مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
ابلیس
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف تبیین نگاه تمثیلی علامه طباطبایی پیرامون داستان ابلیس صورت گرفته است. روش: تحقیق حاضر به روش تحلیل عقلی و نقلی مموضوع پژوهش را بررسی کرده است. یافته ها: علامه با پذیرش وجود تمثیل در زبان قرآن، فهم حقایق موجود در بعضی آیات را منوط به بیان تمثیلی دانسته و با سه دلیل «سیاق متن قرآن، دلیل عقلی و دلیل روایی»، تمثیلی بودن داستان ابلیس را اثبات کرده اند. از نظر ایشان، اگرچه داستانهای قرآنی تمثیلی است، ولی ناظر به واقع و حق است. از این رو، در مقابل نظریه تأویلی پیرامون ابلیس، واقعی بودن داستان به نحو تمثیلی و ابلیس عینی را نتیجه گرفته اند. نتیجه گیری: می توان واقعی بودن تمرّد ابلیس و درک نسبت آن با امر خداوند را از تصور نسبت بین مولی و عبد نافرمان تبیین کرد. بنابر این، آدم تمثیل و نمادى از همه انسانها و ابلیس تمثیلِ وسوسه هاى شیاطین است.
بررسی تطبیقی عدم سجده ابلیس با استناد به دیدگاه علامه طباطبایی، شبستری و حلاج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
173-190
حوزههای تخصصی:
آفرینش انسان و بیان جایگاه و دستور به سجده بر او یکی از مهم ترین موضوعاتی است که در قرآن کریم به آن پرداخته شده و به تبع آن اندیشمندان نیز به آن اهتمام داشته اند. ظاهر آیات شریفه درباره علت اصلی عدم سجده شیطان بر آدم (ع) استکبار وی بوده است. از آنجایی که شیطان در دیدگاه برخی عرفا و صوفیه از جمله حلاج به عنوان تنها موحد معرفی شده است، درواقع از فرمان الهی سرپیچی نکرده و عدم سجده وی از روی استکبار نمی باشد. لذا در این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی ضمن تبیین و دلایل عدم سجده ابلیس بر حضرت آدم (علیه السلام) بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی، شیخ محمود شبستری و منصور حلاج به دلایلی چون: استکبار، حسادت، قیاس کردن، قایل بودن به شرافت ذاتی، محبت و عضق به خدا و جبر موجود برای شیطان اشاره شده و در پایان دیدگاه ایشان مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
تحلیل هستی شناسانه رفتار ملائکه، ابلیس و آدم (ع) در ماجرای هبوط بر اساس دوگانه عرفانی «جهت حقی» و «جهت خلقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آیات قرآن و روایات در مورد نحوه عکس العمل ملائکه، ابلیس و آدم (ع) در ماجرای هبوط به ظرائف فراوانی اشاره شده است. با تکیه بر دوگانه « جهت حقی »و« جهت خلقی » در عرفان اسلامی می توان برخی از غوامض ماجرای هبوط را تشریح کرد. به این منظور با روش توصیفی تحلیلی در گام نخست به تشریح دوگانه جهت حقی و جهت خلقی پرداخته شده است. در عرفان اسلامی از حیثیت غیراستقلالی و وجه اللهی ظهورات حق تعالی تعبیر به «جهت حقی» شده است. در مقابل«جهت خلقی» ناظر به خودیابی وجودی موجودات عوالم نسبت به یکدیگر است. در گام دوم نشان داده شد که میزان غلبه جهت حقی و جهت خلقی منجر به تفاوت مواضع ملائکه، ابلیس و آدم در ماجرای هبوط گردیده است. ملائکه با انتساب تسبیح و تقدیس، خود را شایسته مقام خلیفهالهی دانستند؛ که این به خودیابی وجودی ملائکه (حیثیت خلقی) دلالت دارد. ابلیس در مقام مقایسه خود با آدم دچار غلبه جهت خلقی شد و با نادیده گرفتن جهت حقی آدم که ناظر به نفخ روح الهی و تعلیم اسماء بود؛ استکبار باطنی وجود او هویدا شد. همچنین تمنای کمالات اهل بیت (ع) توسط حضرت آدم (ع) (که طبق روایات، باطن شجره منهیه بود) نشان از غلبه جهت خلقی در وجود حضرت آدم بود.
تحلیل عناصر روایت قصه آفرینش در قرآن، با نگاه به نقش شخصیت ابلیس به عنوان ضدقهرمان
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر، تحلیل عناصر روایت بر مبنای الگوی مفهومی روایت، از قصه قرآنی آفرینش و بررسی نقش ابلیس در آن است.
روش شناسی: این پژوهش با استفاده از روش تحلیل روایت و با نظر به مبنای الگوی مفهومی روایت، به تحلیل عناصر روایت در قصه آفرینش در قرآن، با نگاه به نقش شخصیت ابلیس به عنوان ضد قهرمان می پردازد.
یافته ها: مقاله حاضر به تحلیل قصه آفرینش در قرآن پرداخته، و آن را با عناصر روایت مطابقت داده است. توجه اصلی این مقاله، از میان شخصیت های گوناگون قصه آفرینش، همچون خداوند، آدم و همسرش، و فرشتگان، بر روی ابلیس بوده و این قصه، با توجه به چگونگی نقش آفرینی ابلیس موردبررسی قرار گرفته است. همچنین به چگونگی بیان قرآنی در مورد ویژگی های شخصیتی-روایی ابلیس نیز پرداخته شده است.
نتیجه گیری: ابلیس در قصه قرآنی آفرینش نقش ضدقهرمان را ایفا می کند و عناصر روایت شامل پی رنگ، کشمکش، شخصیت و گفتار، همراه با مقولات زیرمجموعه شان، به خوبی در این داستان مشاهده می شوند. تنها مقوله فرعی که فقدانش در این روایت احساس می شود، تک گویی است. همچنین می توان در نگاهی جامع تر، کل قصه آفرینش را، به عنوان آغازی برای پی رنگ جامع ابلیس در قرآن در نظر گرفت که بخش هایی از آن در قصه های دیگر قرآنی و تقابل پیامبران با او مشاهده می شود.
قهرمان و ضدقهرمان؛ شخصیت پردازی ابلیس در تذکره الاولیاء عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
117 - 142
حوزههای تخصصی:
آرتور جعفری واژه ابلیس را محرف (ِDiabolos) یونانی می داند که مسیحیان آرامی یا عربی زبان، آن را وارد زبان عربی کرده اند.تلقی عرفای سکری از مفهوم ابلیس با طرح واره های ذهنی فقها و به تبع آن توده مردم سازگار نیست. ابلیس از زمان لاهوتی جدا شده و در زمان ناسوتی (جهان مادی) سیر می کند و زمان ازلی را با زمان مادی پیوند می دهد و حکایت دچار زمان پریشی می شود. این حکایت ها به تدریج از پوسته روایت تاریخی خارج شده و به روایت داستانی نزدیک می شوند. شخصیت ابلیس در حکایت های تذکره الاولیاء، همچون رویدادهای مخل، حکایت را از حالت تعادل خارج کرده و به نوعی بی تعادلی سوق می دهد. عطار، نگاه عرفانی و فقهی را که دارای دو صدا و دو معنای مختلف است برای بیان یک شخصیت واحد (ابلیس) به کار می برد که این دو صدا دارای ارتباط مکالمه ای هستند. این دو صدا در بیشتر حکایت های تذکره الاولیاء مشهود است. روایت پردازی در حکایت های این اثر، جدای از این که وجه هنری به کلام عادی می دهد، شیوه ای برای اقناع مخاطب است. در این روایت های داستانی، شخص در عمل روایت، به شخصیت تبدیل می شود. این پژوهش بر آن است تا پردازش شخصیت ابلیس را (در حکایت های تذکره الاولیاء) در دو وجه متضاد قهرمان و ضد قهرمان در عمل داستانی تبیین کند.
واکاوی مساله جبر و اختیار ابلیس در تاویلات قرآنی عین القضات همدانی و نقد آن با تکیه بر اندیشه های تفسیری آیت الله جوادی آملی
حوزههای تخصصی:
یکی از شبهات مهمی که در جریان ترک فعل ابلیس مطرح می شود این است که ابلیس در جریان رانده شدن خویش از ساحت الهی تلاش دارد تا این فعل را به خدا نسبت داده از سویی برای انتقام از حضرت آدم علیه السلام به عزت و جلال الهی سوگند یاد می کند که نگذارد بهشت جایگاه ابدی انسان گردد. لیکن این که آیا ابلیس با اراده و اختیار خویش ترک سجده نموده و تکبر ورزید و یا اینکه این ترک فعل، براساس جبلّی و سرشت ابلیس بوده و او مجبور به ترک سجده بوده و لذا پیامد آن دوری از رحمت الهی و متلبس به خلعت غضب و لعن الهی شده شده است از منظر مفسران و اهل تصوف و عرفان مباحثی مطرح شده است. از ظواهر سخنان برخی از متصوفه مانند عین القضات همدانی با استناد به آیه" قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ "این گونه می توان استنباط نمود که او با تأویلی خلاف ظاهر از معنای آیه، به دفاع از ابلیس برخاسته، و عدم اختیار و جبر ابلیس را از آیه فهمیده است. اینها معتقدند در نهایت ابلیس مشمول رحمت الهی گشته و به بهشت بر می گردد. در مقابل بسیاری از مفسران و عرفا او را واجد اختیار دانسته لعن او را نتیجه ابا و استکباری می دانند که در مقابل خدای متعال ابراز نموده است. . یافته های تحقیق برآن است که ابلیس فاقد اختیار نبوده بلکه واجد آن بوده و با خوی استکباری که داشت تمرد نموده است.
هوای نفس و شیطان از منظر قرآن (بررسی موردی بیان اشتراکات و افتراقات)(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معرفت اخلاقی سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
87 - 102
حوزههای تخصصی:
انسان گرچه با کمک عقل و راهنمایان دین می تواند به قرب الهی برسد، اما قابلیت تنزل به مرتبه حیوانیت و پایین تر از آن را نیز دارد. «هوای نفس» و «شیطان» مهم ترین عوامل این تنزل هستند. پرسشی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا هوای نفس و شیطان یک حقیقت اند یا دو واقعیت مستقل؟ تحقیق حاضر با روش «تحلیل آیات قرآن کریم» نشان می دهد که هوای نفس و شیطان دو واقعیت جداگانه بوده، دارای اشتراکات و افتراقاتی هستند. مهم ترین اشتراک آنها در مواردی مانند هدف، دشمنی با انسان، حرکت گام به گام، حرص و ولع نسبت به معاصی و جلوگیری از کارهای خیر است. در مقابل، تفاوت اساسی آنها در نوع وجود و درونی و بیرونی بودن است. همچنین از نظر علیت و تأثیرگذاری، هوای نفس به مثابه فاعل قریب و مباشرِ افعال انسان، علت حقیقی شمرده می شود، درحالی که تأثیر شیطان در حد علت اعدادی است. بر این اساس، هرگاه انسان شیطان را در حال طواف کعبه دل که حرم امن الهی است، ببیند، می تواند با یاد خدا هوای نفس را مهار کند تا شیطان نیز از او دور شود.
تحلیل داستان برصیصای عابد و شیخ صنعان بر پایه نظریه میتوس نورتروپ فرای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
207 - 222
حوزههای تخصصی:
نورتروپ فرای، اسطوره شناس برجسته کانادایی، در کتاب «رمز کل»، نگاهی نو به مسائلی چون اسطوره، استعاره و شخصیت شناسی داشته است و با بهره بردن از داستان های کتاب مقدس، نوع متفاوتی از خوانش آثار ادبی را ارائه کرده است. از منظر فرای، شخصیت هایی همچون آدم و ابلیس، اوج و حضیضی دارند که می توان در ادبیات تمثیلی، شخصیت های مشابه فراوانی برای آن ها پیدا کرد. دو داستان برصیصای عابد، برگرفته از روایت سعدی در مجلس پنجم از مجالس پنج گانه و شیخ صنعان از منطق الطیر عطار، در زمره ادبیات تمثیلی هستند که شخصیت اصلی آن، از مسیر رستگاری خارج می شود. هدف از این مقاله، بررسی فرجام و عاقبت شخصیت های دو داستان برصیصای عابد و شیخ صنعان براساس نظریه فرای است. پرسش اصلی پژوهش این است که برمبنای دیدگاه قرائت تمثیلی نورتروپ فرای در کتاب «رمز کل»، شخصیت های برصیصا و شیخ صنعان، دارای چه ویژگی هایی هستند؟ روش این پژوهش، توصیفی-تحلیلی بوده و یافته های آن نشان می دهد که شخصیت برصیصا، در بین انگاره های مفاهیمِ متناظرِ مدنظرِ فرای، با هبوط ابلیس تطبیق دارد. همچنین داستان شیخ صنعان بازتاب دهنده سرنوشت آدم است که شیخ صنعان نیز همچون آدم، سه مرحله سفر پرماجرا، مبارزه سرنوشت ساز و تعالی قهرمان را پشت سر گذاشته است.