فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تمرین ورزشی و تغذیه از جمله راهبرد های غیردارویی کنترل کننده کاهش توده عضلانی ناشی از سالمندی در سالمندان می باشند. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین مقاومتی و مصرف مکمل عصاره شکلات تلخ بر میزان مایوژنین سرمی، جهت بررسی آثار مایوژنیکی آن در سالمندان بود.
مواد و روش ها: بدین منظور تعداد 36 سالمند (65-85 سال و بطور مساوی زن و مرد) در مرکز خانه سالمندان انتخاب و پس از مراحل اخذ مجوزها، غربالگری و پرکردن فرم رضایت نامه به صورت تصادفی به چهار گروه: تمرین مقاومتی (10=n)، مکمل (10=n)، ترکیبی (10=n) و کنترل (6=n) تقسیم شدند. گروه تمرین و ترکیبی به مدت هشت هفته تمرین های مقاومتی منتخب را سه جلسه 60 دقیقه ای در هفته انجام دادند. گروه مکمل و ترکیبی نیز روزانه یک عدد قرص 500 میلی گرمی عصاره شکلات تلخ مصرف کردند. گروه کنترل در این دوره هیچ گونه تمرین و مصرف مکملی نداشتند. 48 ساعت قبل و پس از دوره مطالعه 6 سی سی نمونه خونی از ورید بازویی آزمودنی ها جهت بررسی میزان مایوژنین سرم گرفته و از آزمون آماری آنووا یک راهه و تی وابسته جهت تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد (0.05>P < span lang="FA">).
یافته ها: نتایج نشان داد میزان مایوژنین در هر سه گروه در داخل و بین گروه ها تفاوت معنی داری نداشت (0.05<P < span lang="FA">). هرچند حداکثر قدرت پرس پا و سینه در گرو ه های تمرین (0.03=P < span lang="FA">) و ترکیبی (P=0.01) در مقایسه با گروه کنترل به صورت معناداری افزایش داشت.
بحث و نتیجه گیری: تمرین مقاومتی و مصرف مکمل عصاره شکلات تلخ با وجود افزایش معنادار حداکثر قدرت عضلانی سینه و پا، تأثیر معنا داری بر افزایش عامل تنظیمی مایوژنین ندارد.
تأثیر هشت هفته تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل کلرلا بر کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز در قلب موش های صحرایی نر دیابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
181 - 196
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر هشت هفته تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل کلرلا بر فعالیت کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز در قلب موش های صحرایی نر دیابتی بود. تعداد 50 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار 14-12 هفته ای، با میانگین وزن 10 ± 220 گرم در قفس های پلی کربنات با شرایط دمایی 22-20 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 10 ± 45 چرخه روشنایی/ تاریکی 12:12 ساعت، با دسترسی آزاد به آب و غذای ویژه موش های آزمایشگاهی نگهداری شده بودند. این موش ها پس از یک هفته آشناسازی با محیط آزمایشگاه به طور تصادفی به پنج گروه تقسیم شدند (چهار گروه دیابتی و یک گروه غیردیابتی): تمرین، مکمل، تمرین + مکمل، کنترل دیابتی و کنترل غیردیابتی. برنامه تمرینی در هشت هفته که با سرعت 21-10 متر در دقیقه و مدت زمان 50-10 دقیقه بود، اجرا شد. القای دیابت با یک بار تزریق درون صفاقی محلول استروپتوزوسین (STZ) حل شده در بافر سیترات 1/0 مولار و به میزان 55 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن انجام شد. آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز به روش الایزا اندازه گیری شدند. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس عاملی (2×2) استفاده شد . تمامی مداخلات (کلرلا، تمرین و تمرین مکمل) منجر به کاهش مقدار گلوکز خون در موش های دیابتی شدند. نتایج پژوهش نشان داد که بعد از دوره مداخله، مقدار فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز در همه گروه های دیابتی به طور معنا داری کمتر از موش های سالم غیردیابتی بود و همچنین، هر سه نوع مداخله مانع کاهش فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز ناشی از دیابت شده بود. هرچند تفاوتی بین مقدار تأثیر تمرین با مکمل وجود نداشت، اثر تجمعی مصرف مکمل همراه با تمرین سبب می شود که اثرگذاری گروه توأم در جلوگیری از کاهش مقدار فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز، بهتر از هر دو مداخله تمرین و مکمل به تنهایی باشد؛ بنابراین، می توان نتیجه گرفت که هشت هفته مکمل سازی کلرلا، تمرین هوازی و مکمل سازی کلرلا همراه با تمرین هوازی، مانع کاهش فعالیت آنزیم های سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز ناشی از دیابت در بافت قلبی موش های صحرایی نر است.
تأثیر مصرف مکمل ملاتونین بر عملکرد قلبی پس از فعالیت ورزشی شدید در سالمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
35 - 48
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر مصرف مکمل ملاتونین بر عملکرد قلبی در بازگشت به حالت اولیه فعال پس از فعالیت ورزشی شدید در سالمندان بود. نمونه آماری پژوهش را هشت سالمند مرد فعال بین سنین 55 تا 75 سال (با میانگین سنی 9/5 ± 8/65؛ قد 2/7 ± 1/168؛ وزن 7/8 ± 7/74) با حداقل هفته ای دو جلسه فعالیت ورزشی مرتب تشکیل دادند. این افراد با طرح متقاطع در سه مرحله انداره گیری پایه، دارونما و مکمل ملاتونین به صورت دوسوکور موردبررسی قرار گرفتند. پس از ارائه توضیحات و تکمیل رضایت نامه، تغییرات ضربان قلب، انقباض پذیری و همودینامیک قلب و عروق در دوره استراحتی پیش از فعالیت و در دوره بازگشت به حالت اولیه فعال پس از فعالیت ورزشی شدید بر روی نوارگردان به مدت پنج دقیقه با دستگاه الکتروکاردیوگرافی و کاردیواسکرین ثبت گردید. تجزیه وتحلیل داده ها نیز با استفاده از نرم افزار اس. پی. اس. اس و آزمون آماری تحلیل واریانس دوطرفه با اندازه گیری تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. نتایج نشان می دهد که مکمل ملاتونین موجب بهبود معنادار بازیافت ضربان قلب پس از فعالیت و بهبود غیرمعنادار اکسیژن مصرفی فلات شده است؛ اما تأثیری بر ضربان قلب استراحتی و مقاومت عروق دربرابر جریان خون نداشته است. با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد که این مکمل با اثرات تعدیل کننده سمپاتیکی خود، دارای تأثیرات مطلوبی بر افراد سالمند در حین فعالیت ورزشی باشد؛ لذا، برای نتیجه گیری قطعی نیاز به مطالعات بیشتر و آزمودن دوزهای بالاتر می باشد.
کاهش بیان ژن عامل نکروز تومور آلفا و عامل هسته ای کاپای بی در بافت ریه موش-های صحرایی پس از یک دوره تمرین شنا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
153 - 166
حوزههای تخصصی:
با توجه به نقش مهم التهاب در بروز بسیاری از اختلالات ریوی، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین شنا بر بیان ژن عامل نکروز تومور آلفا و عامل هسته ای کاپای بی در بافت ریه موش های صحرایی بود. برای بررسی این هدف، 20 سر موش صحرایی ویستار پنج هفته ای با محدوده وزنی23 ± 102 گرم به طور تصادفی به دو گروه کنترل (تعداد = 10) و تمرین شنا (تعداد = 10) تقسیم شدند. پروتکل تمرین شامل سه ماه تمرین شنا (پنج روز در هفته) بود که از 25 دقیقه در هفته اول (با اضافه بار تمرینی چهار لیتر در دقیقه) به 60 دقیقه (با اضافه بار تمرینی10 لیتر در دقیقه) در هفته انتهایی رسید. با استفاده از تکنیک Real-Time PCR ، بیان ژن های عامل نکروز تومور آلفا و عامل هسته ای کاپای بی در بافت ریه موش های صحرایی سنجیده شد. از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف برای بررسی طبیعی بودن توزیع داده ها و آزمون تی مستقل برای مقایسه بین گروهی استفاده گردید ( α<0.05 ). نتایج نشان داد که ۱2 هفته تمرین شنا سبب کاهش معنادار بیان ژن های عامل نکروز تومور آلفا و عامل هسته ای کاپای بی در بافت ریه شد (به ترتیب P=0.0001 و P=0.001 ). عامل نکروز تومور آلفا و عامل هسته ای کاپای بی مسئول اصلی رونویسی آبشاری از سایتوکاین ها و کموکاین های پیش التهابی و درنتیجه، شروع پاسخ های التهابی هستند؛ بنابراین، به نظر می رسد که کاهش این عوامل می تواند التهاب و خطر ابتلا به اختلالات ریوی را کاهش دهد.
تمرین استقامتی افزایش بیان ناشی از دیابت نوروتروفین-4/5 را در ریشه های حسی عصب سیاتیک کنترل می کند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
125 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر شش هفته تمرین استقامتی بر بیان ژن نوروتروفین-4/5 در ریشه های حسی عصب سیاتیک رت های نر دارای نروپاتی دیابت بود. بدین منظور، تعداد 20 سر موش نر ویستار (ده هفته سن، میانگین وزن 4/8 ± 3/326 گرم) به کار گرفته شدند. رت ها به طور تصادفی به چهار گروه پنج تایی، دیابت تمرین کرده، گروه دیابت کنترل، گروه سالم تمرین کرده و گروه سالم کنترل تقسیم شدند. دو هفته پس از القای دیابت، پروتکل تمرین استقامتی به مدت شش هفته با شدت ملایم (معادل 55-50 درصد اکسیژن مصرفی بیشینه) برای پنج روز در هفته انجام شد. برای سنجش بیان نوروتروفین-4/5 از تکنیک ریل تایم استفاده شد. همچنین، برای تجزیه وتحلیل آماری از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که نروپاتی دیابت باعث افزایش معنادار بیان ژن نوروتروفین-4/5 در ریشه های حسی عصب سیاتیک شد ( 0.001 ≥ P ). شش هفته تمرین استقامتی نیز باعث افزایش معنادار بیان ژن نوروتروفین-4/5 در ریشه های حسی عصب سیاتیک رت های نر سالم شد ( 0.05 ≥ P ). همچنین، تمرین ورزشی بیان ژن نوروتروفین-4/5، در ریشه های حسی عصب سیاتیک رت های دارای نروپاتی دیابت تغییر معناداری نداد ( 0.938 = P )؛ اما بیان ژن نوروتروفین-4/5 گروه دیابت تمرین در مقایسه با گروه دیابت کنترل، کاهش معناداری یافت ( 0.001 ≥ P )؛ بنابراین، به نظر می رسد که دیابت و شش هفته تمرین استقامتی به تنهایی باعث افزایش بیان ژن نوروتروفین-4/5 در ریشه های حسی عصب سیاتیک می شود؛ اما در تعامل با یکدیگر تأثیرات آن ها کاهش می یابد.
تأثیر 8 هفته تمرین هوازی بر بیان ژن های SIRT1، CREB وBDNF در هیپوکمپ رت های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: ورزش از طریقBDNF اثرات مفید خود را بر مغز القا می کند. با این حال، سازوکارهای سلولی این امر به طور کامل شناخته نشده است. بنابراین، هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثر 8 هفته تمرین هوازی تناوبی بر بیان mRNAژن های SIRT1، CREB و BDNF در هیپوکمپ رت های نر ویستار بود. روش شناسی: 12 سر رت 8 هفته ای آزمودنی های این مطالعه را تشکیل می دادند. رت ها به روش تصادفی ساده به 2 گروه تقسیم شدند: گروه ورزش و گروه کنترل. حیوانات گروه ورزشی، تمرین هوازی تناوبی را به مدت 8 هفته (5 جلسه در هفته با سرعت 10 الی 15 متر بر دقیقه) تجربه نمودند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی حیوانات تشریح شدند و بافت هیپوکمپ استخراج گردید. اندازه گیری بیان mRNA ژن های SIRT1، CREB و BDNFبا استفاده از روش Real time-PCR صورت پذیرفت. از آزمون t مستقل برای مقایسه گروه ها استفاده شد و معنی داری بین متغیرها در سطح 0.05≥P مورد توجه قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که میزان بیان mRNA ژن های SIRT1، CREB و BDNF در بافت هیپوکمپ گروه تمرین ورزشی در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت (0.001≥P ). بحث و نتیجه گیری: به طور کلی، به نظر می رسد که تمرین هوازی تناوبی قادر است از طریق مسیر پیام رسانی SIRT1/CREB/BDNF سطوح BDNFهیپوکمپ را به صورت مثبت تنظیم کند. از این رو، این نوع از تمرین ورزشی می تواند به منظور القاء اثرات مفید ورزش بر سلامت مغز بکار گرفته شود.
اثر ویتامین D و تمرین تداومی بر نشانگرهای آپوپتوز بافت آئورت در رت های مسموم شده با آب اکسیژنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰
163 - 178
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر ویتامین D و تمرین تداومی بر آپوپتوز در بافت آئورت در رت های مسموم شده با آب اکسیژنه بود. تعداد 36 رت نر بالغ در شش گروه به صورت زیر تقسیم شدند: گروه اول: کنترل؛ گروه دوم: دی متیل سولفوکساید (DMSO)؛ گروه سوم: آب اکسیژنه؛ گروه چهارم: دریافت داخل صفاقی آب اکسیژنه و ویتامین D؛ گروه پنجم: آب اکسیژنه + فعالیت تمرینی منظم؛ گروه ششم: آب اکسیژنه + ویتامین D + فعالیت تمرینی منظم. سپس، رت ها قربانی شدند و از بافت آئورت جدا شدند و مقدار پروتئین های کاسپاز سه، Bax و Bcl2 با روش الایزا اندازه گیری شد. از آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه برای آنالیز داده ها استفاده شد و معناداری به ص ورت 0.05 P < درنظر گرفته شد. نتایج نشان داد گروهی که فقط آب اکسیژنه دریافت کردند، نسبت به سایر گروه ها سبب افزایش Bax، کاسپاز سه و نسبت Bax/Bcl2 شدند و نیز میزان Bcl2 را کاهش داده بودند (P < 0.05). همچنین، مشخص شد که ویتامین D، انجام تمرین تداومی و ترکیب این دو نیز سبب کاهش Bax، کاسپاز سه و نسبت Bax/Bcl2 و افزایش میزان پروتئین Bcl2 نسبت به گروهی که فقط آب اکسیژنه دریافت کردند، شدند (P < 0.05). تمرین های تداومی همراه با مکمل ویتامینD باعث کاهش آپوپتوز ازطریق کاهش نسبت Bax/Bcl2 می شوند که احتمالاً این امر از آسیب های واردشده به بافت آئورت جلوگیری می کند.
پاسخ حاد و سازگاری شاخص های فیزیولوژیک و انتزاعی اشتها و وزن بدن به فعالیت هوازی در زنان میان سال و سالمند چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۹
87 - 106
حوزههای تخصصی:
در مداخلات کنترل وزن با خنثی شدن هزینه انرژی ورزش توسط افزایش اشتها، کاهش وزن کمتر از حد انتظار است؛ بنابراین، در این پژوهش، پاسخ حاد و سازگاری مزمن شاخص های فیزیولوژیک و انتزاعی اشتها و وزن بدن را به فعالیت هوازی در زنان چاق میان سال و سالمند بررسی کردیم. در ابتدا و پس از هشت هفته تمرین هوازی(سه جلسه دویدن در هفته برای صرف 500 کالری با 50 درصد ضربان قلب لحظه واماندگی در GXT) وزن، اشتها، گلوکز، انسولین و گرلین پلاسمایی 26 زن میان سال و سالمند چاق غیرفعال (وزن: 9/36 ± 58/92 کیلوگرم، سن: 3/7 ± 19/56 سال، حداکثر اکسیژن مصرفی: 78/3 ± 07/32 لیتر در دقیقه) در دو گروه تجربی و کنترل، قبل و پس از صرف صبحانه و یک جلسه فعالیت هوازی، اندازه گیری (چهار سنجش) شدند. از آزمون های تی مستقل، تی همبسته و تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر برای تحلیل داده ها استفاده شد.با اینکه تمرین هوازی وزن گروه تجربی را کاهش داد(001.0 =P )؛ ولی وزن هر دو گروه دربین سنجش های اول با دوم و سوم با چهارم به دنبال صبحانه و یک جلسه ورزش افزایش یافت (P < 0.05). قبل از دوره تمرین، گرلین گروه تجربی پس از صبحانه و فعالیت حاد افزایش یافت (P = 0.023) و در گروه کنترل (فقط صبحانه) کاهش یافت (P = 0.001). همچنین در هر دو گروه تجربی و کنترل، انسولین (P = 0.001) و گلوکز خون (P = 0.003) افزایش یافتند؛ درحالی که احساس گرسنگی (P = 0.001) کاهش یافت. پس از دوره تمرین، بهره سیری صبحانه فقط در گروه تجربی افزایش معنا داری یافت (P = 0.018). پاسخ حاد گلوکز افزایش یافت (P < 0.05) و پاسخ حاد گرلین، انسولین و احساس گرسنگی در گروه تجربی کاهش یافت (P < 0.05)؛ اما در گروه کنترل، پاسخ حاد گلوکز و انسولین افزایش یافتند (P < 0.05)؛ اما گرلین و گرسنگی کاهش (P < 0.05) یافتند. افزایش گرسنگی ناشتایی ناشی از تمرین سبب دست نیافتن به کاهش وزن موردانتظار از تمرین می شود که پیشنهاد می شود حداقل در صبحانه، غذاهای کم کالری تر مصرف شود. همچنین، با توجه به اثر یک جلسه ورزش در افزایش بهره سیری غذا، پیشنهاد می شود که صبحانه به بعد از جلسه ورزش موکول شود.
تأثیر مکمل دهی رزوراترول و فعالیت هوازی بر میزان پروتئین SIRT1 و PGC-1α عضله اسکلتی و UCP-1 بافت چربی زیرپوستی موش های صحرایی نر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
167 - 184
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر هم زمان و مکمل دهی رزوراترول و فعالیت هوازی بر میزان پروتئین SIRT-1 ، PGC-1α عضله نعلی و بافت چربی شکمی -کشاله ای و UCP-1 بافت چربی شکمی -کشاله ای در موش های صحرایی نر بود. در این پژوهش، 32 سر موش صحرایی(میانگین وزن10 ± 260 گرم، سن هشت هفته)، به صورت تصادفی به چهار گروه شاهد، تمرین، مکمل-تمرین و مکمل تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت 12 هفته ( هفته ای پنج جلسه، هر جلسه به مدت 45 دقیقه) روی نوارگردان فعالیت کردند. گروه مکمل-تمرین روزانه 10 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدنشان مکمل رزوراترول دریافت کردند. برای اندازه گیری پروتئین بافتی UCP-1 ، SIRT1 و PGC-1α از روش الایزا (ساندویچ دوتایی) استفاده شد. آزمون تحلیل واریانس یک طرفه برای تحلیل داده ها استفاده شد و سطح معنا داری ( P≤0.05 ) درنظر گرفته شد . نتایج نشان داد که میزان پروتئین های SIRT1 و PGC-1α در بافت عضله و چربی سفید زیرپوستی در گروه تمرین- مکمل و گروه مکمل، به ترتیب با P≤0.001 و P≤0.05 افزایش معناداری داشته است. پروتئین UCP-1 نیز در بافت چربی سفید، پس از تمرینات افزایش معناداری را نشان داد (P≤0.001) . با توجه به نتایج به دست آمده، احتمالاً مکمل دهی رزوراترول به همراه فعالیت بدنی هوازی تأثیر قوی تری بر افزایش میزان SIRT-1 و PGC-1α عضله نعلی و بافت چربی شکمی -کشاله ای و UCP-1 بافت چربی شکمی -کشاله ای نسبت به استفاده جداگانه از فعالیت بدنی یا مکمل رزوراترول دارد و احتمالاً موجب تغییر فنوتیپ چربی سفید زیرپوستی به چربی بژ (بینابینی) می شود.
ارتباط بین فعالیت بدنی با برخی شاخص های فیزیولوژیک و پیکرسنجی شهروندان استان خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
215 - 234
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر ارتباط بین فعالیت بدنی با برخی شاخص های فیزیولوژیک و شاخص های پیکرسنجی شهروندان بالای 15 سال استان خوزستان بود. این پژوهش توصیفی ازنوع همبستگی – پیمایشی بود که به روش میدانی انجام شد. ازطریق نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای 2075 نفر (1022 مرد و 1053 زن) از شهروندان بالای 15 سال استان خوزستان (میانگین سن 02/10 ± 69/22 سال، میانگین وزن 90/3 ± 11/67 گیلوگرم و میانگین قد 35/10 ± 27/168 سانتی متر) به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پرسش نامه ویژگی های فردی و شغلی، پرسش نامه میزان فعالیت بدنی بک (1982)، فشارسنج دیجیتال، ترازوی دیجیتال و متر نواری بود. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیره و آزمون تی مستقل استفاده شد . نتایج پژوهش نشان داد که در سطح معناداری α ≤ 0.05 ، بین میزان فعالیت بدنی با شاخص های فیزیولوژیک (ضربان قلب، فشارخون سیستول و دیاستول) و شاخص های پیکرسنجی (شاخص توده بدن ( BMI ) و نسبت دور کمر به دور باسن ( WHR ) رابطه معنا داری وجود نداشت؛ اما بین شاخص ورزش در فعالیت بدنی با ضربان قلب و نسبت دور کمر به دور باسن رابطه منفی و معنا داری مشاهده شد. نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که میزان فعالیت بدنی شهروندان مرد استان خوزستان (83/2) بیشتر از شهروندان زن (79/2) است. همچنین، میزان فشارخون سیستول، دیاستول، شاخص توده بدن و نسبت دور کمر به دور باسن شهروندان مرد بیشتر از شهروندان زن است؛ اما میزان ضربان قلب شهروندان زن استان خوزستان (01/83) بیشتر از شهروندان مرد (54/77) است. با توجه به نتایج پژوهش، انجام فعالیت بدنی مناسب و شرکت در برنامه های ورزشی می تواند باعث بهره مندی از فواید جسمی مانند کاهش ضربان قلب و نسبت دور کمر به دور باسن شود.
بررسی تأثیر شش هفته تمرین استقامتی بر سطوح برخی پروتئین های شبکه آندوپلاسمی بافت سیاتیک موش های صحرایی دیابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰
69 - 84
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تأثیر تمرین استقامتی بر میزان پروتئین های XBP-1 و ATF6 در بافت سیاتیک موش های صحرایی نر نژاد ویستار دیابتی بود.پژوهش ازنوع تجربی با طرح پس آزمون به همراه گروه کنترل بود و به شیوه آزمایشگاهی انجام گرفت. در این پژوهش، 32 سر رت 10 هفته ای با میانگین وزن 16/10 ± 253 گرم در چهار گروه سالم کنترل، سالم تمرین، دیابت کنترل و دیابت تمرین به صورت تصادفی تقسیم شدند. برای القای دیابت پس از 12 ساعت ناشتایی، از روش تزریق درون صفاقی محلول STZ (45 میلی گرم/کیلوگرم) استفاده شد. 48 ساعت پس از تزریق، پروتکل تمرین استقامتی با شدت متوسط به مدت شش هفته اجرا شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، رت ها تشریح شدند و عصب سیاتیک آن ها استخراج شد. میزان پروتئین های XBP-1 و ATF6 به روش الایزا اندازه گیری شد. برای تجزیه وتحلیل آماری از نرم افزار اس.پی.اس.اس.و از آزمون آماری تحلیل واریانس دوطرفه با اندازه گیری تکراری و تی مستقل برای آزمون تعقیبی استفاده شد. تحلیل داده ها نشان داد که تمرین استقامتی باعث کاهش معنادار میزان پروتئین های XBP-1 (P=0.007) و ATF6 (P=0.001) در گروه دیابت تمرین کرده نسبت به گروه دیابت کنترل می شود. این یافته ها نشان می دهد که میزان پروتئین های XBP-1 و ATF6 که احتمالاً از عوامل مؤثر بر دیابت و تخریب عصب هستند، دراثر تمرین استقامتی در رت های سالم و دیابتی کاهش یافته اند که می تواند به روند جلوگیری از تخریب عصب کمک کند.
اثر 16 هفته تمرینات پیلاتس بر تراکم توده استخوانی زنان یائسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: زنان یائسه با مشکلات بسیاری از جمله پوکی استخوان روبرو هستند. یکی از راهکارهای پیشگیری از پوکی استخوان و عوارض ناشی از آن، شرکت منظم در فعالیت های ورزشی است. لذا هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر 16 هفته تمرینات پیلاتس بر تراکم توده استخوانی زنان یائسه بود.
روش شناسی: بنابراین 30 نفر از زنان یائسه به عنوان آزمودنی انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت 16 هفته تمرینات پیلاتس را انجام دادند. از هر دو گروه قبل از تمرین، پس از 8 هفته و پس از 16 هفته تمرین، میزانT- score ، نواحی L1-L4 کمری و گردن استخوان ران توسط دستگاه دانسیومتری (DEXA) Stenosis اندازه گیری شد. برای بررسی داده ها از آزمون مقایسه ای اندازه گیری های مکرر با عامل بین گروهی استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد تعامل بین گروه و زمان معنادار می باشد (0.05p<). تراکم استخوانی مهره های کمری بعد از 8 هفته تمرینات پیلاتس نسبت به قبل از تمرین کاهش یافته، ولی معنادار نبود اما 16 هفته بعد از تمرین، نسبت به 8 هفته بعد از تمرین افزایش معناداری داشت (0.05p<). همچنین این تراکم پس از 16 هفته تمرین نسبت به قبل از تمرین افزایش معناداری را در تعامل با گروه کنترل نشان داد (0.05p<). در تراکم گردن استخوان ران نیز نتایج مشابهی با مهره های کمری دیده شد.
بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد اجرای تمرینات پیلاتس توسط زنان یائسه، در طولانی مدت تاثیر قابل ملاحظه ای در تراکم توده استخوانی دارد. بنابراین می توان شیوه تمرینی پیلاتس را روش تمرینی مناسبی برای زنان یائسه توصیه کرد.
بررسی اثرهای تمرین هوازی بر تعدیل تغییرات هماتولوژیک در اسب های تولیدکننده پادزهر منووالان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰
99 - 116
حوزههای تخصصی:
در فرایند تولید پادزهر، تغییرات هماتولوژیک در اسب ها مشاهده می شود که بر سلامت آن ها تأثیرگذار است. به کارگیری فعالیت های ورزشی به عنوان روش غیردارویی می تواند در حفظ و ارتقای سلامت دام نقش مهمی ایفا کند. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثرهای تمرین هوازی بر تعدیل تغییرات هماتولوژیک در اسب های تولیدکننده پادزهر منووالانبود. بدین منظور، 10 رأس اسب نژاد مخلوط بالغ پنج تا هشت ساله با میانگین وزنی 350-300 کیلوگرم، در چرخه تولید پادزهر به صورت تصادفی به دو گروه زهر (V) و گروه زهر + تمرین (TV) تقسیم شدند. گروه آزمایشی برنامه تمرینات هوازی را به مدت 22 هفته، سه جلسه در هفته و حداکثر زمان 30 دقیقه با شدت 50-60 درصد ماکزیمم ضربان قلب انجام دادند. از آزمودنی های هر دو گروه در دو نوبت قبل از شروع و پایان پروتکل، ازطریق سیاهرگ وداج برای ارزیابی فاکتورهای هماتولوژیک، خون گیری انجام شد. نتایجنشانداد که تعدادگلبول هایقرمز،هموگلوبین،هماتوکریت، تعداد پلاکت ها و تعداد گلبول های سفید، لنفوسیت و ائوزینوفیل ها، در هر دو گروه نسبت به سطوح پایه کاهش داشتند؛ اما تعداد مونوسیت ها، نوتروفیل ها، MCH و MCV MCHC در هر دو گروه افزایش یافتند؛اگرچه مقایسه نتایج بین دو گروه زهر و گروه زهر+ تمرین، در هیچ یک از فاکتورهای مذکور معنادار نبود (P ≥ 0.05). درمجموع، نتایجاینبررسینشانداد که بیشترین تغییرات هماتولوژیک تحت تأثیر عامل زهر قرار می گیرد و این شدت از تمرینات تأثیر معناداری در تعدیل تغییرات هماتولوژیک گروه TV ندارد.
آثار یک دوره تمرین هوازی و مصرف خوراکی استویا بر شاخص های گلیسمیک، مقاومت به انسولین و عملکرد سلول های بتای موش های صحرایی دیابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۹
127 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این پژوهش، بررسی اثر تمرین هوازی و مصرف عصاره استویا بر شاخص های گلیسمیک، مقاومت به انسولین و عملکرد سلول های بتای موش های صحرایی دیابتی بود. در این مطالعه، 28 ﺳﺮ موش صحرایی ﻧﺮ ﻧﮋاد ویﺴﺘﺎر ﺑﺎ میانگین وزنی 8/15 ± 86/188 ﮔﺮم به ﻃﻮر ﺗﺼﺎدﻓی به چهار گروه (کﻨﺘﺮل دیﺎﺑﺘی، دیﺎﺑﺘی ﺗﻤﺮیﻦ، دیابتی عصاره و دیابتی تمرین همراه با مصرف استویا) تقسیم شدند. ﺗﻤﺮینات هوازی ﺷﺎﻣﻞ دویدن روی نوار گردان، پنج روز در ﻫﻔﺘﻪ به مدت شش ﻫﻔﺘﻪ بود و دریافت عصاره نیز برای همین مدت ادامه یافت. در پایان مداخله ﺳﻄﻮح ﮔﻠﻮکﺰ، اﻧﺴﻮﻟیﻦ سرم برای سنجش شاخص HOMA-IR و HOMA-β اﻧﺪازه ﮔیﺮی شد. نتایج نشان داد که برنامه تمرینی هوازی و دریافت عصاره استویا سبب کاهش معنادار سطوح گلوکز و افزایش معنادار HOMA-β درگروه های تجربی نسبت به گروه کنترل دیابتی شد ( 0.05 P < ). سطوح مقاومت به انسولین، در گروه های تجربی پایین تر از گروه دیابتی بود؛ اما این تفاوت به لحاظ آماری معنادار نبود( P >0.05 )؛ بنابراین، می توان نتیجه گرفت ﮐﻪ تمرین هوازی و ﻣﺼﺮف ﻋﺼﺎره استویا، هرکدام ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ و ترکیبی می توانند ﺑﻪ ﺑﻬﺒﻮد ﻣﻌﻨادار گلوکز و ﻋﻤﻠﮑﺮد ﺳﻠﻮل ﻫﺎی ﺑﺘﺎی ﭘﺎﻧﮑﺮاس موش ﻫﺎی صحرایی دﯾﺎﺑﺘﯽ منجر شوند. افزون براین، ﻣﺼﺮف عصاره ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺗﻤﺮﯾﻦ در ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﺑﺎ ﻣﺼﺮف عصاره استویا و تمرین هوازی، ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎیی می توانند تأثیر مضاعفی داشته باشند.
تأثیر فعالیت ورزشی تناوبی شدید انسدادی بر عملکرد سیستم ضداکسایشی و شاخص های آسیب سلولی زمان های بازیافت در زنان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
49 - 62
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثر یک جلسه فعالیت ورزشی تناوبی شدید همراه با انسداد بر عملکرد سیستم ضداکسایشی و شاخص های آسیب سلولی زمان های بازیافت در زنان غیرفعال بود. 14 زن دانشجوی غیرفعال دانشگاه خوارزمی با (میانگین قد 69/6 ± 21/161 سانتی متر، وزن 81/6 ± 92/58 کیلوگرم، سن 86/1 ± 57/25 سال، شاخص توده بدنی53/2 ± 48/22 کیلوگرم بر مترمربع و حداکثر اکسیژن مصرفی87/4 ± 87/39 میلی لیتر/ کیلوگرم/ دقیقه) به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه انسدادی (هفت نفر) و غیرانسدادی (هفت نفر) تقسیم بندی شدند. قبل، بلافاصله، سه ساعت و 48 ساعت پس از انجام آزمون از آزمودنی ها خون گیری شد تا میزان آنزیم ضداکسایشی و شاخص های آسیب سلولی ازطریق روش آزمایشگاهی الایزا مشخص شود. از آزمون کلموگروف- اسمیرنوف برای بررسی طبیعی بودن توزیع داده ها استفاده شد. همچنین، از آزمون های تحلیل واریانس آنوا با اندازه گیری مکرر دوراهه با عامل بین گروهی در سطح معنادار ( P<0.05 ) استفاده گردید و درصورت وجود اختلاف معنادار از آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که پس از یک جلسه فعالیت ورزشی تناوبی شدید، بین گرو ه های انسدادی و غیرانسدادی در میزان گلوتاتیون ردوکتاز تفاوت معنادار وجود نداشت. همچنین، در میزان لاکتات دهیدروژناز گروه های انسدادی و غیرانسدادی تفاوت معنادار نبود؛ اما در میزان کراتین کیناز گروه های انسدادی و غیرانسدادی تفاوت معنادار بود و میزان آن در گروه انسدادی افزایش یافت. به طورکلی، به نظر می رسد که فعالیت ورزشی تناوبی شدید انسدادی توانسته است میزان آسیب سلولی را در گروه انسدادی به طور معناداری افزایش دهد.
بررسی هشت هفته تمرین استقامتی تناوبی و تداومی بر MicroRNAs های مرتبط با انتقال معکوس کلسترول در موش های سالمند نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۹
185 - 202
حوزههای تخصصی:
سالمندی با تغییراتی در کلسترول خون و به دنبال آن، بیماری های قلبی- عروقی همراه است. هدف این پژوهش، بررسی تأثیر دو نوع تمرین تناوبی و تداومی بر MicroRNA های مرتبط با انتقال معکوس کلسترول در موش های سالمند بود. تعداد 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار مسن (23 ماه) با میانگین وزنی 75/441 گرم به صورت تصادفی در دو گروه تمرینی و یک گروه کنترل شامل گروه تمرین تداومی (تعداد = 10)، تمرین تناوبی (تعداد = 10) و گروه کنترل (تعداد = 10) قرار گرفتند. تمرین تداومی و تناوبی شامل هشت هفته تمرین روی تردمیل و پنج روز در هفته بود که گروه تداومی تمرین را با 60 درصد سرعت بیشینه و به مدت 16 دقیقه در هفته اول شروع کردند و با 70 درصد سرعت بیشینه و مدت 45 دقیقه از هفته چهارم به بعد ادامه دادند. گروه تناوبی تمرین را با شدت 40 تا 80 درصد سرعت بیشینه از هفته اول شروع کردند و با30 تا 110 درصد سرعت بیشینه از هفته چهارم به بعد ادامه دادند. بعد از دوره تمرین، بیان miR-33a و miR-144 و بیان ژن ABCA1 به روش RT –PCR اندازه گیری شد. تجزیه وتحلیل آماری با استفاده از آزمون آنوا با سطح معنا داری P < 0.05 انجام شد. نتایج نشان داد که بیان miR-33a و miR-144 در دو گروه تداومی و تناوبی نسبت به گروه کنترل کاهش داشتند؛ اما این کاهش در هر دو گروه نسبت به گروه کنترل تنها درمورد miR-33a معنا دار بود ( P < 0.001 ). بیان mRNA ژن ABCA1 در گروه تداومی و تناوبی پس از هشت هفته تمرین نسبت به گروه کنترل افزایش داشت؛ بااین وجود، این افزای ش تن ها در گ روه تناوبی نس بت به گ روه کنت رل م عن ادار ب ود ( P = 0.002 ). بین تأثیر تمرین تناوبی و تداومی بر بیان miR-33a و miR-144 تفاوت معنا داری وجود نداشت؛ اما درمورد بیان mRNA ژن ABCA1 تفاوت معنا داری در دو گروه تداومی و تناوبی مشاهده شد ( P = 0.028 ). با توجه به نتایج این مطالعه، به نظر می رسد که هر دو تمرین استقامتی تناوبی و تداومی می توانند باعث کاهش بیان miR-33a و به دنبال آن، افزایش بیان mRNA ژن ABCA1 شوند؛ اما این افزایش در تمرین تناوبی نسبت به تمرین تداومی بیشتر است.
اثر تمرین استقامتی زیربیشینه، بی تمرینی و آگونیست هورمون آزادکننده گونادوتروپین بر غلظت سرمی هورمون رشد و هورمون های تیروئیدی در دختران مبتلا به بلوغ زودرس مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴۰
51 - 68
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر، بررسی تأثیر 12 هفته تمرین استقامتی و مصرف آگونیست هورمون آزادکننده گونادوتروپین (GnRH) و بی تمرینی، بر سطوح سرمی هورمون رشد (GH)، تیرویدوتیرونین (T3) و تیروکسین (T4) در دختران با بلوغ زودرس مرکزی بود. تعداد 25 دختر شش تا هشت سال با بلوغ زودرس (میانگین قد 124 سانتی متر، وزن 3/27 کیلوگرم) به صورت تصادفی به سه گروه (دارو، ورزش و دارو + ورزش) تقسیم شدند و 10 دختر شش تا هشت سال سالم (بدون بلوغ زودرس) با همان میانگین قد و وزن، به عنوان گروه کنترل درنظر گرفته شدند. ابتدا،سطوح سرمی GH، T3 و T4 به روش الایزا اندازه گیری شدند. سپس، گروه های آزمایش، برنامه تمرین استقامتی را سه جلسه در هفته، 25 تا 75 دقیقه با شدت 45 تا 75 درصد حداکثر ضربان قلب به مدت 12 هفته انجام دادند. همچنین، درطی مطالعه، گروه های دارو آگونیست GnRH را (هر چهار هفته یک میلی لیتر) به صورت تزریق عضلانی دریافت کردند. سطوح سرمی GH، T3 و T4، 48 ساعت پس از اتمام پروتکل و پس از چهار هفته بی تمرینی دوباره اندازه گیری شدند. آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری نشان داد که 12 هفته تمرین استقامتی به تنهایی و همچنین، تمرین استقامتی + آگونیست GnRH باعث کاهش سطوح GH، T3 و T4 شدند و پس از بی تمرینی، مقادیر هورمون ها تقریباً به سطوح پیش از تمرین بازگشتند. دارو سطوح GH را پس از 16 هفته کاهش داد؛ اما تأثیری در سطوح هورمون های تیروئیدی نداشت. باتوجه به یافته های این پژوهش، تمرینات استقامتی و استفاده از آگونیست GnRH می توانند تأثیر مثبتی بر عملکرد هورمون ها در دختران با بلوغ زودرس داشته باشند و بی تمرینی به ازبین رفتن فواید حاصل منجر می شود.
تأثیر تمرین استقامتی و عصاره متانولی گلدر بر سطوح سرمی بتاتروفین و تغییرات هیستوپاتولوژیک پانکراس در موش های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۸
197 - 214
حوزههای تخصصی:
از هورمون بتاتروفین به عنوان یک هدف درمانی جدید در بهبود عملکرد بافت پانکراس بیماران دیابتی نام برده می شود. هدف پژوهش حاضر، ارزیابی تأثیر یک دوره تمرین استقامتی همراه با عصاره متانولی گیاه گلدر بر سطوح سرمی بتاتروفین و و تغییرات هیستوپاتولوژیکی بافت پانکراس در موش های صحرایی دیابتی بود. تعداد 40 سر موش نژاد ویستار به طور تصادفی در پنج گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی تمرین، دیابتی عصاره و دیابتی تمرین همراه با عصاره تقسیم شدند. پس از القای دیابت با استرپتوزوتوسین، گروه های تمرین چهار هفته روی تردمیل جوندگان به تمرین استقامتی پرداختند و گروه های عصاره، عصاره متانولی گلدر را به صورت گاواژ دریافت کردند. غلظت سرمی بتاتروفین با استفاده از روش الایزا و تغییرات بافت پانکراس با روش رنگ آمیزی ائوزین- هماتوکسیلین ارزیابی شد. نتایج نشان داد که در گروه دیابتی عصاره ( P = 0.002 ) و گروه دیابتی تمرین همراه با عصاره، سطوح بتاتروفین به طور معناداری افزایش می یابد ( P = 0.01 ). در گروه تمرین همراه با عصاره، مقاومت به انسولین به طور معناداری پایین تر از گروه کنترل دیابتی است ( P = 0.007 ). شاخص عملکرد سلول های بتا تغییر معناداری را در هیچ گروهی نشان نمی دهد ( P = 0.65 ). میانگین تعداد سلول های بتا و اندازه جزایر لانگرهانس در گروه تمرین همراه با عصاره بیشتر از سایر گروه های تحت درمان است ( P ≤ 0.05 ). درمجموع، نتایج نشان داد که عصاره گلدر بیشترین تأثیر را بر سطوح بتاتروفین و ترکیب تمرین و عصاره گلدر بیشترین تأثیر را بر تغییرات هیستوپاتولوژیکی بافت پانکراس دارد.
پیش بینی زمان رسیدن به واماندگی در سرعت های مختلف نوارگردان از روی برخی از متغیرهای فیزیولوژیک و جسمانی در مردان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۹
17 - 34
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، پیش بینی زمان رسیدن به واماندگی در سرعت های مختلف از روی برخی متغیرهای فیزیولوژیک و جسمانی در مردان جوان بود. تعداد 75 نفر از دانشجویان پسر (سن: 22/1 ± 74/20 سال، وزن: 78/10 ± 25/67 کیلوگرم، قد 06/0 ± 3/174 سانتی متر و توان هوازی 29/3 ± 1/47 میلی لیتر بر وزن بدن در دقیقه) به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ارزیابی های تن سنجی و فیزیولوژیک شامل آستانه لاکتات، توان هوازی و بی هوازی، ضربان قلب استراحتی، سطح فعالیت بدنی، سرعت در حداکثر اکسیژن مصرفی، استقامت و قدرت پایین تنه و توان انفجاری پایین تنه انجام شد. برای ثبت ضربان قلب، اشباع اکسیژن و زمان دویدن، آزمودنی ها یک وهله فعالیت دویدن روی نوار گردان را با سرعت های 8، 10، 12 و 14 کیلومتر در ساعت و شیب صفر تا واماندگی انجام دادند. یافته ها نشان داد که سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، ضربان قلب حین فعالیت، ضربان قلب استراحتی، سطح فعالیت بدنی و توان انفجاری پایین تنه، عوامل پیش بینی کننده زمان رسیدن به واماندگی در سرعت هشت کیلومتر در ساعت هستند ( 0.05 P≤ )؛ سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، سابقه دویدن، ضربان قلب استراحتی، سرعت در آستانه لاکتات و وزن، پیش بینی کننده زمان رسیدن به واماندگی در سرعت 10 کیلومتر در ساعت هستند ( 0.05 P≤ ). سرعت در آستانه لاکتات، سابقه دویدن، وزن، ضربان قلب استراحتی و توان بیشینه، پیش بینی کننده زمان رسیدن به واماندگی در سرعت 12 کیلومتر در ساعت هستند ( 0.05 P≤ ) و سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، سطح فعالیت بدنی، وزن، توان بیشینه و سابقه دویدن، پیش بینی کننده زمان رسیدن به واماندگی آزمودنی ها در سرعت 14 کیلومتر در ساعت هستند ( 0.05 P≤ ). سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، ضربان قلب استراحتی و سابقه دویدن، در اکثر سرعت ها مشترک بودند. براساس نتایج، برای پیش بینی زمان رسیدن به واماندگی می توان از سرعت حداکثر اکسیژن مصرفی، سابقه دویدن، ضربان قلب استراحتی و آستانه لاکتات استفاده کرد.
تأثیر فعالیت بدنی منظم بر برخی سایتوکین ها در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس: مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
99 - 122
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله مروری، بررسی نظام مند تأثیر فعالیت بدنی منظم بر سایتوکین در افراد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است. این مطالعه مروری نظام مند، براساس واژه های سیستم MeSH در پایگاه های اطلاعاتی پاب مد، گوگل اسکولار، ساینس دایرکت و اشپرینگر به زبان انگلیسی و پایگاه های اطلاعاتی مگ ایران و جهاد دانشگاهی به زبان فارسی انجام شد. معیار های انتخاب مقاله شامل فارسی یا انگلیسی بودن زبان مقاله، بازه زمانی 15 سال اخیر، صرفاً مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس، بررسی اثر فعالیت بدنی منظم در مبتلایان به مولتیپل اسکلروزیس به همراه ارزیابی فاکتورهای پیش التهابی و ضدالتهابی بود. روش کار مطالعات به وسیله مقیاس PEDro ارزیابی شد. ازبین 1320 مطالعه موردبررسی، 18 مطالعه شرایط موردنظر را داشتند. میانگین شاخص PEDro مطالعات مرور شده 12/1 ± 72/6 بود. مطالعات از تمرین های استقامتی (سه مطالعه)، مقاومتی (پنج مطالعه)، ترکیبی (شش مطالعه)، ویبریشن (یک مطالعه) و تمرین در آب (سه مطالعه) استفاده کرده بودند. پرکاربردترین سایتوکین در مطالعات مرورشده به ترتیب مربوط به اینترلوکین شش و 10 (به ترتیب 10 و نه مطالعه) بودند. مطالعات بیشتری لازم است؛ اما فعالیت بدنی منظم می تواند به عنوان یک روش درمانی کمکی در بیماری مولتیپل اسکلروزیس موردتوجه باشد و ازطریق تعدیل سایتوکین ها، بر روند بیماری مولتیپل اسکلروزیس مؤثر باشد.