فهم بنیان های «اُدیپی» سیاست: الهیات سیاسی یا الهیات فرهنگی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
152 - 125
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، فهمِ سیاست از طریق عقده پدرکشی است. پیش فرض سیاست در دوره مدرن، از هابز تا اشمیت، رویکردی الهیاتی مبنی بر ایده «خدا» بود و با ایجاد تشابه ساختاری میان مفاهیم حاکم و خدا، برای حاکمیت حق مرگ و زندگی قائل بودند. در مقابل، این پژوهش بر آن است که با حفظ مفهوم خدا، ولی با گنجاندن ایده ادیپ، می توان تحولی در تحلیل و فهم الهیات سیاسی ایجاد کرد. به خصوص زمانی که سیاست را بر حسب ایده پدرکشی تحلیل کنیم. عقده ادیپ فرویدی بر این فرض است که «حق» مرگ و زندگی را باید در «رانه های» اعضای اجتماع جست. چون پدیده مرگ «امری درونی» و مرتبط با سائقه هاست. در ثانی، خاستگاه آن به واپس زنی «روانی-فرهنگی» سائقه های افراد برمی گردد. در این مناسبات میل به کشتن به سه صورت پدیدار می شود: صورت اول «پدر-والد» است، یعنی پدر، رقیب میل جنسی پسر و مانعی بزرگ برای آرزوها و امیال اوست. واپس زنی امیال توسط پدر، اسبابی برای قتل اش را فراهم می آورد. صورت دوم پدر، یعنی «پدر-خدا» در محیط فرهنگی اجتماع می باشد که کودک به دلیل حس درماندگی به پدری قادر و مطلق پناهنده می شود، هنگامی که خود را با او همسان می انگارد، همزمان او را به عنوان مانع فرهنگی قلمداد می کند و در ذهنش به شکل نمادین دست به قتل می زند. صورت سوم، پدر در نزد پسر در مناسبات سیاسی به شکل «پدر-شاه» بازنمایی می شود. وضع قانون و نظم از سوی حاکم، برای واپس زنی امیال کودک در حیطه عمومی و اسبابی برای قتلش از سوی کودک است. درواکنش بدان، رانه کودک از نیروگذاری روی ابژه جنسی صرف نظر می کند و معطوف به بدن خویش می شود تا از این طریق نهاد اید به تعادل برسد و اضطراب های سیاسی خود را تسکین بخشد.