در این مقاله به بررسی تصاویر «زمان» در کتاب «جای خالی سلوچ» نزد محمود دولت آبادی می پردازیم. به این منظور، خواهیم دید که آیا در تخیل این شخصیت های روایتی و همین طور راوی روایت، ترس از «زمان» وجود دارد. آنگاه، در صورت حضور این ترس، نشان خواهیم داد که هراس از زمان در چه قالبی به بیان در می آید و چرا، بنابراین تمامی تلاش ما به منظور پاسخگویی به این سئوالات است. باید خاطر نشان کرد. این مطالعه به جنبه های فلسفی تفکر دولت آبادی نمی پردازد. برعکس، به ماده اولیه علاقه مند است یعنی به تصاویر تخیلی. تصاویری هنری که باید آن ها را نماد در نظر گرفت و نه همچون نشانه ای که فردینان دو سوسور از آن سخن گفته است. روش انتخابی برای خوانش یک متن، به تخیل شناسی از نگاه ژیلبر دوران برمی گردد؛ که با انتخاب این روش علمی هدف خود را هم نشان می دهیم: تلاش برای بومی سازی این نظریه تخیلی با کمک گرفتن از آثار ایرانی.
بوف کور نوشته صادق هدایت و شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری از جمله مشهورترین و بحث انگیزترین رمان های منثور و معاصر فارسی هستند که مورد بررسی های فراوان قرار گرفته اند. با این وصف، نوع ادبی این دو اثر تاکنون بر اساس معیار و هنجاری دقیق و روشن تعیین نشده است. از این رو مقاله حاضر پس از نگاهی کوتاه به پیدایش سوررئالیسم در کشور فرانسه، توضیحی مختصر درباره بینش ها و برداشت های نویسندگان این جنبش و به خصوص پس از ذکر شاخص های رمان سوررئالیست می کوشد تا وجود آشکار و چشمگیر ویژگی های این گونه رمان را در دو اثر بلندآوازه فارسی نشان دهد. تا در نهایت به این نتیجه دست یابد که بوف کور یک رمان سوررئالیست در حد کمال است و در کنار آن شازده احتجاب نیز جایگاهی مشابه دارد.
ادبیات در جلوههای سهگانهاش یعنی شعر، نمایش و ادبیات داستانی، در هر دوره، به شیوههای خاص به «انسان» و «حضور او در جهان» نگریسته است، اما عمیقترین، فراگیرترین و انتقادیترین نگاه به انسان را به گونهای از ادبیات داستانی به نام «رمان» واگذار کرده است. درواقع، این ویژگیها، در پاسخ به یک نیاز تاریخی، زمینههای شکلگیری رمان را فراهم کرد و به آن امکان داد تا مناسبترین عرصة ادبی برای درک موجودیت و هویت انسان باشد. مقالة حاضر به استناد چنین دریافتی، این پیشنهاد را مطرح میکند که رمان میتواند بستری برای درک ابعاد هویت یک جامعه در دورهای مشخص باشد. از این جهت میکوشد با در نظر گرفتن ظرفیتهای رمان، نه فقط به عنوان گونهای ادبی، بلکه به عنوان پدیدهای فرهنگی که در گفتگوی مدام با عناصر متغیر یک منظومة فرهنگی، واقعیت رمان را شکل میدهد و اسباب پویایی آن میشود، نوعی روششناسی را برای شناخت جلوههای هویت از منظر رمان معرفی کند. در گام آخر، این روش پیشنهادی به صورت یک الگوی کاربردی در مورد یک رمان مشخص به کار گرفته میشود تا دستاوردهای آن در حوزة شناخت ابعاد هویت آشکار گردد.
نماد ابزاری است که برخی از نویسندگان افزون بر انعکاس امور درونی و ذهنی و حالات روانی و عاطفی خود، آن را برای زیبا و موثرتر کردن و عمق بخشیدن به آثارشان و نیز گریز از فشار سانسور حکومتهای استبدادی، به کار می گیرند. سیمین دانشور به عنوان یکی از نویسندگان برجسته معاصر، آثار ارزنده ای آفریده است که با اقبال خوانندگان رو به رو شده و جایگاه ویژه ای را برای او رقم زده اند؛ بویژه سه رمان او، سووشون، جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان جزو پرخواننده ترین و جذابترین رمانهای امروز به شمار می آیند. مساله مورد بررسی در این جستار، وجوه و ابعاد نمادپردازی در رمانهای سیمین دانشور و تحلیل تحولات نمادپردازی او از زمان انتشار سووشون (1348) تا زمان انتشار ساربان سرگردان (1380) با تاکید بر همین سه اثر است. دانشور در این رمانها در بیشینه عناصر داستانی اعم از شخصیت، زبان، حوادث و زمان و مکان نمادپردازی کرده است. به طور کلی، سیر نمادپردازی دانشور از « سووشون» تا «ساربان سرگردان»، سیری است از سادگی و استواری و روشنی، به غموض و پیچیدگی.
"غزل فارسی یکی از قالب های اصلی شعر فارسی است، اما پیدایش، پرورش و گونه های مختلف آن، موضوعی است که پژوهشگران را همچنان به تاملات و تحقیقات تازه تر دعوت می کند. در این نوشتار ابتدا تعریفی تازه از شعر و غزل روایی عرضه، و انواع مختلف آن با دو رویکرد صوری ساختاری و محتوایی معنایی (انواع ادبی قدیم) بازشناسی و تقسیم بندی شده است. در بخش دیگر نوشتار، درباره خاستگاه غزل فارسی و آرای مختلف در آن باره بحث شده است. مطابق یافته های این تحقیق که با شواهدی از شعر فارسی مستند و موید گشته، خاستگاه غزل روایی با دو رویکرد تغزلی و غزلی قابل بررسی است و انواع مختلف آن را می توان بر اساس ساختار (با سه گونه حکایت، گفت و گو، و توصیف) و محتوا (با محتواهایی چون اجتماعی، تاریخی، عرفانی معرفتی، سوگنامه، مژده نامه، سفرنامه، سرگذشت و... که زیر مجموعه ساختار حکایت جای می گیرند) تقسیم بندی و معرفی کرد. در انتهای نوشتار نیز به فواید یا کارکردهای غزل روایی (مثل انسجام ساختاری شعر، آسان یابی مضامین و ارتباط بهتر با مخاطب، نمایشی شدن، و لذت بخشی) اشاراتی شده است.
"
از چند سال پیش به این سو که نخستین رمانهای پسامدرن در کشور ما منتشر شدند، شناخت ویژگیهای رمان پسامدرن به یکی از مسائل مهم در مطالعات ادبی تبدیل شدهاست. به سبب کاربردهای متعددی که اصطلاح «پسامدرنیسم» در حوزههای گوناگونِ علوم انسانی پیدا کردهاست، هیچگونه اجماعی دربارة تعریف رمان پسامدرن موجود ندارد. مقالة حاضر، با تأکید بر ماهیتِ متکثّر بحثهای نظری که دربارة پسامدرنیسم از منظرهای گوناگون صورت گرفته، صرفاً کوششی است برای تقرّب به یکی از نظریههای تأثیرگذار دربارة رمان پسامدرن که در دو مقالة مشهور به قلم جان بارت مطرح شدهاست. در بخشِ نخستِ مقالة حاضر، بحثی در خصوص زمینههای فکری و فرهنگی و اجتماعیِ پیدایش پسامدرنیسم ارائه میشود. بخش دوم این نوشتار، شرحی است بر تطوّر آراء جان بارت دربارة رمان پسامدرن. در سومین بخشِ مقاله ، بر مبنای دیدگاه جان بارت، بحثی دربارة شیوة روایت در رمان آزاده خانم و نویسندهاش، نوشتة رضا براهنی، ارائه خواهد شد که شالودة آن، تأکید بر ماهیت پسامدرنیستیِ نحوة روایت در این رمان است. بخش پایانیِ مقالة حاضر، به نتیجهگیری از بحثهای ارائهشده اختصاص دارد.