فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
41 - 59
حوزههای تخصصی:
بی تردید، خود و دیگری در بستر مدرنیته، دستخوش ایده پردازی های متفاوت تری از دوران پیشامدرن قرارگرفته است. در چنین دورانی، از کارسازترین شیوه ها برای درک صحیح این پیوند، دریافت صورت بندی های جدید جامعه شناسان از آن می باشد. «چارلز هورتون کولی»، جامعه شناس آمریکایی، از نظریه پردازانی است که این موضوع را با نگاه متمایزی نسبت به ایده پردازان این حوزه نگریسته است. او با شیوه «درون نگری همدلانه» اش، خود را در پیوندی دائمی با جامعه تعریف می کند و جز در بافتار جامعه و آیینه اذهان دیگران، راهی برای کشف و فهم آن قائل نیست. کولی این پیوستار را در چهار شکل که مشتمل اند بر «پیوند ارگانیک»، «پنداربودگیِ دیگری»، «خودآیینگی» و «خود-دیگری گروهی»، با مختصاتی ویژه دسته بندی کرده است. این رویکرد جدید به خود و دیگری در پژوهش حاضر به عنوان مبنایی نظری برای تحلیل رمان «أَقودُک إلی غیری» از عائشه أرناؤوط انتخاب شده تا به محوری ترین مسئله اش که از پیشانی نوشت آن هویداست، نگاهی علمی بیندازد. نتایج حاصل از این جستار نشان می دهد که نویسنده سوری-آلبانیایی این رمان، بی توجه به نگره جامعه شناختی کولی و صورت های ارائه شده او در پیوند خود و دیگری نبوده است. او با طرحی که از وجود نامرئی «ساروس» -عنصر مهم قصه اش- ریخته، مواجهه با دیگریِ خیالی یا «پنداربودگیِ دیگری» را به شکل پرنمودی تجسم بخشیده است. همچنین از رهگذر ارتباط متمایز و عمیقی که مریم - قهرمان داستانش - با شخصیت های متنوع داستان می سازد، جلوه پرواضحی از پیوند ارگانیک، خودآیینه سان و خود-دیگری گروهیِ کولی را تداعی کرده است؛ امری که جزئیات آن در لابه لای این پژوهش، با ذکر شواهدی از رمان به اشاره درآمده است.
دراسه تحلیلیه لمبادئ الاستلزام الحواري في روایه «شمس بیضاء بارده» في ضوء قواعد غرایس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعدّ الاستلزام الحواری من أهمّ مرتکزات التداولیه و أبرزها، قد قام علی مبدأ التعاون الذی أقرّه «غرایس» و رأی ضروره أن یتبعه المتحاورون و یسیرون علی هدیه فی حوارهم و قد تفرّع عن هذا المبدأ أربع قواعد تضبط مسار الحوار، و هی: قاعده الکمّ، قاعده الکیف، قاعده المناسبه، قاعده الطریقه، بحیث إنّ أیّ خرق لإحدی هذه القواعد یؤدی إلی اختلال العملیه الحواریه، و انتقال کلام المتحاورین من المعنی الصریح إلی المعنی الضمنی وفقًا للمقام أو سیاق الحال، و نتیجه لذلک الخرق یظهر الاستلزام الحواری الّذی یتغیر بتغیر السّیاق الّذی یرد فیه شریطه احترام مبدأ التعاون. یهدف هذا البحث إلی توظیف مبادئ الاستلزام الحواری فی ضوء مبدأ التعاون الغرایسی و قواعده الأربعه فی روایه (شمس بیضاء بارده) لکفی الزعبی، متتبّعًا المنهج الوصفی التحلیلی، إذ یتطرّق إلی بعض نماذج الاستلزام الحواری فی الروایه، و یقوم بتحللها فی ضوء المنهج التداولی؛ و توصّل البحث إلی توظیف الاستلزام الحواری تداولیًا من خلال خرق المتحاورین لقواعد غرایس. تبیّن فی الدراسه أن خرق قواعد الکمّ و الکیف و المناسبه و الطریقه موجوده فی حوارات الروایه و المقصود بوجود هذه الحوارات، إقناع السامع و إنتباهه إلی خطأ الشخصیه الرئیسیه فی طریقه حیاته و أیضا الهروب من إجابه الأخرین إجابه صریحه لعدم الوفاق بین السائل و المجیب.
التحلیل التّلوي في استقرار الأنظمة الفکریة القائمة على البناء في ترجمة رواية «النبي» لجبران خليل جبران من الإنجلیزی~ إلى العربیة على ضوء نظریة هليدي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۰
77 - 95
حوزههای تخصصی:
إنّ النظام المعقد للقواعد العربیه ودلالتها متعدده المستویات على بناء الجمله جعل کتابه هذه اللغه وترجمتها أمراً صعباً. وفی الوقت نفسه، أصبحت ترجمه النصوص الأدبیه إلى اللغه العربیه أکثر صعوبه بکثیر بسبب سماتها الجمالیه وقدراتها الأدبیه على المستویات الصرفیه والدلالیه والنحویه والتداولیه والاختلافات الدلالیه فی البنیه الفوقیه والبنیه التحتیه، بحیث أصبحت دقه الترجمه وجودتها لا یمکن تتبعها فی هذه اللغه من خلال المناهج والأسالیب الشائعه فی بعض الحالات. ومن هذه النقاط المفقوده فی تقییم الترجمه العربیه الوظائف الفکریه المبنیه على النحو والدلاله، والتی تقوم على تفاعل هذین المستویین اللغویین تخلق معنى جدیداً، نظراً لقله اهتمام المترجمین والاعتماد على مناهج تمیل إلى الحفاظ على البنیه والمعنى، ومن ناحیه أخرى فإنّه یسبب انهیار الدلاله وانقطاع فی الکلام. تقوم هذه المقاله من خلال منهج تحلیل المحتوى وبالإعتماد بإطار تقییم الترجمه المبتکره من اللغویات الوظیفیه المنهجیه لهالیدی بدراسه الانهیارات الدلالیه والفکریه المبنیه على البنیه فی الترجمه العربیه للروایه "النبی". ولهذا الغرض، وباستخدام الإطار النظری التطبیقی، تمّ تحقیق العینات الإنجلیزیه والعربیه من الروایه المذکوره بناءً على تراجع أو تحسین الوظائف الفکریه. أظهرت نتائج هذه الدراسه أنّه على الرغم من نقل الوظائف الفوقیه للتفکیر بشکل صحیح فی ترجمه معظم النصوص إلى العربیه، لکنّها تواجه انهیار الوظائف الوصفیه فی العینه المترجمه استخداماً لأسالیب نحویه ومعجمیه غیر مناسبه. نظراً لأنّه لایمکن اکتشاف هذه التحدیات من خلال استخدام أسالیب تقییم الترجمه الشائعه؛ تعتبر هذه الدراسه مفیده من الناحیه النظریه والتطبیقیه لمدرسی اللغه والباحثین فی الترجمه واللغویات التطبیقیه والمترجمین.
الثُنائیّات الجدلیه بین حضارتی الشرق والغرب ومحمولهما الثقافی فی تفکیر أمین الرّیحانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
77 - 97
حوزههای تخصصی:
إنّ ثنائیه الشرق والغرب من أکثر العبارات تداولاً فی الخطاب العربی الحدیث والمعاصر ومشکله التواصل بینهما ربما تکون أکبر مشکله واجهها عالم القرن العشرین فی عهد الریحانی وما زالت تواجهه فی القرن الحادی والعشرین.من ناحیه تستند المبادئ العامه والأسس الفکریه والثقافیه للغرب إلى الإنسانیه أو التمحور حول الإنسان، والصناعه، وإعطاء الأصاله للأداه، والإیمان بمبدأ التقدم، ومن ناحیه أخرى خصائص الحضاره والثقافه الشرقیه (والمقصود هنا من الشرق، المنطقه الجغرافیه للدول العربیه ومنها العالم العربی) هی التدین والإیمان بالغیب، والالتزام العملی بالدین والأوامر والتقالید الدینیه، والترکیز على الله سبحانه وتعالى وعدم حصریه العالم فی الماده والعالم المادی، والاهتمام والتأکید على السعاده البشریه وعدم حصریه المعرفه فی المعرفه التجریبیه. إذ أوجد هذا الوضع خللًا غریباً فی فکر الریحانی، لذلک تسعى الدراسه مستعیناً بالمنهج الوصفی التحلیلی إلى تقدیم الحلول المقترحه للریحانی لإزاله هذا الخلل وخلق تفاعل بین الحضارتین من خلال إحصاء مزایا وعیوب کل منهما. ومستجدات البحث وانجازاته هی أن الریحانی على الرغم من العیش فی الحضاره الغربیه والتمتع بکل ما کانت مزدهره ومتقدمه صناعیاً، فإنه یعطی الأصاله الواقعیه فی حیاه الإنسان للحضاره الشرقیه ویفتخر بکونه شرقی وینتمی إلى أرض المشرق ولکن المشرق الذی بصفاء النفس وروحانیته، یتمتع من امتیازات الحضاره الغربیه المتقدمه. وزاوج الریحانی فی تفکیره أیضاً بین روحانیّه الشرق ومادیّه الغرب، فلکلّ منهما سلبیّات وایجابیات، إذ دخل خط الحوار الثقافی بین حضارتی الشرق الروحیه والغرب المادیه.
واکاوی معنای معنا در خطبهل شقشقیه، بر اساس نظریه نظم جرجانی (مطالعه موردی استعاره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کشف لایه های نهفته وپنهان یک متن که با مشارکت پویا ونگرش خلاقانه خواننده حاصل می گردد، موجب ارزشمند شدن وبازتولید معانی مبهم و دورازذهن می گردد؛ ادیب ونویسنده حاذق وخلاق، از طریق شیوه غیرمستقیم کلام، خواننده را به تلاش فکری وا می دارد واینگونه میزان اثرگذاری سخن خویش به مخاطب را افزایش می دهد. جرجانی بین نظم ومعنا ارتباط مستحکمی برقرار می کند. وی با پایه گذاری نظریه نظم خود، مسئله معنای معنا را مطرح نمود ومتون را از یک ساختار ثابت وساکن به فرایندی زنده وپویا تغییر داد. در این میان استعاره به عنوان یکی از مهمترین نمودهای معنای معنا، نقش به سزائی در این فراگرد ایفا می کند. پژوهش پیش رو در پی بررسی معنای معنا در خطبه شقشقیه، بر اساس نظریه نظم جرجانی است که استعاره به عنوان محور اصلی آن مورد کنکاش قرار گرفته است. پی بردن به مقصود ومراد اصلی امام علی(ع)، در جمله هایی که دارای لایه های چندگانه می باشند، از جمله اهداف این پژوهش است؛ نتایج این مقاله که به روش تحلیلی – توصیفی انجام شده، حاکی از آن است که امیرمؤمنان (ع) در جای جای این خطبه، امور انتزاعی وغیرقابل فهم را در قالب استعاره و به طور ملموس تبیین نموده است. وجود عناصر انسجام بخش و نظم آفرین در عبارات، از جمله: نوع جملات به کار رفته، نحوه استفاده از اصطلاحات و واژگان، ارجاع و جایگزینی، حذف، ادات ربط و... منجر به ایجاد بافتی منسجم و روابطی متقابل در خطبه گردیده که در نتیجه آن معنا غنا یافته است.
مظاهر الفانتازیا الفوقیه في قصه "ماه پیشوني" الفارسیه وبدر البدور" العربیه؛ دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعَدّ فانتزیه أدب الأطفال والمراهقین من التقنیات التی یعتمد علیها الکُتّاب للترفیه عن هذه الشریحه وسدّ حاجاتها الضروریه التی تتمثّل فی تعزیز الخیال، والحثّ على التحلّی بمکارم الأخلاق، والشجاعه والحکمه. فمن القصص التی تتمیز بوجهتها الفانتزیه قصه "بدر البدور"، وهی قصه شعبیه یکاد لایخلو منها أدب من الآداب. تستعرض هذه الدراسه وبالاعتماد على المنهج الوصفی-التحلیلی وعلی أساس المدرسه الأمریکیه فی الأدب المقارن تستعرض الفانتازیا الفوقیه فی قصه "بدر البدور" العربیه والفارسیه، وتقارن بین نتاجات أربعه کتّاب من الفرس والعرب، وهم: فضل الله مهتدی ومیترا بیاتی (إیرانیّان)، ویعقوب الشارونی وکمال الکیلانی (عربیّان)؛ فمن خلال هذه االمقارنه تتمّ دراسه أوجه التشابه والاختلاف بین أنواع الفانتازیا الفوقیه، مثل القوطی، والتربوی، والحیوانی، والجنی، والبحثی، والتمثیلی وغیرها. إنّ نتائج البحث تشیر إلى أنّ القصص الفارسیه فی مجموعها هی أکثرُ خیالیّه من القصص العربیه، إذ تفوّقت علیها بنسبه7/4 بالمئه فی توظیف أنواع الفانتازیا الفوقیه؛ کما أن قصه "ماه پیشونی الفارسیه" المبنیه على الفولکلور قد ورد فیها 66 نوعاً من الفانتازیا، فلذا اتصفت بأکثر القصص خیالیه من بین القصص المدروسه.
مظاهر التبئیر السینمائي في روایة "القنّاص" لزهران القاسمي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۰
31 - 52
حوزههای تخصصی:
التبئیر فی السردیات والمحکی السینمائی قد یعنی تحدید زاویه الرؤیه، إذ یشکّل دوراً مهمّاً فی سرد الأحداث عبر تَعدّد مظاهر البؤره، وقد یتجزّأ إلى التبئیر الصفر والتبئیر الخارجی والداخلی والأبعاد البؤریه للصور المرئیه، التبئیر فی السرد الروائی هو تحدید موقع السارد أو الشخصیه الروائیه، والزاویه التی ینقل لنا من خلالها الأحداث، أمّا السرد السینمائی فتتبنّى الکامیرا السردیه فیه وجهه نظر الشخصیات على حده، فتُنتج بعض المفاهیم والأفکار الإیدیولوجیه فی التجربه السردیه السینمائیه، کما أنّ هذه الأدوات السینمائیه تُعزز قدره المتلقی على إدراک المحکی فیصبح التبئیر أداهً درامیهً وهذا العنصر انطبق تماماً على روایه "القنّاص" لزهران القاسمی حیث وزّع زوایا النظر فی أماکن عدّه من القرى العمانیه بواسطه المنظار الذی یسجّل به بطل الروایه صالح بن شیخان زوایا الرؤیه.
اعتمدت هذه الدراسه على المنهج الوصفی- التحلیلی، للوقوف على آلیات اشتغال التبئیر فی المحکی الروائی وتحدید أنواعه ومظاهره فی روایه "القنّاص" وفقاً لعناصر البناء الصوری. تهدف هذه الدراسه للکشف عن دلالات التبئیر البصری وکیفیه ایصال المتلقی لإدراک شمولی من زوایا الحکایه، وتبیین مواقع هذه الزوایا حسب الشخص السارد سواء کان الراوی للمشاهد المرئیه أو الشخصیه الروائیه. من أبرز النتائج التی توصلت إلیها الدراسه هی أنّ التبئیر السینمائی یتشکّل بتداخل الکامیرا والشخصیه السارده وتفاعل المتلقی للمشاهد المصوّره، لذا نرى أنّ السرد السینمائی له قابلیه هضم التبئیر المرئی لاعتماده على المجال الکلامی والصوری فی الروایه المذکوره، کما أنّ التعالق بین الصوره المرئیه والشخصیات السارده فی الروایه ینتجان نمطاً متنوعاً فی إیصال وسرد المعلومه، وعلى هذا الأساس یدور البحث حول محورین أساسیین هما؛ التبئیر البصری والبُعد البؤری للتبئیر.
التناص وتجلیاته في الخطاب السردي لقصص علی السباعي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعرف التناص بأنه الصوت المتعدد ذلک لأن کل نص هو فی کنهه لوحه فسیفسائیه مکونه من الاقتباسات عن نصوص أخرى. ومن هذا المنطلق یکون النص محض إعاده إنتاج لخبرات تراکمیه سابقه، جمعت والتحمت فی البناء النصی الجدید الذی نهض فی هیکلیته على أساس من نصوص سابقه متباینه ومتعدده ومتنوعه المشارب. ومن هنا یکون کل نص تناصا بصوره مطلقه، ذلک أن النص یبرز فی عالم یغص بالنصوص (نصوص قبلیه، ونصوص محیطه به، وأخرى حاضره فیه)، واستراتیجیته المحوریه هی الهدم والتفکیک بغرض إعاده البناء. یهدف هذا البحث دراسه تجلیات التناص فی الخطاب السردی لقصص مختاره عن القاص العراقی علی السباعی حتی یستنتج بان أبرز أنماط التناص التی یمکننا تمییزها فی خطاب السباعی السردی فی المجموعات القصصیه المختاره (عینه البحث) نمطان رئیسان؛ الأول تناص ذاتی حصل مع نصوص الکاتب عینه، والآخر خارجی تفاعل فیه خطاب الکاتب السردی مع نصوص خارج حدود إبداعه الشخصی.
دراسة النرجسيّة الأدبيّة في تقديم النماذج التربويّة - الأخلاقيّة في أشعار الشعراء العرب المعاصرين بالاعتماد على نظریة «الذات» لهاينز کوهوت (محمود سامي البارودي انموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
92 - 118
حوزههای تخصصی:
الیوم إذ یلقی الإهمال والغزو الثقافی فی إطار عوامل جذب افتراضیه، بظلاله على أفکار الناس، تتخذ المهمه الأخلاقیه - التربویه للشعر فی میدان الأدب، دوراً أکثر أهمیه، رغم اختلاف آراء النقاد والأدباء بهذا الشأن، إلا أنه یجب القول بأن الشعر لیس مجرد حفنه من التشبیهات والاستعارات والصور، ولا شک أنّه یحمل معه رساله أخلاقیه وعاطفیه. یتمثل هدف الکاتب، إلى جانب تأکیده على وجود التفاعل بین الفن والأخلاق، بدراسه دور النرجسیه فی تقدیم النماذج السلوکیه - الأخلاقیه فی الأدب العربی المعاصر، وفقاً لمنهج تحلیل المحتوى ووصفه استناداً إلى شعر محمود سامی البارودی. تشیر نتائج البحث إلى أن ذلک التطور الضخم الذی حدث فی الأدب العربی المعاصر، شق طریقه إلى مجال النرجسیه أیضاً، فأبعده عن الترکیز على النرجسیّه والتعطش لحب الظهور، وأدخله إلى الحدود الطوباویه وتصویر مدینه فاضله، ولذلک ومع استعراض أشعار محمود سامی البارودی، الشاعر العربی النرجسی المعاصر الکبیر، اتّضح أن مفاهیم مثل الإشاده بالشجاعه والبطولات، ومقارعه الفقر، وامتلاک الروح الجهادیه والاستشهادیه، وعدم التعلق بالدنیا وملذاتها، والعفه والحشمه، وتجنب النمیمه والکذب والإسراف، والوفاء بالعهد، والصبر والجلد، والسخاء والکرم، هی من جمله أهم مکاسب النرجسیه الأدبیه الصحیه فی شخصیه الشاعر.
الگوی جدید واژه شناختی در سده اخیر حوزه علمیه قم
حوزههای تخصصی:
بهره گیری از علوم ادبی برای ورود به زبان قرآن و فهم صحیح پیام الهی ضروری است، پژوهش های انجام شده در دوره های مختلف نسبت به علوم ادبی، راه را برای بهره برداری بهتراز زبان قرآن و فهم پیام الهی هموار ساخته اند، بررسی تحولات سده اخیر حوزه علمیه قم در زمینه واژه شناسی زبان قرآن مورد اهتمام این پژوهش می باشد. برخی مفسران برای معنا شناسی دقیق واژگان قرآنی، از علوم لغت، صرف، نحو، بلاغت و... بهره جسته و بخش مستقلی با عنوان «اللغه و الصرف» به آن اختصاص داده اند، گرچه برخی علم صرف را به عنوان یک علم واقعی قبول نکرده و آن را نوعی ذوقیات نفسانی و استحسانات محافل علمی دانسته است. درعین حال روش معنا شناسی واژه های قرآنی آنان در تفسیر، تحوۤل جدیدی در صد سال اخیرحوزه علمیه قم می تواند به حساب آید. برخلاف روش رایج درعلم صرف، برای شناخت لازم و متعدی راهکار جدیدی ارائه داده اند، در قواعد اعلال روش جدید مبتنی بر «تبعیۤت حرکت» یا «سکون حرف» زمینه ساز تحوۤل بزرگی در قواعد اعلال می شوند. ارجاع معانی متعدد به یک معنا تحول دیگری در معنا شناسی است. با ارائه ملاک جدیدی برای اشتقاق کلمه (وجود دو وضع نوعی در مادّه و هیئت هر کلمه)، بسیاری از معانی ارائه شده برای اشتقاقات لغوی و صرفی را باطل دانسته اند. در این پژوهش تحوۤلات جدید سده اخیر حوزه در زمینه الگوی جدید معنا شناسی واژگان قرآن در تفسیر، بررسی می شود.
المقاومه الوطنیه ضد الاستعمار فی شعر ابراهیم المنذر الشاعر اللبنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
59 - 76
حوزههای تخصصی:
الملخص لاشک فی أن الاحتلال یؤدّی إلی المقاومه فی الدفاع عن الحق فی الحیاه والحصول علی الاستقلال والسیاده علی الوطن ویمکن القول بأن الشعر الذی یحتوی علی هذه المضامین فهو شعر المقاومه والشاعر المقاوم یدافع عن وطنه وقضیّته ضد المحتلّین بسلاح کلمته المتشعّبه بالصمود والتحدّی. یعدّ الشاعر المسیحیّ اللبنانی شیخ إبراهیم المنذر(1875- 1950م.)، من أکبر الشعراء المقاومین فی إبان فترات الاستعمار الأروبی علی البلاد العربیّه.کان المنذر ثائراً وطنیاً، مصلحاً اجتماعیاً، ومعلماً انسانیاً وقد کان یحاول فی أشعاره إذکاء روح المقاومه والوعی لدی الأمه العربیه. یهدف هذا البحث إلی دراسه ملامح المقاومه ضد الاستعمار فی شعر المنذر المقاومه علی المنهج الوصفی - التحلیلی. تدلُّ نتائج البحث علی أنّ الشاعر التزم فی شعره بمواقفه الوطنیه والقومیه، وقدنظم قصائد وطنیه جیّده یعبر فیها عن شعوره الوطنی. فیثبت أن الوطن والدعوه إلی الأخوه والوحده العربیه والقومیه، و إثاره نخوه الرجوله فی قلوب الأبطال، والغضب والتمرّد علی مُؤتمر السَّلام، وصرخه استغاثه للإخوه العرب بسوریا والعراق، وقوه الإراده وعلو الهمه فی الجهاد والابتعاد عن القعود، والشهاده فی سبیل الوطن، ونشر العلم والتربیه الوطنیه والحفاظ على اللّغه العربیه هی من أهم ملامح المقاومه فی شعر هذا الشاعر اللبنانی.
دراسه السخریه و تجلیاتها فی أدب المازنی من خلال کتاب "السخریه فی أدب المازنی" لحامد عبده الهوّال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
158 - 171
حوزههای تخصصی:
الملخص إن السخریه تعد من الآلیات اللغویه الهامه التی اعتمد، ولا یزال، الکتاب والشعراء علیه لإبداء رؤیتهم تجاه المجتمع عامه والحکومه السیاسیه خاصه. وعلى هذا الضوء یعد المازنی أیضا شاعرا وروائیا وناقدا شهیرا فی العصر الحدیث مما کان له أبلغ الأثر فی توجیه الأدب المعاصر نحو التطور والرقی. ولما له من الأهمیه البالغه فی مجال السخریه قام بعض الکتاب بنقده من زوایا مختلفه لا سیما السخریه، من بینهم هو حامد عبده الهوال الذی ألف کتابه تحت عنوان "السخریه فی أدب المازنی" وتطرق إلى جوانب هذه الآلیه اللغویه فی آثار المازنی وحللها تحلیلا عمیقا. تهدف هذه الدراسه من خلال المنهج الوصفی التحلیلی إلقاء الضوء على السخریه باعتبارها سلاحا یتسلح به الکتاب والشعراء، نحو المازنی وغیره توجیها لنقدهم إلى المجتمع أو الحکومه. ومن الناحیه الأخرى، نقوم بنقد کتاب "السخریه فی أدب المازنی" للکاتب الهوال، نقدا بناءا مستفیضا. ومن النتائج التی توصلت إلیها الدراسه هذه هی أن المازنی حسب رأی الهوال هو استفاد من السخریه کسلاح یتسلح به للوقوف ضد القضایا الأخلاقیه السلبیه الحاکمه على البلاد أولا وتعذیب الحکومه الناس الابریاء ثانیا.
واکاوی زیباشناسی لفظی در زبان زنانه سوزان علیوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
20 - 42
حوزههای تخصصی:
توجّه به جایگاه و ویژگی های ادبیّات زنان در نقد ادبی معاصر، همزاد گسترش و رونق زنانه نویسی و موضوعات مرتبط با این حوزه، به ویژه هویّت زنان، سبک گویشی و زبان آنان می باشد که هرکدام در قالب مؤلّفه های جزئی تر قابل تأمّل و مداّقه است. به طوری که در این فضا می توان به شناخت عناصر احساسی زنان و رویکردهای زیباشناسی گفتار آنان پی برد. از جمله شعرای معاصر زن که کلامش را با رنگ عاطفه و شور احساس آمیخته و به ویژگی های روح زنانگی پرداخته و آنها را با قلم وزین خود آراسته، خانم سوزان علیوان، شاعر لبنانی است. او در بیان اندیشه ها و تفکّرات خود بر آن است تا دیدگاه جامعه عصرش را نسبت به زنان متحوّل ساخته و زن را الگوی عاطفه ای صادق و کانون محبّت و سرزندگی معرفی نماید و جوّ جامعه اش را متوجّه قابلیت ها و توانایی های نهفته زنان گرداند. در این مقاله سعی شده است به روش توصیفی تحلیلی، به معرفی این شاعر و ابعاد زیباشناسی زبان وی در چهار سطح آوایی، واژگانی، نحوی و ارتباطی در اشعارش پرداخته شود و مهم تر اینکه زوایای شخصیّتی، هنر نویسندگی و روح زیبا و لطیف او در تبیین مقاصدش تشریح گردد. بی شک واکاوی جلوه های زیبای ادبیات این شاعر و سبک گویشی او در تبیین موضوعات و معرفی فرهنگ و اعتقادات، نشان روشنی از قدرت بیانی و ترسیم هنرآفرینی و اعجاز در سخن اوست که در قالب شعری لطیف و گفتاری دلنشین به جامعه ادبی، به ویژه زنان تقدیم می کند تا بدین وسیله جایگاه و منزلت زن را در اجتماع تشخّص بخشد و با رویکردی منطقی اندیشه جامعه را با حوزه فکری و عدالت خواهانه زن و باورهای فرهنگی را در قالب اشعاری لطیف بر پایه نظرات فمینیستی تحکیم بخشد.
فراخوانی شخصیت «میثم تمار» در شعر معاصر عربی (نمونه موردی: شعر حسن آل حطیط العاملی و جاسم الصحیح)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
60 - 76
حوزههای تخصصی:
در ادبیات معاصر شاعران، ادیبان و هنرمندان، در آثار ادبی خود اعم از شعر، داستان، نمایشنامه و غیره به نماد توجه ویژه ای نشان داده اند. یکی از جلوه های نمادگرایی فراخوانی شخصیت های مختلف تاریخی، مذهبی، اسطوره ای و... در شعر معاصر عربی است. شاعر معاصر –برخلاف مورخان- از دریچه داده های تاریخی و پیوند منطقی میان آن ها به تاریخ نمی نگرد، بلکه از تجربیات خود و با توجه به شرایط کنونی جامعه خود به شخصیت های تاریخی ابعادی را می افزاید و بدین وسیله معناها و دلالت های پویایی را که می خواهد به ذهن خواننده می رساند. یکی از شخصیت های که در شعر برخی شاعران معاصر حضوری پرمعنا دارد، صحابی پیامبر و یار باوفای امام علی (ع) میثم تمار است. در مقاله حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی چگونگی فراخوانی این شخصیت در شعر دو تن از شاعران معاصر عرب یعنی «جاسم الصحیح» از عربستان و «حسن آل حطیط العاملی» از لبنان مورد واکاوی قرار گرفته است. ازآنجاکه بر روی فراخوانی شخصیت میثم تمار در شعر معاصر عربی تاکنون پژوهشی انجام نگرفته است، بررسی و تحقیق درباره این موضوع، مهم و ضروری می نماید. یافته های بحث نشان می دهد که ویژگی های شخصیتی میثم چون حق مداری، حق گویی، صراحت سخن، پایداری در برابر ستمگران و رسواسازی آن ها باعث شده دو شاعر مذکور با حس تجربه مشترک، شخصیت وی را محور قصاید خود قرار دهند. این دو شاعر با همزادپنداری خود و میثم به فراخوانی او در شعر خود پرداخته اند و سعی کرده اند مشکلات و نابسامانی های سیاسی و فرهنگی جامعه و تجارب، دغدغه ها و اندیشه های اصلاحی خویش از ورای شخصیت میثم به خواننده منتقل کنند.
دراسة مقارنة لبعض الجمل الإنشائیة، التعجبیة والندائية وأنواعها (النداء، الندبة، الاستغاثة) والتمنی والمدح والذمّ باللغتین الفارسیة والعربیة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
71 - 91
حوزههای تخصصی:
هناک العدید من القواسم المشترکه بین علم المعانی فی اللغتین الفارسیه والعربیه. لقد قلد معظم علماء الخطاب الفارسی فی أعمالهم وذکروا نفس محتویات دلالات اللغه العربیه دون تغییر أو ببراهین فارسیه ومن ناحیه أخرى، فقد ذکروا المزید من القواسم المشترکه والتعبیر عن الاختلافات لا مکان له فی أعمالهم. بحث هذا البحث فی الاختلافات القائمه فیما یتعلق بموضوعات النداء، والندبه، والإستغاثه، والمدح ، والذمّ، والتعجب، والتمنّی والترجیّ بمساعده خبراء فی دلالات اللغتین الفارسیه والعربیه. النتیجه النهائیه هی أنه فی المواضیع المذکوره أعلاه، فی حین أن هناک قواسم مشترکه، هناک أیضًا اختلافات. أیضًا، غالبًا ما یکون النموذج الهیکلی للجمل العربیه قائمًا على القواعد والقیاس، ولکن فی اللغه الفارسیه، غالبًا ما لا تحتوی الموضوعات المذکوره أعلاه على قواعد هیکلیه خاصه ومتماسکه. وعاده ما یتم تلقی المحتوى بطرق مثل نوع التعبیر ونبره المتحدث.النتیجه النهائیه هی أنه فی المواضیع المذکوره أعلاه، فی حین أن هناک قواسم مشترکه، هناک أیضًا اختلافات. أیضًا، غالبًا ما یکون النموذج الهیکلی للجمل العربیه قائمًا على القواعد والقیاس، ولکن فی اللغه الفارسیه، غالبًا ما لا تحتوی الموضوعات المذکوره أعلاه على قواعد هیکلیه خاصه ومتماسکه. وعاده ما یتم تلقی المحتوى بطرق مثل نوع التعبیر ونبره المتحدث.
تحلیل جامعه شناختی رمان «مرایا الجنرال» بر اساس نظریه ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد جامعه شناسی از شیوه های نقد ادبی است و نقد ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن یکی از زیر مجموعه های آن می باشد که به بررسی ارتباط و تشابه میان ساختار اثر ادبی و ساختار جامعه می پردازد. طارق بکاری، نویسنده مراکشی در رمان مرایا الجنرال با نگرشی تاریخی به مقوله های استعمار، ازخودبیگانگی فرهنگی و غرب زدگی و نفوذ نظام سرمایه داری در جهان عرب اشاره کرده است و اثرش ساختاری معنادار دارد. بنابراین پژوهش حاضر می کوشد بر اساس نظریه گلدمن، جهان بینی حاکم بر رمان مرایا الجنرال را بیان کند و تحولات سیاسی و اجتماعی بازنمایی شده مراکش را در متن این رمان نشان دهد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که متن رمان مرایا الجنرال بازتابی از ساختار جامعه مراکش در دهه هفتاد تا نود میلادی است که جهان بینی پنهان آن، نگرش انتقادی طبقه ای از روشنفکران چپ گرا و سوسیالیست مراکشی است که با تکیه بر آگاهی طبقاتی خود برای رسیدن به آزادی، علیه نظام استبداد در مراکش می شورند، ولی استعمار غرب و نظام سرمایه داری با ازخودبیگانگی و تفرقه میان مراکشی ها مانع از تحقق آگاهی آرمانی این طبقه می شود. در سطح فرهنگی مراکشی ها به خاطر کپی برداری از فرهنگ غربی، دچار تعارضات فرهنگی و ازخودبیگانگی شده و سبب رواج فساد اخلاقی و توسعه نفوذ بیگانگان شدند و در سطح اجتماعی؛ خفقان و نبود آزادی بیان، مراکشی ها را مأیوس و سرخورده می کند و مردم در فرایند اداره کشور به حاشیه رانده می شوند و در سطح سیاسی نیز استعمار حوزه نفوذ خود را توسعه داده و با سرنگون کردن یک دیکتاتور، دیکتاتور دست نشانده دیگری را جایگزین او می کند.
بررسی و تحلیل شعر جاسم الصحیح بر اساس نظریه ریفاتر (مطالعه موردی : قصیده "وطن لاسمی مشرد")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم نشانه شناسی نخستین بار توسط فردیناند سوسور به کار برده شد. وی نشانه را مفهومی می داند که دو رو دارد و آن دو رو همان دال و مدلول اند. این نظریه سپس توسط زبان شناسان معروفی چون پیرس مفهوم دیگری به خود گرفت و سرانجام کاربرد نشانه شناسی در شعر توسط یاکوبسن به عنوان روشی نوین برای تحلیل متون استفاده شد. ریفاتر به پیروی از یاکوبسن نشانه شناسی در شعر را گسترش داد و تا حدی پیش رفت که توانست نظریه وی را نقد کند. نظریه نشانه شناسی ریفاتر، از جمله نظریه هایی است که در تحلیل شعر کارآیی دارد. طبق این نظریه، شعر مجموعه ای از نشانه هاست که در کنار یکدیگر معنا می یابند. این نظریه نخستین بار در قرن بیستم توسط ریفاتر در کتاب نشانه شناسی شعر، مطرح شد. به اعتقاد وی، چینش کلمات در شعر بر خلاف کلام عادی، دستور و قواعد خاصی ندارد و مفاهیمی عمیق تری پشت این کلمات نهفته است. نظریه ریفاتر ابتدا با تکیه بر توانش زبانی، علاقه میان کلمات را بررسی می کند و با کمک توانش ادبی به مقصد نهایی شعر می رسد. نگارندگان در این مقاله ابتدا مفاهیم بنیادین نظریه ریفاتر را تبیین کرده و سپس شعر "وطن لاسمی مشرد" را با کاربست مولفه های این نظریه تحلیل کرده اند. از یافته های تحقیق استنباط می شود که مواردی چون انباشت، منظومه توصیفی، هیپوگرام و ماتریس ساختاری که با خوانش ناپویا به دست می آید و خاستگاه شعر را تعیین می کند، قابل تطبیق بر این سروده می باشد.این تحقیق با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است.
جمالیات توظیف المجره فی الشعر العربی القدیم حتی نهایه العصر العباسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
13 - 37
حوزههای تخصصی:
کانت ولاتزال السَّماء بسحر جمالها وما تکتنفه من ظواهر فلکیه مصدر إلهام فی الوصف والمقارنه والتشبیه و الاستعاره وخلق الصور الفنیه البدیعه، وکانت الأجرام الفلکیه بما فیها المجره روافد یتخذها الشعراء للتعبیر عن کوامن نفوسهم وما یختلج فی صدورهم وتصویرما کان یجیش فی أعماقهم من مشاعر وأحاسیس وعواطف، وکذلک یستخدمونها فی إغناء لغتهم الشعریه وإبراز مقدرتهم فیها، وقد یخلعون علیها من رهافه الحس سرَّ جمالها لیضفوا إلیها قیماً جمالیه فنیه. فکانت المجره من الروافد التی تشغلُ قسطاً من أشعارالشعراء العرب فی أغراضٍ کالمدح والوصف والفخر والاعتزاز یستخدمونها فی الخطاب الشّعری خاصهً فی تشبیهاتم، مستمدین لونها و علوّها وشکلها وهیئتها وأنوار نجوم حوزتها لتصویر المعانی البدیعه معبّرین بها عن مشاعرهم وعواطفهم وأهوائهم.وقد تطورت المضامین والصور المستمده منها علی مرّالعصور. وهذه الدراسه یإیجازها تحاول ما تیسّر لها استقراء الأبیات الشعریه فی المجره من الشعر القدیم حتی نهایه العصر العباسی ودراسه جمالیه توظیفها فنیاً. الکلمات المفتاحیه: جمالیات. المجره . الشعر. القدیم. العباسی
القمر علی مزدلفه أیقونه شعریه عن الحج لنازک الملائکه مقاربه شکلانیه دلالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
87 - 102
حوزههای تخصصی:
برزت المدرسه الشکلانیه على الساحه النقدیه فی القرن العشرین، لتعید إلى الشکل قیمته التی طالما خسرها فی معرکته مع المضمون؛ ومن هذا المنطلق، یضع الناقد الشکلانی الشکل وحده تحت المجهر، لیستخلص من النظم القائم فی النص دلالاته وإیحاءاته. ترکّزت هذه المقاله الوصفیه التحلیلیه بالمقاربه الشکلانیه الدلالیه الإحصائیه، على قصیده القمر على مزدلفه، للشاعره نازک الملائکه لدراسه بنیتها، ودلالاتها، وإیحاءات صورها الفنیه التی أفرغت فیها الشاعره، تجربتها الروحیه لاستکناه دلالات الحجّ. خلصت المقاله إلى وجود تناغم بین شکل القصیده ودلالات الحجّ. استطاعت الشاعره رسم صوره جدیده عن الحجّ عبر آلیه التغریب؛ إذ الحجّ یعدو کونه مجرّد مناسک دینیه وطقوس مقدسه متوارثه إلى مناسک روحیه إنسانیه، اجتماعیه تعالج قضایا الإنسان المعاصر، وهمومه وآلامه؛ لذلک ربطت الشاعره بین الماضی السحیق والراهن المعیش. فالحجّ لیس محاکاه ببغاویه لما جرى فی الصدر الأوّل من الإسلام، بل إنّه وثیق الصله بروح العصر ومستجدّات الواقع المسکون بألوان المعاناه، إنّه ملتقًى یشهده المسلم لینضمّ إلى أبناء جلدته من المسلمین الوافدین من کلّ فجّ عمیق یقاسمهم همومهم. استخدمت الشاعره بنیه القصیده للإیحاء بالنقله النوعیه التی تحدث فی مناسک الحجّ وحدها؛ حیث یتدفّق الحجیج من شتّى أرجاء المعموره إلى أرض الوحی والرساله، متفرّقین غرباء عن بعضهم، بعیدین عن روح الإسلام المحمدی الأصیل، ثمّ تلتقی هذه الجموع وتأتلف، وتستعید هویّتها السلیبه، ثمّ ترسو سفینه الحجّ فی مرفأ تنصهر فیه تلک الجموع لتعود جسدا واحدا، کما وصف الرسول الأعظم وکیانا موحَّدا واعیا مشترکا فی آلامه وتطلّعاته.
تحلیل و ارزیابی ترجمه بر پایه روش های هفت گانل وینی و داربلنه (مورد مطالعه: رمان أرض النّفاق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از گذشته اختلاف نظر زیادی درخصوص انتقال ساختار یا مفهوم میان صاحب نظران ترجمه بوده است. عده ای در تقابل ساختار و مفهوم، به ساختار روی آوردند و ترجمه تحت اللفظی را برگزیدند و عده ای دیگر بر این باور بودند که هدف ترجمه تنها انتقال مفهوم است و ترجمه ی آزاد را مناسب دانستند. با شکل گیری رشته مطالعات ترجمه، توجه به تقابل میان ساختار و مفهوم در نظریات صاحب نظران این رشته انعکاس یافت که از جمله این صاحب نظران، دو زبان شناس فرانسوی به نام های ژان پل وینی و ژان داربلنه بودند. این دو با اتخاذ رویکرد تحلیل مقابله ای به مطالعه ی زوج زبان فرانسه-انگلیسی و توصیف شیوه های ترجمه پرداختند و الگوی خود را که با نام روش های هفت گانه شناخته می شود، در توصیف روش ترجمه ی تحت اللفظی و آزاد ارائه دادند که مبنای نظری این پژوهش بر آن مبتنی است. در مقاله حاضر نگارندگان کوشیده اند بر پایه ی روش های هفت گانه وینی و داربلنه، به تحلیل و ارزیابی رمان «أرض النّفاق» اثر یوسف السباعی و ترجمه حسین فریار بپردازند. بر اساس یافته های پژوهش مشخص شد که مترجم بیشتر از روش های غیرمستقیم در ترجمه بهره برده و به عبارت دیگر ترجمه آزاد را بر تحت اللفظی ترجیح داده است. همچنین مشخص شد در تمامی نمونه هایی که بر اساس ترجمه ی غیرمستقیم ترجمه شده اند، مترجم ترجمه موفقی ارائه داده اما در مواردی که تنها به ترجمه مستقیم اکتفا کرده است، ضعف ترجمه دیده می شود. در پایان مقاله پیشنهاد نگارندگان بر این بود که ترکیب ترجمه مستقیم و غیرمستقیم، راهکار مفیدی در ترجمه مفاهیم و اصطلاحات دشوار است.