فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱٬۱۷۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه معلمان با نیم رخ های گوناگون انگیزشی از لحاظ راهبردهای آموزشی و انضباطی بود. شرکت کنندگان پژوهش شامل 354 معلم (158 مرد و 196 مرد) مقاطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه شهرهای شمالی استان آذربایجان غربی بود که به روش ترکیبی نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه انگیزش خودتعیین گری بلیس و پرسش نامه های محقق ساخته راهبردهای آموزشی و راهبردهای انضباطی استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل خوشه ای، آزمون چندمتغیری T2 هاتلینگ و آزمون تی برای گروههای مستقل استفاده شد. بر اساس نتایج، دو خوشه انگیزشی برای معلمان شناسایی گردید که نخستین خوشه انگیزشی که در آن مقدار بالای انگیزش درونی، انگیزش یکپارچه شده و انگیزش همانند سازی شده و مقادیر پایین انگیزش بیرونی و بی انگیزگی مشاهده گردید، به عنوان خوشه انگیزش خودتعیین گری و خوشه ای که در آن همه انگیزش ها تقریباً در یک سطح قرار دارند، خوشه برخوردار از همه انگیزش ها نامیده شد. در ادامه، برای بررسی تفاوت دو خوشه انگیزشی از لحاظ راهبردهای آموزشی و انضباطی از T2 هاتلینگ و آزمون t برای گروههای مستقل استفاده شد که نتایج نشان دادند بین خوشه های انگیزشی معلمان براساس راهبردهای آموزشی و راهبردهای انضباطی، تفاوتی معنادار وجود دارد.لذا می توان نتیجه گرفت انگیزش خودتعیین گری از عوامل مهم درافزایش عملکردهای شغلی معلمان بشمار می آید.
الگوی ساختاری رابطه متغیرهای شخصیتی هگزاکو و شادکامی: بررسی نقش واسطه ای سبک های اسنادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی اثر متغیر های شخصیتی هگزاکو بر شادکامی با واسطه گری سبک های اسنادی می باشد. در این پژوهش متغیر های شخصیتی هگزاکو به عنوان متغییر پیش بین شادکامی می باشد. سبک های اسنادی به عنوان متغیر میانجی رابطه بین متغیر های پیش بین و وابسته در نظر گرفته شده است. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه شخصیت هگزاکو، پرسش نامه شادکامی آکسفورد و پرسش نامه سبک های اسنادی می باشد. بدین منظور داده ها از 445 نفر از کارکنان یک شرکت صنعتی به روش نمونه گیری تصادفی ساده گرد آوری شده است. برای تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادله های ساختاری با Amous 18 وSpss 18 استفاده شده است. اثرهای غیر مستقیم روابط با روش بوت استراپ مورد آزمون قرار گرفت و نتایج به دست آمده با استفاده از روش الگویابی معادله های ساختاری نشان داد که متغیرهای برون زای صداقت - فروتنی، برون گرایی، وظیفه شناسی و تجربه پذیری اثر مستقیم معنادار و تهییج پذیری و هم سازی، اثر مستقیم غیر معنادار بر سبک های اسنادی دارند. هم چنین، نتایج نشان دادند که رابطه بین متغیرهای پیش بین (صداقت- فروتنی، برون گرایی، وظیفه شناسی و تجربه پذیری) با شادکامی از راه سبک های اسنادی میانجی گر شد.
مقایسه خودپنداره، طرحوارهای ناکارآمد و پردازش هیجانی در افراد متقاضی جراحی زیبایی و غیرمتقاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه خودپنداره، طرحوارهای ناکارآمد و پردازش هیجانی در افراد متقاضی جراحی زیبایی و غیرمتقاضی بود. روش پژوهش علّی- مقایسه از نوع پس رویدادی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد متقاضی جراحی زیبایی مراجعه کننده به کلینیک های زیبایی (مطب های پوست، مو و زیبایی) و افراد عادی شهر اردبیل در نیمه اول سال 1394 بودند که از این بین تعداد 120 نفر (60 متقاضی جراحی زیبایی و 60 غیر متقاضی) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه طرحواره یانگ، مقیاس خودپنداره راجرز و پردازش هیجانی باکر استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها به روش تحلیل واریانس چند متغیره (MANOVA) صورت گرفت. یافته های پژوهش نشان داد میانگین طرحواره بریدگی و طرد، خودگردانی، دیگر جهت مندی و گوش بزنگی بیش از حد در گروه متقاضی جراحی زیبایی بیشتر از گروه غیر متقاضی جراحی زیبایی بود. همچنین پردازش هیجانی در افراد متقاضی جراحی زیبایی کمتر از افراد غیر متقاضی جراحی زیبایی است. بعلاوه نتایج نشان داد افراد متقاضی جراحی زیبایی در مقایسه با افراد غیرمتقاضی از خودپنداره منفی بالاتری برخوردار بودند. در نتیجه می توان بیان کرد طراحی مداخلات آموزشی برای کاهش خودپنداره منفی، طرحوارهای ناکارآمد و افزایش پردازش هیجانی در افراد متقاضی جراحی زیبایی ضرورت دارد.
اثر بخشی آموزش شناختی بر سرعت پردازش و حافظه ی کاری کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش شناختی بر سرعت پردازش حافظه کاری کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری انجام شده است. پژوهش به شیوه ی آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر پایه سوم، چهارم و پنجم ابتدایی مراجعه کننده به مراکز ویژه یادگیری شهر تهران بود. از بین این دانش آموزان 20 دانش آموز به شکل تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 10 نفر) جایگزین شدند. در پیش آزمون و پس آزمون همه مشارکت کنندگان، از طریق آزمون های رمزنویسی، نمادیابی، فراخنای ارقام و حافظه تصویری مورد ارزیابی قرار گرفتند. آموزش شناختی در ده جلسه یک ساعته برای گروه آزمایش اجرا شد. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج به دست آمده نشان داد که تأثیر آموزش شناختی در سرعت پردازش اطلاعات و حافظه ی کاری کلامی و دیداری- فضایی در گروه آزمایش به طور معناداری بیشتر از گروه گواه بود ولی تفاوتی از نظر عملکرد تحصیلی بین دو گروه مشاهده نشد. بر اساس نتایج این تحقیق می توان به این نتیجه دست یافت که از آموزش شناختی می توان برای ارتقای عملکرد شناختی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری بهره گیری نمود.
اثربخشی برنامه بازی های زبان شناختی بر حافظه کاری دانش آموزان پسر با نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه بازی های زبان شناختی بر حافظه کاری دانش آموزان پسر با نارساخوانی انجام شد.
روش: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه مورد بررسی شامل 30پسر با نارساخوانی (15نفر گروه آزمایش و 15نفر گروه گواه) بودند که به روش نمونه گیری هدفمند از بین دانش آموزان پایه اول تا پنجم، از مرکز ناتوانی یادگیری رودکی شیراز انتخاب و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون حافظه کاری کورنولدی استفاده شد. گروه آزمایش به مدت 15جلسه 45دقیقه ای، در 8 هفته متوالی تحت آموزش برنامه بازی های زبان شناختی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته ها: یافته پژوهش نشان داد در مرحله پس آزمون نمرات حافظه کاری آزمودنی های گروه آزمایش به طور معناداری افزایش یافته است (05/0>p).
نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت آموزش برنامه بازی های زبان شناختی می تواند بر حافظه کاری دانش آموزان نارساخوان تاثیر داشته باشد
رابطه ی هویت اخلاقی با بی صداقتی تحصیلی: بررسی نقش تعدیلی جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی صداقتی تحصیلی شامل عدول از اصول اخلاقی و قوانین در انجام تکالیف تحصیلی است که برای فرد امتیاز یا اعتبار علمی و آموزشی به همراه دارد. تحول اخلاقی و سطح درونی شدن اخلاقیات ازجمله عوامل تعیین کننده ی بی صداقتی تحصیلی به حساب آمده است. ازاین رو پژوهش حاضر نقش هویت اخلاقی را به عنوان شاخصی از تحول اخلاقی، در پیش بینی ابعاد بی صداقتی تحصیلی (تقلب در آزمون و تقلب در تکلیف) مورد کنکاش قرار داد. شرکت کنندگان پژوهش 352 دانش آموز (65 دختر و 87 پسر) مقطع دوم دبیرستان شهر شیراز بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و مقیاس «اهمیت هویت اخلاقی برای خود» آکینو و رید و «پرسش نامه ی بی صداقتی تحصیلی» مک کابی و تروینییو را تکمیل نمودند. با استفاده از ویرایش پنجم نرم افزار WarpPLS متغیرهای پژوهش به صورت مکنون، وارد معادلات رگرسیون چندگانه به روش هم زمان شدند و قدرت پیش بینی ابعاد هویت اخلاقی (درونی سازی و نمادسازی) در ابعاد بی صداقتی تحصیلی (تقلب در تکلیف و تقلب در امتحان)، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بعد نمادسازی هویت اخلاقی، بعد تقلب در تکلیف را به صورت منفی و معنادار و بعد تقلب در آزمون را به صورت منفی اما در حد مرزی پیش بینی نمود. همچنین، بعد درونی سازی هویت اخلاقی، برخلاف انتظار، تنها بعد تقلب در آزمون را به صورت منفی و معنادار پیش بینی کرد. به بیان دیگر، بعد خصوصی هویت اخلاقی پیش بینی کننده ی گونه ی فردی بی صداقتی تحصیلی، یعنی تقلب در آزمون و بعد عمومی هویت اخلاقی پیش بینی کننده ی گونه ی اجتماعی بی صداقتی تحصیلی، یعنی تقلب در تکلیف بود. بررسی نقش تعدیل کنندگی جنسیت در رابطه ی ابعاد هویت اخلاقی با ابعاد بی صداقتی تحصیلی نشان داد که الگوی رابطه ی بین درونی سازی و ابعاد بی صداقتی تحصیلی در دختران و پسران متفاوت است، بدین صورت که رابطه ی بعد درونی سازی هویت اخلاقی با بعد تقلب در آزمون در پسران کاهش یافت.
نقش واسطه ای خودکارآمدی اجتماعی در رابطه بین دلبستگی به گروه همسال و والدین با احساس تنهایی در دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با این هدف انجام شد تا امکان پیش بینی احساس تنهایی را در نوجوانان بر اساس دلبستگی آن ها به گروه همسال و والدین با بررسی نقش واسطه ای خودکارآمدی اجتماعی مورد کنکاش قرار دهد. روش پژوهش از نوع همبستگی و شرکت کنندگان در پژوهش شامل 460 نفر (235 دختر و 225 پسر) از دانش آموزان دوره ی دبیرستان شهر کرمان بودند که به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی، انتخاب شدند. پرسشنامه دلبستگی به والدین و همسالان، پرسشنامه خودکارآمدی کودکان، و فرم کوتاه شده ی مقیاس احساس تنهایی اجتماعی- عاطفی مورداستفاده قرار گرفتند. ویژگی های روان سنجی ابزارها اعم از پایایی و روایی؛ به ترتیب با استفاده از روش آلفای کرانباخ و تحلیل عاملی بررسی شد و کفایت ابزارهای جمع آوری اطلاعات در حد مطلوب بود. نتایج تحلیل های آماری نشان داد که دلبستگی به والدین به صورت منفی و معنی دار و کناره گیری از والدین به صورت مثبت و معنی دار، احساس تنهایی را پیش بینی می کنند. همچنین، دلبستگی به والدین و دلبستگی به همسالان به صورت مثبت و معنی دار خودکارآمدی اجتماعی را پیش بینی کردند. علاوه بر این، خودکارآمدی اجتماعی، نقش میانجی میان سبک دلبستگی به والدین و احساس تنهایی ایفا کرد. یافته ها بر اساس ادبیات پژوهشی موجود و جایگاه نظری سازه تنهایی تبیین شده و به بحث گذاشته شده اند. در پایان ضمن اشاره به دلالت های نظری و کاربردهای عملی یافته ها؛ پیشنهادهایی برای انجام پژوهش بیشتر در حوزه مربوطه ارائه شده است.
رابطه ساختاری کمال گرایی، خودکارآمدی، جهت گیری هدفی و علاقه به رشته با اهمال کاری تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی رابطه ساختاری بین کمال گرایی، خودکارآمدی، جهت گیری هدفی و علاقه به رشته با اهمال کاری تحصیلی بوده است. جامعه پژوهشی تمامی دانشجویان کارشناسی سال تحصیلی 92 در دانشگاه تهران بوده اند. حجم کل جامعه آماری 12721 دانشجو بوده و نمونه انتخاب شده 272 دانشجوی کارشناسی از دانشکده های مختلف ( فنی و مهندسی، علوم پایه و علوم انسانی )، شامل 159 دختر و 77 پسر بودند که با روش نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب شدند. روش پژوهش همبستگی از نوع معادلات ساختاری بوده است. دانشجویان به مقیاس ارزیابی اهمال کاری تحصیلی سولومون و راثبلوم (1984)، مقیاس چندبعدی کمال گرایی فروست و همکاران (1990)، مقیاس خودکارآمدی شرر (1982)، مقیاس جهت گیری هدفی الیوت و مک گریگور (2001)، و پرسشنامه علاقمندی به رشته هدایتی و همکاران (2012)، پاسخ دادند. یافته ها نشان داد متغیرخودکارآمدی (28/0-)، و متغیر جهت گیری هدفی مهارت مدار گرایشی (25/0-)، دارای رابطه مستقیم و غیر مستقیم منفی با اهمال کاری تحصیلی بوده است. متغیر علاقه به رشته (17/0-)، و سازماندهی (15/0- )، بطور مستقیم و منفی، نیز بعنوان متغیر واسطه ای با اهمال کاری تحصیلی رابطه داشت و متغیر تردید در کارها (22/0)، نیز بطور مستقیم و مثبت با اهمال کاری تحصیلی رابطه داشت. بعلاوه متغیر خودکارآمدی بیشترین اثر را روی اهمال کاری تحصیلی نشان داد. یافته های این پژوهش می تواند به مشاوران تحصیلی و مربیان آموزشی در انجام مداخلات مفید جهت کاهش اهمال کاری تحصیلی و به تبع آن افزایش پیشرفت تحصیلی کمک کند.
پیش بینی ابعاد فرسودگی تحصیلی بر اساس ناگویی خلقی، هیجانات منفی و عزت نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی فرسودگی تحصیلی براساس ناگویی خلقی، هیجانات منفی و عزت نفس در دانشجویان انجام شده است. در این راستا گروهی مشتمل بر 407 دانشجو از میان دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی کرمان با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و چهار مقیاس فرسودگی تحصیلی، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS)، ناگویی خلقی، و عزت نفس را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که عزت نفس تمام ابعاد فرسودگی تحصیلی را به طور منفی پیش بینی می کند. به علاوه ناگویی خلقی، بدبینی تحصیلی و خستگی تحصیلی را به طور مثبت پیش بینی می کند. هم چنین نتایج نشان داد که هیجان های منفی (افسردگی، استرس و اضطراب)، ابعاد فرسودگی تحصیلی را پیش بینی نمی کنند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش مؤید نقش عزت نفس و ناگویی خلقی در فرسودگی تحصیلی است. از آنجا که فرسودگی تحصیلی مانعی برای پیشرفت تحصیلی دانشجویان است، لازم است دست اندرکاران امر آموزش، برنامه های پیشگیرانه ای را در زمینه کاهش اثرات منفی متغیرهای یاد شده تدوین و اجرا کنند.\nهدف: پژوهش حاضر با هدف پیش بینی فرسودگی تحصیلی براساس ناگویی خلقی، هیجانات منفی و عزت نفس در دانشجویان انجام شده است. در این راستا گروهی مشتمل بر 407 دانشجو از میان دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی کرمان با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و چهار مقیاس فرسودگی تحصیلی، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS)، ناگویی خلقی، و عزت نفس را تکمیل کردند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که عزت نفس تمام ابعاد فرسودگی تحصیلی را به طور منفی پیش بینی می کند. به علاوه ناگویی خلقی، بدبینی تحصیلی و خستگی تحصیلی را به طور مثبت پیش بینی می کند. هم چنین نتایج نشان داد که هیجان های منفی (افسردگی، استرس و اضطراب)، ابعاد فرسودگی تحصیلی را پیش بینی نمی کنند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش مؤید نقش عزت نفس و ناگویی خلقی در فرسودگی تحصیلی است. از آنجا که فرسودگی تحصیلی مانعی برای پیشرفت تحصیلی دانشجویان است، لازم است دست اندرکاران امر آموزش، برنامه های پیشگیرانه ای را در زمینه کاهش اثرات منفی متغیرهای یاد شده تدوین و اجرا کنند.
نقش ادراک از محیط یادگیری ساختن گرا بر مؤلفه های اهداف پیشرفت دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت اهداف پیشرفت به عنوان مؤلفه مهم انگیزشی برای فهم رفتار دانشجویان، بررسی زمینه ها و بسترهای آن، همچون ادراکات محیط کلاسی ساختن گرا حائز اهمیت است؛ از این رو، هدف پژوهش، بررسی نقش ادراک از محیط یادگیری ساختن گرا بر مؤلفه های اهداف پیشرفت در دانشجویان بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه فردوسی مشهد در دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، علوم تربیتی و روان شناسی، علوم پایه و کشاورزی در سال (4-1393) بود. حجم نمونه به روش نمونه گیری سهمیه ای، با درنظرگرفتن حجم جامعه در دانشکده های مختلف با استفاده از فرمول کوکران، 193 تن برآورد شد. در این پژوهش، دو پرسشنامه ادراک از محیط یادگیری ساختن گرای اجتماعی و اهداف پیشرفت استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از الگوی معادلات ساختاری تحلیل و الگوی پیشنهادی آزمون شد. نتایج نشان داد که محیط یادگیری ساختن گرا بر مؤلفه های اهداف پیشرفت تأثیر مثبت و معنادار دارد (p<0.5)، علاوه بر این، اجرای الگوی معادلات ساختاری نشان داد که داده ها با الگوی پیشنهادی برازش دارند. ضرایب مربوط به مسیر بین ادراک از محیط یادگیری ساختن گرا و اهداف پیشرفت، 0.36 به دست آمده است و نتایج ناشی از اجرای آزمون t نشان می دهد، ضریب مسیر مورد نظر معنادار است (0.5>p). این بدان معناست که مؤلفه های اهداف پیشرفت دانشجویان تحت تأثیر محیط یادگیری آنان قرار دارد.
رابطه نگرش تحصیلی و انگیزش پیشرفت با تلقی دانشجویان از کیفیت برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی رابطه نگرش تحصیلی و انگیزش پیشرفت با تلقی دانشجویان از کیفیت برنامه درسی دوره کاردانی و کارشناسی ناپیوسته رشته آموزش ابتدایی انجام شد.روش تحقیق همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش 93 نفر می باشد. کل جامعه آماری به دلیل محدود بودن ، با استفاده از روش سرشماری به عنوان نمونه انتخاب شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه انگیزه پیشرفت در یادگیری رضا بخش(1373)،پرسشنامه نگرش تحصیلی اکبری(1383) و پرسشنامه محقق ساخته تلقی دانشجویان از کیفیت برنامه درسی گردآوری شد. در این پژوهش پایایی پرسشنامه انگیزه پیشرفت در یادگیری با استفاده از آلفای کرونباخ 74/0 ، نگرش تحصیلی 82/0 و تلقی دانشجویان از کیفیت برنامه درسی 86/0 محاسبه شد. از طریق روایی محتوایی طبق دیدگاه متخصصان ، روایی پرسشنامه ها تایید شد.از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون وt مستقل برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد . بر اساس نتایج به دست آمده، بین نگرش تحصیلی و انگیزش پیشرفت دانشجویان دوره کاردانی و کارشناسی ناپیوسته آموزش ابتدایی با تلقی دانشجویان از کیفیت برنامه درسی دوره تحصیلی رابطه معنادار وجود دارد. بین نگرش تحصیلی،انگیزش پیشرفت و تلقی دانشجویان از کیفیت برنامه درسی دوره کاردانی و کارشناسی ناپیوسته آموزش ابتدایی تفاوت معناداری وجود ندارد. تلقی دانشجویان از کیفیت برنامه درسی از طریق نگرش تحصیلی و انگیزش پیشرفت دانشجویان قابل تبیین است.
رابطه بین چشم انداز زمان با جهت گیری هدف، تعلل تحصیلی و پیشرفت تحصیلیِ دانشجویان دانشکده های مختلف دانشگاه خلیج فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: چشم انداز زمان چگونگی ادراک یا ارزیابی شخص از گذشته، حال و آینده را مشخص می کند. چشم انداز زمان، ساختار شناختی ناهشیاری دارد که فرد در هنگام تصمیم گیری درباره اعمال و اهداف کوتاه مدت یا بلندمدت به کار می برد. هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای جهت گیری هدف در رابطه بین چشم انداز زمان، پیشرفت تحصیلی و تعلل تحصیلی دانشجویان بود. روش: به این منظور 424 نفر (223 زن، 201 مرد) از دانشجویان دانشکده های مختلف (ادبیات، مهندسی، علوم پایه) دانشگاه خلیج فارس بوشهر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به مقیاس چشم انداز زمان زیمباردو (ZTPI، فرم 56 سؤالی)، مقیاس آینده متعالی (TFTPS)، مقیاس جهت گیری هدف 2×3 (3 × 2 AGQ-S) و پرسش نامه تعلل ورزی تحصیلی (TPS) پاسخ دادند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که رابطه مستقیم بین چشم انداز زمان و جهت گیری هدف معنی داری بود؛ و رابطه ی بین چشم انداز زمان و تعلل تحصیلی معنادار بود. رابطه ی غیرمستقیم جهت گیری هدف و تعلل تحصیلی با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. همچنین رابطه ی غیرمستقیم چشم انداز زمان از طریق جهت گیری هدف با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. به علاوه رابطه ی غیرمستقیم چشم انداز زمان از طریق تعلل تحصیلی با پیشرفت تحصیلی معنادار بود. نتایج مدل معادلات ساختاری حکایت از برازندگی مدل مفروض تحقیق داشت. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت که جهت گیری هدف نقش واسطه ای مهمی در رابطه ی بین چشم انداز زمان، پیشرفت تحصیلی و تعلل تحصیلی ایفا می کند. بر این اساس با در نظر گرفتن نقش چشم انداز زمان، افزایش آگاهی نسبت جهت گیری هدف و تعلل تحصیلی می توان پیشرفت تحصیلی دانشجویان را بهبود بخشید.
بررسی رابطه خودکارآمدی تحصیلی با همایندی ادراک از خود و تفکر انتقادی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین خودکارآمدی تحصیلی با ادراک از خود و تفکر انتقادی در دانش آموزان بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع اول و دوم متوسطه شهر تهران در سال 1394 - 1395 بود. نمونه مورد پژوهش از بین دانش آموزان دختر پایه اول و دوم دبیرستان های علوم انسانی منطقه 2 تهران که به صورت تصادفی و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شد و شامل190 نفر بود. ابزار این پژوهش 3 پرسشنامه خودکار آمدی تحصیلی جینک و مورگان ، ادراک از خود و تفکر انتقادی کالیفرنیا می باشد. که به وسیله آن اطلاعات مربوط به دانش آموزان گرد آوری شد. در تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته های این پژوهش نشان داد که بین خودکار آمدی با ادراک خویشتن، خودکار آمدی و تفکر انتقادی و تفکر انتقادی و ادراک خویشتن رابطه معنا داری وجود ندارد.
رابطه روش های تدریس (مباحثه گروهی،پرسش وپاسخ،نمایش علمی وسخنرانی) باانگیزه پیشرفت در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی تاثیر روش های آموزشی مباحثه گروهی،پرسش و پاسخ،نمایش علمی و سخنرانی بر انگیزه پیشرفت دانشجویان بود.جامعه آماری این پژوهش همه دانشجویان مراکز تربیت معلم استان البرز بودند.در یک طرح نیمه آزمایشی 270 دانشجو به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب انتخاب ودرچهار گروه جایگزین شدند.د انشجویان نمونه تحقیق پس از قرارگرفتن در گروه های چهارگانه روش تدریس (مباحثه گروهی، پرسش و پاسخ،نمایش علمی و سخنرانی )به مدت یک ترم تحصیلی درس مشترکی(روانشناسی تربیتی)را با روش های تدریس اختصاصی گروه خود گذراندند.در خاتمه ترم انگیزه پیشرفت گروه ها بوسیله پرسشنامه انگیزه پیشرفت هرمنس(1970) و با در نظر گرفتن چهارمولفه اصلی انگیزه پیشرفت هرمنس یعنی اعتماد به نفس،پشتکار،آینده نگری وسخت کوشی، اندازه گیری شد.برای تحلیل داده ها ازروش آماری تحلیل واریانس چندمتغیری (مانوا)،تحلیل واریانس یک راهه (آنوا) وآزمون تعقیبی توکی استفاده شد. یافته هانشان دادکه میزان انگیزه پیشرفت دانشجویان باتوجه به روش های مختلف تدریس (مباحثه گروهی ،پرسش وپاسخ،نمایش علمی وسخنرانی) متفاوت است. همچنین نتایج تحلیل ها نشان داد دانشجویانی که باروش مباحثه گروهی آموزش می بینند انگیزه پیشرفت بیشتری ازخود نشان می دهند.بر همین اساس به ترتیب روش های نمایش علمی،پرسش وپاسخ بر انگیزه پیشرفت دانشجویان تاثیر گذاربودند بنابراین دانشجویانی که با شیوه های نوین آموزش می بینند به انگیزه پیشرفت بیشتری دست میابند.
اثربخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی با تأکید بر آموزه های دینی بر تاب آوری و رغبت های شغلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی آموزش مثبت اندیشی با تاکید بر آموزه های دینی برتاب آوری و رغبت های شغلی دانش آموزان پایه اول متوسطه شهرستان چهاردانگه انجام گردید. پژوهش مورد مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل انجام پذیرفت. جامعه آماری تحقیق را کلیه دانش آموزان دختر پایه اول متوسطه مشغول به تحصیل در دبیرستانهای شهرستان چهاردانگه تشکیل دادند. به منظور انتخاب آزمودنیها با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای 30 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش(15 نفر) و گروه کنترل(15نفر) جایگزین شدند. برای هر دو گروه پیش آزمون اجرا شد. گروه آزمایش مدت 9 جلسه ی 90 دقیقه ای تحت آموزش مثبت اندیشی بر مبنای آموزه های دینی قرار گرفتند. در پایان دوره آموزش، پس آزمون اجرا گردید.پرسش نامه های مورد استفاده در پژوهش پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون و فرم کوتاه رغبت سنج شغلی استرانگ بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار spss ، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . نتایج بدست آمده از پژوهش نشان داد که 1- بین عملکرد دو گروه در پس آزمون تاب آوری تفاوت معناداری وجود دارد .2- بین عملکرد دو گروه در پس آزمون رغبت شغلی ، تفاوت معناداری وجود دارد،.در مجموع مثبت اندیشی بر مبنای آموزه های دینی موجب بهبود نسبی شاخص تاب آوری و تغییر نسبی در رغبت های شغلی تحصیلی دانش آموزان شده است.
مطالعه تغییرات انگیزش پیشرفت و خودپنداره به واسطه یادگیری زبان دوم (زبان مورد مطالعه: انگلیسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفاهیم خودپنداره و انگیزه پیشرفت جزء موضوعات اساسی در روانشناسی و نظام آموزشی می باشند. خودپنداره یکی از جنبه های مهم شخصیتی هر فرد و انگیزش یکی از عوامل اصلی دخیل در جریان فرآیند یاددهی –یادگیری است؛ بنابراین ضروری است که دنبال برنامه هایی باشیم تا بتوان از آن طریق در بالا بردن خودپنداره و انگیزه پیشرفت آنان تلاش نمود. این پژوهش در نظر دارد تا به بررسی تأثیر آموزش زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجه بر خودپنداره و انگیزش پیشرفت زبان آموزان بپردازد. برای این تحقیق در یک بررسی آزمایشی، از میان 280 دانش آموز و دانشجوی 30-15 ساله شهرستان املش با استفاده از آزمون های خودپنداره راجرز و انگیزه پیشرفت هرمنس، 160 نفر نمرات پایینی کسب کردند که از میان این افراد 30 نفر به تصادف انتخاب و به دو گروه 15 نفری شامل گروه آزمایش و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش طی 63 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش زبان انگلیسی قرار گرفتند. سپس برای هر دو گروه مجدداً پس آزمون اجرا شد. پس از تحلیل داده ها به کمک آزمون های آماری t و تحلیل کوواریانس یافته ها حاکی از این بود که در مرحله پس آزمون در دو گروه از نظر متغیرهای خودپنداره و انگیزه پیشرفت (05/0>p) تفاوت معناداری دارد. به عبارت دیگر در گروه آزمایش، خودپنداره بهبود و انگیزش پیشرفت آن ها افزایش معناداری پیدا کرد. نتایج نشان داد که آموزش زبان انگلیسی به عنوان یک زبان خارجه می تواند بر بهبود خودپنداره و افزایش انگیزه پیشرفت افراد مؤثر باشد.
رابطه عملکرد خانواده با خودتنظیمی تحصیلی در دانشجویان پرستاری(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و اهداف: : جو حاکم بر خانواده زمینه ساز بسیاری از مسائل افراد در تمامی مراحل زندگی بالاخص دوران تحصیل است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه میزان عملکرد خانواده با خودتنظیمی تحصیلی در میان دانشجویان پرستاری دانشگاه علوم پزشکی شهر زاهدان صورت گرفت. روش بررسی: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی با جامعه آماری کلیه دانشجویان رشته پرستاری دانشگاه علوم پزشکی زاهدان در سال تحصیلی 1394-1393 انجام گرفت. تعداد، 200 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های عملکرد خانواده اپشتاین، بالدوین و بیشاب (1983) و خودتنظیمی تحصیلی کانل و ریان (1987) استفاده گردید. داده ها در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (ضریب همبستگی و روگرسیون گام به گام) و با استفاده از نرم افزار Spss-18 تحلیل شدند.
دستکاری عزت نفس و تغییرپذیری عملکرد قلبی عروقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای تحقیق حاضر بررسی آزمایشی تأثیر دستکاری مثبت و منفی عزت نفس بر تغییرپذیری عملکرد قلبی عروقی بود. پژوهش حاضر یک تحقیق آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر تمامی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان کردستان در سال تحصیلی 93-92 بودند. تعداد نمونه شامل 90 نفر (45 مرد و 45 زن) بود که به روش تصادفی منظم انتخاب شدند. مطابق الگوی برگرفته شده از مطالعات پیشین دست کاری عزت نفس به صورت انفرادی در سه گروه آزمایش دست کاری مثبت و دست کاری منفی و گروه کنترل اجرا شد. از مقیاس روزنبرگ برای سنجش عزت نفس و برای تحزیه و تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) استفاده شد. یافته های اجرای پژوهش آزمایشی بر روی دستکاری عزت نفس نشان داد که تفاوت میان گروه های آزمایش (دستکاری مثبت و منفی) و کنترل معنادار 01/0> P بود. میان گروه های مردان و زنان تفاوت معناداری مشاهده نشد. این مطالعه نشان داد دستکاری مثبت یا افزایش عزت نفس باعث افزایش عملکرد قلبی عروقی و برعکس، دستکاری منفی یا کاهش عزت نفس باعث کاهش معنادار عملکرد قلبی عروقی می شود. در تحلیل نتایج معلوم شد ارزیابی مثبت از خود، می تواند نقش حفاظتی معنا داری در کاهش پاسخ های تهدید و افزایش عملکرد قلبی عروقی و سلامت جسمی داشته باشد. در نهایت مشخص شد ارتباط میان عزت نفس و عملکرد قلبی عروقی یک ارتباط پیچیده و چندگانه است.
مقایسه محیط آموزشی-یادگیری و منبع کنترل تحصیلی در دانش آموزان مدارس تیزهوشان، نمونه دولتی و شاهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه محیط آموزشی-یادگیری و منبع کنترل تحصیلی در دانش آموزان مدارس تیزهوشان، نمونه دولتی و شاهد بود. این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود که در یک نمونه 506 نفری که به شیوه نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند، انجام شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های اندازه گیری محیط آموزشی-یادگیری و منبع کنترل تحصیلی جمع آوری و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و تی مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که فقط در بعد ادراک دانش آموز از یادگیری بین دانش آموزان تیزهوشان و شاهد (به نفع مدارس شاهد) تفاوت معنی دار وجود داشت و در مابقی ابعاد محیط آموزشی-یادگیری و همچنین منبع کنترل تحصیلی هیچ تفاوتی بین این سه مدرسه وجود نداشت. بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گرفت که مدارس تیزهوشانهیچ تفاوتی نتوانسته است در محیط آموزشی-یادگیری و منبع کنترل تحصیلی دانش آموزان ایجاد کند.