فرعی و رمزگان اولیه در تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان شامل چه موضوعاتی است؟ و نیز چه روابطی میان عناصر تحلیل مضمون شناسانه نقاشی معاصر افغانستان برقرار است؟ این پژوهش به روش تحلیل مضمون شناسانه و به صورت توصیفی انجام گرفته است. نوع نمونه گیری، غیر تصادفی به روش هدفمند است که در آن، آثار صد و نود و دو نقاش، از آغاز دوره ی دوم اصلاحات امانی، بررسی و آثار نقاشان شاخص مذکور در کتاب ها و یا آرشیوهای معتبر، منتخبین جشنواره ها و دوسالانه ها و نیز برگزارکنندگان نمایشگاه انفرادی و جمعی در داخل یا خارج، انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که تم های اصلی و فرعی عبارت اند از نقاشی با موضوعات دینی (مفاهیم قرآنی، مضامین بودایی)، نقاشی فرمالیستی (آثار بدون مضمون، نقاشیخط)، نقاشی مردم نگارانه (بناهای تاریخی، زندگی روزمره، مناظر شهری، بازی ها) که در نقاشی مردان، بیشتر به مناظر شهری و بازی بزکشی، و در نقاشی زنان، همگام با اصول مینیاتور با موضوعاتی نظیر عروسی و محافل زنانه به انجام می رسد. مضامین اجتماعی و سیاسی(زنان، جنگ، کودکان، غرور ملی، وضعیت افغانستان)، مناظر طبیعی (باغ ها، جنگل ها و رودخانه های افغانستان)، طبیعت بی جان، مضمون چهره، مضامین عرفانی (رقص، چهره) همچنین در برخی موارد مسائل، مشکلات و افتخارات افغانستان به عنوان رمزگان اولیه در نقاشی بازتاب می یابند. برخی تم های اصلی، با یکدیگر، تداخل صوری و برخی دیگر تداخلی محتوایی برقرار می کنند.
تغییر پارادایم هنر ملی به هنر تراملی: مطالعه تحولات هنر در امارات متحده عربی و قطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
77 - 88
حوزههای تخصصی:
هنر معاصر تلاش دارد از روایت هنر ملی فراتر رود و مبتنی بر تجربه های چندفرهنگی باشد. همانطور که قطر و امارات متحده عربی با تاکید بر سیاست های چندملیتی تلاش میکنند هنر معاصر منطقه را نمایندگی کنند. چندفرهنگی بودن این کشورها به دلیل انباشت نیروی کار خارجی و بین المللی است. اکنون بیش از 80 درصد جمعیت آنها را نیروی کار خارجی تشکیل می دهند؛ لذا ترجیح می دهند سیاست های چند فرهنگی و هنر فراملی را دنبال کنند. در این مقاله به سیاست های هنری این کشورها می پردازیم و این پرسش را دنبال می کنیم که تا چه حد توانسته اند در تحقق سیاست های تراملی و جریان سازی هنر در منطقه موفق شوند؟
روش مقاله حاضر «تحلیل روند» است که طی آن با تحلیل مجموعه ای از رویدادها (مانند تاسیس موزه ها و نمایشگاه های هنری) و آثار هنری (مرور تجربه های هنرمندان)، روند تغییر پارادایم هنر ملی به هنر فراملی مطالعه شد. نتایج نشان داد که سه ویژگی برای هنر در پاردایم تراملی می توان برشمرد: 1. خلق جریان جدیدی از هنر اسلامی معاصر به مثابه تجربه ای چند فرهنگی. 2. خلق آثار هنری دیجیتال و تکنولوژی محور، 3. خلق آثار هنر زیست محیطی همچون فصل مشترک فرهنگ ها و ملیت ها. این تجربه های هنری مورد حمایت سیاست های فرهنگی کشورهای منطقه به ویژه قطر و امارات است.
تحلیل عناصر تصویری نقاشی های منتخب از صادق تبریزی با رویکرد نشانه شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکتب نقاشی سقاخانه جریان هنری بود که در دهه ی 1340 شمسی با استفاده از عناصر شکل از هنر مدرن و برخی از عناصر سنتی- مذهبی و باستانی در ایران شکل گرفت. نقاشان سقاخانه در تلاش بودند که به آثار خود هویتی قومی-ایرانی بدهند. هنرمندان منتسب به این جنبش ضمن ارج نهادن به عناصر تصویری کهن، آثاری پدید آوردند که به دنبال تفاوت در هنر خود بودند. پس با استفاده از هنر کهن، ارتباطی میان هنر مدرن و هنر سنتی برقرار کردند. آن چه در بررسی آثار سقاخانه ای بیشتر دیده می شود عناصر تصویری-نشانه ای هستند که از مضامین و مبانی فکری عمیقی ناشی می شوند. در علم نشانه شناسی به بررسی انواع نشانه ها و قواعد و مبانی فکری پرداخته می شود. همچنین در این علم به تشریح رمزگان نشانه شناسی تصویری و نوشتاری در آثار صادق تبریزی با توجه به هم سو بودن آثارش با اهداف این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد. بنابراین این تحقیق در تلاش است ضمن معرفی و شناسایی آثار این هنرمند، به وارسی ویژگی های عناصر تصویری در نقاشی های ایشان بپردازد و همچنین ساختار و مضامین این عناصر تصویری را با رویکرد نشانه شناختی مورد تشریح قرار دهد. لذا دو سوال اساسی در این تحقیق مطرح است: عناصر تصویری در آثار صادق تبریزی واجد چه مؤلفه های بصری است؟ این عناصر از چه نوع ساختار نشانه ای برخوردارند، به عبارتی عملکرد رویکرد نشانه شناختی در آثار منتخب چگونه است؟ این تفحص به شیوه ی توصیفی-تحلیلی با روش کیفی می باشد و همچنین گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است. برآیند پژوهش نشان داد؛ در آثار صادق تبریزی نشانه های تصویری در شش دسته طبقه بندی می شوند. به طور کلی عناصر تصویری بیشتر به صورت نمایه ای و نمادین می باشد. بیشترین حجم عناصر تصویری از نوع نمادین-شمایلی بوده و از نشانه فیگوراتیو و انتزاعی ناشبیه ساز تشکیل شده است و کمترین نشانه طبیعت گرایانه می باشد. در نمونه های مطالعاتی وجوه اشتراک بین نشانه های تصویری و نیز تقسیمات نشانه شناسی مفاهیم بسیار مشاهده شده است. نقوش نوشتاری، در آثار تبریزی از جایگاه خاصی برخوردار است که با مضامین دینی و معنوی و با خط ثلث ایرانی توأم شده است. از این نقوش در تمامی آثار مشاهده شده است. نقوش گیاهی بیشتر به صورت نمادین و نقوش انسانی و جانوری بیشتر به صورت شمایلی قابل رویت است.
هنر عامیانه دوره قاجار در آیینه ظروف سفالین (مطالعه موردی سفال های دوره قاجار موزه بزرگ خراسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
74 - 91
حوزههای تخصصی:
هنر در هر دوره ای تحت تأثیر عوامل مختلفی شکل می گیرد و هنر دوره ی قاجار نیز از این قاعده مستثنی نیست. هنر این دوره که در دو شاخه درباری و عامیانه قابل تقسیم بندی است در قالب نقاشی، معماری، نگارگری و تذهیب بالأخص در شاخه هنر درباری مدنظر پژوهشگران قرار گرفته است. سفال دوره قاجار که در بسیاری از موزه ها و مجموعه های داخلی و خارجی موجود است بیشتر طبقه بندی و گونه شناسی شده و همانند سایر هنرهای این دوره از منظر هنر درباری موردمطالعه قرار گرفته و بازتاب هنر عامیانه بر روی این ظروف چندان موردمطالعه قرار نگرفته است. بر این اساس در این پژوهش تعداد 35 ظرف سفالین قاجاری متعلق به موزه خراسان بزرگ مورد مطالعه قرار گرفت. پرسش اصلی این پژوهش آن است که اعتقادات و باورهای عامیانه مردم در تولید و تزئین سفال عامیانه این دوره چه نقشی ایفا نموده و چه عوامل و انگیزه هایی موجب گرایش سفالگران این دوره به بهره گیری از مضامین عامیانه بر روی سفال ها شده است. برای بررسی این مسئله از روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی بهره گرفته شده است. این پژوهش نشان می دهد که به دلیل گسترش موج شیعه گری در کنار گرایش های ملی گرایانه در میان مردم، شاهد بازتاب این نقوش بر روی سفال های عامیانه این دوره هستیم. هرچند که روش اجرای این نقوش در بسیاری موارد از کیفیت مناسبی برخوردار نیست.
زیباشناسی تصویر کارگر در آثار نقاشی سه دهه پایانی سده نوزدهم تحلیل گفتمان انتقادی آثار ماکسیمیلیان لوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
29 - 40
حوزههای تخصصی:
منظور مارکس از توده ها، کارگران صنعتی به آگاهی رسیده ای بود که قادر به ایجاد تغییر در شرایط زندگی و در دست گرفتن چرخه تولید بودند. او صنعت ماشینی را عامل اصلی فاصله طبقاتی ندانسته و معتقد بود که تسلط طبقه قدرت بر تکنولوژی، ماهیت آن را به نفع خود تغییر داده است و کارگران قادر به تغییر شرایط موجود به شرایط مطلوب هستند. این پژوهش با طرح این پرسش که نقش آرای فلسفی مارکس در خلق آثار هنری مربوط به طبقه کارگر چیست؟ به بررسی مولفه های زیباشناسی تصویر کارگر در آثار نقاشی سه دهه پایانی سده نوزدهم پرداخته و بر این فرض استوار است که ساختار هنر در این برهه آغازی بر تاثیرپذیری هنر از فلسفه مارکس در حوزه ماشین، تکنولوژی و تشریح جامعه در دوران صنعت در حیطه کار و سرمایه بود. برای تبیین فرضیه، گفتمان آثار نقاشی ماکسیمیلیان لوس با موضوع کارگر مورد تحلیل انتقادی قرار گرفته است. آثاری که بازتابی از دو گانه آرای مارکس مبنی بر ظالمانه دانستن زندگی صنعتی و تاثیر منفی آن بر زندگی کارگران، و از سویی ضرورت وجود ماشین برای کاهش کار سخت در آرمان شهر او بود. این تحقیق بر اساس ماهیت و روش، توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.
واکاوی مفهوم «گروتسک» در ادبیات و نقاشی (دوره رنسانس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گروتسک سبکی خارق العاده از هنر تزیینی برجای مانده از روم باستان است که دوباره احیا شده و در پایان قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم میلادی مورد استفاده بسیار زیادی قرار گرفته است. در گونه ادبیات گروتسکی، مفاهیمی نظیر: وحشت آفرینی، طنز، هجو، مبالغه، ابزورد، تحریف واقعیت و نظایر آن دیده می شود. استفاده از اصطلاح گروتسک به کاریکاتور نیز گسترش می یابد. هدف از انجام این پژوهش، ارائه مفاهیم گوناگون از دیدگاه های برخی از اندیشه نگاران گروتسک در حوزه ادبی و همچنین آشکار ساختن دیدگاه بصری بعضی از نقاشان رنسانس سده های پانزدهم و شانزدهم میلادی نسبت به آن است. گروتسک را می توان تردیدی بین مفهوم ترس و کمدی تعریف کرد که هرگز به طور کامل به یکی پایبند نمی ماند و دیگری را نیز به طور واقعی رد نمی کند. دور شدن از مدل های کلاسیکِ نظم، تعقل، هماهنگی، تعادل و شکل، خطر ورود به جهان گروتسک را زیاد می کند. گروتسک می تواند تقریباً از هر نظریه ای پشتیبانی کند. گروتسک در آثار تصویری رنسانس اغلب شامل نوعی تلفیق و ترکیب انسان با حیوانات، گیاهان، اشیاء، عناصر طبیعت یا ترکیبات دیگر است. این پژوهش به شیوه توصیفی و تا حدودی تحلیلی انجام گرفته است.