فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۱۷ مورد.
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
45 - 54
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضربررسی تحلیل تطبیقی ویژگی های پوششی زنان 20 تا 45 ساله تهرانی دارای هویت شخصیتیِ آرکی تایپ آفرودیت از منظر نظریه جین شینودا بولن بود. جامعه پژوه ش تمامی متون روانکاوی بر اساس نظریات یونگ و پیروان مکتبش به خصوص جین شینودا بولن بود. نمون ه پژوه ش متون مرتب ط ب ا اسطوره شناسی، آرکی تایپ آفرودیت و شخصیت زنان معاصر بود. در ای ن پژوه ش جه ت گ ردآوری اطلاع ات از روش کتابخان ه ای به ص ورت فیش ب رداری از منابع مکت وب و مرتبط ب ا روانکاوی یونگ اس تفاده ش د. س پس داده ها ب ه صورت توصیف ی- تحلیلی مورد بررس ی ق رار گرفت. نتایج نشان داد که هویت شخصیتی نقش مهمی در الگوهای پوشش زنان دارد و زنان با آرکی تایپ آفرودیت و طبق نظریه جین شینودا بولن به دلیل تأثیرات فرهنگی و تاریخی، به سبک هایی گرایش دارند که زنانگی را برجسته می سازد. آرکی تایپ آفرودیت که نمایانگر جنبه های زیبایی شناسانه و جذابیت های زنانه است، به صورت ناخودآگاه (طبق نظریه یونگ) بر انتخاب های پوششی زنان تأثیر می گذارد. زنان در گروه سنی 20تا 45 ساله با استفاده از لباس ها و زیورآلات ، به دنبال تأیید اجتماعی و افزایش اعتماد به نفس خود هستند. زنان به دنبال لباسی هستند که هویت فردی و اجتماعی آن ها را به بهترین شکل نشان دهد. این انتخاب ها معمولاً تحت تأثیر نیاز به احساس جذابیت، پذیرش اجتماعی و تأیید خود دارند. زنان آفرودیت از ترکیبات متنوعی در پوشش استفاده می کنند که با ویژگی های فردی شان مرتبط است این ویژگی ها شامل استفاده از آیتم های زنانه و طراحی های مبتکرانه می باشد. در کل درک عمیق روا ن شناسی و فرهنگ زنان می تواند به طراحی موثرتر در حوزه مد و پوشاک منجر شود.
فرایند ساخت و شکل گیری هویت مادرانه در ازدواج زودهنگام: یک مطالعه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
69 - 80
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی فرایند ساخت و شکل گیری هویت مادرانه در ازدواج زودهنگام بود. جامعه پژوهش شامل زنانی که زیر 15 سالگی ازدواج کرده بودند. نمونه پژوهش تا حد اشباع نظری مشارکت کنندگان، 23 نفر بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش کیفی براساس نظریه داده بنیاد بود. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته با پرسش های باز و استاندارد شده بود که این اطلاعات با رویکرد نظریه زمینه ای اشتراوس و کوربین تحلیل و طبقه بندی شد. یافته های به دست آمده در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی به ترتیب 350 کد باز، 48 مقوله فرعی و 11 مقوله اصلی بود. نتایج پژوهش نشان داد که ساخت هویت مادری بر مبنای زندگی بدون هویت کودکی و عوامل فردی و فرهنگی ازدواج به عنوان شرایط علی، فشار اجتماعی منجر به انتخاب زندگی غیرقابل اجتناب و چالش ها و مشکلات اساسی به عنوان شرایط زمینه ای، الگوهای یادگیری مادری و بحران های حاد در زندگی مشترک به عنوان شرایط مداخله ای، تغییر مسیر زندگی کودک همسری، حل مسئله ناسازگارانه و حل مسئله سازگارانه به عنوان راهبردها و سبک مادرانه کودک همسران و وضعیت رضایت از زندگی و آینده نگری آنان به عنوان پیامدها، مفهوم بندی شد.
ارائه مدل معادلات ساختاری روابط تعارضات زناشویی با دلزدگی زناشویی و میانجیگری تحمل پریشانی در زنان متأهل از منظر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
31 - 44
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل معادلات ساختاری روابط تعارضات زناشویی بادلزدگی زناشویی و میانجی گری تحمل پریشانی در در زنان متاهل از منظر فرهنگی بود. جامعه آماری شامل بانوان متاهل ساکن منطقه 4 شهر مشهد بود. حجم نمونه به روش نمونه گیری دسترس با درنظر گرفتن احتمال ریزش و به منظور افزایش اعتبار نمونه 228 نفر انتخاب شد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. برای گردآوری داده های مورد نیاز از پرسشنامه های تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، ۲۰۰۵)، تعارضات زناشویی (ثنایی و همکاران، ۲۰۰۰) و دلزدگی زناشویی (پانیز، ۱۹۹۶) استفاده شد. برای آزمون فرضیه های پژوهش، از نرم افزار آماریAMOSاستفاده گردید. نتایج نشان داد که تمامی مسیرهای مستقیم و غیرمستقیمی که در مدل نشان داده شده، معنادار است و بین تعارضات زناشویی و دلزدگی زناشویی زنان متاهل از منظر فرهنگی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. از سوی دیگر بین تعارضات زناشویی و دلزدگی زناشویی با تحمل پریشانی رابطه منفی و معنادار وجود دارد و تحمل پریشانی نقش میانجی را در رابطه تعارضات زناشویی و دلزدگی زناشویی ایفا می کند. هم چنین یافته ها مشخص کرد که مدل از نیکویی برازش مطلوبی برخودار است.
اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان بر استرس ادراک شده و انعطاف پذیری کنشی زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی مبتنی بر عوامل فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
55 - 67
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر هیجان براسترس ادراک شده و انعطاف پذیری کنشی زنان مبتلا به اختلال وسواس مبتنی بر عوامل فرهنگی بود. جامعه آماری شامل زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اهواز در سال 1403 بود. نمونه پژوهش 50 زن مبتلا به اختلال وسواس فکری -عملی بود. که به روش دردسترس از بین زنان مراجعه کننده به یکی از مراکز مشاوره انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (25 نفر) و کنترل (25 نفر) گمارش شدند. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی واز نوع پیش آزمون -پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار پژوهش شامل مقیاس استرس ادراک شده کوهن و همکاران(1983) و پرسشنامه انعطاف پذیری کنشی کانر و دیویدسون (2003)، بود. گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان متمرکز بر هیجان را دریافت کردند و گروه کنترل هیچگونه مداخله ای دریافت نکردند. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تک متغیره انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که درمان متمرکز بر هیجان بر استرس ادراک شده و انعطاف پذیری کنشی زنان مبتلا به اختلال وسواس مبتنی بر فرهنگ اثربخش است و می تواند به عنوان یک درمان کمکی برای زنان مبتلا به وسواس مبتنی بر عوامل فرهنگی استفاده شود.
اثربخشی آموزش هیجان مدار بر اضطراب مرگ، باورهای فراشناختی و رفتارهای خود آسیب رسان دختران با طرحواره ناسازگار اولیه از منظر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
1 - 13
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر،تعیین اثربخشی آموزش هیجان مدار بر اضطراب مرگ، باورهای فراشناختی و رفتارهای خودآسیب رسان دختران با طرحواره های ناسازگار اولیه از منظرفرهنگی بود. جامعه آماری تمامی دختران 15-25 سال با طرحواره ناسازگار اولیه در شهرستان مهریز سال 1401 بود. نمونه پژوهش 30 نفر از دختران با طرحواره ناسازگار اولیه بود که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب وبه صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل، هرگروه 15 نفرجایگزین شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. ابزار اندازه گیری شامل پرسشنامه طرحواره ناسازگار یانگ(2005) ، مقیاس اضطراب مرگ تمپلر(1970)، پرسشنامه باورهای فراشناختی ولز و هاتون(2004) و پرسشنامه رفتارخودآسیب رسان جانسون (1998) بود. گروه آزمایش، آموزش گروهی هیجان مدار را در 9 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کرد و گروه کنترل آموزشی را دریافت نکرد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش هیجان مدار بر اضطراب مرگ، باورهای فراشناختی و رفتارهای خودآسیب رسان موثر بود. هم چنین آموزش هیجان مدار به دختران با طرحواره ناسازگار اولیه از منظر فرهنگی کمک می کند بتوانند هیجانات را مدیریت کنند و از این طریق باعث کاهش رفتارهای خودآسیب رسان در آن ها شود.
اثربخشی آموزش شادکامی به شیوه فوردایس بر بهزیستی ذهنی، تاب آوری و خودکارآمدی اجتماعی در بستر فرهنگی زنان دارای همسر شهید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
15 - 30
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش اثربخشی آموزش شادکامی به شیوه فوردایس بر بهزیستی ذهنی، تاب آوری و خودکارآمدی اجتماعی در بستر فرهنگی همسران شهدا بود.. جامعه آماری این پژوهش تمامی زنان دارای همسر شهید شهر اصفهان در اردیبهشت ماه سال 1403 بود. روش نمونه گیری هدفمند بود که از بین آن ها 30 نفر انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر ) و کنترل(15 نفر) جایگزین شدند. روش پژوهش کاربردی و از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون بود. برای گرداوری اطلاعات از مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003)، مقیاس بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو (2003) و پرسشنامه خودکارآمدی اسمیت و بتز (2007) استفاده شد. جلسات آموزشی شادکامی فوردایس بر روی گروه آزمایش طی 8 جلسه 60 دقیقه ای اجرا شد. داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (05/0≥p)؛ به عبارت دیگر آموزش شادکامی به شیوه فوردایس بر بهبود بهزیستی ذهنی، تاب آوری و خودکارآمدی اجتماعی زنان دارای همسر شهید اثربخش بود. هم چنین فرهنگ حاکم بر جامعه نیز می تواند بر روی مسائل روان شناختی زنان دارای همسر شهید تاثیرگذار باشد به گونه ای که چگونگی پیدایش و استمرار پدیده های فرهنگی و اجتماعی، از جمله شهادت و الگو بودن وابسته به آن می باشد.
آزمون مدل ساختاری رابطه بین ترومای کودکی با اضطراب مرگ و میانجی گری عدم تحمل بلاتکلیفی در دانشجویان زن از منظر فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
95 - 109
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، آزمون مدل ساختاری رابطه بین ترومای کودکی با اضطراب مرگ و میانجی گری عدم تحمل بلاتکلیفی در دانشجویان زن از منظر فرهنگی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان زن دانشگاه آزاد کرج در سال 1403 بود که 249 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. روش پژوهش توصیفی-همبستگی با استفاده از معادلات ساختاری بود. شرکت کنندگان به پرسشنامه های اضطراب مرگ کالت-لستر (1969)، عدم تحمل بلاتکلیفی فریستون و همکاران (1994)، و ترومای دوران کودکی برنستاین و همکاران (2003) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از نرم افزارSPSS برای سنجش همبستگی بین متغیرها و نرم افزار Amos برای تحلیل متغیر میانجی استفاده شد. نتایج نشان داد ترومای کودکی به طور مستقیم بر عملکرد عدم تحمل بلاتکلیفی تاثیر دارد. و عدم تحمل بلاتکلیفی نیز به طور مستقیم بر اضطراب مرگ تاثیر دارد. ترومای کودکی بر اضطراب مرگ از طریق متغیر عدم تحمل بلاتکلیفی تاثیر غیرمستقیم دارد. عدم تحمل بلاتکلیفی رابطه مثبتی با هر دو متغیر دیگر دارد. هم چنین نتایج نشان داد که کاهش تجربیات تروماتیک دوران کودکی، به کاهش غیرمستقیم اضطراب مرگ منجر می شود. و عدم تحمل بلاتکلیفی نقش مهمی در این رابطه ایفا کرد. بنابراین مداخلات روان شناختی مبتنی بر فرهنگ بر بهبود تحمل بلاتکلیفی و کاهش تاثیرات ترومای کودکی و کاهش اضطراب مرگ تاثیردارد.
واکاوی جایگاه فرهنگی حجاب اسلامی در ارضاء نیازهای زیستی و معنوی بانوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۳
81 - 93
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، واکاوی جایگاه فرهنگی حجاب در ارضاء نیازهای زیستی و معنوی بانوان بود. جامعه پژوهش، تمامی متون مربوط به حجاب بود. نمونه پژوهش، مطالب مرتبط با حجاب و نیازهای زیستی ومعنوی بانوان بود. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی بود. روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و به صورت فیش برداری ازمنابع مکتوب صورت گرفت. سپس داده ها به صورت توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد که در آیات قرآن و روایات معصومان، حدود و شرایط پوشش برای حجاب مشخص شده است. هم چنین نتایج حاکی از این است که نیازهای زیستی انسان طبق نظر مزلو، نیاز فیزیولوژیکی و نیاز به ایمنی است و نیازهای روانی-معنوی نیز شامل نیاز به تعلق پذیری و محبت، نیاز به احترام، نیاز به خودشکوفایی، نیاز ربط و تعلق به خدا، نیازهای ایمنی جویی معنوی، نیاز دوستی با خدا، نیاز به کرامت(عزت نفس و آزادگی اخلاقی)، نیاز به خودشکوفایی معنوی و تقرب به خدا بود. به عبارتی رعایت حجاب در ارضاء این نیازها در بانوان تاثیرات به سزایی دارد و با رعایت پوشش مورد توصیه در اسلام، ارضاء این نیازها نیز تسهیل می شود. در کل حجاب نقش مهمی در ارضای نیازهای زیستی و روانی-معنوی زنان دارد.
تبیین شادکامی زنان متأهل شهر مشهد بر اساس خود شفقت ورزی و تعارضات زناشویی با نقش واسطه ای خود کارآمدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شادکامی و بهزیستی در زندگی فردی و وجود رضایت در زندگی زناشویی از اهمیت زیادی برخوردار است. لذا پژوهش حاضر با هدف تبیین شادکامی زنان متأهل شهر مشهد بر اساس خود شفقت ورزی و تعارضات زناشویی با نقش واسطه ای خودکارآمدی انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی – همبستگی مبتنی بر مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کلیه زنان متاهل شهر مشهد در سال ۱۴۰۲-۱۴۰۱ می باشند که 411 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها، پرسشنامه های شادکامی آکسفورد آرگایل (2001)، خود شفقت ورزی نف (2003)، تعارضات زناشویی براتی و ثنایی (1375)، خودکارآمدی شرر و همکاران (1982) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از مدلسازی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که متغیرهای خود شفقت ورزی، تعارضات زناشویی و خودکارآمدی با شادکامی زنان متأهل رابطه معناداری دارند. در رابطه بین خود شفقت ورزی با شادکامی، مقدار آماره t به صورت مستقیم 15/6 و غیرمستقیم 746/8 بود. رابطه بین تعارض زناشویی با شادکامی مقدار آماره t به صورت مستقیم 798/4 و غیرمستقیم 803/2 است. رابطه بین خود شفقت ورزی و تعارض زناشویی با شادکامی مقدار آماره t به صورت غیرمستقیم برابر 724/5 به دست آمد (05/0≥p). در نهایت نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که خودکارآمدی زنان متأهل نقش واسطه ای در پیش بینی شادکامی بر اساس خود شفقت ورزی و تعارضات زناشویی دارد. با توجه به اهمیت شادکامی در رضایت زناشویی بسترسازی برای ایجاد خود شفقت ورزی، خودکارآمدی در جهت افزایش شادکامی زنان متأهل شهر مشهد از الزاماتی است که مسئولان و برنامه ریزان باید به آن اهتمام بورزند.
زیست اقتضایی و سازگاری با تجرد در میان دختران 35 سال به بالا در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجرد در میان دختران در ایران، روند صعودی دارد. این موضوع در دهه های مختلف به صورت متفاوت تجربه می شود و بسته به زمینه زیست و شرایط اجتماعی و فرهنگی مرتبط، می تواند معانی و الگوهای زیستی مختلفی را به همراه داشته باشد. یکی از گروه هایی که در مرحله تجرد قطعی و یا شبه قطعی هستند، دختران دهه شصت می باشند. هدف تحقیق حاضر، کشف و واکاوی نحوه ی زیست و شیوه های سازگاری آن ها با جامعه است. تحقیق حاضر یک مطالعه کیفی است که در سال 1402 در شهر یزد انجام شد. مشارکت کنندگان در تحقیق 15 دختر مجرد ۳۵ساله به بالا در شهر یزد بودند که به صورت هدفمند انتخاب شدند. داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته احصاء و به مورد تحلیل مضمونی قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که مشارکت کنندگان در یک شرایط ناگزیر زیست می کنند که حداقل بهزیستی روانی را در این شرایط دارند. با وجود این ناگزیر از سازگاری هستند. پنج مضمون سازگارانه عبارت اند از: انطباق پذیری، معنویت گرایی، بازآفرینی شناختی، زیست هدفمند و دلبستگی. به طورکلی تحقیق نشان می دهد که مشارکت کنندگان نوعی سازگاری اقتضایی را برای خود تدبیر کرده اند که بتوانند ضمن داشتن نیم نگاهی به ازدواج (احتمالا غیرممکن) زندگی موجود را برای خود بپذیرند و با آن کنار بیایند و بدین وسیله رفاه ذهنی و اجتماعی خود را ارتقاء بخشند. با وجود این راهبردها، اما مشکلات زیادی برای رسیدن به نوعی رفاه پیش روی این گروه هست، که نیازمند توجه بیشتر حوزه سیاست گذاری بخصوص در حوزه زنان می باشد.
مطالعه کیفی نظام ارزشی فرزند آوری به سوی فرزند ناخواهی انتفاعی (مورد: زنان متأهل بی فرزند ساکن شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییر و تحولات مدرنیته تمامی ابعاد زندگی را دربرگرفته، در سطوح مختلف قابل تشخیص است. میزان باروری وتمایل افراد برای فرزندآوری به نوعی متاثر ازآن می باشد. باوجود سیاست های افزایش جمعیتی، نرخ باروری در جامعه در سطح پایینی قراردارد و این تحقیق به دنبال مطالعه نظام ارزشی عدم تمایل به باروری زنان متاهل شهر تهران میباشد. برای بررسی موضوع مطرح شده بهترین روش توصیه شده روش کیفی می باشد. بااستفاده ازرویکردداده بنیادوانجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 23زن متاهلی که به طور خودخواسته تجربه فرزندآوری نداشته اند، داده ها پس از کدگذاری های لازم به18مقوله فرعی، دو مقوله اصلی«گذارارزشی از فرزندآوری و بازاندیشی در فرزندآوری»و درنهایت«فرزندناخواهی انتفاعی» به عنوان مقوله هسته ای منتج شدند. از علل به وجودآمدن پیامد«فرزند ناخواهی انتفاعی» می توان به شرایط گذار جامعه ایرانی اشاره کرد که فرزندآوری به عنوان یک انتخاب میان سایر انتخاب های زنان مورد بازاندیشی قرارگرفته و بسته به شرایط و زمینه ها و اولویت ها در خوش بینانه ترین حالت به تعویق می افتد. تغییر و تحول های گوناگون در عرصه های اجتماعی و شخصی ناشی از مدرنیته، شرایطی راایجادکرده که باورها، نگرش ها و نظام ارزشی افراد تغییرات زیادی کرده و به تبع آن قدرت کنشگری افراد به سمت فردگرایی میل نماید. افول ارزش های سنتی در جهت نمود ارزش های نوین اجتماعی به صورت گذارارزشی در لایه های مختلف نمایان شده، به طوری که فرزندآوری و مادر شدن همانند گذشته قداست ندارد. اکثر زنان متاهل در سال های اولیه زندگی مشترک خود به دنبال ثبات اجتماعی و اقتصادی بوده و افزایش استقلال و دسترسی به منابع، خواسته خود(عدم تمایل به باروری) را به همسر و اطرافیان تحمیل می کنند و البته سیاست های تشویقی جمعیتی را کارساز نمیداند.
تجربه زیسته زنان از نقش های خانواده محور در محلات جنوب شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکرد دولت ها در چند سال اخیر ارج نهادن به نقش زنان در خانواده بوده است. اما مطالعات صورت گرفته بیشتر به آسیب شتاسی اشتغال زنان پرداخته است تا این که به نیازسنجی زنان خانه دار بپردازد. این در حالی است که بخش عمده ای از جمعیت زنان خانه دار هستند. از سوی دیگر سیاست گذاری در حوزه زنان بدون شناخت مستقیم مسائل ایشان کارامدی لازم را نخواهد داشت.از این رو پژوهش حاضر با روش پدیدارشناسانه و با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته، تجربه زیسته 20 زن ساکن در محلات جنوب شهر تهران را مورد بررسی قرار داده تا روایتی زنانه از خانواده سنتی به منظور شناخت مستقیم تجربه ها، نیازها و دغدغه های زنان خانه دار ارائه دهد.مصاحبه ها به روش ون منن تحلیل و سه مضمون اصلی تغییر در هرم قدرت، احساس دوگانه نسبت به زنانگی، سازشگری منفی و 8 خرده مضمون شامل نافرمانی فرزندان، افزایش عاملیت زنان درون خانواده، افزایش عاملیت زنان در روابط بیرون خانواده، عشق به خانواده، احساس نادیده گرفته شدن، آبروداری، ترس از آینده و احساس بی پناهی استخراج شدنتایج این مقاله حاکی از آن است خانواده سنتی نه گونه ای ایده آل برای تحقق نیازهای زنان است و نه الگوای ناکارآمد که می بایست طرد شود. بهبود وضعیت زنان خانه دار منوط به ورود درست سیاستگذاران است، چرا که فرهنگ به صورت عرصه ای مستقل می تواند به کنش های زنان شکل دهد و خود را متناسب با شرایط جدید وفق دهد و تنگناهای قانونی را دور بزند. از طرفی قانون گذاری به نفع زنان بدون بسترسازی فرهنگی و تغییر نگرش های عرفی ناکارآمد خواهد بود.
رابطه بین بیش حمایت گری مادر در فرهنگ ایرانی و باورهای اضطرابی مادر با اضطراب کودک: نقش واسطه ای عواطف مثبت و منفی مادر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
33 - 47
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین بیش حمایت گری مادر در فرهنگ ایرانی و باورهای اضطرابی مادر با اضطراب کودک و نقش واسطه ای عواطف مثبت و منفی مادر بود. جامعه آماری، تمامی مادران دارای کودکان 2 الی 8 ساله ساکن تبریز و ارومیه در سال 1400 و 1401 بود که به مرکز مشاوره آرامش اندیشه تبریز و آرامش ارومیه مراجعه کرده بودند. نمونه پژوهش شامل 225نفر بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. روش پژوهش همبستگی از نوع تحلیل مسیر بود. جهت گردآوری داده ها از مقیاس رابطه مادر کودک راس (1961)، مقیاس اضطراب پیش دبستانی اسپنس و همکاران (2001)، پرسشنامه باورهای اضطرابی فرانسیس و چوربیتا (2010) و مقیاس عواطف مثبت و منفی واتسون و همکاران (1998)، استفاده شد. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی و تحلیل مسیر با نرم افزارهای SPSS-24 وAmos- 24 استفاده شد. نتایج نشان داد باورهای اضطرابی، عاطفه مثبت و منفی مادر با اضطراب کودک رابطه معنی داری دارد و بین بیش حمایت گری مادران و باورهای اضطرابی مادر با اضطراب کودک با نقش واسطه ای عواطف مثبت و منفی مادر رابطه معنی دار وجود دارد (001/0>p). هم چنین مدل از برازش مطلوبی برخوردار بود. با توجه به نتایج به دست آمده ویژگی های روان شناختی مادران در فرهنگ ایرانی و سبک های تربیتی مبتنی بر فرهنگ بر اضطراب کودک تاثیر گذار است.
رابطه بین سبک های تفکر و حل مسئله با رضایت زناشویی در زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
59 - 73
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سبک های تفکر و حل مسئله با رضایت زناشویی در زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسر بود. جامعه ی آماری تمامی زنان دارای تجربه بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسر در شهر یزد بود. نمونه پژوهش ۱۵۰ نفر زن بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد.برای گردآوری اطلاعات از ابزار پرسشنامه رضایت زناشویی انریج (۱۹۸۹)، پرسشنامه سبک های تفکر استرنبرگ و واگنر (۱۹۹۱) و پرسشنامه سبک های حل مسئله کسیدی و لانگ (۱۹۹۶) استفاده شد. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه هم زمان تجزیه وتحلیل شدند. نتایج یافته ها نشان داد که بین رضایت زناشویی با سبک های تفکر قانون گذار، اجرایی، سلسله مراتبی، آنارشی ، جزئی نگر، درون نگر، برون نگر و نیز سبک حل مسئله کارآمد رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد. بین رضایت زناشویی با سبک قضاوتی ، سبک الیگارشی و حل مسئله ناکارآمد همبستگی منفی و معنی داری وجود دارد. و بین رضایت زناشویی با سبک های تفکر مونارشی، کلی نگر، آزاداندیش و محافظه کار همبستگی معنی داری وجود ندارد. هم چنین نتایج نشان داد که سبک های تفکر قانون گذار، سلسله مراتبی، جزئی نگر، درون نگر و سبک های حل مسأله کارآمد و ناکارآمد توانسته اند ۹/۵۶ درصد از واریانس رضایت زناشویی را پیش بینی کنند(۰۰۱/۰p<). وسایر متغیرها توان پیش بینی رضایت زناشویی را نداشتند. بنابراین برخی از سبک های تفکر وسبک های حل مسئله در زنانی که مورد بدرفتاری هیجانی و فرهنگی همسران خود قرارگرفته اند می توانند با بهره گیری از زمینه های فرهنگی و اجتماعی مناسب موجب افزایش رضایت زناشویی شوند.
مطالعه پدیدارشناسی از بازنمایی معنایی تجربه فراغت در میان دختران نوجوان طبقات اجتماعی مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اوقات فراغت فرصت خوبی برای خودشکوفایی، تجربه آزادی شخصی، بیان اجتماعی، روابط و تعاملات اجتماعی محسوب می شود و اهمیت آن به حدی است که رضایت از آن عامل مهم و مؤثری در تجربه رضایت از زندگی به شمار می رود. لذا، پژوهش حاضر با رویکرد پدیدارشناسی به مطالعه کیفی احساسات و ادراکات دختران نوجوان طبقات اجتماعی مختلف شهر تبریز درباره فراغت پرداخته است. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و گلوله برفی بوده و برای این منظور، با 45 دانش آموز دختر از طبقات اجتماعی ضعیف، متوسط و مرفه مصاحبه نیمه ساختاریافته به عمل آمد. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت و داده های به دست آمده به روش هفت مرحله ای کلایزی و به صورت دستی تحلیل شد. یافته های پژوهش بیان گر آن است که دانش آموزان از اوقات فراغت مناسب و برنامه ریزی شده ای برخوردار نیستند؛ متناسب با درک آنان، پنج مقوله اصلی شامل تحصیلی، خانوادگی، ساختاری، وابستگی مذهبی و عوامل اجتماعی – فرهنگی شناسایی شد که دربرگیرنده مفاهیم متعددی مشتمل بر سیزده خرده مقوله هستند. استفاده از نتایج حاصله در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های با هدف بهینه کردن اوقات فراغت گروه های مختلف اجتماعی به ویژه دختران نوجوان، مفید خواهد بود.
نقش پایبندی مادر به تعالیم دینی بر سلامت معنوی فرزندان با نگاهی به فرهنگ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
49 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش پایبندی مادر به تعالیم دینی بر سلامت معنوی فرزندان با نگاهی به فرهنگ ایرانی بود. جامعه پژوهش شامل تمامی متون تعالیم دینی می باشد. نمونه پژوهش تعالیم دینی مادر در مورد سلامت معنوی فرزندان بود. طرح پژوهش توصیفی-تحلیلی است. برای گردآوری اطلاعات ، متون و منابع مرتبط با موضوع، از روش کتابخانه ای استفاده شد. سپس به تحلیل اطلاعات و داده ها پرداخته شد. یافته های پژوهش نشان داد: مادران برای تربیت دینی و سلامت معنوی فرزندان خود، باید به تعالیم دینی پایبندی داشته باشند. هم چنین خانواده در فرهنگ ایرانی، پایه و ستون اصلی جامعه است و برای جامعه ایرانی واحدی بسیار ارزشمند محسوب می شود. در خانواده های با نگرش مذهبی، نگرش فرزندان بر پایه اعتقادات مذهبی شکل گرفته و این اعتقادات سبب شکل گیری شخصیت دینی در فرزندان شده و به بروز رفتارهای مثبت از سوی آن ها می شود. پایبندی مادر به تعالیم دینی شامل آداب شیر دادن به نوزاد، نماز خواندن و روزه گرفتن، تشویق مادر، اخلاق و تقوا، دعا و توکل، عفت و حیا وخودسازی می باشد. این تعالیم دینی به طور مستقیم و غیرمستقیم از دوران کودکی بر سلامت معنوی فرزندان اثر می گذارد و باعث شکل گیری شخصیت معنوی آن ها می شود.
رابطه صفات فرهنگی- شخصیتی بانوان و اولویت در انتخاب سبک افزونه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
91 - 103
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، رابطه صفات فرهنگی - شخصیتی بانوان و اولویت در انتخاب سبک افزونه ها بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان 20 تا 35 ساله در دو محدوده نیمه شمالی و جنوبی شهر تهران در سال 1402 بود. نمونه پژوهش شامل 369 زن بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. روش پژوهش تحلیلی- پیمایشی بود. برای جمع آوری داده ها از سیاهه(چک لیست) سبک افزونه ها و صفات شخصیتی استفاده شد. نتایج نشان داد که افراد با صفت برون گرایی از سبک کژوال به دلیل سادگی استقبال می کنند و اولویت دوم آن ها سبک کلاسیک است. و افراد با صفت توافق و سازگاری چون نمی خواهند از سنت ها فاصله بگیرند، با سبک کلاسیک و کژوال در اولویت های اولیه احساس راحتی بیشتری می کنند. افراد با صفت وظیفه شناسی بالا، سبک کلاسیک و رسمی، الویت اول وسبک رمانتیک اولویت دوم آن ها می باشد و به دلیل اهمیت نظم و اصول مشخص، استفاده از سبک آوانگارد در اولویت آخر قرار دارد. افراد با صفت روان رنجوری بالا، سبک کژوال را به دلیل راحتی در پوشش و رمانتیک را به سبب ظرافت بیشتر مورداستقبال آن هاست و افراد با صفت پذیرش تجربه های جدید سبک کژوال و وینتیج را انتخاب کردند. با توجه به یافته ها می توان گزارش کرد که جامعه و به ویژه بانوان و دختران توجه روز افزونی به استفاده از افزونه ها دارند.
فرا تحلیل عوامل مؤثر بر رفتار انحرافی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رفتار انحرافی به عملی خارج از عرف، هنجار، قانون و ارزش های مدون و غیرمدون اجتماعی گفته می شود که از مرزهای تعیین شده و استاندارهای مرسوم، عدول نموده و قواعد جمعی را نقض نموده است، امروزه میزان آسیب های اجتماعی در میان زنان روندی افزایشی داشته و بر این اساس هدف اصلی پژوهش مطالعه فراتحلیل عوامل مؤثر بر رفتار انحرافی زنان است. روش تحقیق از نوع فراتحلیل مرور سیستماتیک؛ دربازه زمانی 1381 الی 1403 از جامعه آماری 69 پژوهش؛ به روش نمونه گیری گلوله برفی بررسی 52 مقاله بر مبنای ملاک ورود و خروج انتخاب و با نرم افزار cma2 تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد که عوامل اجتماعی (ازهم گسیختگی خانوادگی0.396r =، ضعف انسجام اجتماعی0.283 r =، تجربه خشونت خانوادگی0.145 r =، نظارت اجتماعی0.139 r =، تعامل با دوستان ناباب0.301 r =)؛ عوامل فرهنگی (تعلق مذهبی پایین0.402 r =، فقر فرهنگی0.308 r =، سبک زندگی پرخطر0.312 r =، سرمایه فرهنگی پایین0.176 r =، حضور در فضای مجازی0.225 r =)، عوامل روانی (احساس ناکامی0.511 r =، احساس بیگانگی0.143 r =، برچسب مجرمانه0.103 r =، شخصیت ضداجتماعی0.111 r =، احساس بی منزلتی 0.320 r =)؛ عوامل اقتصادی (پایگاه اقتصادی- اجتماعی0.199 r =، فقر0.176 r =، بیکاری0.361 r =، محرومیت نسبی0.263 r =) در گرایش زنان به رفتار انحرافی مؤثر بوده است.
توسعه تاب آوری زنان در محیط کار؛ راهکاری برای شکستن سقف شیشه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، مدیران زن در سازمان ها با چالش های متعددی از تبعیض جنسیتی گرفته تا سقف شیشه ای مواجه هستند. برای مقابله با چنین چالش هایی، توسعه ظرفیت تاب آوری مدیران زن امری به عنوان یک مزیت متمایز باهدف تبدیل ناملایمات به تکامل و پیشرفت در محیط کار بسیار ضروری است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف کمک به توسعه ظرفیت تاب آوری مدیران زن جهت شکستن سقف شیشه ای انجام شده است و از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش مشتمل بر مدیران زن ادارات دولتی استان خوزستان بود که بر اساس آخرین آمار سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان تعداد کل آن ها ۲۰۵ نفر است که بر اساس فرمول کوکران تعداد ۱۲۸ نفر به عنوان نمونه تعیین شد و پرسش نامه به روش تصادفی ساده در بین این نمونه توزیع گردید. البته با توجه به احتمال برگشت ناقص پرسش نامه ها تعداد ۱۵۰ پرسش نامه توزیع شد که از این تعداد ۱۳۰ پرسش نامه معاودت شد. یافته های پژوهش نشان داد متغیرهای تعامل با محیط کار، سازگاری شغلی و اقدامات مدیریت منابع انسانی به عنوان متغیرهای مستقل به ترتیب با ضرایب مسیر 12/0، 53/0 و 30/0 و اعداد معناداری 01/2، 40/8 و 15/3 بر تاب آوری مدیران زن تأثیر مثبت و معناداری دارند. از بین سه متغیر مذکور متغیر سازگاری شغلی بیشترین تأثیر را بر تاب آوری مدیران زن نشان داد. همچنین یافته های پژوهش نشان داد متغیر تاب آوری مدیران زن با ضریب مسیر 58/0 و عدد معناداری 46/12 بر توانایی شکستن سقف شیشه ای تأثیر مثبت و معناداری دارد و این تأثیر نسبتاً قوی است.
این پژوهش به شناسایی و درک عوامل مؤثر بر توسعه ظرفیت تاب آوری مدیران زن کمک کرده و نشان می دهد چگونه تاب آوری می تواند به شکستن سقف شیشه ای، به عنوان چالشی که زنان در محیط کار با آن مواجه هستند، کمک کند.
مطالعه کیفی نگرش نوجوانان و جوانان دختر طرفدار محصولات سرگرمی کره جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۹
75 - 90
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه کیفی نگرش نوجوانان و جوانان دختر طرفدار محصولات سرگرمی کره جنوبی بود.جامعه آماری تمامی دختران طرفدار صنعت سرگرمی کره جنوبی در شهر تهران بود. نمونه آماری تا رسیدن به اشباع نظری 11 دختر نوجوان و جوان ۱۳ تا 22 ساله بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. روش پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوای قراردادی بود و مصاحبه های نیمه ساختارمند مورد استفاده قرار گرفت. نتایج یافته های به دست آمده از این مطالعه نشان داد رسانه های نوین عامل تغییرات در نهاد های هویت ساز شده اند و رسانه ها عوامل معناساز هویتی را دستخوش تغییر نموده اند و تاثیر رسانه ها در شکل گیری هویت و نگرش دختران جوان و نوجوان در رابطه با نحوه تاثیر پذیری هویت آنان از صنعت سرگرمی کره جنوبی قابل توجه است. هم چنین طی مصاحبه های اکتشافی با شرکت کنندگان 5 مضمون اصلی و 24مضمون فرعی استخراج شد. مضامین استخراج شده شامل دوری از خویشتن و هویت ایرانی، نگرش منتقدانه در مورد وضعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جنسیتی در ایران، آرمانی پنداری، سرمشق گیری و احساس نزدیکی به هنرمندان صنعت سرگرمی کره جنوبی، تغییر سبک زندگی و شکل گیری هویت گروهی بود. یافته های این مطالعه می تواند اطلاعات مفیدی در اختیار سیاست گذاران رسانه، متخصصان سلامت روان و جامعه شناسان قرار دهد تا در شکل گیری هویت و نگرش دختران نوجوان و جوان ایرانی موثر باشد.