هدف اساسی این مطالعه، بررسی تاثیر بارش مغزی در افزایش خلاقیت دانش آموزان است. بر اساس پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و اجرای آزمون سنجش خلاقیت عابدی، اطلاعات لازم جمع آوری شد. نمونه مورد مطالعه، متشکل از 80 نفر دانش آموز پایه سوم راهنمایی تحصیلی [40 نفر پسر (20 نفر آزمایشی و 20 نفر کنترل) و 40 نفر دختر (20 نفر آزمایشی و 20 نفر کنترل)] با روش تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. پس از سه ماه برگزاری جلسات بارش مغزی با موضوع های مختلف در گروه های آزمایشی و تحلیل داده ها با روش تحلیل کوواریانس، نتایج نشان می دهد که روش بارش مغزی در افزایش خلاقیت گروه های آزمایش پسر و دختر موثر بوده است. در خصوص مولفه های چهار گانه خلاقیت، اثر بارش مغزی در افزایش مولفه های ابتکار، سیال بودن و انعطاف پذیری پسران و مولفه های سیال بودن و بسط دختران معنی دار است.
توانایی درک این موضوع که دیگران واجد حالات ذهنی ای همچون افکار، تمایلات و عقایدی هستند که می تواند با حالات ذهنی و یا واقعیت متفاوت باشد "تئوری ذهن" نامیده می شود. در این مقاله ابتدا سعی خواهیم کرد مبانی نظری چیزی که امروزه به تئوری ذهن معروف شده است را تبیین کنیم و سپس با مرور تحقیقات منتشر شده در زمینه رشد تئوری ذهن در کودکان ناشنوا، در پی پاسخ دادن به دو سوال خواهیم بود، آیا کودکان ناشنوا با تاخیر به تئوری ذهن می رسند؟ و آیا ناشنوا بودن والدین تاثیری بر رشد تئوری ذهن در کودکان ناشنوا دارد؟ برخی از نظریه پردازان معتقدند رشد تئوری ذهن وابسته به تجربه زبانی است، در نقطه مقابل نظریه پردازانی هستند که معتقدند رشد تئوری ذهن وابسته به یک عملکرد اجرایی است. برخی از پژوهشها عملکرد همراه با تاخیر ناشنوایان را در رسیدن به تئوری ذهنی نشان داده اند. از سوی دیگر پژوهشهایی نیز عدم تاخیر در تئوری ذهن کودکان ناشنوا را نشان داده اند. نتایج تحقیقات در زمینه تاثیر ناشنوا بودن والدین بر رشد تئوری ذهن در کودکان ناشنوا حاکی از آن است که کودکان ناشنوایی که در واقع ناشنوای نسل دوم هستند و والدین ناشنوا دارند در مقایسه با کودکان ناشنوا تاخیری در رسیدن به تئوری ذهن نشان نمی دهند و عملکردی مشابه با آنان دارند.
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی بر افزایش یادگیری و یادداری سه نوع درس مطالعات اجتماعی، فیزیک و زبان انگلیسی سال اول متوسطه بود.
روش: از روش نیمه تجربی و طرح گسترش یافته گروه های کنترل نابرابر استفاده شد. آزمودنی ها 270 دانش آموز پسر سال اول دبیرستان بودند که به وسیله معلمانشان انتخاب و در قالب دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل در هر درس (در مجموع شش گروه آزمایشی و سه گروه کنترل) به صورت تصادفی نامگذاری شدند. طی 10 جلسه به گروه آزمایشی اول راهبردهای شناختی و به گروه آزمایشی دوم راهبردهای فراشناختی آموزش داده شد. گروه کنترل در زمینه مشاهدات مربوط به اجرای پیش آزمون ها، پس آزمون ها و آزمون های نگهداری (پس از یک ماه) با دو گروه آزمایشی مقایسه گردید. اثرمندی آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی به طور جداگانه برای متون آسان و دشوار درس ها بنا به تشخیص معلمان بررسی شد.
یافته ها: آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی تقریبا در تمام موارد بر درس مطالعات اجتماعی موثر بود و موجب افزایش عملکرد تحصیلی یادگیرندگان هم در افزایش یادگیری و هم در افزایش یادداری شد. آموزش راهبردهای شناختی در درس فیزیک از آموزش راهبردهای فراشناختی موثرتر بود. آموزش این راهبردها در درس زبان انگلیسی تاثیر قابل توجهی نداشت.
نتیجه گیری: آموزش راهبردهای شناختی و فراشناختی به یادگیرندگان در افزایش میزان یادگیری و یادداری درس ها تاثیر قابل توجهی دارد و لذا معلمان باید در آموزش این راهبردها به یادگیرندگان به ویژه افراد ضعیف، بکوشند.
هدف: در این آزمایش اثر داروهای دوپامینرژیک بر حافظه وابسته به وضعیت مورفین بر اساس روش یادگیری اجتنابی غیر فعال بر موش های سوری بررسی شده است.
روش: در این پژوهش تجربی مورفین و سالین به صورت زیرپوستی و داروهای دوپامینرژیک به صورت داخل بطنی (مغزی) تزریق شدند و پس از آن (با استفاده از دستگاه پایین آمدن از سکو) زمان تاخیر در پایین آمدن از سکو اندازه گیری شد که معرف حافظه حیوان می باشد.
یافته ها: تزریق زیرجلدی مورفین (mg/kg 5) در مرحله قبل از آموزش باعث تخریب حافظه بازخوانی شد ولی تزریق همان دوز مورفین در روز آزمون باعث حافظه (یادگیری) وابسته به وضعیت گردید. تزریق درون بطنی آگونیست گیرنده D1 دوپامینی به نام SKF 38393 و تزریق آگونیست گیرنده D2 دوپامینی به نام کینپیرول و آنتاگونیست D2 به نام سولپیراید در مرحله قبل از آزمون باعث ایجاد آثار مشابه تزریق مورفین در مرحله قبل از آزمون و هم باعث افزایش عمل اپیوییدها شد. از سوی دیگر تزریق درون بطنی آنتاگنیست D1 به نام SCH 23390 در مرحله قبل از آزمون، باعث جلوگیری از بازگشت حافظه به وسیله مورفین شد.
نتیجه گیری: به نظر می آید که اثر مورفین در برخی از مسیرهای حافظه از طریق رسپتورهای دوپامینی انجام می شود.
هدف اساسی پژوهش حاضر، بررسی تاثیر راهبردهای یادگیری ویژه «تحمل ابهام» بر فرایندهای یادگیری و توانش زبانی، زبان دوم یادگیرندگان است. بدین خاطر 135 دانشجوی دوره کارشناسی که دارای حداقل نمره زبان خام کنکور سراسری بودند و بر اساس آزمون سلت (CELT) نیز توانش زبانی نزدیکی داشتند، انتخاب گردیدند. پس از وارسی «تحمل ابهام» آن ها بر اساس مقیاس تحمل ابهام زبان دوم مک لین (Mc Lain، D.، 1993)، افرادی که دارای تحمل ابهام بالا و پایین بودند تعیین شدند. سپس دو گروه آزمایش با تحمل بالا و پایین به دو گروه کنترل مشابه تشکیل شد. آنگاه پیش آزمون تافل در مورد آن ها اجرا گردید. سپس گروه های آزمایش در یک ترم تحصیلی تحت آموزش راهبردهای یادگیری ویژه تحمل ابهام قرار گرفتند. بعد از آن، پس آزمون تافل نیز در مورد آن ها اجرا شد. یافته ها نشان داد که راهبردهای یادگیری ویژه تحمل ابهام، بر گروه آزمایش دارای تحمل ابهام پایین موثر بوده و توانسته است توانش زبانی آن ها را به شکل معنادار نسبت به دیگر گروه ها افزایش دهد.