مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
ادونیس
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۴
175 - 200
هر شاعری برای آفرینش شعر خود به ناگزیر از برخی اصول و قواعد دستوری عدول می کند و همواره سعی اش بر این است تا معنی را به صورتی شفاف بیان کند؛ چرا که در غیر این صورت، گامی در بی مقداری شعر و شاعر برداشته است. یکی از راه های شناخت شعر هر شاعری توجه به قواعد نحوی و دستوری بکار رفته در آن شعر است، بررسی چگونگی روابط بین اجزا و عنصرهای یک جمله آن هم با در نظر گرفتن قواعدی که در درون ساختمان یک جمله با زبانی خاص مورد توجه قرار می گیرد، ساختار نحوی و دستوری هر شعری را مشخص می کند. در این پژوهش تلاش شده است با روش تطبیقی و تحلیلی به بررسی چگونگی استفاده از قواعد نحوی و دستوری با رویکرد فرمالیستی در اشعار اخوان ثالث و ادونیس پرداخته شود؛ در این راستا جابج ایی عناصر جمله، ح ذف، کابرد أفعال و .. در اشعار دو شاعر موردنظر بررسی شد. نتایج تحقیق نشان می دهد که ادونیس در مولفه های خروج از قواعد نحوی، جابه جایی عناصر جمله، تقدیم و تاخیر و حذف عناصر جمله در مقایسه با اخوان، پیشتازتر است و اخوان در زمینه کاربرد لغات و واژگان کهن فارسی و لغات آرکائیک توانسته است به هنجارگریزی نحوی بیشتری از ادونیس دست یابد.
بن مایه های فکری مکتب نقد نو در نگاه الیوت و آدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هفتم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲۸
79 - 100
حوزههای تخصصی:
نمادپردازی نزد تی. اس. الیوت کارکرد ویژه ای دارد. الیوت زبان شعر را زبان ویژه ای می داند که از تناقض، طنز، ابهام، اسطوره و نماد به شیوه ای بهره می جوید که تصویری عینی و محسوس به دست دهد. این شیوه، همان کاربرد نماد در قالب نظریه به هم پیوستگی عینی است که نخستین بار، او آن را مطرح کرد. این نظریه ابعاد گوناگون دارد. جنبه نخست آن به شخصیت زدایی شاعر مربوط است که اساس و پایه مکتب نقد نو را تشکیل می دهد. دیگر، پیوند نزدیک آن با نماد است که آن را به مرزهای مکتب سمبولیسم نزدیک می سازد؛ و سوم، کاربرد سنّت در شعر است که بر جنبه نوکلاسیکی این نظریه نظارت دارد. ادونیس شاعر و منتقدی است که غیرمستقیم از نظریه او تأثیر پذیرفته است. این جُستار، نخست نظریه به هم پیوستگی عینی الیوت را تبیین می کند؛ آنگاه اصول و پایه های نظریه را نزد ادونیس بررسی کرده؛ به نمودهای عینی و واقعی آن می پردازد؛ در پایان آن دو را منتقدانی عین گرا و از پیش گامان مکتب نقد نو، معرفی کند.
اسطوره های مشترک در شعر شفیعی کدکنی و آدونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۳
129 - 143
حوزههای تخصصی:
شفیعی کدکنی و ادونیس از شاعران معاصر نوگرا هستند که روحیات مشابه و زبان شعری نزدیک به یکدیگر دارند؛ هر دو در روستا و دامان طبعیت بزرگ شده اند. هر دو درآغاز به شعر و ادبیات کلاسیک دلبستگی عمیق داشتند و به همان سبک شعر می سرودند و بعدها به شعر نو گرایش پیدا کردند. شفیعی شاعر معاصر ایران و ادونیس شاعر معاصر عرب از قریحه و فطرت شاعری، در شعر خویش از دیدگاهی انسانی و اجتماعی سخن می گویند. اندیشه ها و دریافت ها و پدیده های زیبای جهان شاعرانه خود را به صورتی دلکش و پر تأثیر در قالب نماد به ما عرضه می کنند. در مقاله حاضر تلاش می شود اسطوره های مشترک در شعر این دو شاعر نوپرداز و زبان آور بررسی شود.
کاربست اسطوره در شعر نو عربی و کُردی؛ بررسی موردی شعر ادونیس و شیرکو بیکه س(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره به عنوان اولین نظام فکری بشر، بخشی از تجارب ذهنی ملل است و شعر تداوم بخش آن بوده است؛ زیرا تخیل در اسطوره ماهیتی متناسب با صور خیال در شعر دارد. آشنایی شاعران با اسطوره ها، کارکرد مطلوب اسطوره ها در بیان موضوعات و غنای زبان از عوامل گرایش شاعران کُرد و عرب به آن است. ادونیس و بیکه س با ذهنیتی انضمامی انتزاعی و در هم شکستن فرم های کلاسیک نوآوری کرده و با تصرف و باز آفرینی در اسطوره ها و نمادهای اسطوره ای، آن را در خدمت بیان مضامین قرار داده اند. پژوهش حاضر به شیوه تحلیل محتوا و بر مبنای رویکرد تطبیقی در مکتب آمریکا، کاربست اسطوره در شعر نو عربی و کُردی را با تأکید بر اشعار ادونیس و شیرکو بررسی کرده تا وجوه بنیادین نمادهای اسطوره ای شعر آنها را تبیین نماید. اسطوره در همه موضوعات اصلی شعر ادونیس و شیرکو به کار رفته و دلالت های ضمنی مفاهیم اساطیری بیش از دلالت های آشکار است. ققنوس، عیسی، مریم، شهرزاد، قابیل و هابیل، مهیار و حلاج، سیزیف، نوح وسندباد از جمله اسطوره های مشترک در شعر آنهاست. شیرکو بیشتر به اسطوره های شرقی و ایرانی و ادونیس اغلب به اسطوره های یونانی و رومی گرایش دارد. بسط راهبردهای معنایی، استفاده از ظرفیت مفهوم سازی و سیلان مضامین اسطوره ای و تلفیق آن با مفاهیم ذهنی و شناخت تاریخ از عوامل توفیق هر دو شاعر در کاربست اسطوره است. آنها با تلفیق مفاهیم، نقاب سازی از شخصیت های اسطوره ای، تقویت کارکردهای ساختاری و مفهومی زبان، تبیین ابعاد ذهنی و عینی زمان و مکان و تلمیح به روایت ها و شخصیت ها بر غنای معنایی شعر افزوده اند.
بررسی و تحلیل مفهوم ادبیّت متن و مؤلفه های آن از نگاه ادونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
1 - 18
حوزههای تخصصی:
مفهوم ادبیّت متن و مؤلفه های آن، یکی از بحث برانگیزترین موضوعات در حوزه نقد ادبی به شمار می رود که علی رغم تلاش های فراوان ناقدان و ادیبان هنوز برای آن تعریفی قطعی و مشخص ارائه نشده است؛ ادونیس نظریه پرداز و منتقد برجسته عرب، یکی از معدود ناقدانی می باشد که توانسته درباره ادبیّت نظریات جدیدی را مطرح سازد. دیدگاه های وی در این عرصه از حوزه ی تعاریفی محدود، پیرامون شعر خارج گشته و وارد حوزه وسیع تری یعنی تئوری ادبیات گردیده است؛ لذا در مقاله حاضر با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی، مفهوم ادبیّت و مؤلفه هایش را این بار از نگاه ادونیس موردمطالعه قراردادیم. آنچه بر ضرورت انجام چنین پژوهشی تأکید می کند، آن است که یافتن دیدگاه ویژه ی ادونیس نسبت به موضوع ادبیّت و مؤلفه های آن زمینه ساز درک صحیح تر نظریه شعر وی و برجسته ساختن جایگاه منحصربه فردش به عنوان یک نظریه پرداز ادبی می گردد؛ ازاین رو هدف نگارندگان در این پژوهش تبیین سازی مفهوم ادبیت از منظر ادونیس می باشد که در راستای تحقق آن ابتدا، به تبیین مفهوم ادبیّت و مهم ترین مؤلفه های آن را با تکیه بر نظرات ناقدان عربی و غربی پرداختیم سپس از طریق مقایسه این مبانی، با نظریات ادبی ادونیس تلاش نمودیم تا به دیدگاه ادبیّت وی دست یابیم. نتایج پژوهش حاکی از آن می باشد که ادونیس در نظریه ادبیتش واژه ی شعریت را معادلی برای ادبیّت قرار داده و بمانند ناقدان غربی و عربی از ادبیّت به عنوان نظریه ای برای تأمل در داوری های زیبایی شناختی متن بهره گرفته است بعلاوه ازنظرش مرحله کتابت، به مثابه حلقه پیوند میان مرحله اول (شفاهی) با مرحله سوم، (نوگرایی ادبی) می باشد و شعر در این مرحله به ساختاری باز با دیدگاه های متعددی تبدیل می گردد
بررسی تطبیقی مضمون «خداآفرینی» در شعر ادونیس و شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه های مشترک فرهنگی، اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی و نشر تفکرات فلسفی غرب در برهه ای از تاریخ معاصر ایران و جهان عرب سبب به وجود آمدن مضامین مشترکی در شعر معاصر فارسی و عربی شده است. یکی از این مضامین مشترک، مضمونی به نام «خداآفرینی» یا «خلقُ الإله» است که تحت تأثیر یکی از اندیشه های بنیادین فلسفه غرب (غیاب خدا) شکل گرفته است. در این مقاله تحلیلی تطبیقی، ضمن ریشه یابی مضمون خداآفرینی در اندیشه و فلسفه غرب، به بررسی و تطبیق این مفهوم در شعر دو شاعر برجسته معاصر ایران و جهان عرب، یعنی شاملو و ادونیس، پرداخته شده است تا ریشه های اثرپذیری دو شاعر از آبشخور مشترک ادبیات غرب بازشناسی شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که عقاید فلاسفه ای چون نیچه و سارتر، حاکی از تأثیرپذیری مستقیم آنها از آثار این دو فیلسوف مشهور غربی، به ویژه کتاب های ادبی- فلسفی: حکمت شادان، چنین گفت زرتشت و شیطان و خدا است. در این میان، ادونیس هم از آثار نیچه هم سارتر تأثیر پذیرفته، اما شاملو بیشتر به سارتر گرایش داشته است. دیگر آنکه این مضمون در شعر ادونیس یک مضمون مقطعی و گذراست که در دفتر أغانی مهیار الدمشقی دیده می شود؛ اما شاملو در بیشتر دفترهای شعری اش از این مضمون استفاده کرده است.