فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۴٬۴۲۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تنظیم هیجانی فرایندی است که در طی آن، افراد هیجانات خود را به صورت هشیارانه و ناهشیار تعدیل می نمایند. پژوهش حاضر، با هدف بررسی اثربخشی آموزش تنظیم هیجانی بر کاهش افسردگی در دانشجویان دختر مبتلا به افسردگی ساکن خوابگاه در شهر تهران انجام شد.
مواد و روش ها: روش پژوهش حاضر، نیمه تجربی همراه با دو گروه آزمایش و شاهد با اجرای پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری شش ماهه بود. نمونه ای متشکل از 30 نفر از دانشجویان در نیمسال اول سال تحصیلی 90-1389 که مبتلا به افسردگی بودند و تحت درمان دارویی قرار داشتند، به شیوه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و شاهد (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش تحت آموزش تنظیم هیجانی قرار گرفته و گروه شاهد در لیست انتظار قرار داده شد. شش ماه پس از اتمام آموزش از کلیه شرکت کنندگان پیگیری به عمل آمد. ابزارهای مورد استفاده در پژوهش شامل پرسش نامه تنظیم هیجانی شناختی (Garnefski و همکاران)، مقیاس تنیدگی، اضطراب و افسردگی (Lovibond) و سیاهه افسردگی Beck (Beck و Sreer) بود که در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری توسط آزمودنی ها تکمیل شد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که نمرات پس آزمون و پیگیری افسردگی در گروه آزمایش کاهش یافت (01/0 > P). همچنین، در زیرمقیاس سرزنش خود کاهش و در زیرمقیاس های کنار آمدن و مثبت اندیشی افزایش معنی دار نمرات، هم در مرحله پس آزمون و هم پیگیری در گروه آزمایش وجود داشت. این در حالی است که در گروه آزمایش، نمرات پس آزمون و پیگیری اضطراب تغییر معنی داری را نشان نداد.
نتیجه گیری: بنابر یافته ها نتیجه گیری می شود که می توان از آموزش تنظیم هیجانی در جهت کاهش افسردگی و بهبود تنظیم هیجانی دختران دانشجوی مبتلا به اختلال افسردگی اساسی تحت دارو درمانی استفاده نمود.
مقایسه اثربخشی آموزش حل مسئله و ایفای نقش بر مهارت های اجتماعی افراد کم توان ذهنی خفیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه آموزش حل مسئله و ایفای نقش بر مهارت های اجتماعی افراد کم توان ذهنی خفیف بود. روش: روش این پژوهش از نوع طرح های نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. تعداد 21 فرد کم توان ذهنی خفیف پس از بررسی ملاک های ورودی به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (جمعاً سه گروه هفت نفره) قرار گرفتند. برای سنجش مهارت های اجتماعی از پرسش نامه مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (1999) استفاده شد. ابتدا نمرات مهارت های اجتماعی از طریق پرسش نامه جمع آوری شد. پس از اجرای پیش آزمون گروه های آزمایش به مدت 20 جلسه به صورت انفرادی آموزش دیدند. یکی از گروه های آزمایش آموزش حل مسئله و گروه دیگر آموزش ایفای نقش را دریافت نمود. پس از اجرای جلسات آموزشی پس آزمونی به منظور بررسی مهارت های اجتماعی در گروه های آزمایش و کنترل اجرا شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی باعث افزایش میانگین نمرات مهارت های اجتماعی در پس آزمون در هر دو گروه شده است، اما این تفاوت از نظر آماری معنی دار نیست. با این وجود مقایسه میانگین ها نشان داد که روش ایفای نقش نسبت به روش حل مسئله تأثیر بیشتری بر اکتساب مهارت های اجتماعی داشته است. نتیجه گیری: با استناد به یافته های این پژوهش می توان گفت روش هایی که فرد را در آموزش درگیر نگه می دارند می توانند اثرگذاری بیشتری بر اکتساب مهارت های اجتماعی در افراد کم توان ذهنی داشته باشند.
مقایسه بیماران سوءمصرف کننده مواد با افراد سالم در عوامل خطرساز فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه دو گروه از بیماران سوءمصرف کننده مواد با افراد سالم در عوامل خطرساز فردی و شناسایی مهم ترین عامل متمایزکننده دو گروه در عوامل خطرساز فردی انجام شد. روش: روش مطالعه حاضر پس رویدادی بود، بدین تریب که 120 نفر از بیماران سوءمصرف کننده مواد و 120 نفر از افراد سالم که در ویژگی های جمعیت شناختی با گروه بیمار همتا بودند، مقیاس های اضطراب، استرس و افسردگی، تکانشگری، پرخاشگری، نگرش به مواد و وضعیت مصرف مواد را تکمیل نمودند. یافته ها: نتایج نشان داد بیماران سوءمصرف کننده مواد در متغیرهای خطرساز فردی در مقاسیه با گروه سالم نمره بیشتری کسب کرده اند. تکانشگری، پرخاشگری، افسردگی و نگرش مثبت به مواد به ترتیب بهترین عوامل تشحیص داده شده برای تمایز دو گروه بود. نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد، نقص درونی در سوءمصرف کنندگان، آن ها را مستعد سوءمصرف مواد می کند. هیجان های منفی، نگرش مثبت به مواد و ناتوانی در کنترل تکانه ها به مصرف انواع مواد منجر می شود.
اثربخشی تمرین های حسی-حرکتی بر مهارت های حرکتی، اجتماعی، تعاملی و رفتارهای قالبی در کودکان دارای اختلال های طیف اتیسم(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :مشکلات حسی- حرکتی مانند حالت عضلات، مهارت های حرکتی ظریف و درشت و تعادل و یکپارچگی حرکتی، از جمله نشانه های رایج در اختلالات طیف اوتیسم است و حیطه های گوناگون زندگی کودکان دارای اختلالات طیف اوتیسم را تحت تأثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با هدف شناسایی میزان اثربخشی تمرینات حسی- حرکتی بر بهبود مهارت های حرکتی و نشانگان اختلالات طیف اوتیسم انجام شد. مواد و روش ها:در این پژوهش نیمه تجربی، از میان کودکان دارای اختلالات طیف اوتیسم شهر تهران، دو کودک مبتلا به اختلال اوتیسم به صورت غیر تصادفی و در دسترس انتخاب شدند. با استفاده از طرح تک آزمودنی با چند خط پایه، از طریق آزمون حرکتی Lincoln-Oseretsky و مقیاس درجه بندی اوتیسم Gilliam (Gilliam Autism Rating Scale یا GARS)، داده های مهارت های حرکتی و نشانه های اختلال اوتیسم جمع آوری گردید. پس از مشاهده ثبات نسبی در خط پایه، برنامه مداخله ای در هفت محور متشکل از آگاهی بدنی، برنامه ریزی حرکتی، یکپارچگی حرکتی دوجانبه، مهارت های تعادلی، هماهنگی حرکتی ظریف، مهارت های عملکردی بینایی و مهارت های حرکتی گفتاری اجرا شد. داده ها به سه روش تحلیل چشمی، شاخص اندازه اثر و آمار استنباطی شامل آزمون t مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:نتایج آزمون t، اندازه اثر و تحلیل چشمی حاکی از وجود تفاوت معنی دار بین شرایط خط پایه و مداخله بود. میانگین نمرات مهارت های حرکتی افزایش و رفتارهای قالبی کاهش یافت (050/0 > P). نتیجه گیری:نتایج نشان داد که عملکرد حرکتی و رفتارهای قالبی کودکان دارای اختلالات طیف اوتیسم به کمک تمرینات حسی- حرکتی بهبود می یابد. اگرچه این تمرینات در مهارت های ارتباطی و تعامل اجتماعی شرکت کنندگان اثربخشی معنی داری را نشان نداد
اثربخشی درمان گروهی پذیرش و تعهد بر سازگاری اجتماعی و احساس شرم درونی شده مادران دارای کودک کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی درمان گروهی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر سازگاری اجتماعی و احساس شرم درونی شده مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی یود. نوع پژوهش ، نیمه تجربی طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه مادران دارای کودک عقب ماده ذهنی که فرزندان شان در مدارس استثنایی شهرستان در سال تحصیلی 96-95 مشغول به تحصیل بودند. از جامعه فوق 30 از مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی به روش تصادفی خوشه ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارده شدند(هر گروه 15 نفر). گروه آزمایشی طی 10 جلسه نود دقیقه ای، (هر هفته یک جلسه)درمان گروهی را دریافت کردند. ابزار های پژوهش شامل پرسشنامه سازگاری اجتماعی بل و مقیاس شرم درونی شده کوک بود. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد بین دو گروه آزمایش وگواه از سازگاری زناشویی و احساس شرم درونی شده تفاوت معناداری وجود دارد(001/0>p). به طور کلی یافته های پژوهش نقش و اهمیت درمان گروهی پذیرش و تعهد را بر افزایش سازگاری اجتماعی و کاهش احساس شرم درونی شده در مادران دارای کودک عقب مانده ذهنی نشان می دهد.
برسی کارکرد خانواده در بیماران مبتلا به سردرد مزمن و غیر مزمن و افراد فاقد سردرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مطالعه مقایسه کارکرد خانواده در بیماران مبتلا به سردرد با افراد سالم بود. شرکت کنندگان این پژوهش 124 بیمار (89 زن و 35 مرد) که مبتلا به سردرد مزمن و سردرد تکرار شونده بودند، که از این تعداد 69 نفر مبتلا به سردرد مزمن و 55 نفر مبتلا به سردرد تکرار شونده بودند. در گروه کنترل نیز 53 نفر از افرادی که سابقه جدی سردرد نداشتند، شرکت کردند. شرکت کنندگان این پژوهش به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه جمعیت شناختی و مقیاس سنجش خانواده (FAD) توسط این افراد تکمیل شد و آزمون تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) برای بررسی معنا داربودن تفاوت میانگین های سه گروه اجرا شد. نتایج نشان داد که کارکرد خانواده بین گروه کنترل و بیمار تفاوت معنی داری نشان می دهد ( 01/0> p) همچنین بین سه گروه افراد مبتلا به سردرد مزمن و غیر مزمن و گروه کنترل تفاوت معناداری در زیر مقیاس های FAD وجود داشت. نتایج آزمون تعقیبی جیمز هاول نشان داد که افراد مبتلا به سردرد مزمن نسبت به گروه کنترل (فاقد سردرد) کارکرد ضعیف تری در تمام زیر مقیاس های کارکرد خانواده داشتند. بنابراین نتیجه می گیریم خانواده های بیماران مبتلا به سردرد بخصوص سردرد مزمن دچار بدکارکردی هستند و نقش خانواده در ایجاد، تثبیت و بدتر شدن سردرد عود کننده باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. بررسی نقش عوامل خانوادگی ما را به یافته های جالبی خواهد رساند و در فهم بیشتر ما از این اختلال پیچیده مفید واقع می شود.
اثربخشی درمان فراشناختی بر اندیشه خودکشی بیماران افسرده تحت درمان دارویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درمان فراشناختی درمان نو ظهوری است که یکی از مولفه های موثر در آسیب شناسی روانی را کاهش نشخوار فکری قلمداد می کند. در پژوهش حاضر سعی شده است تا اثربخشی این نوع درمان بر اندیشه خودکشی بیماران مبتلا به افسردگی مورد بررسی قرار گیرد.این پژوهش در چارچوب طرح شبه آزمایشی پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. از بین بیماران مبتلا به افسردگی مراجعه کننده به دو کلینیک روانپزشکی شهر تبریز 30 نفر که ملاک اندیشه خودکشی را دارا بودند بصورت تصادفی در 2 گروه آزمایش و کنترل جای گزین شدند. ابزار جمع آوری داده هامقیاس اندیشه پردازی خودکشی بک بود.از تی زوجی برای مقایسه میانگین های دو گروه استفاده شد. سطح معناداری در این مطالعه 0.05 بود.پیش ازمون و پس آزمون در گروه کنترل18.8±3.8و18.4±2.5بود و پیش آزمون و پس آزمون در گروه ازمایش به ترتیب 18.5±4.4 و 14.7±2.2بود. نتایج حاکی از آن بود که درمان فراشناختی در بهبود اندیشه خودکشی بیماران مبتلا به افسردگی تاثیر معناداری دارد (p=0.0001).نتایجاینپژوهشنشانمی دهد، درمان فراشناختی با تمرکز بر نشخوار فکری می تواند در کاهش اندیشه خودکشی بیماران مبتلا به افسردگی موثر باشد.
نقش کنترل هدفمند و خودتوصیفی بدنی در پیش بینی علائم اختلال خوردن در دانشجویان دختر
حوزههای تخصصی:
این مطالعه توصیفی با روش همبستگی و پیش بینی انجام گرفته است. نمونه مورد مطالعه شامل 150 آزمودنی می باشد که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای از بین کلیه دانشجویان دانشگاه محقق اردبیل در سال تحصیلی 95-94 انتخاب شده است. آزمودنی ها در محل کلاس ها و به صورت انفرادی به پرسش نامه های نگرش به تغذیه، کنترل هدفمند و خودتوصیفی بدنی پاسخ داده اند، داده های جمع آوری شده نیز با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شده است. با توجه به اهمیت تفاوت های فردی در کارکرد اجرایی و تصویر روانی افرد از ظاهر فیزیکی خود، پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش کنترل هدفمند و خودتوصیفی بدنی در پیش یینی علائم اختلال خوردن دانشجویان دختر انجام گرفته است.
متغیرها توانستند 12 درصد واریانس تمایل به خوردن، 21 درصد واریانس عادت غذایی و 27 درصد واریانس کنترل دهانی را پیش بینی کنند. تنظیم تلاشمند فعالیت های ذهنی و خودتوصیفی بدن یعنی تصویری روانی که فرد از ظاهر فیزیکی خود دارد، می تواند در علائم اختلال خوردن در دانشجویان دختر نقش داشته باشد.
بررسی بازداری رفتاری در مبتلایان به وسواس شستشو: پارادایم توقف علامت(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: علایم وسواس شستشو، احتمال نقص در بازداری رفتاری را مطرح می سازند. پارادایم توقف علامت در بررسی بازداری رفتاری به کار می رود و از آن جا که تکلیف توقف علامت، نیازمند بازداری یک پاسخ حرکتی به راه افتاده است، هدف این پژوهش، بررسی بازداری رفتاری در افراد مبتلا به وسواس شستشو در چهارچوب این پارادایم بوده است.
روش کار: نمونه های این مطالعه ی توصیفی پس-رویدادی از میان مبتلایان مراجعه کننده به مطب روان پزشکان در سطح شهر مشهد انتخاب شدند که شامل 30 نمونه ی بالینی مبتلا به اختلال وسواس شستشو و 30 نمونه ی غیر مبتلا به وسواس بودند. پرسش نامه های افسردگی بک ویرایش II، پرسش نامه ی بازنگری شده ی اختلال وسواسی اجباری و آزمون توقف علامت در کلینیک روان شناسی دانشکده ی علوم تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد بر روی نمونه ها اجرا گردیدند. داده ها با تحلیل کوواریانس چندمتغیره و نرم افزارSPSS نسخه ی بیست، تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل یافته ها نشان دهنده ی معنی دار شدن عامل گروه است (05/0>P و 37/4=F). بررسی آزمون های تعقیبی مربوط به تاثیرات بین آزمودنی ها نشان داد که تفاوت میانگین ها در متغیر زمان واکنش علامت توقف معنی دار بوده است (05/0>P، 90/8=F). در این میان، تفاوت مربوط به میانگین های مربوط به متغیر تاخیر زمان واکنش معنی دار نشده است (18/0=P، 83/1=F).
نتیجه گیری: معنی دار شدن تفاوت مربوط به متغیر زمان واکنش علامت، نشان دهنده ی نقص بازداری حرکتی است که در افراد دچار وسواس شستشو با علایم اصلی این اختلال، هماهنگی دارد.
نقش واسطه ای سبک های دلبستگی در رابطه بین ابعاد سرشت و منش و آلکسی تایمیا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تفاوت های سرشتی در رفتار دلبستگی نقش مهمی دارند. سبک دلبستگی، که از کودکی در چارچوب روابط مادر- کودک شکل می گیرد، تعیین کننده اصلی شیوه تنظیم هیجان هاست. بنابراین هدف پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای سبک های دلبستگی در رابطه بین ابعاد سرشت و منش و آلکسی تایمیا بود.
روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه دبیران زن شاغل در آموزش و پرورش کرمانشاه در سال تحصیلی 93-1392بود. نمونه آماری شامل 300 دبیر که با روش نمونه گیری خوشه ایی چندمرحله ای انتخاب و پس از جلب رضایت و همکاری در این پژوهش شرکت کردند و از آنها خواسته شد پرسشنامه سرشت و منش کلونینجر(TCI)، پرسشنامه آلکسی تایمیا تورنتو( FTAS)و پرسشنامه سبک های دلبستگی بزرگسالان( AII)را تکمیل کنند. تحلیل داده ها با محاسبه ضرایب همبستگی و تحلیل مسیر انجام گرفت.
یافته ها: براساس نتایج پژوهش، مدل پیشنهادی روابط بین متغیرهای مذکور، از برازش قابل قبولی برخوردار بود. نتایج حاصل از تحلیل نشان داد که بعد سرشتی نوجویی و آسیب گریزی و بعد منشی خودراهبری با آلکسی تایمیا اثرمستقیم دارد؛ همچنین بعد سرشتی نوجویی و آسیب گریزی و بعد منشی خودراهبری، همکاری و خودفراروی با آلکسی تایمیا به واسطه سبک های دلبستگی ناایمن اثرغیرمستقیم دارد؛ بین بعد سرشتی آسیب گریزی، نوجویی و بعد منشی همکاری، خودفراروی با سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد.
تصمیم گیری و توجه اختصاصی در اختلالات افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی تفاوتهای تصمیم گیری و توجه اختصاصی در افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر انجام شد. گروه نمونه عبارت از 100 نفر بودند که 50 نفر در گروه اختلال افسردگی اساسی و 50 نفر نیز در گروه اختلال اضطراب فراگیر قرار گرفتند. شرکت کنندگان از مراجعین بخش اعصاب و روان بیمارستانهای تهران و به صورت تصادفی انتخاب شدند. پژوهش به روش آزمایشی و در سه مرحله انجام شد. ابزارهای مورد استفاده جهت اندازه گیری افسردگی اساسی و اضطراب فراگیر، مصاحبه تشخیصی نیمه ساختار SCID و آزمون DASS-21و برای توجه اختصاصی و تصمیم گیری، نرم افزارN-Back بود (خدادادی، مشهدی و امانی، 2014). نتایج تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه میانگین های توجه اختصاصی ، 0 و 97/3 و 52/2 و تصمیم گیری 43/2 و 24/38 و 74/28 بود. یافته ها نشان دادند که افراد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی در جستجوی نشانه و توجه بر روی آن ضعف دارند در حالیکه در تصمیم گیری برای تثبیت نشانه از سرعت بالایی برخوردار می باشند. برعکس، افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر در جستجوی نشانه و توجه بر روی آن، همانند افسرده ها عمل می نمایند اما در تصمیم گیری برای تثبیت نشانه تعلل معنی داری دارند. ضعف در توجه اختصاصی در هر دو اختلال مشابه است اما سرعت بالا در تصمیم گیری، عامل شناختی حاکم بر اختلال افسردگی اساسی می باشد.
رابطه علّی خشونت فیزیکی و عاطفی والدین با مدیریت خشم و رفتارهای پرخاشگرانه کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای با میانجی گری رابطه والد- فرزند و همدلی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نافرمانی مقابله ای یکی از شایع ترین اختلال های رفتار مخرب است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه رابطه علی خشونت فیزیکی و عاطفی والدین با مدیریت خشم و رفتارهای پرخاشگرانه کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای با میانجی گری رابطه والد- فرزند و همدلی دانش آموزان بود. روش: پژوهش حاضر همبستگی از نوع تحلیل مسیر است. 100 نفر از دانش آموزان دختر پایه سوم تا ششم دبستان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای شهر اهواز به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان هومرسون و همکاران (2006)، پرسشنامه کودک آزاری و ضربه برنستاین (1995)، مقیاس تاکتیک تعارض اشتراس (1979)، پرسشنامه رابطه والد- فرزند فاین و همکاران (1983)، مقیاس مدیریت هیجانی کودک زمان و همکاران (2001)، پرسشنامه همدلی بارون-کوهن (2003)، مقیاس رفتار کودک لاد و پروفلیت (1996) و مصاحبه بالینی ساختاریافته بود. یافته ها: نتایج مدل نشان داد که خشونت عاطفی دارای اثر مستقیم معنی دار بر رفتار پرخاشگرانه و مدیریت خشم بود اما خشونت فیزیکی تنها دارای اثر مستقیم بر رفتار پرخاشگرانه بود. همچنین همدلی و رابطه والد- فرزند به عنوان واسطه بین خشونت فیزیکی و خشونت عاطفی با مدیریت خشم و رفتار پرخاشگرانه قرار گرفتند. نتیجه گیری: این نتایج اهمیت نوع رفتارهای والدین و شناخت هر چه بیشتر علائم و چگونگی رویارویی درست با کودک مبتلا به نافرمانی مقابله ای را در بهبود نشانه های اختلال برجسته کرده است.
تأثیر موسیقی درمانی غیرفعال بر نشانه ها، نارسایی ارتباطی و تعامل اجتماعی کودکان مبتلا به طیف اوتیسم
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف مطالعه تأثیر موسیقی درمانی غیرفعال بر کاهش علائم اختلال اوتیسم، نارسایی ارتباطی و تعامل اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم انجام شد. روش: روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی بوده و از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم در سال 1393 در شهر تبریز بود که تعداد 50 کودک با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 25 نفر) جای دهی شده اند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس رتبه بندی اوتیسم گیلیام استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با استفاده از تحلیل کواریانس انجام شد. یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که موسیقی درمانی باعث افزایش مهارت های ارتباطی و زبانی و کاهش علائم اوتیسم شده است (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر موسیقی درمانی غیرفعال می تواند به عنوان یکی از شیوه های توانبخشی کودکان مبتلا به اوتیسم استفاده شود. تلویحات نتیجه به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
اثر بخشی کنترل وارسی و اطمینان بخشی در کاهش اضطراب بیماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر بخشی کنترل وارسی و اطمینان بخشی در کاهش اضطراب بیماری بود.
روش: پژوهش حاضر از نوع تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون و پیگیری بود که بدین منظور از جامعه آماری که شامل افراد مبتلا به اضطرب بیماری بود و جهت درمان طی ماههای اسفند 92 تا اردیبهشت 93 به مراکز درمانی یا مشاوره ی شهر ارومیه مراجعه کرده بودند تعداد 30 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایشی به مدت 10 جلسه درمان هفتگی 90 دقیقه ای تحت درمان قرار گرفت و گروه گواه طی این مدت هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش مقیاس نگرش به بیماری کلنر بود که به منظور جمع آوری اطلاعات در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بر روی آزمودنی ها اجرا شد.
یافته ها: به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تجزیه و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد و نتایج نشان داد که کنترل وارسی و اطمینان بخشی باعث کاهش اضطراب بیماری در مرحله پس آزمون شده است (01/0>p) و ماندگاری اثر درمان بعد از یک ماه حفظ شده است(1 0/0>p).
نتیجه گیری: این پژوهش دو نتیجه اساسی در پی داشت: اول اینکه این پژوهش کنترل وارسی و اطمینان بخشی را روش مؤثر در درمان اضراب بیماری معرفی می کند و دوم اینکه این پژوهش این رویکرد درمانی را دارای اثرات ماندگار در درمان این اختلال می داند.
مقایسه ی ذهن آگاهی و خودتنظیم گری در زنان مبتلا به درد قفسه سینه غیرقلبی و عادی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده هدف: با توجه به اهمیت عوامل روانشناختی در بروز دردهای جسمانی، تحقیق حاضر با هدف مقایسه ذهن آگاهی و خود تنظیم گری زنان مبتلا به درد قفسه سینه غیر قلبی و زنان سالم شهر تهران انجام شد. روش: تحقیق حاضر، توصیفی از نوع علی – مقایسه ای می باشد. تعداد نمونه تحقیق حاضر شامل60 بیمار زن مبتلا به درد قفسه سینه غیرقلبی بوده، که از بین مراجعه کنندگان به دو بیمارستان و کلینیک قلب به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و نمونه گروه سالم نیز شامل 60 نفر از زنان همراه و کارکنان مراکز درمانی مذکور بود که درد قفسه سینه نداشتند و ملاکهای ورود به تحقیق را دارا بودند. آزمودنی ها به دو پرسشنامه هشیاری توجه ذهن آگاهانه براون و ریان (2003) و خودتنظیم گری ایبانز و همکاران(2005) پاسخ دادند. داده های تحقیق با آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره تحلیل گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات ذهن آگاهی و ابعاد خودتنظیم گری (عملکرد مثبت، مهارپذیری، آشکارسازی احساسات، قاطعیت و بهزیستی طلبی)، زنان مبتلا به درد قفسه سینه غیر قلبی و زنان سالم شهر تهران دارای تفاوت معنادار است(05/0>P). نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که ذهن آگاهی و خودتنظیم گری از سازه های مهم در رابطه با درد قفسه سینه غیرقلبی است. این نتایج تلویحات مهمی در زمینه استفاده از این سازه ها و اهمیت مداخلات رواندرمانی برای این بیماران دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
رابطه عملکرد خانوادگی، حمایت اجتماعی و عوامل جمعیت شناختی با استرس و سلامت روانی والدین کودکان ناشنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین شدت نا شنوایی، سن کودک، حمایت اجتماعی، عوامل جمعیت شناختی و عملکرد خانوادگی با استرس و سلامت روانی، در میان والدین کودکان ناشنوا انجام شده است. در این مطالعه توصیفی همبستگی، تعداد180 نفر از والدین کودکان ناشنوا به روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار جمع آوری داده ها شاخص استرس والدین، مقیاس سلامت روانی، مقیاس حمایت اجتماعی، مقیاس سنجش خانواده و پرسش نامه خصوصیات جمعیت شناختی والد و کودک بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس چند متغیری و رگرسیون چند گانه با روش سلسله مراتبی استفاده شد. ضرایب همبستگی نشان داد که بین شدت ناشنوایی و سن کودک با استرس والدگری و شاخص کلی سلامت روان، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین حمایت اجتماعی و میزان درآمد خانوادگی و زیر مقیاس نقش در آزمون کارکرد خانواده رابطه منفی و معناداری وجود داشت. همین طور بین حل مشکل و ابراز عواطف با استرس والدگری و سلامت روان، رابطه منفی و معنادار بود. بنابر این عملکرد خانوادگی، ویژگی های کودک، حمایت اجتماعی درک شده و میزان درآمد والدین با سلامت روانی و استرس والدگری رابطه دارند.
مقایسه میزان علایم روان رنجور بین بیماران گوارشی، همراهان سالم و گروه شاهد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
زمینه و هدف :تداخل عوامل روانی و جسمانی در مورد فعالیت های دستگاه گوارش، همیشه در عمق اندیشه انسان جای داشته است. این پژوهش با هدف مقایسه میزان علایم روان رنجور بین بیماران گوارشی، همراهان سالم و گروه شاهد انجام شد. مواد و روش ها:پژوهش حاضر از نوع علی- مقایسه ای بود که به روش توصیفی انجام گردید. شرکت کنندگان پژوهش به صورت در دسترس انتخاب شدند و در سه گروه بیماران گوارشی (100 نفر)، همراهان سالم (60 نفر) و گروه شاهد (100 نفر) قرار گرفتند. سپس، آزمون SCL-90-R (Symptom Checklist-90-Revised) برای آنان اجرا گردید. داده ها پس از جمع آوری، در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها:بین سه گروه مورد مطالعه، از نظر روان پریشی (04/0 = P)، وسواس- اجبار (01/0 > P)، شکایات جسمانی (01/0 > P) و اضطراب (02/0 = P) تفاوت معنی داری وجود داشت. بین دو گروه بیمار و شاهد نیز از نظر ضریب کلی علایم (Global Symptom Index یا GSI) (02/0 = P)، روان پریشی (01/0 = P)، وسواس- اجبار (01/0 > P)، شکایات جسمانی (01/0 > P) و اضطراب (01/0 = P) تفاوت معنی داری مشاهده شد. همچنین، تفاوت بین دو گروه همراه و شاهد از نظر وسواس- اجبار (02/0 = P) و اضطراب (04/0=P) معنی دار بود. نتیجه گیری:به طور کلی، نتایج پژوهش حاضر قبل از هر چیز به رابطه بین علایم روان رنجور با بیماری های گوارشی می پردازد. نتایج به دست آمده می تواند بستری را برای بررسی عمیق تر اختلالات گوارش فراهم نماید. این امر گام مهمی در جهت تبیین و شناخت بیماری های گوارش خواهد بود و از طرف دیگر، تلویحات مهمی در زمینه های درمانی خواهد داشت. همچنین، پیشنهاد می گردد در آینده مطالعات مشابهی با وسعت و عمق بیشتری انجام گیرد.
سابقه آزار توسط همسر چه نقشی در بستری مجدد و اقدام به خودکشی زنان بستری در بخش روان پزشکی دارد: مطالعه مورد- شاهدی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف :تعداد قابل توجهی از زنان به دنبال همسرآزاری تحت درمان روان پزشکی قرار می گیرند و این موضوع از دید محققان ایرانی مخفی مانده است. مطالعه حاضر با هدف تعیین ارتباط احتمالی سوء رفتار توسط همسر با دفعات بستری روان پزشکی و اقدام به خودکشی گروهی از این قشر آسیب دیده طراحی گردید. مواد و روش ها:مطالعه از نوع مورد- شاهدی بود که در هر گروه 98 نفر بیمار زن از بخش روان پزشکی بیمارستان خورشید در سال 1394 به طور تصادفی انتخاب و به لحاظ سوابق سوء رفتار با مقیاس خشونت فیزیکی و غیر فیزیکی Hudson غربال شدند. داده های خام به وسیله نرم افزار SPSS و اجرای آزمون های آمار تحلیلی از جمله 2χ، آنالیز واریانس، t مستقل، Cramer، ANOVA و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها:متوسط دفعات خودکشی گروه آزمایش بیش از گروه شاهد بود، ولی از نظر دفعات بستری روان پزشکی بین آن ها تفاوتی دیده نشد؛ در حالی که رابطه معنی داری بین سن، دفعات اقدام به خودکشی و نوع اختلال روان پزشکی بیماران با دفعات بستری آن ها دیده شد، سابقه سوء رفتار توسط همسر نقشی در بستری روان پزشکی آن ها نداشت. نتیجه گیری:گزارش سوء رفتار به طور حتم به بستری روان پزشکی زنان نمی انجامد. به نطر می رسد که قضاوت بالینی برای بستری بیمار بر گرفته از شرایط سنی، سابقه اقدام به خودکشی قبلی و تهدیدهای فعلی و همچنین، رفتارهای ناشی از اختلال روان پزشکی وی باشد. بنابراین، جا دارد تا روان پزشک بالینی گامی فراتر برداشته و تبعات روانی خشونت خانگی را در فرمولاسیون درمانی خود لحاظ کند.
اثربخشی برنامه تنظیم شناختی هیجان بر علائم اضطراب و افسردگی نوجوانان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر تنظیم شناختی هیجان بر اضطراب و افسردگی نوجوانان دختر منطقه چهار شیراز بود. روش پژوهش شبه آزمایشی در قالب طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر پایه هفتم، هشتم و نهم حاضر در مدارس منطقه چهار شیراز در سال تحصیلی 1395-1394و نمونه آماری این پژوهش 160 نفر از نوجوانان 13 - 15 ساله حاضر در این مدارس و روش نمونه گیری در دسترس بود. از این میان، دانش آموزانی که نمره ای بالاتر از یک انحراف معیار از میانگین در نشانه های افسردگی و اضطراب به دست آورده بودند، (38 دانش آموز)، انتخاب شدند. در نهایت با توجه به ملاک های ورود و خروج پژوهش،30 دانش آموز به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گنجانده شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه اختلال های اضطرابی کودکان (SCARED) و پرسشنامه افسردگی بک (BDI-II) بودند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس آمیخته استفاده شد. نتایج نشان داد که آموزش تنظیم شناختی هیجان، نشانه های عاطفی افسردگی را کاهش داد، اما در سایر نشانه ها و همچنین نمره کلی افسردگی تفاوت گروه آزمایش و کنترل معنادار نشد. علاوه بر این، تنظیم شناختی هیجان به کاهش تمامی علائم اضطرابی منجر شد. یافته ها از نقش مؤثر برنامه تنظیم شناختی هیجان بر نشانه های افسردگی و به ویژه اضطراب نوجوانان حمایت می کنند. بر اساس یافته ها، برنامه تنظیم شناختی هیجان می تواند به عنوان یک روش مداخله ای نوین در کاهش علائم اختلال های هیجانی نوجوانان به کار رود.