
مقالات
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین و سودمندترین سیاست قاجارها، فروش ایالات و ولایات بود. در این نوع سیاست، به مزایده گذاشتن معمول بود. ولایت بهبهان و کهگیلویه از جمله مناطقی بود که در عصر ناصری (1264-1313ق) بارها خرید و فروش شد. به تبع این سیاست، حکمرانان ولایت به صورت مکرر تغییر داده می شدند؛ زیرا هر حاکمی که در مزایده مالی ولایت، رقم بیشتری را متقبل و متکفل می شد، به حکومت می رسید. به علاوه، هرگاه حاکم ولایت قادر به تأدیه مالیاتی نبود، خیلی زود معزول و منزوی می گشت. این سیاست نادرست در دوره های قبل، خاصه عصر صفوی، رایج نبود و همواره بیگلربیگی بهبهان و کهگیلویه در دوره صفوی از اهمیت فراوان اقتصادی و سیاسی برخوردار بود. با سقوط صفویان (1135ق) و نابسامانی های عصر افشار و زند، ولایت بهبهان و کهگیلویه دیگر دوران پیشین را تجربه نکرد.البته این ولایت از آغاز تا پایان عهد قاجار، از اهمیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برخوردار بود. هرچند عصر ناصری از لحاظ سیاسی-اجتماعی نقطه عطفی در ایران عهد قاجار به شمار می آید، اما همچنان شیوه مسبوق خرید و فروش ایالات و ولایات و به مزایده گذاشتن مناطق معمول بود و بهبهان و کهگیلویه نیز بدین طریق اداره می شد. حاکمان ولایت برای درآمد و عایدات بیشتر و مالیات افزون تر به هر شیوه ای دست می زدند و در فزودن آن کوشش می کردند. ساختار اجتماعی و اقتصادی ولایت بهبهان و کهگیلویه، عشیره ای و مبتنی بر اقتصاد شبانی بود و أخذ مالیات های سنگین از مردم، شورش ها و درگیری های متعددی در پی داشت. البته در میان حاکمان ولایت بهبهان و کهگیلویه در عهد ناصری، «سلطان اویس میرزا احتشام الدوله» نمونه ای متفاوت و استثناء محسوب می شود که با شیوه حکومت داری عادلانه و دلسوزانه توأم با عمران و آبادی، به اداره ولایت پرداخت. این پژوهش بر مبنای روش تحقیق تاریخی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با استناد به منابع دست اول، در پی آن است به این پرسش ها پاسخ دهد که: رخدادهای سیاسی و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی حاکمیت فرمانروایان قاجاری در ولایت بهبهان و کهگیلویه چه بوده است؟ چرا برخی حاکمان ولایت -نظیر احتشام الدوله- از جانب مردم همراهی و حمایت شدند و بعضی دچار شورش و جنگ؟یافته های پژوهش نشان می دهد که گماشته شدن حکام نالایق و ناکارآمد و أخذ مالیات های سنگین، موجب جنگ و جدل مداوم مردم با حکومت و نیز مهاجرت های اجباری ایلات و طوایف به مناطق هم جوار و دوردست و قتل عام و کاهش جمعیت مناطق عشایری، روستایی و شهری می شد.
روایت اسنادی علی دشتی در لبنان و مصر طی حکومت محمدرضا پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روابط خارجی و برقراری تعاملات دیپلماتیک با کشورهای خارجی، از مهمترین مؤلفههای سیاست خارجی هر کشور است. طی سده گذشته، وزارت امور خارجه ایران سفرای بسیاری را به کشورهای مختلف با سابقه روابط دوستانه اعزام کرده است. این سفرا نیز با توجه به میزان کفایت و قدرت مدیریتی خود، مصدر تعاملات و فعالیت های مفید دوطرفه با کشورهایی شدند که محل خدمتشان بود. نتیجه عملی این اقدامات هم به تحکیم روابط و بسط تعاملات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دو کشور منجر میشد؛ همچنین باعث کسب وجاهت سفرا به عنوان شخصیت واقعی که دارای برجستگی فرهنگی یا علمی بودند، در کشورهای محل مأموریت می گردید.
علی دشتی از سوی وزارت امور خارجه با سمت سفیر کبیر ایران در مصر و لبنان، دوره مأموریت مهمی را پشت سر گذاشت که پژوهش حاضر بر آن است با بررسی عملکرد وی، به این سؤال پاسخ دهد که سفارت علی دشتی در بیروت و قاهره، بر روابط ایران با دو کشور لبنان و مصر چه تأثیری گذاشت و اینکه در میان کشورهای محل مأموریت خود چه وجهه ای داشت؟
روش پژوهش این مقاله براساس تحلیل تاریخی و با رویکرد توصیفی است که با تکیه بر اسناد آرشیوی موجود، اعم از آرشیو ملی ایران و مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه تهیه و تدوین شده است. نتیجه مترتب بر این پژوهش نیز حکایت از این دارد که علی دشتی به عنوان نماینده سیاسی کشور ایران و داشتن جایگاه فرهنگی، شناخت عمیق از زبان، ادبیات و فرهنگ کشورهای عربی و تجربیات دیپلماتیک، با ایجاد روابط دوستانه و حسنه با سران دو کشور لبنان و مصر، توانست مناسبات این کشورها با ایران را در سطح مطلوب، ذیل روابط دوستانه ارتقا دهد.
چرخش های دورانی و هویت ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت فردی و اجتماعی انسان ها در تاریخ و جامعه ساخته میشود و در گذر زمان به تدریج تغییر می یابد. این تغییر البته آهنگ و حرکت مشخصی ندارد، اما روشن است که برخی عناصر و مؤلفه های هویتی کهن جای خود را به عناصر جدید می دهند و بدین ترتیب، هویت انسانی همواره بازسازی و بازنگری می شود. با این همه، در تاریخ بشر زمان های خاصی وجود دارد که حرکت و آهنگ تغییرات شتاب می گیرد؛ یعنی دامنه تغییرات در هویت فردی و جمعی عمیق، گسترده و معنادار می شود. نگارنده این زمان های خاص را «چرخش دورانی» نامیده است. در تاریخ بشر چرخش های دورانی اندکی رخ داده است. مسئله این مقاله ارزیابی نسبت میان هویت ایرانی و چرخش های دورانی در تاریخ است. مقاله می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که چرخش های دورانی در تاریخ ایران کدام اند و چرا هویت ایرانی را دچار بحران و سرانجام تغییرات ژرف و معنادار کرده اند؟ نگارنده برای پاسخ به این مسئله از روش توصیفی–تحلیلی بر پایه رهیافت کلان نگر تاریخی/ جامعه شناسی تاریخی بهره گرفته است؛ زیرا اقتضای چنین بحث هایی کلی نگری است که در اینجا جایگزین نگرش های جزئی نگر (مورخانه) شده است. مقاله سرانجام به این نتیجه می رسد که در تاریخ ایران سه چرخش دورانی رخ داده است: نخست، فرایند همبستگی و انسجام اقوام پراکنده بومی، مهاجمان و مهاجران در قالب تمدن باستانی ایران بر بنیاد ایرانشهر که موضوع این نوشتار نیست. دوم، فرایندی است که از سقوط ساسانیان آغاز و تا تثبیت حکومت سامانیان تداوم می یابد و سوم، فرایندی است که از جنگ های ایران و روسیه آغاز شده و تا کنون ادامه دارد. در هر دو چرخش دورانی، هم گسست تاریخی و هم تغییرات هویتی-تمدنی بزرگی رخ داد و هم راه تازه ای آغاز شد. پیامد طبیعی این چرخش ها پدیدار شدن بحران هویت بود. اکنون آثار عمیق هر سه چرخش دورانی در هویت اکنونی ایرانیان هویدا و پابرجاست.
بررسی و مقایسه تطبیقی سه دیپلماسی حزبی شوروی در ایران (حزب کمونیست ایران، حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیپلماسی حزبی شوروی در ایران یکی از مراحل روابط ایران و شوروی میان سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۷ش. به شمار می رود. دیپلماسی حزبی شوروی در ایران، با در نظر داشتن ضعف دولت مرکزی به عنوان عاملی برای نفوذ با کمترین اصطکاک با افکار عمومی ایران، طراحی شده بود. این پژوهش درصدد است پاسخ دهد که چگونه شوروی توانست دیپلماسی حزبی خود را به عنوان مکمل دیپلماسی رسمی در فاصله سال های 1320-1327ش. در ایران به اجرا بگذارد؟ جهت پاسخ به سوال حاضر نوشتار پیش رو رویکرد شوروی به ایران را در قالب دیپلماسی حزبی مبتنی بر به کارگیری مجموعه های حزبی و غیردولتی در جهت اهداف خود از طریق بررسی کتابخانه ای و سندی با رویکرد توصیفی-تحلیلی سازماندهی می کند. یافته پژوهش حاکی از آن است شوروی با به کارگیری ایدئولوژی کمونیسم و استفاده از سازمان سیاسی و تشکیلات حزب کمونیست و بعد حزب توده، تلاش کرد تا در دوره سردی روابط منافع خود را از طریق دیپلماسی حزبی و عناصر حزبی وابسته پیش برد. حزب کمونیست ایران اولین گام شوروی برای به کارگیری نهادی غیردولتی در جهت اهداف خود بود. دیپلماسی حزبی شوروی، با هدف کنترل مجلس و کابینه در بلندمدت، حزب توده را به عنوان یک حزب فراگیر به کار گرفت. با ممنوعیت این حزب، برای اجرای سیاست ها به تاکتیک های ایذایی و تظاهرات خیابانی روی آورد. نخست وزیری مصدق نیز ثابت کرد که براساس منافع شوروی، حزب توده نمی توانست حزبی ملی گرا و استقلال طلب باشد. فرقه دموکرات هم با هدف کوتاه مدت ایجاد منطقه حائل با حکومتی خودمختار شبیه به آذربایجان تحت تسلط شوروی در جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط شوروی، حمایت و سازماندهی شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که شوروی تا حدی با استفاده از حزب توده توانست هدف خود مبنی بر کنترل بر مجلس را محقق سازد؛ اما فرقه دموکرات به دلایل گوناگون نتوانست در این امر موفق باشد.
بررسی نقش کدخداهای ایلات در اسکان عشایر فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسکان عشایر یکی از تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مهم در تاریخ معاصر ایران است. ایلات و عشایر در طول تاریخ ایران همواره به عنوان یکی از وزنه های قدرت بر سرنوشت ایران تاثیر گذارده اند. استان فارس نیز یکی از سکونتگاه های مهم ایلات و عشایر در طول تاریخ بوده است. در دوره پهلوی اول هنگامی که دولت تصمیم به اسکان ایلات و عشایر گرفت، با انتصاب فردی با عنوان کدخدا سعی در اجرای قوانین مذکور در اجتماع ایلی نمود. در این راستا پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این دو پرسش است که علل انتخاب و انتصاب کدخدا در امر اسکان چه بود؟ و همچنین کدخدا چه وظایفی در اسکان ایلات و عشایرفارس برعهده داشت؟ بر اساس یافته های پژوهش به واسطه آنکه هیچ کس جز اعضای ایلات و طوایف از آنها شناخت کافی نداشتند، انتخاب فردی از اعضای طوایف و تیره ها به عنوان کدخدا بهترین راه برای پیشبرد امور بود. این منصب به واسطه ای میان حکومت و اعضای ایلات تبدیل شده و وظیفه اجرای قوانین و مقررات و منویات دولت در ایلات را برعهده گرفت. فعالیت هایی نظیر جمع آوری اعضای طوایف، ساماندهی و نظم بخشیدن به آنها، الزام به ترک سیاه چادر و ساخت ساختمان و خانه در محل های در نظر گرفته شده برای اسکان، الزام خانواده های اسکان یافته به انجام زراعت و کشاورزی، معرفی مشمولین سربازی و غیره از مواردی بود که کدخدا وظیفه انجام و پیگری آن را در میان ایل برعهده داشت.پژوهش حاضر به روش تاریخی و مبتنی بر رویکرد توصیفی و تحلیلی بوده و روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای و مبتنی بر اسناد است.
تأثیر فرهنگی بیماری های همه گیر وبا و طاعون در ایران (سده های چهارم تا ششم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واکاوی تأثیر بیماری های همه گیر وبا و طاعون در ایران سده های چهارم تا ششم قمری از پدیده های قابل توجه تاریخ اجتماعی به شمار می آید؛ زیرا با پیشرفت های مهم مکاتب علم پزشکی و راهکارهای مختلف درمانی، بیماری های همه گیر همچنان دامنگیر اجتماع انسانی است و پیامدهای مهمی بر تحولات فرهنگی و اجتماعی بر جای می گذارد. قدرت و سرعت انتقال این بیماری ها که به دلایل محیطی و انسانی همچون سبک زندگی مردم صورت می گیرد، به سادگی برای بشر قابل کنترل نیست. بنابراین شناخت ماهیت این بیماری ها و راهکارهای مقابله ای می تواند از تبعات جبران ناپذیر آن بکاهد. بر همین اساس، پژوهش پیشِ رو با طرح این پرسش محوری که بیماری های همه گیر وبا و طاعون چگونه و چه پیامدی بر ساختارهای فرهنگی داشته اند؟ این موضوع سرنوشت ساز را با رویکرد توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر اطلاعات کتابخانه ای به بحث و بررسی گذاشته است.
یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که بیماری های همه گیر وبا و طاعون در این مقطع از تاریخ ایران (چهارم تا ششم قمری)، پیامد منفی بر نهادهای فرهنگی و اجتماعی داشته است. یکی از بارزترین تأثیرات آن، پراکندگی و کاهش جمعیت بوده است که در این بین، فقدان مفاخر فرهنگی و سیاسی که اقلیّت جامعه را تشکیل می دهند، محسوس بود؛ زیرا جامعه را از عقلانیت و خدمات اجتماعی آنان محروم می کرد و در عوض افراد سودجو با گسترش خرافات و عوام گرایی و ایجاد ناامنی، جامعه را به ورطه افول و اضمحلال سوق می دادند. علاوه بر این، پیامد بیماری های همه گیر در ادبیات و شعر نیز بازتاب داشته و بر حوزه اندیشه و نگرش جامعه تأثیرگذار بوده است.
بازخوانی رونوشت پنهان جامعه ایران در انقلاب مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعه ایران همواره سعی کرده است در برابر صاحبان قدرت گفتار و کنشی عمومی را به اجرا بگذارد و در ورای نظارت مستقیم آنان گفتار و کنشی متفاوت را پدیدار سازد. به لحاظ تاریخی جامعه ایران همواره تحت سیطره حکومت های استبدادی بوده که مهم ترین خصیصه آن بی قانونی، عدم نهادینگی قدرت و حاکمیت دلبخواهانه و تحمیلی حاکم مستبد بوده است. در چنین شرایطی، جامعه نمایشی از تمکین و رضایت را به اجرا می گذارد که با تصویری که حاکمان می خواهند ترسیم کنند، همخوانی زیادی دارد، اما در پس پرده قدرت، آنچه آشکارا نمی تواند بازگو کند، در رونوشت نهانی و در نقد سلطه جلوه گر می سازد. چنین رویکرد محافظه کارانه ای گاهی جنبه فریبکارانه، احتیاط، ترس و برخورداری از لطف و مرحمت داشته و گاهی ریشه در باورهای دینی، فرهنگی و اجتماعی داشته است. در دوران حکومت ناصرالدین شاه، سلطه استبدادی و ناتوانی در ایجاد یک دولت متمرکز کارآمد، جامعه ایران را به وجه پنهان خود سوق داد و رونوشت های نهانی به نحوی چشمگیر فزونی یافتند. این پژوهش با بهره گیری از الگوی نظری روایت های نهانی اسکات و روش تحلیل متن، به دنبال پاسخ به این پرسش است که رونوشت های پنهان جامعه ایران چگونه و با چه اشکالی در انقلاب مشروطه تجّلی یافتند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که ظهور شب نامه ها از دل انجمن های مخفی، نقطه بارز پیدایی رونوشت پنهان این دوره است. به تدریج رونوشت های نهانی در اَشکال دیگری همچون روزنامه های مخفی، روزنامه های برون مرزی، سفرنامه های خیالی، مکالمات خیالی، رسالات گمنام، ترانه ها و خواب نامه ها نیز پدیدار شدند. با ادامه نابسامانی ها، این روایت ها شکل آشکار به خود گرفت و با به چالش کشیدن قدرت سیاسی، به انقلاب مشروطه منجر گردید.
بازتاب اندیشه های شیعی در کتاب حبیب السیر خواندمیر: باور راستین یا طرح اندازی تاریخ نویسی کارکردگرایانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره زندگانی خواندمیر، عصر گذار بین دو اندیشه اجتماعی و مذهبی بود؛ دوره ای که باورهای مذهبی جامعه در حال تغییرات بنیادین و در عین حال سازگاری و انطباق با شرایط جدید بود. از یک سو، دولت صفوی براساس اندیشه های صوفیانه و شیعی بنیان گذاری شد و از سوی دیگر، عقاید مبتنی بر اسلام سنتی یا اهل سنت در بطن جامعه ریشه دوانده بود. همچنین توجه به اهل بیت پیامبر(ص) و عناصر مذهب شیعه در طریقت های صوفیانه، به امری معمول تبدیل شده بود. به طور طبیعی اندیشه و بینش تاریخ نویسی خواندمیر تحت تأثیر چنین فضای تاریخی ای قرار گرفته بود. از این رو، فهم اندیشه و روش تاریخ نویسی این نویسنده و بازتاب اندیشه های شیعی موجود در کتاب حبیب السیر، به درک هرچه بهتر فضای فکری و تاریخی گفته شده، چگونگی رسمی شدن مذهب تشیع و بنیان گذاری دولت صفوی، یاری خواهد رساند. رهیافت مقاله حاضر برای فهم ماهیت اندیشه های شیعیِ کتاب حبیب السیر، «تفسیر خلاصه وار» است. بر این اساس، دیدگاه شیعی خواندمیر تحت تأثیر سه جریان فکری بود: نخست باورهای التقاطی سنی، شیعی و صوفیانه یا اسلام مردمی؛ دوم تشیع فقاهتی؛ و در نهایت تشیع فایده گرایانه ای که در راستای مشروعیت بخشی به دولت صفوی بود. به نظر می رسد وجه دوم و سوم اندیشه خواندمیر، یعنی تشیع شریعت مآبانه و کارکردگرایانه، تحت تأثیر جایگاه و وظایف مشروعیت بخشِ سیاسی و اداری نویسنده، به عنوان تاریخ نویس دربار صفویان قرار گرفته است. رگه های راستین باورهای مذهبی خواندمیر نیز بیشتر در محیط پرورش اجتماعی اش ریشه داشت؛ هرچند تأثیراتِ دو بُعد دیگر را در ماهیت واقعی اندیشه های شیعی خواندمیر نباید نادیده گرفت.
مدارس مختلط در ایران: راه اندازی، مخالفت ها و انحلال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره پهلوی مدارس مختلط که پیشتر به اقلیت های مذهبی اختصاص داشت، با حمایت حکومت جنبه عمومی یافت. گسترش این مدارس از دهه 1320 با مخالفت روحانیان روبه رو شد. به رغم این مخالفت ها که تا حدودی برنامه گسترش مدارس مختلط را کُند کرد، در سال های بعد روند فزاینده گسترش این مدارس ادامه یافت؛ تا آنکه در پی انقلاب 1357، برنامه انحلال این مدارس در دستور کار قرار گرفت. مسئله این پژوهش زمینه و علل راه اندازی مدارس مختلط و انحلال آنهاست. پرسش این پژوهش آن است که راه اندازی و انحلال مدارس مختلط چه روندی را طی کرد؟ از آنجا که تاکنون پژوهش تاریخی مستقلی در این زمینه انجام نشده، این پژوهش در پی آن است تا روند راه اندازی و گسترش این مدارس، مخالفت مراجع تقلید و روحانیون در دوره پهلوی با این مدارس و سرانجام انحلال آنها در آغاز دوره جمهوری اسلامی -جز در مناطق روستایی- را با استفاده از روش تاریخی مورد توصیف قرار دهد. یافته های پژوهش نشان می دهد که در دوره پهلوی برای بسط آموزش در میان دختران و از دیگر سو بهسازی فضای آموزشی تک جنسیتی، مدارس مختلط در سراسر کشور راه اندازی شد. طی سال های 1320-1332ش. مراجع تقلید و روحانیون مخالفت هایی با این مدارس کردند و خواهان تعطیلی آنها شدند. در برابر، حکومت پهلوی نیز تا اندازه ای این مدارس را محدود کرد، اما در سال های بعد به تبعیت از رویه جهانی و نیز گسترش مدارس روستایی که مختلط بودن را ایجاب می کرد، این مدارس گسترش یافتند. حتی طی دهه های 1340 و 1350 مدارس راهنمایی و دبیرستان های مختلط نیز راه اندازی شد. با بروز انقلاب 1357 کوشش برای انحلال مدارس مختلط ذیل برنامه کلی حکومت در راستای «اسلامی» کردن جامعه، آغاز گردید و پس از اعلام چنین برنامه ای طی روزهای نخست، با وجود مخالفت های اولیای دانش آموزان این مدارس، از مهر 1358 در تهران و سال بعد در سراسر کشور، جز مناطق روستایی، این مدارس منحل اعلام شد.
میرزا علی اصغر خان امین السلطان و تحولات ولایت خمسه (زنجان) در اواخر عصر ناصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میرزا علی اصغرخان امین السلطان از نخبگان برجسته اواخر عصر ناصری ، جایگاه مهمی در ایجاد و اجرای سیاست ها و برنامه های حکومت قاجاریه داشت. با توجه به مناصب مهم و روابط میرزا ابراهیم خان با گروه های مختلف ولایت خمسه، امین السلطان به مانند پدرش نقش برجسته ای در تحولات این برهه ایفا کرد. او پس از مرگ پدر و دریافت مناصب مهم وزارتی، بازیگردان و رکن مهم و تأثیرگذار در اقتصاد، جامعه و سیاست ولایت خمسه بود؛ به گونه ای که رخدادها، نقش و جایگاه عناصر مهم این منطقه در اواخر عصر ناصری، به دور از دخالت و نفوذ او ممکن به نظر نمی رسید. پژوهش حاضر با رویکرد کتابخانه ای و بهره گیری از اسناد سازمان های دولتی و خصوصی، کتاب ها و مقالات، با رویکرد توصیفی-تبیینی، ضمن تعیین و بررسی مسائل بنیادین و مهم ولایت خمسه در اواخر عصر ناصری، به این پرسش پرداخته است که امین السلطان در این دوره چه جایگاه و تأثیری در مسائل جاری ولایت خمسه داشت؟ و نتایج سیاست ها و اقداماتش درباره مسائل و طبقات مختلف چه بود؟ مدعای نخستین پژوهش بر استبداد دوره ناصری تأکید دارد که تمامی اهداف و سیاست های امین السلطان و سایر کارگزاران را تحت تأثیر قرار داد. به عبارت دقیق تر، برآوردن نیازها، خواسته ها و امیال شاه، رکن اصلی و در مرحله نخست سیاست ها و برنامه های حکومتی در ولایت خمسه قرار داشت. امین السلطان سپس در حوزه های اقتصاد، امنیت و سیاست، با رعایت نسبی خواسته گروه های مختلف و صلاح و نیاز جامعه و دولت، تصمیم بر رفع چالش ها و رسیدگی به مسائل جاری گرفت. برکشیدن جهانشاه خان سرتیپ و ریاست بر ایل افشار، از جمله سیاست های امین السلطان بود که بعدها در عصر مشروطه مصایب و دشواری های جدی برای مردم ایجاد کرد.
بورژوازی کمپرادور و دولت ملی گرا: رشیدیان ها علیه مصدّق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله با نگاهی به رابطه میان خانواده رشیدیان با دولت مصدق، ابتدا به صورت گذرا تحرّکات خانواده مزبور علیه محمد مصدق را مورد توجه قرار داده، سپس به طور مفصل با تمرکز بر ویژگی های طبقاتی رشیدیان ها، دلایل مخالفت آنان با دولت مصدق را تبیین کرده است؛ چنان که در چارچوب یک نظریه جامعه شناسی و بر مبنای قشربندی اجتماعی، مواضع و اقدامات خانواده رشیدیان به مثابه بخشی از قشر بورژوازی کمپرادور ایران را در دو حوزه سیاسی و اقتصادی در قِبال دولت مصدق تجزیه و تحلیل کرده است. یافته ها حکایت از این دارد که ماهیت رشیدیان ها به عنوان بورژواکمپرادور که از بُعد سیاسی مبتنی بر دو ممیّزه عمده، وابستگی به دولت خارجی و محافظه کاری و از منظر اقتصادی نیز بر مبنای دو خصیصه رانت خواری و دلّالی بود، با مشی سیاسی و اقتصادی دولت مصدق نه تنها همسویی نداشت، بلکه در تضاد قرار داشت. با این اوصاف، دور از انتظار نبود که رشیدیان ها از هیچ گونه اقدامی علیه دولت مصدق فروگذاری نکنند و در کودتای 28 مرداد 1332 نقش مهمی ایفا کنند.
«سلطنت مطلقه منتظم» ایده اصلی برای عبور از الگوی حکمرانی سنتی در ایران پیشامشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ایران سنتی، تلقی نخبگان از حکمرانی کارآمد بنا بر الگوی کهن حکمرانی در ایران شکل گرفته بود و راهبرد دستیابی به حکمرانی کارآمد، برقراری سلطنت مطلقه قوی بود. میثاق های زبانی که برای بیان ایده دولت قوی در زمانه تأسیس و تثبیت سلسله قاجاریه به کار رفتند، در افق فکری سنتی تمدن ایران قرار داشتند و به توضیح و اثبات ایده برقراری سلطنت مطلقه قوی می پرداختند. این پژوهش با تکیه بر روش تحقیق تاریخی و تحلیل علّی و عقلانی در پی یافتن پاسخ این پرسش است که چگونه ایده سلطنت مطلقه منتظم به عنوان راهبردی جایگزین برای ایجاد سلطنت مطلقه قوی برای الگوی حکمرانی کارآمد در ایران دوره پیشامشروطه درآمد.
نتایج این پژوهش نشان می دهد که مواجهه ایرانیان با تمدن مدرن، نخبگان را با این مسئله اساسی روبه رو کرد که الگوی کهن حکمرانی در ایران، در برابر چالش های جدیدی که ناشی از مواجهه با تمدن مدرن بود، قادر به پاسخ گویی نیست و دولت قاجاری با تکیه بر ایده سلطنت قوی به معنای قدیم آن، نمی تواند بر این چالش های جدید فائق آید. شکست ایده اصلاحات از بالا با حفظ سلطنت مطلقه غیرمنتظم، فضایی را برای استفاده از ایده جایگزین «سلطنت مطلقه منتظم» فراهم کرد که اصلاحات از بالا ممکن می شد. دریافت واضعان ایده سلطنت مطلقه منتظم از این ایده، دریافتی انعکاسی از افق فکری مدرن بود و تلاش می کرد مفاهیم دولت مدرن را به شکلی در جامعه سنتی بیان کند که با چارچوب های فکری و فرهنگی جامعه در تضاد نباشد و موجد تحول در نظام حکمرانی سنتی ایران شود، اما شاه همچنان در رأس قدرت قرار داشته باشد.