فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۴٬۳۹۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
Aim: The purpose of this study is to compare the effects of Acceptance and Commitment Couple Therapy (ACCT) and Emotion-Focused Couple Therapy (EFCT) on infertile women's sexual attitudes. Method: This quasi-experimental investigation included a pre-test, post-test, and follow-up design, with a control group. The statistics population comprised all infertile women aged 25 to 45 with infertility for more than five years, a total of 171 women who visited Novin Infertility Clinic in Mashhad in 2022. 45 participants who met the inclusion criteria were chosen and matched according to education level and length of infertility. They were divided equally into three groups of fifteen each. Following the pre-test, the experimental groups were assigned to either the ACCT based on Hayes and Strosahl's (2010) or the EFCT based on Johnson's (2008) treatment programs, which consisted of eight weekly 90-minute sessions. Following this, a post-test and a three-month follow-up were conducted. The research tool used was the Dehghani Sexual Attitude Questionnaire (2005). Data were analyzed using SPSS-27. Findings: The results revealed a substantial difference in the efficacy of ACCT and EFCT in altering sexual attitudes among infertile women. Both therapy were successful, however ACCT produced more consistent outcomes during the follow-up period. Although EFCT increased sexual attitude posttest scores compared to the pre-test, the results did not remain constant in the follow-up phase, with a little decrease. Both medications were beneficial, although ACCT had a longer-lasting influence. Conclusion: The results showed that ACCT had a greater impact on modifying sexual attitudes than EFCT.
The Effectiveness of Transactional Analysis on Marital Quality and Positive Thinking of Married Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: Marriage is a social institution that forms the foundation of relationships and creates family units. The present study was conducted to examine the effect of transactional analysis on marital quality and positive thinking of married women in District 6 of Tehran in 2020.
Methods: This quasi-experimental research was conducted with a pretest-posttest design and included a control group. Among the married women in the 6th district of Tehran who had enrolled in the Institute of Transactional Analysis Training, 34 individuals were selected using Purposive sampling, with 17 randomly assigned to the experimental group and 17 to the control group. The marital quality and positive thinking questionnaires were administered to subjects in the experimental group during the pretest phase, followed by implementing the independent variable (transactional analysis) in the experimental group through 9 three-hour sessions. The control group did not receive any training. After the final session, both groups completed the marital quality and positive thinking questionnaires in the post-test phase. The SPSS 19 software was utilized to conduct the covariance analysis test to analyze the data.
Results: The value of F indicates the effect of transactional analysis training on marital quality (F=533.862; P=0.017), and positive thinking (F=14.67; P=0.001) demonstrates the impact of transactional analysis training on positive thinking and marital quality is confirmed after controlling for pretest effects and nuisance variables.
Conclusion:This study reveals that transactional analysis impacts marital quality and positive thinking of married women. One of the most crucial functions of training is the ability to express one's needs to the spouse, leading to improvement in marital quality, specifically by reducing stress and anger. Additionally, by helping individuals identify and manage their emotions, transactional analysis training can help control negative emotions and improve their overall outlook, increasing positive thinking. This positive thinking, achieved through transactional analysis training, can improve individuals' mental and emotional well-being and reconstruct their damaged spirits.
تأثیر مشاوره شغلی مبتنی بر رویکرد سازه گرایی بر برنامه ریزی، تصمیم گیری و انطباق پذیری مسیر شغلی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تأثیر مشاوره گروهی مبتنی بر سازه گرایی مسیر شغلی بر برنامه ریزی، تصمیم گیری و انطباق پذیری مسیر شغلی نوجوانان انجام گرفت. پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل نوجوانان دختر و پسر (دامنه سنی بین 14 تا 18 سال) شاغل به تحصیل در سال 96-1395 شهرستان سنندج بود. با استفاده از روش نمونه گیری، چندمرحله ای تصادفی 60 نفر انتخاب گردید. ابزارهای سنجش، شامل پرسشنامه های انطباق پذیری، تصمیم گیری و برنامه ریزی مسیر شغلی بود. گروه های آزمایش (یک گروه از دختران و یک گروه از پسران) در 8 جلسه 90 دقیقه ای ، مشاوره گروهی مبتنی بر رویکرد سازه گرایی شغلی شرکت کردند در حالی که گروه های کنترل، هیچ مشاوره ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. نتایج نشان داد که به کارگیری مشاوره گروهی مبتنی بر سازه گرایی شغلی، برنامه ریزی و انطباق پذیری و تصمیم گیری مسیر شغلی نوجوانان دختر و پسر را بهبود بخشید و ماندگاری این تأثیر نیز در آزمون پی گیری حفظ شده است. (05/0>P). با توجه به یافته های این پژوهش مشاوره شغلی مبتنی بر سازه گرایی برای برنامه ریزی و تصمیم گیری مسیر شغلی نوجوانان و همچنین انطباق پذیر بودن آن ها در این مسیر مؤثر است.
مدل یابی نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در رابطه بین تعارض کار-خانواده با فرسودگی شغلی در کارکنان اقماری شرکت راه اندازی و بهره برداری صنایع نفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۵۸)
125 - 144
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر با هدف مدل یابی نقش میانجی حمایت اجتماعی ادراک شده در رابطه بین تعارض کار-خانواده با فرسودگی شغلی در کارکنان اقماری شرکت راه اندازی و بهره برداری صنایع نفت صورت پذیرفت. پژوهش حاضر جز تحقیقات توصیفی و از نوع معادلات ساختاری بود. جامعه آماری کارکنان اقماری شرکت راه اندازی و بهره-برداری صنایع نفت(اُیکو) در سه ماهه بهار سال 1402 به تعداد 4500 نفر بودند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران و با روش نمونه گیری در دسترس 500 نفر انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از سیاهه فرسودگی شغلی مسلاچ(MBI) مسلاچ، جکسون، لیتر، اسچافلی و اسچواب(1986)، پرسشنامه تعارض کار-خانواده(WFCQ) کارلسون، کاکمار و ویلیامز (2000) و مقیاس چندبعدی حمایت اجتماعی ادراک شده(MSPSS) زیمت، داهلم، زیمت و فارلی(1988) استفاده شد. داده ها با استفاده از معادلات ساختاری با نرم افزار SPSS و AMOS نسخه 28 تجزیه و تحلیل شدند. یافته های این پژوهش حاکی از آن بود تعارض کار-خانواده (59/0=β و 001/0=sig) بر فرسودگی شغلی اثر مستقیم و معنادار دارد. در نهایت حمایت اجتماعی ادراک شده(19/0- =β و 05/0>p) دارای اثر مستقیم و معنادار بر فرسودگی شغلی بود و توانست در رابطه بین تعارض کار-خانواده با فرسودگی شغلی نقش میانجی معنادار ایفا کند. همچنین مدل نهایی پژوهش از برازش مطلوبی برخوردار بود (018/0=RMSEA و 05/0>p) و 52 درصد فرسودگی شغلی تبیین می شود. می توان نتیجه گیری کرد که با توجه به نقش میانجی معنادار حمایت اجتماعی ادراک شده، می توان با به کارگیری مداخلات خانواده محور از بروز فرسودگی شغلی در کارکنان اقماری پیشگیری کرد.
بررسی تجارب نوجوانان دارای اختلال اضطراب اجتماعی در شبکه اجتماعی اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۹
57 - 78
حوزههای تخصصی:
مقدمه: افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی، شبکه های اجتماعی آنلاین را به طور گسترده به عنوان یک فضای راحت برای معاشرت درک می کنند که بر ترجیح و انتخاب آنان برای تعامل آنلاین به جای حضوری تأثیر می گذارد.پژوهش حاضر با هدف بررسی تجارب نوجوانان دارای اختلال اضطراب اجتماعی در اینستاگرام انجام شد.روش: روش پژوهش از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود که با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 12 نفر از نوجوانان تا رسیدن به حد اشباع داده ها انجام شد. از میان شبکه های اجتماعی به علت فراوانی میزان استفاده از اینستاگرام و ایجاد دقت در پژوهش صرفاً پلتفرم اینستاگرام انتخاب شد. جامعه موردمطالعه در این پژوهش را پسران تهرانی 15 تا 18 ساله کاربر اپلیکیشن اینستاگرام که دارای اختلال اضطراب اجتماعی بودند تشکیل داد. نمونه گیری در پژوهش حاضر با روش نمونه گیری هدفمند به وسیله مقیاس اضطراب اجتماعی لاجرکا (1999) انجام گرفت. در تحلیل داده ها از روش هفت مرحله ای کولایزی استفاده شد.یافته ها: یافته های مربوط به تجارب نوجوانان در 2 کد هسته ای تجارب ترمیم کننده و تجارب آسیب زا قرار گرفتند تجارب ترمیم کننده در چهار کد اصلی «برقراری ارتباط و حفظ دوستی ها، تنظیم احساسات، دریافت اطلاعات مربوط به سلامت روان و کمک به هویت یابی اجتماعی» بود؛ و کد هسته ای تجارب آسیب زا شامل «مقایسه و ارزیابی منفی، تضعیف شایستگی های اجتماعی و تضعیف شخصیت» بود. نتیجه گیری: نوجوانان دارای اختلال اضطراب اجتماعی تجارب مثبت و منفی گوناگونی در شبکه های اجتماعی دارند. متخصصان حوزه سلامت روان می توانند از یافته های پژوهش حاضر جهت ایجاد راهبردهایی متناسب با تجارب آنان در ضمن مداخلات خود استفاده کنند.
مقایسه اثربخشی بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی و درمان مبتنی برپذیرش وتعهد بر انگیزه تحصیلی و عملکردتحصیلی دانش آموزان اهمالکار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
156 - 185
حوزههای تخصصی:
هدف: اهمالکاری تحصیلی از جمله مسائل مطرح در حیطه آموزش است که نه تنها آینده تحصیلی دانش آموزان را از ابعاد گوناگون تحت تأثیر قرار می دهد بلکه سرنوشت آنها را درحیطه های گوناگون تعیین خواهد کرد. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی ودرمان مبتنی برپذیرش وتعهد بر انگیزه تحصیلی و عملکردتحصیلی دانش آموزان اهمالکارانجام شد.
روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دوره دوم متوسطه مبتلابه اهمالکاری تحصیلی در شهر اصفهان بودند. که از میان آنان 45 نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی، درمان مبتنی بر پدیزش و تعهد) و یک گروه کنترل جایگزین شدند(هرگروه 15 نفر). ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه های اهمالکاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984)، انگیزش تحصیلی (عبدخدایی و همکاران، 1387) و عملکرد تحصیلی (فام و تیلور، 1999) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.
نتایج: یافته ها نشان داد بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر انگیزه تحصیلی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان اهمالکار تأثیرمعنادراری داشت (001/0>p) و بین دو روش مداخله در این زمینه تفاوت معنی داری وجود دارد. به طوری که بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی از اثربخشی بیشتری برخوردار بوده است.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش می توان از بسته آموزشی پیشگیری از اهمالکاری تحصیلی به منظور افزایش انگیزه تحصیلی و بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان اهمالکار استفاده نمود
اعتباریابی پرسش نامهه موفقیت و شکست در ازدواجِ گاتمن مبتنی بر نظریه چندبُعدی سؤال- پاسخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
۲۶۱-۲۲۸
حوزههای تخصصی:
هدف: موفقیت و شکست ازدواج، نقشی اساسی در سلامت جامعه و افراد دارد. از این رو، در اختیار داشتن روشی برای ارزیابی و پیشبینی آینده ازدواج، مطلوبیت بالایی دارد. با توجه به این مسئله، هدف پژوهش حاضر اعتبارسنجی پرسش نامه های موفقیت و شکست ازدواجِ گاتمن (2012) است. روش: این مطالعه مقطعی محسوب می شود و طرح پژوهش از نوع توصیفی هم بستگی و اعتبارسنجی آزمون است. برای تحلیل داده ها از روش های مدرن نظریه سؤال پاسخ استفاده شده است. پرسش نامه های مورد استفاده این پژوهش برای اعتبارسنجی، انتقاد، اهانت، حالت دفاعی، قهر و نگرش به گذشته گاتمن (1401) است. یافته ها: در این مطالعه، با استفاده از روش تحلیل عاملی چندبُعدی سؤال پاسخ، بهترین مدل برای تحلیل عاملی معین شد و به کمک این مدل، دو بُعد برای پرسش نامه ها مشخص شد. همچنین بارهای عاملی سؤالات، پارامترهای روش سؤال پاسخ و تحلیل سؤالات گزارش شد. نتیجه گیری: در پایان، دو بُعدِ «حالت جنگی» و «هیجان های مثبت و منفی به ازدواج و همسر» برای این پرسش نامه ها مشخص شد. بُعدیابی نشان داد که پرسش نامه های گاتمن در خانواده های ایرانی نیز از اعتبار خوبی برخوردارند و می توان از آن ها در محیط های بالینی، پژوهشی و سازمانی و برای سنجش خانواده های ایرانی، استفاده کرد. همچنین، داده های این پژوهش نشان داد که نظریه گاتمن، فارغ از زمینه فرهنگی، دارای حمایت تجربی است. شماره ی مقاله: ۸
طراحی مدل شبکه سازی مسیرشغلی با رویکرد ساختاری تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
186 - 216
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر شناسایی و سطح بندی عوامل مؤثر بر رفتار شبکه سازی مسیرشغلی می باشد.
روش: این پژوهش تحقیقی آمیخته با رویکرد کیفی _ کمی است. از مطالعات کتابخانه ای به منظور بررسی مبانی نظری و از مصاحبه نیمه ساختاریافته به منظور جمع آوری داده ها و پرسشنامه برای گردآوری نظرات خبرگان دانشگاهی استفاده شده است. از تحلیل مضمون به منظور شناسایی عوامل استفاده شد. در قسمت کیفی از مدیران سازمان های دولتی استان قم با روش نمونه گیری هدفمند، 15 نفر به منظور شناسایی عوامل انتخاب گردید. در قسمت کمی از اساتید دانشگاه پردیس فارابی و دانشگاه قم با روش نمونه گیری گلوله برفی، 14 نفر به منظور اعتبارسنجی عوامل و همچنین مقایسه دو به دو عوامل انتخاب گردید.
یافته ها: براساس یافته های پژوهش حاضر، 31 کد در 8 عامل دسته بندی شدند. اعتبار تمامی عوامل با ضریب لاوشه تایید و از روش مدل سازی ساختاری تفسیری به منظور سطح بندی 8 عامل استفاده شد. در نهایت 8 عامل در 5 سطح اولویت بندی شدند؛ انتصابات سفارشی و برندسازی شخصی کاذب در سطح اول، ایجاد شبکه های ارتباطی سمی در سطح دوم، بی اعتمادی کارکنان به سازوکارها در سطح سوم، تصمیم سازی گروه های ذی نفوذ در سطح چهارم، نظارت ناکارآمد، ضوابط و قوانین مبهم و سبک مدیریت ارشد در سطح پنجم قرار گرفتند.
نتایج: براساس یافته های پژوهش هریک از عوامل مرتبط با شبکه سازی مسیرشغلی می تواند موفقیت کارکنان را در ارتقاء شغلی در پی داشته باشد. بنابراین لازم است مدیران سازمان به منظور حفظ و نگهداشت نیروی انسانی کارآمد با استفاده از سازوکار مناسب در راستای بهسازی رشد و پیشرفت کارکنان شایسته اقدام نمایند.
نقش مسئولیت پذیری اجتماعی، هوش سازمانی و عزت نفس در پیش بینی خودکارآمدی شغلی معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیدههدف: مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش مسئولیت پذیری اجتماعی، هوش سازمانی و عزت نفس در پیش بینی خودکارآمدی شغلی معلمان بود. روش: طرح این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش را معلمان مناطق 22 گانه شهر تهران تشکیل دادند و از این بین، 300 نفر بر اساس نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه-های خودکارآمدی شغلی ریگز و نایت (1994)، مسئولیت پذیری اجتماعی سازمان کارول (1991)، هوش سازمانی آلبرشت (2003) و عزت نفس روزنبرگ (1965) پاسخ دادند. داده ها با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل هم زمان در نرم افزار SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: بر اساس یافته ها، مسئولیت پذیری اجتماعی، هوش سازمانی و عزت نفس با خودکارآمدی شغلی معلمان همبستگی مثبت و معنی-دار داشتند (01/0>p). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز نشان داد متغیر مسئولیت پذیری اجتماعی به میزان 19 درصد، هوش سازمانی به میزان 27 درصد و عزت نفس به میزان 14 درصد (در مجموع 60 درصد) قدرت پیش بینی کنندگی خودکارآمدی شغلی معلمان را داشتند (01/0>p). نتایج: طبق این نتایج برای بهبود خودکارآمدی شغلی معلمان می توان زمینه را برای بهبود مسئولیت پذیری اجتماعی، هوش سازمانی و عزت نفس آنان فراهم ساخت.
خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی با نوجوان ترنس خودکشی گرا: یک مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۹۰
۸۵-۵۶
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف اصلی این پژوهش کاربرد خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی برای نوجوان تراجنسیتی با افکار خودکشی گرایی بود. روش: در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه استفاده شد. نمونه پژوهش یک نوجوان تراجنسیتی (زن به مرد) و والدینش بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مقیاس افکار خودکشی گرایانه طی مراحل درمان توسط نوجوان تکمیل شد و خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی در 27 جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. همچنین برای تحلیل و تفسیر داده ها از ترسیم دیداری استفاده شد. نتایج: نتایج مرحله به مرحله خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی نشان می دهد این درمان در کاهش معنادار افکار خودکشی گرایی نوجوان تراجنسیتی مؤثر بوده است. نتیجه گیری: کار بالینی موفق با نوجوانان تراجنسیتی و خانواده های آنان رابطه ای مبتنی بر دلبستگی ایمن ایجاد می کند. خانواده درمانگران می توانند از خانواده درمانی مبتنی بر دلبستگی برای مداخله در خودکشی گرایی افراد تراجنستی استفاده کنند. این درمان در مواجهه مؤثر خانواده با روند تغییرات فرزند تراجنسیتی، مؤثر است.
بررسی اثربخشی آموزش رویکرد هیجان مدار بر بهبود حساسیت بین فردی در زوج ها در آستانه طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۲
۱۷۵-۱۶۲
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی تأثیر آموزش رویکرد هیجان مدار بر بهبود حساسیت بین فردی در زوج ها در آستانه طلاق می باشد. روش: روش تحقیق به صورت کمی و از نوع نیمه آزمایشی (طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل) بود. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل زوج ها در آستانه طلاق استان تهران منطقه 11 و 12 هستند که در دامنه سنی بین 25 تا 35 سال باشند و بصورت داوطلبانه و براساس ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شده اند. تعداد نمونه پژوهش 20 نفر از زوج ها در آستانه طلاق بودند که به روش نمونه گیری تصادفی از زوج های در آستانه طلاق که برای انجام امور حقوقی به مراکز حقوقی و مراکز مشاوره شهر تهران مراجعه کرده بودند، انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه حساسیت بین فردی بود و برای آزمون فرضیه های تحقیق از تحلیل کواریانس چند متغیری با رعایت مفروضه ها (همگنی ضرایب رگرسیون، خطی بودن رابطه بین متغیرها، توزیع نرمال ویژگی مورد بررسی، همگنی واریانسها) استفاده شد. یافته ها: نتایج تحقیق حاکی از آن است که ابعاد حساسیت بین فردی (آگاهی بین فردی، نیاز به تأیید، اضطراب جدایی، کمرویی و عزت نفسه) در زوج های در آستانه طلاق که آموزش رویکرد هیجان مدار دریافت کردند کمتر از زوج هایی است که این آموزش را دریافت نکردند. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این است که برنامه آموزش رویکرد هیجان مدار تأثیر معناداری بر بهبود حساسیت بین فردی در زوج هایی در آستانه طلاق داشته و می تواند به عنوان برنامه آموزشی موثر مورد توجه روان شناسان و مشاوران باشد. شماره ی مقاله: ۷
Comparing the effectiveness of compassion-based therapy and reality therapy on psychological coherence, self-sabotage, and fatigue in drug abusers(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Methods: The present study was semi-independent in terms of its purpose, application, and research method. It utilized a pre-test, post-test, and follow-up design with a control group. Among the addicts referred to the Paris addiction treatment center in Tehran in 1400, 45 individuals were randomly selected through a lottery and assigned to two experimental groups and one control group. The first experimental group received 8 sessions of reality therapy combined with compassion-based therapy, while the second experimental group received 8 sessions of reality therapy alone. The control group did not receive any intervention. Data collection involved the use of Antonoski's Psychological Coherence Scale (1993) in its short form, Sanson et al.'s Self-Destruction Questionnaire (1998), and Smets et al.'s Fatigue Questionnaire (1996). Data analysis was performed using SPSS version 24 software and repeated measurements analysis of variance (ANOVA).Results: The results of the research demonstrated that both compassion-based therapy and reality therapy significantly contributed to the improvement of psychological coherence, reduction of self-destruction behaviors, and alleviation of fatigue in substance abusers. In other words, individuals who participated in either compassion-based therapy or reality therapy experienced increased psychological coherence and decreased tendencies towards self-harm and fatigue. However, no significant difference was found between the two therapy groups in terms of their impact on the studied variables.
Comparison of self-acceptance, self-compassion and fear of negative evaluation by others in blind, visually impaired and normal people(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Aim: The purpose of this study was to compare self-acceptance, self-compassion and fear of negative evaluation by others in blind, visually impaired and normal people. Method: The method of this causal-comparative research and its statistical population included all blind, partially sighted and sighted people in Ardabil city in 2022. 60 people (30 blind, 30 visually impaired) were selected as the study group using the available sampling method and 30 people (sighted people) were selected as the comparison group through comparison and formed the research sample. They gave. To collect information, Lori's (1983) fear of negative evaluation, Neff's (2003) self-compassion, and Chamberlain and Haga's (2001) unconditional self-acceptance questionnaires were used. The obtained data were analyzed using multivariate and univariate analysis of variance. Findings: The results showed that there is a significant difference between self-acceptance, self-compassion and fear of negative evaluation by others among three groups of blind, partially sighted and normal people. In this way, self-acceptance and self-compassion are lower in blind people than in visually impaired people and lower in visually impaired people than in normal people. Also, in the scale of fear of negative evaluation by others, blind people, visually impaired people and normal people obtained more scores (P < 0.01). Conclusion: Accurate recognition and full attention to individual differences by professionals who provide psychological services to people with visual impairments can lead to the design and detailed educational plans for this group.
Comparing the Effectiveness of Repetitive Transcranial Magnetic Stimulation (rTMS) and Cognitive-Behavioral Therapy (CBT) on Emotion Regulation in Individuals with Major Depression(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Introduction: Effective emotional regulation is crucial for individuals with major depression. This study compares the impact of two intervention methods—repetitive transcranial magnetic stimulation (rTMS) and cognitive-behavioral therapy—on emotional regulation in this population.Methods: Conducted as a quasi-experimental, goal-oriented study, we employed a pre-test post-test design with a one-month follow-up for the control group. The sample comprised 39 men and women with major depression purposefully selected from Delaram Sina Psychiatric Hospital in Tehran in 2022. Participants were randomly assigned to three groups: rTMS (13 participants), cognitive-behavioral therapy (13 participants), and a control group (13 participants). The experimental groups received 12 sessions each of their respective interventions, while the control group received no intervention. Demographic characteristics were recorded, and the research tool used was Emotion Regulation Questionnaire (ERQ). Data were analyzed using repeated measures analysis of variance in SPSS version 26. Results: Both rTMS and cognitive-behavioral therapy demonstrated effectiveness in emotional regulation, including suppression and reappraisal components, among individuals with depression. Importantly, cognitive-behavioral therapy exhibited greater efficacy in emotional regulation and its suppression and reappraisal components compared to rTMS. Specific p-values or effect sizes are available upon request. Conclusion: In comparing the two intervention methods, cognitive-behavioral therapy emerged as more effective than rTMS in enhancing emotional regulation in individuals with depression. These findings underscore the significance of considering diverse approaches in the treatment of major depression and may have practical implications for clinical practice.
رابطه ویژگی های شخصیتی و گرایش به اعتیاد: نقش میانجی راهبردهای تنظیم هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۱
۱۹۵-۱۶۸
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ویژگی های شخصیتی و گرایش به اعتیاد با میانجی گری تنظیم هیجان در دانشجویان دانشگاه یزد انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه یزد در نیم سال اول تحصیلی سال 1402-1401 بود که از بین آن ها 210 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های پنج عاملی شخصیت NEO فرم کوتاه (مک کری و کاستا،1992)، تنظیم شناختی هیجان (گارنفسگی و همکاران، 2001) و گرایش به اعتیاد (وید و بوچر، 1992) استفاده شد. داده ها با تحلیل مسیر و نرم افزارهای SPSS نسخه 24 و PLS نسخه 3/3 تحلیل شدند. یافته ها: مدل پیشنهادی برازش مطلوبی داشت. یافته ها نشان داد که اثر مستقیم ویژگی شخصیتی روان رنجوری بر گرایش به اعتیاد (ρ=0.00, β=0.30) مثبت و معنادار و اثرات مستقیم ویژگی های شخصیتی برون گرا (ρ=0.00, β=-0.32) و وجدان گرایی (ρ=0.00, β=-0.24) بر گرایش به اعتیاد منفی و معنادار بود، اما بین ویژگی شخصیتی توافق پذیری (ρ=0.09, β=-0.11) با گرایش به اعتیاد اثر مستقیم و معناداری یافت نشد. همچنین اثر مستقیم روان رنجوری با راهبردهای ناسازگارانه (ρ=0.00, β=0.47) و اثرات مستقیم برون گرا (ρ=0.00, β=0.43) و وجدان گرایی (ρ=0.01, β=0.18) با راهبردهای سازگارانه معنادار بود. درحالی که بین راهبردهای ناسازگارانه با گرایش به اعتیاد (ρ=0.00, β=0.17) رابطه معناداری وجود داشت، اثر مستقیم راهبردهای سازگارانه بر گرایش به اعتیاد (ρ=0.06, β=0.12) معنادار نشد. همچنین مسیر غیرمستقیم ویژگی شخصیتی روان رنجوری بر گرایش به اعتیاد با نقش واسطه ای راهبرد ناسازگارانه (ρ = 0.00, β = 0.09) معنادار شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد ویژگی شخصیتی به عنوان متغیر مستقل و تنظیم هیجان به عنوان متغیر میانجی، عامل مهمی در پیش بینی گرایش به اعتیاد است که می توانند در طرح ریزی مداخلات پیشگیرانه و کارگاه های آموزشی در زمینه مدیریت و کنترل راهبردهای تنظیم هیجان مفید واقع گردد.
مدل علی اختلالات درونی و برونی سازی شده نوجوانان بر اساس تکانشگری با میانجی گری راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۹
183 - 216
حوزههای تخصصی:
شیوع اختلالات درونی و برونی سازی شده در نوجوانان یکی از موارد جدی تهدیدکننده سلامت روان در جهان است. بنابراین هدف از انجام این پژوهش بررسی مدل علی اختلالات درونی و برونی سازی شده نوجوانان براساس تکانشگری با میانجیگری راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان بود. روش پژوهش کمی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره دوم متوسطه شهرستان اندیمشک در سال تحصیلی 1399-1400 تشکیل دادند که از بین آنها با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای 326 نفر (165 دختر و 161 پسر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاد این پژوهش شامل مقیاس خودسنجی نوجوانان (آشنباخ و رسکورلا، 2001)؛ تکانشگری (پاتون، استنفورد و بارت، 1994) و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از الگویابی معادلات ساختاری با روابط واسطه ای با نرم افزار AMOS/18 استفاده شد. نتایج نشان داد که برای هر دو مسیر غیرمستقیم اثر تکانشگری بر اختلالات درونی سازی شده از طریق تنظیم هیجان سازگارانه و ناسازگارانه معنی دار نیست و رد می شوند. (p>0/05)همچنین دو مسیر غیرمستقیم اثر تکانشگری بر اختلالات بیرونی سازی شده از طریق راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان معنی دار است و مورد تأیید قرار می گیرند (p<0/05). براساس یافته های پژوهش راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه تنظیم شناختی هیجان می توانند در رابطه بین تکانشگری و اختلالات درونی و برونی سازی شده نوجوانان نقش میانجی داشته باشند. مدل ارزیابی شده از برازندگی مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل مؤثر در اختلالات درونی و برونی سازی شده نوجوانان است.
بررسی فلسفی مفاهیم بنیادین دانش مشاوره با تأکید بر نظرات صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
173 - 206
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تبیین فلسفی مفاهیم بنیادین دانش مشاوره با استفاده از نظرات صدرالمتألهین است؛ ازاین رو با استفاده از دو روش «تحلیل محتوا» و «توصیف و تحلیل» برخی متون مشاوره و فلسفه بررسی شد؛ تا بخشی از مسائل مهم فلسفه مشاوره تبیین شود. تجزیه وتحلیل و تبیین فلسفی مفاهیم دانش مشاوره از جهاتی مهم و ضروری است؛ نخست در حوزه نظریه پردازی کاربرد دارد؛ دوم در حوزه نشر و تعلیم دانش مشاوره موردنیاز است و سوم نقش مهمی در به کارگیری درستِ دانش مشاوره برای مشاوران ایفا می کند. ابتکار پژوهش حاضر بهره مندی از نظرات پدیدآور مکتب حکمت متعالیه و یکی از بارزترین فیلسوفان اسلامی در تبیین برخی از مفاهیم بنیادین دانش مشاوره است. ارتباط، نخستین مفهوم اساسی در دانش مشاوره است که از منظر صدرا نتیجه و اثر حقیقتی پویا به نام «نفس» است؛ ایشان فرایند ارتباط را در ضمن شش ایستگاه تبیین می کند و به کیفیت تأثیر گذاری و تأثیرپذیری نفس می پردازد. انتخاب دومین مفهوم اساسی در دانش مشاوره و به عنوان آخرین مرحله از فرایند اراده است. صدرا در فرایند اراده، چهار مرحله مطرح می کند: شناخت، شوق، تصمیم و میل به تحقق و حرکت اعضا و جوارح؛ سومین مفهوم اساسی در دانش مشاوره، تغییر رفتار است؛ در نظر صدرا مهم ترین عامل تغییر رفتار، تغییر ایمان (نظام باورها) و مهم ترین عامل تغییر ایمان، ایجاد شناخت ها و دانش های اساسی در فرد و مهم ترین عامل ایجاد شناخت در فرد، انجام و تکرار رفتارهای متناسب است.
بررسی کنش های ارتباطی در ازدواج های موفق (پژوهش کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۹
36 - 61
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی کنش های ارتباطی ازدواج های موفق بود. روش: این مطالعه به شیوه ی کیفی و بر مبنای نظریه داده بنیادانجام شد.
جامعه: پژوهش شامل زوج های موفق بر اساس اذعان خودشان، بررسی دستاوردهای زندگی مشترک و اجرای پرسشنامه رضایت زناشویی اینریچ (1993) که فرم کوتاه آن توسط (علیدوستی و همکاران اعتباریابی شده)، افراد پس از کسب نمره (بالاتر از 33) در مقیاس ازدواج های موفق و رضایتمند انتخاب شدند. در مجموع، (10 زوج) درشهر اهواز سال 1401 با نمونه گیری هدفمند تا اشباع نظری داده ها مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته و با استفاده از روش تحلیل مقایسه مداوم استراوس و کوربین بود.
یافته ها: تحلیل یافته ها نشان داد که کنش های ارتباطی در ازدواج های موفق چهار مولفه اصلی شامل، کارکردهای خانواده اصلی، عوامل شکل گیری ازدواج مناسب ؛ مهارت های ارتباطی مؤثر و شکل گیری شخصیت در دوران کودکی است.
نتیجه گیری: ازدواج موفق به بافت خانوادگی افراد مرتبط است. لذا متخصصان می توانند با بهره گیری از مفاهیم مستخرج دراین پژوهش، ویژگی های ارتباطی خانواده های موفق شناسایی و بررسی شده که در مشاوره زوج درمانی مشاوره پیش از ازدواج رهگشا است
تدوین مدل آشفتگی زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی و سبک های دلبستگی با نقش میانجی تاب آوری در زنان خانه دار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۲
۷۵-۴۸
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل آشفتگی زناشویی بر اساس الگوهای ارتباطی و سبک های دلبستگی با نقش میانجی تاب آوری در زنان خانه دار انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از لحاظ شیوه ی گردآوری داده ها توصیفی از نوع همبستگی و با طرح تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان خانه دار گروه مردم نهاد بوستان نرگس اکباتان شهر تهران در سه ماهه ی اول سال 1401 بود که از این بین384 نفر به صورت دردسترس به عنوان گروه نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ی آشفتگی زناشویی، پرسشنامه ی الگوهای ارتباطی، پرسشنامه ی سبک های دلبستگی و مقیاس تاب آوری بود. در نهایت داده ها با روش آماری رگرسیون خطی در متن تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزارهای SPSS24 و AMOS23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد که الگوهای ارتباطی، سبک دلبستگی ایمن و اضطرابی با آشفتگی زناشویی زنان خانه دار ارتباط مستقیم دارد (01/0>P). همچنین تاب آوری توانست در رابطه بین الگوهای ارتباطی و آشفتگی زناشویی و رابطه سبک دلبستگی ایمن و اجتنابی با آشفتگی زناشویی زنان خانه دار نقش میانجی گری ایفا کند (01/0>P). نتیجه گیری: نتایج حاصل از این پژوهش، بیانگر این امر است که برای کاهش آشفتگی زناشویی در زنان خانه دار، می توان ضمن شناسایی سبک ارتباطی زوج ها و سعی در تغییر سبک های ارتباطی ناسالم، از طریق آموزش و مشاوره و سایر مداخله های مبتنی بر تاب آوری عمل کرد. شماره ی مقاله: ۳
نگرانی های دختران متعارض با والدین در زمینه انتخاب همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۲۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۲
۱۶۱-۱۳۸
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش، با هدف آشکارسازی نگرانی های دختران مجرد قبل از ازدواج صورت گرفته است. روش: برای انجام این پژوهش از روش پدیدارشناسی استفاده شد. بدین منظور با 15 دختر مجرد در آستانه ازدواج 20 تا 30 ساله متعارض با والدین در زمینه ازدواج مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل محتوا و بر اساس روش تحلیل کلایزی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: در این مطالعه 2 مضمون اصلی و 20 زیرمضمون استخراج شد که شامل: 1) نگرانی های ادراک شده والدین از دیدگاه دختران (با 6 زیرمضمون) و 2) نگرانی های دختران (با 14 زیرمضمون). نتایج تجزیه و تحلیل نشان داد که نگرانی های ادراک شده والدین در زمینه ازدواج شامل: باور والدین به هیجان خواهی در سن پایین، ترس از بالا رفتن سن دختر، ترس از بی پناهی و تنها ماندن دختر، انتخاب اشتباه دختر، عدم امادگی و پختگی دختر و ناشناس بودن خواستگار است و نگرانی های دختران مجرد در آستانه ازدواج شامل: سازگاری با خانواده همسر، مشکلات بعد از ازدواج، ترس از ازدواج، دشواری سازگاری با همسر آینده، نگرانی از آینده، احساس محدودیت در ازدواج، عدم پیشرفت بعد از ازدواج، پیش بینی عدم رضایت بعد از ازدواج، دور شدن از خانواده، ترس از خیانت احتمالی همسر آینده، عدم وجود خواستگار در آینده، سهل گیری بیش از حد والدین در ازدواج و تأثیر ویژگی های منفی دختر در ازدواج و ازدواج با فردی غیر ایده آل بود. نتیجه گیری: به نظر می رسد دختران در آستانه ازدواج از یک ترس و نگرانی در مورد ازدواج و مسائل مربوط به آن رنج می برند که تبعاتی آزار دهنده از جمله تاخیر در ازدواج را به همراه دارد لذا تغییراتی در سازماندهی الگوهای نگرشی- شناختی و رفتاری می طلبد. شماره ی مقاله: ۶