فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۱٬۷۱۶ مورد.
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
87 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مقایسه تأثیر هشت هفته تمرینات LIET و HIIT بر میزان بیان ژن HIG2 و محتوایTG بافت چربی احشایی موش های صحرایی نر مبتلا به NAFLD بود. این پژوهش بر روی 40 سر موش نر نژاد ویستار مبتلا شده بهNAFLD انجام شد. موش ها به گروه های ده تایی کنترل سالم و گروه های کنترل LIET و HIIT (رژیم غذایی پر چرب) تقسیم شدند. مصرف رژیم غذایی پرچرب پس از گذشت 16 هفته تا پایان دوره تمرین ادامه داشت. پروتکل تمرینHIIT باشدت 90 % و پروتکل تمرینی LIET شامل دویدن باشدت 45% حداکثر سرعت بیشینه بود. سنجش بیان ژن HIG2 با استفاده از تکنیک Real-time PCR و سنجش TG بر روی دستگاه اتو آنالیزور (مدل BT3000) انجام شد. تحلیل داده ها نشان داد که تفاوت معنی داری در میزان بیان ژن HIG2 بین گروه های تمرینی در مقایسه با گروه کنترل وجود ندارد (05/0P>). افزایش معنی داری در میزان بیان ژن HIG2 صرفاً در گروه کنترل (039/P=0) نسبت به گروه شم مشاهده شد. تفاوت معنی داری در میزان محتوایTG بافت چربی احشایی بین گروه کنترل و تمرین استقامتی کم شدت (001/P=0) و بین گروه کنترل و تمرین تناوبی شدید (001/P=0) و بین تمرین استقامتی کم شدت و تمرین تناوبی شدید (003/P=0) مشاهده شد.مشاهده شد. علاوه براین، می توان چنین نتیجه گرفت که ادامه رژیم پرچرب در طول تمرین و نیز تاثیر تمرینات بر میزان TG بافت چربی احشایی و عدم تاثیر بر بیان ژن HIG2، به نظر می رسد که هر دو نوع تمرین مستقل از مسیر HIG2 بر محتوای چربی احشایی در رت های مبتلا بهNAFLD تاثیر داشتند.
بررسی اثر تغییرات سطوح آنزیم های کبدی و افسردگی در زنان معتاد به متامفتامین پس از یک دوره تمرینات هوازی در مرحله ترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: امروزه اعتیاد به مواد مخدر یکی از مهم ترین معضلات است و شیوع مصرف مواد در اقشار مختلف جامعه افزایش یافته و سرعت این معضل در زنان به طور قابل توجهی بروز می کند. ورزش می تواند گزینه ای برای پیشگیری و درمان بالقوه برای اعتیاد به مواد مخدر باشد. لذا، هدف از این پژوهش، تاثیر تمرین هوازی بر افسردگی و آنزیم های کبدی در زنان معتاد به متامفتامین بود.مواد و روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی 30 زن معتاد 25-40 سال در دو گروه کنترل و تمرین قرار گرفتند. تمرینات با شدت 75-50 درصد VO2max طی شش هفته و سه جلسه در هفته انجام شد. این تمرینات شامل دویدن تناوبی و تمرینات کم برخورد (لوایمپکت) بود. جهت بررسی افسردگی آزمودنی ها از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ (GHQ) استفاده گردید. نمونه های خونی جهت اندازه گیری سطوح آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، 24 ساعت قبل از شروع تمرینات و 48 ساعت پس از آخرین جلسه جمع آوری شد. جهت تحلیل تغییرات برون گروهی از آزمون آنکووا و تفاوت های درون گروهی و تحلیل نمرات پرسشنامه از آزمون T زوجی درسطح معناداری 0.05>P < span lang="AR-SA"> استفاده گردید.یافته ها: ورزش هوازی باعث کاهش معنادار ALT (P=0.04) نسبت به گروه کنترل شد. همچنین در مقادیر AST در گروه تمرین (P=0.52) و افسردگی (P=0.95) نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری مشاهده نشد.بحث و نتیجه گیری: اعتیاد به مواد مخدر یک خطر جدی برای کبد و افسردگی می باشد و فعالیت ورزشی می توانند بر پاسخ های آنزیم های کبدی و افسردگی در همه افراد تاثیرگذار باشند و تا حد قابل قبولی آنها را مهار کنند.
تأثیر چهار هفته تمرین هوازی بر سطوح Trk-B ، PKC و AKT در هیپوکمپ رت های نر مبتلا به بیماری آلزایمر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
39 - 58
حوزههای تخصصی:
واکنشهای تخریبی ناشی از AB در CNS منجر به اختلال فاکتورهای نوروتروفیک می شود که ممکن است به نوبه خود توسعه پاتولوژی آمیلوئید را تسهیل کند. اخیراً آثار ورزش بر این عوامل مورد توجه قرار گرفته است، با اینحال درک چگونگی اثر آن نیاز به بررسی بیشتر دارد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی بر سطوح Trk-B، PKC و AKT در هیپوکمپ رتهای نر نژاد ویستار به دنبال القای آلزایمر بود. در این مطالعه تجربی 36 سر رت نر بالغ 8 هفتهای با میانگین وزنی 20 ± 195 گرم به صورت تصادفی به 3 گروه آلزایمر، آلزایمر + ورزش و کنترل تقسیم شدند. القای آلزایمر از طریق تزریق درون هیپوکمپی Aβ1-42 صورت پذیرفت. تمرین هوازی به مدت 4 هفته، 5 جلسه در هفته انجام شد. 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی حیوانات یا تحت آزمون رفتاری قرار گرفتند و یا کشته شده و هیپوکمپ آنها جهت انجام آزمایشهای بعدی استخراج شد. از آزمون تحلیل واریانس یکراهه برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد. نتایج نشان داد رتهای گروه تمرین هوازی به طور معنیداری مدت زمان بیشتری را در ربع دایره هدف در مقایسه با گروه آلزایمری در آزمون پروب سپری میکنند (05/0 ≥ p). همچنین، سطوح Trk-B، PKC و AKT به دنبال تزریق Aβ1-42 کاهش مییابد (001/0 ≥ p). تمرین هوازی موجب افزایش سطوح Trk-B، PKC و AKT در مقایسه با رتهای آلزایمری شد (05/0 ≥ p). بنابراین، به نظر میرسد تمرین هوازی از طریق فعالسازی مسیر پیامرسانی AKT-PKC- TrkB به بهبود حافظه فضایی کمک کند.
بررسی پاسخ NGF و FGF-2 به تمرین با وزنه و تمرین جودو در جودوکاران زن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: ورزش ها را می توان به ورزش های با مهارت های باز و مهارت بسته تقسیم بندی کرد. همچنین، انواع ورزش ها اثرات متفاوتی بر عوامل مرتبط با بهبود عملکرد شناختی دارد. بنابراین، هدف مطالعه حاضر بررسی اثر یک جلسه تمرین جودو (مهارت باز) و یک جلسه تمرین با وزنه (مهارت بسته) بر سطوح سرمی NGF و FGF-2 در جودوکاران زن بود. مواد و روش ها: در این مطالعه نیمه تجربی، 11 زن جودوکار (سن: 3.57 ±25.60 سال، وزن: 9.60 ±66.20 کیلوگرم، قد: 4.50±165.40 سانتی متر) به طور داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنی ها به فاصله 10 روز در دو جلسه تمرینی جودو و تمرین با وزنه برای یک ساعت شرکت کردند. پنج دقیقه پیش و پس از هر جلسه تمرینی، نمونه خونی از آزمودنی ها گرفته شد. سطوح سرمی NGF و FGF-2 به روش الایزا اندازه گیری شد. تحلیل داده ها به وسیله آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری در سطح معنی داری 0.05>P < span lang="AR-SA"> انجام شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل واریانس با اندازه های تکراری نشان داد که سطوح سرمی هر دو متغیر NGF و FGF-2 پس از هر دو نوع تمرین به طور معناداری افزایش یافت (0.05>P < span lang="FA">). همچنین، سطوح سرمی FGF-2 پس از تمرین با وزنه به طور معناداری بیشتر از تمرین جودو افزایش یافت (0.001=P < span lang="AR-SA">). اما، تغییرات سطوح سرمی NGF پس از هر دو جلسه تمرینی یکسان بود (0.39=P < span lang="AR-SA">). بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد که تمرین با وزنه و تمرین جودو اثرات متفاوتی بر سطوح سرمی FGF-2 دارند. از این رو ممکن است سازوکار اثر تمرین جودو و تمرین با وزنه بر عملکرد شناختی متفاوت باشد. بنابراین، پیشنهاد می شود برای بهبود بیشتر عملکرد شناختی از ورزش های متفاوت استفاده شود.
تأثیر تمرین تناوبی شدید و مصرف کورکومین بر بیان ژن miR-208، miR-499 و HSP60 کاردیومیوسیتهای موشهای نر مدل سکته قلبی مواجهه با ایزوپروترنول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
85 - 110
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تمرین هوازی تناوبی شدید و مصرف کورکومین بر بیان ژن miR-208، miR-499 و HSP60 کاردیومیوسیتهای رت های نر مدل سکته قلبی حاد ناشی از ایزوپروترنول انجام شد. تعداد 40 سر موش صحرایی نر شانزده هفته ای با وزن 200 تا 250 گرم نژاد ویستار با تزریق درون صفاقی ایزوپروترنول (با دوز 100 میلی گرم بر هر کیلوگرم وزن بدن در دو روز متوالی) دچار آنفارکتوس میوکارد (تأیید از طریق شاخص های آسیب قلبی: CK، LDL و CTnI) شدند. سپس به طور تصادفی به چهار گروه (هشت سر موش در هر گروه) تمرین، کورکومین، توأم (تمرین + کورکومین) و کنترل تقسیم شدند. تمرین HIIT به مدت هشت هفته (پنج روز در هفته) شامل 60 دقیقه دویدن تناوبی(چهار دقیقه دویدن با شدت 85-90 درصد VO2max و دو دقیقه ریکاوری فعال با شدت 50-60 درصد) انجام شد. کورکومین روزانه 15 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ خوراکی استفاده شد. بیان ژن های miR-208، miR-499 و HSP60 با استفاده از روش Real-Time PCR انجام شد. هر سه مداخله شامل تمرین، کورکومین و توام موجب افزایش معنا دار بیان ژنی miR-499 و HSP60 و همچنین بهبود حداکثر اکسیژن مصرفی شدند؛ درحالی که بیان ژن miR-208 کاهش یافت (P = 0.001 در همه موارد). همچنین بیان miR-208در گروه توأم به طور معنا داری کمتر از گروه های HIIT (P = 0.03) و کورکومین (P = 0.049) بود. هر سه مداخله احتمالاً با تغییر بیان میکروRNAها با کاهش عوارض حاصل از سکته قلبی از جمله استرس اکسایشی، آسیب ایسکمی/تزریق مجدد و بازسازی بافتی مرتبط هستند، ولی شاید کاهش بیشتر بیان miR-208 در گروه توأم به وجود خطر کمتر مرگ ومیر یا سکته مجدد یا بازسازی ساختاری بهتر قلب به دنبال سکته اشاره دارد و بر کسب نتایج بهتر در تجویز هم زمان کورکومین با تمرینات HIIT تأکید می کند؛ بااین حال به دلیل اندازه گیری مستقیم نشدن بسیاری از متغیرها و محدودیت های پژوهش به بررسی های بیشتر نیاز است.
تأثیر تمرین تناوبی با شدت بالا زیاد و مکمل دهی Q10 بر محتوی پروتئین PGC-1α و فعالیت آنزیم سیترات سنتاز در عضله نعلی موش های صحرایی نر چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
111 - 136
حوزههای تخصصی:
چاقی بیوژنز میتوکندری عضلات را تضعیف می کند و در مورد تاثیر HIIT و Q10 بر آن نیاز به بررسی وجود دارد. هدف پژوهش بررسی اثر توام تمرین HIIT و مکمل Q10 بر دو شاخص بیوژنز میتوکندری در عضله نعلی موش های نر چاق بود. 48 موش صحرائی نر 16 هفته-ای]وزن گروه های چاق 272 تا372 گرم(36/22±8/308گرم)؛ وزن گروه وزن معمولی 140تا197 گرم (21/226/158گرم)[،به شش گروه شامل وزن معمولی، چاق مرجع، چاق کنترل، چاق HIIT، چاق Q10 و چاق توام تقسیم شدند. چاقی با رژیم پرچرب القا شد. مصرف Q10 روزانه به مقدار mg/kg.bw 500 و تمرین HIIT (10 وهله فعالیت4 دقیقه ای با شدت 90-85 درصد v VO2 peak با 2 دقیقه استراحت) به مدت12 هفته انجام شدند. متغیرها به روش وسترن بلات و اسپکتروفتومتری اندازه گیری شدند و داده ها با تحلیل واریانس یک راهه مقایسه شدند. در گروه های چاق مرجع و کنترل، مقدار پروتئین PGC-1α عضله نعلی کمتر از گروه وزن معمولی(به ترتیب P=0.001 و P=0.003) و در عوض فعالیت آنزیم سیترات سنتاز بیشتر بود (به ترتیبP=0.039وP=0.031).HIIT (0.001=P)، Q10 (0.001=P) و اثر توام(0.001=P) مقدار PGC-1α را از گروه وزن معمولی(نیز فراتر بردند که از این لحاظ اثر HIIT بیشتر از Q10 بود(0.017=P). اما هیچ یک از مداخلات، فعالیت CS را تغییر ندادند(P>0.05). می توان گفت چاقی بیوژنز میتوکندری عضله را تضعیف می کند و HIIT به طور مناسبی سبب جبران این وضعیت و حتی ارتقای آن نسبت به موش های وزن معمولی می شود. مکمل Q10 نیز دارای اثرات مفید اما ضعیف تر از HIIT است. با این حال، به دلیل کمبود شواهد و محدودیت ها هنوز نیاز به بررسی باقی است.
تأثیر دویدن نیمه ماراتن بر تغییرات نشانگرهای قلبی تروپونین-T، پپتاید ناتریورتیک-B و ST2 دوندگان استقامت میانسال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: دوهای استقامت با بروز تغییرات ساختاری، عملکردی و التهابی قلبی - عروقی همراه است. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی اثر دو نیمه ماراتن بر میزان تغییرات نشانگرهای آسیب قلبی - عروقی پپتایدناتریورتیک نوع- B، آمینوترمینال (NT-pro BNP < span lang="FA">)، (ST2) و تروپونین- T(hs-cTn) انجام شد. مواد و روش ها: در این مطالعه 80 دونده ماراتن مرد میانسال تمرین کرده غیرنخبه (میانگین سن 6±40 سال، وزن 8±76 کیلوگرم، قد 8±177 سانتی متر و میانگین شاخص توده بدن 2±24 کیلوگرم/مترمربع) به صورت داوطلبانه شرکت کردند. نمونه های خون در سطح پایه (24-48 ساعت قبل از مسابقه)، پس از مسابقه (1-2 ساعت پس ازمسابقه) و 48 ساعت پس از مسابقه جمع آوری شدند. مسابقه در مسیر پیست دوچرخه سواری چیتگر به مسافت 21 کیلومتر برگزار گردید. میانگین سال تمرین آزمودنی های این مطالعه 7 سال، میانگین ساعت تمرین هفتگی 6 ساعت و میانگین زمان مسابقه 6±104 دقیقه بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون های هبستگی و رگرسیون استفاده شد. سطح معنی داری آزمون ها P≤0.05 در نظر گرفته شد.یافته ها: نتایج آماری نشان داد که میزان تغییرات با افزایش 3/1 در NT-proBNP < span lang="FA">، 6/1 در ST2 و 16 برابر در hs-TnTبلافاصله پس از مسابقه همراه است (P<0.05). در نتایج 48 ساعت پس از مسابقه نیز یک رابطه معکوس و معنادار بین ساعات تمرین هفتگی با میزان افزایش ST2 مشاهده گردید (P<0.05). همچنین یک رابطه مستقیم و معنادار بین زمان پایان مسابقه و میزان افزایش hs-TnT (P<0.05) و یک رابطه مستقیم و معنادار بین زمان پایان مسابقه و میزان تغییرات ST2 نشان داده شد (P<0.05). بحث و نتیجه گیری: چنین به نظر می رسد که شرکت در رویدادهای استقامتی از طریق مسیرهای مختلف باعث بروز نشانگرهای آسیب سیستم قلبی - عروقی می گردند. لذا افزایش غلظت این نشانگرها ممکن است خطر بروز سکته های قلبی و مرگ های ناگهانی قلبی ورزشی در ورزشکاران بدون علائم بیماری قلبی - عروقی را افزایش دهد.
تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی در دوران ریکاوری بر شاخص NLR و پلاکت خون افراد بهبودیافته از بیماری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: اختلال در شاخص نسبت نوتروفیل به لنفوسیت (NLR) و تعداد پلاکت های خونی و ماندگاری آن یکی از عوارض بیماری کووید-19 می باشد. تمرین ورزشی دارای فشار متابولیکی و مکانیکی (تمرین ترکیبی) مناسب، یک عامل تنظیمی برای شاخص NLR و باعث افزایش پلاکت ها می شود. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر یک دوره تمرین ترکیبی در دوران ریکاوری بر شاخص NLR و پلاکت خون افراد بهبودیافته از بیماری کووید-19 بود. مواد و روش ها: تعداد 27 فرد بهبود یافته از بیماری کووید-19 با میانگین سنی 7±35 سال و شاخص توده بدنی 3.18±48.26 کیلوگرم بر متر مربع به روش منطبق در دو گروه تمرین ترکیبی (14 نفر) و گروه کنترل (13 نفر) قرار گرفتند. افراد گروه تمرین 3 جلسه در هفته، به مدت 8 هفته تمرینات ترکیبی را اجرا کردند. یک روز قبل از اولین جلسه تمرین و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در هفته های چهارم و هفته هشتم نمونه خون از آزمودنی ها گرفته شد و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری آنوا با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری (0.05>P < span lang="FA">) استفاده شد.یافته ها: میزان شاخص NLR و پلاکت خون پس از 8 هفته تمرین ترکیبی گرچه بهبودی نسبی یافتند، اما از نظر آماری معنادار نشدند. آزمون بونفرونی نشان داد بین تمامی هفته ها اثر زمان معنادار بوده است (0.0.5>P < span lang="AR-IQ">). همچنین تغییرات وزن و شاخص توده بدنی بهبود غیرمعناداری را نشان داد (0.05
).بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد تمرین ورزشی ترکیبی تا حدودی می تواند سبب تقویت و تسریع برگشت سیستم ایمنی بدن به وضعیت طبیعی آن در افراد بهبودیافته از بیماری کووید-19 شود.
بررسی تاثیر تمرینات تناوبی شدید همراه با مکمل خرفه بر سطوح سرمی آنزیم های کبدی موش های صحرایی مبتلا به کبدچرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر مصرف مکمل خرفه به همراه تمرینات تناوبی شدید (HIIT) بر سطوح سرمی آنزیم های کبدی موش های مبتلا به کبدچرب غیرالکلی (NAFLD) بود.مواد و روش ها: بدین منظور 25 سر رت بالغ بعد از مصرف 12 هفته رژیم غذایی پرچرب به طور تصادفی در پنج گروه کنترل سالم، کنترل کبدچرب، مکمل، تمرین و تمرین + خرفه مورد ارزیابی قرار گرفتند. مکمل خرفه با توجه به وزن موش ها با دوز 400 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن و پروتکل تمرینی HIIT به مدت 8 هفته، 5 جلسه در هفته با شدت ۹۰ درصد سرعت بیشینه در گروه های مربوطه اعمال شد. سطوح سرمی آسپارتات آمینو ترانسفراز (AST)، آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آلکالین فسفاتاز (ALP < span lang="AR-SA">)، به روش فتومتریک اندازه گیری شد. برای مقایسه بین گروهی از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معناداری 0.05>P < span lang="AR-SA"> استفاده شد.یافته ها: سطح AST در گروه تمرین HIIT (P < span lang="AR-SA">=0.007) و تمرین + مکمل (P < span lang="AR-SA">=0.005) به طور معناداری پایین تر از گروه کنترل بود. اما با وجود کاهش سطح AST در گروه مصرف مکمل نسبت به گروه کنترل، این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود (0.052=P < span lang="AR-SA">). سطح ALT در گروه مصرف کننده مکمل (0.038=P < span lang="AR-SA">)، تمرین HIIT (P=0.047) و تمرین همراه با مکمل (0.021=P < span lang="AR-SA">) به طور معناداری پایین تر از گروه کنترل بود و بین سطح ALP < span lang="AR-SA"> سرمی گروه های تحقیق پس از 8 هفته تمرین HIIT و مصرف مکمل خرفه، تفاوت معناداری وجود نداشت (0.657=P < span lang="AR-SA">). بحث و نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان دهنده تأثیر مثبت HIIT همراه با مصرف مکمل خرفه بر آنزیم های کبدی AST و ALT رت های مبتلا به NAFLD می باشد. با توجه به نتایج، احتمالاً مصرف مکمل خرفه و تمرینات تناوبی شدید بتواند به عنوان یک روش درمانی غیردارویی در افراد مبتلا به NAFLD مورد استفاده قرار گیرد.
هنجارهای آمادگی جسمانی مرتبط با تندرستی برای مردان 18 تا 60 ساله شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۰
59 - 86
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، تدوین هنجار آمادگی جسمانی مرتبط با تندرستی مردان 18 تا 60 ساله شهر رشت بود. این پژوهش از نوع توصیفی و به روش پیمایشی بود که از میان جامعه آماری موردنظر 384 مرد 18 تا 60 ساله شهر رشت به صورت خوشه ای و سیستماتیک انتخاب شدند. وزن، قد، BMI، WHR،چربی زیرپوستی 3 نقطه، استقامت قلبی- تنفسی ، قدرت پنجه های دست، انعطاف تنه، استقامت کمربند شانه ای و استقامت عضلات شکم با استفاده از آزمون های استاندارد اندازه گیری شد. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی، فرمول z و محاسبه نقاط درصدی در هر آزمون استفاده شد و از روی رتبه های درصدی به تفکیک عوامل آمادگی جسمانی، هنجار تهیه شد. میانگین استقامت قلبی- تنفسی(14/48 میلی-لیتر/کیلوگرم/دقیقه)، قدرت پنجه دست (28/54 کیلوگرم)، استقامت عضلات ناحیه شکم (تعداد 77/34 دراز و نشست)، استقامت عضلانی ناحیه کمربند شانه (تعداد 39/32 شنای سوئدی)، انعطاف پذیری (52/26 سانتی متر)، چربی بدن (76/25 درصد)، BMI (38/26 کیلوگرم بر مترمربع) و WHR (96/0) آزمودنی ها به دست آمد. یافته های پژوهش حاضر نشان داد اکثر مردان 18 تا 60 ساله شهر رشت در ارتباط با ترکیب بدن در وضعیت متوسط و در ارتباط با دیگر عوامل آمادگی جسمانی در شرایط نسبتاً خوبی قرار دارند. خوشبختانه در بسیاری از فاکتورهای آمادگی جسمانی، مردان رشتی در مقایسه با مردان دیگر مناطق ایران و حتی دیگر کشورها در وضعیت بهتری قرار دارند. بااین حال، اطلاعات اندکی در زمینه نورم آمادگی جسمانی افراد جامعه در رده سنی بررسی شده در مطالعه حاضر(18-60 ساله)در ایران وجود دارد که پیشنهاد می شود مطالعاتی در این راستا صورت پذیرد.
تأثیر هشت هفته تمرین در آب با محدودیت جریان خون بر میزان هورمون رشد، فاکتور رشد شبه انسولین یک و متابولیسم استخوان زنان سالمند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۱
69 - 92
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تمرین با محدودیت جریان خون ( BFR ) در آب بر مقدار هورمون رشد ( GH )، فاکتور رشد شبه انسولین یک ( IGF-1 ) و تراکم مواد معدنی استخوان ( BMD ) زنان سالمند انجام شد . تعداد 30 نفر از زنان غیر ورزشکار ( سن 60 تا 70 سال، وزن 5/2 ± 34/72 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 07/4 ± 8/28 کیلوگرم بر مترمربع) داوطلبانه در مطالعه شرکت کردند و به طور تصادفی به سه گروه کنترل، تمرین در آب با BFR و تمرین در آب بدون BFR تقسیم شدند. هر دو گروه تمرینی تمرینات هوازی با مقاومت آب را (هشت هفته، سه روز، یک ساعت) اجرا کردند. فشار کاف در گروه تمرینی با BFR 110 تا 2 2 0 میلی متر جیوه بود. خون گیری 24 ساعت قبل از اولین و بعد از آخرین جلسه تمرینی انجام شد. از آزمون آماری تحلیل کواریانس (آنکوا) وابسته برای تحلیل نتایج استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد گروه های تمرین در مقادیر BMD ، IGF-1 و مقدار نمره T ( T-Score ) در مقایسه با گروه کنترل افزایش معناداری داشتند ( 0.05 ≥ P ). در مقدار GH فقط گروه تمرین با BFR نسبت به گروه کنترل افزایش معناداری داشت ( 0.05 ≥ P ) . همچنین نتایج پس آزمون گروه تمرین با BFR در مقایسه با گروه تمرین بدون BFR در مقادیر BMD ، GH ، IGF-1 و T-Score افزایش معناداری داشت ( 0.05 ≥ P ). پژوهش حاضر نشان داد تمرین در آب در زنان سالمند به بهبود اثر عوامل آنابولیک در جلوگیری از کاهش تراکم استخوان منجر می شود، اما تمرین در آب با BFR دارای اثرهای مفیدتری در افزایش BMD است؛ بنابراین توصیه می شود از این تمرینات در برنامه تمرینی زنان سالمند استفاده شود.
تأثیر یک شبانه روز محرومیت از خواب و مصرف کافئین بر عملکرد عضلانی و فیزیولوژیکی پسران هندبالیست نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: برخی تحقیقات تأثیر بی خوابی بر عملکرد ورزشکاران را مورد مطالعه قرار داده اند. اما پژوهشی جهت بررسی تأثیر مصرف مکمل کافئین متعاقب محرومیت 24 ساعته از خواب یافت نشد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر حاد مصرف کافئین متعاقب 24 ساعت محرومیت از خواب بر عملکرد عضلانی و فیزیولوژیکی پسران هندبالیست بود. مواد و روش ها: در این مطالعه دو سوکور و نیمه تجربی، 40 پسر هندبالیست (با میانگین سنی: 3.36±17.66 سال، قد: 7.29±179.47 سانتی متر، وزن: 14.04±82.27 کیلوگرم)، به طور تصادفی به چهار گروه (هر گروه 10 نفر) مکمل کافئین + محرومیت از خواب، دارونما + محرومیت از خواب، گروه بی خوابی و گروه خواب کامل تقسیم شدند. گروه مکمل یک ساعت قبل از شروع آزمون کپسول حاوی کافئین (5 میلی گرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن افراد) و گروه دارونما (پودر نشاسته) را مصرف کردند. از آزمون آماری آنووا یک راهه (ANOVA) برای مقایسه بین گروه ها سطح معناداری (0.05≥P < span lang="AR-SA">) استفاده شد. یافته ها: 24 ساعت محرومیت از خواب بر استقامت عضلات شکمی و انعطاف پذیری تأثیر معناداری نداشت (0.05≤P < span lang="AR-SA">). اما محرومیت از خواب موجب کاهش معنادار قدرت، توان و استقامت عضلانی کمربند شانه ای آزمودنی ها شد (0.05≥P < span lang="AR-SA">). همچنین مصرف کافئین بعد از 24 ساعت محرومیت از خواب باعث بهبود قدرت و توان عضلانی در گروه مکمل نسبت به گروه دارونما شده بود (0.05≥P < span lang="AR-SA">). اما بین استقامت عضلانی گروه کافئین با گروه دارونما تفاوتی مشاهده نشد (0.05≤P < span lang="AR-SA">). بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج، می توان بیان نمود که عملکرد جسمانی و فیزیولوژیکی به دلیل توام شدن فشار روانی ناشی از بی خوابی و استرس ناشی از فعالیت ورزشی دچار اختلال می شود. بنابراین پیشنهاد می شود برای جبران بی خوابی و بهبود عملکرد از مکمل کافئین استفاده شود.
بررسی ارتباط مؤلفه های زیست حرکتی با تیپ بدنی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر دلفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: نوع تیپ بدنی معرف شکل مورفولوژیکی در مقاطع معینی از سن است که با آمادگی قلبی - تنفسی مرتبط است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط متغیرهای زیست حرکتی با تیپ بدنی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر دلفان بود.مواد و روش ها: بدین منظور تعداد 150 دانش آموز پسر غیرورزشکار با میانگین قد 13.85±152.45 سانتی متر، وزن 12.76±44.07 کیلوگرم و شاخص توده بدنی 3.91±19.08 کیلوگرم بر مترمربع در پی فراخوان عمومی مرکز ورزش درمانی فتیان به صورت داوطلبانه و در دسترس در این پژوهش شرکت نمودند. جهت بررسی تیپ بدنی از متغیرهای منتخب پیکرسنجی به روش هیث وکارتر (اکتومورف، مزومورف، اندومورف) و برای بررسی مؤلفه های فیزیولوژیکی از شاخص VO2max، توان بی هوازی و توان انفجاری استفاده شد. تحلیل داده ها با روش آماری آزمون همبستگی و تحلیل واریانس یک راهه و دانکن در نرم افزار SPSS نسخه 26 در سطح 0.05>P انجام شد.یافته ها: نتایج حاصل از آزمون همبستگی پیرسون نشان داد ارتباط بین تیپ بدنی مزومورف با شاخص های زیست حرکتی، مثبت و معنی دار می باشد. همچنین این ارتباط برای تیپ بدنی اکتومورف با شاخص توان هوازی (0.008=P < span lang="AR-SA">) و انفجاری (0.009=P < span lang="AR-SA">) معنی دار و با توان بی هوازی معنی دار نبود (0.213=P < span lang="AR-SA">). در ارتباط با تیپ بدنی اندومورف نتایج نشان دهنده ارتباط منفی با توان هوازی (0.011=P < span lang="AR-SA">) و عدم ارتباط با توان بی هوازی و انفجاری بود. در مقایسه تیپ های بدنی یافته ها نشان داد بیشینه اکسیژن مصرفی در گروه های مزومورف و اکتومورف بالاتر از گروه اندومورف بود (0.011=P < span lang="AR-SA">). در عملکرد بی هوازی شرکت کنندگان با تیپ بدنی مزومورف عملکرد بهتری نسبت به تیپ بدنی اندومورف واکتومورف داشتند (008/0=P < span lang="FA">) همچنین در توان انفجاری، شرکت کنندگان با تیپ بدنی مزومورف عملکرد بهتری نسبت به شرکت کنندگان با تیپ بدنی اندومورف و اکتومورف داشتند (0.012=P < span lang="FA">) اما تفاوت سایر گروه ها معنی دار نبود.بحث و نتیجه گیری: طبق یافته های این پژوهش تیپ بدنی اکتومورف مستعد رشته های ورزشی با ماهیت هوازی و تیپ بدنی مزومورف مستعد رشته های انفجاری با ماهیت بی هوازی هستند. بنابراین به معلمان و مربیان ورزش پیشنهاد می شود که در طی فرآیند استعدادیابی به این نکات توجه نمایند.
تأثیر تمرین هوازی با شدت متوسط و زیاد بر بیان ژن های آپوپتوزی BAX (BCL2 associated X) و BCL2 (B-cell lymphoma 2) میوکارد موش صحرایی پس از کم خونی و خون رسانی مجدد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۵
31-44
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین تأثیر تمرین هوازی با شدت متوسط و زیاد بر بیان ژن های BAX و BCL2 میوکارد موش های صحرایی نر پس از کم خونی و خون رسانی مجدد بود. در این پژوهش از 26 سر موش صحرایی ویستار دوماهه با وزن تقریبی 25/25 ± 25/225 گرم استفاده شد. برای بررسی ایجاد سکته حاصل از تزریق ایزوپرنالین، مطالعه ای راهنما در گروه تجربی برای گروه سکته (تعداد = هفت) و گروه کنترل (تعداد = هفت) انجام شد و سکته بطن چپ پس از تزریق ایزوپرنالین با تکنیک تری کروماسون تأیید شد. سپس، موش های گروه پژوهش برای اندازه گیری بیان ژن ها به سه گروه تمرین هوازی با شدت متوسط (تعداد = چهار)، شدت زیاد (تعداد = چهار)و کنترل (تعداد = چهار)تقسیم شدند. موش های گروه پژوهش به مدت یک هفته با دویدن روی نوار گردان آشنا شدند و تمرین هوازی یک ماهه را با شدت متوسط و زیاد با تواتر سه جلسه در هفته اجرا کردند. پس از دو روز استراحت، با فاصله 24 ساعت به موش ها ایزوپرنالین تزریق شد، اما به موش های گروه کنترل فقط ایزوپرنالین تزریق شد. از فرمول 2-∆∆ct برای اندازه گیری بیان ژن BAX و BCL2 و از آزمون آماری تی مستقل برای مقایسه دو گروه سکته و کنترل در مطالعه راهنما و از آزمون آنوا برای مقایسه گروه ها استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که تمرین هوازی متوسط و زیاد می تواند بیان ژن BAX و BCL2 را به ترتیب کاهش و افزایش دهد، اما این تغییرات در تمرین هوازی با شدت متوسط و زیاد معنا دار نبود؛ بنابراین، به نظر می رسد این شدت و مدت زمان تمرین نمی تواند مسیرهای آنتی آپوپتوزی حاصل از ورزش را برای به حداقل رساندن عوارض سکته فعال کند.
اثرات تمرین تناوبی شدید و مصرف مکمل کورکومین بر بیان کاسپاز 3 و میکروRNA های آپوپتوزی بافت قلب موش های صحرایی در مواجهه با آرسنیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۸
39 - 60
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر تمرین های تناوبی شدید (HIIT) و مصرف مکمل کورکومین بر مقدار کاسپاز سه و بیان miR-1 و miR-133 بافت قلبی موش های صحرایی در مواجهه با آرسنیک انجام شد. بدین منظور 48 موش صحرایی نر 16 هفته ای با وزن 77/24 ± 31/340 گرم به شش گروه شامل آرسنیک-تمرین، آرسنیک-کورکومین، آرسنیک-توأم (شامل آرسنیک – تمرین - کورکومین)، آرسنیک، کنترل اتانول و کنترل معمولی تقسیم شدند. آرسنیک روزانه با دوز پنج (میلی گرم/ وزن بدن و کورکومین با دوز روزانه 15 (میلی گرم/ وزن بدن به مدت شش هفته استفاده شد. تمرین HIITبه مدت شش هفته (پنج روز در هفته) شامل 60 دقیقه دویدن تناوبی در هر جلسه (هر تناوب شامل چهار دقیقه دویدن با شدت 90-85 درصد v VO2max و دو دقیقه ریکاوری فعال با شدت 60- 50 درصد) انجام شد. سنجش کاسپاز سه به روش وسترن بلات و مقدار بیان ژنی به روش RT-PCR انجام شد. یافته ها نشان داد در گروه آرسنیک بیان ژن miR-1 (0.001=p ) و محتوای کاسپاز سه ( 0.001=p ) بیشتر و بیان ژن miR-133 کمتر از گروه کنترل معمولی بود ( 0.001=p ). با اینکه در گروه آرسنیک-تمرین تفاوتی در بیان ژن های miR-1 ( 0.45=P ) و miR-133، (0.20=p ) و محتوای کاسپاز سه ( 0.26=p ) در مقایسه با گروه آرسنیک مشاهده نشد، در گروه آرسنیک-کورکومین مقدار کاسپاز سه از گروه آرسنیک کمتر بود (0.001=p )، اما در گروه آرسنیک-توأم، بیان ژن miR-1 ( 0.042=p ) و محتوای کاسپاز سه ( 0.001=p ) کمتر و بیان ژن miR-133 بیشتر (0.010 =P ) از گروه آرسنیک بود. مواجهه با آرسنیک از طریق تغییر بیان mir-1 و mir-133 کاردیومیوسیت ها را مستعد آپوپتوز دخیل در بیماری های قلبی می کند. درحالی که تمرین بدنی قادر به فرونشاندن کامل آثار سوء آرسنیک در کاردیومیوسیت ها نیست، به جای آن مکمل کورکومین و عمدتاً اثر توأم فواید بهتری دارد، اما به دلیل نبود شواهد مشابه و محدودیت های پژوهش انجام دادن پژوهش های بیشتر لازم است.
اثر هشت هفته تمرینات ترکیبی و مصرف مکمل کافئین بر توان بی هوازی، شاخص خستگی، استقامت هوازی و آزمون مهارتی در تکواندوکاران دختر نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: یکی از دغدغه های ورزشکاران حرفه ای افزایش عملکردشان می باشد. در فعالیت های شدید، اتمام سریع انرژی و افزایش تجمع اسیدلاکتیک از جمله عوامل کاهش عملکرد در طول یک دوره از مسابقات است. هدف از انجام این پژوهش مقایسه تاثیر هشت هفته تمرینات ترکیبی و مصرف مکمل کافئین بر توان بی هوازی، شاخص خستگی، استقامت هوازی و سرعت ضربه پا به میت تکواندوکاران دختر نخبه بود.مواد و روش ها: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نیمه تجربی و کاربردی با طرح تحقیق پیش آزمون و پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از تکواندوکاران دختر نخبه شهر کرج بودند که تعداد 28 آزمودنی به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه: 1) تمرین ترکیبی و 2) مکمل کافئین + تمرین ترکیبی در گروه های 14 نفره تقسیم شدند. برای بررسی تفاوت درون گروهی و بین گروه ها به ترتیب از آزمون های آماری تی همبسته و آنووا در سطح معناداری 0.05>P استفاده شد.یافته ها: نتایج حاصل از آزمون تی همبسته نشان داد که میانگین پیش آزمون و پس آزمون آزمودنی ها در تمام شاخص ها [(استقامت هوازی گروه تمرین ترکیبی به همراه مصرف کافئین، 0.003=P < span lang="FA">)، (استقامت هوازی در گروه تمرین ترکیبی بدون مصرف کافئین، 0.005=P < span lang="FA">) و (شاخص های سرعت ضربه پا، توان بی هوازی و خستگی در هر دو گروه، 0.000=P < span lang="FA">)] تفاوت معنی داری با هم دارند و عملکرد ورزشکاران در پس آزمون بهتر بود. نتایج مربوط به آزمون آنوا نشان داد که فقط میانگین سرعت ضربه مستقیم پا به میت (ضربه آپ دولیو چاگی) بین دو گروه تفاوت معنی داری داشت و تکواندوکاران در گروه تمرین ترکیبی + کافئین در مقایسه با تمرینات ترکیبی صرف، عملکرد بهتری داشتند.بحث و نتیجه گیری: از آنجائی که که حتی بهبود مقدار کم متغیرهای جسمانی و عملکردی برای ورزشکاران نخبه ارزشمند است، بنابراین توصیه می شود مکمل کافئین در کنار تمرینات ورزشی مورد استفاده قرار گیرد.
تأثیر تمرین و مکمل گیری ویتامین D بر تغییرات هورمونی و عملکردی فوتبالیست های نخبه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: کمبود ویتامین D با افزایش سطوح هورمون پاراتیروئید پلاسما همراه است که منجر به افزایش تأثیرات منفی و مخرب بر ارگانیسم و کاهش عملکرد عضلانی می گردد. پژوهش حاضر با هدف تأثیرمکمل گیری ویتامین D بر تغییرات هورمونی و عملکردی فوتبالیست های نخبه زن تیم ملی ناشنوا انجام گرفت.مواد و روش ها: بدین منظور 22 فوتبالیست زن تیم ملی ناشنوایان (سن 3.24±26.20 سال، قد 3.23±155.15 سانتی متر، وزن 2.46±56.68 کیلوگرم و شاخص توده بدن 1.07±23.61 کیلو گرم/مجذور قد) به صورت داوطلبانه با آرایش تصادفی به دو گروه مکمل (11نفر) و دارونما (11نفر) تقسیم شدند. آزمودنی ها 120 دقیقه قبل از فعالیت، ویتامین D و دارونما را به روش دوسوکور مصرف کردند. از آزمودنی ها قدرت بیشینه عضلات پا، توان بی هوازی و هوازی، سرعت، چابکی و 5 سی سی خون ناشتا قبل و بعد از آزمون گرفته شد. برنامه تمرینی شامل یک دوره برنامه تمرینات تداومی، پلیومتریک، مقاومتی و اختصاصی بود. برای تحلیل داده ها از آزمون های شاپیروویلک، تحلیل کوواریانس یک راهه استفاده شد (0.05>P < span lang="FA">). یافته ها: تحلیل کوواریانس یک راهه نشان داد، بین میانگین ویتامین D (نانوگرم/میلی لیتر)، قدرت پا (کیلوگرم) و توان بی هوازی (وات) برحسب عضویت گروه (مکمل وکنترل) تفاوت معنی داری مشاهده می شود (0.05>P < span lang="FA">). بین میانگین باقیمانده نمرات توان هوازی، سرعت، پاراتیروئید و کلسیم تفاوت معنی داری در گروه مکمل و کنترل مشاهده نشد (0.05). یافته های تحقیق حاکی از افزایش معنی دار سرمی ویتامین D (19.58 نانوگرم/میلی لیتر) در گروه مکمل نسبت به کنترل شد (0.05>P < span lang="FA">). بحث و نتیجه گیری: مطلوب ترین نتیجه پژوهش حاضر اینست که سطح مطلوب ویتامین D منجر به بازجذب کلسیم توسط کلیه ها و دستگاه گوارش و کنترل سطح هورمون های پاراتیروئیدی برای عملکرد بهینه عضله اسکلتی می شود. بنابراین، حفظ سطوح (OH)D-25 می تواند بازیابی را جهت تولید نیروی عضلانی در حین اجرای تمرینات شدید تسریع کند. ورزشکاران باید در طول سال مورد ارزیابی قرار گیرند و در صورت بروز مشکل مکمل گیری انجام پذیرد.
بررسی تأثیر شش هفته تمرین تناوبی شدید بر میزان بیان ژن پروتئین های HDAC4/5، Dch2 و مایوژنین عضله پلانتاریس رت های پیر نر نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۴۷
147 - 168
حوزههای تخصصی:
علل نوروژنیک یکی از مهم ترین علل آتروفی عضلانی وابسته به سن در پدیده سارکوپنیاست؛ باوجوداین، هنوز نقش بسیاری از عوامل مؤثر احتمالی همچون انواع تمرین های ورزشی، به ویژه تمرین تناوبی شدید بر فاکتورهای مسیر آبشارگونه آتروفی نوروژنیک کاملاً مبهم است؛ بنابراین، هدف از انجام دادن این پژوهش تعیین تأثیر یک دوره تمرین تناوبی شدید بر میزان بیان ژن پروتئین های HDAC4/5، Dch2 و مایوژنین عضله پلانتاریس رت های پیر نر نژاد ویستار بود. 28 سر رت نر نژاد ویستار به طور تصادفی به چهار گروه شامل بالغ تمرین، بالغ کنترل، پیر تمرین و پیر کنترل تقسیم بندی شدند. گروه های تمرین به مدت شش هفته و هر هفته پنج جلسه تمرین تناوبی شدید را اجرا کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، حیوانات قربانی شدند و عضله پلانتاریس استخراج شد. میزان بیان ژن پروتئین های HDAC4/5، Dch2 و مایوژنین با استفاده از روش Real Time PCR سنجیده شد. برای تعیین معنا داربودن تفاوت بین گروه ها از تحلیل واریانس دوطرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده شد. سطح معنا داری نیز 0.05≥p درنظر گرفته شد. نتایج این پژوهش نشان داد که متعاقب شش هفته تمرین HIT، در عضله پلانتاریس رت های پیر نر نژاد ویستار میزان بیان ژن های HDAC4، HDAC5 و مایوژنین به طور معناداری کاهش یا فت. میزان بیان ژن Dch2 نیز افزایش معناداری در مقایسه با گروه کنترل بالغ داشت. براساس نتایج این پژوهش، به نظر می رسد احتمالاً تمرین های تناوبی شدید می توانند تا حدود بسیار زیادی موجب سرکوب آتروفی نوروژنیک در دوران سالمندی شوند.
تأثیر راهبردهای خودتنظیمی بر سطوح سرمی GDNF، عملکرد شناختی و اکتساب مهارت شوت سه گام هندبال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: فعالیت ورزشی و رفتاری که باعث افزایش GDNF در مغز شوند، می توانند شکل پذیری مغز را حفظ و موجب تسهیل یادگیری شوند. همچنین فرایندهای تصمیم گیری در محیط آموزشی که با میزان استفاده فراگیران از راهبردهای خودتنظیمی یادگیری مرتبط است به آموزش مهارت ورزشی کمک می کند. در این مطالعه تأثیر راهبردهای خودتنظیمی بر سطوح سرمی GDNF، عملکرد شناختی و اکتساب مهارت شوت سه گام هندبال بررسی شد.مواد و روش ها: 42 پسر با دامنه سنی 18 تا 24 سال غیرفعال به صورت تصادفی، به عنوان نمونه انتخاب و به سه گروه خودتنظیم، کنترل با تمرین و کنترل بدون تمرین تقسیم شدند. آزمودنی ها در 15 جلسه به فعالیت شوت سه گام هندبال طبق آزمون هندبال زین پرداختند. 48 ساعت قبل و بعد از پیش آزمون و پس آزمون خون گیری و سنجش عملکرد شناختی به صورت آزمون استروپ انجام شد. عامل خونی GDNF به روش الایزا سنجیده شد. تحلیل آماری با آزمون های مربوطه با نرم افزار SPSS نسخه 22 در سطح معناداری 0.05>P انجام شد.یافته ها: راهبردهای خودتنظیمی بر سطوح سرمی GDNF (P=0.67) و همچنین بر عملکرد شناختی تأثیر معناداری نداشت (0.07=P < span lang="AR-SA">) اما بر اکتساب مهارت شوت سه گام هندبال تأثیر معناداری داشت (0.01˂P < span lang="AR-SA">)، همچنین، با توجه به نتایج تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه تغییرات در سه گروه در شاخص مهارت شوت سه گام هندبال پس از انجام پروتکل تمرینی بین گروه ها نیز تفاوت معنا داری نشان داد (0.01˂P < span lang="AR-SA">) که با توجه به نتایج آزمون تعقیبی شفه، بین گروه خودتنظیم با کنترل بدون تمرین و کنترل با تمرین تفاوت معناداری وجود داشت (0.01˂P < span lang="AR-SA">). اما بین سایر گروه ها تفاوت میانگین معنادار نبود.بحث و نتیجه گیری: استفاده از راهبردهای خودتنظیمی در آموزش مهارت شوت سه گام هندبال مؤثر است. توصیه می شود مربیان در جلسات آموزشی، از راهبردهای خودتنظیمی استفاده کنند و ورزشکاران بالاخص افراد مبتدی برای یادگیری بیشتر و بهتر مهارت ها و بهبود سطح عملکرد خود از راهبردهای خودتنظیمی استفاده کنند.
تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر برخی عوامل درگیر در متابولیسم کلسترول در هیپوکمپ و نقش آن در بهبود عملکرد شناختی رت های نر ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۵
61-78
حوزههای تخصصی:
در مطالعات به طور گسترده به متابولیسم لیپیدهای گردش خون توجه شده است، اما در سال های اخیر به متابولیسم لیپید در مغز به دلیل ارتباط با برخی اختلال های عصبی توجه بیشتری شده است. مطالعات اخیر نشان داده اند که برخی عوامل خطرزای شروع زودرس آلزایمر با متابولیسم کلسترول در ارتباط هستند؛ بنابراین، هدف از انجام پژوهش حاضر، تاثیر هشت هفته تمرین هوازی بر برخی عوامل درگیر در متابولیسم کلسترول در هیپوکمپ و نقش آن در بهبود عملکرد شناختی رت های نر ویستار بود. آزمودنی های پژوهش حاضر 26 سر رت نر بالغ نژاد ویستار هشت هفته ای با میانگین وزنی 20 ± 195 گرم بودند که در ابتدا با روش تصادفی ساده به دو گروه تقسیم شدند: گروه تمرین (تمرین روی تریدمیل، پنج روز در هفته به مدت هشت هفته) (13 رت) و گروه استراحت (13 رت). پس از هشت هفته رت های هر گروه با روش تصادفی ساده به دو زیرگروه دیگر تقسیم شدند که از یک گروه آزمون رفتاری (هفت رت) گرفته شد و گروه دیگر (شش رت) برای بررسی متغیرهای مطالعه شده در پژوهش تشریح شدند. نتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه ماز آبی موریس بهبود معناداری را در یادگیری (P < 0.05) و حافظه (P < 0.05) رت های گروه تجربی نسبت به گروه کنترل نشان داد. همچنین، نتایج آزمون تحلیل واریانس یک راهه افزایش معناداری را در بیان ژن هایAPOE (P < 0.05) و ABCA1 (P < 0.05) و ن بود ت فاوت مع نادار در س طح Aβ1-42 م حل ول (P > 0.05) در هیپوکمپ رت های گروه تجربی نسبت به گروه کنترل نشان داد؛ بنابراین، تمرین هوازی با افزایش معناداری در بیان ژن هایAPOE و ABCA1 که از عوامل اصلی متابولیسم کلسترول در مغز هستند و در پاتولوژی بیماری آلزایمر نیز درگیرند، می تواند هم راستا با بهبود عملکرد شناختی شیوه ای مؤثر در پیشگیری از بیماری آلزایمر باشد.