مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۸۱.
۱۸۲.
۱۸۳.
۱۸۴.
۱۸۵.
۱۸۶.
۱۸۷.
۱۸۸.
۱۸۹.
۱۹۰.
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
۱۹۴.
۱۹۵.
۱۹۶.
۱۹۷.
۱۹۸.
۱۹۹.
۲۰۰.
سازه انگاری
منبع:
سیاست جهانی دوره اول زمستان ۱۳۹۱ شماره ۲
197 - 232
رویداد یازده سپتامبر سر آغاز عصر جدیدی در تاریخ روابط بین الملل است. این رویداد مفاهیمی متشکل از هویت، تروریسم، تسلیحات کشتار جمعی و «دولت های یاغی» را در صدر موضوعات بین المللی قرار داد و بین امنیت آمریکا و هویت آن دولتها، نوعی رابطه خصمانه ایجاد کرد. بعد از یازده سپتامبر خطر اصلی از دید آمریکا، هویت «دولت های یاغی» است که
ارزش ها و منافع این کشور را نشانه رفته اند. در صورت دستیابی این دولت ها به فناوری حساس به ویژه هسته ای، تهدید هویتیامنیتی محسوب می شوند که باید به فوریت و با حمله پیشگیرانه، خطرشان را دفع کرد. با نگرش فوق فرضیه این مقاله شکل می گیرد که هویت گرایی در سیاست خارجی آمریکا پس از یازده سپتامبر مهم ترین عامل مخالفت آمریکا با برنامه هسته ای ایران بوده است.
امکان سنجی شکل گیری اقلیم کُردی در شمال سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره چهارم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴ (پیاپی ۱۴)
278 - 241
خاورمیانه ای که در سال 1916میلادی براساس معاهده "سایکس-پیکو" ترسیم شد؛ در شرایطی وارد هزاره سوم میلادی می شود که هنوز هم مانند جزیره ای توسعه نیافته و ناامن در جهان باقی مانده است. در این میان، اکراد به عنوان بزرگترین ملت بدون دولت جهان، همواره هم تأثیرگذار و هم تأثیرپذیر از این بحران ها بوده اند. وقوع بهار عربی باعث ایجاد شرایط جدیدی شده است که کُردها را نیز وارد دوران جدیدی از زندگی سیاسی و اقتصادی کرده است. این شرایط جدید ضرورت انجام پژوهش هایی مستقل و علمی در باب جایگاه اکراد در ژئوپلیتیک جدید خاورمیانه را بیش از پیش پر اهمیت کرده است. در این پژوهش که با استفاده از روش تبیینی به رشته تحریر درآمده و روش گردآوری داده های آن بصورت کتابخانه ای است؛ با استفاده از رویکرد سازه انگاری، به دنبال اثبات این ارزیابی این فرضیه است که به رغم تشکیل کانتون سه گانه(جزیره، عفرین وکوبانی) و باتوجه به موانع ساختاری داخلی و خارجی و نقش مؤثر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، تشکیل اقلیم کُردی در سوریه در وضعیت کنونی مبهم است اما در عین حال بازگشت به وضعیت قبل از2010 میلادی نیز غیرممکن است.
علل تداوم مناقشه ایران و آمریکا پس از توافق هسته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره پنجم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
242 - 209
روابط ایران و آمریکا در چند دهه ی اخیر به ویژه پس از انقلاب اسلامی همراه با بی اعتمادی، بدبینی و نگاه به شدت خصومت آمیز نسبت به یکدیگرمعرفی شده است. ساختارهای هنجاری و معنایی که هویت بخش ایران و آمریکا در عرصه ی بین المللی است، همدیگر را به مثابه ی یک «دگر» و«غیر» تعریف کرده است. در این میان در چارچوب بن نگره های هویتی دوطرف، اقداماتی که در مناسبات منطقه ای و بین المللی توسط هرکدام از دوبازیگر صورت می گیرد، به عنوان اقدامی علیه«خود» تلقی می شود. اقداماتی که به زعم آن بازیگر به عنوان کنش مناسب و در راستای منافع ملی و خدمت به مولفه های هویت ساز است در چشم دیگری یک تهدید نگریسته می شود. روابط ایران و آمریکا بعد از انقلاب از این قاعده تخطی نکرده است.. بر این اساس در مناسبات بین دو بازیگر همواره لحظه های امیدبخش به منظور کاستن از این نگاه منفی به ندرت مشاهده شده است. با این حال در سالهای اخیر که مناقشه ی هسته ای ایران این انگاره ها و سازه های به شدت تقابل گرایانه را به عرصه ی عمل کشانده بود؛ با دستیابی به توافق هسته ای ایران و غرب این سوال سؤال مطرح می شود که حل مناقشه ی هسته ای در آینده ی مناسبات دوکشور چه پیامدی به همراه دارد. بر این اساس سوال اصلی تحقیق آن است که علل و زمینه های تداوم مناقشه ی ایران و آمریکا کدام اند؟ فرضیه ی مقاله آن است که حاکم بودن انگاره های هویتی در مناسبات بین دوکشور، مولفه های رفتاری متعارضی را در مناسبات منطقه ای و بین المللی آنها بوجود آورده است. از جمله محورهای تعارض رفتاری دو طرف مسأله ی حقوق بشر، تروریسم، حمایت از جنبش های اسلامی، مسأله ی اسراییل، مسائل منطقه ای و مناقشه ی هسته ای است. در مقاله ی پیش رو نویسندگان به بررسی ابعاد مختلف این مسأله می پردازند
هویت و سیاست خارجی خاورمیانه ای ایران و ترکیه در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره پنجم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۱۸)
173 - 141
مقاله حاضر به تعارض روابط ایران و ترکیه پرداخته است. موج بیداری اسلامی و کشیده شدن دامنه آن به کشور سوریه موجب شکل گیری تعارضات هویتی در مناسبات دو کشور شده است. دو کشور ایران و ترکیه در قبال تحولات سوریه موضع گیری های متفاوتی اتخاذ نموده و از دیگر سو تحولات این کشور روابط دو کشور را تحت تأثیر قرار داده است. این پژوهش بررسی روشمند ابعاد هویت ملی و تبلور هویت در رفتارهای سیاست خارجی دوکشوررا در پرتو یک رویکرد اپیستمولوژیک دوگانه با چارچوبی سازه انگارانه مورد مداقه قرار داده است. یافته های پژوهش مبتنی بر این نکته است که جمهوری اسلامی ایران با نگاه خاصی که به هویت و سیاست خارجی دارد عملاً با عمده روندهای جاری منطقه ای و بین المللی در مواجهه است و بطور بدیهی مخالف ملی گرایی سکولار ضد اسلامی ترکیه است. از طرفی یافته ها در مورد حزب عدالت و توسعه حاکی از وجود و تحرک سیاست سیال و منعطف این کشور برای دستیابی به اهداف و منافع خود در منطقه است و برای همین خود را منحصر در دسته بندی های ثابت منطقه ای نمی کند و با انعطاف پذیری شدیداً پراگماتیستی خود، سیاستی سیال را دنبال می کند که نشان از عملگرایی اساسی دولتمردان این کشور در عرصه سیاست خارجی دارد. بر این اساس با بهره گیری از روش توصیفی - تبیینی و در یاسخ به پرسش اصلی پژوهش مبنی برعلت اصلی تضاد در سیاست خارجی خاورمیانه ای ایران و ترکیه در سوریه این فرضیه پردازش گردید که تفاوت های هویتی باعث تضاد در سیاست خارجی خاورمیانه ای ایران و ترکیه در سوریه گردیده است.
هویت یهود و تکوین موجودیت سیاسی اسرائیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ششم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۲۰)
241 - 271
این مقاله با پرداختن به عناصر شکل دهنده هویت یهودیان اسرائیلی و رژیم اسرائیل به دنبال آن است که امکان بروز تغییرات در رفتارهای این واحد سیاسی را نسبت به دگرهایش بررسی کند. سوالی که بررسی شده است این است که موجودیت اسرائیل ریشه در کدام عناصر هویتی دارد و آیا امکان تحول در نگرش و رفتار اسرائیل محتمل است؟ فرضیه این مقاله اینگونه مطرح شده که اسطوره های هویت ساز دینی و نژادی در طی تاریخ در برسازی اسرائیل دخیل بوده و رفتار اسرائیل را شکل داده است، لیکن تجاربی موجب شده که در درون جامعه اسرائیل تمایلاتی در جهت تغییر شکل بگیرد. اما در عمل تغییر اساسی در مواضع اسرائیل دیده نشده است. نگاه مختصر تاریخی و توجه به " دگر" های برساخته شده ناشی از مواضع خاص هویتی اسرائیل و چگونگی واکنش اسرائیل به آنها از نکات مورد بررسی این مقاله است. این مهم مورد تأکید قرار گرفت که برساخته شدن هویت اسرائیل و دگرهای آن با توجه به محیط خاص امنیتی که اسرائیل در آن محصور است، رفتار خاصی را برای اسرائیل رقم می زند که تأثیرات و عواقب خاصی را بر جای نهاده است. از طرفی تجارب زیستن در این محیط و نیز تأثیرات اندیشه های جدید علی رغم در حاشیه ماندگی ، ممکن است بتواند در مواضع سنتی اسرائیل تأثیر بر جای گذارد که در این صورت در رفتار و سیاست خارجی این رژیم نمود می . روش تحقیق این مقاله توصیفی، تحلیلی و تاریخی است و روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است.
هویت و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات بحرین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ششم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۲۱)
181 - 207
بیداری اسلامی و در پی آن تغییر در نظام های سیاسی و بروز بحران در برخی از کشورهای منطقه، تأثیرات وسیعی بر تعاملات سیاسی و امنیتی منطقه خلیج فارس گذاشته، به نحوی که محورهایی از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در جهت شکل دهی تحولات به نفع خود در مقابل یکدیگر صف بندی کرده اند. این حادثه نقطه عطفی در شکل گیری ساختار جدید نظام منطقه ای خاورمیانه به حساب می آید، زیرا از یک سو به تغییر و جابجایی نقش، تأثیرگذاری و منافع بازیگران منطقه ای و بین المللی منجر گردیده و از سوی دیگر ائتلاف های جدیدی را در سطح منطقه به همراه داشته است. در این میان آنچه حائز اهمیت است این است که هرچند خیزش های جهان عرب در تمام این کشورها با منافع و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در ارتباط است، با این حال میزان پیوند و تاثیرگذاری تحولات هر یک از کشورها بر سیاست خارجی ایران تفاوت هایی دارد. برخی از تحولات جهان عرب در محیط امنیتی بلافصل یا همسایگی جمهوری اسلامی ایران مانند بحرین به وقوع پیوسته اند و به طور قطع به گونه ای مستقیم تر و گسترده تر منافع امنیتی ایران را تحت تاثیر قرار می دهند. در این میان نظریه سازه انگاری می تواند به توجیه و تحلیل رخدادهای منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه (بهار عربی) و سیاست خارجی ایران در برابر تحولات بحرین بپردازند؛ چرا که سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال تحولات اخیر منطقه در درجه اول متکی بر هویت، امنیت و منافع ملی قابل تبیین است. لذا نظر به اهمیت موضوع، پژوش حاضر درصدد است با روش توصیفی تحلیلی به تشریح و تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات بحرین بپردازد.
چشم انداز روابط ایران و آمریکا تا سال 2030 : سناریوهای ممکن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره ششم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۲۲)
41 - 65
روابط ایران و آمریکا در بیش از سه دهه گذشته چالش های بسیاری را پشت سر گذاشته است. در واقع دو کشوری که روزی متحد استراتژیک لقب گرفته بودند امروز به دشمنان یکدیگر بدل شده اند. آنچه روابط دو کشور را با پیچیدگی های بیشتری مواجه ساخته روی کار آمدن دولتی در آمریکاست که سیاست خارجی آن در جهت خصومت هرچه بیشتر با ایران جهت گیری شده است. به همین دلیل آینده روابط ایران و آمریکا و نحوه رویارویی تهران و واشنگتن ظرف سال های آینده نیز با ابهام بیشتری روبرو خواهد بود. بر این اساس، پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که آینده روابط ایران و آمریکا تا سال 2030 به چه سمت و سویی سوق پیدا می کند؟ با در نظر گرفتن دیدگاه الکساندر ونت و با توجه به فرهنگ سه گانه آنارشی چند فرضیه به روش توصیفی- تحلیلی در قالب سناریو قابل طرح است. یک فرضیه این است که با توجه به برخی الزامات استراتژیک و منطقه ای، محتمل ترین سناریو دوستی دو کشور تا سال 2030 است. فرضیه دیگر رقابت تهران با واشنگتن را در قالب بازی های بزرگ قدرت در عرصه بین المللی، رقابت آمیز پیش بینی می کند. فرضیه سوم نیز با مبنا قرار دادن تعارض ایدئولوژیک ایران و امریکا ، تداوم دشمنی دو کشور را محتمل ترین سناریو می داند. یافته های تحقیق که به روش توصیفی – تحلیلی بدست آمده حکایت از آن دارد که آینده روابط ایران و آمریکا تا سال 2030 آمیزه ای از رقابت و دشمنی خواهد بود.
چرخه اعتماد در روابط بین الملل: مطالعه موردی ایران و امریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره هفتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۲۶)
7 - 39
با توجه به نقش اعتماد به مثابه امری معناشناختی در مصالحه ها و منازعات بین المللی مقاله حاضر به بررسی مفهوم اعتماد و ابعاد مختلف آن می پردازد، در این مقاله ضمن بررسی ابعاد مختلف مفهوم اعتماد و با در نظر گرفتن آن به صورت چرخه ای که قابلیت ایجاد، تداوم، شکست و یا بازتولید خود را دارد با استفاده از گزاره های مکاتب برساخته گرایی به رابطه دو کشور ایران و امریکا و جایگاه آن ها در درون این چرخه می پردازیم. پژوهش ها نشان می دهد کشورهایی که وارد چرخه ی اعتماد می شوند به دلیل دگرگونی شرایط و عوامل مختلف درونی چرخه، اعتماد بین آن ها ممکن است خدشه دار شود و گاهی بهبود یابد و بازتولید شود و یا در صورت عدم توانایی بازتولید و بازگشت به اعتماد اولیه با فروپاشی کامل چرخه ی اعتماد روبه رو شوند. تکیه اصلی بحث با توجه به عدم تغییر چهل ساله ی ساختار موجود جمهوری اسلامی ایران، به تأثیر کارگزاران و گزاره های معنایی و روانشناسی بین آن ها مربوط می شود. با عنایت به اینکه یافته های تاریخی این مقاله حاکی از تأیید ظهور و سپس افول اعتماد بین دو کشور از زمان ایجاد ارتباطات اولیه تا به امروز و از چشم انداز نظری یافته های این مقاله معطوف به تأثیر کارگزاران دو کشور در تصمیم سازی ، در طول تاریخ خود ابتدا وارد چرخه ی اعتماد شده اند اما در نهایت با وارد شدن در چرخه ی بازخورد رفتارهای متقابل باعث بی اعتماد در رابطه خود شده اند. روش تحقیق در این مقاله تجربی_ تحلیلی است و روش جمع آوری داده ها نیز کتابخانه ای است.
تحلیل الگوی همکاری استراتژیک در روابط جمهوری اسلامی ایران و چین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست جهانی دوره هشتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۳۰)
93 - 120
روابط ایران و چین در دوره بعد از انقلاب اسلامی با فراز و نشیب های زیادی توأم بوده و همین موضوع، امکان شکل گیری روابط استراتژیک میان دو طرف را با تردیدهای جدی مواجه ساخته است. با این وجود، پی ریزی مشارکت راهبردی فراگیر را می توان به منزله آغاز فصل جدیدی از مناسبات استراتژیک تهران و بیجینگ تلقی کرد. پرسش اصلی پژوهش حاضر، امکان یا امتناع شکل-گیری توافق همکاری استراتژیک فراگیر در روابط ایران و چین با تکیه بر بنیان های فرهنگی و هویتی دو کشور می باشد. درک روابط ج.ا.ایران و چین در چارچوب یادشده، مستلزم شناخت نگرش ها و تصورات نخبگان دو کشور از خود، دیگری و بازیگران مداخله گر می باشد. در همین ارتباط، پژوهش حاضر با بهره گیری از مفروضه های نظریه سازه انگاری درصدد به آزمون کشیدن این فرضیه است که عوامل فرهنگی و هویتی به همان اندازه که زمینه ساز شکل گیری مشارکت راهبردی فراگیر در روابط دو کشور می باشند، به میزان مشابهی نقشی تعیین کننده در تحدید همکاری های استراتژیک دو طرف دارند. روش تحقیق در این پژوهش، روش علی می باشد و شیوه گردآوری اطلاعات نیز براساس روش کتابخانه ای قرار دارد که با مراجعه به کتاب ها، مقالات، اینترنت و... فیش برداری و تنظیم شده است.
سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال ناآرامی های سیاسی بحرین از منظر سازه انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۴۸)
141 - 163
تحولات موسوم به بهار عربی در جهان عرب تابع متغیرهای متعددی بوده است و در این میان نیروها و کنشگران خارجی مجموعه ای از مهم ترین متغیرهایی هستند که آینده سیاسی جهان عرب را تحت تأثیر قرار می دهند. نحوه موضع گیری و دخالت بازیگران خارجی در امور کشورهای عربی، تابع متغیرهای مختلفی مانند امنیت، منافع اقتصادی و منافع سیاسی ایدئولوژیک بوده است و هر یک از این بازیگران به فراخور سیاست های خود، الگوهای رفتاری متفاوتی در قبال این تحولات داشته اند. در سطح منطقه خاورمیانه، ملاحظات و سیاست های چند کنشگر دولتی شامل عربستان سعودی، ترکیه، ایران و اسرائیل، اهمیت ویژه ای دارد. در این راستا مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، درصدد بررسی سیاست خارجی ایران در قبال تحولات سال های اخیر در کشور بحرین بر اساس نظریه سازه انگاری می باشد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سیاست خارجی ایران در قبال بحران بحرین بر اساس مؤلفه های هویتی بوده و طبیعی به نظر می رسد که سیاست خارجی ایران در قبال این کشور دچار تغییرات مرحله ای گردد. لذا نظر به اهمیت موضوع، پژوش حاضر درصدد است با روش توصیفی تحلیلی به تشریح و تبیین سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال تحولات بحرین از منظر نظریه سازه انگاری بپردازد.
تأملی در سیاست نوعثمانی گری ترکیه و دشواری های آن برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
در این نوشتار می خواهیم با درنظرگرفتن مسائل تاریخی و توجه به سیر دگرگونی سیاست حاکم بر دولت ترکیه، بحث نوعثمانی گری را که به گفتمانی برجسته در سیاست خارجی این دولت تبدیل شده است واکاوی کنیم. نوعثمانی گری با نوکردن خاطره قلمروی امپراتوری، ذهن و قلم بسیاری از دانشوران و مفسران را به خود جلب کرده است. ادعای نوعثمانی گری مجادله برانگیز است. به همین دلیل نیز آرا و تفسیرهای متعددی در مورد آن وجود دارد. گذار از مرزهای ملی و آنچه سایکس- پیکو به نام دولت ملت به یادگار نهاد؛ به دور از مجادله نیست. بدین سان، در بسیاری از پژوهش ها با توجه به قلمروی سرزمینی که از سیاست نوعثمانی گری تصور می شود؛ چنان رویکردی را در تناظر با خواست دولت ترکیه برای گسترش اقتدار منطقه ای و حتی سرزمینی تفسیر کرده اند. در این نوشتار خوانشی متفاوت از سیاست نوعثمانی گری داریم و در برابر پرسش چرایی گرایش نخبگان سیاسی ترکیه به نوعثمانی گری و دشواری این سیاست برای ایران، این فرضیه مطرح می شود که «چنین سیاستی، پاسخی به بحران های درونی ترکیه است و بیش از آنکه تهدیدی برای قلمروی سرزمینی و هویتی ایران باشد؛ تدبیر یا چاره اندیشی برای رفع بحران های هویتی درونی ترکیه و نشانه ای از ناکامی ملی گرایی قومی (ترک گرایی) است». روش پژوهش کیفی است و ضمن بهره گیری از نظریه سازه انگاری، درنظرگرفتن مسائل تاریخی و تحلیل گفتار ایده های بانیان اندیشه نوعثمانی گری فرضیه نوشتار را بررسی می کنیم.
تحلیل روابط ایران و هند بر اساس نظریه سازه انگاری : نگاهی به رویکرد سیاست خارجی دولت روحانی و مودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۴۲)
47 - 74
حوزههای تخصصی:
ایران و هند روابط دیرینه ای با یکدیگر دارند که همواره با فراز و نشیب هایی همراه بوده است. در این نوشتار برای شناخت عوامل مؤثر در روابط دو کشور، از نظریه سازه انگاری کمک گرفته شده است که علاوه بر نقش عوامل مادی به نقش عوامل غیرمادی نیز می پردازد. در پژوهش حاضر، به این سؤال پاسخ خواهیم داد که روابط ایران و هند از منظر نظریه سازه انگاری چگونه قابل تبیین است. فرضیه پژوهش این است که سیاست خارجی برآمده از هویت جمهوری اسلامی ایران در تعارض با نظم لیبرالی و سیاست خارجی متمایل به غربِ هند، منجر به ایجاد موانع و محدودیت های ساختاری شده و از توسعه روابط ایران و هند در حد مطلوب و مورد انتظار، جلوگیری نموده است. دستاورد پژوهش این است که در مقاطعی که دو کشور رویکرد مستقلی در سیاست خارجی در سطح کارگزار اتخاذ نموده اند، محدودیت های ساختاری کاهش یافته و درنتیجه شاهد توسعه روابط ایران و هند بوده ایم و در مقابل اتخاذ برخی رویکردها در سیاست خارجی دو کشور بر محدودیت های ساختاری افزوده است. در نوشتار حاضر، تلاش شده است که با بهره گیری از نظریه سازه انگاری به نقش عوامل ساختار و کارگزار در روابط ایران و هند اشاره شود. این پژوهش با روش کیفی و رویکرد بیناذهنی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، اسنادی و اینترنتی به موضوع موردبحث می پردازد.
نظمِ بین المللیِ در حال گذار از منظر سازه انگاری: بررسی نقش ایده ها، هنجارها و هویت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۴۴)
5 - 28
حوزههای تخصصی:
نظمِ بین المللیِ در حال گذار یکی از جذاب ترین موضوعات پژوهشی روابط بین الملل در دهه های اخیر بوده است. وجه مشترک پژوهش های واقع گرا و لیبرال در این زمینه، تمرکز بر ابعاد مادی نظم بین المللی و وجه افتراق آنها ماهیت منازعه آمیز یا همکاری جویانه سیاست بین الملل در دوران گذار است. با وجود این پیشینه نظری، ابعاد معنایی نظم بین المللیِ در حال گذار در این تحقیقات مغفول مانده است. تحقیقات سازه انگارانه معدود درباره این ابعاد نیز صرفاً برخی ابعاد را مبنا قرار داده اند و جامعیت لازم را ندارند. بر این اساس، سؤال اصلی مقاله این است که رویکرد سازه انگاری چه کمکی به فهم نظم بین المللیِ در حال گذار می کند. برای پاسخ به این سؤال ابتدا ادبیات موجود مورد بررسی قرار خواهد گرفت. سپس چارچوب مفهومی سازه انگارانه شامل مقوله ایده ها، هنجارها و هویت ها برای فهم ویژگی های نظمِ بین المللیِ در حال گذار توضیح داده خواهد شد. سپس در سه بخش مقاله، تداوم، فرسایش و ظهور ایده ها، هنجارها و هویت ها در نظمِ بین المللیِ در حال گذار مورد بررسی قرار خواهند گرفت. یافته اصلی مقاله این است که روندهای همزمانِ تداوم، فرسایش و ظهور ایده ها، هنجارها و هویت ها مهم ترین ویژگی نظمِ بین المللیِ در حال گذار از منظر سازه انگاری است.
تاثیر هویت ملی بر سیاست خاورمیانه ای روسیه در تحولات عربی (با تاکید بر سوریه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۶ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۴۴)
175 - 200
حوزههای تخصصی:
فدراسیون روسیه اگرچه با فروپاشی شوروی متولد و به زعم برخی نویسندگان دچار سرگشتگی هویتی شد اما می توان آن را دولتی قدیمی محسوب کرد که بر اساس برخی شاخص ها هویت آن از دوره تزارها تا امروز تداوم داشته است. «اقتدارگرایی» و «قدرت بزرگ» که همواره در تاریخ و هویت روسیه به چشم می خورد، نه تنها از بعد فرهنگ و هنجاری آن بلکه از منظر سیاسی و تأثیر بر سیاست خارجی نقش قابل ملاحظه ای دارد. منطقه خاورمیانه که روس ها از دیرباز سابقه حضور در آن را دارند، با بروز تحولات عربی شاهد نقش آفرینی فعال روس ها شد، زیرا مؤلفه هویت بر سیاست خارجی مسکو در این منطقه تأثیرگذار بود. از این رو، در پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که چگونه هویت ملی بر سیاست خاورمیانه ای روسیه در تحولات 2011 تأثیر گذاشته است؟ یافته ها حاکی از آن است که شاخص های هویت ملی روسیه مبتنی بر «اقتدارگرایی» و «قدرت بزرگ»، ذهنیت رهبران سیاسی این کشور در خصوص ادراک تهدید افراط گرایی و دیگر بازیگران خصوصاً غرب نسبت به خویش را در تحولات خاورمیانه شکل داده اند و زمینه نقش آفرینی فعال این بازیگر را فراهم آوردند. هدف از پژوهش حاضر نیز بررسی سیاست خاورمیانه ای روسیه در یک دهه اخیر از منظر هویتی است تا بتواند منجر به شناخت سازه انگارانه سیاست خارجی این بازیگر شود. در این راستا، این پژوهش با استفاده از رویکرد تفسیری و بر مبنای مؤلفه هویت در نظریه سازه انگاری مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.
بررسی و تبیین عوامل هویتی مؤثر در شکل گیری تحولات اخیر خاورمیانه عربی (مورد مطالعه: کردها، شیعیان و بنیادگرایان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحولات عربی از تونس آغاز شد و به واسطه اشتراک های تاریخی، دینی، فرهنگی و جغرافیایی به سرعت به دیگر کشورهای عربی نیز سرایت کرد. این تحولات به قدری جدی بود که در برخی از کشورها از جمله مصر، تونس، لیبی و یمن با سقوط دیکتاتورها، هیئت حاکمه آن ها با تغییرات اساسی روبه رو شد و در کشورهایی همچون سوریه و تا حدودی یمن بحران، ابعاد بین المللی یافته و همچنان ادامه دارد. در بروز این تحولات عوامل مختلفی هم زمان دخیل بوده اند، اما آنچه تاکنون از دید صاحب نظران مغفول مانده، نقش سازه های هویتی و هویت گرایی در بحران های این منطقه است. هدف ما در این مقاله بررسی تأثیر مؤلفه های هویتی شیعیان، کردها و بنیادگرایان در شکل گیری و نتایج متفاوت تحولات اخیر خاورمیانه عربی است. در این مقاله به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که در چارچوب نظریه سازه انگاری، هویت و هویت گرایی گروهای قومی و مذهبی جوامع عربی چه تأثیری در شکل گیری و روند تحولات اخیر این جوامع داشته است؟ از روش توصیفی- تحلیلی استفاده کردیم و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نبود سه شاخص هنجار، ارزش و هویت مشترک در ساختار اجتماعی این جوامع و به تبع آن ناتوانایی در خلق هویت ملی و تلاقی آن با هویت گرایی شیعیان، کردها و بنیادگرایان نه تنها از عوامل زیربنایی این تحولات هستند، بلکه نتایجی همچون استمرار بحران، جنگ داخلی، ورود بازیگران فراملی، جنگ نیابتی و خشونت زیاد را به دنبال داشته است.
عادی سازی روابط عربستان و رژیم اسرائیل و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران: تهدیدات علیه محور مقاومت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
287 - 314
حوزههای تخصصی:
منطقه غرب آسیا، یکی از پرتنش ترین و در عین حال مهم ترین مناطق جهان است و یکی از تنش های آن میان اعراب و رژیم اسرائیل بوده است، اما از سال 2015، روند عادی سازی روابط میان سعودی و این رژیم، تلاش دارد، این تنش را به همکاری تبدیل نماید. ایران که رژیم اسرائیل و برخی کشورهای عربی را دشمن خود می داند، در راستای افزایش نفوذ و امنیت خود در این منطقه، محور مقاومت را پدید آورده است، اما به نظر می رسد عادی سازی روابط موجب تهدید محور مقاومت شده، امری که بررسی آن هدف این مقاله است و بنابراین پرسش اصلی مقاله این است که عادی سازی روابط میان عربستان و رژیم اسرائیل چه تهدیداتی علیه محور مقاومت ایجاد کرده است که لاجرم بر امنیت ملی جمهوری اسلامی اثر می گذارد؟ روش تحقیق مقاله برای پاسخ به این پرسش، روش تحلیلی- توصیفی است. اهمیت این بررسی در آن است که هر نوع تهدیدی علیله محور مقاومت که در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی گسترش یافته و موجب نفوذ آن شده، بر این امنیت ملی آن اثرگذار خواهد بود. نتیجه کلی مقاله نشان می دهد عادی سازی روابط موجب این تهدیدات برای محور مقاومت در این ابعاد شده است: حمایت از نیروهای داخلی، جدایی طلب و خواستار سقوط جمهوری اسلامی در ایران و حمایت از نیروهای منطقه ای و بین المللی ضد محور مقاومت در کل این محور یعنی در ایران، سوریه، لبنان، یمن، عراق و... .
بررسی مقایسه ای مبانی معرفت شناختی رویکردهای میانه در روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین المللی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷۷)
193 - 214
حوزههای تخصصی:
ظهور رویکردهای میانه (سازه انگاری اجتماعی، نظریه انتقادی، مکتب انگلیسی) در سنت نظریه پردازی روابط بین الملل حاصل تحولات فکری و دگرگونی های سیاسی و اجتماعی در نیمه دوم قرن بیستم بوده است. این تحولات که زمینه را برای تقابل رویکردهای جدید در برابر اثبات گرایان فراهم نمود، به مناظره سوم در این رشته مطالعاتی شکل داد؛ مناظره ای که بخش قابل توجه آن را رویکردهای میانه تشکیل داده بودند. درواقع نظریه پردازان رویکردهای میانه نیز در این مشاجرات فکری در برابر خردگرایان قرارگرفتند و در کنار پساساختارگرایان، استدلال های هستی شناختی و معرفت شناختی متفاوت خود را در تقابل با جریان اصلی ارائه دادند. نویسنده در این پژوهش تلاش دارد که مبانی معرفت شناختی رویکردهای میانه را بر اساس 3 دغدغه معرفت شناختی یعنی مسئله امکان شناخت، چگونگی شناخت و غایت و هدف از شناخت را مورد بررسی قرار دهد. ازاین رو، سؤال اصلی این پژوهش این است که دیدگاه هر یک از نظریه های طیف میانه در روابط بین الملل نسبت به امکان شناخت، چگونگی شناخت و غایت و هدف شناخت چگونه است؟ پژوهش حاضر تلاش می کند که با توسل به یک بررسی مقایسه ای به این سؤالات پاسخ دهد.
تأثیر فرهنگ سیاسی بریتانیا بر خروج از اتحادیه اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
81 - 53
حوزههای تخصصی:
خستگی و آسیب های ناشی از جنگ های جهانی، اروپا را بسان بیماری رو به مرگ تبدیل کرد، اما راه چاره بی درنگ در تلاش برای همگرایی کشورهای دوست و دشمن اروپا در سازوکاری منطقه ای جست وجو شد. اتحادیه اروپا به عنوان نماد وحدت، همکاری و همگرایی با گرایش های واگرایانه و گریز از مرکز روبه رو شده و برگزیت را می توان نقطه اوج موج گرایش های جدایی طلبانه دانست که همگرایی اروپا را بیش ازپیش به چالش کشیده است. نتیجه همه پرسی 23 ژوئن 2016 از انگلیسی ها شوک بزرگی به اتحادیه اروپا وارد کرد. پیش بینی می شد که پرونده خروج بریتانیا از این اتحادیه، با تلاش های دیوید کامرون و اخذ امتیازهای چهارگانه بسته شود، اما 52 درصد رأی دهندگان بریتانیایی با انتخاب برگزیت با پایان بخشیدن به عضویت 42 ساله کشور خود در اتحادیه اروپا موافقت کردند. در این زمینه پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که چگونه رویکردها و جهت گیری های بریتانیا در برابر اتحادیه اروپا از فرهنگ سیاسی این کشور تأثیر پذیرفته و یا خواهد پذیرفت؟ برپایه این استدلال که فرهنگ سیاسی به عنوان بخشی از هویت ملی و سیاسی کشورها، تعیین کننده تعریف و دیدگاه های ویژه آنان درباره منافع ملی است که به برساخت کنشگری ویژه در عرصه سیاست خارجی منجر می شود، در فرضیه پژوهشی بیان می شود که فرهنگ سیاسی بریتانیا به شکل محافظه کارانه ای بر سیاست واگرایی آن از اتحادیه اروپا تأثیرگذار بوده است. برای تبیین پدیده برگزیت، و شناخت رابطه بین فرهنگ سیاسی و سیاست خارجی بریتانیا در برابر اتحادیه، از روش تحلیل رویدادهای تاریخی و سخنرانی های برخی از مقام های دولتی و نیز بررسی یافته های همه پرسی ها و نظرسنجی های مرتبط با برگزیت، و از چارچوب نظری سازه انگاری استفاده شد. نوع فرهنگ و به ویژه فرهنگ سیاسی مردم بریتانیا در شکل گیری سیاست واگرایانه این کشور درباره اتحادیه تأثیر بسزایی داشت. با وجود برگزیت، این کشور همچنان در تلاش برای رسیدن به جایگاه یک قدرت بزرگ تأثیرگذار بر سیاست جهانی بوده است.
بنیان های نظریه سازه انگارانه اقتصاد سیاسی بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
110 - 83
حوزههای تخصصی:
سیاست و اقتصاد در رابطه ای تنگاتنگ با یکدیگرند، سیاست قاطعانه بر سرنوشت اقتصاد جهانی تأثیر می گذارد و اقتصاد نیز تأثیر بسیاری بر سیاست بین الملل و جهانی دارد. درهم تنیدگی اقتصاد و سیاست رشته آکادمیک اقتصاد سیاسی بین الملل را با مرزهای انعطاف پذیر آن شکل داده است. امروزه بازارها جهانی شده اند و همکاری و یا تضاد منافع از واقعیت های آشکار عرصه اقتصاد سیاسی است. ازاین رو نظریه پردازی اقتصاد سیاسی بین الملل– بررسی کننده رابطه میان دولت ها و بازار– نیز پا را از دنیای نظریه های متعارف فراتر گذاشته و نظریه هایی مانند سازه انگاری، پست مدرنیسم، انتقادی، فمینیسم و محیط زیست گرایی مورد توجه قرار گرفته اند. نظریه سازه انگاری همچون یکی از این نظریه های امروزی، نگاه های بسیاری را به خود جلب کرده و حجم پژوهش ها در این زمینه بسیار افزایش یافته است. دو پرسش پژوهشی این مقاله عبارت اند از: 1. بنیان های نظریه سازه انگارانه اقتصاد سیاسی بین الملل چیست؟ 2. سازه انگاری تا چه اندازه با اقتصاد سیاسی بین الملل تناسب و ارتباط دارد؟ با رویکردی تحلیلی-تبیینی، دیدگاه ها و نقدها، و نیز یافته های پژوهشی ارائه شده در آثار مکتوب پژوهشگران و نظریه پردازان این حوزه بررسی شده است تا گزاره ها، مقوله ها و مضمون های مهم شناسایی شوند. سپس تلاش شده است تا با تحلیل و استنباط از داده های کیفی برگرفته از این متون معتبر به پرسش های پژوهشی پاسخ داده شود. در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که تکیه صرف بر تجزیه و تحلیل اقتصادی و یا سیاسی در جهان پویای کنونی به ناتوانی درک پویایی های نظام بین الملل می انجامد. هنجارها، هویت، واقعیت اجتماعی، معانی، نبود قطعیت، شناخت و بین الاذهانی بودن مبانی تشکیل دهنده نظریه سازه انگارانه اقتصاد سیاسی بین الملل هستند. از این رو هدف اصلی این پژوهش منسجم سازی و ارائه این نظریه به مانند ابزاری کاربردی برای تحلیل موضوع های مطرح در این حوزه است.
بازتاب انقلاب اسلامی ایران در آمریکای لاتین(مطالعه موردی: جمهوری بولیواری ونزوئلا)
منبع:
راهبرد سیاسی سال پنجم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۹
109 - 128
حوزههای تخصصی:
انقلاب اسلامی ایران بعنوان یکی از بزرگترین رخدادهای قرن بیستم تاکنون موضوع بحث بسیاری از محافل علمی- پژوهشی جهان بوده است. انقلاب اسلامی بنا به ماهیت، مفاهیم و واژگان، هنجارهای خاص و ویژه ای را به ارمغان آورده و متضمن اهداف و پدیده هایی بوده است. قصد نگارندگان آن است که با اتکا به روش سازه انگارانه که بیش از هر چیز یک چارچوب تحلیلی است، به بررسی تأثیرات انقلاب اسلامی بر جمهوری بولیواری ونزوئلا در آمریکای لاتین و روابط خارجی بین این دو کشور که تاکنون مورد بحث روشمند قرار نگرفته است بپردازد. در همین ارتباط، سوال اصلی پژوهش بر این مبنا شکل گرفته است که بازتاب انقلاب اسلامی ایران در کشور ونزوئلا چگونه بوده است؟، پژوهش حاضر با بهره گیری از روش تحلیلی- توصیفی و در چارچوب رهیافت سازه انگاری، به بررسی بازتاب این انقلاب بزرگ در مناطق آمریکای لاتین پرداخته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که انقلاب اسلامی ایران در درون مرزهای سیاسی خود محصور نمانده و به طور مستنقیم و غیر مستقیم علاوه بر تأثیر گذاری های منطقه ای، در سطح بین الملل هم بر کشورهایی همچون جمهوری بولیواری ونزوئلا تاثیرگذار بوده است.