فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۲۹٬۵۲۹ مورد.
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱۴۳
73 - 82
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: معابد متعدد میترایی در بندر تجاری- نظامی استیا-رم، حاکی از اهمیت این دین و آیین در میان نظامیان و بازرگانان دارد و طبق اسناد و شواهد آیین مهر از این مکان به رم انتقال یافته است. هدف پژوهش: هدف از این پژوهش، گزارش بازدید میدانی از مهرابه های متعدد استیا و تأکیدبر اهمیت این آیین در رم باستان است که در این مطالعه تمام مهرابه ها به صورت یکجا معرفی شده است. آث ار و ش واهد مهراب ه ی ا معاب د میت را «Mithraum» در سراس ر امپراط وری روم ب ه وی ژه ایتالی ا و س ایر کش ورهای اروپ ا مانن د آلم ان، بلژی ک، اروپ ای ش رقی و همچنی ن در آسی ا و آفریق ا برجاس ت ک ه ب رخی از ای ن معاب د مع رفی ش ده در مع رض بازدی د عم وم ق رار داردکه پابرج اتری ن آن ها، مهراب ه س نت کلمنت ه در ش هر رُم اس ت ام ا س ایر معاب د میت رایی در ایتالی ا مت روک و غیرقاب ل بازدی د اس ت. چنانچ ه مهراب ه های شهر باستانی استیا معرفی شوند، بخش مهمی از فرهنگ و هنر میترایی در غرب آشکار خواهد شد.روش پژوهش: روش پژوهش کتابخانه ای- میدانی، بازنگری براساس بازدید میدانی در مقایسه با مطالعات کتابخانه ای است.نتیجه گیری: نتیجه نو و قابل ملاحظه ای در بازدید میدانی و مقایسه آن با منابع کتابخانه ای حاصل شد که با توجه به تأسیسات عظیم نظامی در جوار این شهر و حضور نظامیان و همچنین تجار در این بندر اهمیت خدای یاور جنگجویان و حامی عهد و پیمان های راستین را نشان می دهد.
مرور نظام مند مؤلفه های محیطی مؤثر بر سلامت اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
75 - 87
حوزههای تخصصی:
اهداف: سلامت اجتماعی به عنوان یکی از ارکان سلامت جامعه، متأثر از مؤلفه های متعددی می باشد. هدف پژوهش حاضر، مرور جامع پژوهش های صورت گرفته در خصوص مؤلفه های محیطی مؤثر بر سلامت اجتماعی و شناسایی مؤلفه های تأثیرگذار محیطی بر آن می باشد.
روش ها: در یک مطالعه مروری سیستماتیک، کلیه مقالات مرتبط با موضوع بدون محدودیت زمانی و مکانی و با جستجوی نظام مند پایگاه های معتبر در دسترس شامل گوگل اسکولار، وب آف ساینس، اسکوپوس، پاب مد، جهاد دانشگاهی، پرتال جامع علوم انسانی و بانک اطلاعات نشریات کشور بازیابی گردید که در نهایت 46 مقاله مطابق با معیارها و ملاک های ورودی موردنظر، به عنوان پژوهش های نهایی مرتبط با موضوع انتخاب شد.
یافته ها: طبق یافته های این تحقیق، اکثر مطالعات در کشورهای ایالات متحده و استرالیا انجام شده است. همچنین یافته های حاصل از مطالعه بیانگر آن است که اغلب تحقیقات در رابطه با حوزه شهری و در خصوص شهروندان و ساکنان محله و منابع بسیار کمی در حوزه معماری انجام شده که اکثراً در رابطه با کاربری مسکونی و تعداد اندکی در رابطه با کاربری های فرهنگی، درمانی و اداری می باشد.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش، مؤلفه های محیطی تأثیرگذار بر سلامت اجتماعی را می توان در 20 گروه اصلی دسته بندی نمود، بطوریکه بیشترین میزان مطالعات مربوط به فضاهای سبز طبیعی، مکان سوم، تجهیزات، مبلمان و دسترسی بوده است. از میان 28 شاخص سلامت اجتماعی مورد مطالعه، به ترتیب تعامل اجتماعی و روابط اجتماعی بالاترین میزان تأثیرپذیری را داشته اند.
بازخوانی مفهوم «معماری انتقادی» براساس آرای مایکل هیز و جین رندل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱۴۳
41 - 52
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: مفهوم «معماری انتقادی» به عنوان پاسخی به محدودیت های تعاریف سنتی از «معماری» به عنوان «ابزار فرهنگ» یا «فرم مستقل»، در جهت ارائه دیدگاهی جامع تر مطرح شده است. این مفهوم نخستین بار توسط مایکل هیز معرفی و پس از آن توسط جین رندل بازتعریف شد. بااین حال، ابعاد مختلف نسبت این مفهوم به نقد معماری و ظرفیت آن در ایجاد تغییرات اجتماعی و فرهنگی همچنان نیازمند بررسی دقیق و تعریف مجدد است.هدف پژوهش: هدف این پژوهش، تبیین ریشه های نظری مؤثر در شکل گیری مفهوم «معماری انتقادی» و ارائه تعریفی جامع از آن و تحلیل رابطه آن با مفهوم «نقد معماری» است.روش پژوهش: این مقاله این هدف را از طریق بررسی مفهوم «معماری انتقادی» با تمرکز بر نظریات مایکل هیز و جین رندل، دو تن از اندیشمندان و نظریه پردازان حوزه معماری، دنبال می کند. راهبرد این پژوهش «تحلیل محتوا» و «تفسیر متون» و روش آن «بررسی اسنادی» است. برای این منظور، از مقالات و متون اصلی این دو نظریه پرداز استفاده و رویکردهای آن ها نسبت به مفاهیمی چون «فرهنگ»، «فرم»، «طراحی» و «نقد» تحلیل و مقایسه شده است.نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که «معماری انتقادی» از ریشه های نظری عمیقی در اندیشه های فلسفی «نظریه انتقادی» بهره می گیرد. هیز «معماری انتقادی» را در فضایی میان «فرهنگ» و «فرم» تعریف می کند که با ارائه فرم های مقاوم و اعتراضی، زمینه نقد ایدئولوژی های غالب را فراهم می آورد و بدین ترتیب، معماری را به ابزاری برای بازاندیشی در ارزش های فرهنگی تبدیل می کند. رندل نیز این مفهوم را به عنوان فرایندی «میان رشته ای» معرفی می کند که مرزهای سنتی میان «طراحی» و «نقد» را از میان برمی دارد و آن ها را به اشکالی از «عمل انتقادی» تبدیل می کند. این پژوهش نتیجه می گیرد که «معماری انتقادی» می تواند به عنوان ابزاری برای نقد و تغییر اجتماعی و امکانی برای بازاندیشی در ارزش ها و ایدئولوژی های غالب در بستر معماری ایفای نقش کند.
ارتقاء حس تعلق به مکان در دانش آموزان از طریق جانمایی انواع فضاهای سبز در مدارس
حوزههای تخصصی:
حس تعلق به مکان یکی از مفاهیمی است که به ادراک ذهنی و ارتباطات عاطفی فرد با محیط اطراف مربوط می شود. در شهرسازی و معماری معاصر، کاهش حس تعلق به مکان، یکی از چالش های اساسی است که منجر به کاهش تعاملات اجتماعی، احساس بیگانگی و افت کیفیت زندگی شده است. مدارس به عنوان یکی از مهم ترین فضاهایی که کودکان در سال های اولیه زندگی در آن حضور دارند، باید بستری مناسب برای تقویت حس تعلق به مکان فراهم آورند. در این میان، فضای سبز یکی از عوامل تأثیرگذار در افزایش حس تعلق به مکان در دانش آموزان محسوب می شود. در این راستا هدف از این پژوهش بررسی تأثیر فضای سبز بر ایجاد و ارتقای حس تعلق به مکان در دانش آموزان مدارس است. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی است. ابتدا مبانی نظری مرتبط با حس مکان و حس تعلق به مکان بررسی شده، سپس به روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP) داده های به دست آمده، از طریق پرسشنامه موردتحلیل قرارگرفته است. انواع فضای سبز (گسترده، خطی، عمودی) در سه دسته فضای باز، نیمه باز و بسته در مدارس موردارزیابی قرارگرفته و اولویت بندی آن ها باتوجه به میزان تأثیرگذاری بر حس تعلق به مکان انجام شده است. نتایج نشان می دهد که فضاهای سبز پهنه ای و خطی در محیط های باز مدرسه، تأثیر بسزایی در تقویت این حس دارند. همچنین، استفاده از عناصر طبیعی در طراحی مدارس می تواند به بهبود کیفیت محیط آموزشی و افزایش انگیزه دانش آموزان برای حضور در مدرسه کمک کند. در نهایت، پیشنهاداتی برای بهینه سازی طراحی مدارس با تأکید بر به کارگیری فضای سبز ارائه شده که می تواند در سیاست گذاری های طراحی محیط های آموزشی مورداستفاده قرارگیرد.
تحلیل اندیشه زیستِ آگاهانه در نگاره های ونگوگ با تأمل در آرای هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
7 - 18
حوزههای تخصصی:
«حقیقت» رخدادی است که در بستر اثر هنری اتفاق می افتد. مارتین هیدگر با طرح این مسئله هنر و حقیقت را به طرز اعجاب انگیزی به یکدیگر مربوط می کند. ونگوگ نیز که در نامه هایی به بردارش به کشف و جست و جوی حقیقت اشاره کرده است، به نظر می رسد به دنبال نزدیک تر شدن به زیستی آگاهانه است. از این جهت طرز نگاه ونگوگ به هستی با اندیشه هیدگر پیوند می خورد. هدف از نگارش این مقاله، بررسی تفکر زیستِ آگاهانه ونگوگ و تأثیر آن در هنر وی با تأمل در فلسفه هیدگر و چگونگی ظهور حقیقت در نگاره های این هنرمند است. به منظور روشن ساختن برداشت هیدگر در ارتباط با شیوه اندیشه آگاهانه هنرمند در خلق آثارش، سوالاتی در مورد رابطه حقیقت با اثر هنری و نحوه زیست هستی شناسانه ونگوگ و آشکارگی ذات پدیدارها در نقاشی های او طرح شده است. به این منظور با استفاده از روش توصیفی تحلیلی برخی آثار و نامه های ونگوگ و همچنین استفاده از داده های کتابخانه ای چارچوب مفاهیم هیدگر سعی در حل پرسش ها شده است. در تحلیل نهایی پژوهش به نظر می رسد بیان هنری ونگوگ با برداشت هیدگر از هنر رابطه ای معنادار دارد و هر دو در پی کشف وجود و دعوت انسان به تفکر در هستی خویش می باشند.
دیجیتالِ پنهان
منبع:
مطالعات هنرهای زیبا دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱
34 - 42
حوزههای تخصصی:
چه ارتباطات معناداری می توان بین تاریخ عکاسی و شرایط رسانه ای امروز ترسیم کرد؟ آیا این ارتباطات باید صرفاً بر شیوه های گفتمانی مانند «آنالوگ» و «دیجیتال» استوار باشند؟ و آیا این شیوه ها، همراه با فناوری های مرتبط شان، همواره باید به شکل متقابل منحصربه فرد در نظر گرفته شوند؟ تمایزهای مبتنی بر [نظریه] «حاصل جمع صفر» که در نوشته های کلاسیک عکاسی به کار رفته اند، مانع از آن می شوند که بتوانیم سایر شکل های رسانه و هنر را که هم زمان با ظهور عکاسی یا از دل آن پدید آمده اند، به درستی نظریه پردازی کنیم. در مقابل، یک پژوهش «پسا-پسا-عکاسانه» که به درستی تعریف شده باشد، باید شبکه های دیگری را برای فرهنگ های کارکردی و زمینه های تولید خود جست و جو کند. این مقاله تعاریفی جایگزین از عکاسی به عنوان پیش نمونه ای از هنر رسانه ای ارائه می دهد. چنین تعاریفی دیگر ارزش والاتری برای خلق تصاویرِ منفرد قائل نیستند بلکه به جای آن، به واکاوی و دگرگونی انتقادی بسترهای نظری و فناورانه گسترده تری می پردازند که تصاویر در آن ها خلق می شوند؛ خواه این بسترها الکترونیکی، دیجیتال، تعاملی یا شبکه ای باشند.
مروری بر اکوسیستم نوین آزمایشگاه های شهری با تأکید بر نقش آزمایشگاه های واقعیت مجازی در توسعه هوشمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۶
24 - 48
حوزههای تخصصی:
امروزه شهرسازی مبتنی بر آزمایش توانسته است به هوشمندتر شدن شهرها کمک کند. برای طی کردن این مسیر، آزمایشگاه های شهری مکان هایی بسیار حیاتی هستند که به مرور جایگاه مهمی درحوزه مطالعات شهری پیدا کرده اند. در این میان آزمایشگاه های واقعیت مجازی به طور فزاینده ای درحوزه معماری و شهرسازی کاربرد پیدا کرده اند. این پژوهش با هدف بررسی و مرور مفهوم آزمایشگاه های شهری و انواع آن ها، به طور خاص به آزمایشگاه های واقعیت مجازی و نقش آن ها در پیشبرد مطالعات شهری پرداخته است. روش های پژوهشی این مقاله شامل مطالعه اسنادی و موردی است و رویکرد نظری آن قیاسی و قلمرو زمانی آن مقطعی محسوب می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که آزمایشگاه های واقعیت مجازی توسعه راه حل های خلاقانه برای مقابله با چالش های واقعی در محیط های شهری را تسهیل می کنند. این فنّاوری امکان تجسم بخشی دقیق تری از شهرها و محیط های زندگی را فراهم کرده و به متخصصان اجازه می دهد تا به طور مجازی و بدون نیاز به تغییرات کالبدی، تأثیرات مختلف سیاست های شهرسازی و طرح های توسعه را آزمون نمایند. همچنین، آزمایشگاه های واقعیت مجازی می توانند سطح مشارکت عمومی را در فرایندهای شهرسازی به طور چشمگیری افزایش دهند و با ارائه تجربیات غنی و واقع گرایانه، شهروندان را قادر سازند تا به طور مؤثرتری در برنامه ریزی و توسعه شهری مشارکت نمایند.
بررسی تطبیقی بازشوهای سنتی معماری با توجه به مفاهیم پایه ای (مطالعه موردی: ارسی ایران و شوجی ژاپن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۷
62 - 77
حوزههای تخصصی:
جوامع براساس فرهنگ ها و اقلیم های خاص خود، شیوه های معماری مختلف را ارتقا داده اند. به هر روی شباهت ها و تفاوت هایی بین ویژگی های انواع معماری، منبعث از تفکر خلاق مشترک بشر و زمینه های متفاوت، در خصوصیات عناصر معماری ظهور می یابد. طراحی عناصر بازشو که در معماری واجد اهمیت هستند و رابطه بین فضاهای درون و بیرون را تنظیم می کنند، نیز طبعاً تحت تأثیر برخی مفاهیم مرجع که در فرهنگ جوامع ریشه دارد، قرار می گیرد و این امر در شکل گیری بازشوها و به نوعی در کل هویت معماری اثر می گذارد. از این نقطه نظر، «بازشو» واجد یک لایه ظاهری شامل بر وجوه ریخت شناسی و یک لایه باطنی حامل معانی و ایده ها است. «ارسی» نوعی بازشو در معماری سنتی ایرانی و «شوجی» نوعی بازشو در معماری سنتی ژاپنی است که هریک عنصری شاخص در معماری منطقه خود هستند. علی رغم تفاوت مشهود در چهره، هر دو بازشو تعاملی منعطف را بین فضای درون و بیرون تأمین می کنند. این مقاله شباهت ها و تفاوت های مهم این دو نوع بازشو را در قالب یک مطالعه تطبیقی در سه محور ریخت شناسی، فنی و باطنی بررسی می کند. شباهت های مهم یافت شده در عرصه های تأثیر فضایی، تنظیم رابطه درون و بیرون، فازی گرایی و انعطاف در محصوریت و ویژگی های فرهنگی-محیطی و تفاوت های مهم مربوط به پیچیدگی هندسی در مقابل سادگی هندسی، ترجیح کارکرد غالب به سمت اقلیم یا مرزبندی، مینیمال گرانبودن در مقابل مینیمال گرایی و طراحی مبتنی بر رنگ یا سایه روشن هستند.
تبیین چارچوب احیای مناظر پساصنعتی شهری با رویکرد طراحی و توسعه احیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
16 - 25
حوزههای تخصصی:
مناظر پساصنعتی با ارزش های هویتی، به عنوان میراث فرهنگی عصر مدرن شناخته می شوند. این عرصه ها از جنبه های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی آسیب دیده و از بُعد بصری، منظری نامناسب را ایجاد کرده اند. در این نوع عرصه ها، مداخلات با رویکردهای مختلف انجام شده است اما به دلیل پیچیدگی این مناظر و آسیب های وارده به اکوسیستم، نیاز به رویکردی جامع است که ضمن حفظ ارزش میراث صنعتی، آسیب های گذشته را ترمیم و باعث بهبود تعامل متقابل انسان او طبیعت شود. رویکرد «طراحی و توسعه احیایی» با نگاهی «جامع» و «سیستماتیک» با منابع ذاتی خود سیستم، ترمیم و احیا را ایجاد می کند که به همپیوندی نیازهای جامعه انسانی و طبیعت می انجامد. هدف پژوهش، ارائه چارچوبی جامع جهت احیای مناظر پساصنعتی با رویکرد احیایی است. در این راستا، به روش تحلیلی-تطبیقی مؤلفه های مؤثر در احیای مناظر پساصنعتی در شیوه های پیشین، با جریان های مؤثر در رویکرد احیایی تطبیق داده شده و ارتقا یافته است. سپس با بهره گیری از چارچوب پرکینز ویل، به عنوان یکی از چارچوب های کاربردی احیایی، جامع و نوآورانه احیای مناظر پساصنعتی ارائه شده است. این چارچوب به صورت دیاگرامی چندلایه، شامل یک هسته و چندین حلقه است که براساس آن سیاست گذاری ها و راهبردهای طراحی و توسعه مناظر پساصنعتی ارائه می شود. در این چارچوب، «مکان» به عنوان هسته سیستم، حلقه اول «ابعاد بررسی مکان»، حلقه دوم «جریان های مؤثر» در احیای مناظر پساصنعتی، حلقه سوم «زیرجریان ها» و حلقه چهارم «اکوسیستم» است. طبق یافته های پژوهش جریان های مؤثر در احیای مناظر پساصنعتی شامل 12 جریان تنوع زیستی، اجتماع، اقتصاد، فرهنگ، آموزش، زیبایی شناسی، سلامت، مشارکت، زیرساخت، مواد و مصالح، انرژی و آب است. این چارچوب جهت احیای سایت های پساصنعتی از یک کارگاه کوچک تا یک مجموعه گسترده صنعتی قابل تعمیم است.
تحلیل جامعه شناختی آثار رضاعباسی مبتنی بر نظریه میدان هنرِ بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۶)
142-157
حوزههای تخصصی:
سرمایه فرهنگی مهم ترین سرمایه رایج در میدان هنر است، که هنرمند با کسب آن در موقعیت سلطه میدان قرار می گیرد. رضاعباسی هنرمند نامدار مکتب اصفهان که دارای سرمایه فرهنگی اولیه بود، برای کسب سرمایه فرهنگی غنی استراتژی های خاصی را در میدان هنر در پیش گرفت. علاوه بر عملکرد رضاعباسی، تحولات رخ داده در جامعه عصر شاه عباس اول نیز باعث افزایش سرمایه فرهنگی او در میدان هنر گردید. مسئله پژوهش، ابهام در چگونگی بازتاب ابعاد مختلف زندگی هنری رضا عباسی در کنش هنری وی در میدان تولید نگارگری عصر شاه عباس صفوی از منظر جامعه شناسی است. سوال اصلی پژوهش نیز عبارت است از اینکه: خط سیر کنشمندی رضا عباسی در میدان هنر نگارگری عصر شاه عباس صفوی چگونه بوده است؟ به این منظور، پژوهش در نظر دارد با استفاده از رویکرد جامعه شناسی هنر پیِر بوردیو به بررسی تأثیر سرمایه فرهنگی رضاعباسی بر روابط میان میدان قدرت و میدان هنر در عصر شاه عباس اول بپردازد تا با مطالعه و شناختِ تغییرات به وقوع پیوسته در مناسبات میان این دو میدان، تحولات به وجود آمده در نگاره های رضاعباسی را تبیین نماید. تحقیق پیش رو به روش توصیفی-تحلیلی با رویکرد جامعه شناسی هنر پیِر بوردیو می باشد. شیوه جمع آوری اطلاعات نیز به صورت کتابخانه ای و منابع الکترونیکی انجام شده است و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات کیفی می باشد. نتایج نشان دادند؛ رضاعباسی با کسب سرمایه فرهنگی غنی قدرت پیشروی به سوی میدان هنرِ مستقل را پیدا کرده و از سلطه میدان قدرت خارج شده و براساس منش خود که از طریق معاشرت با صوفیان شکل گرفته است، به تولید آثار هنری پرداخته است.
تحلیل نقش عوامل کالبدی و فضایی مراکز آموزشی و تحقیقاتی معماری و شهرسازی در بهره وری کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی طراحی فضاهای اداری، خلق فضایی است که کارکنان در آنجا به بهترین نحو به انجام وظیفه بپردازند. در میان عوامل مؤثر بر بهره وری کارکنان، عوامل محیطی و کالبدی دارای نقش مهمی هستند و این نقش در مراکزی که در حوزه دانش و پژوهش فعالیت می کنند، اهمیت بیشتری دارد. زیرا بهره وری نیروی کار در این الگوهای کاری نقش پررنگ تری دارد. با توجه به نقش عوامل محیطی و اهمیت مراکز پژوهشی در میان فضاهای اداری، هدف این پژوهش، تبیین مدل ارتباط متغیرهای محیطی مؤثر بر بهره وری کارکنان در مراکز تحقیقاتی و پژوهشی است. پژوهش از حیث هدف، توسعه ای و از نظر روش توصیفی محسوب می شود. پس از مطالعات اسنادی، 31 متغیر اولیه استخراج شد و با استفاده از روش دلفی بر مبنای آراء خبرگان، به 16 متغیر کاهش یافت. سپس، مطابق مدل ویشر در 3 سطح، طبقه بندی شد. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسش نامه و محدوده مطالعه شامل 4 مرکز تحقیقاتی معماری و شهرسازی در شهر تهران است. در تحلیل استنباطی، برای آزمون فرضیات، از روش تحلیل عاملی تأییدی (CFA) و تحلیل مسیر به روش حداقل مربعات جزئی (PLS) در محیط نرم افزار LISREL.10.2 استفاده شد. یافته های تحقیق نشان داد که ابعاد فیزیکی، عملکردی و روانی محیط کار بر بهره وری کارکنان مراکز تحقیقات معماری و شهرسازی تهران مؤثر است. در این میان، مهم ترین عوامل فیزیکی به ترتیب شامل دما و تهویه، نویز و آکوستیک، نور و ارگونومی، مهم ترین عوامل عملکردی به ترتیب شامل چیدمان دفاتر کار، ابعاد و تناسبات، سازمان فضایی، طبیعت گرایی و شفافیت و مهم ترین عوامل روانی به ترتیب شامل حریم خصوصی، امنیت، تعاملات و مالکیت هستند. همچنین الگوی کاری، بیشترین رابطه را با عوامل روانی دارد و ارتباط معناداری با عوامل فیزیکی ندارد.
مدل سازی مفهومی ارتقا کیفیت بیمارستان های عمومی مبتنی بر شواهد (EBD) با رویکرد رضایت مندی بیمار (مورد پژوهی: بیمارستان گاندی تهران)
منبع:
مطالعات رفتار و محیط در معماری دوره ۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
25 - 46
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی طراحان و سازندگان محیط های درمانی ایجاد محیطی شفابخش است. مفهوم شفابخشی در قرن اخیر منجر به ایجاد تأثیرات مثبتی در روند درمان و تغییرات قابل توجهی در طراحی بیمارستان شده است. توجه به بیمار به جای روند درمان رویکردی در طراحی بیمارستان با عنوان رویکرد«بیمارمحوری» مطرح کرده است. اخیرا که امنیت بیماران و تسریع روند بهبود بیماری مورد اهمیت قرار گرفته است، معماران به موضوعی به نام «طراحی مبتنی بر شواهد» روی آوردند.
شناسایی چالش ها و تحلیل فرصت های ادغام معماری بیونیک با شیوه های معماری بومی سنتی (مطالعه موردی: شهر بم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱۴۲
5 - 26
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تحولات شتابان معماری شهر بم پس از زلزله مهیب سال 1382، شکافی عمیق میان شیوه های نوین ساخت وساز و میراث غنی فرهنگی و اقلیمی این نگین کویر ایجاد کرده است. عناصر معماری سنتی که طی سده ها در هم گرایی با اقلیم گرم وخشک منطقه تکامل یافته بودند، به تدریج جای خود را به طراحی های مدرن و بی توجه به ارزش های زیست محیطی و فرهنگی داده اند. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش کلیدی است که فرصت ها و چالش های ادغام معماری زیست میتیک با دانش بومی در بافت تاریخی بم چیست و چگونه می توان اصول طراحی اکولوژیک را برای ایجاد محیطی پایدار و همساز با فرهنگ منطقه در این اقلیم خاص به کار گرفت؟روش پژوهش: برای واکاوی این مسئله، رویکردی تلفیقی برگزیده شد. با انجام مطالعات میدانی و مستندنگاری تصویری از بناهای تاریخی، ویژگی های معماری بومی به دقت تحلیل شد. مشاوره با متخصصان زیست شناسی، اطلاعاتی درباره سازگاری های زیستی گونه های بومی فراهم آورد و مصاحبه با ده نفر از معماران و سیزده نفر از ساکنان بومی، دانش سنتی و درک آن ها از طراحی الهام گرفته از طبیعت را آشکار ساخت. پیش پردازش تصاویر معماری با بهره گیری از نرم افزارOpenCV، تحلیل هندسی و بافتی را تسهیل کرد که سپس با نظر کارشناسی سه تن از متخصصان معماری ارزیابی شد. داده های کیفی حاصل از مصاحبه ها با استفاده از نرم افزار Atlas.ti کدگذاری و مضامین مرتبط با تعامل اصول زیست میتیک و دانش بومی استخراج شد.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش، هم خوانی میان معماری بومی بم و راهبردهای زیست میتیک ازجمله سامانه های سرمایشی غیرفعال و بهره وری بهینه از مواد را آشکار ساخت. بااین حال، چالش هایی همچون سازگاری مصالح نوین، محدودیت های اقتصادی و آسیب پذیری در برابر زلزله، به عنوان موانعی بر سر راه این هم گرایی شناسایی شدند. رفع این موانع، نیازمند تدوین راهکارهای ترکیبی شامل تلفیق مصالح نوین و سنتی، برنامه ریزی شهری مشارکتی و راه حل های مبتنی بر طبیعت است که با شرایط اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی خاص شهر بم سازگار باشند.
تأثیر نور روز بر واکنش های احساسی در فضاهای سکونتی شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱۴۲
71 - 82
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: نور، پارامتر اصلی در ایجاد رابطه بصری انسان با محیط اطراف است که بدون آن بسیاری از امور روزمره در شرایط کنونی قابل انجام نیست. مطالعات نشان می دهند شرایط نور روز در انواع مختلف فضاهای داخلی بر واکنش های احساسی ساکنان آن تأثیر گذارند و ازآنجایی که امروزه افراد، بیشتر زمانشان را در خانه و محیط های داخلی سپری می کنند و نیاز جسمی و روانی به نور روز دارند، لازم است معماران دانش لازم در مورد نور روز و ارتباط آن با واکنش های احساسی ساکنان داشته باشند، درحالیکه پژوهش در این زمینه کم و در عرض های جغرافیایی دیگری است که کیفیات نوری متفاوتی داشتند.هدف پژوهش: این پژوهش با هدف شناسایی مؤلفه های مؤثر نور روز بر واکنش های احساسی ساکنان در محدوده شهر تبریز و تبیین تأثیر جنسیت و سن و نوع مسکن در این رابطه و تبیین تأثیر جهت نور ورودی و ابعاد پنجره بر واکنش های احساسی ساکنان انجام شده است. روش پژوهش: این پژوهش با استفاده از روش پیمایشی و روش پردازش تصاویر یک واحد مسکونی نمونه تبریز در محیط شبیه سازی شده با نرم افزار رویت انجام شده است. جهت ارزیابی، از پرسشنامه استاندارد پرات و راسل استفاده شده است. سپس ویژگی های جمعیت شناختی، شرایط مرتبط با آزمایش و ادراک شرکت کنندگان تجزیه و تحلیل شده است.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهند دو مؤلفه ابعاد و جهت پنجره ها بر واکنش های احساسی ساکنان تأثیرگذار است و در جبهه شمال و شرق با افزایش ابعاد پنجره سرزندگی ساکنان افزایش پیدا می کند ولی در جبهه جنوب با افزایش ابعاد پنجره، سرزندگی ساکنان کاهش یافته و در معدود موارد بین جنسیت و سن با واکنش های احساسی حاصل از نور روز رابطه معنادار وجود دارد و نوع مسکن بر واکنش های احساسی حاصل از نور روز ساکنان تأثیری ندارد.
بررسی وجوه شکل گیری مرقع هفت اورنگ ابراهیم میرزا صفوی با رویکرد تحلیل گفتمان نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱۴۲
83 - 92
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: نگارگری از منابع غنی هنر ایران و تمدن اسلامی است و دوره صفویه جزء درخشان ترین دوره در هنر اسلامی به شمار می رود. مطالعه آثار این دوره به دلیل بازشناسی پیشینه فرهنگ و هویت ایرانی و تأثیراتشان بر هنر اسلامی ایران، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مرقع هفت اورنگ ابراهیم میرزا، معروف به جامی فریر، آخرین نسخه مصور ممتاز با معیارهای سلطنتی بوده که به سفارش و حمایت سلطان ابراهیم میرزا در دوره صفویه تولید شده است. این مرقع در دوره شاه تهماسب، همزمان با تغییرات سیاسی و اجتماعی و محدودیت های حمایتی از هنر و هنرمندان، خلق شده است. به نظر می رسد این اثر در فضایی نسبتاً آزاد و مستقل از تحولات و ایدئولوژی حاکم بر زمان خود شکل گرفته است.هدف پژوهش: این پژوهش با رویکردی تاریخی و گفتمانی، در چارچوب نظری نورمن فرکلاف، به بررسی بافت زمینه ای و عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر شکل گیری مرقع هفت اورنگ ابراهیم میرزا می پردازد. روش تحلیل گفتمان در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین برای واکاوی این اثر به کار گرفته شده است. از نظر هدف، این پژوهش در دسته تحقیقات توسعه ای قرار می گیرد.روش پژوهش: این پژوهش از نظر ماهیت، توصیفی-تاریخی-تحلیلی است. و بر پایه بررسی های تاریخی و اطلاعات به دست آمده از بسترهای اجتماعی و سیاسی زمان شکل گیری مرقع ابراهیم میرزا انجام شده است. روش تجزیه و تحلیل داده ها کیفی است. نتیجه گیری: با بررسی تاریخی بافت زمینه ای عوامل اجتماعی تأثیرگذار بر شکل گیری این مرقع در چهارچوب نظری نورمن فرکلاف نشان می دهد که ابراهیم میرزا، به دلیل موقعیت سیاسی، روابط سلطنتی و جهان بینی متفاوت خود، نقشی محوری در خلق این اثر داشته است. همچنین، تغییرات سیاسی و مذهبی ایجاد شده در قدرت حاکم صفویه برموضوع، تصاویر و مضامین مرقع تأثیرگذاشته و سبب ایجاد اثری هنری با ویژگی های متفاوت نسبت به سایر آثار هم دوره اش شده است.
استراتژی های کاهش خشکسالی و تنش آبی در تهران با تأکید بر راه حل های طبیعت بنیان (تصمیم گیری مبتنی بر نقشه های شناختی فازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
26 - 33
حوزههای تخصصی:
خطر خشکسالی و تنش آبی برای کلانشهر تهران می تواند ضمن افزایش آسیب پذیری جامعه و شهر، اثرات منفی بر حوزه های زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی بگذارد. نگاه بخشی مدیریت نسبت به سیستم یکپارچه انسانی- محیطی شهر، هدررفت منابع آب، تغییر کاربری اراضی نامتناسب با ظرفیت های آبی و همچنین مداخلات انسانی و توسعه زیرساخت های خاکستری، مهم ترین عوامل کاهش تاب آوری تهران در برابر خشکسالی هستند. در چنین شرایطی، تصمیم گیری و شناسایی اولویت ها برای حل تنش آبی چالشی جدی خواهد بود. این پژوهش با هدف ارائه راهکارهای چندمقیاسی کاهش خشکسالی با تکیه بر ظرفیت های منظر تهران، به این پرسش پاسخ می دهد که استراتژی های اصلی کاهش ریسک در سطح کلان و ابزارهای مناسب در سطح خرد کدام اند. در اینجا اصلی ترین راه حل ها به شیوه تحلیل محتوای آرای خبرگان در پنل های مشارکتی و مبنی بر شناسایی علل آسیب پذیری تهران ازطریق نقشه های شناختی و سناریوهای مستخرج از آن به دست آمده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که راهکار مواجهه و کاهش پیامدهای خشکسالی در تهران، تلفیقی از راه حل های طبیعت بنیان و راه حل های خاکستری است. تغییر در راهبردهای مدیریت شهری، اصلاح الگوهای جمعیتی و توسعه شهر، احیای اکوسیستم های طبیعی و تغییر ذهنیت شهروندان نسبت به مسئله کمبود آب از دیگر از راه حل های پیشنهادی هستند. از میان راه حل های مبتنی بر طبیعت، روددره ها ابزاری مهم در اصلاح الگوی توسعه شهر هستند. به کارگیری این راه حل ها نیازمند اتخاذ راهکارهای یکپارچه در سطوح «نهادی- کالبدی» در کنار ارتقای برنامه های اجتماعی و اقتصادی خواهد بود.
ارزشیابی عوامل انعطاف پذیری بر کیفیت تعلق پذیری مجتمع های مسکونی
حوزههای تخصصی:
با گسترش جوامع انسانی ؛ الگوهای رفتاری به سبب تغییر در الگوهای مکانی ناشی از تغییر سطح اجتماعی خانوار، نیازمند تغییر در محیط هستند.زیرا با تغییر سطح اجتماعی-فرهنگی خانوار، نحوه ارتباط با اطرافیان، نیازهای فضایی، ترکیب بندی فضایی، حضور افراد جدید در خانوار و نیازهای فضایی متناسب با آن، تغییر نوع دلبستگی به مکان در افراد در طی زمان تغییر خواهد کرد.بر این اساس طبقه بندی مؤلفه های کیفی سازنده فضاهای مسکونی با تراکم متوسط شهر تهران و استخراج مؤلفه های کیفی انعطاف پذیری کالبدی، فعالیتی و ادراکی و ارزش گذاری آنها در مقیاس مجتمع مسکونی و همچنین نحوه و میزان تأثیرگذاری مؤلفه های فرم کالبدی را در ایجاد حس دلبستگی به مکان و در پی آن ارتقای کیفیت فضاهای مسکونی هدف اصلی این پژوهش است.روش تحقیق پژوهش مذکور از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای پیمایش است.با توجه به تعداد جامعه آماری تعداد حجم نمونه 50 عدد ارزیابی شده است .براساس اطلاعات ماتریس همبستگی همه روابط ما بین مولفه های انعطاف پذیری و تعلق پذیری معنادار شده است به جز رابطه بین تنوع پذیری با متغیرهای عملکردی/ فعالیتی، احساسی/ ادراکی و تعلق پذیری که معنادار نشده است.نتایج به دست آمده نشان داد میانگین پاسخگویی به مولفه های احساسی/ ادراکی تعلق پذیری با مقدار 52.12 بالاترین امتیاز را دارد.
شناسایی و اولویت بندی عوامل فرهنگی - اجتماعی تأثیرگذار بر ماندگاری مسکن معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مسیر حفظ سرمایه های ملی، جلوگیری از تخریب ساختمان ها و افزایش عمر مفید بناها، نقش مهمی دارد. ازاین رو، این پژوهش به جنبه های فرهنگی - اجتماعی عوامل تأثیرگذار بر فرایند عمر مفید مسکن معاصر ایران می پردازد. شناخت عوامل فرهنگی - اجتماعی مؤثر بر ماندگاری مسکن معاصر، اولویت بندی و مقایسه آن ها (از دید متخصصان و افراد عادی) و تبیین نقش فرهنگ و باورهای جامعه بر طولانی بودن عمر مفید معماری مسکن را می توان از اهداف پژوهش برشمرد. ماهیت پژوهش، کاربردی و ازنظر رویکرد، از نوع پیمایشی است. در این پژوهش، از روش دلفی برای شناسایی و تحلیل سلسله مراتبی برای اولویت بندی عوامل استفاده شد. در ابتدا معیارهای فرهنگی - اجتماعی مؤثر بر ماندگاری مسکن توسط متخصصان تدقیق و ارزیابی گردید که ده عامل مؤثر بر عمر مفید مسکن شناسایی شدند. عوامل، شاملِ حس تعلق، انعطاف پذیری، روزآمدی، رسانه، ایفای نقش بهره بردار در روند طراحی و ساخت، شأن و طبقه اجتماعی، همسایگی، دسترسی و خدمات محلی شهر، کیفیت فضایی و امنیت هستند. در گام های بعد «سنجش معیارهای استخراج شده از دیدگاه مردم»، «رتبه بندی» و «وزن دهی معیارهای یافت شده توسط جامعه متخصصان» با کمک روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) صورت گرفت. نتایج پژوهش، به صورت جمع بندی مقایسه ای بین اولویت بندی دیدگاه مردم و متخصصان دررابطه با معیارهای فرهنگی - اجتماعی نشان داد که عموم مردم و متخصصان در اهمیت دو عامل امنیت و کیفیت فضایی، به عنوان مهم ترین عوامل فرهنگی و اجتماعی مؤثر بر ماندگاری مسکن، اتفاق نظر دارند.
معماری پایدار جزیره قشم: درس هایی برای طراحی انرژی کارا در اقلیم گرم و مرطوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
۱۷۴-۱۵۳
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف این پژوهش، بررسی ظرفیت های معماری سنتی جزیره قشم به منظور استخراج راهکارهایی برای طراحی انرژی کارا و سازگار با اقلیم گرم و مرطوب است. در این راستا، پژوهش بر حفظ منابع انرژی برای نسل های آینده، ارتقای فرهنگ مصرف بهینه، کاهش یارانه های مستقیم سوخت، کاهش آلاینده های زیست محیطی، و استفاده از مصالح بومی و عناصر اقلیمی تمرکز دارد. روش ها: روش تحقیق به کار رفته در این مطالعه از نوع کاربردی بوده و داده ها از طریق سفر میدانی به جزیره قشم گردآوری شده است. ابزار گردآوری داده ها شامل مشاهده مستقیم معماری بومی، بررسی منابع مکتوب محلی، مصاحبه با ساکنان، دانشجویان معماری، و اساتید دانشگاهی در منطقه بوده است. با توجه به شرایط اقلیمی خاص جزیره، دو نمونه موردی شامل خانه های سنتی «مغ» در قشم و بافت سنتی بندر لافت انتخاب شدند و با استفاده از روش توصیفی–تحلیلی و تطبیقی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: پژوهش حاکی از آن است که طراحی معماری سنتی منطقه با بهره گیری هوشمندانه از عناصر اقلیمی نظیر بادگیر، حیاط مرکزی، بازشوهای کنترل شده و مصالح بومی، توانسته در تأمین آسایش حرارتی و کاهش نیاز به انرژی های فسیلی نقش مؤثری ایفا کند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که بهره گیری از اصول معماری سنتی قشم می تواند به عنوان الگویی بومی، مؤثر و پایدار برای طراحی انرژی کارا در معماری معاصر اقلیم های گرم و مرطوب ایران مورد استفاده قرار گیرد.
نقش آفرینی مردم در حفاظت از میراث معماری؛ بررسی و آسیب شناسی رویه های موجود در زمینه بافت تاریخی شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۶
122 - 139
حوزههای تخصصی:
تجربیات جهانی و منشورهای بین المللی حاکی از آن است که مشارکت مردمی در حفاظت از میراث معماری، به ویژه زمانی که سازمان های متولی در انجام کامل وظایف خود با محدودیت مواجه می شوند، راهکاری مؤثر و در دسترس است. دراین میان، جذب جامعه محلی به فعالیت های مربوط به حفاظت از میراث معماری، علاوه بر نتایج مثبت عملی، می تواند حس تعلق و ارزش گذاری به فرهنگ و تاریخ را درمیان مردم تقویت کند. بااین حال، بررسی های انجام شده در کشور ما نشان می دهد که ساکنان محلی در فرایندهای حفاظت از میراث معماری کمتر دیده شده یا حتی نادیده گرفته شده اند. در این پژوهش، با درنظر گرفتن شرایط خاص سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شهر یزد، از رویکرد کیفی و روش تئوری زمینه ای استفاده شده است. تحلیل تماتیک انعکاسی به منظور شناسایی آسیب ها و چالش های موجود در راه نقش آفرینی ساکنان در حفاظت از میراث معماری انجام گرفته و سپس اعتبارسنجی نتایج کیفی ازطریق یک پیمایش کمی با استفاده از پرسش نامه صورت گرفته است. نتایج نشان می دهد که یک تقابل چندوجهی میان ساکنان بافت تاریخی شهر یزد و نهادهای دولتی در فرایندهای حفاظت شکل گرفته است. این تقابل ها به خروج تدریجی ساکنان از بافت تاریخی و نیز فرسایش و تحلیل توان اجرایی نهادهای دولتی منجر شده است.