فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۲۱ تا ۷۴۰ مورد از کل ۴٬۴۴۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
تحقیقات نشان می دهد مادران شاغل باید نزدیک به دوبرابر مادران غیرشاغل در هر روز وقت صرف کنند تا بتوانند هم وظیفه مادری و همسری خود را انجام دهند و هم از عهدة مسئولیت شغلی خود برآیند که این موجب کاهش توانایی، بی حوصلگی و خستگی بیش از حد آنها می شود. اسلام با اشتغال زنان در بیرون از خانه مخالفتی ندارد؛ به شرط آنکه، سلامت اخلاقی آنان به خطر نیفتد، حرمت و عفت آنان در معرض آسیب و خطر قرار نگیرد و کیان خانواده آسیب نبیند. در مقابل، فمینیسم با روانه ساختن بی رویه زنان به بازار کار، به محیط خانه که بهترین محیط هنرنمایی زن و مهم ترین ابزار زن برای مشارکت اجتماعی و تأثیرگذاری بر اعضای خانواده است، آسیب های جدی وارد کرده است. در این پژوهش که به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته، دیدگاه های اسلام و فمینیسم در موضوع اشتغال زنان با هم مقایسه شده و سپس چالش های اخلاقی این امر برای خانواده از دیدگاه فمینیسم و راهکارهای اسلام در این زمینه بررسی شده است.
حس الوهیت در اندیشه جان کالون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله آموزه شناخت فطری خدا، حس الوهیت، مفهوم اصلی این حس، وضعیت آن در قبل و بعد از هبوط، تأثیر گناه بر این حس و آثار معرفتی آن بر ذهن انسان در اندیشه جان کالون به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. شناخت خدا و توانایی داشتن چنین شناختی اساس معرفت شناسی دینی کالون را تشکیل می دهد. انسان در اصل به صورت خدا آفریده شده و از فطرت الاهی برخوردار است. آگاهی از وجود خداوند و شناخت او دو جنبه دارد. یکی ادراک اینکه خدا وجود دارد و دوم درک آنچه که از شناخت جلال او عاید انسان می شود. خداشناختی از خود را در قلب هر انسان قرار داده است. کالونآن را «حسالوهیت» می نامد. شناخت خدا به واسطه حس الوهیت دارای مؤلفه های شناختی– متافیزیکی و شناختی– اخلاقی است. او با این حس هم می تواند دریابد که خدایی هست و هم وظایف اخلاقی خود را در قبال خالق و هم نوعان خود درک کند. اما نباید حس الوهیت را با تجربه دینی یا مواجهه عرفانی با خدا یکی دانست. این حسناآگاهانهوغیرانتخابی، فراگیر، بالقوه، غیراکتسابیو ناآموختنیاست. کسانی که خداوند را نمی پذیرند به دلیل عدم پرهیزکاری و معصیت خداوند، این نور طبیعی را در خود خاموش کرده اند. حس الوهیت پس از هبوط ناقص و تباه گشته، اما کلاً نابود نشده است و می تواند با فیض خدا احیا گردد.
پلانتینگا و مسئله عقلانیت خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله عقلانیت خداباوری را در سه اثر مهم پلانتینگا دنبال کرده ایم؛ سه اثری که نویسنده در آنها توانسته است ضمن پاسخ دادن به ایراد های منتقدان، دیدگاه خود را بیان کند. ما در این نوشتار سیر بحث پلانتینگا در این کتاب ها را دنبال کرده و پس از تبیین دیدگاه وی، به نقد و بررسی آن پرداخته ایم. بر این اساس ابتدا به نقد و بررسی برهان تمثیلی وی پرداخته می شود و در ادامه بیان خواهد شد که در نقد های وی به قرینه گرایی و مبناگرایی نوعی تهافت دیده می شود. در پایان نیز گفته خواهد شد که این دیدگاه وی که باور به خدا نیازی به قرینه ندارد، به نوعی ایمان گرایی نزدیک است.
مناسبت میان اسماء الهی و آسمان ها در طریقت قبّالا و سنّت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی صفات و اسماء خدا
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی ادیان دیگر
در طریقت عرفانی قبّالای یهودی، بررسی ملکوت آسمان ها، کارکرد فرشتگان گماشته در هر یک از آسمان ها و رابطه میان اسماء الهی موسوم به سفیروت و هر کدام از آسمان ها نقش مهمّی ایفاء می کند. از نظر عارفان قبالا، قلمرو تجلّی وجود، بر چهار بخش اصلی تقسیم می شود: اسماء الهی، عرش، آسمان ها و عالم ماده. عالم نخست یا عالم اّصیلوت، قلمرو ده اسم اصلی خداوند است که سه اسم نخست آن ها، به نحو خاصّ، در مرتبه عرش یا عالم بِریئا ظهور می یابند و هفت اسم دیگر در هفت آسمان برین، ضمن آن که عالم عسیّا یا جهان مادی، مجلای ظهور همه اسماء الهی است. بنابراین، شناخت آسمان ها، در گرو معرفت نظام اسماء و صفات الهی و تقدّم و تأخّر آن ها و مسبوق به شناخت فرشتگان کرام می باشد. این مقاله می کوشد، پس از معرّفی نظام اسماء یا سفیروت که آموزه کلیدی قبالاست، به بررسی مراتب آسمان ها از نظر اهل قبالا و متون کهن آن ها از جمله سفر زوهر و سفر یصیرا بپردازد و درجهت ایضاح و تکمیل مطلب، از روایات موجود در سنّت اسلامی و یافته ها و گفته های عارفان مسلمان نیز بهره گیرد.
بررسی و تحلیل مبانی اخلاقی عهد عتیق با توجه به آموزه معاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جوهر تعالیم اخلاقی عهد عتیق، شباهت انسان به خداوند است که از طریق عمل به شریعت در زندگی دنیوی محقق می گردد. ازاین رو در تورات، اخلاق و شریعت با یکدیگر رابطه ا ی ناگسستنی دارند و طرح تربیتی حیات مقدس را فراهم می آورند. قداست دارای دو بعد سلبی و ایجابی است که نفیاً مستلزم تقوا و دوری جستن از همه چیزهایی است که مخالفت با اراده خداست و اثباتاً خود را وقف عبادت او کردن است.
آنچه این مقاله بدان اهتمام می ورزد، تحلیل مفاهیم تشبه به خدا، قداست، توحید، عدالت، تقوا و برگزیدگی در عهد عتیق با توجه به آموزه معاد است. ازجمله رهیافت های مهم مقاله حاضر این است که از طرفی اخلاق در عهد عتیق بر محور قداست، توحید، عدالت، شریعت و تقواست و برگزیدگی قوم یهود براساس ایمان به خدا و رعایت عهد و میثاق است و مطلق نیست. از طرفی دیگر، بیشتر آموزه های دینی و اخلاقی در راستای آبادانی حیات دنیوی است و اسفار خمسه فاقد هرگونه اندیشه صریح نسبت به عالم آخرت به عنوان تضمینی برای اجرای ارزش های اخلاقی است و پهنای این آموزه در عهد عتیق به گستردگی قوانین شریعتی و آموزه های عبادی نیست!
جایگاه تاریخ در نظام فلسفی هگل
حوزههای تخصصی:
پیوند میان تاریخ و فلسفه در قرون جدید به بهترین نحو در نظام فلسفی هگل نمود یافته است. هگل در تبیین نظام فلسفی خود درباره تاریخ، با استفاده مطلوب تر از آراء افلاطون و ارسطو، و تلفیق آن با آراء اندیشمندان عصر روشنگری، فلسفه تاریخی پویا و کارآمدی پدید آورده، که در پرتو کارآمدی «گایست»، به عنوان قوه محرکه تاریخ، آغاز و انجام خوشایندی را برای آن رقم می زند. تاریخ در نزد هگل، منظومه یا بستری است که از منطق درونی خود برخوردار است، قانون مندی خاص خود را دارد و سلسله مراتب و سیر تحول خاصی را طی می کند تا به مقصودی برسد که چیزی جز رسیدن به آزادی، در وجهی کاملاً آگاهانه، نیست. روند تکاملی تاریخ، رسیدن به آزادی در حیات سیاسی و اجتماعی، و شکل گیری جامعه ای مدنی است که از سرِ آگاهی و نیازی خودآگاهانه حاصل شده است. این روند تکاملی، نیل به جایگاهی در سطح جهانی است و ملل مختلف در تحقق آن سهم مؤثر دارند و به جریان کلی تاریخ جهان کمک می کنند؛ منتها هر ملتی تنها از فرصت منحصر به فردی برای نقش-آفرینی در این عرصه جهانی برخوردار است. نوشتار حاضر، تبیین فلسفی تاریخ در نگاه هگل را در دستورکار دارد و بر آن است تا زمینه های پیوند میان تاریخ و فلسفه را در اندیشه این فیلسوف آلمانی بررسی نماید.
بررسی و نقد تاریخی کتاب ایوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین روش های مطالعات متنی، به عنوان پایة مطالعات دینی، روش نقد تاریخی است. این روش از حدود قرن هیجده در باب کتاب مقدس شکل گرفت. یکی از کتاب هایی که به شدت مورد توجه پروتستانیزم قرار گرفت، کتاب ایوب بود. تلاش برای بازسازی واقعیت های گذشته، فارغ از تأثیر هرگونه دگما یا مبانی عقیدتی یا تفاسیر سنتی، نشان می دهد که این کتب از جمله کتاب ایوب، به معنای واقعی خود تألیفی نیستند، بلکه تحریری می باشند؛ و چندین مؤلف یا محرّر دست اندرکار ویرایش، تدوین و جرح و تعدیل آن در دوره های مختلف زمانی بوده اند. این تحقیق، با نظر به مراحل مختلف نقد تاریخی به نقد منابع، نقد صوری و نقد تحریری کتاب می پردازد و با هدف پرداختن به فرایند پیچیده چگونگی ویرایش و تدوین به این نتیجه می رسد که سنت های پیشین و پراکنده در میان یهود، به عنوان واحدهای کوچکتر به تدریج راه خود را درمیان واحدهای بزرگتر کانن عهد قدیم باز کرده اند. ازاین رو، می توان گفت: تفسیر و فهم ادبیات یهود، به مثابه تفسیر و فهم تاریخ یهود می باشد.
کتابشناسی (ترجمه): معنای زندگی (ریچارد تیلور)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
از نظر ریچارد تیلور مفهوم «بی معنایی» دشواری کمتری نسبت به مفهوم «معناداری» دارد. به همین دلیل او ابتدا به تعریف زندگی بی معنا، که بهترین نمونه آن افسانه باستانی سیسوفوس است، می پردازد و سپس از طریق مقایسه زندگی بامعنا را تعریف می کند. وی زندگی بی معنا را زندگی بیهوده می داند که مطلقاً هیچ حاصلی ندارد. بنابراین، زندگی بامعنا زندگی هدفمند خواهد بود. اما اگر هدف زندگی صرفاً خود زندگی باشد و انسان به فعالیت های تکراری بپردازد که به آن ها علاقه ای ندارد، زندگی او معنایی نخواهد داشت. همچنین اگر انسان به اهداف خود برسد و سپس به استراحت بپردازد و از نتیجه کارهایش لذت ببرد دچار ملال بی پایان می شود و زندگی اش بی معنا خواهد شد. تیلور نتیجه می گیرد که معنای زندگی عبارت است از انجام فعالیت هایی که اراده و علاقه ما به آن ها تعلق گرفته است. معنای زندگی چیزی جز ارضای امیال مان نیست. از این رو، معنای زندگی از درون ما نشأت می گیرد نه از بیرون.
نقد دیدگاه سنت گرایان در باب هنر سنتی، هنر مقدس و هنر دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به یک اعتبار، «سنت گرایی» همزاد تاریخ بشر است؛ زیرا طبق ادعای سنت گرایان، همة سنت های بزرگ جهان منشأ مشترک دارند. یکی از موضوعات مهم مورد بحث سنت گرایان در دیدگاه خود در باب هنر که به آن می پردازند، تعریف و تبیین مفاهیمی همچون «هنر سنتی»، «هنر مقدس» و «هنر دینی» است. بررسی این مفاهیم در فهم نظریة سنت گرایان در باب هنر، اهمیت بسزایی دارد. این مقاله با روش گردآوری اسنادی و تحلیل محتوا، پس از تبیین این مفاهیم، آنها را به نقد می کشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که هنر مقدس، بخشی از هنر سنتی است که با مناسک دین، به طور مستقیم در ارتباط است، اما هنر دینی به واسطة اختلاف در صورت، در زمرة هنر سنتی قرار نمی گیرد. دیدگاه سنت گرایی در باب هنرهای سنتی، مقدس و دینی، با انتقادهایی روبه رو است که نه تنها نظریة هنر سنت گرایان را با مشکل مواجه می سازد، بلکه بیانگر مخدوش بودن برخی از مبانی نظری ایشان است.
زبان دینی از منظر استیس، با تأکید بر مبانی معرفت شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استیس در جایگاه یک فیلسوف انگلیسی تحلیل زبانی، دین را همسان با عرفان دانسته و گوهر آن را تجربه عرفانی می داند. وی تجربه عرفانی و به تبع آن، گزاره های دینی را در قالب زبان بشری و عقل مفهوم ساز، غیرقابل بیان و توصیف ناپذیر می داند. استیس هستی را دارای دو ساحت طولی زمانی و لازمانی می داند که هر مرتبه دارای زبان خاص خویش است. عالم زمانی را قلمروی عقل مفهوم ساز متناهی می داند اما دین را متعلق به مرتبه لازمانی دانسته که صرفا با شهود قابل ادراک می باشد. از منظر استیس، زبان دینی، نمادین است. قضایای نمادین برای گزارش واقعیت نمی باشند، بلکه کارکرد آنها، برانگیختن عواطف دینی در مخاطبان و انگیزش تجربه دینی است. در این نوشتار نخست با ایضاح مفاهیم کلیدی، مقصود استیس از دین، عقل و عرفان را بیان کرده ایم. سپس تحلیل استیس از مسأله نمادین بودن زبان دینی با تأکید بر کارکرد اصلی اش که انگیزش تجربه و احساسات دینی در دینداران است را تقریر نموده ایم. در پایان، مبانی معرفت شناختی نظریه وی، بررسی شده است.
تحلیل وبررسی فایده گرایی عمل محور اسمارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسائل اخلاقی در سه حوزة: فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. فایده گرایی یکی از دیدگاه های مهم در حوزة اخلاق هنجاری است. جی. جی. سی. اسمارت یکی از برجسته ترین فایده گرایان عمل محور بوده و اندیشه ی وی تا حدّ زیادی متأثر از آراء سیجویک است. اسمارت بیشتر کوشیده است که به دو اشکال رایج علیه فایده گرایی یعنی تعارض فایده گرایی با شهودهای اخلاقی، و همچنین مشکل محاسبه ی پیامدهای افعال پاسخ دهد. بدین منظور وی ابتدا اعتبار معرفت شناختی ِشهودهای اخلاقی را منکر شده و رویکردی ناشناخت گرایانه اتّخاذ
می کند. همچنین در برخی موارد که انجام فعل فایده گرایانه منجر به تعارض با شهودهای اخلاقی می شود، به تمایز میان مقام نظر و مقام عمل متوسّل می شود. وی برای رفع مشکلِ محاسبه از نظریة بازی ها و کاربرد استراتژی مختلط، و نیز اصل موضوع امواج آبگیر بهره می برد. در این مقاله پس از استخراج و تبیین مبانی نظری اندیشه های اسمارت، به نقد و بررسی اشکالات مطرح شده بر دیدگاه وی و پاسخ های ارائه شده او پرداخته شده است.
پولی لوگ به مثابه الگویی برای پژوهش های فلسفی و گذر از فلسفه تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سالیان اخیر با توجه به رشد فزاینده تحقیقات میان فرهنگی در حوزه های مختلف علوم انسانی به خصوص فلسفه در جامعه ایرانی و طرح مسائل جدی در روش این تحقیقات و اعتبار آن ها دو مطلب بسیار ضروری می نماید. مطلب نخست بررسی روش و اعتبار فلسفه تطبیقی به عنوان الگوی رایج در این تحقیقات، و مطلب دیگر ارائه الگویی متناسب جهت ارائه و انجام تحقیقات منطبق با اهداف این پژوهش ها، یعنی تعامل و گفتگوی میان فرهنگی است. فلسفه میان فرهنگی در جامعه معاصر فلسفی آلمانی زبان اهمیت ویژه ای یافته است. متفکران این عرصه سعی می کنند تا افقی جدید در تعاملات و مطالعات میان فرهنگی ارائه کنند و البته در این میان غالباً فلسفه تطبیقی را نقد می کنند. ما در این مقاله سعی داریم تا ضمن بررسی و نقد فلسفه تطبیقی از حیث روشی در ایران، فلسفه میان فرهنگی را به عنوان افقی دیگر برای مطالعات فلسفی طرح کنیم و به علاوه الگوی پژوهشی پولی لوگ از فیلسوف وینی فرانتس مارتین ویمر را به عنوان برنامه ای تنظیمی برای مطالعات میان فرهنگی معرفی می کنیم. در این الگو استانداردها و شرایط لازم جهت انجام تحقیقات فلسفی در جهت تحقق گفتگوی میان فرهنگی ارائه می شود.
تعارض دو نگرش در فلسفه تکنولوژی و پژواک آن در فضای فکری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی بنیان های روش شناختی رویارویی دو نحله فکری در باب فلسفه تکنولوژی و پژواک این رویارویی در فضای فکری ایران می پردازد. دو تن از متفکرانی که آرایشان در حوزه عقلانیت نقاد قرار می گیرد عبارت اند از: عبدالکریم سروش و علی پایا . در آن سوی، اندیشمندی که نظریاتش عمدتاً در چهارچوب فلسفه هایدگر قرار می گیرد، رضا داوری اردکانی است. سمت و سوی مقاله حاضر در جهت نقد اندیشه پیروان هایدگر است.
تبیین به منزله ی فرایندی وحدت بخش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رایج ترین نظریه ای که آغازگر بحث تبیین در قرن بیستم است، نظریه ی قانون فراگیر تبیین، شامل دو الگوی قیاسی- قانونی و استقرایی- آماری است. کارل همپل بیان دقیقی از ایده ی تبیین علمی را که توسط هیوم و میل صورتبندی مبهمی داشت، به تصویر می کشد. نقدهای جدی که در نیمه ی دوم قرن بیستم درخصوص این نظریه مطرح شد، راه را برای نظریه های دیگر گشود. الگوی وحدت بخشی تبیین که طرح اولیه ی آن توسط مایکل فریدمن مطرح و توسط فیلیپ کیچر توسعه یافت، از مهم ترین این الگوهاست. بنابر رویکرد کیچر علم، فهم ما نسبت به جهان را به کمک وحدت بخشیدن پدیده های مختلف افزایش می دهد. وحدت بخشی در چارچوب معرفت علمی، با به حداقل رساندن شمار الگوهای استنتاج و به حداکثر ارتقا دادن شمار نتایج تولید شده، به دست می آید. در این جستار با شرح و بازسازی الگوی وحدت بخشی تبیین، نشان خواهیم داد این الگو برخی از مشکلات سنتی مدل قانون فراگیر را حل می کند.
پدیدارشناسی انسان و کیهان پیش و پس از انقلاب کپرنیکی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله چهار دیدگاه را درباره کیهان از اندیشه های روزگارِ باورهای اساطیری، روزگار پیدایش فلسفه در یونان باستان، منظومه ماندگار بطلمیوس در قرون وسطا و پیدایی علم جدید از یافته های نیکولاس کوزایی، کپرنیک، کپلر و گالیله بازجسته ایم و دلالت های اسطوره شناختی آن ها را در شش محور ارتباط خدا و کیهان، حیات انسان و جهان، انس انسان با کیهان و حیرتش از آن، گفت وشنود انسان با کیهان، طول و عرض کیهان و سرانجام رابطه علم و تجربه زیسته تبیین کرده ایم. ما بر حتمی بودن تأثیرات متافیزیکی و اسطوره شناختی هر نظریه علمی تأکید کرده ایم و با شواهد تاریخی نشان داده ایم این تأثیرات تابع اراده یا آیین و جهان بینی نظریه پرداز نیست.
بررسی امکان جاودانگی فردی از منظر ویلیام جیمز با تکیه بر آرای یوجین فونتینل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی دیدگاه یوجین فونتینل در زمینه جاودانگی فردی می پردازیم. او با استفاده از روش تجربی و پراگماتیستی ویلیام جیمز و پروردن نظریه میدانی او و ایده های روانشناسانه اش درباره ""خود""، دیدگاه خاصی برای امکان وجود زندگی پس از مرگ ارائه کرده است. از نظر ایشان با استفاده از آرای جیمز، درون جهانی که پوینده و دارای رابطه محسوب می شود، می توان فناناپذیری را تصور کرد. اعتقاد به جاودانگی موضوعی جدا از زندگی ما در این جهان نیست، بلکه از زندگی این جهانی ما نیرو می گیرد. منظور فونتینل، ارائه نظریه ای معقول دربارة جاودانگی فردی است که منطقاً ناسازگار نباشد. بنابراین نظریه فونتینل در زمینه جاودانگی از این جنبه اهمیت دارد که بدون داشتن دیدگاهی دوگانه انگارانه و بدون اینکه پای از دایرة تجربه بیرون نهد، زندگی پس از مرگ را توجیه و به این ترتیب دیدگاه تجربه گرایان را در مخالفت با جاودانگی فردی متزلزل کرده است.
وجود خدا و صرفه مندی اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، پس از تهمید مقدمه ای بسیار کوتاه در باب معنا و جایگاه براهین اخلاقی، برهان نوینی تحت عنوان «برهان ضرورت خدا و/یا دنیای جبرانگر برای صرفه مندی اخلاق» تبیین خواهد شد. ادعای نوشتار پیش رو این است که در کنار توسل به مقوله جبرانگری خداوند و جایگاه توبه در اخلاقیات دینی می توان از طریق توسل به مقوله صرفه مندی اخلاق، وجود خدا را برای توجیه تام اخلاق ضروری ساخت. در این برهان ضروری دانستن وجود خدا برای اخلاق به معنای نفی استقلال روان شناختی، عقلانی، وجودشناختی و زبان شناختی اخلاق از دین نیست. در واقع اگر برهان مطلوب ما مقبول واقع شود، از یک سو راهی است برای کاهش چالشی که میان اخلاق دینی و فرادینی وجود دارد، و دچار برخی تبعات منفی نظریهٔ امر الهی نمی گردد، و از سوی دیگر در قیاس با سایر براهین اخلاقی پیشفرض های کمتری دارد.
ناتوانی مدل استیفنز در محدودکردن استدلال «احتیاط بهتر از پشیمانی است(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی فیلسوفان بر این باورند که اصل انتخاب طبیعی اعتمادپذیری فرآیندهای باورسازی را تضمین می کند. بر طبق این دیدگاه، آن دسته از فرآیندهای باورسازی که بیشتر باورهای صادق تولید می کنند تا باورهای کاذب، برای تولید مثل و بقاء موجود زنده سودمندند و از این رو انتخاب طبیعی آن ها را حفظ می کند. استفن استیچ در استدلالی که به «احتیاط بهتر از پشیمانی است» مشهور است، این رویکرد را وامی زند. او نشان می دهد که انتخاب طبیعی دلیل کافی برای اعتمادپذیری فرآیندهای باورسازی نیست. در سوی دیگر، کریستفر اِل. استیفنز با ارائه مدلی، وضعیت هایی را مشخص می کند که در آن ها انتخاب طبیعی از باورهای صادق حمایت می کند. او معتقد است که این مدل استدلال استیچ را محدود می کند. در این نوشتار، نشان می دهیم که مدل استیفنز نمی تواند استدلال «احتیاط بهتر از پشیمانی است» را محدودکند و در اساس، تأثیری در مناقشه میان موافقان و مخالفان تبیین مبتنی بر نظریه تطور برای اعتمادپذیری فرآیندهای باورسازی ندارد.
نزاع فرگه و هیلبرت: روش صحیح پرداختن به فراقضیه ها در دستگاه های اصل موضوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«منطق به صورت نامحدود ... صوری نیست. اگر چنین بود، بدون محتوا می بود ... هیچ علمی کاملاً صوری نیست» (Frege, 1971:109).
در ۱۸۹۹، دیوید هیلبرت نظام اصلِ موضوعیِ منقحی برای هندسة اقلیدسی عرضه کرد و با اثبات مشروط فراقضیه های سازگاری و استقلال برای این نظام، راه حلی برای یکی از مسائل دیرپای ریاضیات (مشهور به مسئلة خطوط موازی) ارائه داد. گوتلوب فرگه، پایه گذار منطق صوری جدید، مخالفت های بنیادینی با رویکرد فرمالیستی هیلبرت و برهان های او برای فراقضیه های سازگاری و استقلال ابراز داشت. بررسی دلایل این مخالفت نشان می دهد که دیدگاه فرگه نسبت به صوری بودن منطق و قضیه های فرانظریه ای به کلی متفاوت از دیدگاه پذیرفته شدة امروزی است. در این مقاله پس از شرح مختصر روش اثبات هیلبرت برای فراقضیه های سازگاری و استقلال و همین طور انتقادهای اصلی فرگه به آن، به روش پیش نهادی خود فرگه برای پرداختن به این مسائل اشاره خواهم کرد و سپس به این بحث خواهم پرداخت که چرا در نهایت ریاضی دانان و منطق دانان، به پیروی از هیلبرت، به نکته سنجی های فرگه وقعی ننهادند و منطق جدید با معرفی نظریة مدل گام در راهی نهاد که از نگاه فرگه به هیچ وجه قابل قبول نبود. در پایان نتیجه ای که از این بررسی می گیرم این است که در واقع، فرگه و هیلبرت، هر یک بر اساس اندیشه ها و علایق خود، برداشت های متفاوتی از مفاهیمی مانند سازگاری و استقلال در دستگاه های اصل موضوعی داشته اند، جایی که فرگه به دنبال «سازگاری اندیشه ای» است هیلبرت صرفاً «سازگاری نحوی» را اثبات می کند. برداشت سخت گیرانة فرگه از مفهوم سازگاری و استقلال دامنة پژوهش های بعدی را به شدت محدود می ساخت، حال آن که برداشت هیلبرتی امکانات وسیع و جذابی برای انجام بحث های فرانظریه ای فراهم می آورد.
The Ethics (Ethos) of History(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This paper provides a critical analysis of Heidegger’s brief remarks in his “Letter on Humanism” in which he links ethics to ethos and ultimately to our relation to time and history. Central to this analysis is the phrase of Heraclitus, ēthos anthrōpōi daimōn, from which Heidegger claims that human living (ethos) is inseparable from the event of appropriation (Ereignis) which generates our historical destiny. Through further analysis that draws from the work of Jean-Luc Nancy and Giorgio Agamben, it is shown just how Heraclitus’s phrase can be interpreted differently and thus presents us with an idea of human destiny that serves to qualify Heidegger’s claim.