پدیدارشناسی زبان در شعر عرفانی بر مبنای آرای مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۷
337 - 358
زمینه/هدف: مرلوپونتی زبان را به مثابه شناخت می داند و میان تفکر، زبان و بدن نوعی همبستگی قائل است. در نزد او، کلیه نشانه ها و قراردادهای زبانی انباشتی از پیش موجود و محصول تفکر و کنش بیانی یک جهان-فرهنگ است و تن-سوژه با «درک تنانه» و «کاربرد فردی» آن را پرمعناتر و گسترده تر می کند. این مقاله ضمن بررسی پدیدارشناسی زبان در نزد مرلوپونتی، تلاش دارد تا زبان استعاری-تمثیلی شعر عرفانی را بر اساس آرای این فیلسوف فرانسوی پدیدارشناسی کند.روش/رویکرد: این مقاله با تکیه بر مؤلفه های استخراجی از آراء پدیدارشناسانه-زبان شناختی مرلوپونتی، به مطالعه زبان استعاری شعر عرفانی ایران می پردازد. جامعه آماری این پژوهش، اشعار عرفانی شعرایی نظیر مولوی، حافظ و عراقی است و نگارنده به صورت هدفمند 30 بیت از این اشعار را جهت مطالعه و استناد برگزیده است.یافته ها/نتایج: با تکیه بر پدیدارشناسی زبان در نزد مرلوپونتی، عارف نمی تواند به صورت کامل از سیطره زبان-جهان سنت برهد، ولی او با تنیدن در مولفه های اعتقادی جهانِ سنت و محدودیت های زبانی آن، فردیت خویش را -با توجه به قدرت خلاقه تن روان در ادراک و به کارگیری جریان زبان- در اثر بروز می دهد. او به مدد زبان استعاری خود، می تواند هر مضمون را برای توصیف حالات درونی یا رابطه عاشقانه خود با حق در شعر خویش به تمثیل گیرد و ضمن گسترش دلالت ها در مضامین و نمادهای عرفانی، معانی را به هم سوق و پیوند دهد تا در آخر مقصود زبان-جهانِ سنت را متذکر شود: یعنی معنای فرابود و فراگیر حق در کائنات.