فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۵٬۹۹۲ مورد.
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
11 - 12
حوزههای تخصصی:
هیدگر درباره بسیاری از موضوعات مرتبط با طور خاص وجود آدمی، تفاسیری بدیع را در آثارش ارائه کرده است. اندیشه های او در مورد انسان، از برخی جهات با آراء ملاصدرا قابل مطالعه تطبیقی است. یکی از این جهات، باور هر دو فیلسوف به تعالی و سعه وجودی «انسان» است. بعقیده هر دو اندیشمند، انسان جوهری محبوس در خود نیست؛ او که سرچشمه امکانات است و به امکانات خود نیز آگاهی دارد، توانایی «شدن» دارد و میتواند آنچه فعلاً نیست، باشد، از وضع موجود گذر کند و تعالی یابد. در عین حال که شباهت فوق میان اندیشه این دو متفکر وجود دارد، اما باید این نکته را در نظر داشت که در نظام هستی شناسی ملاصدرا نفس انسان بدلیل تجرد ذاتیش، همواره دارای درک و فهمی از هویت تعلقی خویش نسبت به وجودی نامحدود و حقیقتی بینهایت است. نفس انسان که تمام حدود هستی را در خود جمع دارد، در سیر مراحل برون خویشی خود، میکوشد که با تقرب و تشبه به آن حقیقت بینهایت، وجود خویش را معنا بخشد. سیر تکاملی نفس پس از مرگ نیز برای رسیدن به مرتبه فوق عقلانی ادامه دارد. در مقابل، در نظام هستی شناسی هیدگر، حقیقت مبتنی بر «دازاین» است. حقیقی بودن دازاین بدین معناست که او تنها موجود در جهان است و بی آنکه تعلقی به قدرت مرموز و ماورایی داشته باشد، همواره از پیش، نسبت به همه آنچه جزئی از جهان اوست، آگاه است و پیوسته اشیاء را بدون هیچگونه حجابی، در آشکاری و گشودگی در می یابد. بهمین دلیل دازاین در تعالی و استعلا، متکی به خود است؛ تعالی دازاین با انگیزه به فعلیت رساندن امکانات وجودیش، تا مواجهه با مرگ ادامه دارد و مرگ آخرین امکان وجودی دازاین است که با وقوعش به تمامیت خود میرسد.
ارزیابی وجودشناختی تئوری تبیین کثرت در نظام وحدت گرای صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
87 - 100
حوزههای تخصصی:
صدرالمتألهین نظام فلسفی خود را بر مبانی متعددی استوار ساخته است که پذیرش هر یک نتایج مهمی را به دنبال خواهد داشت. از مهم ترین این مبانی «اصالت وجود» است که اعتقاد به آن منجر به پذیرش نظریه مشهور «وحدت وجود» خواهد شد؛ دیدگاهی که بر نفی تباین وجودها استوار است. از سوی دیگر، مبنای «تشکیک در وجود» نیز از ارکان نظام حکمت صدرایی است که به او این امکان را داده است که کثرت ممکنات را به رسمیت بشناسد. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این سؤال محوری است که صدرا چه تبیینی از کثرت موجود ارائه می کند که در عین به رسمیت شناختن آن، به نفی وحدت گرفتار نیاید. فرضیه پژوهش این بوده است که آرای وجودشناختی صدرالمتألهین در باب تشکیک تفاضلی، او را بدون عدول از دو مبنای اصالت وجود و وجود رابط معلول، به اثبات کثرت موجود موفق ساخته است.
مطالعه انتقادی استناد ملاصدرا به حدیث بطون هفت گانه قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۱)
133 - 144
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم برای هدایت انسان ها و وصول آنان به سعادت ابدی فرو فرستاده شده است؛ چه اینکه مخاطب قرآن نیز انسان ها با همه مراتب مختلف و تنوع استعدادهای شأن است. با نظر به همین نکته، قرآن خود مراتبی داشته و افزون بر مرتبه ظاهری، بطونی دارد که هر انسانی نسبت به استعداد خویش از آن جرعه می نوشد. ملاصدرا با استشهاد به حدیثی در م ورد بط ون هفت گانه ق رآن کریم، آن را به مراتب هفت گانه سیر و سلوک انسانی تطبیق می دهد و بر آن است که هر یک از بطون قرآنی منطبق با مرحله ای از سیر انسانی می باشد. پرسش اصلی تحقیق حاضر آن است که چه نقدهایی بر ملاصدرا در استناد به حدیث بطون هفت گانه قرآن کریم وارد است؟ یافته های پژوهش در روشی تحلیلی انتقادی به کلمات صدرالمتألهین نشان می دهد: هر چند احادیثی در منابع روائی شیعی یافت می شود که قرآن را دارای ظاهر و باطنی می داند، اما عدد مورد استناد ملاصدرا دقی ق نب وده و نمی ت وان ب ه ای ن ع دد در تحلی ل های هستی شناختی سیر انسانی تمسک جست. همچنین حدیث یادشده در جوامع روائی ما یافت نشده و احادیث شیعی فقط در بطون داشتن قرآن کریم با حدیث مورد نظر ملاصدرا اشتراک دارند.
سازه شناسی حکمت عملی و نقش صناعات پنجگانه در آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
81 - 98
حوزههای تخصصی:
میان حکمت عملی و حکمت نظری رابطهیی ناگسستنی وجود دارد. صناعات خمس نیز بعنوان بخشی از حکمت نظری میتواند در حکمت عملی دخیل باشد. حکمت عملی گاهی بمثابه معرفت و دانش، و گاهی بمثابه خُلق یا فضیلت بکار میرود. پرسش تحقیق حاضر اینست که نقش صناعات خمس، اولاً، در تولید مؤلفههای شناختاری حکمت عملی و ثانیاً، در مبادی صدور فعل، چقدر و چگونه است؟ چه عوامل و متغیرهایی از صناعات خمس، سازنده حکمت عملی هستند؟ اهمیت بیان رابطه آن دو در اینست که ملکات نفسانی، به هویت انسان تعین میبخشند و صناعات خمس ملکات نفسانیند که میتوانند با تأثیرگذاری بر مبادی صدور فعل، در تعین هویت انسان نقش داشته باشند و در نتیجه، تمام شئون زندگی بشر مانند زندگی علمی، اجتماعی، سیاسی و... را تحت تأثیر قرار دهند. در این نوشتار ابتدا صناعات خمس و بطور خاص، ویژگیهای مشترک آنها از کتابهای منطقی استخراج شده و سپس با روش توصیفی ـ تحلیلی تأثیر آنها در مؤلفههای حکمت عملی دانشی و خُلقی بررسی میشود. در بخش نخست، چرخش معرفتی از تصورات و تصدیقات خطایی، اثربخشی در روششناسی حکمت عملی، شکلگیری مفاهیم اعتباری در مقام عمل و حصول تعقلات عقل عملی برای انواع انسانها، و در بخش دوم، انتظامبخشی به وظایف ویژه عقل عملی، مهارت تطبیق امور شناختی بر امور اجرایی، تأثیر در مبادی شناختی صدور فعل و شکلدادن به کنشهای انسانی، بعنوان نتایج تحقیق حاصل شده است.
شروط جدید درستی و اعتبار استدلال؛ منطقی یا معرفت شناختی (آشنایی با انواع مغالطات در یک نقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
95 - 123
حوزههای تخصصی:
در منطق کلاسیک، قاعده های استنتاج اجازه می دهند از مقدمه های ناسازگار هر نتیجه ای و قضیه از هر مقدمه ای استنتاج شود. حاج حسینی در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق که ویرایش دوم آن در سال ۱۴۰۰ منتشر گردید با افزودن دو شرط جدید به شروط درستی و اعتبار استدلال در منطق کلاسیک، تعریف جدیدی از درستی و اعتبار استدلال ارائه کرده است که راه های اثبات این دو پارادوکس را مسدود می کند. بر اساس این تعریف، استدلال درست / معتبر است اگر و تنها اگر علاوه بر احراز شروط درستی و اعتبار استدلال در منطق کلاسیک، اگر نتیجه استدلال، نحوی ناسازگار/ معنایی ناسازگار نباشد، مقدمه های آن با هم مجموعه ای نحوی ناسازگار/ معنایی ناسازگار تشکیل ندهند و اگر همه مقدمه های استدلال، اصل موضوع یا قضیه/ صدق منطقی نباشند، نتیجهٔ آن، قضیه/ صدق منطقی نباشد. اسدالله فلاحی در مقاله «منطق و معرفت بخشی در نظام های حاج حسینی» در نشریه هستی و شناخت، دورهٔ ۹، شمارهٔ ۱، مبانی معرفتی نظام های تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی را نقد نموده و مدعی شده است که شروط جدید درستی و اعتبار استدلال در این کتاب، شروطی معرفت شناختی و نه منطقی هستند. در این مقاله به این نقدها پاسخ می دهیم و نشان می دهیم که این نقدها آلوده به انواع مغالطات هستند. به علاوه، پیشنهاد معرفت شناختی بودن این شروط نیز مسبوق به پیش فرض هایی است که در این کتاب مورد پذیرش نیست.
بررسی تطبیقی «نظریه فطرت» مطهری و «عقل عملی» کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۰)
113 - 136
حوزههای تخصصی:
استاد مرتضی مطهری بعنوان یکی از اندیشمندان برجسته در حوزه فلسفه اسلامی، و ایمانوئل کانت از متفکران بزرگ فلسفه غرب، نظریاتی نوآورانه را از خود برجای گذاشته اند. در نظام فکری استاد مطهری «نظریه فطرت»، از محوریترین و مهمترین مباحث است. او انسان را دارای سه مرتبه طبیعت، غریزه و فطرت دانسته و فطرت را نیز به دو بخش «فطرت شناخت» و «فطرت گرایش» تقسیم کرده است. عمده نوآوریهای مطهری بویژه در تبیین مباحثی همچون خدا، جاودانگی نفس و اخلاق در مباحث مربوط به فطرت گرایش بیان شده است. از سوی دیگر، کانت در مقام فیلسوفی بزرگ و تأثیرگذار، مباحث مابعدالطبیعه بویژه مسائلی همچون خدا، جاودانگی نفس و آزادی را به بوته نقد کشیده و حوزه این مسائل را از عقل نظری به «عقل عملی» منتقل نموده است. نظریه فطرت مطهری و بطور خاص، بحث گرایشهای فطری و مباحث مبتنی بر آن همچون اثبات خدا، جاودانگی نفس و اخلاق با نظریه عقل عملی کانت، بویژه مبحث اصول موضوعه عقل عملی یعنی آزادی، جاودانگی نفس و خدا کاملاً قابل مقایسه است. هدف از این تحقیق، مقایسه نظریه فطرت مطهری و نظریه عقل عملی کانت و بیان وجوه اشتراک آنها، یعنی شباهت کمال لایتناهی با خیر اعلی، شباهت روش اثبات جاودانگی، اثبات خدا و شباهت جایگاه فلسفه اخلاق از نظر مطهری و کانت میباشد. در این راستا، با روش توصیفی تحلیلی و تطبیقی بسراغ آثار این دو اندیشمند رفته ایم.
بررسی برهان های ابن سینا بر استحاله تناسخ مُلکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۸
245 - 267
حوزههای تخصصی:
تناسخ مُلکی عبارت است از تعلق نفس انسانی یا حیوانی به انسان، حیوان، نبات یا جماد. نظریه تناسخ مُلکی، رقیبی برای مسئله معاد به شمار می آید و از این روی، تبیین استحاله آن به عنوان مقدمه اثبات معاد، ضروری به نظر می رسد. ابن سینا دو برهان برای استحاله تناسخ مُلکی دارد. برهان اول در آثار متعدد او آمده و براساس آن، تناسخ، مستلزم اجتماع دو نفس در بدن واحد است؛ اما برهان دوم تنها در الإشارات و التنبیهات به صورت مجمل ذکر شده است. بوعلی تفصیل و بسط این استدلال را به مواضع دیگری از آثارش حوالت داده است؛ بدون آنکه این مواضع را مشخص کند. خواجه نصیرالدین طوسی، فخرالدین رازی و قطب الدین رازی تقریرهای متفاوتی درخصوص این استدلال به دست داده اند. اختلاف این تقریرها در تعداد شقوق بیان شده ازسوی ابن سینا به عنوان تالی قیاس استثنایی و نیز وجه استحاله این شقوق است. ازمیان این سه تقریر، تنها تقریر قطب الدین رازی با کلام شیخ الرئیس مطابقت بیشتری دارد و در دو تقریر دیگر، کمبود یا زیادتی نسبت به متن ابن سینا دیده می شود.
جایگاه زبان در علم مدنی فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
119 - 144
حوزههای تخصصی:
پس از تحول زبان شناسی فلسفی در قرن بیستم و پیدایش و تکامل مکاتب فلسفه تحلیل زبانی، نظریات علوم اجتماعی نیز در ارتباط با «زبان» مطرح شده و با نظر به وجه نمادین معانی زبانی، به عنوان نظریه فرهنگی نیز شناخته می شوند. با این حال، ابونصر فارابی از یکسو علم مدنی را به مثابه یک نظریه اجتماعی که درباره مُدن و اُمَم است، تعریف کرده و از سوی دیگر در بخش علم اللسان کتاب احصاء العلوم و با تفصیل بیشتری در کتاب الحروف، مخصوصاً در فصل دوم، امَم و مُدن را در پیوند با زبان و تکامل صناعات زبانی توضیح می دهد. مسئله تحقیق پیش رو، تحلیل نسبت زبان، امت و مدینه در فلسفه فارابی است. در این مقاله، نخست توضیح فارابی درباره علم مدنی و ویژگی مدن و امم از نظر او بیان گردیده و سپس به تحلیل نسبت میان زبان، امم و مدن در نظر فارابی پرداخته شده است. ماحصل تحقیق آن است که فارابی، تکامل امم را با تکامل صناعات زبانی پیوند زده و در مرحله ای از تکامل صناعات زبانی، بر رابطه فلسفه و دین تأکید می کند. به تبع این تفسیر، او از لفظ ملت به جای امت بهره می گیرد. نکته دیگر اینکه فارابی علی رغم پذیرش رابطه زبان و امت، به جهت تکیه بر ارتباط ملت و فلسفه، در نظام فکری خود گرفتار نسبی گرایی زبان شناختی نشده است.
تبیین مبانی فلسفی قدرت تأثیر فضای مجازی با تکیه بر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
3 - 27
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم دنیای امروز، سرعت گسترش فضای مجازی و قدرت بالای تأثیر آن در بین افراد و جوامع مختلف است. از سوی دیگر، یکی از شرایط پویایی حکمت متعالیه، مواجهه پیروان آن با پرسش های نوظهور و ارائه پاسخ و تبیین مبانی فلسفی این مسائل است. یکی از مواضع مواجهه پیروان حکمت متعالیه با دنیای مجازی، تحلیل فلسفی قدرت تأثیر فضای مجازی است. سٶال تحقیق این است که آیا می توان با تکیه بر نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، مبانی فلسفیِ قدرت تأثیر فضای مجازی را تحلیل کرد. در این پژوهش، نظریه اعتباریات علامه طباطبایی به عنوان یکی از پاسخ های قابل ارائه به پرسش فوق تبیین شده است. بر اساس این نظریه، صدور هر گونه فعل از سوی انسان، منوط به ادراکات اعتباری ایجادشده در ذهن است. قوای محرکه انسان پس از آگاهی نسبت به حوائج و نیازهای درونی و برای برطرف کردن این نیازها، معانی وهمیه ای را ایجاد می کنند که نقش واسطه در صدور فعل از سوی قوای فعاله انسان دارند. فضای مجازی با ماهیتی فراتر از عالم حس و نزدیک به عالم خیال، فرایند ایجاد این معانی وهمیه در ذهن را سرعت بخشیده و با جهت دهی ادراکات اعتباری، افکار و افعال انسان را تحت تأثیر قرار می دهد.
مقایسه و ارزیابی دو تحریر از اختلاط حقیقیه و خارجیه نزد شمس الدین سمرقندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
219-244
حوزههای تخصصی:
شمس الدین سمرقندی کتابی دارد در منطق به نام قسطاس الأفکار و شرحی بر آن نگاشته است به نام شرح القسطاس فی المنطق. نسخه های خطی هر کدام از این دو اثر در مبحث قضایای حقیقیه و خارجیه دو تحریر دارند که به نظر می رسد ناشی از تغییر آرای منطقی سمرقندی درباره قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه است. در تحریر اول این دو اثر، نسبت میان این قضایا در همه محصورات «عموم و خصوص مطلق» است؛ اما در تحریر دوم، این نسبت برای برخی محصوره ها به «عموم و خصوص من وجه» تغییر می کند. هم چنین، در تحریر نخست، یک قاعده کلی (ضابط) برای نتیجه گیری در اختلاط قضایای خارجیه، حقیقیه و ذهنیه ارائه می شود و در تحریر دوم قاعده کلی دیگری به جای آن معرفی می گردد. در واقع، تحریر دوم را می توان تصحیح برخی خطاهای تحریر اول در نظر گرفت. در این مقاله نشان خواهیم داد که این تلاش سمرقندی هرچند برخی مشکلات تحریر اول را بر طرف کرده اما همچنان برخی ایرادهای وارد بر آن را بی پاسخ گذاشته است. افزون بر این، بر تحریر دوم ایرادهای جدیدی وارد است که به تحریر اول وارد نمی شد. بنابراین، هیچ کدام از تحریرهای اول و دوم تحلیل درست و کاملی از اختلاط قضیه های سه گانه را ارائه نمی دهند.
مطالعه تطبیقی حدوث جسمانی نفس در کلام اسلامی و حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
99 - 117
حوزههای تخصصی:
«حدوث جسمانی نفس» از جمله مباحث مشترک کلام اسلامی و حکمت متعالیه است. در کلام اسلامی، دو رویکرد تَبَعی و اَصالی در این باب مطرح است؛ رویکرد تبعی، نفس را مشروط به حدوث مزاج معتدل در بدن، حادث دانسته و رویکرد اصالی، نفس را همچون دیگر اجسام و به نحو مطلق حادث می داند. دیدگاه حدوث اصالی نفس نیز نسبت به نحوه حدوث، تفسیرهای مختلفی ارائه کرده است؛ عرض بودن، یکسانی با هیکل محسوس، جسم لطیف بودن، جزء اصلی بدن، و جزء لایتجزا بودن نفس از آن جمله است. دلیل اصلی متکلمان بر حدوث مبتنی بر ناسازگاری قِدَم نفس با صفاتی چون قادر مختار بودن خداوند است. در مقابل، ملاصدرا معتقد به ناسازگاری میان حدوث زمانی نفس و تجرد ذاتی آن بوده و بر انگاره «جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء» تأکید دارد. مسئله تحقیق، مطالعه تطبیقی و تحلیل دیدگاه کلام اسلامی و حکمت متعالیه در مسئله حدوث نفس است. تفاوت میان رویکرد کلامی و فلسفی به مبانی هستی شناختی و انسان شناختی آن دو بازمی گردد. نظریه حدوث جسمانی نفس در کلام و فلسفه، علاوه بر اشتراک در برخی لوازم، دارای پیامدهای متفاوتی همچون تفاوت در ملاک هویت شخصی است. در این مقاله با روش تحلیلی تطبیقی، حدوث جسمانی نفس از دیدگاه کلام اسلامی و حکمت متعالیه مورد واکاوی قرار گرفته و نقاط تلاقی و تمایز آن دو در مبانی و لوازم برجسته گردیده است.
چالش نیچه برای فلسفه در اندیشه لئو اشتراوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
233 - 282
حوزههای تخصصی:
لورنس لمپرت (2024-1941 م) را بزرگ ترین نیچه شناس معاصر آمریکای شمالی دانسته اند. مضمون اصلی آثار او را می توان تبیین مفهوم تاریخ نیچه ای فلسفه خواند؛ تاریخ جدیدی از فلسفه که در آن فیلسوفان اصیل فیلسوفانی هستند که فرمان می دهند و قانون می گذارند. از این منظر، فلسفه با دو چالش مهم نظری و عملی مواجه است. چالش نظری در کشف حقیقت عبارت است از مواجهه با حقیقت مرگ بار، که در آن بودن به مثابه خواست قدرت بودن است. چالش عملی فلسفه این است که این حقیقت را به امری زیستنی بدل کند؛ چالشی که اشتراوس آن را چالش فلسفه برای فرمان روایی بر دین می داند. مقاله «چالش نیچه برای فلسفه در اندیشه لئو اشتراوس» به منظور تبیین این چالش ها و چاره ای که نیچه برای آن ها اندیشیده است، به نگارش درآمده است. در مقدمه توضیحی بر این مقاله کوشیده ام تا ابتدا زندگانی و آثار پروفسور لمپرت را مختصراً معرفی نمایم، سپس نکات اساسی فهم لمپرت از نیچه را بیان کنم، و در نهایت، دورنمایی از ساختار استدلالی مقاله را در برابر خواننده قرار دهم.
اصل «تمایز وجود از ماهیت»: بررسی تطبیقی دیدگاه ابن سینا و توماس آکوئینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
145 - 168
حوزههای تخصصی:
بر اساس اصل «تمایز وجود از ماهیت»، که از جمله مهم ترین اصول مابعدالطبیعه ابن سینا به شمار می رود، ماهیت فی حد ذاته فقط مشتمل بر ذاتیات خود است و برای موجود شدن باید عنصر مابعدالطبیعی وجود از خارج و از سوی علت موجِده بر آن عارض شود. ابن سینا بر مبنای این اصل، اصل مهم «تمایز واجب از ممکن» را نیز تأسیس می کند و بر مبنای این دو اصل، مسئله خلقت و اثبات وجود خدا را تبیین فلسفی می نماید. برخی عبارات ابن سینا در شرح و تبیین تمایز وجود بر ماهیت، موجب ایجاد خوانش های متفاوت از کلام او شده است. یکی از مهم ترین این خوانش ها، خوانش ابن رشد است که از طریق ترجمه آثار او و پیروانش در میان متفکران قرون وسطی نیز رواج پیدا کرده است. بر اساس دیدگاه ابن رشد، ابن سینا تمایز ماهیت و وجود را خارجی می داند و معتقد است که وجود همانند مقولات عرضی، بر ماهیت عارض می شود. اما دقت در عبارات ابن سینا نشان می دهد که مقصود او از عرضی دانستن حمل وجود بر ماهیت، به این معناست که وجود جزء ذات و ذاتیات نیست و از خارج بر ذات و ماهیت عارض می شود؛ نه اینکه وجود همانند اعراض مقولی بر ماهیت عارض شود. توماس آکوئینی نیز هرچند که تحت تأثیر ابن رشد، اصل تمایز خود را متفاوت از ابن سینا می داند و در برخی موارد جزئی از ابن سینا متفاوت است، ولی بررسی آثار او نشان می دهد که در چارچوب اصلیِ اصل تمایز، متأثر از ابن سیناست و در شرح و تبیین آن، تفاوت عمده ای با ابن سینا ندارد.
تحلیل تأثیر نظریه فطرت دینی در دیدگاه های روان شناختی
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
45 - 64
حوزههای تخصصی:
توسعه بخشی به مطالعات برون دینی در مسئله فطرت، موجب شد تا مقاله حاضر به بررسی معنویت ارائه شده در برخی دیدگاه های روان شناسی بپردازد و شاخصه های برجسته نظریه فطرت را در نگرش آنان جستجو کند. اگرچه روان شناسان، فطرت را مفهومی اعم از غریزه و شامل امور تکوینی انسان می دانند و دین را نیز گاه معادل با هرگونه معنویت گرایی دانسته اند، اما با تأمل در آرای آنان می توان ادعا نمود که در نظرگاه ایشان، فطرت برآیندی از یک نگاه دقیق به رابطه معنویت گرایانه انسان و جهان است که حد متعالی آن، در رسیدن به خدا نُمود کامل می یابد که می توان آن را به نوعی اشاره به مفهوم فطرت در زبان دین تلقی کرد. البته این توجه وجود دارد که مبانی روان شناسان و نیز اهداف مد نظر آنان در نظریاتشان، متفاوت از مبانی و نیز اهداف دینی است. بااین حال، به نظر نگارنده، حاصل این جستار، نگرشی نوین در مسئله فطرت و راه حل دیگری در پاسخ به شبهه انحصارگرایی فطرت در مطالعات درون دینی خواهد بود.
لذت و رنج ازمنظر بوعلی سینا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی (مشکوه النور) سال ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۸
269 - 288
حوزههای تخصصی:
طبیعت انسان برمبنای کسب لذت های پایدار و رهایی از هرگونه رنج و درد آفریده شده است؛ چنان که بسیاری از خواسته های او تحت الشعاع همین میل طبیعی قرار می گیرند. در این پژوهش کوشیده ایم ازمیان نظرات فلاسفه اسلامی، دیدگاه های بوعلی سینا و علامه طباطبایی درباره لذت و رنج را بسنجیم و با یکدیگر تطبیق دهیم؛ لذا پرسش اصلی نوشتار حاضر، این است که بوعلی سینا و علامه طباطبایی درباره لذت و رنج، چه دیدگاه هایی دارند و چه تفاوت ها و شباهت هایی میان دیدگاه هایشان درباره این مسئله وجود دارد. در رویکردی توصیفی- تطبیقی به دیدگاه های این دو دانشمند، وجوه اشتراک آنان درباره این مسئله، چنین سامان یافته است که هردوی آن ها لذت و رنج را ازسنخ ادراک دانسته و مهم ترین تقسیم بندی خود را بر همین پایه بنا نهاده اند. برخی تفاوت های موجود میان دیدگاه های آنان نیز چنان است که ازنظر بوعلی سینا لذت و رنج، کیفیاتی نفسانی و عارض بر نفس اند و ازنظر علامه طباطبایی، لذت و رنج، اموری وجودی و عین نفس قلمداد می شوند. تفاوت در برخی اقسام، مصادیق و نوع تقابلشان نیز از دیگر اختلافات این دو متفکر در بحث پیشِ روی است.
رب النّوع انسانی یا حقیقت نفس ناطقه از دیدگاه افضل الدّین کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افضل الدّین کاشانی از جمله فیلسوفانی است که بر سیاق حکمای اشراقی، به دو عالم جسمانی و روحانی قائل است و برای هر نوعی از انواع در این عالم جسمانی، یک صورت نوعی به عنوان کلّی مطلق در عالم نفسانی برمی شمارد. فلاسفه اسلامی - به ویژه اشراقیون –رب النّوع انسانی را برابر می دانند با «عقل دهم» یا همان «روح القدس» (جبرئیل) که واسطه فیض حقّ است. مسئله اصلی مقاله حاضر آن است که افضل الدّین کاشانی چه دیدگاهی درباب رب النّوع انسانی دارد و حقیقت نفس آدمی را به عنوان اصل برین او چگونه تعریف می کند؟ روش تحقیق در این مقاله، روش تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای است. داده های تحقیق نشان می دهد که باباافضل کاشانی برخلاف دیگر فلاسفه، حقیقت نفس انسانی و رب النّوع او را فرشته مرگ (عزرائیل) معرفی می کند. تاکنون پژوهندگانی که درباره آثار باباافضل تحقیق کرده اند به این وجه تمایز دیدگاه او و دیگر فلاسفه درباب ربّ النّوع انسانی اشاره ای نکرد ه اند. نتایج تحقیق آن است که با بررسی دیدگاه این فیلسوف، پیوند میان فلسفه اسلامی با حکمت و عرفان را روشن خواهد شد، چراکه باباافضل با طرح عزرائیل به عنوان ربّ النّوع انسانی، حاصل کار نفس را مرگ اختیاری یا مقام فنا می داند.
پیامدهای انسان شناختی و معادشناختی دیدگاه صدرالمتألهین درباره نفس
منبع:
معارف حکمی جامعه سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵
23 - 52
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های انسان شناسانه در هر نظام فلسفی، اساسی ترین و تأثیرگذارترین آرای فیلسوف به حساب می آید؛ زیرا غایت فلسفه، چیزی جز به کمال رسانیدن انسان در سیر علمی و عملی خود نیست. مدل انسان شناسی صدرا، با تفاوت های بنیادینی که با مدل های پیش از خود دارد، با ابتنا به اصولی همچون: اصالت وجود، تشکیک وجود، حرکت اشتدادیِ وجودی و اتحاد عالم و معلوم، نفس انسان را امری جسمانی، پویا، متحرک و از همه مهم تر، خویش ساخته ارادی می داند. در چنین رویکردی، انسان ها صرفاً بر اساس فطرت اوّلیه خود، نوع واحد بوده و حیوان ناطق، جنسِ مشترکِ انواع انسانی محسوب می شود. فصلِ محصّل این معنای جنسی و محقّقِ نوع خاص، «نفس» است. اصلی ترین مواد سازنده و نسّاج نفس در مراتب مختلفِ وجودی، ادراکات، هیئآت و ملکات نفسانی است. با توجه به اختلاف ادراکات و ملکات در افراد مختلف، تفاوت نفوس انسانی از نظر ملاصدرا، تفاوتی جوهری و ذاتی بوده و انسان ها بر اساس فطرت ثانیه، دارای انواع و اجناس مختلفی خواهند بود. در این مقاله، ضمن بررسی نظرگاه صدرا در باب نفس و کثرت نوعیِ نفوس انسانی، به تبیین و تحلیل برخی از پیامدهای مهم انسان شناختی و معادشناختی آن پرداخته ایم؛ از جمله: توجیه عقلانیِ خودسازی و خودمراقبتی، تعدّد و تفاوت نسخه های اخلاقی برای تربیت افراد متناسب با مسیر حرکتیِ نفس آنها، مبنا بودن ملکات برای حقیقت و شخصیت انسانی و نیز صورت اخروی او، صعوبت توبه و تغییر ملکات، تنوع مسیرها با توجه به وحدت راه و رونده، کثرت میزان ها متناسب با شخصیت وجودی افراد، تعدد بهشت و جهنم متناسب با ملکات راسخ در افراد و... . توجه به اصول نفس شناسی صدرایی و ملاحظه انسجام و سازواری آنها، بیانگرِ توان تبیینی، توجیهی و پاسخگویی این نظام فکری به بسیاری از مسائل غامض در باب نفس خواهد بود.
مقایسه دیدگاه ملاصدرا و ویلیام رو در باب اختیار خداوند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
189 - 209
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا و ویلیام رو، از دو سنت فلسفیِ مختلف به مسئله «اختیار خداوند» پرداخته و به نتایج متفاوتی رسیده اند. هر دو فیلسوف توافق دارند که اراده خداوند بر خلق عالم، واجدِ ضرروتِ ازلی است. تفاوت در این است که ملاصدرا با تمسک به رویکرد سازگارگرایانه در باب اختیار، معتقد است همچنانکه در خصوص آدمی، ضرورتِ بالغیر اراده منافاتی با اختیار ندارد؛ در خصوص خداوند نیز ضرورتِ ازلیِ اراده منافاتی با اختیار او ندارد. در مقابل ویلیام رو، با تمسک به تلقّی آزادی گرایانه از اختیار، معتقد است ضرورتِ ازلیِ اراده جایی برای اختیار خداوند باقی نمی گذارد و قیاس میان ضرورت بالغیر، در خصوص انسان، و ضرورت ازلی در خصوص خداوند، مع الفارق است. در این مقاله با تحلیل استدلال های دو فیلسوف بدین نتیجه رسیدیم که در مجموع موضع ویلیام رو قابل دفاع تر است؛ زیرا اولا دیدگاه رو با شهودات زبانی-اخلاقیِ ما سازگار تر است؛ ثانیا وجوه معقولی برای تفکیکِ حکم ضرورت بالغیر و ضرورت ازلی، از حیث لزوم/عدمِ لزومِ جبر، وجود دارد.
اختلاط حقیقیه و خارجیه: ضرب های منتج و نتایج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شمس الدین سمرقندی در دو کتاب قسطاس الأفکار و شرح القسطاس درباره قیاس های مختلط از حقیقیه و خارجیه، دو دیدگاه متفاوت را به دست داده است که تحت عنوان های «تحریر اول» و «تحریر دوم» در مقالات دیگری به آن ها پرداخته و نشان داده ایم هرکدامشان دچار خطاهای متعددی هستند و از این روی، هیچ کدام از آن ها تحلیلی درست و کامل از اختلاط قضیه های حقیقیه و خارجیه به دست نمی دهند. در این مقاله قصد داریم نتایج درست اختلاط این قضایا را به دست دهیم؛ به گونه ای که برپایه مبانی فکری منطق دانان مسلمان همچون سمرقندی، هیچ اعتراضی بر این نتایج وارد نباشد و بتوان آن ها را تقریری کاملاً درست از اختلاط قضایای حقیقیه و خارجیه دانست. در هریک از شکل های چهارگانه قیاس ارسطویی، اختلاط خارجیه-حقیقیه و حقیقیه-خارجیه را جداگانه بررسی کرده ایم؛ همچنین ضرب ها و اختلاط های عقیم و منتج را به صورت موردی مشخص کرده و نتایج هر ضرب و اختلاط منتج را جداگانه نشان داده و نتایج قابل اثبات را اثبات کرده ایم. بررسی اختلاط های عقیم و نتایج غیر قابل اثبات، نیازمند بررسی نظام مند مثال های نقض است که آن را به مقاله ای دیگر وامی گذاریم.
تحلیل حشر تبعی از منظر صدرالمتألهین و مواجهه با اشکالات رجوع الی اللّٰه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
243 - 268
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا براساس مبانی خود، معاد و حشر را تبیین کرده است. یکی از نکات مهم و مفید که در تبیین او وجود دارد، ولی به آن کمتر توجه شده، حشر تبعی و استقلالی است. صدرالمتألهین خود اصطلاح تبعی و استقلالی را مطرح نکرده، ولی محقق سبزواری در تعلیقه خود بر اسفار به آن اشاره کرده است. صدرالمتألهین بر این باور است که حشر یعنی ارتقاء درجه وجودی و رهیافتی به عالم فوقانی که با حرکت اشتدادی جوهری امکان دارد. همه موجودات عالم طبیعت به حرکت جوهری اشتداد پیدا کرده و مرتبه وجودیِ شان ارتقاء می یابد. حشر آنان همین مرتبه ای است که به آن نائل آمده اند. علاوه بر این نوع حشر که استقلالی است، می توان حشر تبعی نیز برای موجودات پذیرفت. معلول عین ربط به علت بوده و به صورت اجمال در مرتبه علت موجود است. علت او نیز عین ربط به علت خویش بوده و نزد او حاضر است. حضور معلول نزد علتِ علت را حشر تبعی گویند. در این مقاله تلاش کردیم بحث حشر تبعی و استقلالی را به گونه ای تبیین کنیم تا راه حلّی برای مشکلات و معضلاتی پیش رویِ تبیین فلسفی حشر و رجوع الی اللّٰه باشد. بر این اساس، همه مراتب هستی از اخس مراتب گرفته تا اشرف مراتب، به سوی حق تعالی رجوع دارند.