فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۲٬۰۰۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
دو اثر بزرگ ریکور یعنی استعاره زنده و زمان و گزارش را دو اثر دوقلو و همسان به حساب می آورند؛ این همسانی را باید در کارکرد یکسانی دانست که ریکور برای استعاره و پیرنگ قائل است و می توان این کارکرد مشترک را مبتنی بر ترکیب عناصر نامتجانس دانست. در واقع همین ترکیب عناصر نامتجانس است که در استعاره و پیرنگ ایجاد نوعی بداعت معنایی می کند. مقاله حاضر ضمن پرداختن به نگاه ریکور به استعاره و مسئله ارجاع استعاری از یک سو، و مطرح کردن محاکات سه گانه و مسئله پیرنگ سازی از سوی دیگر بر آن است تا نشان دهد چگونه ریکور بین استعاره و پیرنگ سازی ِ داستان ارتباط برقرار کرده و برای آن ها کارکردی مشابه در نظر می گیرد.
منطق روایت های ممکن در «سمک عیّار» و «داراب نامه»
حوزههای تخصصی:
سمک عیّار و داراب نامه نخستین روایت های منثور حماسی و بازمانده ی سنّت روایی گوسانان پارتی هستند؛ حجم بالا و گستردگی عناصر سازه ای روایت های حماسی و پراکندگی آن ها در جای جای سمک عیّار و داراب نامه سبب گشته، بسیاری از ویژگی های برجسته ی ادبی و حلقه های اتّصال روایی در بطن دو روایت ناپیدا و گم گردد؛ با این حال وجود برخی از مضمون های روایی در آغاز و حین جریان رویدادها، دریافت وقایع و فرجام رخدادها را برای خواننده فراهم آورده که در این پژوهش «روایت های ممکن» نامیده می شوند. پژوهش حاضر کوشیده تا گونه ی روایت های ممکن را در هفت بخش خواب و رؤیا، طالع بینی و پیش گویی، دخالت مشیّت الهی، افکار و عقاید متداول، نقش خارق العاده و اعجاب انگیز، لوحه ها و طومارهای خاص و دعا و اجابت آن، مورد بررسی قرار دهد. روایت های ممکن را در حقیقت باید براعت استهلال داستانی دانست، زیرا از طریق آن ها چارچوب کلّی رخدادهای دو روایت به صورتی مختصر و کوتاه به خواننده منتقل می گردد. ارزشمندی آثاری چون سمک عیّار و داراب نامه زمانی آشکار می شود که نخست، هنر مخاطب شناسی و روایت پردازی نویسندگان این متون نمایانده شود، که نقد و تحلیل برپایه ی شناخت روایت های ممکن، تا حدّی ما را به این گونه تحلیل ها نزدیک می کند.
پدیده ضد رمان (مقدمه ژان پل سارتر بر رمان ناتالی ساروت)
منبع:
کلک شهریور ۱۳۷۴ شماره ۶۶
حوزههای تخصصی:
شخصیت پردازی در رمان
بررسی تطبیقی اصول روایت در تاریخ بیهقی و تاریخ بلعمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ بلعمی (از تاریخ های عمومی عالم) و تاریخ بیهقی (از تاریخ های خصوصی دورة غزنویان) از شاه کارهای تاریخی و ادبی ایران زمین به شمار می روند. به رغم پژوهش های فراوانی که درباره آن ها انجام شده، از دید تطبیقی و از ابعاد مختلف تاریخی و ادبی، نظیر سبک و اسلوب تاریخ پردازی، اصول روایت، و زبان، تا کنون کم تر بدان ها توجه شده است. این دو اثر، که از برجسته ترین نمایندگان دورة نخستین تاریخ نگاری و از آثار مهم سبک نثر مرسل و بینابین ادبیات منثور ایران اند، به سبب برخی تجانس های انکار ناپذیر، از جمله کاربرد آگاهانه یا ناآگاهانه اصول روایت و داستان پردازی، ظرفیت مطالعه تطبیقی را دارند. پژوهش حاضر بر آن است تا با مطالعه و بررسی ویژگی های روایی و داستانی تاریخ بلعمی و تاریخ بیهقی از جمله زاویه دید، شخصیت پردازی، صحنه پردازی، لحن، و فضا، برخی شباهت ها و تفاوت های این دو شاه کار را از این حیث به دست دهد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تنوع زاویه دید در تاریخ بیهقی بیش از تاریخ بلعمی است. در تاریخ بیهقی به شخصیت ها بیش از کنش ها و حوادث پرداخته شده و این اثرْ تاریخی شخصیت محور به شمار می آید، اما تاریخ بلعمی بیش تر تاریخِ کنش محور است. بیهقی در صحنه پردازی موفق تر از بلعمی است. هم چنین، عناصر لحن، فضا، و رنگ در تاریخ بیهقی پرداخته تر و ماهرانه تر از تاریخ بلعمی است و مجموعه این عوامل باعث جذابیت بیش تر آن شده است.
حاجی موریه و قصه استعمار
منبع:
الفبا سال ۱۳۵۳ جلد چهارم
سواران سوی دریا
هزار و یک شب، و ضحاک
عنصر شخصیّت و شخصیّت پردازی در منظومه ی داستانی هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«هفت پیکر» نظامی از جمله منظومه هایی است که به سبب تنوّع شیوه های شخصیّت پردازی به فضای داستان های معاصر نزدیک است که تاکنون توجّه چندانی به قابلیّت های داستانی آن نشده است. از این رو در این پژوهش، سعی شده است تا روشی توصیفیتحلیلی، عنصر شخصیّت و شخصیت پردازی در این منظومه بررسی گردد تا به پرسش های زیر پاسخ داده شود: 1-شخصیّت ها در منظومهی هفت پیکر چگونه ترسیم شده اند؟ 2 نظامی در هفت پیکر از کدام شیوه های شخصیّت پردازی سود جسته است؟ دستاورد پژوهش حاکی از آن است که نظامی، ضمن استفاده از شیوه ی شخصیّت پردازی مستقیم با استفاده از ابزارهایی همچون گفتگو، کنش، نام، رنگ و توصیف توانسته است با شخصیّت پردازی غیرمستقیم، شخصیّت های داستانش را به سمت و سوی ذهنیّت مورد نظر خود به خواننده معرّفی کند. شخصیّت اصلی این منظومه بهرام گور است که نظامی در پرداخت آن از تمام ابزارهای شخصیّت پردازی سود جسته است. گستردگی فضای داستان، موجب خلق شخصیّت های بی شماری شده است. علاوه بر شخصیّت اصلی، شخصیّت هایی چون شخصیّت همراز، شخصیّت فرعی و شخصیّت زنان داستان از جمله مباحث مورد توجّه در این مقاله بوده است.
درخت انجیر معابد
تعزیه شمر و عباس
پیوند معنایی میان حکایت اصلی و حکایت های فرعی در قلعه ذات صور مثنوی
حوزههای تخصصی:
مولانا در مثنوی از اسلوب خاصّ قصّه گویی استفاده کرده است. او در این شیوه، حکایت های بسیاری را در دل یک حکایت بزرگ گنجانده و مثل ها و حکایتواره های بسیاری را با داستان اصلی خود همراه کرده است. آیا او فکر معیّنی را دنبال می کرده است، یا آوردن حکایت ها فقط بر اثر عملکرد زنجیرهٔ تداعی و بدون جهت گیری روشنی صورت گرفته است؟ به عبارت دیگر، آیا میان حکایت اصلی و حکایت های فرعی، ارتباط معنوی روشنی وجود دارد؟ در این مقاله ضمن بررسی داستان دژ هوش ربا یا قلعهٔ ذات صور در دفتر ششم مثنوی، کوشیده ایم ارتباط معنایی میان حکایت اصلی و حکایت های فرعی روشن شود. در این تحلیل از روش تجزیهٔ متن به واحدهای معنایی کوچک تر و کشف رابطهٔ واحدهای معنایی جزئی با معنای اصلی، مطابق روش های نقد ساختاری گرمیا ـ منتقد فرانسوی ـ استفاده شده است.
تحلیل ظرفیت های تمثیلی حکایات مربوط به پیامبر اکرم (ص) در مثنوی مولانا
حوزههای تخصصی:
"زبان ادبی، یکی از گونه های زبانی است که از ساحت تجربی و معنایی ویژه ای سخن می گوید؛ زیرا تنها در قلمرو متون معنایی و روابط کنایی و نمادینی زبان می توان ادبی اشیا را کشف کرد. آنچه حلاوت کلام ادیبانه به شمار می آید از همین لایه های زیرین و ژرف معنایی و احساسی ناشی می شود که در زبان بازتاب یافته است. یکی از دست مایه ها و ابزار کارآمد کلام ادیبانه که ظرفیتی گسترده در بیان نمادین تصاویر و مفاهیم دارد، «تمثیل» است که با بسامدی در خور توجه در مثنوی مولوی نمود یافته است. البته ساختار قصه های مثنوی به روشنی معلوم می دارد گوینده مفهوم نهفته و درونی آنها را مد نظر دارد؛ ترتیب عناصر و توالی حوادث و عبارات در حکایات تمثیلی مثنوی به گونه ای است که در اکثر موارد به دلیل هم سویی میان هنرمند و هنرپذیر، مخاطب را به مفاهیم نهفته در بطن حکایات راه می نماید. این جستار در پی پاسخ گفتن به دو سوال بنیادین است:
1. مفهوم دقیق تمثیل و ادبیات تمثیلی و حوزه های کاربردی این شگرد ادبی چیست؟
2. نحوه بهره گیری مولانا از ظرفیت های تمثیلی حکایات مربوط به پیامبر اکرم (ص) به چه صورتی بوده است؟
ملاک انتخاب حکایات نیز، برجستگی تمثیل در این گونه حکایات بوده است.
"
نقش و کارکرد بن مایه های توصیفی در منظومة ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم نقد ادبی پرداختن به بن مایه های ادبیات داستانی است. بن مایه ها را از جهت اهمّیت و نقشی که در داستآن ها اعم از منظوم یا منثور دارند می توان به دو دستة بن مایه های ایستا و بن مایه های پویا تقسیم بندی کرد. توصیف ها در عین حال که انواع مختلفی را در بر می گیرند (توصیف بیانی از داستان است که راوی با نظرگاه خود به ترسیم محیط، اشیاء، سیمای ظاهری و باطنی شخصیّت ها می پردازد)، از بن مایه های ایستا به حساب می آیند و از این جهت که کنش و رویداد محسوب نمی شوند، در برابر بن مایه های روایی که در سیر علّی و معلولی قرار می گیرند، قابل حذف اند. امّا این بدین معنا نیست که بتوان اهمّیت درجة دومی را برای این نوع از بن مایه ها در برابر بن مایه های پویا قائل شد و از کارکردهای گوناگون آن ها (بیان حقیقت واقع، توضیح، تفخیم، جداسازی بخش های روایی، القاء گذر زمان، تزئین، تأثیر عاطفی، تمهید ساز، تعلیق، آگاهی دهندگی و ...) غافل ماند. مطالعه در حیطة روابطِ بن مایه های پویا و ایستا، روایت و توصیف، نقش و کارکردهای توصیف را در ادبیات داستانی بهتر تبیین می نماید، خصوصاً این که در بادی امر ظاهراً توصیف از ارزش ثانویه برخوردار است. در این مقال با توجه به منظومة عاشقانة ویس و رامین ِفخرالدین اسعد گرگانی، به مهم ترین کارکردهای توصیف پرداخته شده است.