فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲٬۱۵۷ مورد.
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)
9 - 23
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر تحلیل بینارشته ای نمایشنامه اتاق روشنی به نام روز اثر تونی کوشنر بر اساس خوانش دلوز از فلسفه کانت است. بر اساس این تحقیق بی چفت و بست بودن زمان طبق قاعده اول کانتی و همچنین بی نظمی حواس طبق قاعده چهارم آن، منتج به بوطیقایی پسامدرن می شود که شاید بتوان آن را نمایشنامه روابط به هم ریخته نامید. مطالعه حاضر اتاق روشنی به نام روز را طبق قواعد کانتی از دو جهت بررسی می نماید: اول آنکه، تلاش شخصیت ها برای ایجاد محوری تحت عنوان لولا در بافت زمانی از لولا گریخته دلوزی امری محال است. به عبارت دیگر، تقلای آنها برای رسیدن به یک زمینه مشترک ذیل مفهوم کمونیسم محکوم به شکست است. دوم آنکه، از چهارچوب دررفتگی زمان و به تبع آن بی نظمی حواس، روابط هنری-ادبی میان حوادث را نیز هم به هم می ریزد. به طوری که وحدت و یکپارچگی ویژه به مفهوم کلاسیک در این اثر وجود ندارد. ازاین رو می توان نتیجه گرفت بی چفت وبستی زمان که کنش های بدون توالی و ازهم گسیخته را به دنبال دارد و به هم ریختگی قوا که ماحصل بی نظمی حواس است مقوله بازنمایی را امری محال و غیرممکن می سازد.
رابطه بین تماشای تئاتر با نشاط اجتماعی در بین شهروندان یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
71 - 87
حوزههای تخصصی:
تئاتر فرآیندی است که به شرکت کنندگان در روند برقراری ارتباطی هدفمند کمک می کند مسائل اجتماعی و روان شناختی را در بافتی واقعی بازآفرینی کرده، نه فقط در مورد آن صحبت کند. از سوی دیگر، نشاط در بر گیرنده حالات مختلف جسمی و روحی انسان است که منجر به احساس رضایت و تولید انرژی بیشتر در مخاطب می شود. تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه بین تماشای تئاتر با نشاط اجتماعی در بین شهروندان شهر یزد به روش توصیفی از نوع همبستگی انجام شد. برای تعیین حجم نمونه از جدول کرجسی و مورگان با رویکرد نامحدود استفاده شد و مطابق با آمار مطرح در این جدول برای جامعه نامحدود تعداد نمونه 384 نفر در نظر گرفته می شود. روش نمونه گیری در این تحقیق از نوع نمونه گیری خوشه ای بود. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه 29 سؤالی نشاط آکسفورد (2002) و پرسشنامه تماشای تئاتر 14 سؤالی کریم وند و احمدی (1394) استفاده شد. روایی محتوایی پرسشنامه ها توسط استاد راهنما و 10 نفر از صاحب نظران موضوعی و روایی صوری پرسشنامه توسط چند تن از افراد جامعه آماری مورد تأیید قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها با استفاده از الفای کرونباخ برای پرسشنامه نشاط 899/0 و پرسشنامه تماشای تئاتر 838/0 محاسبه شد. نتایج تحقیق نشان داد بین تماشای تئاتر با نشاط اجتماعی در بین شهروندان شهر یزد (r=742/0)، بین زنده بودن تئاتر با نشاط اجتماعی (r=693/0)، بین صداقت و عدم سانسور در تئاتر با نشاط اجتماعی (r=656/0)، بین ویژگی های منحصربه فرد تئاتر با نشاط اجتماعی (r=709/0)، بین خاص بودن مخاطب تئاتر با نشاط اجتماعی (r=472/0) و بین انگیزه و نیاز به تئاتر با نشاط اجتماعی (r=368/0)، ژانر و محتوای تئاتر (r=556/0)، عناصر دیداری (r=467/0) و غیردیداری (r=682/0) در سطح معناداری 05/0 معنادار می باشد. نتایج تحقیق نشان داد ضریب همبستگی بین تماشای تئاتر با (مؤلفه های زنده بودن تئاتر، صداقت و عدم سانسور در تئاتر، ویژگی های منحصربه فرد تئاتر، خاص بودن مخاطب، انگیزه و نیاز به تئاتر، ژانر و محتوا، عناصر دیداری و غیردیداری) با نشاط اجتماعی مبتنی بر (مؤلفه های رضایت از زندگی، رضایت خاطر، حرمت خود، خلق مثبت، انرژی) رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
نقش نمایش تعزیه در تعدیل روابط شاه و مردم در دوره ناصرالدین شاه قاجار (1264-1313ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
111 - 126
حوزههای تخصصی:
رابطه حاکمیت با مردم، در طول تاریخ و در همه سرزمین ها، با همه تفاوت هایی که ویژگی های تاریخی و سرزمینی می تواند در آن ایجاد کند حاصل شبکه هایی پیچیده در ساختار جوامع بشری است که خصوصیتی عام و فراگیر دارد. این شبکه های پیچیده که حاصل روابطِ قدرتِ بین انسان هاست به گونه ای تاریخی در سطوح مختلفِ روان فردی و اجتماعی انسان درونی شده است و کنش های روزمره بین حاکم و مردم را مدیریت می کند؛ کنش هایی که در نقش میانجی هایی تعدیل کننده این روابط را پایا و تحمل پذیر می کند. تعزیه، مهم ترین و منسجم ترین گونه نمایشی در ایران، ورای نقش های تثبیت شده برای یک فعالیت هنری مذهبی، چون بروز اعتقادات مذهبی و بازنمایی زندگی اولیاء دین و بزرگداشت آنان، نقشی تعدیل کننده در روابط شاه و مردم داشته است. در این مقاله تلاش شده تا با بهره گیری از نظریه شخصیت فروید در حکم ساختار نظری، نشان دهد که چگونه تعزیه نقشی تعدیلی در روابط شاه و مردم داشته است. بازه زمانی این تحقیق دوره حکمرانی ناصرالدین شاه قاجار است که دوران اوج نمایش تعزیه در ایران به شمار می آید. به نظر می رسد که نمایش مذهبی تعزیه نقشی قابل توجّه در تعدیل روابط شاه و مردم در این دوره داشته است؛ نقشی که در مورد هر یک از دو طرف رابطه برخاسته از انگیزه های متفاوت بوده است. در این پژوهش سعی شده است، تا با گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و با تکیه بر ساختار نظری پیش گفته، دلالت متون تاریخی درباره تعزیه، در بستر روابط شاه و مردم، توصیف و سپس تحلیل و تبیین شود.
مواجهه آیسخولوس با حکایت اساطیری کهن در نمایشنامه «آگاممنون»؛ بررسی تطبیقی حکایت بازگشت از تروا تا قتل آگاممنون و کاساندرا در منابع پیشینی و نمایشنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)
41 - 58
حوزههای تخصصی:
حکایت بازگشت آگاممنون به همراه کاساندرا بعد از ده سال جنگ در سرزمین تروا به آرگوس و سپس قربانی شدن آنها به دست کلوتمنسترا و با یاری آیگیستوس دستمایه آیسخولوس در تراژدی آگاممنون است. بازگفت های دیگری از این حکایت اساطیری که قدمت آنها از نمایشنامه آیسخولوس هم بیشتر است، امروزه در دست است. در این مقاله کوشیده ایم ابتدا بازگفت های کهن را بررسی کنیم و سپس در یک مطالعه تطبیقی ببینیم آیسخولوس در روایت خود از حکایت اساطیری چه نوآوری هایی داشته، بر کدام عناصر تأکید کرده و چه برداشتی ارائه داده است و به این ترتیب راهبرد او در اقتباس دراماتیک برای به صحنه آوردن یکی از مهم ترین مقاطع در سرگذشت خاندان شاهی آرگوس را روشن کنیم. منابع پیشینی این حکایت که آنها را بررسی کرده ایم عبارت اند از کتاب ادیسه، بازگشت یونانیان، اشعار غنایی و تصاویر کهن. سپس در بررسی رویکرد اقتباسی آیسخولوس بر چهار وجه ویژه در نمایشنامه انگشت گذاشته ایم: اول دلالت معنایی کاخ شاهی با تکیه بر کاربست واژه daimon (روح اهریمنی)؛ دوم غیاب آیگیستوس در بخش اعظم نمایشنامه؛ سوم تصویر یگانه ای که آیسخولوس از کلوتمنسترا در هیأت زنی قدرتمند و قدرت طلب، کینه جو، عاشق و حسود به دست داده؛ و چهارم امکانی که آیسخولوس فراهم کرده است تا مخاطب بتواند رخدادهای نمایشنامه را در چارچوب کلی تر حکایت های اساطیری بازگشت سرداران یونان از تروا بعد از پیروزی بزرگ درک کند. به این ترتیب درخواهیم یافت چگونه آیسخولوس داستانی کهن را دستمایه خلق نمایشنامه ای چندوجهی کرده که در پیوند با بافت فرهنگ اساطیری و مذهبی یونان باستان معناهای تازه ای پیش می کشد که در بازگفت های پیشین از آنها اثری نیست و این گونه از روایت ساده پی رنگ خود فراتر می رود، در عین آن که معناهای سیاسی و اجتماعی تولید می کند، اثرگذار است و نیز یکی از به یادماندنی ترین شخصیت ها در تراژدی های برجامانده از یونان باستان را به صحنه می آورد.
بدن بازیگر در کار اسکار شلمر با تمرکز بر مفهوم بدنمندی مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
91 - 109
حوزههای تخصصی:
می توان مطالعات درباره بدن را با دوگانه انگاران شروع کرد، دیدگاهی که با مهم ترین شارحان آن، یعنی افلاطون و دکارت شناخته شده است. آنها به جدایی جسم و ذهن اعتقاد داشتند. اما در اواخر دهه 1960 موریس مرلوپونتی، پدیدارشناس فرانسوی، از دیدگاه پیشین فراتر رفته و انسان را بدن مند معرفی می کند. مطالعات بدن گستره بی نهایتی از حوزه بدن را در بر می گیرد و برای نمونه تفاوت بدن زنانه و مردانه، بدن های شهری و روستایی و بدن های فردی و اجتماعی را شامل می شود. بدن، ماده ای است که در جهان زندگی می کند و آداب، ایده و تجربه دارد. هر انسان بدن های متفاوتی دارد که می شود از آن با عنوان تجربه کثرت بدن یاد کرد. او می داند در لحظه ضرورت، کدام یک از این بدن ها را احضار و بقیه را فراموش کند. روشن است که بازیگر با بدن خود روی صحنه حاضر می شود و شکل حضور این بدن همواره موضوعی مهم در مطالعات متأخر تئاتر بوده است. اسکار شلمر در دهه های آغازین سده بیستم به عنوان یکی از چهره های مؤثری که پیشنهاد های تازه ای در حوزه اجرا و نیز فیگور و بدن بازیگر ارائه می کند حائز اهمیت است. در میان نظریه پردازان پدیدارشناسی اگزیستانسیالیستی موریس مرلوپونتی اندیشمندی است که یکی از ایده ها ی مرکزی او مسئله بدن مندی است. به زعم او هر فرد به واسطه جهان از بدن خود آگاه است، همان طورکه به واسطه بدن خود از جهان آگاهی دارد. در این عنوان پژوهشی با تکیه بر آرا مرلوپونتی، بدن پیشنهادی اسکار شلمر با تمرکز بر اجرای باله سه تایی و چند اثر تجسمی او بررسی شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهند که بدن پیشنهادی اسکار شلمر برای بازیگران با توجه به تجربه زیسته او بدنی است شبیه عروسک های کوکی، بدنی مکانیکی و متأثر از احجام هندسی. ایده های شلمر محصول هم زمان چند جریان و مکتب هنری است که در دهه دوم از سده بیست ظهور کردند. او با فاصله گرفتن از ارائه تقلیدی یک بدن واقع گرا به طرح و توسعه بدنی تازه می پردازد. این بدن ها با بازخوانی ایده مکاتبی چون کوبیسم، فوتوریسم و کانستراکتیویسم قابل تشخیص و شناسایی هستند. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و روش جمع آوری داده ها کتابخانه ای است.
دادوستد تئاتر با کشورهای مشترک المنافع با استفاده از قابلیت فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۶)
9 - 33
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، توسعه آگاهانه تئاتر به کشورهای همسایه و همسود با بهره گیری از محیط مجازی بر اساس پیدایی نیازهای نو و دگرگونی در روابط کسب وکار در موقعیتی به نام بازار با عنوان «دادوستد تئاتر با کشورهای مشترک المنافع با استفاده از قابلیت فضای مجازی» است. روش این تحقیق توصیفی وبه منظور بررسی محیط داخلی و محیط بیرونی نیز از تکنیک راهبردی، خبره گی یا سوات (SWOT)، به شیوه نمونه گیری هدفمند با حجم نمونه 40 نفر از افراد متخصص استفاده گردیده است. همچنین اعتبارسنجی ابزار تحقیق (پرسشنامه) از طریق آلفای کرونباخ در محیط نرم افزار (SPSS) انجام و میزان اهمیت و شدت (الویت) گویه ها به ترتیب بر اساس پیوستار 5 سطحی لیکرت و طیف 4 سطحی تعیین شده است. یافته ها نشان می دهد میانگین های حاصل از عوامل داخلی: شامل؛ اثربخشی ابداع و نوآوری در جذب، ضعف بهره گیری از تجارب مدل های بازاریابی موفق، دولتی ماندن حوزه تئاتر، ضعف مخاطب پروری برای تئاتر و عوامل بیرونی: شامل؛ اثر سواد رسانه ای برای تئاتر، ضرورت طراحی های جذاب تبلیغی در شبکه های اجتماعی همراه، ناآشنایی مدیران و مجموعه های تئاتری با بازارهای آنلاین و شبکه ای، از چالش های مورد توجه است. نتایج حاصل از خروجی ماتریس ها نیز بر اساس توصیف و تحلیل یافته ها شامل؛ تمرکز بر قوت ها و فرصت ها به عنوان یک استراتژی مطلوب و کاهش ضعف و تهدیدات با رویکرد توسعه بازارهای مشترک تئاتر از طریق فضای مجازی (علاوه بر شیوه های کنونی ارائه تئاتر) است.
واکاوی «بدن ذهن» در متد تربیت بازیگر تاداشی سوزوکی و شیوه بازیگری سایکوفیزیکال فلیپ زرلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۶)
97 - 119
حوزههای تخصصی:
مفهوم «بدن ذهن» در نزد افرادی که در پی آن اند تا دوگانه انگاری دکارتی ذهن- بدن را به معارضه بطلبند، بر یکپارچگی ذهن و بدن تأکید دارد. بر این مبنا، بدن از ذهن جدا نیست و بالعکس. فرض های مرتبط با بدن ذهن در قرن گذشته در سیستم ها و شیوه های گوناگون آموزش بازیگری به جد مورد بحث بوده است. در بسیاری از شیوه ها و رویکردها به بازیگری و آموزش بازیگر مجزا قلمداد کردن بدن و ذهن و تأکید بر یکی از این دو و تقدم بخشیدن به آن و نادیده انگاشتن دیگری مشکلات و بدفهمی های بسیاری را به همراه داشته که پیامدهای آن در عمل و اجرا نیز به خوبی قابل مشاهده است.متد تربیت بازیگر تاداشی سوزوکی فرایندی دشوار و دقیق دارد که درعین حال به رهایی اجراگر منتهی می شود. با بررسی تمرین های متد سوزوکی پی می بریم که تمرکز آن ها عمدتاً بر این است که چگونه می توان بدن ذهن تک تک اجراگران را پرورش داد و قدرت جسمانی و آوایی، انرژی و کنترل، و تمرکز آن ها را تقویت کرد. فلیپ زرلی نیز با الهام از هنرهای رزمی آسیایی نظیر تای چی چوان و کالاریپایاتو و تکنیک های مدیتیشن سعی در فعال کردن بدن ذهن در اجراگرانش دارد به نحوی که در شیوه او بدن و ذهن در لحظه در قالب یک واحد یکپارچه عمل می کنند. در پژوهش حاضر تلاش بر این است که توازن بدن ذهن در فعالیت های سوزوکی و زرلی در تربیت بازیگر واکاوی شده و بررسی شود که چگونه هریک از آن ها با بهره گیری از هنرهای بدنی و رزمی و نیز فلسفه های آسیایی در تلاش اند برای این مسئله بنیادین راه حلی بیابند و پرسش اصلی پژوهش این است که بدن ذهن در متد سوزوکی و شیوه تربیت بازیگر سایکوفیزیکال چگونه پرورش می یابد؟ یافته های پژوهش نشان می دهند که در تمرین های متد سوزوکی همسو با هنرهای رزمی سنتی ژاپنی بدن ذهن بازیگران به خوبی پرورش می یابد. از سوی دیگر در بازیگری سایکوفیزیکال زرلی نیز که متأثر از یوگا و هنرهای رزمی آسیایی است، پرورش بدن ذهن نقش محوری دارد و اجراگر با بدن ذهن پرورش یافته قادر می شود حضور صحنه ای قدرتمندی را به نمایش بگذارد.
بررسی رابطه متقابل انسان و شهر به مثابه رابطه عروسک و عروسک گردان با تکیه بر نظریات نوین پیرامون ماهیت عروسک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
9 - 23
حوزههای تخصصی:
تئاتر عروسکی معاصر به یکی از غنی ترین و چندوجهی ترین فرم های هنری تبدیل شده است و در نظریه و عمل نوعی دگردیسی را تجربه می کند. بر اساس تئوری های نوین در تئاتر عروسکی، عروسک دیگر به عنوان یک شئ ثابت و معین تعریف نمی شود و می تواند حاصل نوعی تعامل و ارتعاش باشد. بر همین اساس، پرسش «عروسک چیست؟» جای خود را به پرسش «عروسک کجاست؟» می دهد و ایده هایی چون «عروسک بی جسم»، «حرکت دهی بی حرکت» و «لحظه عروسکی» توسط افرادی مانند کلودیا اورنشتاین و جولی پستل مطرح می شود. مقاله حاضر پیرامون این ایده ها و آرای این دو صاحب نظر تئاتر عروسکی شکل گرفته است. در این نگاه تازه به تئاتر عروسکی، مخاطب و فرایند تماشا، جایگاهی اساسی در تعیین ماهیت و معنای عروسک پیدا می کنند. با توجه به این رویکرد، عرصه حیات عروسک و تئاتر عروسکی به «صحنه» هایی فراتر از صحنه تئاتر کشیده می شود. شهر یکی از این صحنه هاست. شهر به عنوان یک بستر «اجرایی» و «تئاتریکال» دارای ظرفیت های فراوانی است و در زندگی روزمره بر اثر تعامل شهروندان و مکان های شهری، اجراهای مختلفی در شهر شکل می گیرد. در پژوهش حاضر پس از بررسی تعاریف نوین تئاتر عروسکی، مشخص می شود رابطه انسان با شهر نسبتی آشکار و قابل توجه با رابطه عروسک و عروسک گردان دارد. خیابان، میدان، اتوبوس، ورزشگاه و مراکز تجاری ازجمله مکان های شهریِ آکنده از اجراهای عروسکی هستند و تلاش نگارندگان در پژوهش حاضر بر آن بوده است تا روایتی از این اجراها را به ثبت برسانند. این اجراهای عروسکی، بازتاب دهنده گفتمان های شهری و تعاملات انسانی اند. در اینجا انسان شهری به عروسکی معاصر تبدیل می شود که هویت خود را در تنش میان اشیاء، مکان ها و سایر حضورهای انسانی به دست می آورد.
شناخت الگوهای اجرایی آیین کرب زنی و نقش این الگوها در تثبیت جایگاه آن به عنوان رقص سنتی- مذهبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۶)
83 - 96
حوزههای تخصصی:
با افزایش سطح آگاهی و شناخت بشر نسبت به پدیده های پیرامونش، برخی از آیین ها کارکرد خود را در تفسیر و توجیه پدیده های فوق به تدریج از دست دادند و یا به طورکلی متروک و مطرود شدند و یا با تغییراتی در فرم و ساختار، کارکردهایی تازه یافتند. از جمله این آیین ها مراسم آیینی کرب زنی است که در جایگاه رقص سنتی مذهبی مانند سایر رقص های همگون خود دارای الگوی اجرایی است. این الگوی اجرایی، دارای دلالت های معنایی قابل ارجاع به بافت فرهنگی هستند و در همان عرصه قابلیت رمزگشایی دارند. در این پژوهش تلاش گردیده است تا با بررسی الگوهای حرکتی و عناصر زمینه ای مرتبط با این رقص سنتی مذهبی به این پرسش ها پاسخ داده شود؛ وجود کدام مؤلفه ها در حالات و حرکات یک منسک می تواند آن را در زمره طبقه بندی تشریفات آیینیِ رقص قرار دهد؟ الگوهای اجرایی مراسم کرب زنی، بازنمود و بازنمایی کدام دلالت های فرهنگی است؟ در راستای رسیدن به پاسخ پرسش ها از شیوه تحقیق کیفی و روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده است.این پژوهش در تعیین جایگاه همسانی این آیین با حرکات موزون به بررسی عناصر همبسته با رقص پرداخته و در آیین کرب زنی شاهد عناصر زمینه ای همبسته با رقص بوده است. عنصر موسیقی با دو مؤلفه «ابزار تولید موسیقی» و «کلام موزون» در «دستگاه نوا» خلق می گردد. کرب نیز به عنوان نماد سوگواری و اندوه نیز به عنوان ابزار و ادوات مرتبط با رقص که موجب افزایش اثرگذاری در مخاطبان می شود، استفاده می گردد. فنون بدنی کنشگران آیین کرب زنی دارای دلالت های نشانه ای بر بدن به عنوان حامل ارزش های قدسی و ارتباط با جهان زمینی و بازنمایی تمثیلی پیروزی خیر بر شر و امر قدسی بر امر ناقدسی دارد. بنابراین می توان گفت که این آیین در مراسم سوگواری شیعی، بازنمایی و بازتولید دلالت های فرهنگی با هسته قدسی و مذهبی است.
کارکرد دراماتیک مکانیزم های دفاعی در نمایشنامه های «ملکه زیبایی لی نین»، «جمجمه ای در کانه مارا» و «غرب غمزده» اثر مارتین مک دونا، با تأکید بر آرای زیگموند و آنا فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)
25 - 40
حوزههای تخصصی:
بررسی های روانکاوانه آثار روایی، و به ویژه ادبیات نمایشی، اغلب بر تجزیه و تحلیل کنش شخصیت های این آثار متمرکز است؛ اما این بررسی ها اغلب در سطح ظاهری گفته ها و رفتار پرسوناژها محدود می ماند. درحالی که می توان، انگیزه های پنهان و به ویژه امیال سرکوب شده پرسوناژها را- امری که در روانکاوی فروید مورد توجه قرار می گیرد- علتِ ریشه ای گفته ها و رفتار دانست و با بررسی آن ها به چگونگی کارکردشان در جهت دراماتیک شدن اثر پی برد. این بررسی، به ویژه در آثاری اهمیت می یابد که به اصطلاح پرسوناژمحور هستند تا رویدادمحور. مارتین مک دونا، نمایشنامه نویس ایرلندی، توجهی خاص به درونیات و چگونگی بروز عواطف و غرایز شخصیت هایش دارد. شخصیت هایی که در یک برهه بحرانی تاریخی، در میان انبوهی از شکست ها، ناکامی ها و کمبودها زندگی می کنند. به همین دلیل، واکاوی پرسوناژ های این نویسنده می تواند در یافتن کارکردهای دراماتیک درونیات آن ها، ثمربخش باشد. در پژوهش حاضر، با استفاده از نظریات زیگموند و آنا فروید درباره مکانیزم های دفاعی روان، چگونگی تعامل شخصیت های مک دونا در سه نمایشنامه ملکه زیبایی لی نین، جمجمه ای در کنه مارا و غرب غم زده با تکانه های مخرب درونی شان بررسی شده است. این پژوهش در پی پاسخ این سؤال است که کارکرد مکانیزم های دفاعی در آثار مک دونا چیست و نویسنده در قالبِ شخصیت پردازی پرسوناژهایش، وضعیت جامعه سنتی ایرلند را چگونه ترسیم می کند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد آشنایی با مکانیزم های دفاعی، در خلق و تحلیل شخصیت های نمایشی مؤثر است و در نمایشنامه های مورد بررسی نیز، با استفاده از مکانیزم های دفاعی (عمدتاً انکار، فرافکنی و توجیه) جامعه ای تصویر می شود که به جای حل مشکلات، آن ها را می پوشاند و به همین دلیل هیچ امیدی به رستگاری اش نیست.
تحلیل رابطه ملال و خشونت در سه گانه لی نین مک دونا؛ با تکیه بر نظریه خشونت آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
27 - 41
حوزههای تخصصی:
خشونت از واضح ترین بن مایه های آثار مارتین مک دونا است که نه تنها در نمایشنامه ها، بلکه در آثار سینمایی او نیز قابل مشاهده است. این بن مایه در سه نمایشنامه ابتدایی او که با نام سه گانه لی نین شناخته می شود با عنصری به نام ملال پیوند می خورد که خود نیز می تواند به عنوان بن مایه سه گانه لی نین در نظر گرفته شود. نکته حائز اهمیت این است که مک دونا در این سه گانه با نگاهی به رابطه سیاسی انگلیس و ایرلند در زمان رویداد وقایع، رابطه ملال و خشونت را پایه گذاری می کند. در این پژوهش با هدف تبیین چگونگی رابطه ملال و خشونت، ابتدا این مفاهیم از منظرهای متفاوت مورد بررسی قرار می گیرند. در ادامه با تکیه بر نظریه خشونت هانا آرنت، این رابطه در سه نمایشنامه ملکه زیبایی لی نین، جمجمه ای در کانه مارا و غرب غمزده مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت. بر این اساس پرسش اصلی این پژوهش سیر تبدیل ملال به خشونت است. گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و تحلیل، به روش کیفی صورت می پذیرد. نتایج نشان می دهد که ملال و خشونت رابطه ای علت و معلولی با یکدیگر دارند و ملال می تواند علت خشونتگری شخصیت های سه گانه لی نین باشد. اکثر شخصیت های این سه گانه که دست به خشونت می زنند به نوعی درگیر ملال هستند و علت این ملال نیز چهار عامل است که از خارج به آن ها تحمیل می شود. این عوامل باعث می شود شخصیت ها کمبود چیزی را در زندگی خود احساس کنند که این حس با احساس ملال قرابت زیادی دارد. درنهایت شخصیت ها به علت ملول بودن انگیزه زیادی برای عمل پیدا می کنند و زمانی که با موانعی جدی روبه رو می شوند، دست به خشونت می زنند تا به اهداف خود برسند.
صورت بندی بازار تئاتر به مثابه نظام مالکیت حقوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
43 - 60
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر کوشیده است بازار تئاتر را به مثابه یک نظام مالکیت حقوقی، تبیین و صورت بندی کند. چارچوب نظری مورد استفاده در پژوهش حاضر، عبارت است از پیاده سازی رویکرد عدالت محور در خوانش از نظریه و مفاهیم تشکیل دهنده اقتصاد سیاسی. به زبان ساده، فهم بازار تئاتر در مواجهه با نیروهای موجود در جهان اقتصادی و سیاسی تولید تئاتر، که به صورت توأمان یکدیگر را دفع و جذب می کنند، چارچوب نظری پژوهش حاضر را سامان داده است. در نخستین گام، تشریح و تحلیل سه رویکرد اصلی-آزادی خواهانه، قراردادی، هگلی- در خوانش نظریه های عدالت محور از اقتصاد سیاسی، مختصات بازار را تعیین کرده و مفاهیم مستخرج از آنها -شرافت، آدمیت، هویت فردی- در جایگاه سنگ بنای بازار شناخته و معرفی می شوند. سپس، رابط ه ای اصلی یا پل های سازنده مفهوم بازار تئاتر با تکیه بر عناصر اصلی در رویکردهای سه گانه عدالت محور به دست می آید که به ترتیب عبارت اند از: پذیرش جامعه به مثابه خاستگاه بازار تئاتر، اتکا بر واقعیت های موجود و نه فرضی در تعریف حدود بازار، مفهوم فرد و هویت فردی و یکپارچگی حاصل از ساختار تقابلی و عادلانه. در پایان، صورت بندی بازار تئاتر بر اساس ویژگی های به دست آمده از رویکردهای عدالت محور و نیز مشخصات حقوق مالکیت، حاصل شد؛ تعریفی که می توان جنبه کاربردی و عملگرایانه آن را، عبارت از ابهام زدایی از مفهوم بازار در مطالعات هنرهای اجرایی و نیز زمینه سازی برای فهم درست نقش و جایگاه آن در اقتصاد فرهنگ و هنر دانست. ازاین رو، بازار تئاتر را می باید بازاری قلمداد کرد، برآمده از جامعه که مبتنی بر سه اصل شرافت، آدمیت و هویت فردی، مناسبات سه گانه تولید، توزیع و مصرف تئاتر -در انواع- را، سازمان دهی کرده و در شبکه ای از روابط مبادله ای با دولت و قانون حاکم بر آن جامعه، به وجود آمده و خود را حفظ می کند.
تحلیل میدان تئاتر دهه 1390 شمسی ایران بر اساس آراء پیر بوردیو؛ با نگاهی به نمایش خانه .وا .ده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
61 - 76
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر سعی شده است با اتخاذ آراء نظری پیر بوردیو، تحلیلی از فضای گفتمانی شکل گیری زیرمیدان تئاتر دهه 1390 شمسی شامل ویژگی های فرهنگی هنری بر اساس تحلیل نمایش خانه . وا . ده به کارگردانی محمد مساوات، ارائه شود. تأکید این مقاله بر دهه 1390 شمسی است، یعنی زمانی که موج تازه ای از جریان های تئاتر به وجود آمد و آثار متفاوتی با دهه های گذشته خلق شد. بر این اساس سعی شده جهت دست یابی به هدف اصلی مقاله و در پاسخ به این پرسش که مهم ترین ویژگی ها و خصیصه های گفتمانی اثر شاخص میدان تئاتر 90 شمسی کدم اند و با بهره از روش تحلیل گفتمان «تئو ون دایک» به تحلیل گفتمان نمایش خانه . وا . ده پرداخته شد. یافته های حاصل از تحلیل گفتمان نشان از شکل گیری ابعاد و سرمایه هایی دارد که بارزترین ویژگی های آن ها در مقولاتی همچون؛ اولویت اجرا بر متن، فقدان قهرمان مرکزی، شخصیت پردازی تیپیکال، میزانس پیچیده، دکور مینیمال و صحنه خالی، نگاه پدیدارشناسانه به بدن، غلبه تئاتر پست دراماتیک و جغرافیای بدون مرز و مکان بروز پیدا کرده است. درواقع، نمایش خانه . وا . ده، جهت القاء، انتقال مفاهیم و گفتمان خاص خود (طرح میدان جدید) علیه دو سطح معنا و استدلال (سنت های حاکم) نگاشته و اجرا شده است و به مفاهیمی همچون دکور ساده، ضدیت با متن بدون قهرمان و تأکید بر ارزش های جهانی خارج از جغرافیا چنگ زده است.
بررسی دگرگونی های نمایشی در نسخ خطی تعزیه نامه دوره ناصری و تأثیر آن بر تحوّل شبیه زینب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۶)
67 - 82
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، یافتن دستاوردهای نمایشی حاصل از پیشرفت های ادبی در تحوّل و دگرگونی شبیه زینب در نسخ خطی دوره ناصری با توجه به شرایط اجتماعی/فرهنگی و سیاسی آن دوره است. گسترش روایت ها و داستان های نمایشی در هرکدام از این شبیه نامه ها، راه را برای تحوّل شبیه زینب به سمت شبیهی پویا باز می کند و درنتیجه مضمون های متنوع تری بروز می یابند. افزایش رخدادها و داستانک ها، باعثِ طرحِ مضامینِ متنوع برای شبیه زینب شده است و روی کردِ متفاوتِ شبیه زینب را برای مخاطب آشکار می سازد. عملکردهای متفاوت شبیه زینب، سیر تحول و دگرگونی این شبیه/ شخصیت را آشکار می کند. همچنین متناسب با ایستایی (ثابت و بدون تغییر) و پویایی، کارکرد و حرکت شبیه زینب به عنوان عامل اصلی شکل دادن داستان و وقایع، در تبیین شبیه/شخصیت زینب مؤثر است. دگرگونی های نمایشی در نسخ خطی تعزیه نامه دوره ناصری در راستای تحوّلات ادبی «افزایش مضامین» رخ داد و سبب بروز جنبه های نمایشی شبیه زینب در نسخ مربوطه شده است. اسناد و شبیه نامه های به جامانده از دوران ناصری، مهم ترین منابع موثق در رفع ابهام ها و کشف نکته های مورد ادعا است. سؤال اصلی این مقاله به چگونگی سیر تنوع و تطور شبیه زینب در نسخ خطی دوره ناصری معطوف می شود. همچنین فرضیه اصلی به سیر تنوع و تطور شبیه زینب با بررسی عملکرد وی در نسخ خطی دوره ناصری بر اساس شرایط اجتماعی/سیاسی و فرهنگی و همین طور نهادینه کردن جایگاه والای شبیه زینب به عنوان زن در اذهان عموم، برخلاف عرف جامعه آن زمان، شبیه زینب را از شبیهی بی هویّت به سوی شبیهی با نگرش منحصربه فرد معرفی می کند. داده های این تحقیق به روش تحلیل محتوای کیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و نسخ خطی تعزیه نامه به جامانده از دوران ناصری، تجزیه وتحلیل خواهد گردید. محدوده زمانی پژوهش به دوران ناصری «ناصرالدین شاه قاجار» و محدوده مکانی پژوهش مربوط به نسخ خطی تعزیه نامه تکیه دولت «تهران» مربوط است.
خوانش اگزیستانسیالیستی نمایشنامه «افول» اثر اکبر رادی با تمرکز بر آرای اروین یالوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)
59 - 74
حوزههای تخصصی:
الگوی روان تحلیلی وجودی، به دغدغه ها و مسائل وجودی خصوصاً مسئله تقابلی وجود/عدم وجود با تأکید بر مسئله مرگ می پردازد که درواقع نحوه پاسخ به این مسائل وجودی، کنش ها، روابط، روایت ها، جریانات و طرح واره های زندگی آدمی را تعیین می کند. روایت ها، عناصر نمایشی و الگوهای داستانی از ظرفیت ها و مفاهیم وجودی ریشه می گیرند که در بستر خوانش روان تحلیلی وجودی واجد بررسی هستند. به نظر می رسد نمایشنامه افول در تمامی سطوح روایتی و عناصر داستانی خود، اساساً درامی اگزیستانسیالیستی است. این مقاله سعی دارد تا با توجه به نظریات فلسفه وجودی خصوصاً نظریات روان تحلیلی وجودی و رویکرد اگزیستانسیالیستی اروین یالوم، در اصل روابط اشخاص نمایش، طرح، رویدادها و رخداد اصلی نمایشنامه، کنش ها و واکنش های شخصیت ها را مورد واکاوی قرار دهد. سؤال اساسی پژوهشی این است که در نمایشنامه افول اثر اکبر رادی، تعارض های بنیادین وجودی و مسئله وجود / عدم وجود به عنوان یک ابرروایت، رخداد اصلی و امر واقع، چگونه روابط بین اشخاص داستان، کنش ها و واکنش های آنها، کشمکش درام و طرح و سایر عناصر درام را تحت تأثیر قرار می دهد؟ در مسیر پژوهشی مقاله، فرض این است که تظاهرات وجودی و نحوه واکنش به مسائل و بحران های وجود، اساسی ترین روایت در نمایشنامه های اکبر رادی به عنوان پدر نمایشنامه نویسی نوین ایران است که این الگوی روایتی در محور نتایج در موقعیت های داستانی، وضعیت های نمایشی، روابط شخصیت ها، کنش ها و واکنش های جامعه نمایشی و کشمکش های اصلی نمایشنامه افول قابل ردیابی است. ازاین رو این مقاله مبتنی بر منابع کتابخانه ای، نخست کارکرد مباحث اگزیستانسیالیستی و اصول و زوایای دید و روایتی وجودی را در روابط، کنش ها، واکنش ها، کشمکش ها و بحران های اساسی زیسته آدمی مطرح می کند، سپس با روش توصیفی _ تحلیلی به خوانش وجودی از نمایشنامه افول می پردازد.
بررسی تحلیلی تکنیک گریم و تأثیر نمادین رنگ ها در شخصیت پرداز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)
95 - 114
حوزههای تخصصی:
بخش قابل توجهی از تأثیرگذاری کنش بازیگر بر مخاطب از طریق حالات چهره منتقل می شود. تماشاگران با مشاهده چهره بازیگر، هیجانات، امیال و خواسته های شخصیت نمایش را که بازیگر قصد القای آن ها را دارد، درک می کنند. گریم نقش مهمی در ارتقای کیفیت این انتقال داشته و تعاملات فرازبانی میان تماشاگر و نمایش را تقویت می کند. هدف این پژوهش، توصیف، تحلیل و تفسیر عناصر فرازبانی مؤثر در هنر چهره پردازی است. در این پژوهش، عملکرد تکنیک های گریم و تأثیرات نمادین رنگ ها در چهره پردازی و خلق شخصیت در تئاتر بررسی می شود. همچنین، شاخصه های چهره پردازی و روان شناسی رنگ در ایجاد شخصیت تحلیل شده و نتایج حاصل از کاربرد این عناصر تفسیر می گردد. این پژوهش از نوع کیفی و کاربردی است و فرضیه آن بر این مبنا استوار است که گریم و تأثیر نمادین رنگ ها، به عنوان یکی از عوامل اجرایی (در کنار نورپردازی، صحنه پردازی، صدا و لباس)، تأثیر مستقیمی بر بیان و انتقال مفاهیم نمایشی دارد. چهره پردازی با ظهور مکاتب مختلف هنری در هنرهای نمایشی دستخوش تغییرات زیادی شده و امروزه با بهره گیری از روان شناسی رنگ به خلق و پرورش شخصیت ها می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد گریم می تواند تأثیر بصری نمایش را برای مخاطب افزایش داده و درعین حال، خواسته های کارگردان را به شکلی ملموس در اجرا متبلور سازد. با استفاده از امکانات متنوعی که گریم در ظاهر بازیگر ایجاد می کند، انتقال هیجانات، امیال و ویژگی های اخلاقی و رفتاری شخصیت نمایش به شکلی مؤثرتر و شفاف تر صورت می پذیرد. همچنین، گریم در باورپذیری شخصیت نزد مخاطب و جلب توجه او به نمایش تأثیرگذار بوده و نقش آن در گذر زمان با پیشرفت های چشمگیری همراه بوده است. این تأثیرگذاری، به واسطه خلاقیت گریمور در استفاده از رنگ ها و ایجاد تغییرات ظریف و نمادین در چهره بازیگر، محقق می شود.
چهره ژانوسی استعاره تئاتر در تجربه ورزی ها و بیانیه های بین الملل موقعیت گرا وگی دبور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۶)
49 - 65
حوزههای تخصصی:
استعاره تئاتر یکی از پرکاربردترین و تأثیرگذارترین استعاره ها در حوزه های گوناگون دانش بوده است. همچنین این استعاره در حوزه تئاتر در تبیین کردوکارهایی که در فضای بینابینی امر روزمره و امر تئاتری حیات دوزیستی یافته اند، نقش مهمی بازی کرده و واسطه ای میان تئاتر رسمی و تجربه گرایی های شبه تئاتری سده بیستمی بوده است. این استعاره، به ویژه، در تجربه ورزی ها و بیانیه های بین الملل موقعیت گرا و عضو اصلی این جریان، گی دبور، حضور چشم گیری داشته و دلالت های مفهومی پیچیده ای یافته است. بر این اساس، در این مقاله سیمای این استعاره و کارکردهای آن در تجربه گرایی ها و نظریه ورزی های این جریان توصیف و تحلیل شده است. موضع اصلی این جریان، در امتداد سنت فلسفی مارکسیستی، در مقابل نظام سرمایه داری و نقد این نظام بر پایه رمزگشایی از روال ها و تأثیرات آن در چارچوب مفهوم «نمایش» صورت بندی شد. این جریان بیانیه هایی را در ضدیت با شیوه های نمایشی سرمایه داری و کردوکارهای تجربه ورزانه ای را به عنوان بدیلی بر این شیوه ها عرضه کرد. استعاره تئاتر در نظریه و عمل موقعیت گرایی وضعیت معمایی را شکل داده است. هرچند موقعیت گرایان تئاتر را به دلیل قرابت آن با نمایش در خدمت به منافع سرمایه داری محکوم کرده اند، تئاتر از نظر آن ها هنری حاشیه ای نیست، بلکه زمینه ای است که در آن عمل و نظریه خود را پیکره بندی کردند. تئاتر از منظر موقعیت گرایان به شکل مشروطی، هم سرچشمه آزادی و تحقق و هم در شکل کنونی آن، منبع دروغ و توهم بود. استعاره تئاتر در اندیشه و عمل موقعیت گرایان و گی دبور با چهره ای دوگانه ظاهر می شود که هم بر کارکرد اجتماعی مخرب نمایش دلالت دارد و هم واجد ظرفیت های درونی برای مقاومت در برابر نظام سرمایه داری است. این استعاره در سطحی دیگر بر تکنیک موقعیت گرایانه دخل و تصرف اشاره دارد که از خود تئاتر بر ضد تئاتر بهره گرفته و می خواهد با تغییر تئاتر، آن را به ساخت «موقعیت» در زندگی روزمره (نوعی تئاتر عاری از تئاتر) تبدیل کند.
تحلیل ظرفیت های قصه های عرفانی به مثابه راهبردی در آفرینش درام ایرانی (با بهره گیری از مطالعات قاسم هاشمی نژاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۸)
75 - 94
حوزههای تخصصی:
مروری بر آثار تولیدی در عرصه ی درام ایرانی، نشان از تلاشی مستمر در پرداخت روایت های نو دارد اما آنچه مشهود است اینکه محصول این تجربیات چون در پی یافتن مصادیق در جایی بیرون از جغرافیای فرهنگی-ادبی ایران بوده اند؛ و مهم تر از آن، سعی در گزینش چارچوب نظری اصطلاحاً غیربومی و سوارکردن آن بر داستان سرایی ایرانی داشته اند، نسبت تامی با اهداف خود ندارند. بر مبنای این مسئله، پژوهش حاضر بنا دارد، در راستای ارائه راهبردی نو در آفرینش روایت و درام ایرانی، برخلاف آسیب های برشمرده فوق گام بردارد. لذا با اتخاذ روشی توصیفی- تحلیلی، نخست چارچوب نظری خود را برگرفته از آراء یکی از صاحب نظران بومی، قاسم هاشمی نژاد، استوار خواهد ساخت که در صورت بندی یک دستگاه تحلیلی ایرانی در مواجهه با هر دو حوزه امر داستانی و نمایشی تلاش کرده و دوم در عرصه مصادیق، فرض بنیادین خود را به «قصه های عرفانی» و ارائه تمهیدات و مصادیقی برگرفته از سنت روایت در ادبیات عرفانی معطوف خواهد داشت. یافته های تحقیق نشان می دهند که با نگاه به جوهره ادبیات فارسی، ویژگی ها و تجلیات آن می توان به عمق ظرفیت های شگرفی دست یافت که توأمان در تحلیل و مصادیق مشهود است. ماهیتی که خصیصه بودشی هنرش در برابر ویژگی نمودشی هنر غرب، پوشاندن ردای غیر ایرانی را بر آن بدقواره می سازد. کمینه های عرفانی جدای ماهیت وحدانی و هدف باطنی آن در شناخت محبوب ازلی، واجد کیفیت های بیانی، روایی و حتی نمایشی هستند که به مثابه راهکاری برای خلق روایت های نو، ظرفیت فراوانی برای پرداخت درام ایرانی داشته و می تواند دریچه ای به سوی درام ملی در این عرصه بگشاید. درامی که نسخه بدلی هیچ فرهنگ دیگری نبوده، از هویت این سرزمین بیرون آمده و ازجمله کیفیت های نمایشی آن ها تمهیدات به کاررفته در گشایش، ساختار روایت، خلق موقعیت، سیاق دیالوگ پردازی، ایجاز، الگوهای بیان مضمون، مستندسازی، باورپذیری و درنهایت وجه انفجاری پایان بندی است.
واکاوی نقش مخاطب در شکل گیری رسه بر بنیان متون کهن هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
55 - 70
حوزههای تخصصی:
نمایش های کهن و سنتی هندی، اجراهایی آیینی هستند که با هدف ایجاد رسه در مخاطب شکل می گیرند. جایگاه این اجراها در نظام تفکری هندوستان از چنان اهمیتی برخوردار است که کتب خاصی به بسط روند شکل گیری نمایش و اجزای یک اجرا چون ادوات صحنه، دکور، موسیقی، روایت، نحوه اجرای بازیگر و حتی چگونگی مواجه مخاطب با نمایش پرداخته اند. ازآنجایی که هدف از امر اجرا در جامعه برآمده از سنت چیزی بیشتر از لذت زیبایی شناسانه است، این مقاله در نظر دارد با هدف شناخت عمیق تر نسبت به نحوه ادراک پذیری نمایش، نقش مخاطب در ایجاد رسه را به عنوان اصل اساسی در نمایش مدنظر قرار داده و به این پرسش پاسخ دهد که چه نسبتی میان مخاطب و ایجاد رسه وجود دارد؟ این تحقیق از نوع کیفی و به شیوه توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته و روش گردآوری اطلاعات در آن از طریق مراجعه به منابع کتابخانه ای و اسناد دست اول هندی است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که در نمایش آیینی هند، مخاطب صرفاً به عنوان بیننده نمایش نیست، بلکه حضوری فعال در اجرای نمایش دارد. ازآنجایی که تفکر سنت بر بنیان اصل کل گرایی است، در پروسه اجرای نمایش لحظاتی فرامی رسد که میان بازیگر و مخاطب، تفکیک دقیقی وجود ندارد. درواقع در جریان اجرا، کنش مخاطب می تواند در پی کنش بازیگر قرار گرفته و موجب برانگیختن احساسات در بازیگر نیز شود. از این رو ایجاد و تداوم رسه صرفاً وابسته به روایت، ادوات صحنه و بازیگر نیست، بلکه با کنش مخاطب به عنوان مشارکت کننده ای فعال ارتباطی مستقیم دارد.
تحلیل تحقق رخداد در نمایشنامه های فعل و فرشته تاریخ، از منظر «آلن بدیو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
89 - 109
حوزههای تخصصی:
آلن بدیو به عنوان یکی از اصلی ترین مباحثش به موضوع رخداد محال پرداخته و شرایطی برای تحققش برشمرده است؛ ازجمله: مکان رخدادی، سوژه و عملکردش که منجر به تبدیل رخداد به حقیقت یا توهم می شود. از نظر او سوژه از قبل وجود ندارد یا به بیان دیگر، این هویت زمانی به شخص داده می شود که رخدادهای به وقوع پیوسته را به مثابه حقیقت بپذیرد و باورش کند. در این پژوهش با رویکردی توصیفی - تحلیلی و جمع آوری داده های کتابخانه ای ابتدا جنبه های مختلف نظریه آلن بدیو در ارتباط با مفهوم رخداد و تحقق رخداد بررسی می شود در ارتباط با مفهوم رخداد و تحقق رخداد بررسی می شود و سپس در تحلیل متن نمایشنامه های فعل و فرشته تاریخ ، برای پی بردن به چگونگی روند وقوع رخداد از ابتدا تا انتها، به این سؤالات پاسخ داده شده است که رخداد محال با استفاده از چه عناصر و امکاناتی به وقوع پیوسته و چه تأثیری بر شخصیت ها گذاشته است؟ از نتیجه این مقاله چنین برمی آید که علاوه بر بازی با زمان و مکان، درگیرکردن خیال، دگرگو ن کردن چارچوب روایت برای تحقق این رخدادها، رویکرد بدیو نسبت به رخداد می تواند با معرفی نگاهی تازه به موقعیتی تکراری و خلق ایده هایی ناب به نویسندگان، بر ادبیات نمایشی و پیشرفتش کمک کند.