فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
Purpose: Academic procrastination detrimentally affects students' other academic performances. Consequently, this study aimed to compare the effectiveness of instructional mental imagery and tolerance of ambiguity training on students' academic procrastination.
Methodology: This quasi-experimental research involved two experimental groups and one control group, with a pre-test, post-test, and two-month follow-up design. The study population consisted of all female twelfth-grade students in both public and private schools in Bojnurd during the 2023-2024 academic year. The sample included 45 students selected through purposive sampling and randomly assigned into three equal groups (each group containing 15 students). The first experimental group underwent twelve 90-minute sessions of instructional mental imagery training, and the second experimental group received nine 90-minute sessions of tolerance of ambiguity training based on the cognitive-behavioral approach, while the control group received no training. Data were collected using the Solomon and Rothblum (1984) Academic Procrastination Questionnaire and analyzed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc test in SPSS-25.
Findings: The findings indicated significant differences between groups in terms of reducing students' academic procrastination. Both the instructional mental imagery and tolerance of ambiguity training methods significantly reduced academic procrastination in the post-test and follow-up stages compared to the control group (P<0.05). Moreover, there was no significant difference between the instructional mental imagery and tolerance of ambiguity training methods in reducing students' academic procrastination (P>0.05).
Conclusion: Given the effectiveness of both instructional mental imagery and tolerance of ambiguity training methods in reducing students' academic procrastination, school counselors and psychologists can utilize these methods alongside other educational approaches to reduce academic procrastination.
تدوین الگوی گرایش به تفکر انتقادی با تأکید بر کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در دانشجویان تحصیلات تکمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
414 - 423
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این مطالعه تدوین الگوی گرایش به تفکر انتقادی با تأکید بر کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود.روش شناسی: روش پژوهش حاضر مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان تحصیلات تکمیلی رشته روانشناسی سال ۱۳۹۸-۱۳۹۹ بودند که ۲۷۴ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به علت شیوع پاندمی کووید-۱۹، داده ها با استفاده از پرسشنامه های الکترونیکی در شبکه های اجتماعی مجازی جمع آوری شدند. برای جمع آوری داده ها از ابزارهای مقیاس گرایش به تفکر انتقادی (ریکتر، ۲۰۰۳)، پرسشنامه توانایی های شناختی (وحید نجاتی، ۱۳۹۲)، پرسشنامه استاندارد فرآیند رویکرد مطالعه دو عاملی (بیگز و همکاران، ۲۰۰۱)، دشواری در تنظیم هیجان (گراتز و رومر، ۲۰۰۴)، پرسشنامه جرأت ورزی ساده راتوس (مک کورمیک، ۱۹۸۴)، پرسشنامه روحیه پرسشگری (حیدری، ۱۳۹۲) و مقیاس مهارت های ارتباطی (کویین دام، ۲۰۰۴) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از تحلیل مسیر روش معادلات ساختاری نرم افزار لیزرل ۸.۸ استفاده شد.یافته ها: یافته ها نشان داد اثر مستقیم کارکردهای اجرایی بر گرایش به تفکر انتقادی برابر با ۳۸% و سبک یادگیری سطحی برابر با ۳۳%- و سبک یادگیری عمیق برابر با ۳۱% در سطح ۰۱% معنادار هستند. از میان متغیرهای برون زا فقط اثر مستقیم روحیه پرسشگری برابر با ۵۹% در سطح ۰۱% و مهارت ارتباطی برابر با ۱۸% در سطح ۰۵% بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان معنادار است. جرأت ورزی برابر با ۱۴% و تنظیم هیجان برابر با ۰۴% اثر مستقیم بر گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان نداشته است.نتیجه گیری: در بررسی اثر غیرمستقیم متغیرهای مستقل، هر چهار متغیر با نقش واسطه ای کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری بر گرایش به تفکر انتقادی مؤثر هستند. بنابراین، اثرگذاری هر چهار متغیر مستقل با واسطه گری متغیرهای میانجی بر متغیر وابسته تأیید شد. درنهایت، یافته ها نشان داد که مدل مفهومی نهایی از برازش نسبتاً مطلوبی برخوردار است.
ارائه مدل توسعه حرفه ای معلمان دوره دوم مقطع متوسطه مبتنی بر نظارت بالینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
158 - 171
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف طراحی و ارائه مدل توسعه حرفه ای معلمان دوره دوم مقطع متوسطه مبتنی بر نظارت بالینی انجام شد. روش شناسی: این تحقیق از نظر هدف، بنیادی-کاربردی و به لحاظ روش شناسی، کیفی به روش تحلیل مضمون بود. جامعه آماری این پژوهش شامل اساتید دانشگاه و مسئولین باسابقه در آموزش وپرورش بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها، از مصاحبه های نیمه ساختاریافته، پرسشنامه های محقق ساخته و اسناد و مدارک علمی استفاده شد. در بخش تحلیل داده ها، از کدگذاری نظری مبتنی بر تحلیل مضمون با استفاده از نرم افزار MAXQDA بهره گرفته شد. همچنین برای سنجش اعتبار یافته ها، از روش بازآزمون و اعتبارسنجی استفاده شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که توسعه حرفه ای معلمان دوره دوم مقطع متوسطه شامل مؤلفه های شناختی-فردی (مانند خودشناسی و دانش موضوعی)، اجتماعی (مانند توسعه نگرشی و علایق)، و مدیریتی-رهبری (مانند توسعه مدیریت کلاس و رهبری در محیط آموزش) است. همچنین، ابعاد تأثیرگذار شامل معلم (مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی و مهارت ارتباطی)، مدیریت مدرسه (حمایت مدیریت و رهبری مشارکتی)، و برنامه درسی (محتوای درسی و فرصت یادگیری) بودند. ابعاد تأثیرپذیر شامل توانمندسازی علمی، تفکری و عملکردی و یادگیری مشارکتی و نظارت محور بود. از طرفی، موانع پیاده سازی شامل چالش های آموزشی و مدیریتی شناسایی شدند. نتیجه گیری: مدل مفهومی طراحی شده در این پژوهش به عنوان چارچوبی جامع و معتبر برای توسعه حرفه ای معلمان دوره دوم متوسطه مبتنی بر نظارت بالینی معرفی شد که می تواند در بهبود عملکرد معلمان و افزایش کیفیت تدریس در این دوره تحصیلی تأثیرگذار باشد.
تأثیر مناسک پیاده روی اربعین بر قدرتمندی هویت در جامعه عرب زبان خوزستان (نظریه ای داده بنیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
675 - 706
حوزههای تخصصی:
مناسک و آئین های دینی ازجمله پیاده روی اربعین در جوامع انسانی تأثیر مهمی در همبستگی اجتماعی و قدرتمندی هویت دارد. این پژوهش با هدف ادراک فهم نخبگان و فعالان سیاسی اجتماعی عرب زبان خوزستانی در سازوکار تأثیر پیاده روی اربعین بر روی همبستگی اجتماعی و تقویت هویت ملی عرب زبانان خوزستان انجام شده است. روش مورد استفاده در این تحقیق از روش کیفی نظریه زمینه ای چارمرزی استفاده شده و محقق داده ها را با استفاده از مصاحبه های عمیق با ۳۰ نفر از نخبگان و فعالان سیاسی اجتماعی عرب زبان جمع آوری کرده است. در مبانی نظری از نظریه های گیرتز، گافمن، تر و فارابی که بر تأثیر مناسک دینی بر هویت سازی و معناسازی دارند، استفاده گردید. یافته های محقق با استفاده از نزدیک به ۲6۰ کد اولیه استخراج شده هشت کد متمرکز برساختی «فرصت فقرزدایی و محرومیت زدایی»، «حس محرومیت تجربه شده»، «تدارک فضای شناختی از عرب زبانان»، «زدودن بدبینی و عرب ستیزی»، «الگوواره هویت ساز اربعین»، «هویت ملی قدرتمندتر» را استخراج و سپس داستان روایت را تدوین کرده است. نتیجه گیری: پیاده روی اربعین در تقویت هویت ملی و افزایش همبستگی اجتماعی و کاهش قوم گرایی در میان عرب زبانان تأثیر مثبت داشته است و پیاده روی اربعین را به مثابه فرصتی برای محرومیت زدایی و زدودن عرب ستیزی و تقویت سرمایه اجتماعی می دانند.
تبیین زن آزاری با تأکید بر نقش میانجی گری نگرش به حقوق و تکالیف زوجین در مدل حداقل مربعات جزئی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
121 - 153
حوزههای تخصصی:
اهداف: بررسی عوامل مؤثر بر زن آزاری با تأکید بر نقش میانجی گری نگرش زوجین به حقوق و تکالیف زوجین در بین زنان و شوهران در آذرشهر تبریز بود. روش مطالعه: پیمایشی، توصیفی و تبیینی و جامعه آماری شامل کلیه زنان و شوهران در خانوارها و نیز مرکز اورژانس اجتماعی آذرشهر بود. حجم نمونه شامل 50 نفر زن یا شوهر بود که با روش نمونه گیری طبقه ای، چندمرحله ای، خوشه ای و تصادفی سیستماتیک از میان اعضای جامعه آماری انتخاب شد. روش جمع آوری اطلاعات، پرسش نامه محقق ساخته و نیز پرسش نامه استاندارد همسرآزاری بود. با توجه به کم بودن حجم نمونه برای تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری حداقل مربعات جزئی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد تفاوت جنسیت، میزان تحصیلات، درآمد، میزان زن آزاری، نگرش ها، تجربه کودکی خشونت خانگی، دلایل زن آزاری بین پاسخ گویان خانوارها و اورژانس اجتماعی معنادار نبود؛ لیکن سن و تعداد فرزند در پاسخ گویان اورژانس به طور معنادار بالاتر بود. مدل تبیینی نشان داد نگرش های نادرست 29 درصد و تجربه کودکی خشونت خانگی 23 درصد بر زن آزاری تأثیر مستقیم دارد. تجربه کودکی خشونت خانگی با میانجی گری نگرش های نادرست، 22 درصد بر زن آزاری تأثیر مستقیم دارد. تحصیلات همسر 29 درصد بر زن آزاری تأثیر معکوس دارد. درآمد زوجین 23 درصد بر زن آزاری تأثیر معکوس دارد. درآمد زوجین به عنوان متغیر تعدیل گر، تأثیر مستقیم نگرش های نادرست بر زن آزاری را 31 درصد کاهش می دهد. نتیجه گیری: افزایش آگاهی زوجین درباره حقوق و تکالیف خود باعث کاهش رفتار زن آزاری خواهد شد و از طرفی، توسعه اجتماعی- اقتصادی خانواده می تواند بر کاهش زن آزاری تأثیر بازدارنده داشته باشد.
بررسی پدیده گسترش مهاجرت در اتحادیه اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۱)
167-193
حوزههای تخصصی:
مهاجرت ها دارای انواع گوناگونی هستند، ولیکن چه به شکل حرکت در مرزهای بین المللی صورت بگیرند و چه در درون مرزهای یک کشور به وقوع بپیوندند، همواره موجب پیامدهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جوامع مهاجرفرست و مهاجرپذیر می شوند. در این پژوهش که به روش توصیفی – تحلیلی صورت گرفته است، پدیده گسترش مهاجرت در اتحادیه اروپا مورد واکاوی قرار گرفته و پیامدهای جامعه شناختی و حقوقی آن مورد بحث قرار گرفته است. در بحث پیامدها و آثار مهاجرت هایی که در نوع خارجی صورت می گیرند، لازم است به یک مورد توجه ویژه صورت بگیرد. این یک مورد سنخیت نداشتن در حوزه فرهنگ مهاجران با فضایی است که به تازگی در آن قرار گرفته اند. این فضای جدید به صورت عمد ه تر موارد موجبات ناسازگاری و عدم هماهنگی آنان را فراهم می کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که بحران نژادپرستی جدید، بحران چند فرهنگ گرایی، تعارض بین انسان دوستی و منافع ملی، بحران مشارکت و بحران وفاداری از پیامدهای حقوقی - جامعه شناختی مهاجرت در اروپا به شمار می روند.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس پس از سانحه، تحمل پریشانی و نگرش های ناکارآمد مادران کودکان مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۸
107 - 120
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس پس از سانحه، تحمل پریشانی و نگرش های ناکارآمد مادران کودکان مبتلا به سرطان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون_پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای کودک مبتلا به سرطان شهر مشهد در بهار سال 1398 بود که با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های اختلال استرس پس از سانحه (ویدرز و همکاران، 1993)، تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و نگرش های ناکارآمد (وایزمن و بک، 1978) بود. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاکی از تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علائم اختلال استرس پس از سانحه (95/14=F، 001/0>P)، تحمل پریشانی (32/21=F، 001/0>P) و نگرش های ناکارآمد (25/19=F، 001/0>P) مادران دارای کودک مبتلا به سرطان بود. بنا بر نتایج این پژوهش، می توان از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود استرس پس از سانحه، تحمل پریشانی و نگرش های ناکارآمد مادران کودکان مبتلا به سرطان بهره برد.
ارزیابی عوامل اجتماعی مؤثر بر پذیرش محصولات کشاورزی ارگانیک در شهرستان تبریز از دیدگاه تولیدکنندگان و مصرف کنندگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی اقتصادی و توسعه سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
231 - 258
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر پذیرش محصولات کشاورزی ارگانیک در بین تولیدکنندگان و مصرف کنندگان شهرستان تبریز انجام شد. این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و بر اساس ماهیت توصیفی – تحلیلی است. جامعه آماری را دو گروه تولید کنندگان و مصرف کنندگان تشکیل می دهد. جامعه تولیدکنندگان در سطح شهرستان 28 نفر می باشد. با توجه به محدود بودن تعداد آنها از تمام شماری استفاده گردید. در جامعه مصرف کنندگان، حجم نمونه 384 نفر برآورد گردید، ولی برای دستیابی به نتایج بهتر 391 پرسشنامه تکمیل شد. جهت تحلیل موضوع از مدل سازی معادلات ساختار و نرم افزار spss بهره گرفته شد. بررسی یافته ها نشان می دهد، بیشترین بار عاملی برای معرف های حمل و نقل و توزیع مناسب محصولات با بار عاملی 800/0و برگزاری همایش ها و نمایشگاه ها با بار عاملی 733/0 برآورد گردیده است. بیشترین مقدار t با 159/9 در مدل ساختاری بین متغیرها مربوط رسانه های جمعی و ساختار سیاسی و تصمیم گیری می باشد. مقادیر بدست آمده t، میانگین و کرانه بالا و پایین عوامل مؤثر بر پذیرش کشاورزی ارگانیک از دیدگاه تولیدکنندگان، مقادیری بالاتر از استاندارد تعیین شده داشتند. نتایج آزمون فریدمن نشان داد، رسانه های جمعی در رتبه اول و هنجارهای اخلاقی در رتبه پنجم قرار دارند. مقایسه و بررسی دیدگاه دو گروه تولیدکننده و مصرف کننده، بیانگر این است که در هر دو گروه، شاخص های بعد اجتماعی، در پذیرش کشاورزی ارگانیک تأثیر داشته است. عواملی مانند رسانه های جمعی، دسترسی به منابع و اطلاع رسانی و آموزش، از عمده عواملی بودند که پذیرش کشاورزی ارگانیک را در بین هر دو گروه مورد مطالعه تحت تأثیر قرار داده اند.
کمک های رسمی توسعه و آموزش و شاخص امید به زندگی: مطالعه موردی کشورهای منطقه مدیترانه شرقی (EMRO)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۰
123 - 162
وضعیت سلامت و امید به زندگی در افراد یک جامعه معیاری از توجه آن کشور به تهیه کالاها و خدمات بهداشتی و درمانی می باشد. دولت ها با صرف هزینه در این زمینه ها می توانند در بهبود امید به زندگی موثر باشند. علیرغم اهمیت این موضوع در توسعه کشورها، برخی از آن ها به دلیل کمبود منابع مالی و سرمایه ای و یا پایین بودن کیفیت سرمایه گذاری در بخش های بهداشتی و خدماتی نیازمند کمک سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل متحد (UNDP) می باشند. سازمان ملل متحد با توجه به اهداف توسعه هزاره با ارائه کمک های رسمی توسعه به کشورهای مختلف، گام های موثری در این زمینه برداشته است. با توجه به اهمیت این موضوع، در این پژوهش به بررسی تاثیر کمک های رسمی توسعه سرانه و آموزش بر امید به زندگی در کشورهای منتخب منطقه مدیترانه شرقی (EMRO) طی دوره ی زمانی 2019-2000 ، با استفاده از تخمین زن های حداقل مربعات معمولی کاملا اصلاح شده (FMOLS) و حداقل مربعات معمولی پویا (DOLS) پرداخته می شود. نتایج به دست آمده بیانگر این است که کمک های رسمی توسعه سرانه، آموزش، مخارج بهداشتی و تولید ناخالص داخلی تاثیر مثبت و معناداری بر شاخص امید به زندگی در کشورهای مورد بررسی داشته اند. همچنین یافته-های تحقیق حاکی از تاثیر منفی و معنادار میزان مرگ و میر مادران بر امید به زندگی در این کشورها می باشد.
تجربه زنان روستایی از توانمندسازی اقتصادی با تکیه بر صندوق اعتبارات خرد (مورد مطالعه: روستای روح آباد شهرستان زرند)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۰
193 - 234
غالبا صندوق های اعتباری خرد زنان روستایی به عنوان یکی از سازوکارهای مهم جهت توانمندسازی در نظر گرفته می شوند. در این مطالعه تلاش شده است ابعاد توانمندساز و چالش های این صندوق ها براساس تجربه زنان بهره مند از این اعتبارات و همچنین راهکارهای پیشنهادی آنها برای کاهش یا تعدیل وجوه چالش آفرین این فعالیت ها شناسایی و مورد بحث قرار گیرند. بر این اساس پس از مشاهده ی مشارکتی میدان مورد مطالعه، مصاحبه های عمیق با ده زن روستای روح آباد شهرستان زرند انجام شد. زنان مورد مطالعه در این پژوهش حداقل دو و حداکثر 5 سال سابقه ی عضویت در صندوق روستای خود را دارا بودند. داده های بدست آمده از این مصاحبه ها به وسیله نرم افزار maxqda و با تکنیک تحلیل تماتیک ذیل سه مقوله اصلی ابعاد توانمندساز،چالش ها و راهکارها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. مضامین به دست آمده در بخش ابعاد توانمندساز به توانایی جذب سرمایه گذار، افزایش قدرت چانه زنی، افزایش سرمایه اجتماعی و حذف واسطه ها اشاره می کند. یافته های بخش چالش ها نیز تحت دو عنوان فرعی چالش های فردی و ساختاری مورد شناسایی قرار گرفتند و در نهایت افراد مصاحبه شونده به راهکارهایی از جمله توانمندی خلاقیت محور ، گسترش حمایت های مالی، الویت ابزار تولید و تقسیم کار و برون سپاری برخی وظایف تولیدی جهت بهبود عملکرد صندوق اعتبارات خرد زنان روستایی اشاره کردند.
طراحی مدل هویت جمعی بر اساس شایستگی اجتماعی با نقش میانجی خودکارآمدی در دانشجویان استان قم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
109 - 118
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اهمیت هویت جمعی در انجام فعالیت های گروهی و اجتماعی، این مطالعه با هدف طراحی مدل هویت جمعی بر اساس شایستگی اجتماعی با نقش میانجی خودکارآمدی در دانشجویان انجام شد. روش: مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش، همه دانشجویان رشته روانشناسی مقطع کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی استان قم در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. حجم نمونه این مطالعه 500 نفر بودند که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه های هویت جمعی (Hezarjaribi and Lohrasbi, 2011)، شایستگی اجتماعی (Felner et al, 1990) و خودکارآمدی (Sherer et al, 1982) گردآوری و برای تحلیل آنها از روش های ضرایب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که هویت جمعی، شایستگی اجتماعی و خودکارآمدی در دانشجویان همبستگی مثبت و معنادار داشتند (01/0P<). همچنین، مدل هویت جمعی بر اساس شایستگی اجتماعی با نقش میانجی خودکارآمدی در دانشجویان دارای برازش مناسبی بود و در این مدل متغیر شایستگی اجتماعی بر خودکارآمدی و هویت جمعی دانشجویان و متغیر خودکارآمدی بر هویت جمعی آنان اثر مستقیم و معنادار و شایستگی اجتماعی با نقش میانجی خودکارآمدی بر هویت جمعی دانشجویان اثر غیرمستقیم و معنادار داشت (05/0P<). نتیجه گیری: طبق نتایج پژوهش حاضر، مشاوران و روانشناسان برای بهبود هویت جمعی در دانشجویان می توانند میزان شایستگی اجتماعی و خودکارآمدی آنان را از طریق کارگاه های آموزشی ارتقاء دهند.
درباره پدیدارهای فلسفی-تاریخی دانشگاه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله کوشش می شود که پدیدارهای تاریخی دانشگاه در ایران واکاوی شود. در این راه، پدیدار تاریخی دانشگاه و نسبت آن را با آزادی، اعتلا و ایده پیشرفت واشکافی می کنیم و به پدیدار مغفول یا مستوری از دانشگاه که هنوز بروز نکرده است، مجال بروز می دهیم. تأکید می شود که در چنین راهی، بروز تفکر دوگانه انگار، دانشگاه را از پروا (که عنصر مقوم انسان است) دور می کند. پروای چیزها را داشتن و خود را با مصممّیت، به سوی گشودگی سوق دادن، (با توسل به ساخت گشایی پدیدارشناختی)، امکان پوشیده دانشگاه را ممکن می سازد، این امکان نیازمند ساخت گشایی سنتِ دانشگاهی است تا در عین فهمی که از دانشگاهِ رخ داده است، به سوی دانشگاهی که به سوی ما می آید، رهسپار شویم. براین اساس با ساخت گشاییِ سه پدیدار آزادی، ایده پیشرفت و اعتلا در دانشگاه، امکان های دیگری از دانشگاه را براساس مصممّیت و گشودگی بررسی می کنیم که چنین مواجهه ای می تواند امکان دیگرگونه ای را بر اساس مؤلفه های مذکور ممکن سازد.
مفهوم شناسی و مطالعه تطبیقی دیپلماسی سایبر، دیجیتال و همگرا (با تأکید بر بند هفتم سیاست های کلی اطلاع رسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
511 - 550
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین حوزه های میان رشته ای فضای مجازی، ارتباط میان دو حوزه حکمرانی فضای مجازی و دیپلماسی است. نو بودن این حوزه میان رشته ای و ماهیت پویای هر دو ساحت، سبب بروز نوعی سیالیت، پویایی، عدم استقرار و حتی تشتت در چهارچوب مفهومی آن شده است. در این میان دو مفهوم «دیپلماسی دیجیتال» و «دیپلماسی سایبر» دارای بیشترین بسامد در کاربرد هستند که از عارضه تشتت و خلط مفهومی رنج می برند. مسئله این پژوهش ناظر به دو سؤال است: 1- با توجه به سپهر حکمرانی فضای مجازی مربوطه، مرز مفهومی میان دیپلماسی دیجیتال و دیپلماسی چیست؟ 2- در جهت پیوند و همگرایی دیپلماسی دیجیتال و سایبر، مفهوم «دیپلماسی همگرا» در سپهر معرفتی «حکمرانی عصر فضای مجازی» از چه چهارچوبی برخوردار است؟ این پژوهش با روش جمع آوری کتابخانه ای و روش تحلیل توصیفی تحلیلی انجام شده است. یافته ها و نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که دیپلماسی دیجیتال و دیپلماسی سایبر ذیل دو سپهر اندیشه ای حکمرانی متفاوت تعریف می شوند (حکمرانی «با» فضای مجازی و حکمرانی «بر» فضای مجازی) و بر این اساس در شاخص هایی همچون چیستی، کنشگر، مورد کنش، هدف و نوع حکمرانی تفاوت معنادار دارند. از همین رهگذر، جنبه نوآورانه این پژوهش، پیشنهاد مفهوم «دیپلماسی همگرا» در سپهر حکمرانی «عصر» فضای مجازی است. در دیپلماسی همگرای عصر فضای مجازی، شاهد پیوند و تقارب دیپلماسی سایبر و دیپلماسی دیجیتال هستیم؛ به طوری که تأثیر و تأثرهای متراکم آن ها را شاهد هستیم. بر اساس این چهارچوب مفهومی می توان دلالت های نظری و سیاستی جدی برای حکمرانی عصر فضای مجازی جمهوری اسلامی پیشنهاد داد.
بررسی تأثیرات سواد رسانه ای بر تحقق حوزه عمومی مجازی در بحران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
707 - 740
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با موضوع بررسی تأثیرات سواد رسانه ای بر تحقق حوزه عمومی در بحران کرونا در صدد است تا علاوه بر تأکید به توسعه سواد رسانه ای و ضرورت آن برای ارتقاء افکار عمومی، سازوکار شکل دهی به حوزه عمومی را ذیل عقلانیت ارتباطی در نسبت با رسانه و البته در موقعیت بحران توصیف نماید. تأکید و توصیف اینکه سواد رسانه ای به عنوان دانشی یا مهارتی راهبردی برای زیست در جامعه شبکه ای، مقوله ای غیرقابل انکار برای شهروندان دیجیتالی است که امروز در معرض انواع محتواها قرار می گیرند. رویکرد مذکور در ذات خود و بدون برنامه ریزی منجر به ایجاد و توسعه حوزه عمومی مجازی و به اصطلاح زیست جهان دیجیتالی شده و کاربران را در نسبتی هم افزا و مشبک، تبدیل به کلی اثرگذاری حدفاصل عامل و ساختار می کند. درواقع بر اساس عقلانیت ارتباطی و سناریوی این نوشتار مبتنی بر امتداد مجازی این نوع از عقلانیت، حوزه عمومی یا همان زیست جهان مجازی، مقام تفاهم عرفی بوده و ظرفیت و امکان مدیریت بحران با توسل به توافق کنشگران را ذیل اتصال سه جهان ذهنی و عینی و اجتماعی در فضای مجازی فراهم می کند. این پژوهش با روش مطالعات کتابخانه ای و تحلیل رفتارشناسی مردم و رسانه ها در فضای مجازی، مأموریت دارد تا نحوه مواجهه مردم و رسانه ها در همه گیری کرونا و در فهم اخبار و اطلاعات گمراه کننده و جعلی، شایعات، اینفودمی و چگونگی اثرگذاری حوزه عمومی مجازی در مدیریت یا تعمیق بحران را مورد واکاوی قرار داده است. بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش حوزه عمومی مجازی و زیست جهان دیجیتال تشکیل شده در دوران کرونا به علت عدم آموزش کاربردی سواد رسانه ای در کشور و حجم بالای فیک نیوزها، معیوب بوده و الگوی مطلوب، ارتقای فرایندی این مهارت بر اساس نوع نوینی از عقلانیت ارتباطی در سطوح مردم، مسئولان و رسانه ها با تکیه بر «تفکر انتقادی» و دید 360 درجه به محتواهاست. براساس نتایج حاصل ازاین پژوهش حوزه عمومی مجازی و زیست جهان دیجیتال تشکیل شده دردوران کرونا به علت عدم آموزش کاربردی سواد رسانه ای درکشوروحجم بالای فیک نیوزها، معیوب بوده و الگوی مطلوب، ارتقای فرایندی این مهارت بر اساس نوع نوینی ازعقلانیت ارتباطی در سطوح مردم، مسوولان و رسانه ها با تکیه بر«تفکر انتقادی» و دید 360 درجه محتواهاست.
بسترهای تشدید فاصله بین پیروان ادیان و مذاهب در استان سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
35 - 63
حوزههای تخصصی:
در بستر متنوع قومی و مذهبی ایران زمین، دائما مسئله نحوه و کیفیت تعامل بین اقوام و پیروان مذاهب مورد بحث بوده است. این تعامل می تواند متأثر از عوامل واگرا باشد. نظر به اهمیت دوچندان همسویی و وحدت ملی در شرایط تاریخی کنونی، در این مقاله سعی شده است تا زمینه ها و دلایل تشدید اختلاف و فاصله افتادن بین ادیان و مذاهب در استان سیستان و بلوچستان، که میزبان پیروان اقوام و مذاهب متعددی است، مطالعه شود. در این مقاله ذیل چارچوب مطالعه کیفی و بر اساس نظریه زمینه ای با 25 نفر از ساکنین استان سیستان و بلوچستان طی بازه زمانی 6 ماهه مصاحبه انجام شده است. روش نمونه گیری بر اساس نمونه گیری نظری بوده و با مشارکت کنندگان مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفته است. یافته ها بر اساس روش اشتراوس و کوربین کدگذاری و تحلیل شده اند. در کدگذاری باز، متن مصاحبه ها چندین بار خوانده و حدود 95 مفهوم از جملات معنی دار استخراج شد. مفاهیم در کدگذاری محوری در 16 مقولهٔ فرعی و 7 مقولهٔ اصلی و انتزاعی تر تلفیق شدند. در نهایت یک مقولهٔ هسته ای نهایی «نیروهای واگرا و ازهم گسیختگی تعاملات بین ادیان و مذاهب» که جامع و چکیده ای از تمامی مقولات اصلی و تحلیل داستانی از فرایند داده هاست، استخراج شد. این مطالعه ثابت می کند که عواملی تحت عنوان تبعیض، عدم پذیرش دیگری، نابخردی برخی علمای دینی و فقدان گفت وگوی آزاد و در بستری که بنا به مشکلات اقتصادی و تحت تأثیر جغرافیای فرهنگی شکل گرفته و با مداخله عواملی مانند تعصبات شدید قومی و دینی منجر به شکل گیری شبکه تعاملی متعصب و منافع داخلی و خارجی شده است که در راستای منع تعامل بین ادیان و مذاهب فعالیت می کنند. پیامد این فرایند هم روی آوردن به کنش تحقیرآمیز و توهین آمیز افراد و همچنین تغییر تصور آن ها نسبت به دین است.
تدوین الگوی آموزش چند بعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی- سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
172 - 192
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین الگوی آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی- سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان دوره دوم متوسطه بود. روش شناسی: روش پژوهش حاضر، از نوع تحقیقات اکتشافی بود که ماهیت کیفی دارند. در این پژوهش با استفاده از نظریه داده بنیاد و انجام مصاحبه، مولفه های الگوی مناسب آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی- سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان دوره دوم متوسطه استخراج گردید. جامعه پژوهش شامل مسئولان اجرایی آموزش و پرورش (با داشتن حداقل 7 سال سابقه کار در سطوح مختلف حوزه های اداری و اجرایی آموزش و پرورش در سطوح مختلف وزارتخانه تا مدرسه با اولویت فعالیت در حوزه آموزش متوسطه) و متخصصان و برنامه ریزان آموزشی تعلیم و تربیت (با مدرک دکتری در رشته های فلسفه تعلیم و تربیت، مدیریت آموزشی، برنامه ریزی درسی و روانشناسی) استان مازندران بود که در بازه زمانی 1403-1402 مشغول به فعالیت بودند. بنابراین روش نمونه گیری پژوهش حاضر، نمونه گیری هدفمند بود که در نهایت بر اساس اشباع نظری 12 نفر به عنوان نمونه شرکت کردند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد شرایط علی آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی-اخلاقی دانش آموزان شامل علل علمی-آموزشی، علل اجتماعی-سیاسی، علل روانشناختی و علل معنوی-اخلاقی؛ شرایط زمینه ای آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی-اخلاقی دانش آموزان شامل زیرساخت های اقتصادی، زیرساخت های آموزشی و زیرساخت های فرهنگی؛ شرایط مداخله گر آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی-اخلاقی دانش آموزان شامل موانع آموزشی، موانع انسانی، و موانع اجتماعی-فرهنگی و موانع اقتصادی؛ پیامدهای آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی-اخلاقی دانش آموزان شامل پیامدهای علمی-آموزشی، اجتماعی-سیاسی، اعتقادی-اخلاقی و روانشناختی؛ راهبردهای آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی-سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان شامل راهبردهای آموزشی، راهبردهای اجتماعی-سیاسی و راهبردهای اعتقادی-اخلاقی و راهبردهای روانشناختی می باشند. نتایج دلفی فازی نشان داد تمامی مفاهیم مربوط به مدل پارادایمی آموزش چندبعدی با هدف ارتقاء عملکرد تحصیلی و با تاکید بر ساحت های تربیت اجتماعی- سیاسی، روانشناختی و معنوی- اخلاقی دانش آموزان دوره دوم متوسطه دارای آستانه پذیرش بالای 7/0 بود و مولفه های شناسایی شده برای مدل پارادایمی تأیید گردید. نتیجه گیری: این الگو می تواند به عنوان راهنمایی برای برنامه ریزی آموزشی، بهبود زیرساخت های آموزشی و فرهنگی و نیز توسعه استراتژی های آموزشی و تربیتی مورد استفاده قرار گیرد.
ارائه مدل مطلوب آموزش سواد رسانه ای دیجیتالی دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
261 - 274
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش ارائه یک مدل مطلوب برای آموزش سواد رسانه ای دیجیتالی در دوره ابتدایی بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و با رویکرد آمیخته (کیفی-کمی) است. در مرحله اول، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختمند با 21 متخصص جمع آوری و با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل شد. در مرحله دوم، مدل تهیه شده به 97 متخصص ارائه و اعتبار آن با استفاده از پرسش نامه و روش دلفی تأیید شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مؤلفه های انتقال، کاربری و توانمندی دیجیتال، مبانی کامپیوتر، مهارت مبانی آنلاین، مهارت پردازش کلمه، مهارت صفحات گسترده، مهارت پایگاه داده، مهارت ارائه، مهارت امنیت، نرم افزارهای مخرب، امنیت شبکه، استفاده ایمن وب، ارتباطات و مدیریت ایمن داده ها از اهمیت بالایی برخوردارند. این مؤلفه ها با تأیید متخصصان، اعتبار بالایی دارند و نشان دهنده ضرورت ادغام سواد دیجیتال در برنامه درسی مدارس ابتدایی است. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان می دهد که آموزش سواد دیجیتال در دوره ابتدایی نقش مهمی در توانمندسازی دانش آموزان و آماده سازی آن ها برای چالش های دنیای دیجیتال دارد. ادغام سواد دیجیتال در برنامه درسی و برگزاری دوره های آموزشی برای معلمان از جمله اقداماتی است که می تواند به بهبود کیفیت آموزش و یادگیری دانش آموزان کمک کند. این نتایج می تواند به تدوین سیاست های آموزشی مناسب در راستای تقویت سواد دیجیتال در مدارس کمک کند.
طراحی و اعتباریابی الگوی مطلوب برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
289 - 301
حوزههای تخصصی:
هدف: طرحی برنامه درسی و اعتباریابی آن نقش مهمی در بهبود برنامه درسی دارد و استفاده از رویکرد آینده پژوهی می تواند در این زمینه کمک زیادی کند. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف طراحی و اعتباریابی الگوی مطلوب برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی انجام شد.
روش شناسی: این مطالعه از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، اکتشافی بود. جامعه پژوهش خبرگان و صاحب نظران علوم تربیتی، برنامه درسی و جامعه شناسی و سرگروه های آموزشی و معلمان درس جامعه شناسی بودند که در بخش طراحی 20 نفر از آنها طبق اصل اشباع نظری با روش نمونه گیری هدفمند و در بخش اعتباریابی 30 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش طراحی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش اعتباریابی پرسشنامه ساخته شده بر اساس مصاحبه بود. همچنین، برای تحلیل داده ها در بخش طراحی از روش تحلیل مضمون و در بخش اعتباریابی از روش نسبت روایی محتوایی استفاده شد.
یافته ها: یافته های تحلیل مضمون پژوهش حاضر نشان داد که الگوی مطلوب برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی از نظر منطق دارای نه مولفه و یک بعد شامل جامعه شناسی یک فعالیت طبیعی و بخشی از زندگی نیازمند تفکر منطقی، از نظر فعالیت های یادگیری دارای سه مولفه و یک بعد شامل جامعه شناسی یک فعالیت روزمره زندگی نیازمند مشارکت، از نظر نقش معلم دارای سه مولفه و یک بعد شامل کاوشگری معلم و ترغیب دانش آموزان به کاوشگری، از نظر منابع و مواد آموزشی دارای سه مولفه و سه بعد شامل تأمین منابع و امکانات لازم برای آینده پژوهی، تأمین منابع و امکانات لازم برای تفکر پژوهشی و توجه به منابع و مواد یادگیری متنوع، از نظر گروه بندی دارای چهار مولفه و دو بعد شامل گروه بندی برای آینده پژوهشی و همیاری و مشارکت فعال، از نظر مکان و محیط یادگیری دارای دو مولفه و یک بعد شامل مکان آموزشی آرامش بخش برای ترغیب دانش آموزان به یادگیری، از نظر زمان دارای دو مولفه و یک بعد شامل قراردادن زمان کافی برای برنامه درسی جامعه شناسی و از نظر سنجش و ارزیابی دارای دو مولفه و یک بعد شامل توجه عمیق به شرکت مستمر در آینده پژوهی و حل مسئله بود. همچنین، یافته های نسبت روایی محتوایی پژوهش حاضر نشان داد که الگوی مطلوب برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی از نظر منطق، فعالیت های یادگیری، نقش معلم، منابع و مواد آموزشی، گروه بندی، مکان و محیط یادگیری، زمان و سنجش و ارزیابی دارای اعتبار مناسب و برابر یا بالاتر از 80/0 بود.
نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر، جهت بهبود برنامه درسی جامعه شناسی دوره دوم متوسطه بر اساس آینده پژوهی می توان از طریق ابعاد و مولفه های شناسایی شده در زمینه های منطق، فعالیت های یادگیری، نقش معلم، منابع و مواد آموزشی، گروه بندی، مکان و محیط یادگیری، زمان و سنجش و ارزیابی بهره برد.
A Difficult Friendship: Elements of Continuity and Change in Iran-Iraq Relations in Post-Saddam Era(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
World Sociopolitical Studies, Volume ۸, Issue ۳, summer ۲۰۲۴
615 - 652
حوزههای تخصصی:
Considering that the greatest threat to Iran in the past 400 years has emerged from the geography of Iraq (from the time of the Ottoman rule and onwards), it must be noted that Iraq is one of Iran's most important neighbors. Therefore, continuous examination of the shaping factors in Iran-Iraq relations is crucial. Although the history of Iran-Iraq relations spans over a century, this article seeks to explore, utilizing a historical-comparative method and an analytical approach, the shaping factors of Iran-Iraq relations from 2003 to 2022. The argument presented in this article suggests that while Iran managed to expand its regional influence in the aftermath of the fall of Saddam Hussein’s regime, and replaced the pattern of hostility and tension of the Ba'athist era with a pattern of interaction and cooperation, the element of cooperation and interaction in Iran-Iraq relations is gradually fading due to changes and developments at domestic, regional and international levels.
گفتمان سازی خانواده در الگوی اسلامی ایرانی: بررسی و نقد گفتمان های مخرب برای خانواده(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: به دنبال تهاجم فرهنگی غرب، واژه های نامأنوس با فرهنگ خانواده اسلامی ایرانی وارد گفتمان جامعه شده است. این واژه ها بارمعنایی مثبت را برای مسائل آسیب زای خانواده به همراه دارند. برخی از آن ها آن چنان رایج شده است که بسیاری از مردم و حتی متخصصان خانواده هم به کار می برند. بر این اساس در مقاله حاضر گفتمان های مخرب در حوزه خانواده که محصول تهاجم فرهنگی و آمپریالیسم روانی است و در جامعه ایران، هم در سطح نخبگانی و هم در سطح عموم گسترش یافته مورد شناسایی و نقد قرار گرفته و گفتمان مبتنی بر فرهنگ اسلامی ایرانی خانواده بیان شده است. روش: روش مورد استفاده، تحلیل گفتمان است. با استناد به روش شناختی تحلیل گفتمان انتقادی از سه مرحله توصیف و تفسیر و تبیین بهره گرفته شده است. در مرحله توصیف ویژگیهای صوری متن مانند واژگان و ساخت های متنی بررسی شد. در مرحله تفسیر بر اساس مفروضات عقل سلیم، که به ویژگی های متن ارزش می دهند، تولید و تفسیر شدند. در مرحله تبیین نیز به بیان ارتباط میان تعامل و بافت اجتماعی پرداخته شد. یافته ها: برخی از مهم ترین واژه های نامأنوس و گفتمان مخرب فرهنگ اسلامی ایرانی که مورد بررسی قرار گرفت عبارت بودند از دوست دختری و دوست پسری برای روابط نامشروع، ازدواج سفید برای زندگی غیرشرعی و غیرقانونی زن و مرد، ازدواج های سنتی در برابر ازدواج مدرن، خانه داری در برابر اشتغال زن، طلاق عاطفی بجای سردی عاطفی، جشن طلاق یا عزاداری برای طلاق، روابط فرازناشویی بجای خیانت، انقلاب جنسی بجای بی حیایی جنسی و کمال گرایی به جای کمال زدگی. نتیجه گیری: به عنوان نتیجه گیری می توان این سؤال را پرسید که چرا واژگان مخرب آن هم عمدتاً از سوی متخصصان امر وارد گفتمان جامعه می شود. امیدواریم متخصصان خانواده در به کارگیری واژگان مربوط به خانواده توجه ویژه ای داشته باشند و از مفاهیم و واژگان منطبق با الگوی اسلامی ایرانی استفاده نمایند.