فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۵۲٬۸۴۷ مورد.
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
146 - 183
حوزههای تخصصی:
اسیری لاهیجی از مشایخ سلسله نوربخشیه در قرن نهم و دهم هجری قمری است. در این پژوهش، مثنوی اسرارالشهود لاهیجی در سه سطح زبانی و فکری و ادبی مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با توجه به ماهیت نظری آن به روش توصیفی – تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای و الکترونیکی صورت پذیرفته است. از نظر زبانی بحر رمل مسدس محذوف در سرودن این مثنوی رعایت شده است. براساس یافته های این پژوهش، واژگان و ویژگی های زبانی کهن به ندرت در این مثنوی یافت می شود. عشق، اصلی ترین بن مایه شاعر است. تکرار وسیع واژه عشق در این مثنوی، گواه بر اهمیت آن در آراء لاهیجی است. از نظر ادبی تشبیه و استعاره پربسامدترین، فنون بلاغی در کلام شاعر است. بسامد «کنایه از فعل» نیز نسبت به سایر کنایات در مرتبه بالاتری قرار دارد. لاهیجی در این مثنوی همسو با مختصات فکری سبک عراقی، به مضامین عرفان اسلامی و اخلاقی پرداخته است. شاعر برای افزایش موسیقی درونی از صنایع بدیعی تکرار، واج آرایی، جناس، تضمین و تضاد بهره برده است. تشبیهات مرسل و مفصل به اعتبار برخوردار بودن از ادات و وجه شبه، بسامد بالاتری نسبت به سایر تشبیهات دارد. در استعاره، لفظ مستعار دور از ذهن نیست. مثنوی اسرار الشهود سرشار از تلمیحات است. از نظر فکری مضامین اخلاق گرایانه و عرفان گرایانه آراء مؤلف را در مثنوی اسرارالشهود تشکیل می دهند. لاهیجی عموم مضامین اسرار الشهود را به مباحث عرفان اسلامی از جمله تعالیم سالکین، متابعت از پیر، آداب و اخلاق صوفیه، وحدت وجود، انسان کامل، فنا و بقا، مرآت تجلی، مضامین قلندرانه، غم گرایی، جبرگرایی، تسلیم و رضا اختصاص داده است.
تصویر درخت در شعر شاعران نوپرداز معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال ۳۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۱ (پیاپی ۹۶)
267 - 288
حوزههای تخصصی:
درخت در شعر فارسی اهمیت ویژه ای دارد. عناصر فرهنگی، دینی، اسطوره ای، اخلاقی، عرفانی، و سیاسی گزاره هایی متأثر از درخت دارند. درخت بعد از آب و خورشید پدیده ای مهم است که عناصر و موقعیت های ویژه ادبی از آن آفریده می شود. با ظهور حوادث مختلف سیاسی در سده اخیر ازیک سو و خلق اندیشه ها و سبک های متعدد هنری، ازسوی دیگر، شیوه های خلاقانه پیوند پدیده های طبیعی با عناصر انسانی برجسته شده است. تصویر درخت در شعر نو جلوه ای تازه و چندجانبه یافته است. شاعران نوپرداز نقش های ویژه ای به عناصر غیرانسانی می بخشند و از این میانه درخت همزادی انسان گونه است که تحولات جامعه انسانی را در قامت خود نشان می دهد. در پژوهش حاضر، با تحلیل و توصیف شواهد شعری به روش کتابخانه ای در اندیشه شاعران منتخب، آشکار شد که درخت نمودار ناکامی های شخصی، عشق ورزی، واسطه ادراک، شاخص آزادی، معرف زیست بوم، نماد، تصویر مجسم مرگ و نیستی، انعکاس استبداد و نماینده انکار موجودیت انسان در حاکمیت استبداد است.
زمان تهی و سوژه ی شکاف خورده در رمان خانم دالووی ویرجینیا وولف: تحلیلی دلوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان خانم دالووی ویرجینیا وولف نقدی بر جامعه ی انگلستان پس از جنگ جهانی اول می باشد که در غالب خودکشی سربازی جوان به تصویر کشیده می شود. خودکشی وی تفاسیر مختلفی از تراژدی تا قربانی شدن دربرداشته است. با استفاده از سنتز سوم نظریه ی زمان و مرگ دوگانه ی فیلسوف فرانسوی ژیل دلوز، هدف این مقاله بررسی خودکشی شخصیت سپتیموس اسمیت در رمان خانم دالووی ویرجینیا وولف می باشد. سپتیموس در اثر جنگ جهانی که رخدادی نمادین است دچار انشقاق و شکاف در سوژه گی خود گشته و به دو قسمت نامساوی پیشین و پسین تقسیم شده است. سوژه ی منقسم دچار انحلال خود می شود به طوری که دیگر «منی» وجود ندارد، این انشقاق جنبه ی مثبتی نیز دارد و آن رهایی از چنگ قانون و هویت است. به همین علت بردشاو که نماینده ی هنجار اجتماعی و اتوریته می باشد سعی به بستری کردن او و ستاندن رهایی جسمی و ذهنی از اوست. در همین راستا سپتیموس ناگزیر دست به خودکشی می زند تا آزادی خود را نجات دهد. مرگ او خاتمه ی زندگی اوست اما تاثیر مستقیمی بر شخصیت کلاریسا دارد که در طبقه ی مرفه و سیاست مدار زندانی شده است. مرگ سپتیموس موجب اختلال در مهمانی او و رهایی فکری کلاریسا از قید و بند می شود که خود گونه ای «شدن» است. کلاریسا برای دقایقی از مهمانی و مهمان ها دور شده و به وضعیت خود می اندیشد و زندگی خود را سراسر دروغ می بیند. در این راستا، مرگ جسمی سپتیموس موجب نوعی مرگ غیرشخصی در کلاریسا شده و او را نیز رها می کند و در نتیجه تایید زندگی به معنای دلوزی ست. زندگی برای دلوز یعنی مختل کردن آنچه که سرکوب گر است و در اینجا ،آن کس که سرکوب شده کلاریسا و همزاد او سپتیموس است که در نهایت با مرگ او رها می شود.
تحلیل تعامل و تقابل با دیگری در رمان «دریاس و جسدها»ی بختیار علی بر اساس نظریه ی منطق گفتگویی باختین
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
1 - 26
حوزههای تخصصی:
رمان «دریاس و جسدها»، از آثار «بختیار علی» نویسنده ی پرکارکورد، نوعی رمان فلسفی - اجتماعی است که در ردیف رمان های مدرن قرار می گیرد.هدف اصلی این پژوهش توصیف و تحلیل مولفه های نظریه ی چند صدایی باختین در گفتمان شخصیت های داستان است و این که در این رمان، گفتمان از چه مولفه های زبانی و محتوایی برخوردار بوده و چه جهان معنایی ای را برای ما آشکار می کند؟در این پژوهش با این فرض که می توان خوانشی دیگر از رمان «دریاس و جسدها» در عصر حاضر را ارائه کرد، به روش توصیفی _ تحلیلی به بررسی و تحلیل رمان با نظریه ی منطق گفتگویی باختین پرداخته ایم. در این رمان گذار از سبک ریالسم جادویی به نوعی ریالیسم اجتماعی، تنوع صداها، شخصیت ها، جهان بینی ها، گفتمان های طبقات مختلف جامعه در رابطه با یکی از مهم ترین مفاهیم زندگی انسان مدرن کورد، «پدیده ی انقلاب» به خوبی قابل تشخیص است. «چند صدایی» از اساسی ترین مفاهیم موجود در آرای نقادانه ی «میخائیل باختین» نویسنده و منتقد روسی است که مبنای تحلیل رمان حاضراست.در رمان به صداهای متکثری بر می خوریم که هر یک موضع خود را دارند.صداها هم سو و منفرد در حرکت هستند و لزوما تنها راوی سخن نمی گوید.ما با اثری «پولی فونیک» مواجهیم که بختیار علی، هنرمندانه با استفاده از چند شخصیت روایتگرمتمایز در(تحصیلات، سیاست، اجتماع و...) رمانی چند بعدی خلق کرده است
دیالوگ به مثابه زبان نمایش (بررسی کارکردهای هنری و خلاقانه دیالوگ در نمایش نامه های بهرام بیضایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهرام بیضایی از جمله نمایش نامه نویسانی است که از طریق عنصر گفت وگو دنیای معاصر را به زیباترین صورت ممکن تصویر کرده است؛ مُدرنیزه بودن، پیشرفت، تکنولوژی، صنعت و در نهایت دنیای مُضحک و مسخره ای که برای آدم های جامعه ساخته اند. بیضایی با هنرمندی تمام کلمات و اصطلاحات گفت وگو را به گونه ای در کنار یکدیگر قرار داده است که به راحتی می توان تنش و آسیب پذیری شخصیت ها را در موقعیت های خاص، ارزیابی کرد. تکنیک متفاوتی که بیضایی را از دیگر نمایش نامه نویسان متمایز می سازد، این است که او از شخصیت های نمایش به عنوان راویان اثر استفاده می کند و این کار را با گفت وگوی میان شخصیت ها، حدیث نفس و تک گوییِ نمایشی شخصیت های داستان پیش می برد. در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل محتوا، کارکردهای هنری عنصر دیالوگ در نمایش نامه-های بیضایی بررسی و تحلیل شده است. این نویسنده از طریق افشای کاراکترها، تیپ سازی سمبولیک و خلق موقعیت های جدید در نمایش نامه های خود، کارکردهای دیگرگونه به عنصر گفت وگو بخشیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که خلاقیّتی که بیضایی در روایت برخی نمایش نامه هایش به کار برده است، در طراحی پیرنگ و طرح داستانی است که نقطه اوج نمایش را در ابتدای داستان قرار می دهد و این مهم را از طریق گفت وگو و کلام شخصیت-های داستان، انجام می دهد. به عبارت دیگر، بیضایی برای گریز از تکرار در روایت به عنصر گفت وگو متوسّل گردیده است تا بسیاری از ویژگی های اعتقادی و درون مایه های نمایش نامه را در فضایی متفاوت تر به تصویر بکشد.
بررسی تطبیقی کاربرد تابو در داستان های معاصر فارسی و عربی (با تکیه بر آثاری از مصطفی مستور و زویا پیرزاد و هیفاء بیطار و هانی الراهب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ های مختلف، هاله ای از نفی ها، طردها و به حاشیه راندن ها گاه دور بخش هایی از مفاهیم و عواطف درونی انسان کشیده می شود که تحت عنوان تابو یا پرهیزه شناخته می شوند. مضامین تابوها شکل ها و ابعاد گوناگون از جمله سیاسی، دینی، جنسی و اجتماعی دارند. با وجود ممنوعه بودن تابوها در مناسبات اجتماعی، عرصه ادبیات میدانی برای ظهور و بروز مستقیم و غیرمستقیم آنهاست. توجّه به تابوها و انعکاس دادن آنها در متون ادبی، صرف نظر از اینکه در راستای ذات ادبیات است که هنجارهای مرسوم را برای آفرینش های خلّاقانه در هم می شکند، جنبه ای زیبایی-شناختی دارد. برای نشان دادن این جنبه از آثار داستانی معاصر به صورت تطبیقی داستان هایی از ادبیات فارسی و عربی؛ یعنی دو نویسنده زن و دو نویسنده مرد از دو زبان و فرهنگ برگزیده ایم. یافته های پژوهش نشان می دهد نویسندگان داستان ها در پرداخت شخصیّت ها و انتخاب نوع زبان آنها از تابوها استفاده کرده اند. در این آثار، زنان داستانی از صورت های زبانی غیررکیک و مردان بیشتر از صورت های رکیک استفاده می کنند. نویسندگان سوری، در بیان تابوها آزادتر و نویسندگان ایرانی محتاط تر هستند و با بهره گیری از شگردهای بلاغی کنایی تر سخن می گویند. در باب مضامین تابوها نیز می توان گفت نویسندگان ایرانی و عربی در امور دینی و اعتقادی چندان تابوشکنی نمی کنند. تابوهای رفتاری مانند ذکر مشروبات الکلی و مواد مخدر در همه متن ها دیده می شود. در حوزه تابوهای زنانگی ضمن اینکه همه نویسندگان به آنها پرداخته اند، در داستان های عربی این تابوها وضوح بیانی بیشتری دارند.
بررسی تطبیقی مضامین رمانتیستی در شعر هوشنگ ابتهاج و لطیف هلمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
67 - 92
حوزههای تخصصی:
اشعار هوشنگ ابتهاج شاعر معاصر ادب فارسی و لطیف هلمت شاعر معاصر کرد از نظر محتوا و مضمون و در چارچوب ادب رمانتیستی دارای مشابهت هایی هستند. پژوهش حاضر بر آن است تا اشعار این دو شاعر را با رویکرد تحلیل محتوا و با پشتوانه ی تفسیری برگرفته از مکتب رمانتیسم در هر دو سطح رمانتیسم فردی و اجتماعی بررسی کند. به این منظور ابتدا تمام اشعار ابتهاج و هلمت مطالعه و بررسی شدند سپس اشعاری که دارای مضامین رمانتیستی (چه رمانتیسم اجتماعی، چه رمانتیسم فردی) بودند استخراج شدند. سپس به طبقه بندی مضمونی این اشعار ذیل دو سطح کلان رمانتیسم فردی و رمانتیسم اجتماعی پرداخته شده است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که در مجموع، 103 نمونه ی شعری از مجموعه اشعار هر دو شاعر حاوی مضامین رمانتیستی بودند (52 مورد اشعار هلمت و 51 مورد شعر ابتهاج) که تعداد 27 مورد (26 درصد) آن دارای مضامین سه گانه ی رمانتیسم فردی (عشق، اخلاق فردی و ناپایداری دنیا) و تعداد 76 مورد (74 درصد) آن دارای مضامین رمانتیستی از نوع رمانتیسم اجتماعی بود که در پنج دسته اصلی طبقه بندی شدند و عبارتند از: تعهد و التزام شاعر، آسیب های اجتماعی چون فقر، گرسنگی و ...، بیدارگری و ستایش آزادی، نکوهش قدرت، ستم و جنگ، شکوه از جابه جا شدن ارزش ها و ضد ارزش ها. بر این اساس، هر دو شاعر، جنبه ی اجتماعی رمانتیسم را بر دغدغه های فردگرایانه و شخصی مقدّم دانسته اند و می توان به هر دو شاعر لقب شاعران تعهد و التزام اجتماعی را بخشید.
بررسی شاخصه های «شعر سیاه» در اشعار هوشنگ ابتهاج(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
60 - 71
حوزههای تخصصی:
اصطلاح «شعر سیاه» به شعری گفته می شود که احساسات و افکار منفی و دردآلود انسان را بازگو کند. شاعران و نویسندگان معاصر، متأثر از برخی نظریات فلسفی و نیز اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه خود به نوعی رمانتیسم سیاه و بدبینانه روی آوردند و با استفاده مکرر از مفاهیمی مانند غم، اندوه، ناامیدی، شکست، تنهایی، مرگ و ... شعر سیاه را پدید آوردند. در ایران، بسیاری از شاعران و نویسندگان متأثر از جریان های سیاسی و اجتماعی دوره پهلوی، به ویژه کودتای 28 مرداد 1332 و سلطه استبداد و خفقان در جامعه، دچار یأس و ناامیدی و سرخوردگی شدند و در اشعارشان با خلق فضاهای سیاه و مضامین غم آلود، نارضایتی خود را از وضع موجود نشان دادند. هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، نصرت رحمانی و نادر نادرپور از این شاعران بودند. نتیجه اینکه مرگ اندیشی در شعر ابتهاج در طی دوره اول (فردی) و دوره دوم (اجتماعی)، متفاوت است و شاعر در نخستین شعرهای خود بر اساس نگاه فردی و غم هجران یار، خواهان مرگ زودتر از موعد است تا او را از رنج زندگی برهاند؛ اما در دوره دوم و در کشاکش مبارزه با حکومت استبداد، مرگ در میدان جنگ و مردن چون مردان را بالاترین شجاعت می داند.
تحلیل نحوی سبک نثر در داستان های جلال آل احمد
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۸
122 - 145
حوزههای تخصصی:
نحو، بخشی از دستور زبان است که در مورد رابطه واژه ها در جمله بحث می کند. کیفیّت این روابط از آن جهت اهمیت دارد که نظم حاصل از آن ها، حاکی از انسجام و هدف مندی ذهن و فکر است؛ لذا کشف نظم و رابطه بین بخش های مختلف کلام می تواند راهنمای رسیدن به نوع نگاه صاحب کلام به موضوع باشد. هدف این پژوهش، یافتن نشانه ها و شاخصه های نحوی در سبک آثار داستانی جلال آل احمد است که بتواند در رسیدن به ساختار اخلاق و افکار و اندیشه او راهنما باشد. در این بررسی میانگین بالای ویژگی هایی نظیر جملات نشان دار، تعداد واژه در جمله، هم پایگی و وابستگی عبارات، وجه اخباری افعال، صدای دستوری و زمان ماضی ساده فعل نشان می دهد که آل احمد نسبت به مسائل پیرامون خود حساس، متأمل و تحلیل گر بوده و نظرش را با صراحت و اعتقاد راسخ بیان می کرده است. همچنین او را شخصیتی واقع گرا و دارای ثبوت شاکله روحی می یابیم.
کارکرد عناصر پیرامتنی در آثار داستانی لیلا صادقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۶
159 - 184
حوزههای تخصصی:
در میان آثار ادبی جهان، یکی از راه های اثرگذاری بیشتر بر مخاطب، استفاده از عناصر پیرامتنی است. عناصر پیرامتنی به صورت کلاسیک چندان جدی و اثرگذار تلقی نمی شدند اما نسل جدید، نویسندگان آنها را به کار می گیرند تا بخشی از فرایند خلق و انتقال معنا را بر عهده آنان قرار دهند. لیلا صادقی از جمله نویسندگانی است که همواره عناصر پیرامتنی را به بخش مهمی از آثار خود تبدیل کرده است، تا جایی که خوانش آثارش، بدون توجه به عناصر پیرامتنی مانند جلد، تقدیم نامه، فهرست و ... ناقص است. برای بررسی کارکرد عناصر پیرامتنی و هم چنین پاسخ به این پرسش که این عناصر، دقیقاً چه نقشی در انتقال معنا برعهده دارند، از بخشی از نظریه بینامتنیت- پیرامتنیت ژرار ژنت کمک گرفته ایم. در تکمیل نظریه ژنت، بیرک و کریس سه کارکرد برای عناصر پیرامتنی در ادبیات دیجیتال در نظر گرفته شده است: کارکرد تفسیری، کارکرد تجاری و کارکرد هدایتگری. برای پاسخ به پرسش پژوهش این سه کارکرد را نیز در نظر گرفته ایم. در این پژوهش که به روش کیفی و تحلیلی انجام شده، ابتدا داده ها بادقت گردآوری و طبقه بندی شده ، سپس براساس مبانی نظری، تلاش پژوهشگران بر یافتن یک الگوی مشترک بر مبنای نظریه معطوف شده است. در مرحله بعد، داده های مستخرج از آثار براساس نظریه تحلیل شده است. بر طبق آنچه از عناصر پیرامتنی در آثار لیلا صادقی به دست آمده، این عناصر کارکرد تکمیلی دارند؛ به این معنا که بخشی از متن اصلی بشمارمی روند و دریافت معنا، چه به لحاظ روایی و چه غیرروایی، بدون درک آنها امکانپذیر نیست. این مقاله بر آن است تا این کارکرد را که به عنوان «کارکرد تکمیلی» شناسایی می شود به عنوان مشخصه سبکی صادقی تشریح و تبیین کند.
بلاغت صفات هنری در اشعار ایرج میرزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۶
9 - 34
حوزههای تخصصی:
صفات هنری، یکی از مؤلفه های مهم بلاغت در اشعار ایرج میرزاست. صفات هنری، در بلاغت اروپاییان همواره مورد توجه بوده اما در علوم ادبی سنتی ما جز در تنسیق الصفات، به آن توجهی نشده است. به رغم بی توجهی گذشتگان، منتقدان معاصر، برای صفت هنری ارزش بسیار قایل شده اند. در این مقاله، تعریف استاد فرشیدورد از صفات هنری و نقشهای آن مبنا بوده است؛ نقشهایی مانند کنایه، تشبیه، استعاره، تشخیص، ایجاز و اطناب، تجسیم و تنوع و همبستگی شاعرانه. این مقاله، در صدد است نقش صفات هنری را در برجستگی زبان شعر ایرج میرزا و در بلاغت اشعارش بررسی کند منظور از همبستگی شاعرانه، اینست که واژگان با رعایت چند جانبه تناسبات لفظی، معنایی و آوایی گزینش شوند، یکدیگر را در آغوش بکشند و غیر از وحدتی که برای انتقال پیام ایجاد می کنند؛ جزء به جزء با هم سازگاری داشته باشند، به این معنی که نتوان یک واژه برگزیده شاعر را به واژگان هم وزن و هم معنی دیگر تغییر داد. بنابر یافته های این پژوهش، ایرج میرزا، از صفات هنری در زمینه های مختلف با هدف بلاغت افزایی استفاده می کند و بسآمد صفات هنری با کارکرد تشبیه، ایجاز و اطناب، تقابل و تجسیم صحنه ها در دیوانش بیشتر و هنری تر از دیگر کارکردهای بلاغی صفات است؛ صفات هنری به کار رفته در دیوان او نوآورانه و دارای ارزش دلالتگری و جمال شناسانه بالاست.
بازخوانی منطق گفت وگویی باختین در آثار صادق هدایت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
نظریه منطق گفت وگویی میخاییل باختین از نظریه های مطرح حوزه ادبیات است که در هر اثری ادبی، به ویژه رمان و داستان قابل تحلیل و بررسی است. در آثار صادق هدایت هم این ادعا قابل طرح است که می توان آثارش را با این نظریه تطبیق داد تا به این پرسش پاسخ داد که هدایت چه گزاره ها و روش هایی برای گسترانیدن سخن و طرح دیدگاه های فلسفی و اجتماعی خود بهره برده است. هدایت که بنا بر آموخته های خود، با روش بینامتنیت تأثیرات بسیاری از آثار تاریخی و هنری پیش از خود گرفته، در پردازش آثارش، مهارت قابل تأملی داشته تا در نقد و تحلیل آثارش، آشنایی با فضای ذهنی او نیازمند دقت و تکاپوی بیشتر در علوم مختلف باشد. این پژوهش، با رویکرد و روش تحلیل محتوایی و بامطالعه کتابخانه ای، دیالکتیک من و خود و همچنین، تقابل خود با جامعه و چگونگی بهره بردن از گزاره های خطابی و تقابل من و دیگری موردبررسی قرار گرفته است. بنابراین، با این فرضیه که صاحب اثر و اندیشمند، به هر موضوعی بپردازد، تعلق خاطر دارد، آثار هدایت را می توان گاه برآمده از کنش حاصل از تقابل خود و اجتماع و گاه دیالکتیک خود با خود دانست. نتیجه حاصل از این پژوهش با تحلیل مؤلفه هایی من و دیگری، بینامتنیت، شیوه روایی و گزاره های خطابی پرسشی، ندایی و امری نشان می دهد که هدایت میان تقابل خود و جامعه و دیالکتیک خود با خود، در سیلان بوده و او از هر شیوه ای برای بیان عقاید خود در باب زندگی و جامعه و اندیشه های فلسفی خود بهره برده است.
بررسی تطبیقی اشعار بیدل دهلوی با کلام امام علی علیه السلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
87 - 107
حوزههای تخصصی:
کلام امام علی علیه السلام بر اشعار و نوشته های شاعران و نویسندگان بسیاری سایه افکنده است و می توان ادعا کرد که در آثار آن ها به طور مستقیم و یا به صورت بینامتنی هویدا است. در این مقاله، مجموعه کامل غزلیات بیدل دهلوی یکی از شاعران معروف دوره صفویه که از عرفای زمان خود بوده و ارادت خاص به امام علی علیه السلام داشته است، مطالعه و بررسی شد تا مشخص شود، اشعار بیدل دهلوی تا چه حد با کلام امام مطابقت دارد. نتیجه این بررسی بنا بر موضوعات موردنظر که شامل شناخت خدا، صفات و شناخت انسان، ادای امانت، حیا، غفلت، قناعت، رزق، فقر و فقرا، حرص، غرور، حسد و خموشی و سکوت بود، نشان داد که بیت هایی از این شاعر را می توان به صورت بینامتنی متاثر از سخنان علی علیه السلام دانست. برای رعایت اختصار تنها به آوردن بیت یا بیت هایی که متاثر از کلام امام علیه السلام است، اکتفا شده است.
بررسی تطبیقی اشعار حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی بر مبنای پوپولیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
1 - 19
حوزههای تخصصی:
پوپولیسم به عنوان یک جریان سیاسی با هدف توجه به مردم به وجود آمد. پوپولیست ها با هرگونه نابرابری اجتماعی _ اقتصادی مخالف، و خواستار کانون آرمانی در جامعه بودند. حافظ ابراهیم و ابوالقاسم لاهوتی از جمله شاعران معاصر ایران و مصر هستند که تفکرات پوپولیستی در اشعارشان مشاهده می شود. این شاعران بیشتر اشعارشان را به مردم و مشکلات آنان اختصاص داده اند. مقاله حاضر با روش تحلیلی _ توصیفی اندیشه های پوپولیستی را در اشعار این دو شاعر مورد بررسی قرار داده و نشان می دهد که این تفکرات تا چه اندازه و با چه هدفی در اشعار آنان نمود یافته است. گفتنی است مردم و مشکلاتی نظیر پدیده فقر، فقدان آزادی بیان، دعوت مردم برای مبارزه با استعمار و استبداد، مبارزه و مخالفت با هرگونه نابرابری اجتماعی و کانون آرمانی از موضوعات مشترک در شعر این دو شاعر به شمار می رود. گفتنی است مردم و مشکلاتی نظیر پدیده فقر، فقدان آزادی بیان، دعوت مردم برای مبارزه با استعمار و استبداد، مبارزه و مخالفت با هرگونه نابرابری اجتماعی و کانون آرمانی از موضوعات مشترک در شعر این دو شاعر به شمار می رود.
سفر شخصیت افریقایی به مثابه ی فردی الهی به دنیای سیاسی میمون دلالت گر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۹
215 - 226
حوزههای تخصصی:
African Figure's Journey as a Divine Trickster Character to the Political World of the Signifying Monkey Abstract Esu-Elegbara is repeated throughout black oral narrative traditions and cultures and is a mediator and the messenger of the gods who interprets the will of the gods to man and carries the desires of man to the gods. This significant trickster figure has survived the horrible passage; however, its shape has transformed in Western Black cultures into The Signifying Monkey a political character. This study reveals his change or metamorphosis from a minor role to a major one. This research is a library-based descriptive qualitative one and surveys the diachronic journey of Esu-Elegbara, the divine trickster figure from the Western Coast of Africa to African-American Literature in the United States and its metamorphosis into The Signifying Monkey, a political figure. Keywords: Esu-Elegbara, a trickster figure, African Tradition, Henry Louis Gates, African Literature, divine character
واکاوی تطبیقی مضامین و ویژگی های غنایی در اشعار حمید سبزواری و پابلو نرودا با تکیه بر ادبیات پایداری ایران و شیلی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
72 - 89
حوزههای تخصصی:
شعر غنایی از قدیم ترین ایام مورد توجه شاعران بوده و یکی از اصلی ترین گونه های شعر به شمار می آید. بر اساس تعاریف ایرانی و غربی بارزترین ویژگی های شعر غنایی را می توان بیان احساسات و عواطف، تراژیک بودن، اندوه، حسرت، ماهیت نمایشی، اجتماعی بودن، زبان اول شخص، ایجاز و کوتاهی، وابستگی به زمان حال، وصفی بودن، تخیل نیرومند و بیان موسیقایی دانست. برخی از این ویژگی ها را در ادبیات پایداری نیز می توان مشاهده کرد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تطبیقی مضامین و ویژگی های غنایی در ادبیات پایداری اشعار حمید سبزواری و پابلو نرودا از شاعران برجسته ادبیات لاتین آمریکا و از تأثیرگذارترین شاعران «شعر نو» قرن بیستم میلادی است. نتایج به دست آمده نشان می دهد علیرغم تفاوت های بسیار فرهنگی و اجتماعی و پیشینه تاریخی شیلی و ایران، بن مایه های مشترک ادبیات غنایی بر پایه ادبیات مقاوت و پایداری در اشعار سبزواری و نرودا دیده می شود که از دغدغه های انسانی و فطرت آزادی خواه انسان ها برمی خیزد.
بررسی تطبیقی «بَکَتِ الرَّباب» خاقانی و «قِفا نَبْکِ» امرؤالقیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاقانی، این سراینده ی خودباور از هم روزگارانش کسی را سزاوار همتازی نمی بیند و می گوید: «بل مرا این مراست با قدما». از این روی به هماوردی با شاه شاعران عرب، رأس عمود شعری، جندح بن حجر الکندی نامور به امرؤالقیس برمی خیزد و «قِفا نَبْکِ» او را قفا می زند. روشن است که بررسی چنین ادعایی باید در سروده های تازی خاقانی، این سراینده ی ذواللسانین انجام گیرد پس نگارندگان در پژوهش پیش روی برای رسیدن به شناختی تازه از منش دو سراینده، با بهره گیری از روش ادبیات تطبیقی به سنجش «بَکَتِ الرَّباب» خاقانی و«قِفا نَبْکِ» امرؤالقیس پرداخته و کوشیده اند که نگاه خاقانی را در برخورد با معلقه ی امرؤالقیس ارزیابی کنند. برای دست یافتن به خواسته یاد شده، نخست در روساخت به کاوش وزن، قافیه، زبان و واژگان پرداخته و سپس در زیرساخت، گریه بر اطلال و دمن، زمان و جایگاه آن در اندوه سرایندگان، چگونگی پرداختن به مکان و چرایی آن، شیوه ی شاعری هر یک در خودستایی، صراحت امرؤالقیس و عفت خاقانی در عشق بازی، نگرش سرایندگان به صبح و شب و سرانجام پیوند خاقانی و امرؤالقیس با پدیده ها را بررسی کرده و نشان داده اند که خاقانی فراخور درون مایه، وزن را دگرگون کرده؛ قافیه را همزه آورده تا چامه را بلندتر بسراید؛ به واژگان امروالقیس، کاربردی دیگر بخشیده؛ تصاویری نو آفریده؛ برخلاف سراینده تازی، در گذشته به سر نبرده و آشکارا از سرآمدی ادبی خویش می گوید. عشق ورزی امرؤالقیس بی پروا ولی عشق خاقانی عفیف بوده؛ سراینده ایرانی توصیف گر صبح ولی سراینده تازی همدم شب است. البته خاقانی شیوه پرداختن به پدیده ها را نیز گونه ای دیگر کرده است.
Representation of War-Stricken Communities Dilemma: Reading The War of Don Emmanuel's Nether Parts and I Stared at the Night of the City through Faris’s Features of Magical Realism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۶, No ۲, Spring ۲۰۲۴
171 - 193
حوزههای تخصصی:
This article sketches the application of Wendy B. Faris’s primary features of narrative techniques in magical realist fiction in the selected novels The War of Don Emmanuel's Nether Parts (1990) by the British novelist Louis de Bernières and I Stared at the Night of the City (2008) by Kurdish novelist Bakhtiyar Ali, while keeping an eye on Chanady’s and Hegerfeldt’s perspectives where relevant. The focus is on the authors' use of Faris's features; namely the phenomenal world, unsettling doubts, merging-realms, irreducible elements and disruptions of time, space and identity, to depict their war-torn communities. These novelists have manipulated these characteristics from their diverse viewpoints. Despite their different cultural backgrounds and intellectual perspectives, both novelists attempt to convey a sense of reality by exploring the enigmatic nature of human behaviour and psychology, politics, and life in general. In this study, the researchers aim to elucidate the significance of these features in the selected novels to demonstrate the dilemma of war-stricken communities. Essentially, the researchers seek to unravel how these literary elements help in representing the complex and multifaceted nature of societies grappling with the impacts of conflict. The authors' manipulation of Faris's features becomes a lens through which they examine and articulate the intricate realities of war-stricken communities in their respective works.
کارکرد استعاره های مفهومی در شعر جعفر ابراهیمی
منبع:
مطالعات زبان فارسی (شفای دل) سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۷
93 - 118
حوزههای تخصصی:
استعاره های مفهومی (Conceptual metaphors) که شامل استعاره های جهتی و فضایی، هستی شناختی و ساختاری است، از زمره بحث های نو در زبان شناسی شناختی محسوب می شود. نظریه استعاره مفهومی، درک یک حوزه معنایی برحسب حوزه دیگر است که بر اساس تناظر (نگاشت) بین دو مجموعه مبدأ و مقصد انجام می شود. در این جستار، به روش توصیفی- تحلیلی، استعاره های مفهومی برای شناخت نگاشت بین قلمرو مبدأ و مقصد در شعر جعفر ابراهیمی بررسی شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد: در تبدیل زبان در ادبیات کودکان از معانی واقعی به معانی مجازی و صورت های مختلفی که اقسام مجاز نامیده می شوند، استعاره های مفهومی، بسیار مورد توجه آفرینندگان آثار ادبی قرار گرفته است. این پژوهش در پی نشان دادن انواع استعاره های مفهومی در شعر جعفر ابراهیمی است؛ یعنی حوزه های مبدأ مورد توجه شاعر برای ملموس و محسوس سازی مفاهیم انتزاعی و ذهنی چیست؟ دیگر آنکه او از استعاره های مفهومی تا چه حد بهره برده و اهمیت این استعاره ها در شعر او چقدر است؟ یافته های پژوهش حاکی است که ابراهیمی به خوبی دریافته است که نوجوانان می توانند استعاره هایی مانند «زندگی، سفر است» را درک کنند و این استعاره ها در نشان دادن شیوه زندگی و هویت بخشی به آنان بسیار آموزنده است. مهم ترین حوزه مبدأ در شعر جعفر ابراهیمی، طبیعت و وابسته های آن است. شاعر با این حوزه مبدأ به عینی سازی مفاهیمی چون پاکی و صمیمیت پرداخته است. بخش وسیعی از استعاره های مفهومی در اشعارش برپایه حوزه مبدأ رنگ هاست، وی بر طبق استعاره «مفاهیم، رنگ هستند» به مفهوم پردازی مفاهیمی چون «شادی، سرخ است» و «امید، سفید است» دست زده است.
بررسی سیر تحول شخصیت «پدر رنتریا» در رمان «پدرو پارامو» بر اساس نظریه ی فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
689 - 707
حوزههای تخصصی:
شخصیت یکی از مهم ترین اصول نقد روان شناسانه است. فروید در یک تقسیم بندی کلی از ساختار شخصیت آن را به سه قسمت «نهاد»، «خود» و «فراخود»تقسیم کرده است که در آن تمام «نهاد»و قسمت زیادی از «خود» و «فراخود»جزء ناهوشیار (ناخودآگاه) هستند. در این پژوهش، در پرتو نظریه ی فروید و به شیوه ای توصیفی-تحلیلی نشان داده می شود که پدر رنتریا(از شخصیت های رمان پدرو پارامو) که به عنوان کشیش کلیسای کاتولیک شهر کوچک کومالا باید در نقش یک «فراخود» انعطاف پذیر و فهیم با دیدی خیرخواهانه نسبت به تمام آحاد این جامعه عمل کند؛ تحت تأثیر غرایزی مانند گرسنگی(یا ترس از گرسنگی) «خود»ِ خویش را در بحبوحه ی جدال «نهاد« با «فراخود» به «نهاد» نزدیک می کند. در حقیقت، او به سبب میدان دادن به «نهاد»ِ خویش و سرسپردگی کاملش به قدرت لجام گسیخته ی پدرو پارامو، به جای آنکه نقش «فراخود» انعطاف پذیر جامعه را ایفاء کند به «خود»ِ این جامعه تبدیل می شود، اما «خود»ی که کاملاً در خدمت «نهاد»ِ کومالا، یعنی پدرو پارامو و پسرش میگوئل است. سپس به علت لجام گسیختگی «نهاد»ِ کومالا و دست اندازی به ساحت زندگی او-یعنی کشته شدن برادر و مورد تجاوز قرار گرفتن برادر زاده اش آنا توسط میگوئل- بتدریج با بیدار شدن حس گناه در او و پس از به کارگیری بعضی از مکانیزم های دفاعی از »نهاد»ِ خویش فاصله می گیرد، رو به »فراخود»ش می آورد و سرانجام وارد حیطه ی خود آگاهی(واقعیت جدید) و یک «من» نوین می شود.