فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
33 - 60
حوزههای تخصصی:
بنا بر نظریه ی زیبایی شناختی آدورنو، تجربه ی زیبایی شناختی تجربه ی منحصر به فرد و متفاوتی است که، بر خلاف تجربه ی مسلط درون کلیت اجتماعی، مبتنی بر سلطه نیست و سوژه به طور ابزاری با ابژه مرتبط نمی شود بلکه در آن جذب یا با آن ادغام می شود. آدورنو نخستین کسی نیست که تجربه ی زیبایی شناختی را این گونه توصیف می کند. با این حال، آنچه در اندیشه ی او جدید است این است که این قابلیتِ جذب شدگی و گشودگی در برابر ابژه را همچون یک حالت یا رفتار اصیلِ سرکوب شده در رابطه ی سوژه با طبیعت توضیح می دهد و این گونه آن را بدل به مقوله ای انتقادی می کند. هدف این مقاله آن است که با توضیح و مستدل ساختن این ایده ی محوری نشان دهد که چگونه آدورنو از طریق صورت بندی رابطه ای دیالکتیکی میان هنر و طبیعت موفق می شود به نحوی خاص فرمالیسم زیبایی شناختی را به نقد اجتماعی و تاریخی پیوند زند و در عین حفظِ ایده ی خودآیینی، تجربه ی زیبایی شناختی را از چیزی هم پایه ی بازی یا سرگرمی بدل به تجربه ای خطیر و انتقادی سازد.
امکان سنجی نظریه «فاعل بالتجلی» در تبیین کنش انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۳)
115 - 132
حوزههای تخصصی:
«کنش انسانی» از جمله مسائلی است که همواره مد نظر اندیشمندان بوده است. در این بین فیلسوفان مسلمان تلاش های فراوانی در تبیین مسئله کنش انسانی مبذول داشته اند. ایشان کنش انسانی را به دو دسته «جوانحی» و «جوارحی» تقسیم می کنند و هرچند در تبیین کنش جوانحی با یکدیگر اختلاف نظر دارند، اما در تحلیل کنش جوارحی بالاتفاق کنشگری انسان را از سنخ «فاعل بالقصد» می دانند. این تحلیل از کنش جوارحی فیلسوفان را با برخی چالش ها مواجه ساخته که یکی از مهم ترین آنها این است که نتوانسته اند تفسیری سازگار میان مختار بودن انسان و ضرورت علّی معلولی ارائه کنند. این نوشتار با ارائه تحلیلی نو از کیفیت شکل گیری کنش انسانی، درصدد اثبات این دیدگاه است که کنش انسانی، اعم از جوارحی و جوانحی، از سنخ «فاعل بالتجلی» است. بر این اساس مختار بودن انسان منافاتی با ضرورت علّی معلولی ندارد؛ چه آنکه «فاعل بالتجلی» تفسیری سازگار از فاعل مختار و ضرورت علّی معلولی است.
مفهوم فلسفی خیر عمومی و معمای بلاک چین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خیر عمومی مفهومی فلسفی است که در فلسفه معاصر تابعی از ترفیع شاخصه های حکمرانی قلمداد شده است. مطابق تعریف ارسطو خیر مساوی با انجام کارها به بهترین شکل ممکن است و این مستلزم اولویت دادن به نهادهای بشری، علم و فن آوری و فرایندهای عقلانی در ساختارهای سیاسی است. یعنی حصول به شرایطی که عدالت و آزادی به بهترین شکل ممکن در جامعه محقق می شود. فن آوری بلاک چین در این میان نماد سلطه علوم جدید بر سیاست قلمداد شده است که می تواند خیرعمومی را در سیاست با تکیه بر شفافیت و دقت گسترش دهد و البته واجد آسیب های جدی نیز می باشد. این همان معمای بلاک چین است. بلاک چین دو امکان پیش روی انسان در قبال دولت قرار داده است. یک امکان به توانایی این فن آوری برمی گردد که می تواند اعمال حاکمیتی دولت را ضعیف کند، از مرزهای دولت – ملت عبور کند، کارویژه نظارت دولت ها را به سخره بگیرد و با ابداع رمزارز، مهم ترین ابزار قدرت دولت یعنی پول را از آن سلب کند. و از سوی دیگر می تواند خیر عمومی را به بهترین وجه محقق کند و ایده دولت کمال مطلوب را صورتی عینی بخشد، دولتی که با تکیه بر فن آوری های نوین مهم ترین کارویژه های دولت اعم از پاسخ گویی و خدمات رسانی را به بهترین شکل ممکن ایفا کند و نقطه عطفی در امور سیاسی چون بالابردن شاخصه های بروکراتیک و دموکراتیک باشد. با این توصیف پرسش اصلی مقاله این است نقش فن آوری بلاک چین در تحقق خیر عمومی است. لذا در پاسخ به قابلیت های آن در تحقق خیرعمومی پرداخته می شود. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی نگاشته شده است.
تحلیل هستی شناختی پیرامون تمایز فهم و معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمان افلاطون و ارسطو، تلاش هایی درباره امکان معرفت و بیان چیستی آن در مقابل منکران امکان کسب معرفت آغاز شده بود. مسأله محوری در این رابطه، یافتن عناصر سازنده معرفت بود و تصویر سنتی درباره چیستی آن با توجه به ریشه افلاطونی آن بیان می کند که معرفت عبارت است از «باور صادق موجه». در حالی که از یونان باستان تا قرن بیستم تصویر یاد شده درباره چیستی معرفت در معرفت شناسی فلسفه غرب رایج بود، اما برخی نیز در برابر واژه «معرفت» به واژه «فهم» توجه نموده و معرفت را برای پاسخ به ظرفیت و توان مندی های شناختی انسان ناکافی در نظر گرفتند و به جای آن بر فهم تأکید نمودند. هدف پژوهش حاضر پرداختن به تمایز فهم و معرفت به عنوان دو ظرفیت متفاوت در پاسخ گویی به ظرفیت و کنجکاوی های شناختی انسان است. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و با رویکرد انتقادی انجام گردیده و نتیجه به دست آمده نشان می دهد که فهم نه مساوی با معرفت است و نه قسمی از آن. نویسنده تلاش می کند، تا با تکیه بر خصیصه هستی شناختی استدلال نماید که فهم در مغایرت با معرفت که انتقال پذیر است، انتقال ناپذیر است.
موضع مکتب رواقی در خصوص «مرگ»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
297 - 312
حوزههای تخصصی:
مکتب رواقی در میان مکاتب دوره یونانی مآبی از جایگاه برجسته ای برخوردار بوده و به مدتِ بیش از پانصد سال ذیل همین عنوان در حیات یونانی و رومی تأثیرگذار بوده است. در میان آموزه های این مکتب آموزه موسوم به «صیانت ذات» به عنوان اوّلین حُکم طبیعتِ هر موجودی، مورد تأکید ویژه قرار گرفته است: اساسی ترین غریزه و میل هر موجود زنده ای این است که با هماهنگی با طبیعت در مسیر حفظ خویشتن قدم بردارد. بر همین اساس، حیات فضیلت مندانه برای آدمی همانا «زیستن بر وفق طبیعت» است. از سوی دیگر، اقدام به کاری که دست کم در نگاه عُرفی می توان آن را خودکشی نامید در میان فیلسوفان رواقی امری رایج بوده است، تعداد معتنابهی از آن ها با اراده و اقدام خویش به حیات خود پایان داده اند. آیا گام برداشتن در مسیر مرگ خویش با آموزه صیانت ذات منافات ندارد؟ رواقی ها در عین حال که سعی می کنند از ثنویت افلاطونی محسوس و معقول احتراز جویند حقیقت آدمی و بلکه حقیقتِ طبیعت را همان عقل (لوگوس) می شمارند و به بقای عقل آدمی معتقدند. آن ها هر گونه اقدام به خودکشی را که ریشه در عواطف و انفعالات داشته باشد محکوم می کنند، چنانکه هر گونه کوشش انفعال آمیز برای حفظ جان به هر قیمتی را نیز محکوم می کنند. در نظر رواقی ها مرگِ حکیمِ آرمانی عین انطباق با طبیعت و با عقل است، اعم از اینکه به اصطلاح به نحو طبیعی رخ دهد یا با اراده خودش؛ چراکه برای چنین فردی اراده و طبیعت و عقل بر یکدیگر منطبق اند؛ اما ازآنجاکه آن ها هیچ کس، حتی رهبرانشان، را مصداق حکیم مطلق نشمرده اند، در واقع هیچ گونه اقدام به خودکشی را نمی توان مورد تأیید کامل آنها شمرد. از سوی دیگر، آمادگی برای مرگ در مکتب رواقی را باید از عناصر قوام بخشِ حیات آرام و پویای فردی و مدنیِ مورد توصیه آن ها شمرد: آرام از حیث روحی و پویا از حیث عملی.
Hegel, the Greeks and Subjectivity: the origins of modern liberty and the historical justification of liberalism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
381 - 417
حوزههای تخصصی:
Commentators oft cite the rather grand claim that for Hegel there was no concept of individual personality, subjectivity nor personal autonomy in Ancient Greece. Hegel’s claim is either taken as orthodox and making sense in the Hegelian historical system as a whole and so little discussed; or is flatly ignored as the worst kind of metaphysical obfuscation; a response a little too comfortable for liberal thinkers. Neither reaction is entirely satisfying. Not enough attention has been paid to it, especially for the vast majority of social and political thinkers who would find it at least contentious, so the present paper aims to assert its significance both for Hegelian politics as a whole and to pay enough attention to it in order to make it very difficult for those who find it a contentious statement to continue to ignore it. One wants to ask what it might mean for one’s self-understanding to be so radically different that, as a human being, I understand myself as first and foremost (and perhaps completely) not as a subjective individual. It is conceptually very difficult to be a self-conscious individual -- in even a minimal sense -- without some idea of being an atomic, individual unit. It is the claim of the following argument that a full understanding of this distinction, between ancient and modern self-understandings, would lead to a revision of Hegel’s liberal credentials, though not entirely for liberal reasons.
تأملی درباره پیش داوری های مشکوک و پنهان در معرفت شناسیِ دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
59 - 84
حوزههای تخصصی:
ما در این مقاله دو هدف را پیگیری می کنیم: شرح دقیقِ معرفت شناسیِ دکارت و شرحِ برخی پیش داوری های پنهان و مشکوک در معرفت شناسیِ او. منظور دکارت از فکر اموری هستند که ما از آن ها آگاهیِ بی واسطه داریم. تصور از نظر دکارت محتوایِ یک فکر است. مهم ترین تصور از نظر دکارت تصورات فطری هستند. تصورات فطری از نظر او تصوراتی هستند که اگر "منِ" اندیشنده به خوبی درباره آن ها تأمل کند، هیچ شکی درباره آن ها پیدا نمی کند. دکارت به دو نوع شناخت قائل بود: استنتاج و تجربه. استنتاج از نظر دکارت، زنجیره ای از استدلال هاست که همگی از شناخت ضروری برخوردار هستند. این زنجیره درنهایت از یقینی ترین امر که در فلسفه دکارت شهود است سرچشمه می گیرد. شهود به نظر او از تصورات فطری به دست می آید. حقیقت به نظر دکارت عبارت است از حکم کردن به تصوری است که وضوح و تمایز کامل دارد. در مقابل آن خطا عبارت است از حکم کردن به تصوری که وضوح و تمایز کامل ندارد. مهم ترین یقینی که به نظر دکارت شهودی است و بر هیچ پیش داوری ای استوار نیست، اصل کوگیتوست. اصل کوگیتویی که دکارت در کتاب تأملات بیان می کند چنین است: من می اندیشم، پس هستم. به نظر نگارندگان این مقاله اصل کوگیتو که به منزله میوه معرفت شناسیِ دکارت است، حداقل بر چهار پیش داوریِ پنهان و مشکوک استوار است: حافظه، زبان، عقلانیتِ به دور از جنون و ناخودآگاهِ پنهان.
جنبه های صوفیانه سازمان نو افلاطونی اندیشه ابن سینا در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
31 - 47
حوزههای تخصصی:
اخلاق صوفیانه از مراتب سه گانه سازمان فکر نوافلاطونی ابن سینا در اخلاق است. ابن سینا، همچون دیگر بخش های کار خود درباره تصوف، اخلاق صوفیانه را در قالب فکری ای طرح کرده است که در خودِ اندیشه صوفیانه می یابیم. به عبارتِ دیگر، بحث ابن سینا در اخلاق تصوف را بدون رجوع به فرهنگ فکری خود صوفیه نمی شود درک کرد. بااین حال، حجم مطالب ابن سینا درباره اخلاق صوفیانه، به دلیلِ جایگاه خاص اخلاق علمی در کار او، بسیار ناچیز است. به همین دلیل در این مقاله، برای بیان برخی جنبه های صوفیانه اخلاق او، از دیگر متون ارائه شده در این قالب فکری نیز استفاده می کنیم و ضمن ارائه توضیحاتی بیشتر از خلال چنین متونی، می کوشیم عبارات مختصر ابن سینا را تفصیل دهیم. از طرف دیگر، اخلاق مطرح در متون صوفیانه گستره ای وسیع از مفاهیم را در بر می گیرد که اخلاق صوفیانه ابن سینا نیز به طورِ مختصر به کثیری از آنها اشاره دارد. در این مقاله، تلاش بر این است که از این گستره وسیع صرفاً به مفاهیمی بپردازیم که بین اخلاق نوافلاطونی و اخلاق صوفیانه مشترک است. این تحقیق نشان خواهد داد که منبع این گونه مفاهیم تفکر اخلاقی صوفیه است، هرچند ابن سینا در بررسیِ آنها، تعارضی نیز با سازمان نوافلاطونی اندیشه خود در اخلاق ندیده است.
زیست-سیاستِ مدرن: فوکو به کافکا (مطالعه موردی: رمان محاکمه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
73 - 90
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر، با مطالعه ای بینارشته ای و تطبیقی، به دنبالِ کشف پیوندی میان رویکرد فوکو به مفهوم قدرت و نگاه کافکا در رمان محاکمه است. نقطه اتصال فوکو و کافکا را می توان در مفهوم زیست-سیاست یافت، جایی که زندگی به موضوع سیاست تبدیل می شود. ظهور زیست-سیاست نقطه افتراق جهان مدرن از جهان سنتی است. در جهانِ پیشامدرن، قدرت در شمایل جلاد و در لحظه مرگ پدیدار می شد. اما قدرت مدرن با مدیریتِ سوژه زنده و آزاد درگیر است. مطالعه موردیِ پژوهش حاضر رمان محاکمه اثر کافکا است. کا. (شخصیت داستان) درگیر همان قدرتِ سراسربینی است که فوکو در آثار خویش ترسیم می کند، قدرتی که نه یک فعل مجرمانه خاص بلکه تمامیتِ زندگیِ مجرم را تعقیب می کند. به همین دلیل است که کا. هیچ گاه به ارتکاب جرم مشخصی متهم نمی شود. درعوض، او ناگزیر است که کل زندگی اش -از کودکی تاکنون- را شرح دهد و به زیرِ نور آورد. به اعتقاد فوکو، هرچه قدرت مدرن بیشتر خود را پنهان می کند، زندگیِ توده ها را بیشتر به روشنا می آورد. در رمان کافکا نیز کا. هیچ گاه به دادگاه دسترسی ندارد و تا پایان هم از چشم او دور می ماند. دادگاه همچون قدرت منتشرِ فوکویی در همه جا پراکنده است و هیچ نقطه ثابتی ندارد. در مقاله حاضر نشان داده شده است که این قدرتِ همه جا حاضر نه یک نیروی الهیاتی بلکه همان زیست-سیاستی است که فوکو از آن سخن می گوید.
بررسی رابطه هوش هیجانی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره ی متوسطه اول شهر خرم آباد
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه هوش هیجانی با عملکرد تحصیلی دانش آموزان دوره ی متوسطه اول شهر خرم آباد انجام شده است. روش کار: روش این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل 3500 نفر از دانش آموزان دوره ی متوسطه اول شهر خرم آباد بود که از طریق روش نمونه گیری خوشه ای و با توجه به فرمول حجم نمونه کوکران تعداد 346 نفر انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه های هوش هیجانی برادبری (2004) و عملکرد تحصیلی فام و تیلور (2004) بود. داده های بدست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج: یافته ها نشان داد که بین هوش هیجانی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین هر یک از ابعاد هوش هیجانی یعنی خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط و عملکرد تحصیلی دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که با تقویت هوش هیجانی می توان به بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان در مدارس کمک فراوانی نمود.
بررسی تاثیر تحمل ابهام بر میزان خودآگاهی و راهبردهای خود تنظیمی در دانش آموزان دوم ابتدایی شهرستان رفسنجان
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی تاثیر تحمل ابهام بر میزان خودآگاهی و راهبردهای خودتنظیمی در دانش آموزان دوم ابتدایی است. روش کار: روش این پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوم ابتدایی شهرستان رفسنجان در سال تحصیلی 1403-1402 بود. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه های خودآگاهی نستورم و داویس (2002) و راهبردهای خودتنظیمی پینتریچ و درگروت (1990) بود. نتایج: میانگین نمره برآورد شده متغیر خودآگاهی و راهبردهای خودتنظیمی در آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پس آزمون بیشتر از آزمودنی های گروه گواه است، به عبارت دیگر می توان گفت که تحمل ابهام موجب بهبود خودآگاهی و راهبردهای خودتنظیمی آزمودنی های گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل می شود. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان داد که در دنیای امروز که با سرعت زیادی در حال تغییر است، توانایی تحمل ابهام به عنوان یک مهارت کلیدی برای دانش آموزان محسوب می شود، که این مهارت به آنها کمک می کند تا با شرایط مبهم و چالش برانگیز کنار بیایند و به طور موثرتری یاد بگیرند.
بررسی مفهوم «سلب سلب» نزد مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
115 - 133
حوزههای تخصصی:
«سلبِ سلب» وصفی است که اکهارت برای «ذات خفی الوهیت» برمی گزیند. در این پژوهش، با تحلیل دقیق آثاری که در آن ها اکهارت به مفهوم «سلب سلب» می پردازد، روشن می گردد که اگرچه اکهارت گاهی وصف «احد» را –که برگرفته از نوافلاطونیان است- مترادف با «سلب سلب» قرار می دهد، اما «احد» نزد او تفاوت چشمگیری با «احد» نزد نوافلاطونیان دارد. «احد» در نزد اکهارت علاوه بر اینکه فوق «وجود» و موجودات است، عیناً به مثابه «سلب سلب» در عالم سریان می یابد. درک درست از مفهوم «سلب سلب» می تواند کلید حل بسیاری از تعارضات ظاهری در آثار اکهارت یا تفاسیر متعارض از آثار او باشد. از جمله این تعارضات می توان به مسئله نسبت «وجود» به خداوند اشاره کرد. «سلب سلب» به ما می آموزد که «وجود» نزد اکهارت دو اعتبار دارد که به یک اعتبار اطلاق آن بر خداوند جایز –هرچند نه چندان مطلوب است- و به اعتبار دیگر اطلاق لفظ وجود بر خداوند جز گمراهی و دوری از حقیقت نیست.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر رشد عاطفی-اجتماعی، افکار خودکشی و حافظۀ هیجانی دانش آموزان خشونت دیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر رشد عاطفی-اجتماعی، افکار خودکشی و حافظه هیجانی دانش آموزان خشونت دیده بود. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش، تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر اردبیل بودند که از میان آنان، دانش آموزانی که یکی از رفتارهای قربانی شدن را در حداقل فراوانی دو تا سه بار در ماه تجربه کرده بودند به عنوان دانش آموزان قربانی خشونت به شیوه هدفمند و به تعداد 60 نفر انتخاب شدند و بصورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. هر دو گروه قبل از اجرای مداخله و پس از آن به پرسشنامه های رشد دانش آموزان (AISS) سینها و سینگ (1993)، افکار خودکشی بک (1961) و حافظه هیجانی کیگ و امونز (1990) پاسخ دادند. گروه آزمایش در 10 جلسه بسته مهارت های زندگی را دریافت نمود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. یافته ها نشان داد آموزش برنامه مهارتهای زندگی افکارخودکشی و حافظه هیجانی منفی را در آزمودنی های گروه آزمایش به گونه معناداری کاهش داده و رشد عاطفی-اجتماعی آنان را بهبود بخشیده است. بنابراین آموزش مهارت های زندگی بر رشد عاطفی– اجتماعی، افکار خودکشی و حافظه هیجانی دانش آموزان خشونت دیده تاثیر معناداری داشته است.
بایسته ها و ضوابط مفهوم شناختی موضوعات در نصوص دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱۱
5 - 23
حوزههای تخصصی:
مراجعه بدون چارچوب و غیرروش مند به تراث عظیم آیات و روایات برای به دست آوردن گوهر معناشناسی موضوعات شرعی به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. برای فهم نصوص شرعی توجه به بایسته ها و ضوابطی در فرایند مفهوم شناسی ضروری است که در کتب روش شناسی اجتهاد کمتر به آن پرداخته شده است. در این نوشتار در ادامه ده بایسته ازپیش بیان شده که به اختصار به آن اشاره می شود. شش نکته دیگر برای ترسیم نقشه راه متصدی استنباط در مفهوم شناسی موضوعات شرعی شرح داده می شود. ده بایسته پیشین عبارت است از: ضرورت مفهوم شناسی واژه های براینددار؛ رجوع به عرف معیار؛ توجه به فرق تطبیق با تفسیر؛ توجه به بار معنایی هیئات گوناگون؛ بسنده کردن به قدر متیقن در موارد مشکوک؛ توجه به اثرپذیری لغوی از اعتقادها و اجتهادها؛ توجه به فرق داعی استعمال با معنا؛ نسبت واژگان؛ واژگان در آینه شریعت؛ کاربرد اعم؛ و تحقیق میدانی. شش بایسته و ضابطه مطرح شده در این نوشته عبارت است از: توجه به تفاوت موضوعات شرعی اختراعی و تصرفی؛ موضوع شناسی مفاهیم اعتباری شرعی؛ ضرورت فحص جامع عناصر مفهومی در نصوص شرعی؛ فحص قیود موضوع در نصوص شرعی؛ دریافت مناط از عناصر مفهومی در نصوص شرعی؛ و توجه به قرائن در نصوص شرعی. بدیهی است که این شانزده بایسته در کنار هم باید مورد توجه متصدی استنباط قرار گیرد.
دغدغه های معناداری در اشعار ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
1 - 25
حوزههای تخصصی:
این مقاله بر این اعتقاد است که اساساً شعر می تواند مقوله ای فلسفی باشد. ادبیات و به طور خاص شعر، نوعی نگرش به هستی است و ادبیاتی که پشتوانه فلسفی دارد، به صورتی هنرمندانه از نگرش شخص به هستی، زندگی، رنج، مرگ و معنای زندگی سخن می گوید. براساس مطالعه اشعار ابن سینا که در این مقاله انجام شده است، می توان گفت که ابن سینا هرگز فارغ از دغدغه ها و دلواپسی های غایی با خاستگاه اگزیستانسیالیستی نبوده است. آزادی اراده، تنهایی، مرگ و پوچی چهار مسئله اساسی این مطالعه هستند. این مقاله به منظور رسیدن به قضاوتی دقیق تر در مواجهه ابن سینا با هستی و همچنین، پاسخ به معناداری یا بی معنایی زندگی، به بررسی اشعار وی پرداخته است.
Reason(s) have Weight with the Evidence of Practical Reason(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
233 - 250
حوزههای تخصصی:
Practical reason is the use of reason to decide how to act and perform in a social reality. When someone deliberates about what to do, one puts all the reasons for the action, and then all the reasons against the action will determine the outcome of the action. In that situation, we can describe that practical action with reason because we will determine reason with the weight of different reasons not on the weighing reasons. In this paper, we analyze that reasons have weight against the theory that weights of reasons have no role in a theory of reasoning, and defend that reasons have weight with the evidence of practical reasons. The aim of this paper is to argue that weight of reasons has a role in the process of reasoning. In every situation of life, we can use have reason and weight of reason according to the practical situation of life.
Whether Hegel is a Pantheist? Spinoza in Hegel’s Pantheism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۸
133 - 146
حوزههای تخصصی:
Does Hegel embrace pantheism? He faced accusations from his orthodox peers who adhered to Pantheism, a phrase that was commonly associated with atheism during his day. This study presents a counterargument to the assertion made by several contemporary orthodox contemporaries that Hegel is pantheistic. Hegel can be classified as a semi-pantheist. The manuscript is divided into three distinct sections. In the initial segment, I examine pantheism as posited by Spinoza, the pioneering contemporary pantheist whose contributions exerted a profound influence on other German thinkers, including Hegel. In the subsequent part, an examination of Hegel's pantheism will be conducted through an analysis of the concept of God or the Absolute. In the third section, an analysis is conducted on Hegel's notion of the features of the Absolute, and a comparison is made with Spinoza's God or Nature in order to ascertain if Hegel can be classified as a pantheist. It is believed that Hegel has a dissenting stance towards conventional pantheism, particularly that of Spinoza. Therefore, it can be inferred that Hegel's pantheism differs from Spinoza's. Hegel can be classified as a semi-pantheist.
افق های پوزیتیویستی در تاریخ نگاری ایرانی - اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
127 - 149
حوزههای تخصصی:
تاریخنگاری پوزیتیویستی یکی از انواع تاریخنگاری های مدرن است که در سده نوزدهم میلادی تحث تأثیر گسترش اندیشه پوزیتیویسم پدید آمد. اصالت دادن به تجربه و مشاهده، تفکیک گزاره های عینی از داوری های ارزشی، تلاش برای نگارش تاریخ آنگونه که روی داده، سندگرایی و تکیه بر منابع اصلی از مهمترین مفروضات این نوع تاریخنگاری است. در واقع از نظرگاه پوزیتیویست ها مورخ گزارش گری دقیق و امین است که با استناد به اسناد و شواهد معتبر بیشتر به دنبال کشف گذشته است تا بازسازی آن. به دیگر سخن، جهان عینی بیرونی (تاریخ در معنای رویدادهای گذشته) منتظر کشف واقع گرایانه از جانب مورخ است. با این وصف، این مقاله بدون آنکه بخواهد مفهومی مدرن را بر معرفتی پیشامدرن تحمیل کند، در پی پاسخ به این پرسش اصلی است که آیا در سنت تاریخنگاری ایرانی اسلامی نشانه ها و نمونه هایی از تاریخنگاری مبتنی بر این مفروضات وجود دارد؟ بر مبنای یافته های تحقیق برخی از مورخان بزرگ مسلمان نظیر بیرونی، مسکویه، مقدسی، یعقوبی، مسعودی، حمزه اصفهانی و ...، در تاریخنگاری خود معتقد به مبانی و روش هایی بوده اند که در سده های نوزدهم و بیستم میلادی همان مبانی و روش ها مورد قبول و تأکید مورخان پوزیتیویست بوده است.
«آرامش» در حکمت صدرایی و روانشناسی معاصر: رویکرد تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مابعدالطبیعی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹
۱۴۸-۱۳۰
حوزههای تخصصی:
نیاز به آرامش از اساسی ترین نیازهای انسانی به شمار می رود. از پیامدهای تحولات اجتماعی قرن اخیر، گرفتاری بشر به انواع بحران های روحی و اخلاقی و در پی آن از دست دادن آرامش واقعی خود است. تفسیر نامعلوم این مفهوم نیز در آتش این بحران ها دمیده است. پرسش اصلی نوشتار حاضر آن است که آرامش با نظر به حکمت صدرایی چه مختصاتی دارد و نسبتش با آرامش مطرح در روانشناسی معاصر به چه شکلی است؟ این تحقیق در روشی کیفی و با روی آوردی توصیفی تحلیلی و نیز با بهره مندی از تکنیک ها و ابزارهای موجود در روش های تحلیل اسنادی، آرامش را به دو قسم جسمانی و باطنی تقسیم نموده و لذات عقلی را از مراتب عالیِ آرامش در حکمت صدرایی قرار داده است. تبیین عوامل جلب و سلب آرامش از نگاه ملاصدرا نیز از دیگر یافته های پژوهش پیش رو به شمار می روند. در روانشناسی معاصر، مدل بهزیستی ذهنی (Swb) را می توان با انواع آرامش جسمی و مراتبی نازل از آرامش باطنی همسو دانست. همچنین مدل بهزیستی روانشناختی (pwb) را می توان با آرامش باطنی و مراتبی دیگر از آن همگرا دید.
فاعلیت و وجود موجودات مادی در مقاله ششم از الهیات شفاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
139-123
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به جایگاه علت فاعلی در تبیین وجود موجودات مادی در مقاله ششم از الهیات خواهم پرداخت. تعبیرات ابن سینا در خصوص علت فاعلی حقیقی ما را با دو ابهام مواجه می کند؛ نخست تمایز علت فاعلی، به عنوان یکی از علل، با علت تامه که وجود یک شی مادی را کفایت می کند، و دوم تعبیر او از علت فاعلی به مثابه «علت وجوددهنده». خواهم کوشید مشکلات تفسیری برآمده از این ابهامات را ابتدا روشن سازم و در نهایت به آنها پاسخ گویم. استدلال خواهم کرد که علت فاعلی حقیقی، که برای ابن سینا در این موضع از بحث همان «عقل فعال» است، چیزی جز علت حلول صورت در ماده نیست؛ علیتی که ابن سینا از آن تعبیر به علت ایجاد ترکیب مادی نیز می کند.