فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۱٬۷۲۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
تغییرات الکترولیت ها در بدن به طور وسیعی برای تعیین ارتباط این تغییرات با فعالیت بدنی مطالعه شده است. مطالعه حاضر با هدف مقایسه تأثیر فعالیت کوتاه مدت بیشینه بر غلظت برخی الکترولیت های سرم مردان جوان فعال و کمتحرک اجرا شده است. این مطالعه روی 60 نفر از مردان داوطلب سالم دانشگاهی انجام شد که به طور تصادفی به دو گروه فعال و کم تحرک تقسیم شدند. مشخصات شرکت کنندگان در گروه مردان فعال (6/5 ± 9/26 سال، 12/6 ± 179 سانتی متر، 54/7 ± 20/75 کیلوگرم) و در گروه مردان کم تحرک (8/5 ± 5/27 سال، 05/5 ± 176 سانتی متر، 95/8 ± 50/88 کیلوگرم) بود. آزمون بیشینه نوار گردان بالک به عنوان فعالیت بیشینه به اجرا در آمد. بلافاصله پس از اجرای آزمون، نمونه خون پس آزمون آزمودنی ها برای تعیین غلظت الکترولیت های سدیم، کلسیم، پتاسیم و منیزیم سرم گرفته شد و با نمونه های خون قبل از آزمون، در هر دو گروه مقایسه شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t مستقل و t همبسته در سطح معنی داری 05/0 > p استفاده شد. فعالیت کوتاه مدت بیشینه به افزایش غلظت کلسیم، سدیم و منیزیم و کاهش غلظت پتاسیم سرم منجر شد و این تغییرات در تمامی موارد معنی دار بود (05/0 > p). بین غلظت الکترولیت های سرم مردان جوان فعال و کم تحرک، پس از اجرای فعالیت بیشینه، تفاوت معنی داری دیده نشد. اگرچه ممکن است سطح آمادگی بدنی آزمودنی ها تأثیری بر مقادیر پایه ای یا پس از فعالیتِ الکترولیت های سرم نداشته باشد، فعالیت های بدنی کوتاه مدت با شدت بیشینه، اثرات واضحی بر تغییرات الکترولیت ها به جا گذاشت.
تاثیر یک دوره فعالیت های هوازی متوسط همراه با مصرف ویتامین E بر فعالیت آنزیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر یک دوره فعالیت هوازی متوسط همراه با مصرف ویتامین E بر فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و شاخص های استرس اکسایشی و آسیب عضلانی دانشجویان پسر فعال بود. به این منظور 45 دانشجوی پسر سالم فعال به صورت هدفمند انتخاب شدند و به شکل تصادفی در سه گروه قرار گرفتند؛ گروه تمرین – دارونما (15= n ، وزن 31/5 ?45/69 کیلوگرم، سن 6/1 ?8/23 سال)، گروه تمرین – مکمل (15= n، وزن 56/4 ?21/72 کیلوگرم، سن 3/2 ?4/22 سال) و گروه کنترل – دارونما (15= n ، وزن 86/6 ?74/68 کیلوگرم، سن 8/1 ?9/22 سال). آزمودنی ها به مدت 8 هفته تحت یک برنامه تمرین هوازی با شدت 65-60 درصد حداکثر ضربان قلب همراه با مصرف ویتامین E قرار گرفتند. برای اندازه گیری متغیرهای وابسته، نمونه خونی آزمودنی ها 24 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در وضعیت استراحتی جمع آوری شد. نتایج آزمون آنالیز واریانس نشان داد که مقادیر GPX، MAD، CP و VO2max پس آزمون گروه تمرین – مکمل در مقایسه با پیش آزمون تفاوت معنی داری داشته است.
مدل سازی هفت عاملی آمیخته بازاریابی صنعت خدمات ورزش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثر تمرینات هوازی و بی تمرینی متعاقب آن بر شاخص های عملکردی کلیه در دختران چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چاقی با اختلال در عملکرد کلیه همراه است، به طوری که اختلال های کلیوی در افراد چاق بیشتر از افراد معمولی است. عملکرد کلیوی با شاخص هایی مثل سیستاتین C، کراتینین و GFR قابل ارزیابی است. اثر تمرینات ورزشی بر عملکرد کلیه
به خوبی بررسی نشده است. هدف از این تحقیق بررسی اثر هشت هفته تمرین هوازی و 10 روز بی تمرینی بر عملکرد کلیه در دختران چاق بود. به این منظور 24 دختر چاق (سن 2±21 سال، 32BMI≥) به دو گروه تمرین هوازی (12 نفر) و کنترل (12 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت هشت هفته، هر هفته چهار جلسه، هر جلسه 60 دقیقه و با شدت 75- 65 ضربان قلب بیشینه تمرین کردند. سپس 10 روز در حالت بی تمرینی به سر بردند. سیستاتین C، کراتینین و GFR در سرم اندازه گیری شد. از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد سیستاتین C در گروه تجربی کاهش (غیر معنی دار) داشت (739 /0 = p) . همچنین کراتینین و GFR نیز اندکی افزایش (غیر معنی دار) داشت ( به ترتیب 864 /0 = p و 759 /0 = p) . بی تمرینی نیز بر هیچ یک از متغیرها اثر نداشت (05 /0p>). نتایج تحقیق حاضر نشان داد هشت هفته تمرین هوازی تاثیری بر شاخص های عملکردی کلیه در دختراق چاق ندارد. به نظر می رسد به منظور اثربخشی این تاثیرات باید برنامه تمرینی با حجم بیشتر و رعایت رژیم غذایی باشد
اثر نوع فعالیت ورزشی بر میزان اکسیداسیون چربی، MFO و Fatmax در زنان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر عبارت است از مقایسه مقادیر و سطح بیشینه اکسیداسیون چربی (MFO) و شدتی از کار که در آن بیشینه اکسیداسیون چربی روی می دهد (Fatmax)، در دو نوع فعالیت ورزشی دویدن روی نوارگردان و رکاب زدن روی چرخ کارسنج. در این پژوهش، 10 دانشجوی دختر غیر ورزشکار (با میانگین سنی 90/1±1/23 سال، قد 10±3/163 سانتی متر، وزن 4/4±3/57 کیلوگرم، درصد چربی بدن 1/3±2/28) به عنوان آزمودنی شرکت کردند. آزمودنی ها، پس از آشنایی با روش کار، آزمون های فعالیت فزاینده را روی چرخ کارسنج و نوارگردان انجام دادند. تبادل گازهای تنفسی و ضربان قلب هنگام فعالیت ثبت شد و مقادیر اکسیداسیون چربی با استفاده از معادلات عنصرسنجی محاسبه گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی، همچنین آزمون t استفاده شد.
نتایج پژوهش نشان داد که مقادیر اکسیداسیون چربی (g/min 03/0 ± 13/0 در مقابل g/min 02/0 ± 06/0)، بیشینه اکسیداسیون چربی (g/min 06/0 ± 21/0 در مقابل g/min 05/0 ± 15/0) و حداکثر اکسیژن مصرفی (ml/kg/min5/4 ± 4/28 در مقابل ml/kg/min 4/4 ± 2/23) به ترتیب در دویدن روی نوارگردان در مقایسه با رکاب زدن روی چرخ کارسنج، به طور معناداری بیشتر بود (05/0≥p). در حالی که میزان Fatmax بین دو نوع فعالیت ورزشی (83/42% max2VO در نوارگردان در مقابل 87/47% max2VO در چرخ کارسنج) تفاوت معناداری نداشت.از یافته های این پژوهش چنین نتیجه گیری می شود که مقادیر اکسیداسیون چربی در شدت های نسبی مشابه با نوع فعالیت ورزشی به طور بارزی متفاوت است. همچنین، بیشینه اکسیداسیون چربی در فعالیت هایی که توده عضلانی بیشتری درگیر می شوند، بیشتر است.
تأثیر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر شاخص های آسیب عضلانی و کوفتگی عضلانی تأخیری در دانشجویان پسر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی اثر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر شاخص های آسیب عضلانی و کوفتگی عضلانی تأخیری در دانشجویان پسر ورزشکار بود. به این منظور، 20 نفر از دانشجویان پسر رشته ی تربیت بدنی داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند و به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. فعالیت مقاومتی شامل یک مرحله تمرین دایره ای در 5 ایستگاه و هر ایستگاه شامل 3 نوبت بود که هر نوبت با 75 درصد یک تکرار بیشینه در 8 تا 10 تکرار انجام شد. نمونه های خونی قبل از فعالیت مقاومتی، بلافاصله بعد از فعالیت، 24 و 48 ساعت بعد از فعالیت، در حالت ناشتا جمع آوری شد. از پرسشنامه ادراک درد مک گیل برای تعیین کوفتگی عضلانی در زمان های قبل از فعالیت مقاومتی، بلافاصله بعد از فعالیت، 24، 48 و 72 ساعت بعد از فعالیت و متناسب با برنامه تمرین برای عضلات چهارسر رانی، دلتوئید، سینه ای، سرینی و سه سر بازو استفاده شد. برای مقایسه تغییرات درون گروهی از تحلیل واریانس مکرر و تعقیبی بونفرونی و برای مقایسه تغییرات بین گروهی از آزمون تی مستقل در سطح معنی داری 05/0>α استفاده شد. نتایج نشان داد سطوح سرمی شاخص های کراتین کیناز در گروه تجربی و در زمان های بلافاصله بعد از فعالیت (001/0p=) و 24 ساعت بعد از فعالیت (013/0p=) افزایش معناداری داشت. سطوح سرمی لاکتات دهیدروژناز در گروه تجربی و در بلافاصله بعد از فعالیت افزایش معناداری داشت (032/0p=). سطوح سرمی آسپارتات آمینوترانسفراز بلافاصله بعد از فعالیت (007/0p=)، 24 ساعت (016/0p=) و 48 ساعت بعد از فعالیت (035/0p=) افزایش معناداری داشت. همچنین نتایج نشان داد میزان درد ادراک شده کلی در گروه تجربی بلافاصله بعد از فعالیت (005/0p=)، 24 ساعت (005/0p=) و 48 ساعت بعد از فعالیت (006/0p=) افزایش معناداری را نشان داد. بر اساس یافته های تحقیق حاضر می توان نتیجه گرفت که احتمالاً یک وهله فعالیت مقاومتی با 75 درصد یک تکرار بیشینه باعث افزایش میزان سرمی شاخص های آسیب عضلانی و درد عضلانی ادراک شده در دانشجویان پسر ورزشکار می شود. بنابراین پیشنهاد می شود در شروع اجرای برنامه تمرینی مقاومتی در ورزشکاران برای جلوگیری از کوفتگی عضلانی از شدت های کمتر از 75 درصد یک تکرار بیشینه استفاده شود.
تأثیر مکمل دهی ویتامین E بر پاسخ فاکتور آنژیوژنیکی به فعالیت وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر مکمل دهی ویتامین E بر پاسخ فاکتور آنژیوژنیکی (سطوح VEGF سرم) به فعالیت وامانده ساز و بررسی ارتباط مکمل دهی ویتامین E با VEGF سرمی در مردان فعال است. بدین منظور، 30 مرد فعال (میانگین ± انحراف معیار: حداکثر اکسیژن مصرفی 54/2 ± 19/40 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه) انتخاب و براساس max2VO به دو گروه مکمل (400 واحد بین المللی ویتامین E به طور روزانه) و دارونما (4/0 گرم آمیلیوم به طور روزانه) تقسیم شدند. پس از 14 روز مکمل دهی، آزمودنی های هر دو گروه فعالیت وامانده ساز (20 دقیقه فعالیت با 50 درصد max2VO و سپس40 دقیقه بعدی با 65 درصد max2VO و 5 دقیقه پایانی با حداکثر تلاش تا حد واماندگی) انجام دادند. نمونه های خونی قبل از دوره مکمل دهی، قبل، بلافاصله و دو ساعت بعد اجرای وامانده ساز گرفته شدند. از آزمون های تحلیل واریانس و همبستگی پیرسون برای تحلیل داده ها استفاده شد. بر اساس نتایج، دو هفته مکمل دهی ویتامین E باعث افزایش معنی دار سطوح سرمی ویتامین E گروه مکمل نسبت به گروه دارونما شد (006/0P=). همچنین، فعالیت وامانده ساز موجب افزایش معنی دار VEGF سرمی بعد از اجرا در گروه مکمل (001/0P=) و دارونما (000/0P=) شد. با وجود این، بین سطوح VEGF سرمی در دو گروه مکمل و دارونما در هیچ یک از وهله های زمانی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (865/0P=). همچنین، بین سطوح ویتامین E و میزان VEGF سرم پایه ارتباط معنی داری وجود نداشت (221/0P=). در نهایت، به نظر نمی رسد مکمل دهی ویتامین E با دوز 400 واحد به مدت 14 روز تأثیر معنی داری بر سطوح VEGF سرمی استراحتی و VEGF ناشی از فعالیت وامانده ساز داشته باشد.
مقایسه تاثیر یک جلسه فعالیت هوازی و بی هوازی بر تغییرات نسبت IgA به پروتئین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر، مقایسه تاثیر یک جلسه فعالیت بی هوازی و هوازی بر تغییرات نسبت IgA به پروتئین تام بزاقی دختران غیرورزشکار بود. آزمودنی های تحقیق، 36 دختر غیرورزشکار بودند که به طور تصادفی به سه گروه (فعالیت بی هوازی (12n=) با میانگین سنی 91/1±23 سال، فعالیت هوازی (12n=) با میانگین سنی 45/1± 5/21 سال و گروه کنترل (12n=) با میانگین سنی 09/2±25/23 سال) تقسیم شدند. نمونه های بزاقی، قبل و بلافاصله پس از اجرای آزمون جمع آوری شد. در این تحقیق، به منظور اجرای فعالیت بی هوازی از آزمون RAST و برای فعالیت هوازی از آزمون شاتل ران استفاده شد. گروه کنترل نیز، طی دوره تحقیق، فعالیت ورزشی انجام ندادند. تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل واریانس یکطرفه برای تعیین تفاوت بین مقادیر متغیرهای دو گروه، همچنین آزمون t همبسته برای بررسی تغییرات درون گروهی به وسیله نرم افزار 16SPSS انجام گرفت. نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که بین تغییرات نسبت IgA به پروتئین تام بزاقی سه گروه مورد بررسی تفاوت معناداری وجود ندارد. همچنین، نتایج آزمون t همبسته در گروه های مورد بررسی تغییرات درون گروهی نسبت IgA به پروتئین تام بزاقی را در هیچ یک از گروه ها معنادار نشان نداد. همچنین اثر مخرب فعالیت بدنی بر ایمنی مخاطی مشاهده نشد.
تغییرات dna میتوکندری لکوسیهای خون انسان بعد از یک جلسه فعالیت هوازی وامانده ساز و ارتباط آن با تغییرات آنزیمهای ck و ldh(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موشهای صحرایی نژاد ویستار 14848 crp اثر یک دوره تمرین تداومی بر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی تاثیر شدت تمرین بر عوامل خطرزای قلبی - عروقی دانشجویان مرد غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقایسه رادیکالهای آزاد در بین ورزشکاران (هوازی و بی هوازی) و غیر ورزشکاران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر هشت هفته تمرین یوگا و هوازی بر افسردگی زنان غیر ورزشکار بالای 40 سال صنعت نفت اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۷ شماره ۳۵
حوزههای تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر هشت هفته تمرین یوگا و هوازی بر افسردگی زنان غیرورزشکار بالای 40 سال صنعت نفت اهواز است. روش تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی میدانی و با استفاده از پرسشنامه بک که روایی و پایایی آن تأیید شد، انجام شده است. آزمودنی های افسرده از طریق پرسشنامه های توزیع شده در کانون های فرهنگی هنری و باشگاه های ورزشی شهرک نفت و کوی فدائیان اسلام و از بین 317 نفر انتخاب شدند. 60 نفر از زنانی که دچار افسردگی بودند، انتخاب و بعد از همتاسازی نمره هایشان در سه گروه تمرینی یوگا، هوازی و کنترل قرار گرفتند. آزمودنی های گروه های یوگا و هوازی به مدت هشت هفته و هر هفته سه جلسه و هر جلسه به مدت 60 دقیقه در تمرین ها شرکت کردند. در این تحقیق از آمار توصیفی و استنباطی مناسب مانند آزمون t ، تحلیل واریانس یک سویه، آزمون پیگیری توکی، ضریب همبستگی اسپیرمن و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد (05/0 = ?( . نتایج نشان داد که تمرین های یوگا و هوازی به مدت 8 هفته موجب کاهش معنی دار افسردگی شد و تمرین های هوازی در مقایسه با یوگا تأثیر بیشتری در کاهش افسردگی داشته است. یافته ها نشان داد که بین افسردگی و سطح تحصیلات زنان بالای 40 سال غیرورزشکار رابطه منفی و معنی داری وجود دارد. بین افسردگی و تعداد فرزندان رابطه مثبت و معنی دار و بین افسردگی و وزن و سن رابطه ای وجود ندارد و اثر هشت هفته تمرین هوازی در کاهش وزن مؤثرتر از یوگا بوده است. به طور کلی ، نتایج تحقیق حاضر دلالت بر این دارد که انواع مختلف فعالیت های جسمانی اثر مثبتی در کاهش افسردگی دارد، بنابراین می توان از فعالیت های ورزشی به عنوان یکی از روش های کم هزینه و مقرون به صرفه برای کاهش اختلالات روحی روانی استفاده کرد.
تاثیر یک دوره تمرین هوازی تناوبی و تداومی بر شاخص التهابی پیشگویی بیمار های قلبی- عروقی HS-CRPو رابطه آن با درصد چربی بدن پسران غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر یک دوره تمرین هوازی تناوبی و تداومی بر شاخص التهابی پیشگویی بیمارهای قلبی- عروقی HS-CRP و رابطه آن با درصد چربی بدن پسران غیر ورزشکار انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش، تمامی دانش آموزان پسر غیر ورزشکار 15تا 18 سال و نمونه آماری شامل45 نفر از دانش آموزان با میانگین سن، قد، وزن و BMI به ترتیب( 0/88±16/21سال، 5/18±172/72سانتی متر، 12/07±68/67 کیلوگرم و 3/99±21/65 ) که به صورت تصادفی ساده در سه گروه 15نفری قرار گرفتند. گروه اول، گروه تمرین هوازی تناوبی، گروه دوم، گروه تمرین هوازی تداومی و گروه سوم، گروه کنترل بودند. پروتکل تمرین شامل هشت هفته تمرین بود که هر هفته سه جلسه تمرینات هوازی تناوبی و تداومی با شدت 75-60 درصد ضربان قلب بیشینه به مدت یک ساعت اجرا شد. برای رعایت اصل اضافه بار هر هفته، سه دقیقه به زمان اجرای تمرین اضافه می شد. اندازه گیری HS-CRP به صورت 12 ساعت ناشتا در دو مرحله قبل و بعد از دو ماه تمرین از طریق ایمنوتوربیدومتری صورت گرفت. از t همبسته برای بررسی تفاوتHS-CRP و درصدچربی بدن درون گروهها در قبل و بعد از تمرین استفاده شد. از تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه مقادیر HS-CRP و درصد چربی بدن بین سه گروه استفاده شد. برای بررسی تغییرات بین گروهی از آزمون تعقیبی توکی(P>0/05) استفاده شد. از ضریب همبستگی از ضریب همبستگی پیرسون هم برای بررسی رابطه بین متغیرها استفاده شد. نتایج نشان داد که بین HS–CRP قبل و بعد ازتمرین هیچ یک ازگروهها تفاوت معنی داری وجود ندارد.درصد چربی بدن قبل و بعد از دوره تمرین در دو گروه تداومی و تناوبی تفاوت معنی دار داشت. (000/0≥p) در مقایسه دو روش تمرینی هوازی تداومی و تناوبی تفاوت معنی داری در مقادیر HS-CRP مشاهده نشد. در نهایت در بررسی رابطه بین HS-CRP با درصد چربی بدن، رابطه معنی داری بین این دو متغیر در مرحله قبل از تمرین، دیده نشد ولی در مرحله بعد از تمرین فقط در گروه تداومی این رابطه معنی دار بود (P>0/05) . لذا با توجه به نتایج بدست آمده، پیشنهاد می شوداجرای تمرینات هوازی تداومی برای پیشگیری از بیماری های قلبی- عروقی در افراد جوان مناسب تر است.
اثر شدت فعالیت هوازی بر انرژی دریافتی، اشتها و هورمون های تنظیم کننده انرژی در مردان جوان غیر فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی آثار فعالیت هوازی با شدت کم و زیاد بر انرژی دریافتی، اشتها و هورمون های تنظیم کننده انرژی انجام شد. شانزده مرد سالم غیر فعال (سن44/1 ±09/ 22 سال، قد 33/6±55/172 سانتیمتر، وزن 90/8±55/70 کیلوگرم، درصد چربی بدن 30/4±95/17) به صورت تصادفی به دو گروه فعالیت با شدت کم (55 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 45 دقیقه) و فعالیت با شدت زیاد (75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 30 دقیقه) تقسیم شدند. آزمودنی ها به صورت تقاطعی متعادل، دو شرایط آزمایشی 5 روز کنترل (بدون فعالیت ورزشی) و 5 روز فعالیت را پشت سر گذاشتند. آزمودنی ها غذای مصرفی خود را در طول هر پنج روز وزن کرده و در برگه روزانه ثبت کردند. اشتهای آزمودنی ها هر روز صبح با مقیاس دیداری (VAS) ثبت شد. غلظت هورمون گرلین، لپتین، انسولین و گلوکز در صبح روز ششم در حالت ناشتا پس از شرایط کنترل و فعالیت اندازه گیری شد. تغییر معناداری در انرژی دریافتی مطلق، اشتها، غلظت هورمون گرلین و لپتین در هیچ یک از گروه ها مشاهده نشد (05/0P>)؛ اما انرژی دریافتی نسبی به طور معناداری در گروه با شدت کم کاهش یافت (018/0P=). همچنین کاهش معناداری در غلظت انسولین (041/0P=) و گلوکز (022/0P=) در گروه با شدت زیاد مشاهده شد. چنین می توان نتیجه گیری کرد که فعالیت هوازی با شدت کم در ایجاد تعادل منفی موثرتر از فعالیت هوازی با شدت زیاد عمل می کند. همچنین فعالیت هوازی با شدت زیاد در کاهش غلظت انسولین و گلوکز بهتر از فعالیت هوازی با شدت کم عمل می کند.
بررسی تأثیر دو شیوه مصرف ویتامین c بر میزان دامنه حرکتی و قدرت برونگرای عضلات تاکننده آرنج پس از کوفتگی عضلانی تأخیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حرکت بهار ۱۳۸۰ شماره ۷
حوزههای تخصصی:
به منظور بررسی تاثیر دو شیوه ی مصرف ویتامین C برمیزان دامنه ی حرکتی وقدرت برونگرای عضلات تاکننده ی آرنج پس از کوفتگی تاخیری ،تعداد 37 نفر به ترتیب با میانگین سن،وزن وقد 02/22، 25/85 و58/159 در چهار گروه در تحقیق شرکت کردند. گروه اول ‹9›= n› با صرف 100 میلی گرم ویتامینC ،گروه دوم‹10=n› با مصرف 200 میلی گرم ویتامین C ،گروه سوم 9=n با مصرف دارو نما وگروه چهارم9=n به عنوان گروه کنترل شرکت کردندمصرف ویتامین C گروه هااز یک ساعت قبل از انجام انقباضات برونگرا تا 47 ساعت پس ازآن انجام شد.به منظور ایجاد کوفتگی از آزمودنی ها خواسته شده تا 70 انقباض برونگرا را با دست غیربرتر برروی صندلی مخصوص انجام دهند. مدت زمان هرانقباض 3 ثانیه وبین هرانقباض ،انقباض بعدی ،10 ثانیه استراحت منظور شد.همچنین مدت یک دقیقه استراحت بین هر10 انقباض لحاظ گردید .متغیرهایی که در چهار نوبت ،قبل1،24،48 ساعت پس از انقباضات برونگرا اندازه گیری شدند عبارتند از:1- میزان دامنه ی حرکتی آرنج 2- حداکثر قدرت برونگرای عضلات تاکننده ی ارنج.اطلاعات به دست آمده با روش آماری تجزیه وتحلیل گردید ونتایج زیر حاصل شد:1- کاهش دامنه ی حرکتی آرنج در کلیه ی گروه ها مشاهده شدوبین تاثیر دوشیوه ی مصرف ویتامین C دارونما برمیزان کاهش دامنه ی حرکتی آرنج قبل 1،24،48 ساعت پس از انقباضات برونگرا تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. 2- حداکثر قدرت برونگرا نیز در کلیه ی گروه ها درطول دوران کوفتگی کاهش نشان دادونیز بین وتاثیر دو شیوه ی مصرف ویتامین قبل،C دارونما برمیزان حداکثر قدرت برونگرای عضلات تا کننده ی آرنج 1،24،48 ساعت پس از انقباضات برونگرا تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
تأثیر تمرینات هیپوکسی اینتروال بر هموگلوبین، هماتوکریت، / نیکولوسیت و سلول های قرمز خون در هنرجویان پسر تربیت بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از اجرای این تحقیق بررسی تاثیر تمرینات هیپوکسی اینتروال بر هموگلوبین ، هماتوگریت ، رتیکولوسیت ، و سلول های قرمز خون در هنرجویان پسر تربیت بدنی می باشد .
اثر مصرف کافئین و یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر استرس اکسایشی و آنتی اکسیدان های آنزیمی مردان فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: کافئین قادر است به واسطه پراکسیداسیون لیپیدی باعث القای شکل های خاصی از آسیب اکسیداتیو گردد. علی رغم این، کافئین به عنوان یک ماده حافظتی در برابر آسیب سلولی و برخوردار از ظرفیت آنتی اکسیدانی در مقایسه با اثرات پرو اکسیدانی آن مطرح است. هدف این پژوهش بررسی اثرات استفاده از mg/kg 5 کافئین طی یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر مالون دی آلدئید به عنوان شاخص استرس اکسایشی و آنزیم های آنتی اکسیدانی شامل گلوتاتیون پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز مردان فعال بود. مواد و روش ها: برای این منظور 10نفر از دانشجویان داوطلب پسر رشته تربیت بدنی بین 22 تا 26 سال انتخاب شدند. آزمون پیش رونده بروس به مدت 2 روز در2 هفته جداگانه با فاصله 5 روز انجام شد وآزمودنی ها در هفته اول به عنوان گروه دارونما (گروه 1)، و در هفته دوم در گروه کافئین با دز mg/kg 5 (گروه 2) در آزمون شرکت کردند. نمونه های خونی پیش آزمون و پس آزمون جمع آوری شد. یافته ها با استفاده از آزمون تی مستقل و جفت شده در سطح 05/0> P با بهره گیری از نرم افزار SPSS.18 و EXCEL 2003 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش: یافته های پژوهش نشان می دهد مصرف 5 میلی گرم کافئین موجب کاهش معنی داری میزان MDA شد(05/0 > P) . از سوی دیگر، فعالیت فزاینده وامانده ساز افزایش معنادار GPX (001/0> P) و تفاوت غیر معنادار SOD را در پی داشت )398/0 ( P=. اختلاف میان دز mg/kg 5 کافیین و دارونما در متغیر SOD معنادار نبود (05/0 < P). نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد دز mg/kg 5 کافیین فشار اکسایشی ناشی از فعالیت وامانده ساز را کاهش داده و سیستم آنتی اکسیدانی آنزیمی را به طور موثری بهبود می بخشد.
تاثیر یک جلسه دوی استقامتی فزاینده و تمرین با وزنه بر پاسخ پروتئین شوک گرمایی زنان جوان فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش، مطالعه تاثیر یک جلسه استقامتی فزاینده و تمرین با وزنه بر پاسخ پروتئین شوک گرمایی (HSP72 ) در دختران جوان فعال بوده است. بدین منظور، 19 دانشجوی دختر رشته تربیت بدنی دانشگاه مازندران که دارای شرایط شرکت در تحقیق، از جمله عدم فعالیت بدنی در مدت حداقل 48 ساعت قبل از خون گیری، دارا بودن بیشترین میزان حداکثر اکسیژن مصرفی، سکونت در خوابگاه و پیروی از غذای دانشجویی، عدم آسیب احتمالی و سابقه هر گونه بیماری، عدم مصرف احتمالی کافئین و مکمل های ضد اکسایشی، بودند، انتخاب شده و به طور تصادفی به دو گروه؛ تمرین دوی استقامتی (ERG ) و تمرین با وزنه (WTG ) تقسیم شدند. پروتکل تمرین در گروه ERG شامل دویدن فزاینده تا حد واماندگی روی نوار گردان بدون شیب که با توجه به روش کارونن با شدت 65 تا 75 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی بود، اجرا شد. گروه WTG نیز چهار نوبت تمرین برونگرایی جلو بازو را طوری اجرا کردند که دو نوبت آن با 50 درصد و دو نوبت نیز با 60 درصد یک تکرار بیشینه اجرا شد. خونگیری پس از 12 تا 14 ساعت ناشتایی شبانه در سه مرحله (پایه، میان آزمون و 30 دقیقه پس از اتمام فعالیت) و با شرایط کاملا مشابه، از ورید پیش بازویی انجام شد. نمونه ها به سرعت به آزمایشگاه منتقل شده و پس از سانتریفوژ و تهیه سرم از آن برای آنالیز متغیرهای اصلی و کنترلی تحقیق استفاده شد. برای تعیین مقادیر HSP72 سرمی از تست ساندویچ الایزا با حساسیت زیاد و برای تعیین کراتین کیناز نیز از روش آنزیماتیک استفاده شد. دادهها با استفاده از روش آماری مناسب شامل آزمون اندازه گیری های مکرر، آزمون T مستقل و آزمون تعقیبی LSD در سطح 05/0P ≤ تجزیه و تحلیل شد. یافتهها نشان داد تغییرات مقادیر HSP72 فقط در گروه WTG در مرحله میان و پس آزمون نسبت به سطوح پایه معنیدار بوده است (مقدار p به ترتیب برابر است با 007/0و 03/0). به علاوه تغییرات مقادیر HSP72 بین دو گروه ERG و WTG فقط در مرحله میان آزمون معنیدار بوده است. به علاوه تغییرات کراتین کیناز در دو گروه ERG وWTG به ترتیب افزایش و کاهش غیر معنیداری را نشان داد. تغییرات بین گروهی CK در مرحله میان آزمون و پس آزمون نیز غیر معنیدار بوده است. بر اساس این یافتهها نتیجه گیری میشود تمرینات برونگرایی با وزنه باعث افزایش بیشتر مقادیر HSP72میشود.
برآوردVO2max از طریق آزمون هشت ضلعی هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق تعیین فرمول برآورد VO2max ازطریق آزمون هشت ضلعی هوازی(AOT ) بود. 55 مرد و 50 زن به صورت لایه ای هدفدار براساس ملاک های سن و سلامت انتخاب شدند و در دو آزمون AOT و آزمون معیار به فاصله یک هفته شرکت کردند. آزمودنی ها در قالب پنج گروه سنی 17 تا20، 21تا25، 26تا30، 31تا40، و 41 سال به بالا و در هر گروه حداقل 10زن و 10 مرد انتخاب شدند. اطلاعات آزمون معیار از طریق دستگاه تحلیل گازی بدست آمد. میانگین (انحراف معیار±) سن، وزن، قد، ضربان بیشینه، VO2max وBMI برای مردان به ترتیب برابر (11 )31 سال، (12 )74 کیلو گرم، (6± ) 175 سانتیمتر، (11± )191 ضربان دردقیقه، (6± )38 میلی لیتر در دقیقه در کیلوگرم وزن، و (9/3± )06/24 کیلوگرم بر متر مربع بود. اندازه های فوق برای زنان به ترتیب برابر (10± )29 سال ، (11± )62 کیلو گرم، (5 )161 سانتی متر، (12± )191ضربان دردقیقه، (8± )33 میلی لیتر در دقیقه در کیلوگرم وزن و (0/4± )90/23 کیلوگرم بر متر مربع بدست آمد. فرمول های تخمین VO2max از طریق آزمون میدانی AOT ، پروتکل آزمایشگاهیAOT (برروی تردمیل)، و روش بدون آزمون برای مردان و زنان تولید شد. نتایج نشان داد که با افزایش سن و BMI در VO2max وضربان قلب بیشینه تمرین کاهش نسبی مشاهده می شود. در مقایسه با تحقیقات مشابه ، فرمول های بدست آمده توجیه علمی داشته و برآوردهای آنها از دقت کافی برخوردار است. با توجه به بالا بودن ضریب تعیین فرمولها(حداقل57% و حداکثر 81%) و پایین بودن خطای استاندارد برآورد آنها (حداقل 7/2 و حداکثر 2/5)، می توان به مقادیر VO2max برآورد شده از طریق فرمولهای مختلف برآمده از تحقیق اطمینان نمود.