در آیات متعددی از قرآن کریم به مسئله نجوم و رخدادهای اجرام آسمانی اشاره و مسائلی چون؛ روابط، فعل و انفعال های أجرام و محیط نگه دارنده آنها مطرح شده است. ازجمله این آیات، آیه 40 سوره یس و 33 سوره انبیاء است که با گزینش واژگانی مشخص و هدفمند، ویژگی موقعیتی و حرکتی خورشید و ماه را بیان کرده است. نوشتار حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر نظریه حجم داری فضا تلاش دارد تا موقعیتی که آیات فوق مفهوم سازی کرده است را تبیین کند. با توجه به اینکه این آیات مسئله ای علمی را مطرح کرده است، بررسی آنها با این رویکرد لازم و ضروری به نظر می رسد. طبق بررسی های انجام یافته، آیات فوق با کاربرد حرف «فی» حجم داری فضا و با واژه «فَلَک» سطح ثابت دارای برجستگی و با واژه «یَسْبَحُون » حرکت ماه و خورشید در سطح فضا را مفهوم سازی می کند. این تفسیر با تکیه بر نظریه حجم داری فضا و فقط به عنوان یک احتمال در تفسیر آیات فوق مطرح می شود.
تفسیر قرآن به قرآن به معنای استفاده حداکثری از آیات در فهم معنا و مراد آیات قرآن، همواره مورد پذیرش قرآنپژوهان بوده است؛ ولی به مبانی آن به صورت مستقل و مستدل، نپرداختهاند. حال آنکه یکی از مسائل سرنوشتساز درباره تفسیر قرآن به قرآن، تبیین زیرساختهای نظری آن است که از آن به «مبانی» یاد میشود. نوشتار حاضر به هدف شناسایی مبانی قرآنی تفسیر قرآن به قرآن سامان یافته و با نگرش نظری و استدلالی و به روش تبیینی به بررسی مبانی یادشده پرداخته است. از نظر قرآن کریم، آیاتِ آن نه تنها تناقض و اختلافی ندارد، بلکه دارای انسجام کامل، پیوسته، مصدِّق و مفسّر یکدیگرند. ساختار کلی آن بر اساس اصول متقن عقلایی شکل گرفته و زبانش در بیان مقاصد خود روشن و دلالتش مستقل است و در موارد متشابه نیز آیات محکم، مرجع فهم متشابهات قلمداد شده است. افزون بر آن، بین آیات هر سوره به ویژه آن دسته از آیات که پیوستگی صدوری دارند، ارتباط معنایی وثیق وجود دارد. به منظور دستیابی به روش صحیح تفسیر قرآن به قرآن، توجه به مبانی مرتبط با آن، امری اجتنابناپذیر است.
در توصیف شخصیت و کرامت انسان از دو جهت میتوان سخن گفت،یکی درباره داشتهها و ظرفیت وجودی که از آن تعبیر به کرامت ذاتی میشود و یکی از بایدها و نبایدهایی که آن داشتهها را تقویت میکند و به کمال میرساند. بیشترین سخن پیشینیان درباره کرامت، درباره بایدهای اخلاقی بوده، در حالی که باید انسان را شناخت و ساختار هستیشناسانه او را کاوید و براساس آن نتیجهگیری کرد،از اینرو مهمترین مباحث این نوشته به مبانی کرامت انسان در قرآن و پیامدهای توجه به کرامت میپردازد و آنگاه نسبت آزادی با کرامت مورد توجه قرار میگیرد و مبانی این نسبت را در فرهنگ قرآنی میکاود و در نهایت به عامل بیتوجهی به کرامت و دغدغههای آینده بشریت بویژه بحران معنویت،که خطر جدی بشریت محسوب میشود و کرامت انسان را تهدید میکند مورد بحث قرار میدهد یادآور میشود و راه حل بشریت را آزادی و معنویت میداند.
در منابع فقهی، استصحاب از جهت مستصحب به دو دسته، استصحاب وجودی و عدمی تقسیم شده است. اکثر فقها هر دو نوع استصحاب را حجّت دانسته و در موارد تردید بر اساس آنها اقدام نموده اند. در قوانین موضوعة ایران به صراحت به این دو نوع استصحاب اشاره نشده، لیکن در تدوین برخی از مواد قانونی تلویحاً به این اصول اشاره و از آن الهام گرفته شده است. در این مقاله، کاربرد استصحاب وجودی و عدمی در قوانین مدنی (قانون مدنی و قانون آیین دادرسی مدنی) بررسی می شود.