فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۶۰ مورد از کل ۱۸٬۱۴۷ مورد.
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۴)
۱۱۸-۱۰۱
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی بازی درمانی عروسکی و بازی درمانی شناختی - رفتاری بر سازگاری اجتماعی، مهارت های ارتباطی و پرخاشگری کودکان دارای اختلال نقص توجه/ بیش فعالی انجام شد. روش: پژوهش حاضر، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان ابتدایی دوره دوم (چهارم، پنجم و ششم) مدارس شهر بجنورد در سال تحصیلی 1403-1402 می باشد. تعداد 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس و باتوجه به ملاک های ورود و خروج انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. شرکت کنندگان در مراحل پیش آزمون به مقیاس های سازگاری اجتماعی (ثورب و همکاران، 1939) مهارت های ارتباطی (جرابک ، ٢٠٠٤)؛ پرخاشگری (باس و پری، 1992) پاسخ دادند. سپس در طول فرایند مداخله گروه های آزمایش، مداخله بازی درمانی شناختی- رفتاری (آذرنیوشان و همکاران، 1391)؛ طی 10 جلسه و مداخله بازی درمانی عروسکی (قرایی و فتح آبادی، 1392) طی 7 جلسه دریافت و گروه گواه آموزش معمول روزانه را دریافت کرد. پس از پایان مداخله، هر سه گروه بار دیگر در مراحل پس آزمون به هر سه مقیاس پاسخ دادند. یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و به وسیله نرم افزار spss.24 انجام شد. نتایج نشان داد که بازی درمانی عروسکی نسبت به بازی درمانی شناختی - رفتاری در افزایش سازگاری اجتماعی، مهارت های ارتباطی و کاهش پرخاشگری به طور معناداری مؤثرتر است. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج پژوهش می توان گفت که بازی درمانی عروسکی نقش مهمی در افزایش سازگاری اجتماعی و مهارت های ارتباطی و کاهش مشکلات رفتاری مانند پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی/ نارسایی توجه دارد. کلیدواژه ها: اختلال بیش فعالی/ نارسایی؛ بازی درمانی عروسکی؛ بازی درمانی شناختی - رفتاری؛ پرخاشگری، سازگاری اجتماعی، مهارت های ارتباطی
بررسی و شناسایی ضرورت های طراحی مدرسه شاد در مقطع ابتدایی در استان گلستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مشکلات هر جامعه غفلت از شادی و نشاط است که باعث افزایش بیماری های روانی از قبیل اضطراب و افسردگی می شود. با شادی و نشاط زندگی معنی پیدا می کند و در پرتو آن دانش آموزان می توانند خود را ساخته و قله های سلوک و پله های ترقی را بپیمایند. پژوهش حاضر با هدف استخراج و شناسایی مؤلفه های ضرورت های طراحی الگوی مدرسه شاد در مقطع ابتدایی انجام شد. روش و مواد: این پژوهش با رویکردکیفی و با روش تحلیل محتوای کیفی صورت گرفت. جامعه آماری کلیه متخصصان در حوزه روانشناسی و علوم تربیتی بود و روش گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته بود و از 20 نفر از متخصصین درحوزه علوم تربیتی مصاحبه به عمل آمد. جهت تجزیه وتحلیل داده های کیفی از روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی استفاده شد. یافته ها: در این پژوهش از 26 مقوله تشکیل شده که شامل 3 مقوله اصلی و 6 مقوله فرعی می باشد. نتیجه گیری: حاصل نشان داد که مدرسه های شاد همراه با شور، شوق، هیجان و با بازی کردن دانش آموزان همراه است. بررسی ها نشان داده وقتی بچه ها از مدرسه ای که شاد نیست بیرون می آیند انرژی خودشان را در بیرون تخلیه می کنند. چه بهتر،که فضای مدرسه شاد بوده و همراه با بازی در محیط و شادابی سرکلاس باشد تا جو مدرسه همراه با صمیمیت باشد. چرا که شاد بودن و شاد زیستن به اندازه ی تغذیه مناسب، ضرورت دارد.تغذیه مناسب در یادگیری بهتر و شادابی دانش آموز نقش بسزایی دارد.
تدوین بسته ی آموزش روابط والد- فرزندی مبتنی بر پذیرش و تعهد و تعیین اثربخشی آن بر خودکارآمدی دانش آموزان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تعیین اثربخشی آموزش روابط والد-فرزندی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودکارآمدی فرزندان با استفاده از بسته ی آموزشی تدوین شده هدف این مطالعه بود که به روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل انجام شد. 42 نفر از دانش آموزان پسر دوره اول دبیرستان و مادران آن ها با توجه به هدف مطالعه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش و گروه کنترل قرار داده شدند. مادران گروه آزمایش، مداخلات آموزشی را بر اساس بسته ی آموزشی تدوین شده طی 10 جلسه 90 دقیقه ای در طول 10 هفته دریافت کردند. قبل از شروع فرایند مطالعه و پس از پایان جلسات آموزشی، خودکارآمدی دانش آموزان با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدی بندورا موردسنجش قرار گرفت. پکیج آموزشی با استفاده از مطالعات کتابخانه ای/ اسنادی به روش سنتز پژوهی تدوین و روایی آن به روش روایی محتوایی، مدل لاوشه (1975)، نظر جمعی گروه خبرگان تعیین شد. CVI محاسبه شده بین 9/0 تا 1 به دست آمد که نشان از قابلیت اعتبار بسته ی آموزشی است. نتایج نشان داد که مداخلات آموزشی روابط والد- فرزندی مبتنی بر پذیرش و تعهد با استفاده از بسته ی آموزشی تدوین شده بر خودکارآمدی دانش آموزان به طور معناداری مؤثر بوده است ( ). درنتیجه می توان از مداخلات آموزش روابط والد- فرزند با کمک فن های مبتنی بر پذیرش و تعهد برای افزایش و ارتقای خودکارآمدی دانش آموزان استفاده کرد.
تبیین رویکرد زمینه محور در برنامه درسی علوم تجربی پایه ششم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات آموزشی و آموزشگاهی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
177 - 189
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین رویکرد زمینه محور در برنامه درسی علوم تجربی پایه ششم انجام شد و از نظر هدف کاربردی، از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی و از نظر نوع پژوهش پیمایشی است. جامعه آماری شامل معلمان پایه ششم ابتدایی شهرتهران به تعداد750 نفر است، حجم نمونه با جدول کرجسی– مورگان، تعداد 256 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده تعیین شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه استاندارد 34 سوالی استفاده شد. این پرسشنامه هفت بعد(یادگیری معنا دار، کسب شایستگی علمی، ایجاد موقعیت های واقعی حل مساله، درگیرنمودن دانش آموزان در کارهای گروهی، ایجاد زمینه جهت رشد و توسعه استدلال های علمی دانش آموزان، برقرای ارتباط بین چهار عرصه خود، خالق، خلق و خلقت، ارزشیابی به عنوان یک فرایند) را مورد بررسی قرار داد. روایی پرسشنامه به وسیله روایی صوری مورد تایید خبرگان قرار گرفت و پایایی پرسشنامه نیز با استفاده از ضریب آلفا کرانباخ(86/ 0) تایید شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده های آماری با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس، آمار توصیفی(شاخص های آماری فراوان، میانگین، انحراف استاندارد و نمودار) و آمار استنباطی(آزمون تی تک نمونه ای) استفاده شد. نتایج نشان داد که در اجرای برنامه درسی علوم تجربی پایه ششم با رویکرد زمینه – محور، امکان یادگیری معنا دار، کسب شایستگی علمی، ایجاد موقعیتهای واقعی حل مساله، ایجاد زمینه لازم جهت رشد و توسعه استدلال های علمی و برقرای ارتباط بین چهار عرصه خود، خالق، خلق و خلقت فراهم شده است ولی امکان ارزشیابی به عنوان یک فرایند برای دانش آموزان فراهم نشده است و این رویکرد دانش آموزان را درگیر در کار گروهی نکرده است.
چیره دستان در کلاس های چندپایه: رمز ماندگاری معلمان با تجربه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ماندگاری معلمان باتجربه در کلاس های چندپایه و مناطق محروم، گامی مهم در جهت عدالت آموزشی است. با وجود چالش های این کلاس ها، برخی معلمان آنها را به مدارس تک پایه و شهری ترجیح می دهند. این پژوهش تجارب این معلمان در سال تحصیلی 1402-1403 را بررسی می کند. روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی است. معلمان چندپایه استان کردستان که حداقل 15 سال سابقه تدریس در کلاس چندپایه را دارند، میدان تحقیق این پژوهش کیفی بودند. نمونه گیری هدفمند و از نوع نظری بوده است. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه نیمه-ساختاریافته استفاده شد و فرآیند مصاحبه تا اشباع نظری ادامه یافت؛ برای اطمینان، پس از اشباع نظری با سه نفر دیگر فرآیند مصاحبه ادامه پیدا کرد. پس از ضبط مصاحبه، متن آنها پیاده شد جهت تایید روایی و اطمینان پذیری، یافته ها به شرکت کنندگان ارائه می شدند و نظراتشان دریافت می شد سپس با استفاده از روش تحلیل سه مرحله ای (پایه، سازماندهنده و فراگیر) استرید- استرلینگ 2001 و به کمک نرم افزار MAXQDA مضامین استخراج گردید. یافته ها شامل سه مضمون فراگیر و نه مضمون سازماندهنده: شامل خودسالاری (افزایش آزادی عمل، تقلیل کنترل و فزونی جایگاه)، چیره دستی(آگاهی، طرح ریزی، دانشورانه و توانمندی دانش اموز) و باورمندی به کلاس چندپایه(وفاداری به روستا و بی آلایشی) می باشد. نتایج پژوهش نشان داد که کلاس های چندپایه، با وجود کمبود امکانات، مزایا و فرصت های متنوعی برای معلمان باتجربه فراهم می کنند که در کلاس های تک پایه و شهری به سختی امکان وقوع دارد. این معلمان اختیار عمل بیشتر دارند، کمتر مورد بازرسی قرار می گیرند و خلاقیت در این کلاس ها بیشتر شکوفا می شود.
روند تحول مفهوم سازمان آموزشی: از پریشانی تا تکاپوآفرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
23 - 50
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با روش استنتاج منطقی روند تحول مفهوم سازمان آموزشی از زمان یونان باستان تاکنون مورد بررسی قرار گرفته، آنگاه بر پایه رویکرد عصب پدیدارشناسی معنای بدیل سازمان آموزشی ارائه شده است. بنابراین نخست تصریح شده است سازمان آموزشی در طول تاریخ دو دوره سایه (پریشانی) و وابستگی را پشت سرگذاشته است. در دوره اول که پیش از انقلاب صنعتی است سازمان آموزشی هنوز مشخصه های معین خود را ظاهر نکرده و آموزش به صورت پراکنده توسط نهادها و افراد مختلف صورت می پذیرفت. بعد از انقلاب صنعتی و پیدایش سازمان های مختلف، سازمان آموزشی متاثر از نظریه های مدیریت و سازمان دولتی و صنعتی، ساختار و تعریف نسبتاً مشخصی دارد. در نتیجه مفهوم آن با پایه همین نظریه ها تبیین شده است. در ادامه با بررسی سازمان آموزشی تکاپوآفرین که برآمده از نظریه عصب پدیدارشناسی به یادگیری و شناخت است، به مفهومی بدیل از سازمان آموزشی پرداخته شد. در این تعریف عنصر «مکان» در محیط و جامعه بسط یافته، عنصر«زمان» محدودیت خود را از دست داده، عنصر «یادگیرنده» مبتنی بر شرایط، مسیر، زمان و مکان یادگیری تعریف شده ، عنصر «معلم» صرفاً یک انسان استخدام شده تلقی نشده و هر کس یا حتی چیزی است که فرایند یادگیری را برای شاگرد تسهیل کند و «روش آموزش-رهبری سازمان آموزشی» با تغییر از ایستایی به پویایی، از تک صدایی به چند صدایی و از تمرکز گرایی به تمرکز زدایی دچار تحول می شود. سازمان آموزشی تکاپوآفرین در پی آن است که عنصرهای «انسانیت» و «زندگی» را به عرصه آموزش و پرورش برگرداند.
دیالکتیک مرگ و زندگی در اشعار أحمد مطر
حوزههای تخصصی:
انسان همواره با مرگ اندیشی و اشتیاق به زندگی روبروست و این احساسات هیچ گاه از آدمی جدا نیست، اما در جوامعی که در معرض تنش های سیاسی و اجتماعی است، تقابل این دو در روح و روان آدمی بیشتر حس می شود. شاید از همین روست که مرگ و زندگی از جمله درون مایه های پربسامد دیوان های شاعران عرب به ویژه شاعران مقاومت است. احمد مطر شاعر معاصر عراقی است که بیان مشکلات و آلام مردم از بن مایه های شعر اوست، از این قاعده مستثنی نیست. این پژوهش با تکیه بر شیوه وصفی تحلیلی، درصدد بررسی دیدگاه احمد مطر در مورد مرگ و زندگی با تکیه بر اشعار اوست. نتایج این پژوهش نشان می دهد که أحمد مطر از هیچ فرصتی برای بیان دردها و مصیبت های مردم فروگذار نکرده و مرگ را نیز با درد و مشکلات جامعه و حکام عرب تلاقی می دهد و زنده یا مرده بودن انسان ها را مرهون بیداری آن ها در مقابل ظلم و ستم می داند. مطر با درهم آمیختن مرگ و زندگی با مضامینی چون اختناق حاکم، مسأله فلسطین و بی تفاوتی جامعه عربی و ترس، با یادآوری مرگ، مردم را به تلاش و مبارزه برای زندگی بهتر و نهراسیدن از مرگ فرامی خواند. از نظر او انسانی که در مقابل استبداد حاکمان و درد هم وطنان خود سکوت پیشه کند و آن را نادیده انگارد، مرده است.
بررسی هندسه مفهوم عاملیت انسان در دیدگاه جان دیویی و پیامدهای تربیتی آن
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۱۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۳۹)
60 - 68
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی مفهوم عاملیت انسان در فلسفه جان دیویی و پیامد های تربیتی آن می پردازد. دیویی انسان را موجودی پویا و خلاق می داند که از طریق تعامل مستمر با محیط به رشد و تکامل می رسد. وی با رد دوگانه انگاری های سنتی، بر یگانگی ذهن و بدن و پیوند نزدیک انسان با محیط اجتماعی و طبیعی تأکید می کند. این مقاله با رویکرد کیفی و تحلیل فلسفی، ابعاد عاملیت انسان را در اندیشه دیویی تحلیل کرده و آن را به عنوان قابلیتی اکتسابی و پویا معرفی می کند که در فرایند تجربه و یادگیری شکل می گیرد. در فلسفه دیویی، مفهوم رشد به عنوان افزایش ظرفیت تعامل هوشمندانه با محیط و بازسازی تجربیات، جایگاه محوری دارد و با مفاهیمی همچون دموکراسی، که بستری برای مشارکت اجتماعی و یادگیری خلاق فراهم می آورد، پیوندی تنگاتنگ دارد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که عاملیت انسان در نگاه دیویی، پیش نیاز تحقق رشد فردی و اجتماعی بوده و در جوامع دموکراتیک، به شکل گیری شهروندانی آگاه و مسئول می انجامد. این یافته ها، چارچوبی کاربردی برای بازاندیشی در نظام های آموزشی فراهم می آورد.کلمات کلیدی: جان دیویی، عاملیت انسان، رشد، تجربه، دموکراسی.
Parenting Strategies for Children with Developmental Delays: A Qualitative Study on Single Parents(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۲ No. ۱ (۲۰۲۴) : Serial Number ۵
21-28
حوزههای تخصصی:
This study aimed to explore the parenting strategies, support systems, and coping mechanisms employed by single parents of children with developmental delays. A qualitative research design was adopted, involving semi-structured interviews with 23 single parents of children aged 2 to 12 years with diagnosed developmental delays. Participants were recruited through local support groups, online forums, and pediatric clinics. The data collection continued until theoretical saturation was achieved. Thematic analysis, following Braun and Clarke's framework, was used to identify key themes and subthemes within the data. The study identified three main themes: parenting strategies, support systems, and coping mechanisms. Key parenting strategies included routine establishment, positive reinforcement, adaptive techniques, communication strategies, and behavior management. Support systems encompassed family support, professional support, community resources, and financial assistance. Coping mechanisms highlighted were emotional resilience, social networks, personal time management, seeking knowledge, advocacy and empowerment, spirituality, and adaptability. Participants emphasized the importance of structured routines and positive reinforcement in managing their children's needs, while family and professional support were crucial in alleviating caregiving burdens. Effective coping mechanisms were essential for managing stress and maintaining well-being. Single parents of children with developmental delays employ a variety of effective strategies and support systems to navigate their unique challenges. Emotional resilience and social support networks play a critical role in their ability to cope with the demands of caregiving. These findings underscore the need for tailored interventions and resources to support single-parent families, highlighting the importance of flexible services, community resources, and advocacy efforts. Further research should focus on larger, more diverse samples and explore the impact of technological tools in supporting these parents.
طراحی و اعتباریابی الگوی بهبود نقص توجه و بیش فعالی در دانش آموزان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی افراد استثنایی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
77 - 120
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق طراحی و اعتباریابی الگوی بهبود نقص توجه و بیش فعالی در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اردبیل بود. تحقیق از لحاظ هدف کاربردی، از نظر ماهیت داده ها آمیخته و از نظر شیوه اجرا اکتشافی بود. در بخش کیفی، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و نظریه داده بنیاد استفاده شده است. جامعه آماری بخش کیفی اساتید دانشگاهی و صاحب نظران حوزه مشاوره مدرسه و علوم تربیتی بودند که تعداد 15 نفر از آن ها بر اساس اصل اشباع نظر به صورت نظری هدفمند انتخاب شدند. جامعه آماری در بخش کمی نیز کلیه آموزگاران دوره ابتدایی شهر اردبیل در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 2600 نفر بودند که بر اساس جدول مورگان 335 نفر از آن ها بر اساس روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته منتج از مفاهیم پالایش شده به دست آمده از کدهای اولیه بودند. مجموعه داده های به دست آمده بعد از طی فرآیند مستمر کدگذاری های باز، محوری و انتخابی در قالب 156 کد باز، 146 مفهوم، 12 مقوله و 6 طبقه بر اساس رویکرد سامان مند سازمان دهی شدند. یافته های پژوهش نشان می دهد الگوی بهبود نقص توجه و بیش فعالی در دانش آموزان دوره ابتدایی شهر اردبیل تحت مقولات ویژگی های فردی و روان شناختی، مهارت های حرکتی، مهارت های اجتماعی، اختلال نقص توجه، راهبردهای آموزشی در سطح فردی، راهبردهای آموزشی در سطح بین فردی و ارتباطی، مداخلات دارویی و تغذیه ای، مداخلات فیزیولوژیکی و رفتاری، کنترل روان شناختی، تقویت توانایی های حرکتی و جسمانی، رشد روان شناختی و مشارکت اجتماعی دسته بندی و از نظر اعتباریابی برازش شدند (p<0.05). درنهایت پیشنهاد می شود از نتایج یافته های این پژوهش به عنوان یک راهنما و مسیر کلی برای بهبود نقص توجه و بیش فعالی توسط متخصصان در مدارس و نیز در سایر مراکز همچون مراکز خدمات روان شناختی، کلینیک های مشاوره و روان درمانی، مراکز بهزیستی، دانشگاه ها و ... متناسب با موقعیت ها و زمینه های موجود استفاده شود.
کاربست برنامه گفت وشنودی ویژه پرورش ادراک زیباشناختی دانشجو-معلمان دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
145 - 162
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف اجرا و سنجش میزان اثربخشی «برنامه آموزشی گفت و شنودی ویژه پرورش ادراک زیباشناختی دانشجو-معلمان»، به روش روایی هنرمحور انجام شد. ده تن از دانشجو - معلمان دانشگاه فرهنگیان که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، برنامه آموزشی ویژه پرورش ادراک زیباشناختی را تجربه و داده های خود را در کارپوشه های شخصی ثبت کردند. به منظور سنجش میزان اثربخشی برنامه، نخست کارپوشه دانشجو-معلمان مجموعاً توسط پنج تن از صاحب نظران موضوعی در حوزه هنر که با روش «نمونه گیری هدفمند» انتخاب شده بودند ارزیابی شدند. سپس پژوهشگر به ارزیابی کارپوشه ها پرداخت. با استناد به داده های موجود در کارپوشه هر یک از دانشجو-معلمان، نشانه های اثربخش بودن یا نبودن تکلیف های یادگیری آرتاگرافیک در ارتقای ادراک زیباشناختی، با در نظر گرفتن چهار مقیاس چهار رتبه ای (بسیار زیاد، زیاد، محسوس و ناچیز) مورد قضاوت نهایی قرار گرفتند. یافته ها نشان دادند برنامه آموزشی ویژه پرورش ادراک زیباشناختی مبتنی بر تعلیم و تربیت گفت وشنودی، با تکلیف های یادگیری آرتاگرافیک، ب ه خوبی از سوی دانشجو-معلمان مورد پذیرش واقع شد و توانست ادراک زیباشناختی دانشجو-معلمان را در این ابعاد افزایش دهد: دقت به جنبه های فرمال؛ توان بازنمایی و رمزگذاری جنبه ای از تجربه های زیسته در آثار هنرهای بصری و مسئولیت پرده برداشتن یا رمزگشایی از آن با شرحی به شکل مکتوب و شفاهی؛ قدرت ابراز خویشتن و تبدیل احساسات به کلمات؛ تأمل و واکاوی خویشتن؛ تعامل و درک جهان دیگران.
شناسایی و اولویت بندی عوامل اثرگذار در مدرسه در ایجاد و ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف این پژوهش شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر در مدرسه در ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان مقطع ابتدایی بود. روش ها : این پژوهش کاربردی به صورت آمیخته و با روش های تحلیل مضمون و توصیفی- پیمایشی انجام شده است. داده ها با ابزار پرسشنامه و مطالعه کتابخانه ای گرداوری و مورد تحلیل قرار گرفت. نمونه لازم در مرحله اول به صورت هدفمند و در مرحله دوم به صورت تصادفی خوشه ای تک مرحله ای تعداد 252 نفر مدیر و معلم انتخاب شدند. جمع آوری داده ها به کمک پرسشنامه محقق ساخته انجام شد؛ بدین صورت که ابتدا با مطالعه پیشینه و ادبیات تحقیق تعدادی از عوامل اثرگذار بر سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان استخراج شد؛ سپس از نمونه اول خواسته شد دیگر عوامل مد نظر خود را فهرست کنند. این فرآیند تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. روایی پرسشنامه به وسیله متخصصان فن، تأیید و پایایی آن نیز پس از اجرای آزمایشی ضریب 92/0 برای آلفای کرونباخ به دست آمد. سپس پرسشنامه در اختیار نمونه دوم قرار گرفت تا اهمیت گویه های این پرسشنامه بر ایجاد و ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان، بر اساس نظر مدیران و معلمان تعیین شود. یافته ها: تعیین مؤلفه های اصلی به کمک آزمون تحلیل عاملی اکتشافی به روش تجزیه مؤلفه های اصلی و چرخش واریماکس نشان دهنده چهار عامل مشخص به عنوان عوامل اثرگذار در مدرسه در ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان بود و شاخص های مطلوب به دست آمده از تحلیل عاملی تاییدی نشان دهنده روایی این ابزار بود. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که عوامل قابل ارزیابی ایجاد و ارتقای سواد عاطفی اجتماعی دانش آموزان در چهار مؤلفه اصلی شامل شایستگی های عاطفی اجتماعی مدیران، شایستگی های عاطفی اجتماعی معلمان، جو عاطفی اجتماعی مدرسه و کلاس و برنامه های رسمی و غیررسمی ارتقای سواد عاطفی اجتماعی قرار می گیرد که این عوامل می تواند راهنمای کارشناسان، پژوهشگران، برنامه ریزان آموزشی و سیاست گذاران تعلیم و تربیت، جهت استقرار یک سیستم یادگیری عاطفی اجتماعی و ارزیابی آن باشد.
الگوی عوامل فردی و خانوادگی موثر بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان متوسطه مناطق کم-برخوردار: نظریه داده بنیاد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تحقیقات نشان می دهد دانش آموزانی که در مناطق کم برخوردار زندگی می کنند در مقایسه با سایر گروه ها موفقیت های کمتری دارند، در حالی که موفقیت تحصیلی شاخص اشتغال، رفاه و کاهش حساسیت به فقر است. هدف پژوهش حاضر تبیین الگوی فرایندهای فردی و خانوادگی موثر بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان متوسطه است. روش ها: این پژوهش کیفی با استفاده از روش نظریه داده بنیاد است. نمونه پژوهش حاضر را 49 نفر شامل دانش آموزان متوسطه اول و دوم، معلمان و والدین شهرستان رشتخوار در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند. نمونه مطالعه حاضر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و با در نظر گرفتن نقطه اشباع نظری انتخاب شد. داده ها با بهره گیری از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری و تجزیه و تحلیل آن با استفاده از مدل پارادایمی داده بنیاد استراوس و کربین انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل مصاحبه ها به استخراج 180 مفهوم، 105 مقوله فرعی و 25 مقوله اصلی انجامید. شرایط علّی از 6 مقوله اصلی شامل (عبرت آموزی تحصیلی، افتخارآفرینی تحصیلی، تجارب کارآمد تحصیلی، کارکرد فرهنگی خانواده، کارکرد تربیتی خانواده، کارکرد تحصیلی خانواده)، پدیده اصلی از مقوله چشم انداز مثبت تحصیلی، شرایط مداخله گر از 4 مقوله اصلی (کارکرد ساختاری خانواده، کارکرد عاطفی خانواده، کارکرد ارتباطی خانواده، کارکرد مذهبی خانواده)، شرایط زمینه ای از 4 مقوله اصلی (معنویت تحصیلی، خلق و خوی تحصیلی، احساس رضامندی، کارکرد خود ارتقایی خانواده)، راهبردها از 4 مقوله اصلی (والایش تحصیلی، کنش وری تحصیلی، مهارت های زندگی تحصیلی، سماجت تحصیلی) و پیامدها از 6 مقوله اصلی (غلبه بر کلان روایت های مخرب، سبک زندگی تحصیلی، بستر پیشرفت، مؤانست به موفقیت، برازندگی نقش، خلاقیت تحصیلی) تشکیل شده است. نتیجه گیری: داده های کیفی تحلیل شده نشان می دهد موفقیت برای همه قابل دستیابی است و برای ارتقای موفقیت تحصیلی دانش آموزان با وضعیت اقتصادی-اجتماعی پایین، رشد موفقیت آمیز عوامل فردی و نقش آفرینی کارکردهای خانوادگی حائز اهمیت است.
طراحی و تبیین مدل تأثیر فلات زدگی شغلی و شهرت سازمانی بر محصورشدگی شغلی مدیران مدارس ابتدایی شهرستان خوی
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
125 - 143
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر، در راستای طراحی و تبیین مدل تأثیر فلات زدگی شغلی و شهرت سازمانی بر محصورشدگی شغلی مدیران مدارس ابتدایی انجام گردید. از نظر هدف، جزء تحقیقات کاربردی و از نظر ماهیت پژوهش از نوع توصیفی و به روش همبستگی است. حجم جامعه آماری را کلیه مدیران مدارس دوره ابتدایی شهرستان خوی در سال 1402 به تعداد 238 نفر تشکیل دادند، حجم نمونه آماری در تحقیق حاضر مساوی جامعه آماری در نظر گرفته شد. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های شهرت سازمانی فامبران و وان ریل (2003)، محصورشدگی شغلی رابینسون و همکاران(2014) و فلات زدگی باردویک(2012) استفاده گردیده شد، روایی پرسشنامه های مذکور توسط اساتید متخصص تایید و پایایی آن ها از طریق ضریب آلفای کرونباخ بالای7/0 بدست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی (معادلات ساختاری) استفاده شد. با توجه به غیرنرمال بودن توزیع داده ها از تحلیل از معادلات ساختاری و تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار pls استفاده گردید. نتایج نشانگر این بود که مدل تأثیر فلات زدگی شغلی و شهرت سازمانی بر محصورشدگی شغلی مدیران مدارس ابتدایی از برازش مطلوبی برخوردار است(044/6=t ، 509/8=t ؛01/0> p)، به علاوه، نتایج نشانگر این بود که شهرت سازمانی بر محصورشدگی شغلی مدیران مدارس ابتدایی شهرستان خوی تاثیر مثبت و معنی داری دارد(559/0=z ؛01/0> p)، به علاوه، تاثیر فلات زدگی شغلی بر محصور شدگی شغلی معکوس و معنی دار می باشد(392/0- =z ؛01/0> p).
ارزشیابی برنامه های تلویزیونی شبکه آموزش: مطالعه موردی درس ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز برنامه درسی و آموزش سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
33 - 49
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف ارزشیابی برنامه های تلویزیونی شبکه آموزش: مطالعه موردی درس ریاضی انجام شد. برای رسیدن به این هدف از روش تحلیل محتوای کمی استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، برنامه های تلویزیونی شبکه آموزش در درس ریاضی برای پایه پنجم ابتدایی در نیم سال دوم 1402-1403 بود که توسط 20 معلم و در مجموع 9 ساعت مورد ارزیابی قرار گفت. ابزار مورد استفاده چک لیست های ارائه شده توسط پژوهش قبلی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها ازt تک نمونه ای استفاده شد و همچنین برای رتبه بندی میزان رعایت اصول طراحی آموزشی در برنامه های تلویزیونی شبکه آموزش در درس ریاضی از آزمون فریدمن استفاده شد. نتایج حاصل از رتبه بندی فریدمن نشان داد که به ترتیب بعد فنی، محتوا و طرح تدریس در برنامه های تلویزیونی شبکه آموزش در درس ریاضی بیشتر رعایت شده است و همچنین نتایج حاصل از t تک نمونه ایی نشان داد که اصول طراحی آموزشی، بعد فنی، بعد محتوا و بعد طرح تدریس معنی دار بودند اما از بین مولفه های طرح تدریس، مولفه های جلب و حفظ توجه، تامل و تفکر، بازخورد و تقویت یادگیری، کاربرد، ارزیابی و جمعبندی مطالب ارائه شده معنی دار نبودند. بنابراین طراحان آموزشی برای بهبود کیفیت یادگیری فراگیران در شبکه آموزش در درس ریاضی باید به مولفه های جلب و حفظ توجه، تامل و تفکر، بازخورد و تقویت یادگیری، کاربرد، ارزیابی و جمعبندی مطالب ارائه شده از بعد طرح تدریس توجه بیشتری داشته باشند.
تأثیر کج فهمی های مفاهیم شیمی در آموزش مباحث زیست شناسی دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
147 - 172
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر پژوهشی کیفی است که با هدف بررسی تأثیر کج فهمی های مفاهیم شیمی در آموزش مباحث زیست شناسی متوسطه دوم انجام شده است. نمونه گیری در این پژوهش به صورت تصادفی ساده است. جامعه آماری پژوهش را همه دانش آموزان دختر پایه دوازدهم تجربی منطقه جوادآباد استان تهران در سال تحصیلی 140۱-140۰ تشکیل می دهند. نمونه ای شامل ۳۷ دانش آموز از دو مدرسه متوسطه دوم برای پاسخ گویی به سؤال های پرسش نامه انتخاب شدند. پرسش نامه شامل ۱۰ سؤال زیست شناسی مرتبط با مفاهیم شیمی بود که براساس اطلاعات به دست آمده از مصاحبه با دبیران زیست شناسی و شیمی طراحی شده بود. در این مصاحبه دبیران شیمی به مفاهیمی که دانش آموزان بیشتر در آن ها دچار کج فهمی می شوند اشاره کردند و دبیران زیست شناسی مباحثی را که ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم شیمی دارند و کج فهمی در آن ها آموزش را دچار اختلال می کند مشخص کردند. بعد از بررسی پاسخ های دانش آموزان در مصاحبه ای از آن ها خواسته شد در خصوص پاسخ های خود توضیح دهند تا درک و برداشت آنان و چرایی شکل گیری برداشت غلط در ذهن دانش آموزان مشخص شود. سپس به بررسی کج فهمی های رایج دانش آموزان و دلایل ایجاد این کج فهمی ها پرداخته شد. نتایج به دست آمده نشان داد علت اصلی کج فهمی دانش آموزان در بعضی از مباحث زیست شناسی وجود کج فهمی در مفاهیم شیمی پیش نیاز آن ها ست. در نهایت راهکارهایی برای رفع این کج فهمی ها پیشنهاد شده است.
بررسی امکان تحقق مدارای معرفت شناختی با اتکا به هرمنوتیک فلسفی گادامر و دلالت های تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
51 - 74
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی امکان تحقق مدارای معرفت شناختی با اتکا به عناصر سازنده ی هرمنوتیک فلسفی گادامر و بیان دلالت های تربیتی آن است. روش مورد استفاده این پژوهش روش تحلیل مفهومی است. از طریق این روش می توان تبیینی صحیح و روشن از معنای مفاهیم بواسطه توضیح رابطه ی آن با سایر مفاهیم بدست داد. در این پژوهش با استفاده از این روش، از طریق تحلیل مفاهیم دیدگاه گادامر، پیش فرض های فلسفی وی درباره ی مدارای معرفت شناختی تبیین می گردد. سپس دلالت های تربیتی به واسطه ی این این تحلیل، استنتاج می گردد. در ارتباط با مدارای معرفت شناختی ایده ی صریحی وجود ندارد و آنچه بیان شده سطوح مختلف مداراست. این پژوهش این مفهوم را در سطوح بالاتر، مورد بررسی قرار داده و مفهوم مدارای معرفت شناختی را روشن کرده است. هرمنوتیک فلسفی گادامر می تواند مبنای مناسبی برای دستیابی به مدارای معرفت شناختی باشد. با توجه به اینکه تنوع افکار و عقاید در جامعه ی امروز قابل انکار نیست، آموزش مدارای معرفت شناختی در جریان بیلدونگ با فهم و تفاهم گره خورده است. لازمه ی یک نظام تربیت اجتماعی منسجم، در نظر گرفتن حقوق متقابل افراد انسانی در جامعه می باشد. مباحث مورد بحث گادامر می تواند به ما آموزش دهد برای حرکت در مسیرِ حقیقت، به نگاه دیگری و فهم او از رویدادها توجه داشته باشیم. این توجه به دیگرپذیری موجب می شود قادر به گفت وگوی مؤثر و سازنده باشیم.
بررسی کج فهمی های رایج دانش آموزانِ دوره متوسطه دوم در مسائل شیمیایی و مفاهیم مربوط به فصل اول کتاب شیمی دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر به بررسی کج فهمی های رایج دانش آموزانِ دوره متوسطه دوم در مسائل شیمیایی و مفاهیم مربوط به فصل اول کتاب شیمی دهم می پردازیم. در این پژوهش تعداد 53 نفر از دانش آموزان پایه های دهم (27 نفر) و یازدهم (26 نفر) دبیرستان هیئت امنایی آزادگان واقع در منطقه 17 شهر تهران مشارکت داشتند. برای انجام این پژوهش از روش توصیفی - تحلیلی و تحقیق میدانی استفاده شده است. به منظور جمع آوری اطلاعات، از یک پرسش نامه شامل پنج تست چهار گزینه ای استفاده شده است؛ در هر یک از تست ها، چهار استدلال پیشنهادی نیز ارائه شده است که دانش آموز می تواند به دلخواه یکی از این استدلال ها را انتخاب نماید. بررسی نتایج حاصل از پرسش نامه ها به روش طبقه بندیِ چالیک و ایاز انجام شده است. بنابر پژوهش انجام شده، دانش آموزان در مفاهیم تشخیص زیرلایه مناسب برای قرار دادن الکترون در آن طبق اصل آفبا، نوشتن آرایش الکترونی برخی از عناصر واسطه، تشخیص دسته عناصر، مفهوم جرم اتمی و عدد جرمی، وابستگی خواص شیمیایی و فیزیکی به ذرات زیر اتمی، تفاوت و ماهیت پیوند های کوالانسی و یونی دچار کج فهمی های بسیاری هستند.
Qualitative analysis of teachers' views towards environmental education in rural schools(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۵, Issue ۲ , ۲۰۲۴
63 - 75
حوزههای تخصصی:
In recent years, attention to environmental education especially in rural environments has attracted the attention of many educational experts. The aim of the present study was to investigate the experiences of teachers in relation to environmental education in rural schools. To serve that end, a qualitative approach and phenomenological method were used. Consequently, unstructured interviews were conducted with 13 teachers using the purposeful sampling method. To analyze the data, thematic analysis was used. The analysis of the interviews revealed three main themes (regressive approach, progressive approach, and indifference approach), 13 sub-themes, and 31 refined themes. The findings of the research indicated teachers' lack of real involvement in environmental education, lack of trust in the efficiency of environmental education, absence of employing of new methods, superficial knowledge about the environment, and absence of attempts to use new methods in education. It is concluded that teachers play a significant role in environmental education, so training and preparing them can improve environmental education.
شاخص ها و مؤلفه های برنامل درسی محیط کار استادان دانشگاه: رویکردی در راستای توسعه حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴
103 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شاخص ها و مؤلفه های برنامه درسی محیط کار برای استادان دانشگاه است؛ رویکرد پژوهش حاضر کیفی و روش آن سنتزپژوهی است. جامعه پژوهش نیز تمامی مقالاتی هستند (218 مقاله) که از سال 2010 تا 2023 میلادی در مورد شاخص های برنامه درسی محیط کار برای استادان دانشگاه ارائه شده اند. نمونه پژوهش 30 مقاله است که این تعداد بر اساس پایش موضوعی، اشباع نظری داده ها و به صورت هدفمند انتخاب شده اند. داده های پژوهش از تحلیل کیفی مقالات مورد مطالعه، گردآوری شده اند. در راستای اعتبارسنجی یافته ها معیارهای لینکلن و گوبا (1989) به کار گرفته شد، به این صورت که صحت و استحکام یافته ها از طریق سه معیار تأییدپذیری، اعتبار و اطمینان حاصل شد. با تجزیه و تحلیل داده ها، ابعاد برنامه درسی محیط کار برای استادان در 5 بُعد، 16 محور و 59 شاخص شامل ابعاد راهبردها و برنامه های آموزشی (شامل شاخص هایی چون نیازسنجی، یادگیری شبکه ای، خودراهبری، کوچینگ و منتورینگ و توجه به مهارت های یادگیری)، مدیریت دانش (دانش افزایی و کسب دانش، تسهیم دانش، انتقال و انتشار دانش)، بُعد سازمانی (مشتمل بر شاخص های توجه به ویژگی های شخصیتی و ادراکی استادان، رهبری تحول آفرین و تعهد سازمانی و شغلی)، پژوهش محوری (ارزش گذاری به یافته های پژوهشی و نتایج تحقیقاتی، کیفیت بخشی به برنامه های پروژه ای و پژوهش های کاربردی و توجه به روحیه پژوهشی استادان) و شبکه سازی و ایجاد اجتماعات یادگیرنده (مشتمل بر محورهایی چون شبکه سازی درون دانشگاهی و برون دانشگاهی) مورد سازمان دهی قرار گرفت. نتایج نشان داد برنامه درسی محیط کار استادان دارای ابعاد مختلفی است که توجه به آن زمینه تحول در توسعه حرفه ای استادان را فراهم می آورد.