مطالب مرتبط با کلیدواژه

گویش لامردی


۱.

تحلیل صرفی و نحوی نام های افراد در گویش لامردی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: کوتاه سازی گویش لامردی نام شناسی نام های افراد نام های ترکیبی نام های گروهی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۰ تعداد دانلود : ۱۶۹
مطالعه ساخت صرفی و نحوی نام های خاص، یکی از حوزه های مطالعات زبان شناسی است که از آن به نام شناسی زبان شناختی تعبیر می شود. پژوهش پیش رو که به توصیف و تحلیل نام های افراد در گویش لامردی، یکی از گویش های فارسی رایج در جنوب استان فارس، اختصاص دارد، در شمار نخستین پژوهش های حوزه نام شناسی زبان شناختی در گویش های ایرانی است. در این جستار نام افراد به سه گروه ساده، ترکیبی و گروهی دسته بندی و لایه های صرفی و نحوی آن ها از منظری ساختارگرایانه بررسی و تحلیل می شود. یافته های نشان می دهند که در نام های ساده و ترکیبی زایاترین فرایند واژه سازی در گویش لامردی، فرایند کوتاه سازی است که در قالب کوتاه سازی پس رو، میانی، پیش رو و نامنظم نمود یافته است. تکواژهای تصریفی متعددی متأثر از بافت موقعیتی برای بیان معنای سرزنش (-ol)، تحقیر و تصغیر (-ak) و تحبیب (-ā و -aku و -i) به کار گرفته می شوند. در این میان، نشانداری تکواژ -ol به جنسیت افراد و نشانداری -aku به سن و منزلت اجتماعی آنان از جهت کاربردشناختی قابل توجه است. بررسی «نام های گروهی» و توصیف چهار الگو در ساخت نحوی آن ها بخش پایانی این نوشتار است. نام های گروهی در گویش لامردی نمایان گر بقای سنتی کهن در نام گذاری ایرانی است که به دلیل رواج سنت عربی نام گذاری افراد در متون رسمی و دیوانی، چندان مجال بروز نداشته ولی به طور غیررسمی در گویش های ایرانی باقی مانده است.  
۲.

گذار از واژه نامه نگاری به فرهنگ نویسیِ گویشی؛ مطالعه موردیِ واژگان شناسی نام واژه های انواع بُز و گوسفند در گویش های لامِردی و بختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: گویش پژوهی فرهنگ نویسی گویشی گویش لامردی نام واژه های بز نام واژه های گوسفند

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲ تعداد دانلود : ۲
بهره گیری گویش پژوهان از قابلیت های معنی شناسی ساختارگرا و اصول فرهنگ نویسیْ مطالعاتِ موجود در حوزه واژگان شناسی گویشی را به سطح فرهنگ نویسی ارتقا می دهد. در این پژوهش برای نشان دادن ظرفیت رویکردهای حوزه های واژگانی و مؤلفه های معنایی در به دست دادن تعاریف جنس وفصلی در فرهنگ های گویشی، روابط مفهومی در میان مجموعه ای از نام واژه های انواع بز و گوسفند در چند گویش فارسی مطالعه شده است. خودِ این مجموعه ها از چندین زیرمجموعه دیگر تشکیل می شوند که بر پایه مؤلفه های معنایی نژاد، جنسیت، سن، باروری، زایمان، رنگ مو، شکل و حالت گوش و چند مؤلفه دیگر قابل تمایز، صورت بندی و تعریف هستند. تجربه نگارنده در استخراج نام واژه های انواع بز در گویش لامِردی (رایج در جنوب استان فارس) و مطالعه برخی اطلاعات مهم و تکمیلی از گویش بختیاری و چند گویش دیگر، همچنین بررسی واژه نامه های گویشی و داده های گویش شناسی نشان می دهد گویش پژوهان باید از واژگان شناسیِ مبتنی بر مصاحبه صرف با گویش وران گذر نموده و مطالعات خود را به سطح فرهنگ نویسی ارتقا دهند. در این سطح، آنان باید دست کم برای استخراج فهرست کاملی از واژگان مادّی گویش ها از ظرفیت معنی شناسی ساختارگرا بهره ببرند تا برای تدوین کلان ساختار فرهنگ گویشی فهرستِ کامل تر و دقیق تری از واژگان گویشی را برای ثبت در جایگاه سرمدخل های فرهنگ تدوین کنند و در خردساختار آن نیز قادر به ارائه تعریف های جنس وفصلی گردند. بدون توجه به پژوهش های تکمیلی زبان شناختی، تحقیقات میدانیِ گویش شناسان همواره دو نقص عمده خواهد داشت: یکی، فوت شدن تعداد قابل توجهی از نام واژه های دام های اهلی (در اینجا بز و گوسفند) و دیگری، تعاریف ناقص یا مبهم از نام واژه های استخراج شده.