مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
مکان
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۴
۱۶۷-۱۴۸
حوزههای تخصصی:
حس مکان و حس تعلق به مکان ازجمله مفاهیمی هستند که در ارتقا کیفیت زیست شهروندان تاثیرگذار بوده و رشد روحی و معنوی آن ها را فراهم می کند. از سویی دیگر، در شهرهای ساحلی، سواحل شهرها از عناصر واجد ارزش و از بسترهای شکل دهی به حس تعلق به مکان بوده اند. بر این اساس بررسی ارتباط و سنجش حس مکان و عوامل موثر آن بر توسعه سواحل شهرها، هدف و ضرورت پژوهش حاضر بوده است. روش تحقیق در مرحله ادبیات نظری، روش «توصیفی- تحلیلی» و روش «فراتحلیل» بوده که از ابزار گردآوری داده مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی نیز بهره برده است. همچنین از روش «پیمایشی» و «تکنیک پرسشنامه» در سطح آمار استنباطی و آزمون کوورایانس و اسمیرنوف برای اعتبار و روایی تحقق استفاده شده است. یافته ها نشان می دهد که توجه به حس مکان به عنوان یک ساختار چندبعدی که بیانگر اعتقادات، احساسات و تعهدات رفتاری در محیط خاص و بترتیب بعد شناختی، بعد عاطفی و بعد رفتاری می باشد درنظرگرفته شده است؛ لذا حس تعلق به مکان استفاده کنندگان در بعد شناختی (هویتی) و عاطفی (دلبستگی) در سطح بالایی قرار دارد. بعد رفتاری (وابستگی) نسبت به بعد شناختی و عاطفی در سطح پایینتر قرار دارد و نشان می دهد ساحل در برآورده کردن نیازهای آن ها موفق عمل نکرده که عدم تجهیز خط ساحلی برای شکل گیری فعالیت های تفریحی و مرتبط با آب، عدم وجود بسترهای مناسب جهت استقرار خانواده، تداخل حرکت سواره و پیاده، تهدیدات ناشی از فرسودگی و تخریب بافت تاریخی بوشهر در این امر موثر می باشند.
تبیین تفاوت های طراحی و خوانش فضا میان طراحان و کاربران بر اساس نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
۱۱۲-۹۳
حوزههای تخصصی:
درک مطلوبیت و کارایی طراحی ها برای رفتار انسان و آگاهی از نیازها و ترجیحات افراد در ارتباط با محیط، یکی از الزامات موفقیت طراحان شهری است. تلاش برای پاسخ دادن به پرسش هایی در مورد تفاوت ها و شباهت های تجربه و خوانش افراد از محیط و توصیف جهان پیرامون به گونه ای که در واقعیت وجود دارد، می تواند پایگاهی اطلاعاتی و قابل اطمینان در راستای ارتقای نگرش حرفه ای طراحان شهری ایجاد کند. پژوهش حاضر در راستای پاسخ به این سوال که چه تفاوتی میان فضای طراحی شده طراحان و فضای ادراک شده مردم وجود دارد؟ با مرور ادبیات نظری و بکارگیری روش تحقیق نظریه زمینه ای به بررسی تجربه افراد و دیدگاه طراحان از فضای شهری خوب پرداخته و با تحلیل، کدگذاری و تفسیر اطلاعات حاصل از مصاحبه های عمیق با این دو گروه، مدلی را در راستای تبیین تفاوت های نگرشی و کنشی میان طراحان و استفاده کنندگان فضا تدوین نموده است. نتایج نشان می دهند دیدگاه مردم محصول تجربه های آنان است در حالی که دیدگاه طراحان متاثر از آموزش تخصصی و مفاهیم نظری می باشد. همچنین تصویرذهنی مطلوب استفاده کنندگان فضا بیشتر مبتنی بر خوانش مؤلفه فیزیکی و سپس مؤلفه های عملکردی و اجتماعی است، در تفسیر ارزیابی های آنان، فضایی بهتر تلقی می شود که بتواند بیشترین سطوح معنا را تداعی نماید. از سوی دیگر طراحان در نگرش خود درخصوص خلق فضای شهری با کیفیت، بیشتر بر مؤلفه های اجتماعی و معنایی فضا تأکید داشته ولی همچنان به مؤلفه های فیزیکی و عملکردی نیز توجه دارند، آنان در تعریف کنش طراحی یک فضای شهری، بیشترین اقدامات و امکانات را در مؤلفه های فیزیکی و عملکردی بیان می کنند.
ذهن متجسد در مکان: تبیین رابطه بین ذهن، بدن و محیط شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
67 - 83
حوزههای تخصصی:
طرح مسئله: چگونه مکان فراتر از یک فضای فیزیکی، بر شکل گیری هویت، شناخت و تجربه انسان تأثیرگذار است؟ این مقاله با هدف بررسی این پرسش بنیادین، به تبیین تعامل پیچیده میان انسان و محیط ساخته پرداخته است.
هدف: ارائه مدلی جامع از فرایند تجربه حسی-حرکتی انسان و ایجاد ارتباط غیرکلامی مؤثر با محیط، به منظور تسهیل امکان طراحی فضاهای با کیفیت تر و انسانی تر است.
روش: با اتکا بر روشی توصیفی-تحلیلی و بررسی عمیق ادبیات موضوع، این مقاله به دنبال تبیین الگوهای پنهان بین فضا، تجربه و معنا است. تحلیل کیفی متون، ابزاری کلیدی برای دستیابی به این هدف بوده است.
یافته ها: مکان، صرفاً یک بستر فیزیکی نیست، بلکه یک بستر معنایی است که در آن، هویت فردی و جمعی شکل می گیرد. نمادها و عناصر بصری فضایی، به عنوان زبانی مشترک، امکان برقراری ارتباط با محیط اطراف و معنایابی را فراهم می کند. ذهن انسان به شدت تحت تأثیر ساختارهای فضایی قرار دارد و فضاها می توانند بر ادراک، احساسات و رفتارها تأثیر بگذارند.
نتیجه گیری: با درک عمیق از رابطه انسان و مکان، می توان به طراحی فضاهایی پرداخت که نه تنها پاسخگوی نیازهای فیزیکی انسان باشند، بلکه به ارتقای کیفیت زندگی، تقویت حس تعلق و شکل دهی به هویت جمعی نیز کمک کنند. ذهن، بدن و محیط به طور جدایی ناپذیری با هم مرتبط هستند و درک این رابطه پیچیده، برای ایجاد محیط های انسانی پایدار و پویا ضروری است. مدل ارائه شده، می تواند به عنوان ابزاری برای طراحان و برنامه ریزان شهری مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی و طبقه بندی انواع کرونوتوپ در داستان عزاداران بَیَل
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
83 - 108
حوزههای تخصصی:
اصطلاح کرونوتوپ را میخائیل باختین (1895 – 1975)، نظریه پرداز ادبی روس به عنوان عنصر محوری نظریه خود در باب معنا در زبان و ادبیات به کار برده است. باختین این اصطلاح را در مقاله ای به نام «اشکال زمان و کرونوتوپ در رمان» در سال ۱۹۳۷ به کار برد. ویژگی اصلی این مفهوم به این معنی است که زمان و مکان دو مقوله جدا از هم نیستند؛ بلکه دارای وابستگی متقابل اند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد. این مقاله قصد دارد به این مسئله پاسخ دهد که چگونه کرونوتوپ به عنوان ابزار تحلیل متن، امکان های جدیدی را به روی تأویل گر می گشاید. مفهوم کرونوتوپ که در اساس ناظر به پیوستار زمان و مکان در ادبیات و هنر است، بر این حقیقت استوار است که زمان و مکان تنها مقولات زمانی و مکانی قلمداد نمی شوند، بلکه دلالت مندند و دارای ارزش هایی که به آنها پیوسته است، می شود. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی به بررسی انواع کرونوتوپ و کارکردهای آن در داستان عزاداران بیل نوشته غلامحسین ساعدی پرداخته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نقش نمایه های کرونوتوپیک و انواع آن ها از جمله کرونوتوپ روستایی- شبانی، جستجو، دیدار، راه، آستانه و... در عزاداران بیل به کار رفته است. در میان انواع کرونوتوپ، کرونوتوپ آستانه در این اثر نسبت به موارد ذکر شده، چشمگیرتر است.
واکاوی رضایت بانوان از آمیخته بازاریابی محصولات مد و لباس اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در دنیای رقابتی امروز، مشتری مداری به ویژه در صنایع تخصصی مانند پوشاک اسلامی، به یک ضرورت استراتژیک برای کسب وکارها تبدیل شده است. با توجه به نقش کلیدی بانوان به عنوان یکی از گروه های اصلی مصرف کننده در این صنعت، رضایت آن ها از عوامل مهم موفقیت و تداوم کسب وکارها به شمار می رود. مسئله اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل میزان رضایت بانوان از آمیخته بازاریابی در محصولات مد و لباس اسلامی است. این پژوهش کاربردی و توصیفی-پیمایشی است که با روش کمی و تحلیل معادلات ساختاری در نرم افزار اسمارت پی ال اس انجام شده است. جامعه آماری، بانوان استان قم بوده و 190 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه محقق ساخته است. یافته های پژوهشی نشان می دهد که آمیخته های محصول و ترفیع تأثیر مثبت و معناداری بر رضایت بانوان دارند، درحالی که قیمت و توزیع تأثیر قابل توجهی بر رضایت آنها نداشته است. درنتیجه بر اساس یافته ها، توجه به ویژگی های محصول، مانند کیفیت، طراحی، تنوع و همچنین اجرای راهبردهای تبلیغاتی مؤثر، می تواند به بهبود تجربه مشتری و افزایش رضایت آنان منجر شود. در مقابل، عواملی همچون قیمت و توزیع تأثیر چشمگیری بر رضایت بانوان نداشته اند، که می تواند نشان دهنده اهمیت بیشتر سایر مؤلفه های ارزش افزا در صنعت پوشاک اسلامی باشد. از این رو، تمرکز بیشتر بر توسعه محصولات و ترفیع مناسب، به همراه بررسی عمیق تر نقش قیمت و توزیع، می تواند به کسب وکارها کمک کند تا راهبردهای بازاریابی خود را بهینه سازی کرده و رضایت بیشتری در بین مشتریان هدف خود ایجاد کنند.
تأملی بر مفهوم مکان از دیدگاه ابن باجه و بررسی تأثیر دیدگاه افلاطون و ارسطو بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
69 - 86
حوزههای تخصصی:
مکان از مباحثی است که فیلسوفات در تاریخ فلسفه، به خصوص در طبیعیات، به آن توجه کرده اند و در باره مفهوم آن، چیستی و ویژگی های آن سخن گفته اند. به طور تاریخی دو تلقی از مکان وجود داشته است. این دو نگاه که یکی به افلاطون و دیگری به ارسطو منسوب اند در زمان های مختلف همواره فراز و نشیب های مختلفی را پشت سر گذاشته اند. این مقاله بر آن است تا با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر شیوه گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی از متون منتسب به رسائل و دیدگاه های فلاسفه طبیعی نظیر افلاطون، ارسطو و ابن باجه، تأثیر آراء و اندیشه های افلاطون و ارسطو را بر تلقی ابن باجه از مفهوم، چیستی و ویژگی های مکان نشان دهد. تاکنون پژوهش مستقلی در این موضوع انجام نشده است و از این جهت کاری بنیادی است. افلاطون مکان را یک مفهوم انتزاعی می داند و ارسطو آن را سطح خارجی جسم یا سطح درونی جسمی که جسم منظور در آن قرار گرفته معرفی می کند. ابن-باجه در این میان تلفیقی از این دو اندیشه را در کتاب خودش انتخاب می کند. وی مفهوم مکان را انتزاعی از حرکت اجسام در جهان خارج می داند و آن را سطح خارجی جسم در حال حرکت معرفی می کند.
مصیبت توسعه
منبع:
منظر دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۰
3 - 3
حوزههای تخصصی:
قرن ۱۹ میلادی دوران اوج استعمار ملت های شرقی و افریقایی از سوی غربی ها بود که تحت عنوان توسعه و آبادی آن را ترویج می کردند. استعمار در لغت به معنای «مطالبه آبادی و عمران» است و ذاتاً دارای بار معنایی مثبت است، اما پس از آن که ملت های مستعمره نتایج عمران ادعایی استعمارگران را تجربه کردند، استعمار به واژه ای با معنای منفی تبدیل شد. آبادانی استعمارگران طوری بود که عوارض آن نصیب جامعه محلی می شد و سود آن را استعمارگران می بردند. واژه توسعه نیز همین سرنوشت را پیدا کرده است. پس از خاتمه روش کلاسیک استعمار، قدرتمندان در قالب شرکت های توسعه گر همان هدف را دنبال کردند. در قرن بیستم برنامه های توسعه به منظور آماده سازی کشورهای ضعیف برای مصرف کالاهای غربی در دستور قرار گرفت. میل فزاینده به سودجویی از منابع خام به تولید انواع آلودگی و مصرف بی رویه منابع بین نسلی انجامید. دنیای غرب که خود مولد توسعه نامتوازن و بروز خسارت های پی درپی به جامعه و محیط بود، از نیمه قرن بیستم با تبیین شروط دقیق تر برای توسعه تلاش کرد از آسیب های زیست محیطی برنامه های توسعه بکاهد و تدریجاً با تعریف جدید از توسعه نابسامانی های اجتماعی و فرهنگی آن را نیز مورد توجه قرار دهد. یک قرن پیش، ایران با کودتای رضاخان دچار دولت مدرنی شد که دستور کار آن توسعه بود. این اتفاق با کشف نفت و اهمیت ویژه موقعیت ژئوپولیتیک ایران در رقابت های دو قطب امریکا و شوروی مقارن شد. فارغ از جزئیات، برنامه های توسعه ایران در چهار دوره پهلوی اول، حکومت ملی (سال های 1320 تا 1332 شمسی)، پهلوی دوم و جمهوری اسلامی با خصوصیات مشابه دنبال شدند. علت این امر را علی رغم تفاوت بارز نگرش سیاسی در دوره های مذکور می توان در ابهام مفهوم توسعه دانست. توسعه امری مطلق تلقی می شود که پرداختن به آن با هر شیوه موجه است. طی دوران مذکور برنامه های مختلف توسعه عمرانی و اقتصادی آمرانه با مستشاری غربی ها یا در قالب برنامه های توسعه اقتصادی-اجتماعی تهیه و اجرا شد. اینک که یک قرن از شیوع این نگاه به توسعه می گذرد، مصائب آن آن قدر آشکار شده که افکار عمومی را به مطالبه تغییر در توسعه وا داشته است.از دهه ۶۰ میلادی توسعه پایدار پرچمدار گونه مطلوب توسعه به مثابه گونه ای نویافته گردید. روند اصلاح مفهوم توسعه با تمرکز بر ویژگی های حیات و بقای مادی انسان و محیط دستاوردهای مطلوبی داشته است. در دو دهه اخیر نیز با طرح رویکردهای اجتماعی و فرهنگی به توسعه تلاش شده تا تفسیر جامع تری از مفهوم توسعه پایدار ایجاد شود. شیوه دستیابی به هدف در این مسیر، تولید اسناد الحاقی و انضمامی است. یعنی کمبودهای متدولوژی توسعه را از طریق پیوست های جداگانه تأمین می کنند. این شیوه ای است که در مقررات فعلی ایران نیز برای طرح های عمرانی تحت عنوان پیوست های زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی انجام می شود. این تلاش تأثیر اندکی در کم کردن آسیب های توسعه در ایران داشته و مصائب توسعه در مقیاس های مغفول همچنان برقرار است، زیرا جهت گیری پیوست های مذکور تنها ناظر به مؤلفه هایی است که مستقیماً موضوعات بخشی پیوست ها را مد نظر قرار می دهد و همچنان از کل نگری دور مانده است. توسعه بخشی، سرزمین را که بستر آن است، دارای پاره هایی مستقل و فاقد کلیت می شناسد. از این روست که محیط زیست در این رویکرد معادل عرصه بیولوژیک، وجه اجتماعی معادل شاخص های منتخب و بُعد فرهنگی مساوی نمادهای تمدنی است.این که در سراسر کشور می توان طرح های توسعه ای را یافت که در بُعد اقتصادی پروژه موفقی شناخته شود اما آثار پیرامونی آن بر سرزمین و جامعه انسانی پروژه را زیان ده بسازد، حاکی از تداوم گونه اولیه توسعه در ایران است. این ها طرح های زیان دهی هستند که در پناه ناشناخته ماندن ارتباط مصائب جامعه محلی با برنامه توسعه می توانند به حیات خود ادامه دهند. کمپ B در بندر امام خمینی(ره)، محله ای بازمانده از زمان تأسیس پتروشیمی ماهشهر در پنجاه سال قبل است که محل اسکان کارگران ژاپنی بوده و طی چند مرحله با اسکان جنگ زدگان و مهاجرانی از دیگر شهرها قلب تاریخی سربندر (بخش مسکونی بندر امام) را شکل داده است. این ناحیه در زمانی که سربندر جز زمین بایر چیزی نبود، محل زندگی بود. امروزه درحالی که بقیه نواحی استانداردهای متوسطی از حیث سکونت دارند، سربندر به دلیل بلاتکلیفی تحمیلی در موضوع مالکیت زمین، در عداد عقب مانده ترین مناطق مسکونی کشور شمرده می شود؛ بدون هر گونه زیرساخت متعارف که تأمین آن بر عهده حاکمیت است، با خیابان هایی عریض و خارج از مقیاس که مناسب تردد ماشین های سنگین پتروشیمی است. تفسیر رفتار پنجاه ساله با کمپ B حاکی از آن است که این محله نه برای زندگی انسان که برای استقرار (و نه اسکان) خدمه پتروشیمی ساخته شده؛ ساکنان در حکم کالایی هستند که متناسب با منافع ارباب (پتروشیمی) با آن ها رفتار می شود؛ مشابه رفتاری که با سایر ملزومات و اجناس این پروژه عظیم می شود. در این رویکرد مصلحت کالا (در اینجا، ساکنان) موضوعیت ندارد، بلکه منافع مالکانه است که تعیین کننده میزان خدمات قابل ارائه به آن هاست. می توان گفت که ساکنان و بخش های بزرگی از دیگر ذی نفعان در روند شکل گیری و فعالیت پروژه توسعه نقش منفعل و تبعی (ابژکتیو) دارند و حقوق و استقلال آن ها که نقش فعال و سوژه گی آن ها را تبیین می کند در رده دوم است.اخیراً و طی یک برنامه دیگر توسعه، در لوای حمایت از محرومان ساکن کمپ B، بنیاد مسکن در فرایندی یکسویه، مرکزنشینانه و بی دغدغه ذی نفعان دست به ابتکاری برای نوسازی محله زده که زحمت مضاعف بر ساکنان تحمیل کرده است. کپرهای گروهی را تحت عنوان درجاسازی و گروهی دیگر را در قبال زمین معوض تخریب کرده و با اعمال طرحی نامنطبق با شرایط زمینه، پروژه بزرگی را کلید زده که نه خود و نه ساکنان قادر به تکمیل آن نیستند. شرایط جدید محله به مراتب از حلبی آبادی که خود طی سالیان برپا کرده بودند اسفناک تر است. چنان که نگین بوجانی در عکس روی جلد نمایش داده، کپر جدید محله، سرپناهی سست تر از گذشته است که در خراب آباد توسعه و جبر اسکلت بتنی تیپ، نصیب او شده است. این شهروند مظلوم نه تنها همسایگان خود را از دست داده، بلکه ناگزیر است تا مدت های طولانی که از عمر او بیشتر خواهد بود در خانه ای که برای همیشه، موقت خوانده می شود زندگی کند. در بستری موقت که هیچ زیرساختی کامل نیست. نوعی مرگ تدریجی که فتوای برنامه توسعه است. اصلاح مفاسد متعارف توسعه با شیوه انضمامی ممکن نیست. لازم است موضوع توسعه یک مقوله واحد باشد و از نامیدن پروژه های بخشی تحت عنوان توسعه خودداری شود. «مکان» رآمده از وحدت جغرافیا با تمدن بالیده در آن، که سرزمین نامیده می شود، می تواند موضوع توسعه باشد. در این صورت پروژه های بخشی، اقداماتی از فرایند کلان و واحد توسعه محسوب خواهند شد که حفظ منافع سرزمین، معیار درستی آن ها قرار می گیرد.
ارتباط بین پیکره بندی فضایی معماری و مناسک اجتماعی-مذهبی عیلامیان (مورد مطالعه: محوطیه چغازنبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی شواهدِ تاریخی مبین آن است که تاریخ و معماری «عیلام»، مستندترین نمونیه تاریخی قبل از زمان حکومت «مادها» است. «اونتاش گال» پادشاه مذهبی عیلامیان، با ساخت شهر «دور-اونتاش» و بنای معماری های مذهبی دیگر مانند «زیگورات چغازنبیل» و محوطیه اطراف آن و تقدیم آن ها به خدایان حکومت می کرد. این زیگورات و معابد و کاخ های آن، محل برگزاری مناسک مذهبی و جشن ها بوده است. مرور اعتقادها، نحویه انجام این مناسک و افرادی که در آن حضور داشته اند، از تأثیر آن بر شاکلیه بناها و معماری این دوران حکایت دارد. مطالعیه فضای رخداد آئین های مذهبی یا سنتی در مجموعه چغازنبیل و تعابیری که برای تسهیل انجام آن مراسم و سهولت دستیابی شرکت کنندگان به فضاهای مورد نیاز برای اجرای مناسک توسط معمار عیلا می در نظر گرفته شده، از اهداف پژوهش حاضر است. ازسوی دیگر، این نگارش سعی دارد با بررسی «کاخ-آرامگاه های زیرزمینی» در مجموعه چغازنبیل، نحویه نگرش انسان عیلا می به زندگی پس از مرگ و بازتاب آن در پیکره بندی فضای معماری را تشریح کند. این مقاله به شیویه توصیفی- تحلیلی به رشتیه تحریر در آمده است. شیویه گردآوری اطلاعات به روش مطالعات اسنادی-کتابخانه ای و همچنین با مراجعه به بنا و از طریق مطالعیه میدانی آثار به جامانده از زیگورات، درحال حاضر، بوده است.وجود منابع آب برای تطهیر در جای جای معبد و صحن ها و تعبییه آبراه در مقبره ها نیز از دیگر مؤلفه های نشئت گرفته از عقاید عیلا می در ساخت فضای زیگورات است که در حفاری های صورت گرفته کشف شده اند. این ساخته های معماری که از عقاید انسان عیلا می نشئت می گیرند، شکل دهندیه فضای عبادی و اجرای مناسک بوده اند. پژوهش نشان می دهد، درباریان و مردم عادی از لحظیه ورود به محوطه در فضای متفاوتی به سر می برند. افتراق در ابعاد تناسبات و فرم صحن ها و حتی نوع مصالح و منابع نشان دهندیه تفاوت سطح اجتماعی و اقتصادی کاربران آن بوده است. ابعاد و نوع برخی مسیرهای دسترسی مبین محدودیت عامیه مردم در استفاده از بخشی از فضاست. بنابراین می توان نتیجه گرفت، در این حریم اجتماعی- مذهبی تأثیر متقابل تفکر و عقاید انسان عیلا می و به ویژه پادشاهان آن دوره را بر ساخته های معماری، مسیرهای دسترسی و فضای مصرفی در پیکره بندی و شکل گیری معماری، شاهد هستیم.
تبیین عوامل موثر بر حس مکان در مکانهای مذهبی ایران (نمونه موردی: مساجد تاریخی تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اکولوژی انسانی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰
815 - 835
حوزههای تخصصی:
مسجد به مثابه کانونی عباد ی -اجتماعی برای ادامه حیات پویا نیازمند ارتباطی قوی با حوزه کارکردی خود است. این ارتباط با زمینه از طریق پیوندی انسانی، کالبدی و طبیعی با محیط بیرونی محقق می شود. دین می تواند نقش مهمی در حس مکان داشته باشد و مفهومی از آن ارائه دهد. شکل و سازمان فضایی بنا بر میزان دلبستگی به بنا مؤثر بوده و هر گونه تغییری در ابعاد کالبدی و روانی بنا می تواند بر میزان حس مکان آن، مؤثر بوده است. هدف تحقیق حاضر تحلیل عوامل موثر بر حس مکان در امکان مذهبی شهر تبریز می باشد. تحقیق از نظر ماهیت بصورت توصیفی-تحلیلی و اکتشافی می باشد. که در اصل از روش کیفی و کمی استفاده شده است. حجم نمونه 20 نفر از خبرگان و حجم نمونه نمازگزاران 168 نفر می باشد. برای تحلیل داده های کیفی از روش داده بنیاد با نرم افزار Maxqda استفاده شد برای تحلیل دادهای کمی و سنجش رابطه میان متغیرها از روش همبستگی پیرسون و از آزمون های آماری رگرسیون خطی ساده و چندمتغیره برای تعیین رابطه و شدت و جهت رابط هی بین متغیرهای مستقل و وابسته استفاده شد. از تحلیل مسیر برای مشخص کردن تأثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرها بر حس مکان استفاده شد برای این تحلیل ها از نرم افزار Spss و Amosبهره گرفته شد. نتایج نشان داد عوامل ادراکی و کالبدی بیشترین تاثیر را در القای حس مکان در مساجد تاریخی شهر تبریز دارند و عوامل اجتماعی و عملکردی تاثیر کمتری دارند. در بین متغیرهای مورد بررسی سرزندگی بیشترین ضریب همبستگی و تاثیر در حس مکان دارد. همچنین در بین مساجد بررسی شده مسجد مقبره بیشترین حس مکان از نظر مراجعه کنندگان دارد. بنابراین همه عوامل کالبدی، اداراکی، اجتماعی و عملکردی در ایجاد حس مکان در مکانهای مذهبی ایران بخصوص شهر تبریز موثر هستند.
خوانش منظرین از شهر؛ ظرفیت مکانی قلمروها در سازمان فضایی شهر-رودخانه های خوزستان (نمونه موردی: شهر دزفول)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال ۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵
۷۵-۶۶
حوزههای تخصصی:
عدم موفقیت بسیاری از طرح های توسعه شهری در ایران، ناشی از نادیده انگاشتن ظرفیت های مکانی در قالب رویکردهای جزءنگر است. شهر دزفول، به عنوان نمونه ای با ظرفیت های منحصر به فرد طبیعی، تاریخی و فرهنگی، با چالش هایی در تعامل میان شهر و رودخانه مواجه است. براین اساس، این پژوهش در پاسخ به سؤال «چگونه می توان با بهره گیری از رویکرد منظرین و ظرفیت های مکانی رودخانه دز، به توسعه ای پایدار و مکان محور در شهر دزفول دست یافت؟» با هدف کشف و تحلیل ظرفیت های مکانی قلمروهای مرتبط با رودخانه دز، در پی ارائه راهکارهایی برای تقویت تعامل میان شهر و رودخانه و دستیابی به توسعه ای متوازن و پایدار بوده است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و براساس مشاهدات میدانی، بررسی نقشه ها، مطالعه اسناد تاریخی و مصاحبه انجام شده است. تحلیل ظرفیت ها و چالش های قلمروهای مجاور رودخانه دز، محور اصلی روش پژوهش است. نتایج نشان می دهد رودخانه دز، علاوه بر اهمیت زیست محیطی و اقتصادی، نقشی کلیدی در سازمان فضایی و هویت شهر ایفا می کند. بااین حال، بهره برداری های نادرست و برنامه ریزی ناکارآمد، تعامل شهر با رودخانه را تضعیف کرده است. راهکارهای پیشنهادی شامل تقویت لبه های رودخانه ای به عنوان عناصر مکان ساز، طراحی فضاهای اجتماعی و تفریحی و بازتعریف نقش رودخانه در انسجام فضایی شهر است. این راهکارها می توانند موجب ارتقای کیفیت زندگی شهروندان، حفاظت از محیط زیست و توسعه پایدار شهری شوند. این مطالعه در نهایت راهبردهای خود را در دو دسته اصلی طبقه بندی و ارائه کرده است.