فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۳۵٬۶۵۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دانشجویان پرستاری یکی از نیروهای بالقوه تضمین کننده ارتقای سلامت جامعه هستند و از این رو تشخیص متغیرهای پیش بینی کننده خلاقیت و اشتیاق در تحصیل آنان بسیار حائز اهمیت است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه خودآگاهی هیجانی و حمایت محیطی با خلاقیت هیجانی و اشتیاق تحصیلی در دانشجویان پرستاری انجام شد.
روش ها: پژوهش حاضر همبستگی از نوع کانونی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهوازبود و نمونه پژوهش شامل 145 نفر از جامعه مذکور بود که به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های خودآگاهی هیجانی گرنت و همکاران(2002)، حمایت محیطی لنت و همکاران (2005)، خلاقیت هیجانی آوریل و توماس نولز (1991) و اشتیاق تحصیلی فردریک و همکاران (2004)، استفاده شد. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و همبستگی کانونی استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که که بین خودآگاهی هیجانی و حمایت محیطی (مجموعه اول) با خلاقیت هیجانی و اشتیاق تحصیلی (مجموعه دوم) در دانشجویان پرستاری همبستگی کانونی معنادار وجود دارد(684/0=r) و نیز قویترین رابطه بین خودآگاهی هیجانی از متغیرهای مستقل (912/0=b) و خلاقیت هیجانی از متغیرهای وابسته (980/0=b) می باشد.
نتیجه گیری: در کل می توان با آموزش فنون خودآگاهی هیجانی و ایجاد محیط تحصیلی و خانوادگی مناسب و حمایتگر، به بالندگی خلاقیت هیجانی و افزایش اشتیاق تحصیلی دانشجویان پرستاری کمک کرد و از این طریق در نظام سلامت و درمان جامعه تحول قابل توجه ایجاد نمود.
مرگ و مرگ اندیشی در شعر معاصر ایران با رویکرد فلسفه و روانشناختی وجودی (مطالعه موردی: نیما یوشیج، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
469 - 483
حوزههای تخصصی:
زمینه: مرگ و مرگ اندیشی در شعر معاصر ایران (با رویکرد فلسفه و روانشناختی وجودی) آن در بستر سروده های سه تن از سخنوران برجسته معاصر ایران، یعنی: نیما یوشیج، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث، زمینه تحقیق را شکل می دهد.
هدف: هدف اصلی از این تحقیق، نمایاندن دیدگاه سه تن از برجسته ترین شاعران سده اخیر ایران درباره موضوع مرگ (و به تبع آن زندگی) براساس دیدگاه یاد شده (اصالت وجود) است.
روش: این تحقیق براساس روش تحلیلی-توصیفی (و بر اساس منابع کتابخانه ای) انجام پذیرفته است.
یافته ها: آنچه از جستجوی انجام شده به دست آمد عبارت از آن است که: سروده های هر سه شاعر جامعه پژوهشی این تحقیق، با رویکرد وجودی و اندیشمندانی چون: ژان پل سارتر، اروین د. یالوم، مارتین هایدگر، بینز وانگر، ویکتور فرانکل و... قابل مطالعه بوده و هر یک از این سه تن بخش هایی از مؤلفه های فلسفه و روانشناسی وجودگرا را فراخوانی می کنند. نیما، اخوان ثالث و شاملو با تأثیر از فضای اجتماعی - سیاسی عصر حاضر به اگزیستانسیالیسم یا همان دیدگاه وجودی در غلطیده اند با این تفاوت که نیما و شاملو گاهی مؤلفه های مثبت و گاه منفی وجودگرایان را در سخنان خود ظهور و بروز داده اما در نهایت در رویارؤیی با مرگ «اصیل» عمل کرده و با اعتقاد به «مرگ آرمانی» از وحشت و دهشت آن رسته اند. اخوان اما با این که او هم زندگی آرمانی را ستوده لیکن به مرگ - در هیچ یک از اشکال آن - روی خوش نشان نداده و معرفت را در شناخت این مسأله ناتوان دیده است.
نتیجه گیری: در بررسی سروده های نیما، شاملو و اخوان ثالث از دلبستگی به زندگی نشانه هایی پررنگ دیده می شود؛ با این حال در خصوص مرگ سخنان این هر سه ادیب معاصر در همه جا یکسان نیست به این معنا که گاهی تحت تأثیر بخشی از دیدگاه وجودی مثل «پرتاب شدگی» انسان به جهان، هدفی برای زندگی و به تبع مرگ قایل نیستند و گاه متأثر از معناگرایی عقیده یاد شده، مرگ آرمانی را ستوده و آن را پایان راه نمی دانند. در این میان، البته، برخورد اصیل با مرگ در شعر نیما و شاملو غالب تر از شعر اخوان ثالث است.
ارائه مدل حرمت خود و اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان مدارس متوسطه بر اساس قلدری مجازی با نقش میانجی گر ناگویی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (خرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
539 - 556
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه آسیب های اجتماعی جدیدی در سطح مدارس پدید آمده که زندگی شخصی و تحصیلی بسیاری از دانش آموزان را تحت الشعاع قرار داد. با توجه به اهمیت قلدری مجازی، اعتیاد به اینترنت و ناگویی هیجانی و همچنین شکاف تحقیقات در زمینه ارائه یک الگوی منسجم در این زمینه و انجام مطالعات بیشتر ضروری به نظر می رسد.
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدل حرمت خود و اعتیاد به اینترنت در دانش آموزان مدارس متوسطه بر اساس قلدری مجازی با نقش میانجی گر ناگویی هیجانی بود.
روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع مطالعات همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر مدارس متوسطه دوم شهر یاسوج شهر یاسوج در سال تحصیلی 1402-1401 بود. تعداد 250 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های قلدری مجازی ستین و همکاران (2011)، حرمت خود روزنبرگ (1963)، اعتیاد به اینترنت یانگ (1999) و ناگویی هیجانی بگبی و همکاران (1994) پاسخ دادند. در نهایت داده ها جمع آوری و به روش های همبستگی پیرسون و معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSSV19 و AMOSV20 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد قلدری مجازی اثر مثبت، مستقیم و معنی داری بر ناگویی هیجانی و اعتیاد به اینترنت و اثر منفی، مستقیم و معنی داری بر حرمت خود داشت (01/0 >P). همچنین ناگویی هیجانی نقش میانجی گر در رابطه بین قلدری مجازی با حرمت خود و اعتیاد به اینترنت داشته است (01/0 >P).
نتیجه گیری: در نهایت می توان گفت مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بوده و لذا آگاهی معلمان، مدیران، والدین، دانش آموزان و سایر متخصصان حوزه تعلیم و تربیت از متغیرهای این مدل می تواند از بروز آسیب های اجتماعی نوپدید در مدارس کمک کننده باشد.
اثربخشی درمان پردازش شناختی بر نشخوار فکری و ترس از ارزیابی منفی زنان خیانت دیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (تیر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
855 - 872
حوزههای تخصصی:
زمینه: شواهد پژوهشی حاکی از آن است که خیانت زناشویی می تواند پیامدهای جبران ناپذیری برای زوج ها در پی داشته باشد و موجب نشخوار فکری و ترس از ارزیابی منفی در زنان خیانت دیده شود. با وجود مطالعات متعدد در مورد خیانت زناشویی، پرداختن به درمان های مؤثر در کاهش نشخوار فکری و ترس از ارزیابی منفی زنان خیانت دیده مورد غفلت قرار گرفته است.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان پردازش شناختی بر نشخوار فکری و ترس از ارزیابی منفی زنان خیانت دیده انجام شد.
روش: روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ روش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان خیانت دیده نیازمند دریافت خدمات مشاوره ای شهر بندرعباس در نیمه دوم سال 1401، بودند. از بین تمامی مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر بندرعباس 30 نفر از زنانی که به علت خیانت همسر به 10 مرکز مشاوره مراجعه کرده بودند به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های نشخوار فکری (هوکسما، 1991) و ترس از ارزیابی منفی (لری، 1983)، استفاده شد. شرکت کنندگان گروه آزمایش، 12 جلسه درمان پردازش شناختی (رسیک و همکاران، 2007) را دریافت کردند. داده ها با روش تحلیل کواریانس چندمتغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-22 مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که درمان پردازش شناختی منجر به کاهش نشخوار فکری و ترس از ارزیابی منفی زنان گروه آزمایش شد (0/01 >p).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت درمان پردازش شناختی بر نشخوار فکری و ترس از ارزیابی منفی زنان خیانت دیده اثربخش بودند. ازاین رو آگاهی متخصصان حوزه های روان شناسی، مشاوره و سلامت از این درمان ها جهت کاهش نشخوار فکری و ترس از ارزیابی منفی زنان خیانت دیده کمک کننده است.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بدریخت انگاری بدن در زنان مبتلا به سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (تیر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
963 - 980
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال بدریخت انگاری بدن یکی از شایع ترین اختلالات در بین زنان مبتلا به سرطان سینه است که علاوه بر ایجاد مشکلات برای این بیماران، چالش هایی را برای خانواده و اطرافیان آنان ایجاد کرده است. پژوهش ها نشان داده است که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می تواند در زمینه این اختلال، تأثیرگذار باشد. بنابر این پژوهش هایی که این موضوع را هدف قرار داده؛ کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.
هدف: این مقاله، با هدف اثر بخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بدریخت انگاری بدن زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شد.
روش: پژوهش حاضر، یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون، پس آزمون، گروه گواه و پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش، زنان 30 تا 50 ساله مبتلا به سرطان سینه بود که در ادامه روند درمان خود، طی چهار ماه نخست سال 1401 به کلینیک های سرطان سینه شهر شیراز مراجعه کرده بودند. از میان آن ها 50 نفر به روش نمونه گیری در دسترس در دوگروه 25 نفره آزمایش و گواه، گمارش شدند. مداخلات درمان ACT با توجه به بسته آموزشی هیز و استروساهل (2010) طی 8 جلسه گروهی به صورت هفتگی 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد و گروه گواه، مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه استاندارد ارزیابی فراشناخت بدریختی بدن (ربیعی و همکاران، 1390) گردآوری شد. داده های این پژوهش با روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، در نرم افزار SPSS نسخه 24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، در گروه آزمایش، برای اختلال بدریخت انگاری بدن زنان مبتلا به سرطان سینه، تفاوت معنی داری ایجاد کرده است (0/05P<).
نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که مداخلات درمان پذیرش و تعهد، برای بهب ود کیفی ت زندگ ی زنان مبتلا به سرطان سینه، مؤثر بوده است.
مدل یابی معادلات ساختاری رابطه آسیب های دوران کودکی با ویژگی های تاریک شخصیت با نقش میانجی خودتنظیمی، ذهنی سازی و سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (تیر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۶
981 - 995
حوزههای تخصصی:
زمینه: در صورت عدم کفایت و ناشایستگی والدین، مسائل و مشکلاتی از جمله کودک آزاری توسط آن ها و یا اطرافیان رخ می دهد؛ کودک آزاری یکی از معضلات بزرگ اجتماعی است که تمام جوامع، چه پیشرفته و چه در حال توسعه را در بر می گیرد به طوری که سلامت و آسایش کودک آسیب دیده، به خطر می افتد.
هدف: مقاله حاضر با هدف تعیین برازش مدل پیش بینی ویژگی های تاریک شخصیت بر اساس آسیب های دوران کودکی با نقش واسطه ا ی خودتنظیمی، ذهنی سازی و سبک های دلبستگی، مدنظر قرار گرفته است.
روش: پژوهش حاضر از نوع همبستگی بود و باتوجه به اهداف از روش مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) نیز بهره گرفته شد که بر اساس فرمول کلاین 147، 400 نفر در نظر گرفته شد. همچنین به صورت تفکیکی از پرسشنامه های صفات تاریک شخصیت (جانسون و وبستر، 2010)، خودتنظیمی میلر و براون (1999)، سبک دلبستگی بزرگسالان کولینز و رید، (1990)، ذهنی سازی یا عملکرد بازتابی فوناگی و همکاران (2016)، ترومای دوران کودکی (CTQ) توسط برنستاین، استین، نیوکمپ، والکر، پوگ و همکاران (2003) جهت تنظیم مدل بهره گرفته شده است. در این پژوهش جهت تجزیه و تحلیل داده ها ازآماره های توصیفی میانگین، انحراف معیار، کجی و کشیدگی و آمار استنباطی همبستگی، رگرسیون و مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان می دهد که مسیر مستقیم آسیب دوران کودکی به صفات تاریک شخصیت معنادار نبود، اما همه مسیرهای غیرمستقیم معنادار به دست آمد، که حاکی از تأیید میانجی گری سه متغیر خودتنظیمی، ذهنی سازی و سبک دلبستگی بود (0/05p<).
نتیجه گیری: باتوجه به نتایج این مطالعه توصیه می گردد متخصصان حوزه روانشناسی به آموزش و پرورش مادران در جهت بهبود توانمندی های شکل دهی سبک دلبستگی ایمن در کودکان شان بپردازند. متخصصان حوزه روانشناسی بالینی و درمانگران جهت بهبود نشانگان به ابعاد ذهنی سازی و خودتنظیمی مراجعان دارای صفات تاریک شخصیت توجه ویژه ای داشته باشند
مدل یابی معادلات ساختاری رابطه آسیب های دوران کودکی با اعتیاد جنسی با نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده، ذهنی سازی و سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (شهریور) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۸
1379 - 1396
حوزههای تخصصی:
زمینه: روابط نامناسب با اجتماع و عدم توانایی در ایجاد روابط سالم و عمیق نیز می توانند در ایجاد اعتیاد جنسی نقش داشته باشد. کودکانی که در دوران کودکی با مشکلاتی مانند نقص های اجتماعی مواجه شده اند، ممکن است در تعاملات اجتماعی و روابط عاطفی ناسالم به مشکل برخورد کنند و بیشتر در معرض خطر اعتیاد جنسی قرار بگیرند. رابطه بین آسیب های دوران کودکی و اعتیاد جنسی تحت تأثیر عوامل متعددی مانند حمایت اجتماعی، ذهنی سازی و سبک های دلبستگی قرار می گیرد و بررسی دقیق تأثیر هر یک از این عوامل بر رابطه بسیار حائز اهمیت است. شواهد علمی قوی می توانند تصمیم گیران را در جهت اتخاذ تدابیر و سیاست های مؤثر در پیشگیری از آسیب های دوران کودکی و اعتیاد جنسی هدایت کنند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مدل یابی معادلات ساختاری رابطه آسیب های دوران کودکی با اعتیاد جنسی و با نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده، ذهنی سازی و سبک های دلبستگی انجام شد.
روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی و مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دوره های مجازی در دانشگاه های شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود. حجم نمونه بر اساس فرمول کلاین (2011) برابر با 322 نفر به دست آمد که با توجه به احتمال افت آزمودنی و ریزش 370 نفر در نظر گرفته شد. همچنین برای گردآوری داده ها از پرسشنامه ترومای دوران کودکی (برنستاین و همکاران، 2003)، اعتیاد جنسی (کارنز، 1988)، سبک دلبستگی بزرگسالان (کولینز و رید، 1990) استفاده شد. داده های گردآوری شده از طریق تحلیل مسیر در نرم افزارهای lisrel و SPSS استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان می دهد که نتایج همبستگی روابط معنادار بوده و حاکی از تأیید پیش فرض وجود همبستگی بین متغیر جهت تدوین مدل معادلات ساختاری است (0/05>P).
نتیجه گیری: رابطه بین آسیب های دوران کودکی و اعتیاد جنسی تحت تأثیر عوامل متعددی از جمله حمایت اجتماعی، ذهنی سازی و سبک های دلبستگی قرار می گیرد و بررسی دقیق تأثیر هر یک از این عوامل بر این رابطه بسیار حائز اهمیت است. شواهد علمی قوی می توانند تصمیم گیران را در اتخاذ تدابیر و سیاست های مؤثر در پیشگیری از آسیب های دوران کودکی و اعتیاد جنسی هدایت کنند.
نقش رفتارها و باورهای معنوی - دینی در کاهش میزان استرس، اضطراب و افزایش سلامت معنوی –روانی بین گروهی از زنان ایرانی در دوران پاندمی کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف مطالعه کنونی بررسی نقش سلامت معنوی - دینی در کاهش استرس و افزایش سلامت معنوی و روانی در زنان ایران در دوران پاندمی کرونا می باشد. روش و مواد: روش تحقیق توصیفی و نمونه شامل 384 زن ایرانی بود. شرکت کنندگان پس از ارائه رضایت خود، پرسشنامه های تحقیق را در فرم گوگل تکمیل کردند که شامل پرسشنامه سلامت مذهبی جورج، مقیاس افسردگی، استرس و اضطراب(DASS-21) و پرسشنامه سلامت عمومی GHQ-28 بوده است. یافته ها: نتایج پژوهش با نرم افزار AMOS24 مورد تحلیل قرار گرفته است و نشان می دهد بین میزان سلامت معنوی - دینی و باورهای مذهبی و استرس در زنان در دوران پاندمی کرونا ارتباط دارد. به این علت که سطح معناداری پایین تر از (P<0.05) بود تأیید شد و استفاده از باورهای معنوی – دینی توانست 40.3% از استرس در زنان را تبیین و پیش بینی نماید. همچنین بین استفاده از ابزار سلامت معنوی – دینی و باورهای مذهبی و سلامت روانی عمومی زنان به علت سطح معناداری (P<0.05) تأیید شد. استفاده از باورهای دینی نیز 35.5% از واریانس متغیر سلامت عمومی زنان را در دوران پاندمی کرونا تبیین و پیش بینی کرد. نتیجه گیری: پاندمی کرونا جان میلیون ها نفر را در سراسر جهان تهدید می کند، باورهای دینی تاثیر معناداری بر کاهش استرس و اضطراب و افزایش سلامت روانی - عمومی در زنان ایران داشته است. نتایج مطالعه مسئولیتی سنگین بر دوش متخصصان این رشته به خصوص در کشور مسلمان ایران می گذارد که با ارتقاء جنبه های معنوی - دینی و تغییر سبک زندگی زنان گامی بلند در حیطه سلامت زنان بردارند.
پیش بینی کیفیت خواب بر اساس جهت گیری مذهبی با نقش میانجی گری تاب آوری و مثبت اندیشی در سربازان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
115 - 137
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی کیفیت خواب بر اساس جهت گیری مذهبی با نقش میانجی گری تاب آوری و مثبت اندیشی در سربازان بود. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی با استفاده ازمدلیابی روابط ساختاری بود که تعداد 237 سرباز وظیفه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ، پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون، پرسشنامه اینگرام و وینسکی و پرسشنامه جهت گیری مذهبی آلپورت بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه 26 و نرم افزار ایموس نسخه 20 استفاده شد و آزمون فرضیه ها به روش معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته: با توجه به آماره های آزمون و معنی داری بدست آمده (0.05>P)، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که ضریب تاثیر کل جهت گیری مذهبی درونی بر کیفیت خواب برابر 307/ 0 است که به صورت تاثیرهای مستقیم و غیرمستقیم با نقش میانجی تاب آوری و مثبت اندیشی می باشد و ضریب تاثیر کل جهت گیری مذهبی بیرونی بر کیفیت خواب برابر 138/ 0 است که به صورت غیرمستقیم با نقش میانجی تاب آوری و مثبت اندیشی می باشد. نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که جهت گیری مذهبی درونی بر کیفیت خواب تاثیر مستقیم مثبت معنی دار دارد و نقش میانجی تاب آوری و مثبت اندیشی باعث افزایش میزان تاثیر جهت گیری مذهبی درونی بر متغیر کیفیت خواب شده است و جهت گیری مذهبی بیرونی با نقش میانجی تاب-آوری و مثبت اندیشی فقط به طور غیر مستقیم بر متغیر کیفیت خواب تاثیر مثبت معنی دار دارد و بنابراین در جهت افزایش کیفیت خواب سربازان باید به تقویت متغیرهای تاب آوری و مثبت اندیشی پرداخت.
بررسی عوامل فرهنگی و روانی-اجتماعی مرتبط با تحکیم بنیان خانواده از منظر کارشناسان دادگستری و انتظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
165 - 187
حوزههای تخصصی:
از منظر جامعه شناسی، خانواده اساسی ترین نهاد اجتماعی است که در شکل گیری ساختار کلان جامعه و افزایش بهره-وری آن نقش بسزا دارد. میان خانواده و جامعه یک رابطه دو سویه برقرار است و هر کدام بر دیگری تأثیر می گذارد. جامعه شناسان شکل گیری و ساخت شخصیت فرد در خانواده را متأثر از فرهنگ پذیری و جامعه پذیری می دانند و بیان می کنند که «از مهم ترین نتایج جامعه پذیری، ایجاد شخصیّت فردی و الگوهای نسبتاً ثابت فکر، احساس و عمل است که همگی ویژگی های یک فرد محسوب می شوند» (یان. رابرتسون، 1374: 112). از این رو اهمیّت پرداختن به موضوع «تحکیم خانواده» ریشه در اهمیّت نهاد خانواده دارد. نهاد مقدس خانواده، رکن بنیادین اجتماع بشری و محمل فرهنگ های گوناگون است تا آنجا که سعادت و شقاوت امّت ها، مرهون رشادت و ضلالت خانواده می باشد. اولین شرط داشتن جامعه ای سالم و پویا، سلامت و پایداری خانواده است. همه دستاوردهای علمی و هنری بشر در سایه خانواده های سالم و امن پدید آمده است. از این رو اندیشمندان علوم انسانی در رشته های تخصصی خود، با رویکردهای گوناگون، به مسائل خانواده پرداخته اند و عوامل ایجادکننده را از منظر تحلیلی خاص، تبیین نمودند. هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل فرهنگی و روانی-اجتماعی مرتبط با تحکیم بنیان خانواده از منظر کارشناسان دادگاه خانواده و مشاوران نیروی انتظامی شهرستان زنجان بود که از طریق پرسشنامه با تکنیک دلفی و مصاحبه عمیق با نمونه گیری نیمه ساختاریافته، و نیز با جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی انجام گرفت. نتایج یافته ها حاکی از آن است که: از نظر کارشناسان عوامل فرهنگی اولویت اول را نسبت به عوامل اجتماعی در تحکیم بنیان خانواده داراست.
پیش بینی فکر خودکشی براساس تنظیم شناختی هیجان با واسطه گری تعلق پذیری خنثی در نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
129-173
حوزههای تخصصی:
مقدمه: خودکشی پدیده اجتماعی مهمی است که می تواند سلامت روانی جامعه را به خطر بیندازد. به عبارت دیگر، میزان خودکشی و اقدام به خودکشی را می توان از مهم ترین شاخصهای بهداشت روانی افراد در یک جامعه به حساب آورد. این پژوهش با هدف بررسی، پیش بینی فکر خودکشی بر اساس تنظیم شناختی هیجان با واسطه گری تعلق پذیری خنثی در نوجوانان انجام شد. روش: روش این پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. برای انجام پژوهش حاضر، تعداد 230 نفر از دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم در شهر تهران در سال تحصیلی 1399-1400، به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های موردنیاز این پژوهش از سه پرسش نامه افکار خودکشی بک، تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایچ و پرسش نامه نیازهای بین فردی استفاده شد. پس از جمع آوری داده ها، فرضیه ها و مدل پیشنهادی پژوهش با استفاده از نرم افزارهای SPSS و Amos مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد تنظیم مثبت و منفی هیجان به ترتیب تأثیر منفی و مثبت بر تعلق پذیری خنثی دارند و همچنین تعلق پذیری خنثی بر فکر خودکشی تأثیر مثبت دارد. شاخصهای ارزیابی کلیت مدل در دامنه ای مطلوب است. بحث: با وجود اینکه تنظیم منفی هیجان و تنظیم مثبت هیجان به صورت مستقیم قادر به پیش بینی فکر خودکشی نبودند اما به صورت غیرمستقیم و با میانجی گری تعلق پذیری خنثی پیش بینی کننده فکر خودکشی بودند. ازاین رو، متغیر تعلق پذیری خنثی در رابطه بین تنظیم مثبت هیجان، تنظیم منفی هیجان و فکر خودکشی دانش آموزان نقش واسطه ای دارد.
مقایسه تأثیر دو روش آموزشی مونته سوری و مبتنی بر ربات بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثر دو روش آموزشی مونته سوری و مبتنی بر ربات بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان است. تحقیق از نوع شبه آزمایشی با دو گروه آزمایشی همراه با پس آزمون و پیگیری است. در کل تعداد 34 دانش آموز دختر پایه دوم دبستان به صورت در دسترس از مدارسی که در آن کلاس های مونته سوری دایر بود انتخاب شدند. این دانش آموزان هیچ گونه مشکلات جسمی و ذهنی نداشتند و دارای اختلال یادگیری نیز نبودند. هر گروه آزمایشی یکی از روش های آموزشی را در 12 جلسه 90 - 75 دقیقه ای دریافت کردند. سپس پس آزمون و پیگیری با ابزارهای ویسکانسین برای ارزیابی انعطاف پذیری شناختی، استروپ برای ارزیابی بازداری پاسخ و کورنولدی برای ارزیابی حافظه کاری انجام شد. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس آمیخته چندمتغیره استفاده شد. نتایج پژوهش، تفاوت معنادار این دو روش آموزشی را در ارتقای کارکردهای اجرایی دانش آموزان نشان داد (001/0> p). همچنین خرده مقیاس های کارکردهای اجرایی (طبق تعریف میاک،2000) نیز تفاوت های معناداری را نشان دادند که در نتیجه تأییدی بر مؤثربودن روش آموزشی مونته سوری بر ارتقای انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ بود؛ هرچند در مورد حافظه کاری، معلوم شد که روش آموزشی مبتنی بر ربات نقش مهم تری داشته است. به دلیل ماهیت روش آموزش مونته سوری که بر اساس ابزارها و فعالیت های کاملاً هدفمند شکل گرفته است نتایج فوق قابل قبول است؛ همچنین به دلیل توالی برنامه نویسی ها در ربات های آموزشی و نیاز به استفاده از اطلاعات و توجه به مراحل پیشین کدگذاری، مؤثربودن آموزش مبتنی بر ربات نیز قابل پذیرش است.
اثربخشی آموزش برنامه بهبود سرطان مبتنی بر ذهن آگاهی بر فاجعه سازی درد و استرس ادراک شده بیماران مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۱)
67 - 82
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سرطان یکی از انواع بیماری های مزمن محسوب می شود که توجه پژوهشگران زیادی را به خود جلب کرده است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش برنامه بهبود سرطان مبتنی بر ذهن آگاهی بر فاجعه سازی درد و استرس ادراک شده بیماران مبتلا به سرطان بود.
روش: پژوهش حاضر یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به سرطان بود که در سال 1400 در مرکز شهید رجایی شهرستان بابلسر تشخیص بیماری سرطان دریافت نمودند. نمونه مورد مطالعه به حجم30 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه 15 نفر (گروه کنترل 15 نفر و گروه آزمایش 15 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش تحت آموزش برنامه بهبود سرطان مبتنی بر ذهن آگاهی کارلسون و اسپکا که در قالب 8 جلسه 90 دقیقه ای و هفته ای یک بار برگزار می شد قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه فاجعه سازی درد سالیوان و همکاران (1995) و مقیاس استرس ادراک شده کوهن، کمرک و مرملستین (1983) استفاده شد. داده های بدست آمده نیز با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره در نرم افزار 27SPSS- مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره نشان داد که بعد از کنترل اثرات پیش آزمون تفاوت معنی داری بین میانگین نمرات دو گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای فاجعه سازی درد و استرس ادراک شده وجود داشت (05/0p<).
نتیجه گیری: بنابراین نتیجه گرفته می شود که بهبود سرطان مبتنی بر ذهن آگاهی مداخله ای مطلوب و مناسب جهت تاثیرگذاری بر فاجعه سازی درد و استرس ادراک شده بیماران مبتلا به سرطان است
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حساسیت اضطرابی، شدت درد ادراک شده و مدیریت هیجان در زنان سالمند مبتلا به آرتریت روماتوئید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۲)
81 - 96
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حساسیت اضطرابی، ادراک درد و مدیریت هیجان در زنان سالمند مبتلا به آرتریت روماتوئید انجام شد.روش: روش پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش- پس آزمون با دو گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان سالمند مبتلا به آرتریت روماتوئید مراجعه کننده به کلنیک درد وابسته به بیمارستان میلاد شهر تهران در سال 1401 بود، که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 28 نفر انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه مساوی 14 نفری گمارش شدند. درمان پذیرش و طی 8 جلسه گروهی و هر جلسه به مدت 90 دقیقه (5/1 ساعته) برای افراد گروه آزمایش اجرا شد، اما گروه کنترل این برنامه مداخلاتی را دریافت نکردند. گردآوری داده ها با پرسشنامه حساسیت اضطرابی (پترسون و ریس، 1992)، پرسشنامه استاندارد شدت درد (کیوبک و همکاران، 1995) و پرسشنامه دشواری تنظیم هیجان (گرتز و رومر، 2004) انجام شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های t مستقل و زوجی تحلیل کواریانس چندمتغیری با کمک نرم افزار آماری SPSS/26 استفاده شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمره حساسیت اضطرابی در گروه آزمایش در مرحله پس آزمون نسبت به گروه کنترل تفاوت معناداری داشته است (05/0>P). همچنین، تحلیل کوواریانس نشان داد بین میانگین نمره شدت درد ادراک شده و مدیریت هیجان آزمودنی های دو گروه در مرحله پس آزمون تفاوت از نظر آماری معنادار بوده است (05/0>P).نتیجه گیری: نتایج این پژوهش می تواند تلویحات کاربردی برای درمانگران جهت کاهش مشکلات عاطفی-رفتاری مبتلایان به آرتریت روماتوئید به ویژه در زنان سالمند در کنار دارو درمانی ارایه دهد.
رویکرد پدیدارشناختی به ذهن با تاکید بر حیث التفاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیدارشناسی جریانی مشهور در فلسفه قاره ای است که با Husserl پایه گذاری شده است. در دوران اخیر برخی فیلسوفان مانند Dan Zahavi و Shaun Gallagher این رویکرد را به مباحث فلسفه ذهن و علوم شناختی تعمیم داده اند. دانشمندان علوم شناختی و فیلسوفان تحلیلی غالبا با منظر سوم شخص ذهن انسان را بررسی می کنند و حالات ذهنی را به رفتار، فعل و انفعالات مغزی و کارکرد تحویل می برند؛ ولی وجهی از ذهن باقی می ماند که به وسیله روش تجربی و منظر سوم قابل دسترسی نیست. پدیدارشناسی حرفهای زیادی برای گفتن درباره تجربه آگاهانه از حیث سوبژکتیو دارد و آن را با منظر اول شخص یعنی معنایی که شیء برای سوژه دارد، بررسی می کند. پدیدارشناسان به حیث التفاتی به مثابه ویژگی اصلی آگاهی اهمیت بسیاری می دهند که از طریق آن حالات ذهنی با جهان بیرونی مرتبط می شوند. آنها با تبیین های تحویلگرایان از حیث التفاتی مانند تبیین علی مخالفت می کنند. از نظر پدیدارشناسان این که ما می توانم درباره اشیائی فکر کنیم که در جهان خارج وجود ندارند، استدلالی قاطع علیه کسانی است که حیث التفاتی را به علیت فروکاسته اند. پدیدارشناسان با رویکرد بازنمودی نسبت به حیث التفاتی نیز مخالف اند. مشخص نیست که چرا اطلاع از یک عین درونی اطلاع از عین بیرونی را به دنبال دارد در حالی که این دو عین کاملا با هم متفاوتند. ما نمی توانیم از قلمروی آگاهی و ذهن مان بیرون بیاییم و عین درونی مان را با عین بیرونی مقایسه کنیم.
باز اندیشی مسئله سخت آگاهی در سایه ابتناء: بررسی موردی نظریه Dasgupta(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ادبیات حول مسئله سخت آگاهی و ابتناء در دو دهه اخیر در عرض یکدیگر توسعه قابل توجهی یافته اند. اخیرا بازتقریر فیزیکالیسم با تکیه بر ابتناء مورد توجه قرار گرفته و تلا شهای Dasgupta یک نمونه در این زمینه است. Dasgupta با معرفی حقایق خودمختار به عنوان حقایقی که سوال از محل ابتناء آنها بی معنا است تقریری جدید از فیزیکالیسم تحت عنوان فیزیکالیسم میانه را مطرح می نماید. در نوشتار حاضر با معرفی اجمالی مسئله سخت آگاهی و تلاش های Dasgupta سعی می شود ابتدا ظرفیتهای بازتقریر مسئله سخت آگاهی با استفاده از مفهوم ابتناء ارزیابی گشته و سپس تقریر Dasgupta از فیزیکالیسم با ادبیات پدید آمده حول مسئله سخت آگاهی نسبت سنجی گردد. روش کار: این عنوان درباره مقاله حاضر صدق نمی کند. یافته ها: این عنوان درباره مقاله حاضر صدق نمی کند. تیجه گیری: نتایج این پژوهش به دو دسته تقسیم می گردند. بخشی اختصاص به نسبت های قابل تصور میان مفهوم ابتنا و مسئله سخت آگاهی اختصاص داشته و بخش دیگر به قضاوت درباره تقریر Dasgupta از فیزیکالیسم مرتبط می باشند. به نظر می رسد مفهوم ابتنا از دو حیث با مسئله سخت آگاهی نسبت می یابد. شکاف وجودی در سایه مفهوم ابتنا بازتقریر می شود: شکاف وجودی میان واقعیتهای فیزیکی و پدیداری در کار است اگر و تنها اگر حقایق فیزیکی حقایق پدیداری را ابتنا نبخشیده باشند. همچنین با توجه به مفهوم ابتنا واضح می گردد که توضیح متافیزیکی نقش کلیدی را در امتیاز یافتن گونه های تقسیم 5گانه Chalmers ایفا می نماید. در رابطه با تقریر Dasgupta به نظر می رسد مسئله وی تنها در فرض پذیرش شکاف تبیینی قابل طرح است. همچنین به نظر می رسد موضع وی ناگزیر از پذیرش شکل بازتقریر یافته از شکاف وجودی بوده و بدین جهت موفقیت آن در نمایندگی از فیزیکالیسم مورد تردید می باشد.
Effect of Cognitive Restructuring in Reducing Cognitive Dimensions of Ethnic Intolerance among Adolescents in Taraba State, Nigeria
حوزههای تخصصی:
Objective: This study investigated the effect of cognitive restructuring in reducing cognitive dimensions of ethnic intolerance among adolescents in Taraba State.Methods: The population of this study was 1,514 secondary school students of SS1 in Wukari Education Zone, Taraba State, Nigeria. The researchers utilized purposive sampling technique in drawing a sample of 20 adolescents which were used as subjects of the study. The instrument used for data collection was the Ethnic Intolerance Questionnaire with a reliability index of 0.83. The data collected were analyzed using paired samples t-test to test hypothesis 1 and independent samples t-test for testing hypothesis 2.Results: The findings revealed that cognitive restructuring was effective in reducing cognitive dimensions of ethnic intolerance. Similarly, the findings revealed that rational emotive behaviour therapy has no significant gender difference in reducing cognitive dimensions of ethnic intolerance.Conclusion: The study concluded that cognitive restructuring is an effective intervention for reducing cognitive dimensions of ethnic intolerance among adolescents.
پیش بینی کوری نسبت به تغییرات بر اساس پیچیدگی صحنه، بار هیجانی محرک، حافظه نمادین و توجه پایدار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به اینکه عوامل زیادی از جمله توجه تقسیم شده و توجه پایدار می توانند بر تشخیص تغییر اثر بگذارند؛ بنابراین هدف این پژوهش، پیش بینی کوری تغییرات بر اساس مولفه های پیچیدگی صحنه، بارهیجانی محرک، حافظه نمادین و توجه پایدار می باشد. مواد و روشها: روش پژوهش از نوع رابطه ای- اکتشافی بود. جامعه آماری این پژوهش، دانشجویان دانشگاه پیام نور و آزاد اسلامی واحد زرند بود که از میان آنها 200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. . جهت جمع آوری داده ها از تصاویر واقعی با بار هیجانی مثبت، منفی و خنثی در قالب نرم افزار تهیه شده برای سنجش کوری تغییر، بار هیجانی محرک و پیچیدگی محرک استفاده شد. همچنین برای سنجش حافظه نمادین از آزمون اسپرلینگ و از آزمون عملکرد پیوسته برای سنجش توجه پایدار استفاده شد. الگویابی معادلات ساختاری و همچنین تحلیل عوامل تائیدی از طریق تحلیل مسیر و الگویابی معادلات ساختاری (SEM)، اعمال گردیدند. تمام تحلیل ها با استفاده از AMOS و SPSS نسخه 21 و از ضریب همبستگی و رگرسیون استفاده شد. یافتهها: با توجه به یافته های پژوهش شاخص های ارائه شده برازش کامل مدل را نشان دادند. در مدل نهایی نسبت مجذور خی –دو به درجه آزادی یا مجذور کای نسبی (10/2)، شاخص نیکویی برازش (GFI) برابر با 97/0، شاخص نیکویی برازش تعدیل یافته (AGFI) برابر با 97/0، شاخص برازندگی افزایشی (IFI) برابر با 96/0، شاخص توکر- لویس (TLI) برابر با 92/0، شاخص برازندگی هنجار شده (NFI) برابر با 94/0 و شاخص ریشه میانگین مجذورات خطا (RMSEA) برابر با 06/0 است. نتیجهگیری: یافته ها نشان دادند که مولفه های پیچیدگی صحنه، بار هیجانی محرک، حافظه ی نمادین و توجه پایدار اثر مستقیم و منفی بر کوری تغییر دارند. همچنین یافته ها بیانگر آن است که شاخص های برازندگی اولیه در نایید الگوهای اثرگذار بر کوری تغییر، تناسب داشتن الگو را تایید می کنند.
اثربخشی روش مداخله مبتنی بر اصلاح سوگیری شناختی نسبت به نشانه های سیگار بر سوگیری شناختی و آمادگی ابتلا به اعتیاد افراد سیگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی اصلاح سوگیری شناختی نسبت به نشانه های سیگار بر سوگیری شناختی و آمادگی ابتلا به اعتیاد کارمندان سیگاری شهر بوشهر اجرا گردید.مواد و روش ها: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه کارمندان سیگاری مرد شاغل در ادارات دولتی شهر بوشهر در سال 1401 و نمونه پژوهش40 نفر از کارمندان مذکور بودند که به روش گمارش تصادفی در دو گروه 20 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. اعضای گروه آزمایش در برنامه 8 جلسه ای اصلاح سوگیری شناختی نسبت به نشانه های سیگار شرکت نمودند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش آزمایه کاوش نقطه و پرسشنامه آمادگی ابتلا به اعتیاد بود که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون بر روی دو گروه آزمایش و کنترل انجام شد. برای تحلیل داده ها از شاخص آماری تحلیل کوواریانس، در نرم افزار spss استفاده شده است.یافته ها: نتایج تحلیل نشان داد که اصلاح سوگیری شناختی نسبت به نشانه های سیگار موجب کاهش معناداری در میانگین نمرات سوگیری شناختی (05/0p< , 93/8f=) و آمادگی ابتلا به اعتیاد گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل گردید (01/0p< , 38/39f=) .بحث و نتیجه گیری: نتایج این پژوهش ها نشان داد که مداخله اصلاح سوگیری شناختی می تواند به عنوان یک روش مفید برای کاهش سوگیری شناختی و آمادگی ابتلا به اعتیاد در افراد سیگاری بکار رود و زمینه ترک سیگار را فراهم سازد.
تدوین مدل کیفیت زندگی مرتبط با سلامت زنان نابارور بر اساس مشکلات ناباروری: نقش میانجی شناخت های بیماری زا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ دی ۱۴۰۳ شماره ۱۰ (پیاپی ۱۰۳)
۲۲۰-۲۱۱
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین مدل کیفیت زندگی مرتبط با سلامت زنان نابارور بر اساس مشکلات ناباروری با نقش میانجی شناخت های بیماری زا بود. روش پژوهش توصیفی-همبستگی به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زنان مبتلا به ناباروری در سطح شهر مشهد بودند که در بازه زمانی اردیبهشت تا تیرماه 1402 به کلینیک ها و مراکز تخصصی ناباروری مراجعه کرده بودند. تعداد 300 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس مشکلات ناباروری-فرم کوتاه (FPM-SF، 2017)، پرسشنامه شناخت های بیماری زا (ICQ، 2001) و مقیاس کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (HRQoL، 2021) بود. برای تحلیل داده ها از تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد که مشکلات ناباروری بر شناخت های بیماری زا (01/0>P) و کیفیت زندگی سلامت زنان نابارور اثر مستقیم دارند (05/0>P). شناخت های بیماری زا بر کیفیت زندگی سلامت زنان نابارور اثر مستقیم (01/0>P) دارند. مشکلات ناباروری به واسطه شناخت های بیماری زا اثر غیرمستقیم بر کیفیت زندگی سلامت دارند (01/0>P). نتایج نشان داد که شناخت های بیماری زا با توجه به نقش مشکلات ناباروری می تواند تبیین کننده کیفیت زندگی مرتبط با سلامت زنان نابارور باشد.