مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
عاشق
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۷
311 - 328
حوزههای تخصصی:
عشق از مهم ترین مسایل عرفانی است که پیش از غزالی عارفان دیگر کمابیش از آن سخن گفته و به اهمیت آن اشاره کرده اند. امّا احمد غزالی اولین عارفی است که رساله یی مفرد در عشق عرفانی نگاشته است. در این رساله غزالی از عشق به گونه یی سخن می گوید که در همان نگاه اوّل درمی یابیم که با متنی مرکزگرا مواجهیم و هر آنچه بر زبان او جاری گشته به نوعی با عشق در پیوند است. بنابراین ما نیز با این طرز تلقی پس از درآمدی کوتاه از عشق به مثابه عاطفه یی که نه تنها انسان، بلکه تمام هستی را زیر نفوذ دارد و هر چه در عالم هست به گرد آن می چرخد و از آن نیرو می گیرد، سخن گفته ایم. از آن پس به معشوق که هر چه و هر که هست عاشق را به خود فرامی خواند، اشاره کرده ایم و سرانجام از عاشق که عامل تحقق عشق است سخن گفته و ویژگی های او را از دید غزالی به اختصار برشمرده ایم. تمام اطلاعات این مقاله با استفاده از روش کتاب خانه یی گرد آمده و این داده ها با شیوه توصیفی تحلیل شده است. مهم ترین نتیجه این بررسی این است که سوانح را «روایت» و در اصل روایتی مرکزگرا می یابیم و عشق را هسته اصلی ساختاری می دانیم که تمام عنصرهای سازنده این ساختار بدان می گرایند و از آن متأثراند.
بازتاب جلوه های عشق عرفانی در زبان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۷
353 - 376
حوزههای تخصصی:
مطالعه دیوان حافظ، در هر شرایطی و برای جست وجوی هر مقوله یی، لذت بخش و آموزنده است. امّا تردید نباید کرد که عشق، در غزل های آسمانی او، هرگز عطش جست وجوگر را فرونمی نشاند؛ بلکه همواره او را تشنه تر می کند. در این مقاله کوشیده ایم یک بار دیگر به این موضوع آشنا بپردازیم و عواطف و اندیشه های حافظ را با اندیشه های فیلسوفان و عارفان، رویاروی کرده، سهم حافظ را در پیش برد «طریقت عشق»، در کنار انبوهی از مسایل که با این عاطفه انسانی، همراه می شوند، نشان دهیم. اطلاعات این مقاله از طریق کتاب و اسناد، گرد آمده و سپس داده های تحقیق با استفاده از روش توصیفی تحلیل شده است. برای بازنمود اندیشه حافظ در این مقوله، ابتدا به سراغ مباحث کلی عشق رفته و آن را در قالب یک مثلث در دیوان حافظ کاویده ایم. مثلثی که پایه اش عشق و دو ضلع آن معشوق و عاشق است. حاصل کار این است که تمام آن چه بر زبان حافظ جاری شده، محصول تجربه های شخصی اوست و با سخن کسانی که «عشق» را با «عقل» توصیف کرده اند، بسیار متفاوت است.
تحلیل مفهوم انتظار در دوبیتی های ادب عامه مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۱ بهمن و اسفند ۱۴۰۲ شماره ۵۴
۲۰۸-۱۷۳
حوزههای تخصصی:
انتظار از مهم ترین درون مایه های ترانه های غریبانه است. این ترانه ها مضامین مهمی از زندگی، کار و رنج آدمی را شامل می شود و در عین حال با عشق و دلدادگی پیوندی دیرینه دارد. ادبیات عامه، علمی برای شناخت آداب و رسوم و عقاید مردم است که افسانه ها، باورداشت ها، داستان ها، ترانه ها را شامل می شود. ترانه های عامه به دلیل پاسداری از هویت فرهنگی ملی و انتقال احساسات و عقاید گذشتگان ما، بخش مهمی از ادبیات شفاهی محسوب می شوند. در اشعار مازندرانی درون مایه هایی ازجمله انتظار نهفته است که در فرهنگ و زندگی روزمره مردم این دیار ریشه دارد، اما تاکنون به آن پرداخته نشده است. این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی قصد دارد مفهوم انتظار را در دوبیتی های ادب عامه مازندران بررسی کند. با مطالعه بیش از هزار دوبیتی مازندرانی، 310 دوبیتی یعنی حدود 31 درصد درون مایه انتظار دیده شده است. براساس یافته های کتابخانه ای و میدانی تحقیق، می توان گفت که ترانه هایی با درون مایه مفهوم انتظار و انتظار عاشق برای بازگشت دوباره معشوق بیشترین بسامد را داراست. علاوه بر آن، انتظار عاشق برای آمدن فصل بهار و شکوفا شدن گل ها و دیدن معشوق، انتظار معشوق برای بازگشت عاشق از خدمت سربازی، انتظار اعضای خانواده برای بازگشت عزیزانشان به شهر و دیار، انتظار کشاورز زحمت کش برای برداشت محصول زراعی و همچنین انتظار پایان غم و غصه، رنج غربت و رسیدن به آرامش و آزادی از جایگاه خاصی برخوردارند.
تحلیل دیالکتیک «خدایگان و بنده» میان «معشوق و عاشق» در غزلیات سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۲
129 - 146
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم فلسفه گئورگ هگل در کتاب «پدیدار شناسی روح»، گفتار «خدایگان و بنده» است. دیالکتیک خدایگان و بنده آغاز سیر اندیشه و مبنایی برای خودآگاهی و آزادی انسان است. بنابراین خودآگاهی و آزادی در فرایند دیالکتیکِ پیکار، میان شخصیت ها به مثابه خدایگان و بنده محقق می شود. این مقاله با روش توصیفی _ تحلیلی، رابطه کنشگرانه خدایگان – بنده را میان معشوق و عاشق در غزلیات سعدی تحلیل می کند. همچنین خودآگاهی و آزادی عاشق در رابطه با معشوق واکاوی می شود. با توجه به گفتار خدایگان و بنده می توان گفت که ستیز میان معشوق و عاشق در فرایند دیالکتیک روی می دهد. وجود معشوق برای تحول اندیشه و عواطف عاشق لازم است. عاشق از رهگذر دیالکتیک به خودآگاهی و آزادی می رسد. ذهن عاشق در غزل سعدی در دو روند حرکت می کند؛ عاشق در فرایند دیالکتیک با وصال معشوق و شناسایی ابژه از حرکت باز می ماند. در فرایند دیگر، تحمیل ارج به معشوق برای عاشق، مُیسَّر نمی شود. عاشق از خودبیگانگی می شود و عوامل بیرونی و واقعی عشق را «نفی» می کند و در این وضعیت بی آنکه دیالکتیک رفع شود؛ عاشق به رهایی و آزادی دست می یابد. سپس خودآگاهی، عاشق از شناخت حسی معشوق جدا می شود و در سیر آگاهی، خواست فردی او با خواست کلی یگانه می شود. از این رو مانایی معشوق برای عاشق اهمیت می یابد.
تحول تجربه زنانه عشق و ازدواج: مطالعه ای مردم نگارانه بر زنان تحصیل کرده و شاغل شهری در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۱۶ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۳۸
185 - 204
این مقاله در پی شناخت تاثیر عاطفه عاشقانه بر شکل بندی ازدواج است. روش پژوهش، روند پژوهی مردم نگارانه بود و داده ها در خلال یازده سال (1384 تا 1395) از طریق مصاحبه های عمیق و مشاهده گردآوری شد. نمونه گیری در این پژوهش، هدفمند بود و افراد عمدتا بر حسب تحصیلات، شغل و سن انتخاب شدند. این مقاله براساس یافته های حاصل از مشارکت داوطلبانه 46 تن از زنان شاغل و دارای تحصیلات دانشگاهی ساکن تهران فراهم شد. یافته ها نشان می دهد که در نسل های جوان تر زنان، عشق تبدیل به امری ضروری در ازدواج شده است، در حالی که در بین زنان مسن تر عشق چندان مهم نبود و ازدواج از اهمیت زیادی برخوردار بود. همچنین، در خلال زمان ضرورت ازدواج به مثابه نابود کننده عشق، به چالش کشیده شد. با توجه به وجود یا عدم وجود عشق، سه نوع ازدواج سنتی، ازدواج انتخابی عاقلانه و ازدواج عاشقانه شناسایی شده است. چالش های ازدواج عاشقانه از دوگانه های مهم حاصل از تجربه عاشقانه شامل عشق سنتی/رابطه مدرن، زن معشوق/عاشق، مرد عاشق/شوهر و زن معشوق/همسر ناشی می شود. در ازدواج سنتی و ازدواج انتخابی لزوما عشق پس از ازدواج دیده نشد.
تحلیل روانکاوانه رمان عاشق مارگریت دوراس: روایت ملال آلود تکوین سوبژکتیویته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
151 - 169
حوزههای تخصصی:
عاشق رمان بیمثال مارگریت دوراس به ما اجازه میدهد وارد دنیای اتوبیوگرافیک او شویم. آنچه در طول داستان بسامد چشمگیری دارد مواجه راوی با مادر و واکنش اش نسبت به مادرانگیست. توصیفات و واکنش هایی که همگی حاکی از نفرتی درونی نسبت به مادر هستند. نفرتی که نه راوی و نه خواننده هیچکدام علت اصلی آن را نمی دانند. برای کشف این علت به سراغ ژولیا کریستوا، فیلسوف، روانکاو و منتقد ادبی می رویم. از منظر او کودک در ابتدا با مادر خود در فضایی نشانه ای به نام «کورا» در هم تنیده شده اند، فضای یگانگی محض با مادر. تن مادر به مثابه این فضا، اصل و منشا وجودی کودک در ضمیر ناخودآگاه اوست. سپس کودک برای آنکه بتواند به یک سوژه و تن مستقل دست یابد باید که مرزهایی را بین خود و اولین دیگری یا همان مادرش ترسیم کند و برای نیل به این هدف ناگزیر و ناخودآگاه به آلوده انگاری می پردازد. فرآیندی ملال آور که لازمه تحقق سوبژکتیویته است. با تحلیل رمان عاشق درمی یابیم که بروز عواطفی مانند انزجار و نفرت و حالاتی روانی همچون ملال و افسردگی نتیجه مکانیسم آلوده انگاری در ضمیر ناخودآگاه راوی است. این اثر داستانی پر از تلاطم های عاطفی، حسی و ادراکی است. روایت تولد یک هویت است، هویتی تازه برای هنرمندی که با خلق یک شاهکار ادبی این فرایند را بازآفرینی و درد و رنج و عواطف منفی ناشی از آن را تطهیر می کند و نیز تجربه تطهیر بخش به ظهور رسیدن یک هویت از دل کورای نشانه ای است در سطح نمادین نزد خواننده رمان.
بازتاب عشق زمینی در اشعار مهستی گنجوی (مطالعه موردی شکستن تابوهای ادبی در شعر زنانه)
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷
225 - 240
حوزههای تخصصی:
مهستی گنجوی ، یکی از شعرای برجسته رباعی سرا در قرن پنجم و ششم هجری است که توانسته در رباعیاتش تصاویری زیبا و روشن در قالب عشق و روابط عاشق و معشوق خلق کند. او در اشعارش با جلوه آفرینی و ایجاد تضادهای رنگارنگ، رابطه ی عاشق و معشوق را به گونه ای بیان می کند که از نظر برخی بزرگان، هیچ کدام از شعرای قدیم نتوانسته اند مانند او با ملاحت و حلاوت سخن بگویند. از آنجایی که اشعار مهستی دارای سبکی ویژه بوده، هدف اصلی این پژوهش نشان دادن ویژگی های زنانه مهستی در رباعیاتش و بررسی جایگاه او به عنوان شاعری پیشرو و نوآور در زمان خود و بررسی سه عنصر اصلی ادبیات غنایی «عشق»، «عاشق» و «معشوق» است. اهمیت این پژوهش در تحلیل بازتاب زنانگی در اشعار مهستی و ارزیابی نقش او در توسعه محتوای عاشقانه در شعر فارسی به چشم می خورد که می تواند به فهم اوضاع اجتماعی، فرهنگی و ادبی آن دوره کمک شایانی کند. این پژوهش به صورت کتابخانه ای و توصیفی بررسی شده است . با بررسی آثار مهستی گنجوی در می یابیم، او شاعری نوگرا و شجاع در دوره سلجوقیان است که با اشعار خلاقانه و آزاداندیشانه اش، به توصیف عشق زمینی و معشوقان متنوع پرداخته و نقش مهمی در غنای محتوای عاشقانه در ادبیات فارسی ایفا کرده است.