
حمید خسروانی
مطالب
فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
دانلود اکسل نتایج
نمایش ۱ تا ۴ مورد از کل ۴ مورد.
خوانش فارابی از اوسیای ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
حمید خسروانی حمیدرضا محبوبی آرانی
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
235 - 255
کلیدواژهها: اوسیا جوهر تشخص شئ وجود ماهیت ذات
حوزههای تخصصی:
فارابی در ده اثر خود از جوهر و مشتقات آن به صورت پراکنده سخن گفته است. در این آثار، پی در پی به نقل قول هایی از ارسطو و تفسیر فارابی از آن نقل قول ها برخورد می کنیم. فارابی انتخاب لفظ جوهر برای اوسیا را فرض گرفته است؛ به این معنی که بر سر ترجمه آن به موجود، عین، ماهیت و ذات دعوایی ندارد و معنای آن را حمل بر جوهر می کند. این مقاله می کوشد شباهت ها و تفاوت های فارابی با ارسطو در بحث از مفهوم جوهر را تقریر کند و سپس از دل آن به دو نظریه ابتکاری فارابی پل بزند. آن دو نظریه یکی در بحث تقسیم موجود ظهور می کند و دیگری در نگرش فارابی به واقعیت. هرچند در این میان به چند ناسازگاری در کلام فارابی برخورد می کنیم که زبان فلسفی او را حتی بیشتر از زبان فلسفی ارسطو در متافیزیک ابهام آلود می کند. همین امر عاملی می شود که کلام فارابی قابلیت تفسیرهای متفاوتی داشته باشد. در نهایت درباره ارتباط مفهوم جوهر با مفاهیم شئ و تشخص بحث می گردد.
تحلیل انتقادی دلایل الهیات ماتریالیستی بر مادی انگاری بدن رستاخیزی بر پایه آراء ویلیام هاسکر و چارلز تالیافرو(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
حمید خسروانی
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۳)
19 - 34
کلیدواژهها: رستاخیز مادی انگارانه بازآفرینی تقوم شخصیت بدن جسمانی
حوزههای تخصصی:
این مقاله با رویکرد توصیفی تحلیلی به سنجش انتقادی دلایلی می پردازد که ویلیام هاسکر و چارلز تالیافرو از جانب الهیدانان مادی انگار به نفع اینهمانی بدن رستاخیزی با بدن مادی انسان اقامه می کنند. هدف این مقاله از سویی ارزیابی میزان قوت پنج دلیلی است که به ترتیب توسط هیک، راجربیکر، کرکران، ون اینواگن و زیمرمن به عنوان فیلسوفان برجسته فلسفه دین معاصر در حوزه معاد، به نفع جسمانی بودن رستاخیز مطرح می گردد؛ و از سوی دیگر ارائه تصویر درستی از مدعیات آنها است تا که میزان قوام منطقی آنها سنجیده شود. در نهایت به عنوان نتایج بحث آشکار می شود که مدعای جان هیک ضرورت هویت شخصی ابدان را حفظ نمی کند. راجر بیکر بین احکام روانشناختی و احکام متافیزیکی خلط می کند. کرکران یکی از عقاید و مفروضات مسیحیت یعنی قرارداد الهی یک طرفه اجباری و همچنین قدرت مطلقه بودن خداوند را فرض می گیرد. ون ایواگن و زیمرمن در دو استدلال عامیانه، اولی با قائل شدن به تعویض بدن و دومی با قائل شدن به تقسیم بدن در روز رستاخیز، انسان را که چیزی جز اجزای اصلی یعنی مغز و یا چیزی جز جوانه زدن بدن نیست به تکه پاره های اتمی تبدیل می کنند؛ اینکه کدام یک از این وجودهای منفصل پاره پاره مادی، انسان است و کدام یک قرار است خطاب روز رستاخیز قرار بگیرد در هاله ای از ابهام قرار دارد. هرچند نهایتا هویدا می گردد که فیلسوفان مذکور در مقابل حل منطقی شکاف زمانی و مکانی که بین بدن نخستین و بدن اخروی پدید می آید و همچنین، تبیین چگونگی حفظ هویت شخصی، عاجزند، اما ثابت نمی گردد که رستاخیز جسمانی با حفظ هویت شخصی، ممتنع است.
یگانگی با خداوند در عرفان مسیحی و عرفان هندی تحلیلی توصیفی- انتقادی بر فلسفه مایستر اکهارت و ودانته سنتی و مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
نویسنده:
رسول رسولی پور حمید خسروانی
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
83 - 94
کلیدواژهها: مایستر اکهارت ودانته نو ودانته یگانگی با خداوند مایا
حوزههای تخصصی:
مسئله یگانگی انسان با خداوند یکی از موضوعات بنیادین و چالش برانگیزی است که ذهن متفکران و عارفان شرق و غرب را به خود مشغول کرده است. این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی به بررسی تطبیقی دیدگاه مایستر اکهارت و مکتب ودانته درباره یگانگی انسان با خداوند می پردازد و می کوشد به «امکان یگانگی انسان با خداوند از دیدگاه این دو سنت فلسفی و عرفانی» بپردازد. مایستر اکهارت، عارف مسیحی، یگانگی با خدا را هدف نهایی انسان می داند و بر ضرورت وارستگی از تعلقات دنیوی و خالی شدن از خود برای دستیابی به این یگانگی تأکید می کند. او الوهیت را در اعماق وجود انسان قابل کشف دانسته و به تلفیق عرفان و عمل در زندگی روزمره پرداخته است. در مقابل، ودانته، خصوصا مکتب ادوایته، یگانگی را حقیقتی ازلی معرفی می کند که به دلیل توهم (مایا) از دید انسان پنهان مانده است. این مکتب، با تأکید بر معرفت فلسفی، رهایی از مایا و درک برهمن را راه دستیابی به حقیقت یگانگی می داند. این مقاله، ضمن تحلیل تطبیقی این دو دیدگاه، تلاش دارد مرزهای فلسفی میان عرفان مسیحی و فلسفه هندی را روشن تر سازد. بررسی ها نشان می دهد که هر دو سنت بر وارستگی از تعلقات و اهمیت یگانگی در زندگی روزمره تأکید دارند، اما یکی بر تجربه عرفانی و دیگری بر معرفت فلسفی متمرکز است. با وجود این، چالش های نظری و عملی هر دو دیدگاه در تحقق این یگانگی همچنان پابرجاست.