فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۸۱ تا ۵۰۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
243 - 268
حوزههای تخصصی:
بررسی آرای غزالی و ملاصدرا در مسئله وحدت شخصیِ وجود نشان می دهد که به رغم اختلاف مبانی، در دستیابی به نتایج و اهداف این بحث اتفاق نظر دارند. ملاصدرا در مواضع مختلف از آثار خود به آرای غزالی در مسئله وحدت شخصی وجود استناد کرده و دیدگاه غزالی را مؤید جمع بین روش عقلی و شرعی در این مسئله به شمار آورده است. ملاصدرا در تحلیل این مسئله، در مراحلی به آرای غزالی استناد کرده است، ازجمله: 1. کثرت ممکنات، که بر طبق آن باور به وحدت شخصی وجود به معنای انکار وجود ممکنات نیست؛ 2. وجود حقیقی خداوند و وجود مجازی ممکنات، که براساس آن وجود خداوند متعال و وجه او تنها وجود حقیقی است و ماسوای حق، وجود مجازی دارند. سؤال اصلی این است که «ملاصدرا در مسئله وحدت شخصی وجود چه استفاده هایی از آرای غزالی داشته و با استناد به آن ها به چه نتایجی دست یافته است؟» این نوشتار، از روش عقلی و استدلالی و به تناسب مسئله نیز از روش نقلی و آیات قرآن بهره جسته است. ملاصدرا براساس مبانی فلسفی خود و با استفاده از آرای غزالی در این مسئله به حل برخی مسائل فلسفی و کلامی پرداخته است، مانند: «معرفت داشتن تمامی موجودات»، «تبیین طریقه صدیقین» و «نسبت توحید الخاصی با اختیار بندگان»؛ هرچند هدف اصلی خود از این استناد ها را مطابقت عقل و شرع بر شمرده است. حاصل آنکه، گفتمان فکری غزالی و ملاصدرا قرابت های بسیار جدی دارد.
بررسی انتقادی دیدگاه بودا درباره رنج از منظر نهج البلاغه
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
137 - 163
حوزههای تخصصی:
رنج، مفهومی است که به ادراک و احساس درونی انسان ها هنگام ناخشنودی و نارضایتی مربوط می شود. بررسی درد و رنج های انسان، منشأ آن، شیوه مواجه و راه درمان آن از موضوعات اساسی مطالعات بشر در هر دوره ای بوده است. یکی از نظریه پردازان درباره رنج آلودی جهان و راه رهایی از آن «بودا» است. در نهج البلاغه نیز دنیا خانه رنج و بلا دانسته شده و از رنج حقیقی انسان دردمند که ناشی از جداافتادگی او از خالق خویش می باشد، سخن گفته شده است. این نوشتار دیدگاه بودا درباره رنج را با استفاده از معارف بلند امام علی علیه السلام در نهج البلاغه بررسی و نقد کرده و همسویی ها و ناهمسویی های این دو دیدگاه را به تصویر می کشد. اگرچه دیدگاه بودا در اصل پذیرش رنج و منشأ آن، در نهج البلاغه پذیرفته شده ولی در نوع نگاه به رنج های دنیوی، شناخت انسان، هدف انسان و راه رهایی از رنج کاملا متفاوت است. تنها راه رهایی از رنج دنیوی از منظر امام علی علیه السلام تقوای الهی همراه با شکیبایی است.
بررسی تطبیقی برهان فطرت در اثبات وجود خداوند از دیدگاه دکارت و حکیم شاه آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
99 - 132
حوزههای تخصصی:
بحث از فطرت و مقتضیات آن به عنوان ویژگی مشترک میان همه انسان ها از اهمیت به خصوصی برخوردار است. اثبات وجود خداوند بر مبنای فطرت همواره یکی از دغدغه های چالش برانگیز اندیشمندان در طول تاریخ بوده است. تحقیق پیش رو به بازشناسایی نقش فطرت در اثبات وجود خداوند بر اساس نظام فکری دکارت و شاه آبادی با روش تحلیلی- تطبیقی پرداخته است. با بررسی نظام فکری هر دو اندیشمند، نوعی قرابت میان بیانات ایشان مشاهده می گردد که امکان بررسی تطبیقی را فراهم می سازد. در این راستا پس از بیان وجوه اشتراک و افتراق نظرات هر دو اندیشمند، به تطبیق دو دیدگاه پرداخته شده است که برخی از یافته ها و نتایج آن بدین شرح است: اعتقاد به معارف فطری، دوگانه انگاری حقیقت انسان، صحه بر تفاوت میان فطرت و طبیعت ازجمله وجوه اشتراک و داعیه جدایی عقل و ایمان، اختلاف در مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی، از اهم وجوه افتراق نظرات این دو اندیشمند می باشد. با تطبیق وجوه اشتراک و افتراق، می توان گفت در نظر دکارت فطریات اموری هستند که متعلق شناخت حقیقی قرار می گیرند. مفهوم خدا ازجمله این مفاهیم است که قوه عقل به نحو فطری بر آن واقف است. در مقابل، شاه آبادی فطرت را شاکله وجودی انسان دانسته و لذا علاوه بر تأکید بر مبانی معرفت شناسی که دکارت به آن پرداخته، مبانی هستی شناسی را نیز موردتوجه قرار داده است. ازاین رو بسیاری از معضلات فلسفه دکارت در نظام فکری شاه آبادی مشاهده نمی شود.
فراتحلیل سرشت انسان از رهگذر مقایسه تطبیقی انگاره های حِکمی در اندیشه علامه طباطبایی و آگوستین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
325 - 360
حوزههای تخصصی:
سرشت انسان ازجمله مهم ترین گزاره های اعتقادی است که نقطه آغاز بینش های معاصر در مورد انسان شده است و در بستر هر مکتب فکری که ترجمه شود، جریان ساز خواهد بود. مساله اصلیِ پژوهش این است که: چه نسبتی بین «انسان نخستین»، «گناه نخستین» و «سرشت انسانی» برقرار است و شعاع معنایی این سه، از منظر علامه طباطبایی و آگوستین تا چه حد و دارای چه عواقبی است؟ ازاین رو هدف این تحقیق، کشف مناسباتِ مستند به اسلام و مسیحیت بین سه مفهوم پایهِ مورداشاره است. این تحقیق، از نوع پژوهش های توسعه ای و با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و روش تحقیق کتابخانه ای، به اثبات فرضیه «پدیدارشناسی سرشت انسان در نظام فکری اسلام، پاکیِ ذات انسان و خداجویی اوست و در اندیشه مسیحیت، گناه آلودگیِ ذات انسانی و بسترسازی شرور در عالم، است»، می پردازد. فراتحلیل تطبیقیِ نسبتِ به دست آمده در برقراری ارتباط بین آن سه مفهوم و استخراج مستندات فکری آن در دو خوانش اسلامی و مسیحی از گناه نخستین، وجه عمده تمایز این تحقیق با پژوهش های همسو می باشد. با کنکاش بر روی این مسئله، به دست آمد که انسان دارای سرشتی است پاکیزه و الهی که قضیه ترکِ اُولی اولیه او، فرایند معرفی شیطان و سرعت در بازگشت به سمت حق است و پیامد نافرمانی آدم و حوا، تنها گریبان گیر خود آن ها بوده که به خارج شدن آن ها از بهشت، دور شدنشان از مواهب بهشتی و فرود آمدنشان بر زمین انجامید تا انسان بتواند با درک سختی ها، خود را به مقام قرب الهی نزدیک کند؛ ازاین رو، شر و شرور در عالم، ارتباطی با گناه نخستین ندارد و نتیجه کیفیت وجودی نظام احسن است.
نقد ادعای «ولید بن صالح باصمد» درباره تعارض روایات شیعی مربوط به «شیوه حکم حضرت مهدی (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
29 - 56
حوزههای تخصصی:
در منابع حدیثی شیعه، روایاتی در مورد شیوه حکم کردن حضرت مهدی (عج) وجود دارد که با توجه به اختلاف ظاهری میان آن ها، برخی وهابیان از جمله میکه «ولید بن صالح باصمد» حکم به تعارض داده اند و بر مهدویت مورد نظر شیعه تاخته اند. پژوهش حاضر، با هدف پاسخ به ادعای تعارض مذکور و با استفاده از روش «توصیف و تحلیل»، ابتدا ادعای مطرح شده را ذیل دو بخش روایات دالّ بر حکم حضرت مهدی (عج) بر اساس بیّنه و روایات دالّ برحکم آن حضرت بدون بیّنه دسته بندی و گزارش نموده، سپس با بررسی سند و متن روایات، نتیجه می گیرد که هر دو دسته روایات از منظر رجالی معتبر هستند و از لحاظ دلالی نیز قابل جمع با یکدیگرند. توضیح آنکه حضرت مهدی (عج) از برگزیدگان خداوند و برخوردار از علم الهی بوده و علاوه بر حکم با بیّنه، امکان صدور حکم بدون بیّنه را نیز دارد.
پاسخ به اشکالات فیصل نور ذیل «آیه تطهیر» در کتاب «الامامة والنص»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت کلامی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۲)
89 - 106
حوزههای تخصصی:
یکی از دلایل شیعه بر امامت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) و جانشینی بلافصل ایشان از پیامبر اکرم(ص) استناد به آیه 33 سوره احزاب (آیه تطهیر) است. علمای شیعه در تحلیل این آیه معتقدند اهل بیت پیامبر(ص) که عبارت اند از امیرالمؤمنین، حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع)، همگی معصوم اند و عقل می گوید که امام امت باید معصوم باشد؛ پس جانشین پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع) است. یکی از علمای معاصر که به این استدلال اشکال کرده و به زعم خود آن را مخدوش نموده، آقای فیصل نور در کتاب «الامامه و النص» است. او در معنای اهل بیت، عصمت، اراده تکوینی، دخول سایر ائمه در آیه، امامت حضرت زهرا (س) و... اشکالاتی را وارد می کند. این نوشتار با استفاده از منابع شیعه و اهل سنت و با روشی توصیفی تحلیلی و با رویکردی انتقادی و به شیوه کتابخانه ای، می کوشد اشکالات مطرح شده را یک به یک پاسخ دهد و استدلال شیعه را بدون خدشه و محکم معرفی کند.
بررسی نقدهای سیدجلال الدین آشتیانی بر نظریه معادجسمانی غیاث الدین منصور دشتکی و آقا علی مدرس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
5 - 34
حوزههای تخصصی:
از چالش های اصلی معادجسمانی اشکال تناسخ است. میرغیاث الدین منصوردشتکی و آقاعلی مدرس زنوزی با طرح نوعی ارتباط میان نفس و بدن پس از مرگ خواسته اند از اشکال تناسخ رها شوند، میرغیاث الدین منصوردشتکی برای نفس دو نوع تعلق قائل شده است، که در زمان حیات و موت یکی از این دو تعلق برقرار است، آقاعلی مدرس زنوزی نیز قائل شده است که نفس در زمان حیات ودایعی در بدن باقی می گذارد که حتی پس از مرگ همراه بدن باقی هستند. سیدجلال الدین آشتیانی هر دو رأی را به شدت مورد انتقاد قرار داده است و خود نظر ملاصدرا یعنی محشور شدن نفس همراه با جسم مثالی را برگزیده است. در این مقاله با روش تحلیلی و توصیفی نظرات غیاث الدین منصور و آقاعلی تقریر شده است و نسبت این دو رأی به یکدیگر توضیح داده شده است، همچنین نقدهای آشتیانی به صورت منقح و منظم ذکر گردیده است و با ارزیابی مبانی این نقدها مشخص شده است که چون آشتیانی با مبانی صدرایی به نقد پرداخته است، این نقدها به طور کامل به آقاعلی به عنوان حکیمی صدرایی وارد است، اما غیاث الدین می تواند به این نقدها ملتزم نباشد، اگرچه قول غیاث الدین دچار خللی مهم تر یعنی مطرح کردن ادعایی بدون دلیل است.
بررسی و واکاوی مبانی فلسفی مسئله رئالیسم و نارئالیسم دینی با تأکید بر نظرگاه پیتر برن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با تأکید بر اندیشه پیتر برن، که یکی از مهم ترین چهره های شاخص فلسفه دین معاصر است، افزون بر تبیین دیدگاه او درباره رئالیسم و نارئالیسم و همچنین خداباوری، دین و الاهیات، به واکاوی و بررسی بنیان های فلسفی این مسئله پرداخته است. نظرگاه پیتر برن با این که یک رویکرد انتقادی به ابعاد مختلف نارئالیسم است، دربردارنده تمییزی اساسی میان خداباوری و الاهیات در اتخاذ نظرگاه رئالیستی و نارئالیستی درباره آن هاست. با توجه به تفکیک دو ساحت الاهیات و خداباوری، می توان چنین گفت که وی معتقد به نارئالیستی بودن الاهیات-لیبرال- به عنوان یک رشته علمی و آکادمیک و رئالیستی بودن دین، خدا و گفتمان خداباورانه است. در نظرگاه او، غایت گفتمان خداباورانه به موجودی فراذهنی، فرادنیایی و متعالی اشاره دارد. این نوشتار در نهایت به واکاوی و بررسی مبانی فلسفی این موضوع پرداخته و اشارت اجمالی پیتر برن در بررسی ریشه تمایز رئالیسم و نارئالیسم و همچنین تفسیر نارئالیستی مدرن از دین را مورد مداقه قرار داده و افزون بر واکاوی ریشه های مسئله رئالیسم و نارئالیسم دینی و با تأکید بر نسبت سوژه و ابژه - بالاخص در فلسفه کانت - به نقد و بررسی این بنیان فلسفی در نظرگاه پیتر برن پرداخته است.
اعتبار اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث؛ منطقی یا روان شناختی (مروری بر برداشت ها و تفسیر های نادرست، اتهام های خودساخته و انواع مغالطه در یک نقد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطق کلاسیک با این پیش فرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است تأسیس شده است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، قضیه به شمار می آیند و برهان دارند. مرتضی حاج حسینی در کتاب طرحی نو از اصول و مبانی منطق، با این پیش فرض فلسفی که یک زبان غیرصوری وجود دارد که زبان صوری درصدد ارائه آن است و تشریح پیامدهای آن به تأسیس دو نظام تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی پرداخته است. در این منطق، اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث، در حکم قاعده ای هستند که هر سطر از برهان بر اساس آن ها نوشته می شود و به همین اعتبار اثبات ناپذیر تلقی می شوند. اسدالله فلاحی بی آنکه موضع خود را در قبال پیش فرض یا عدم پیش فرض زبان غیرصوری مشخص کند، در مقاله ای که با عنوان «مبانی فلسفی نظام های حاج حسینی» در شمارهٔ دوم دوره 14نشریهٔ حکمت معاصر در شمارهٔ پاییز و زمستان ۱۴۰۲منتشر شده است، مبانی فلسفی نظام های تابع ارزشی و غیرتابع ارزشی و از جمله دیدگاه نویسنده در مورد اصول امتناع تناقض و طرد شق ثالث و پیامدهای آن را نقد نموده است. در این مقاله ابتدا به تشریح مبانی فلسفی و معرفت شناختی نظام های منطقی و مقایسهٔ این نظام ها با یکدیگر در ارتباط با این مبانی می پردازیم و سپس به نقدهای فلاحی پاسخ می دهیم.
مولفه های جنسیت زنانه در اندیشۀ ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
195-223
حوزههای تخصصی:
در فلسفه اسلامی نگاه مشخصی به مؤلفه های هویتی جنسیت زنانه نشده است و اصولاً بحث از ماهیت زن (در تقابل با مرد) مسأله دوره مدرن است. امروز مواجهه جامعه ایران با هویت زنانه و مسائل آن ایجاب می نماید با قرائتی جدید از سنّت اسلامی به طرح پاسخ برای مؤلفه های زنوارگی پرداخته شود. و مسأله مقاله کنونی آنستکه عناصر جنسیت زنانه را از مکنون سنت عرفانی ابن عربی توضیح دهد. روش در این مقاله طبیعتاً به عنوان یک تأمل کاملاً نظری توصیفی – تحلیلی است که سعی می کند در یک سه گانه وجودشناختی و معرفت شناختی و عمل شناختی مؤلفه های جنسیت زنانه را در اندیشه ابن عربی بازیابی نماید. عنصر وجودشناختی زنانه خلقت است و زن نماد خالقیت و ایجاد تکثر است زیرا واحدیت و رحیمیت و مرتبه نفس به عنوان سه مرتبه از تجلی ذات الوهی که منشأ کثرت می شوند مراتبی زنانه هستند. به لحاظ معرفت شناختی نیز چون خیال در مقابل عقل امری زنانه است که با استفاده از سه فرایند وحی و الهام و رویای صادقه به معرفت تشبیهی خداوند (حکمت) نائل می شود، پس زن نماد حکمت است و چون حکمت از نگاه ابن عربی عهده دار حلِّ مشکلات و بحران هاست و صرف تأمل نظری نمی باشد، پس جنبه عمل شناختی زن نیز هدایتگری و حل بحران های فردی و اجتماعی می شود. پس نتیجه این تحقیق آنستکه هویت زنانه به لحاظ وجودشناختی منشأ کثرت و به لحاظ معرفت شناختی واجد حکمت و به لحاظ عمل شناختی عهده دار هدایت (تربیت) می باشد و این موارد در تقابل با مؤلفه های هویت مردانه است که به لحاظ وجودشناختی منشأ جامعیت و به لحاظ معرفت شناختی واجد علم تنزیهی (قوه عاقله) و به لحاظ عمل شناختی انسجام بخش و تنظیم کننده می باشد.
حکمت صدرایی و خوانش عقلانی وحی با تأکید بر آراء آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
29 - 76
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا در صدد تبیین عقلی ماهیت وحی و گشودن چشم اندازه عقلانی برای فهم این رویداد است؛ پرسشِ فیلسوف از حقیقت وحی تلاشی است برای فهم پذیر ساختن آن و قرار دادن خاستگاه دین در افق عقل انسانی؛ وحی فرایندی کاملاً عقلانی تلقی می شود و خرد یگانه بنیاد واقعی و حقیقی آن اعلام می گردد. ملاصدرا باتوجه به نظام فکری خود وحی را نیز دارای مراتب مختلف عقلی، مثالی و زبانی و بصری میداند و باور دارد نبی برای دریافت وحی از امتیازات خاصی مانند قوه حدس، تخیل و متصرفه قوی بهره مند است. از این رو، نبی با دریافت حقایق عقلی در مرتبه مثال منفصل وجود مثالی آن حقایق را نیز ادراک می کند ودر مرتبه حس وجود ظاهری وحی را در قالب اصوات و حروف استماع می کند، حتی فرشته وحی را نیز به صورت چهره انسانی مشاهده می کند. مطابق نگاه ملاصدرا همه این دریافت ها انشاء نفس خود نبی است و حالت حلولی ندارد، بلکه صدوری است. آیت الله جوادی به مثابه شارح حکمت صدرایی سعی دارد به بسیاری از پرسش ها و مسائلی که در دوران جدید در رابطه با وحی مطرح شده است، پاسخ دهد.
تبیین نسبت «علم، عالِم و عالَم» بر اساس خطبه امام حسین علیه السلام در منا
حوزههای تخصصی:
یکی از برجسته ترین یادگارهای امام حسین، خطبه ای است که حدود دو سال قبل از مرگ معاویه در صحرای منا ایراد فرموده اند. امام حسین در این خطبه به هویتی که علم به دانشمندان میبخشد و نیز وظایفی که عالمان در قبال جامعه دارند به بهترین وجه اشاره نموده و نسبت آن را تبیین کرده اند. این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی توصیفی بر آن است تا نسبت «علم، عالِم و عالَم» را بر اساس خطبه امام حسین در صحرای منا تبیین و ارائه نماید. این تحقیق برای جمع آوری اطلاعات از روش اسنادی بهره برده است. در این پژوهش به اثر هویتی علم بر عالِم اشاره شده و در ادامه به پشتوانه این هویت، نقش عالمان در یک جامعه از منظر امام حسین مورد بررسی و تبیین قرار گرفته است. از جمله ره آوردهای پژوهش، در کنار تبیین این نسبت در کلام حسینی، توجه دادن به جایگاه حقیقى علم و عالم و رسالت تاریخى آنها است که عنایت به آن میتواند باعث جهت دهی درست و حرکت آفرینی جهادی در جریان علم موجود بشود.
طرح واره های تصویری در سروده های کودکانه آیینی (مطالعه موردی: سروده های کودکانه رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۵
137 - 161
حوزههای تخصصی:
مبانی معناشناسی شناختی مبتنی بر ساخت مفهومی قراردادی شده است. ساخت های معنایی نیز همانند دیگر حوزه های معناشناختی، مفاهیم انتزاعی را بازتاب می دهند که آدمی بر اساس تجارب خویش به آنها شکل داده است. یکی از رویکردهای معناشناختی، طرح واره تصویری است. در این روش، تجربه های انسان ها از دنیای پیرامون، ساخت های مفهومی را در ذهن او می آفریند که قابل انتقال بر سطح زبان هستند از این رو، تجارب ملموس و تجسم یافته در درون نظام مفهومی، منجر به تولید طرحواره های تصویری می شوند. نوشتار حاضر بر آن است تا برخی از فرایندها و ساخت های مفهومی در معنی شناسی شناختی را در قالب طرح واره های تصویری بررسی کند و برای این مقصود، 40 قطعه از سروده های کودکانه سروده های کودکانه رضوی را انتخاب کرده است تا نشان دهد که در ادبیات کودکانه مذهبی ایران، ساخت های مفهومی چگونه به درک حوزه های انتزاعی در شعر کودکان کمک می کنند. یافته های پژوهش نشان می دهد که از میان 40 سروده کودکانه رضوی، عمده طرح واره های تصویری از نوع حرکتی است و دلیل آن را نیز می توان در مضمون سروده ها پیدا کرد؛ زیرا مفاهیمی همچون زیارت و به مقام روحانی رسیدن، نیازمند حرکت، جنبش و فعالیت است. افزون براین، طرح واره حجمی نیز حضور قابل توجّهی در سروده های کودکانه مذهبی دارد. حضور این طرحواره هم در راستای بیان دست یابی به مفاهیم انتزاعی همچون مهربانی، آرامش، رهایی و . . . در ظرف مکانی حرم مطهر ائمه (ع) است. طرح واره تصویری قدرتی نیز بعد از طرح واره حرکتی و حجمی، جایگاه سوم را در سروده های کودکانه رضوی به خود اختصاص داده است.
تبیین فرایند وحی قرآن بر رسول خدا (ص) در پرتو روایات امامیه
منبع:
مطالعات دینی نبوت و امامت سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
101 - 122
حوزههای تخصصی:
فهم چگونگی وحی و ارتباط نبی با خدا از دغدغه های همیشگی دین پژوهان بوده است. ازطرفی، احادیث موجود در منابع نقلی، داده هایی هستند که به عنوان منبع معرفتی در تببین و شناخت مسائل دینی کاربرد به سزایی دارند. یکی از موارد کاربرد این منابع، مراحل و مراتب وحی آیات قرآن کریم بر رسول خدا
است. در نوشتار پیش رو، با روش توصیفی و تحلیلی، به بررسی روایات منابع حدیثی امامیه درباره فرایند وحی به واسطه فرشته پرداخته شده است. با تبیین و تحلیل روایات به دست می آید که فرایند و مراحل وحی قرآن کریم، بیشتر مسیری با واسطه است و ابتدای آن از جانب خداست و به دنبال آن واسطان وحی قرار دارند و تا واپسین مرحله آن، یعنی کتابت وحی، با املای جبرئیل از هرگونه دخالت بشری به دور است. ازجمله رهاوردهایی که با بررسی همه جانبه و رفع تعارضات و اختلافات تمام روایات درباره فرایند وحی به دست آمد، آنکه این تنها جبرئیل نیست که واسط و حامل وحی است، بلکه واسطان دیگری پیش از ابلاغ وحی به او وجود داشته اند. جبرئیل تنها واپسین واسط وحی است و واسطان دیگر نیز در این فرایند نقش و تأثیر دارند که غالباً مغفول واقع می شوند و در این مقاله وجود آن ها اثبات و مراحل و مراتب آنان مشخص شده است؛ همچنین به مسائل دیگری دراین باره و پیرامون آن پاسخ داده شده است. فهم و اثبات این حقیقت، بیانگر وجود فرایندی مهم و حفاظت شده است که مصونیت وحی را از هرگونه دخل و تصرف غیر بازمی دارد.
روش های تحکیم باور به معاد در سیره و سخن امام رضا(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۶
171 - 196
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به معاد و بازگشت به جهان دیگر از باورهای مسلّم پیروان ادیان الهی است و در ادیان غیرالهی نیز نمونه هایی از باور به زندگی پس از مرگ مشاهده می شود. این پژوهش سیره و سخنان امام رضاg را با رویکردی نو یعنی توجه به باورهای پایه ای در حیطه معاد بررسی کرده است تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا روش های امام رضاg در مناسبات با مخاطبان مهندسی شده و نظام مند بوده است یا بر اساس اقتضائات و شرایط عمل کرده اند؟ آیا روش ایشان قابلیت تعمیم در عصر حاضر را دارد؟ سیره و سخنان عالم آل محمدn در اصلاح و تحکیم باور به معاد به روش تحلیلی بررسی و حاصل پژوهش این است که روش های موعظه، تذکر و نصیحت به اصحاب و دیگر مراجعه کنندگان برای آمادگی معاد و بشارت به نعمت های بهشتی و انذار از عذاب آخرت به هدف آگاهی بخشی در سخنان حضرت همواره ثابت است. ترکیب و به کارگیری هم زمان از چندین روش فطری- شهودی، عقلی- استدلالی، حسی- تجربی و قرآنی- روایی، استفاده از باور(میل به نجات) و ابزار مشترک(فطرت و عقل) و استناد به کتب مقدس در انتقال معارف به مخاطبان در گفت وگوها و مناظرات از نوآوری های روشی حضرت است و می توان ادعا کرد روش های حضرت قابلیت تعمیم پذیری در قرن حاضر را دارد.
ارزیابی این همانی دیدگاه ملاصدرا و هیوم پیرامون ادراک کلیات در بستر تحلیل مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادراک عقلی، از برجسته ترین مسائل حکمی و محل تضارب آراء فلاسفه است. مصباح یزدی در این باب، از دیدگاه ارسطو جانب داری و آن را به عنوان وجیه ترین دیدگاه برگزیده است. او دیدگاه ملاصدرا (شهود موجود مجرد از دور) را یادآور دیدگاه هیوم (ابهام ادراک حسی) و هر دو دیدگاه را با روش و تحلیل واحد، قابل مناقشه می خواند. وی با ارائه تنبیهاتی ازجمله: نحوه اتخاذ مفاهیم محال، معقولات ثانیه فلسفی و غیره می کوشد دیدگاه هیوم را مخدوش نماید و دیدگاه ملاصدرا را همچون دیدگاه هیوم دانسته و یکسره هر دو نظر را نفی نماید. ازاین رو معتقد است: مفاهیمی که از مثال عقلانی برخوردار نیستند؛ دال بر بی اعتباری دیدگاه ملاصدرا هستند و چون این مفاهیم در خارج وجود ندارند تا جزئی مبهم آن، منتج به ادارک عقلی شود، دیدگاه هیوم نیز بی اساس می باشد؛ لذا، با تحلیل هایی متخذ از روش تطبیقِ دو دیدگاه؛ تحلیل نقضی (بررسی تناقضات دیدگاه مصباح یزدی در آثار گوناگونش در مورد نظر ملاصدرا در باب ادراک کلیات) و تحلیل زبانی (به این صورت که واژه ابهام در نظر ملاصدرا و هیوم با یکدیگر مورد مقایسه واژگانی قرار می گیرد)، همچنین با تحلیل دلیلِ مدعا؛ در این مورد، دلیل مصباح یزدی مورد ارزیابی قرار می گیرد و ضمن نفی شباهت در باب ادراک عقلی، تبیینی دیگر در تطبیق دیدگاه ملاصدرا و هیوم ارائه می نماید. لذا در مقاله حاضر با اتخاذ دلالیل و روش های متعدد، شباهت میان ملاصدرا و هیوم در باب ادراک کلیات، نفی می گردد.
خوانشی نو از سنت فکری فیلسوفان مسلمان در پرتو نسبت سنجی میان فلسفه و حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
259 - 282
حوزههای تخصصی:
مفاهیم حکمت و فلسفه از مفاهیم پر بسامد در آثار فیلسوفان مسلمان است. جایگاه و ارتباط مفاهیم حکمت و فلسفه در آثار فلسفی به روشنی تبیین نگردیده و در مواردی این دو مفهوم به جای یکدیگر نیز به کار رفته اند. تعابیر متفاوت از حکمت و فلسفه و عدم توجه به مرزبندی میان فلسفه و حکمت در آثار فیلسوفان مسلمان، موجب طرح اشکال ها و ابهاماتی گردیده است. از تعاریف حکمت و فلسفه می توان برداشتهای متفاوتی نمود که بر هم منطبق نمی گردند و لوازم معرفتی متفاوتی به دنبال خواهند داشت. در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی از رهگذر نقد و بررسی ارتباط مفاهیم حکمت و فلسفه سعی می گردد تبیین جدیدی از ارتباط میان معنای فلسفه و حکمت ارائه گردد که به موجب آن حدود فلسفه از حکمت مشخص شده و از ابهامات و چالش های پیش رو رهایی یابد. بر این اساس، حکمت آخرین ایستگاه مقام اثبات در ساحت فلسفه است که فیلسوف با پذیرش عقلانی خداوند و پایبندی به لوازم آن - چه لوازم معرفتی و چه لوازم عملی - وارد در حیطه حکمت می گردد. بنابراین سنت فکری فیلسوفان مسلمان با فلسفه آغاز می گردد و در مسیر تکامل خود وارد در ساحت حکمت می گردد.
بررسی علل و پیامدهای گرایش سلفیان به حس گرایی در فهم صفات خبری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
62 - 81
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در فهم دین ، شناخت دقیق و مطابق با واقع صفات خبری است ؛ صفاتی چون وجه و ید و عین خدا و استواء خدا بر عرش و نظائر آن که توجه به معنای ظاهری و عدم تاویل آن سبب تفسیر جسمانی برای خدا خواهد شد. فهم صفات خبری بر مبنای شناخت حسی بیش از هر شناختی در معرض خطاست؛ زیرا ادراک حسی هرچند اطلاعاتی درباره هستی در دسترس ما می نهد و در تبیین آموزه های دینی معرفت بخش است ، لیکن در زمینه فهم صفات خبری بی اعتبار است. لیکن سلفیان در فهم این صفات ، رویکردی بر پایه معرفت حسی و با تاکید بر کیف داشتن صفات خدا هر چند مجهول ارائه کرده، توحیدی حس گرایانه و مادی را ترویج می کنند. این مقاله کوشیده است تا به این پرسش پاسخ دهد که حس گرا بودن سلفیان ، برخاسته از چه عللی است و چه پیامدهایی را در فهم صفات خبری داشته است. در این جستار تلاش می شود تا ضمن درنگ در کاستی های معرفت حسی در فهم صفات و بررسی انتقادی حس گرایی سلفیان ، عللی چون دوری از تفکر عقلانی، اعتماد تام به فهم سلف و تاثیر پذیری از پیروان ادیان و پیامدهایی چون تصویر انسانی خدا، فهم واژگونه از مراتب توحید و نص بسندگی را در زمینه حس گرایی سلفیان در فهم صفات خبری مورد بررسی و نقد قرار گیرد.
ارزیابی تحلیلی انگاره همسانی هوش مصنوعی و نفس انسانی
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
48 - 27
حوزههای تخصصی:
امروزه هوش مصنوعی و رایانه های پیشرفته جزء جدایی ناپذیر زندگی هر انسانی است و زندگی و اشتغال بسیاری از انسان ها بوسیله هوش مصنوعی رقم می خورد. یکی از مهم ترین مسائل حوزه هوش مصنوعی انگاره همسانی هوش مصنوعی با نفس انسانی است، یعنی آیا می توان همان انتظاری و عملکردی که انسان دارد را دقیقا از هوش مصنوعی داشت؟ از آنجا که این مسئله، مسئله تقریبا جدیدی می باشد پاسخ های مناسب موجود نیست و یا غیر محققانه است به همین سبب مقاله حاضر به روش عقلی- تحلیلی و بر مبنای فلسفه اسلامی و فلسفه غرب به ارزیابی نقد های موجود و ارزیابی نظریه همسانی طبق دیدگاه پیوندگرایانه پرداخته است. در نتیجه تحقیق حاضر عدم همسانی هوش مصنوعی بنابر هر دو فلسفه اسلامی و فلسفه غرب، به دلیل عدم امکان همسانی هوش مصنوعی با انسان در قوه اختیار انسانی و عدم همسانی در جنس علم و ادراک، به دست آمده است.
فرایند یادگیری و نقش آن در بهبود یادگیری برنامه درسی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
99 - 112
حوزههای تخصصی:
شناختِ مفهوم یادگیری و فرایند آن از مهمترین بنیان های نظام تربیتی است. حکمت متعالیه بخوبی دارای قابلیت تبیین معنای نوینی از یادگیری و فرایند آن بر اساس مبانی فلسفه اسلامی است. در این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به تبیین معنای یادگیری، مراتب، طرق، ابزار و انواع یادگیری از منظر حکمت متعالیه پرداخته می شود و پس از بررسی فرایند یادگیری و محتوای برنامه درسی به تبیین نقش فرایند یادگیری در بهبود یادگیری می پردازد. بر این اساس مراتب یادگیری، شامل یادگیری حسی، مثالی و عقلی؛ طرق یادگیری از طریق حس، عقل، وحی و شهود و ابزارهای یادگیری شامل قوای حس، خیال، وهم، عقل و قلب است. فرایند یادگیری نیز بر اساس ترتیب قوای فعال ادراکی و تحریکی و نوع مدرِک، مدرَک و ادراک که مبتنی بر نفس شناسی فلسفه ملاصدرا است رقم می خورد. مشاهده، تحقق فرضیه، بازگشت به خلقت خداوند، آزمون فرضیه و بازگشت به ذهن، چهار مرحله فرایند یادگیری مبتنی برحکمت متعالیه است. از طرف دیگر محتوای برنامه درسی حکمت متعالیه شامل علوم جزئی، صنایع دقیق، آداب نیکو، صنایع لطیف یا هنرهای زیبا است. چنانکه بر اساس مبانی این نظام فلسفی نیز محتوای برنامه درسی به سه دسته علوم اکتشافی، علوم سازندگی و خلاقیت، و محتوای عبادی تقسیم می شود. برطبق نتایج این پژوهش شناختِ قالبهای محتوای برنامه درسی و شناخت دقیق قوای فعال در یادگیریِ هر بخش از این محتوا در جهت تقویت آنها می تواند فرایند یادگیری را بهبود بخشید.