در طول قرن بیستم، جریان اصلی ِ نقد و نظریه پردازی در حوزه هنرهای بصری و به ویژه عکاسی، عمدتاً متأثر از آرای منتقدین ادبی، روان کاوان، نشانه شناسان و فلاسفه پَسامدرن از قبیل بنیامین، دریدا، بارت، دلوز، سونتاگ و ... بوده است. امّهات چنین رهیافتی را هم می توان در تفاسیر نشانه شناختی ِ مبتنی بر یک تلقّی نسبی گرا و کیفی از مقوله عینیت جست. اما به زعم نگارنده، و با نظر به جملگی ِ تحولات اندیشگی ِ این قرن، چنین رهیافتی از حیث فقدان مؤلفه های نقد علمی و تحلیلی به مقوله ی «عینیت» (آنچنان که در ساحت فلسفه علم دیده می شود)، نمی تواند یک تنه مؤید جملگی ِ پتانسیل های دلالت شناختی هنر عکاسی (به مثابه شیوه ای برای بازنمایی پدیدارهای عینی) باشد.
از همین رو در این مقالهْ کوشش شده تا با ارائه ی شرح مجملی بر سیر تطوّر منطقی ِ مفهوم «تصویر» در منظومه معرفتی ِ لودویگ ویتگنشتاین (فیلسوف اتریشی-بریتانیایی ِ سنت تحلیلی)، تعریفی نسبتاً هنجارمند و همسو با سایر تحولات معرفت شناختی ِ مرتبط به مقوله عینیت، از مفهوم «عکس» ارائه شود. استدلالات ویتگنشتاین را همان قدر که می توان به ساحت فیزیک کوانتوم و هوش مصنوعی تسرّی داد، می توان به منزله ی بستر مطمئنی برای تعریف مقوله «عینیت» و متعاقباً اختلاف نهایی ِ مترتب بر نگاه هنرمند و منتقد هنری نیز تلّقی کرد.
در بیشتر کشورها نقاشی کردن و یا کشیدن هر علامت و تصویری بر روی دیوارها و یا املاک متعلق به افراد بدون جلب رضایت آنان کاری غیرمجاز و جرمی دارای پیگرد قانونی به شمار می آید. برخی از اوقات، این کار دربردارنده پیام های سیاسی و اجتماعی و حتی فرهنگی دارند که آثار هنرمند فرانسوی جی آر نیز از همین شیوه تبعیت می کند و در این جستار با رویکردی مروری به بررسی برخی از آثار و پروژه های اجرا شده توسط این هنرمند خوش فکر و پرکار پرداخته شده است. این هنرمند با عکس گرفتن از موضوعاتی مانند چهره و چسباندن نسخه های بزرگ از آن ها بر روی در و دیوار خیابان ها و مکان های عمومی نمایشگاه خیابانی خودش را برگزار می کند. جی آر معتقد است که عکاسی، یک هنر جهانی ست که در چهار چوب گالری ها و موزه ها اسیر شده است که با نمایش عکس ها در فضای باز، همه مردم امکان دیدن این تصویرها را دارند. در این جستار منظور از هنر خیابانی آن بخش از گرافیتی است که در کوچه و خیا بان و سطح شهر با آن برخورد می کنیم. در همین راستا پس از بیان تاریخچه ی مختصری از گرافیتی که به شیوع نقاشی های خیابانی به اهداف اجتماعی و سیاسی منجر شد، به تحلیل و بررسی تعدادی از آثار هنرمند فرانسوی ""جی آر"" پرداخته خواهد شد.
در چند دهه اخیر قرن بیستم، گرایشهای پستمدرنیستی در ادبیات، افکار، فلسفه، فنون و هنرها نمود یافت و مدرنیسم به بنبست رسید. تمایل و گرایشهای پستمدرنیستی موجب شد تا گروهی از هنرمندان به واقعگرایی و سنت رئالیسم نگاهی دوباره داشته باشند؛ مسئلهای که تاکنون در مدرنیسم بهدست فراموشی سپرده شده بود. توجه به موضوعات پیش پا افتاده زندگی روزمره با پاپ آرت در آثار هنری ظهور کرد. یک دهه بعد در تداوم فتورئالیسم، هایپررئالیسم با عملکردی مشابه فتورئالیسم، ولی با تفاوتهایی در محتوای آثار شکل گرفت و بهعنوان یک جنبش مفهومی، بیانگرا و در عین حال بسیار واقعگرا مطرح شد. به این ترتیب این جنبش با انگیزههایی متفاوت از فتورئالیستها، برای رسیدن به بهترین شیوه بیان، آثاری فراواقعگرا خلق کرد که در این جریان هنرمند برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن از ابزارها، مصالح و تکنیکهای مختلف استفاده کرد. این گرایش هنری بهشکل عمیقی در مجسمهسازی بارز است که انسان با دیدن این آثار، زنده بودن آنها را احساس میکند،گویی در آنها روح دمیده شده است