بیشتر منابع تاریخی در لابه لای مطالب خود وجهی از اعداد و ارقام را مورد توجه قرار داده اند.منابع تاریخ نگاری دوره ی صفویه نیز به دور از این سنت تاریخی نبوده اند.این نوشتار از دو منظر به ویژگی های آمار و ارقام منابع دوره ی صفویه متمرکز شده است؛ یک منظر آن سلبی و دیگر ایجابی است که البته ممکن است چشم انداز متضادی را بروز دهد.البته هدف این نوشتار ارائه ی این تضاد نیست، بلکه در وجه سلبی در پی بیان آسیب ها و ضعف های سنتی منابع این دوره به تبعیت از گذشته است و در جنبه ی ایجابی به دنبال ارائه ی برخی شاخصه ها است که رعایت آن ها توسط مورخان این دوره، گونه ای از مستندنگاری تاریخی را نشان می دهد.بر این اساس دو سؤال اصلی مطرح می شود؛ یکی اینکه منابع دوره ی صفویه در ارائه ی آمار و ارقام دچار چه نقایصی هستند؟دوم اینکه این منابع برای واقعی نشان دادن ارقام خود از چه فنونی بهره برده اند؟در پاسخ به سؤالات مذکور، ضمن گونه شناسی آمارهای کاربردی در منابع، به تأثیر برخی ناهنجاری اهی سنتی، اعم از تداوم جلوه های اغراق آمیز در عرصه ی تاریخ نگاری و فقدان درک جنبه های کاربردی علم آمار پرداخته شده و چشم اندازی از تلاش مورخان برای واقعی کردن اعداد ارائه شده، عرضه می گردد.
تمرکز موضوعی تاریخ نگاری اسلامی بر اساس میراث موجود، بر تاریخ سیاسی است. مسئله ی قدرت نیز محور اصلی تاریخ سیاسی است. از آن جا که هدف تاریخ نگاری اسلامی از مرور تاریخ، تولید عبرت به معنای عبور از ظاهر امور و درک باطن آن هاست، بنابراین، گزارش چگونگی ظهور و افول حکومت ها و کنش های سیاسی حاکمان به عنوان موضوع متون تاریخ نگاری اسلامی، بازسازی منطق تحول و تداوم قدرت در تاریخ اسلام است. به نظر مؤلفان، بایسته است گزارش تاریخ حکومت های ایران باستان توسط مورخان مسلمان، در راستای تولید همین مفهوم و در ذیل حکمت سیاسی ایران شهری فهمیده شود. هرچند تاریخ این دوران به صورت رویه ای عمومی در آثار متعدد تاریخ نگاری اسلامی آورده شده است، اما در آثار مسعودی، این مفاهیم از جایگاهی ویژه برخوردار است و پرسش مقاله نیز شناسایی این جایگاه است. در این مقاله، براساس ره یافت هرمنوتیک، تلاش می شود فهم مسعودی از وضعیت خلافت/تمدن اسلامی بر پایه ی معانی عبرت آمیز و دلالت های گزارش های تاریخی وی برای فرهنگ سیاسی معاصرش بازخوانی شود. نتیجه ی بررسی انتقادی مذکور به این گزاره منتج شد که بازخوانی/گزارش تاریخ ایران باستان در آثار مسعودی، در راستای فهم میراث حکمت سیاسی ایران شهری برای نقد وضع موجود خلافت و تمدن اسلامی است، که به نظر مسعودی در وضعیت زوال قرار داشته و ارائه ی راه کاری بر مبنای جایگاه عدالت در ملک داری ایران شهری، برای خروج از این وضعیت بوده است؛ الگوی عملی ای که در مفهوم عدالت انوشیروانی متجلی می شده است.
در پی مشارکت مردم، روحانیت و روشنفکران در جریان نهضت مشروطیت، سرانجام در فاصله روزهای 14تا 18 جمادی الثانی 1324، مظفرالدین شاه سه فرمان در پاسخ به خواست های معترضان، مبنی بر تغییر در ساختار اداره کشور صادر کرد که محوریت فرمان ها بر تشکیل مجلسی از نمایندگان اقشار مختلف قرار داشت، اما حساسیت در نام گذاری مجلس، که عمده دلیل آن عوامل سیاسی بود، موجب شد فرمان نخست که در آن فقط از تشکیل مجلس سخن رفته بود، به «مجلس شورای اسلامی» و در پی اعتراض ها و رایزنی های بعدی به «مجلس شورای ملی» تغییر نام یابد.از آنجا که فرمان آخر به لحاظ زمان نگارش امضای تاریخ 14 جمادی الثانی را در پای خود دارد، این امر موجب خطای بسیاری از نویسندگان تاریخ مشروطیت شده است و این فرمان را که به واقع در 18 جمادی الثانی صادر شده است، با فرمان نخستین که به روایت ناظم الاسلام و مخبرالسلطنه هدایت که به تاریخ 14 جمادی الاخری(یا الآخره) مربوط است، خلط کرده اند.