فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱٬۰۳۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
منظومه عاشقانه خسرونامه یا گل و هرمز یکی از مثنوی های معروف منتسب به عطار است که برخلاف دیگر مثنوی های جعلی منسوب به وی، به خاطر نظم و انسجام شعری و اشتمال بر پاره ای ویژگی های زبانی و تبحر سراینده، عده ای را بر آن داشته است تا این منظومه را از آنِ عطار بدانند و آن را در ردیف چهار منظومه اصلی و مسلّم وی، یعنی منطق الطیر، اسرارنامه، الهی نامه و مصیبت نامه بنشانند. درمقابل، عده ای دیگر نیز با بیان ادلّه ای این انتساب را رد کرده اند. این مقاله به مطالعه سبک شناختی خسرونامه ازحیث ساختار، زبان و محتوا می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد انتساب این منظومه به عطار نادرست است؛ زیرا بین خسرونامه و آثار مسلّم عطار، هم ازحیث شکل و ساختار، هم ازنظر کاربردهای زبانی در دو سطح واژگانی و نحوی و هم ازجنبه محتوا و درونمایه، اختلاف و تفاوت های عمده ای وجود دارد. از طرف دیگر با مطالعه نسخه شناختی و برون متنی این منظومه و کشف برخی حقایق تاریخی، رد انتساب آن به عطار تقویت می شود.
«مر» مخفف مگر/ ویژگیِ سبکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از معماهایی که در لغت نامه ها و کتاب های سبک شناسی همواره مطرح شده، استفاده از واژه «مر» در متون کهن است. این واژه در لغت نامه ها به گونه ای آمده که درباره معنای قطعی آن اظهار بی اطلاعی شده است و تنها با توجه به شواهد و قرائن، به دنبال یافتن حدود معنایی آن شده اند. با بررسی لغت نامه ها، معنای استواری برای آن پیدا نشد. در کتاب سبک شناسی بهار هم اطلاعی متقن درباره این واژه داده نشده و با حدس و گمان به حدود معنایی آن اشاره شده است. این جُستار ضمن رعایت احتیاط پژوهشی بر آن است که واژه «مر» در تمامی مواضع می تواند مخفف مگر باشد. چنان که «ار» مخفف اگر است. این «مر» (مخفف مگر) هنوز هم در زبان و گویش های محلی امروز کاررفت دارد. در فرهنگ های کردی، لکی، لری، بختیاری، «مر» را مخفف مگر دانسته اند. دیگر این که مگر در متون کهن در معانی مختلفی چون تأکید، شک، پرسش، استثنا، حصر و ... به کار رفته است. «مر» هم در این معانی کاررفت داشته است. پژوهش حاضر براساس شاهدمثال های مختلف در پی اثبات این امر است.
معرفی کتاب ایران شناسی: هویّت، فرهنگ و خلقیات ایران
منبع:
گویش شناسی و فرهنگ عامه سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
165 - 176
حوزههای تخصصی:
این جستار کتاب ایران شناسی: هویت، فرهنگ و خلقیات ایرانی نوشته زاگرس زند را معرفی می کند. مطالب کتاب در شانزده گفتارِ مفصل طرح شده است و نویسنده در پایان هر گفتار از آنچه سخن رانده، خلاصه ای و نتیجه ای هرچند کوتاه، تحت عنوان حاصلِ گفتار آورده است. زند به کتاب خود ماهیت علمی و آکادمیک بخشیده و این مهم را با پرداختن به چارچوب نظری و پیشبرد مطالب با درنظر گرفتن چنین چارچوبی و توضیح نظریه در گفتار یکم کتاب پی گرفته است. نویسنده در این کتاب مبحث هویّت ملی را با دو نگاه از درون و بیرون، از دوران باستان و با جمع آوری داده از متون اوستایی، سنگ نوشته های هخامنشی، سکه ها و معماری و ادبیات پارتی دوره اشکانیان و ادبیات کتیبه ای و سنگ نوشته های ساسانیان آغاز کرده است و این مبحث را در دوره ایران پس از اسلام با تکیه بر دوران آل بویه که ایران گرایی را با تشیع و تصوف همراه با تساهل دینی پیوند زده اند طرح کرده و سپس در دوران صفویه و بعد قاجار با تکیه بر سفرنامه هایی که از نگاه دیگری نوشته شده است توضیح داده و همچنین با توضیح نگاه از درون دو نویسنده مهم در این دوران جمالزاده و بازرگان پیش گرفته است. در گفتار پایانی با نقد نگاه ایران شناسان به شرح ارکان هویت ملی و سهم هر یک پرداخته است. واژه های کلیدی: هویت، فرهنگ، خلقیات ملی، سفرنامه، ایران شناسی، خودی، دیگری
مفهوم سازی استعاری حجاب در گفتمان رسانه ای داخل کشور؛ رویکردی شناختی و تحلیل گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر می کوشد استعاره های مفهومی رایج در گفتمان حجاب را با رویکرد زبان شناسی شناختی و براساس دو نظریه استعاره مفهومی (لیکاف و جانسون، 1980) و تحلیل انتقادی استعاره (چارتریس-بلک، 2004) تحلیل کند. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی، داده ها متشکل از عبارات استعاری مرتبط با موضوع حجاب است که از متون رسانه ای داخل کشور شامل خبرگزاری های فارس، مشرق نیوز، مهر، تسنیم، باشگاه خبرنگاران جوان و نیز پایگاه اینترنتی خبرآنلاین استخراج شده اند. استخراج داده ها به کمک روش جستجوی کلیدواژه و در یک دوره زمانی یک ساله از ابتدای تیرماه 1401 تا انتهای خردادماه 1402 صورت گرفته است. نتایج مطالعه نشان می دهد که حوزه مفهومی جنگ مهم ترین حوزه مبدأ برای مفهوم سازی حجاب است که استعاره های مفهومی متعددی از قبیل «حجاب، جبهه است»، «حجاب، سلاح است» و «حجاب، سنگر است» را شامل می شود که آن ها را می توان ذیل کلید مفهومی «مقوله حجاب، میدان جنگ است» قرار داد. علاوه بر جنگ، حوزه های دیگری مانند محافظت، ساختمان و بازار نیز برای مفهوم سازی حجاب به کار رفته اند. در طرف مقابل، مفهوم بی حجابی نیز با استعاره هایی از حوزه جنگ، بیماری، گیاهان، آتش و بازار بیان شده اند. کارکرد استدلالی و عاطفی این استعاره ها تولیدکنندگان گفتمان حجاب را قادر می سازد تا نگرش ها و باورهای ایدئولوژیکی خود را به صورتی مؤثر منتقل و ترویج کنند.
واژه بست در گویش کُندازینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله بررسی و توصیف واژه بست های گویش کُندازینی است. کُندازی روستایی است کوهستانی و کهن که در دهستان اَبرَج و در بخش دُرودزَن شهرستان مرودشت قرار دارد. گویش کندازینی یکی از گویش های بازمانده از زبان فارسی میانه و گویشی از شاخه غربی-جنوبی زبان های ایرانی نو است که با گویش های دشتکی، امامزاده اسماعیلی، کوهمَره ای/ کُهمَره ای، اردکانی، خلاءری، قَلاتی، لارستانی، دَوانی و دشتی و پاره ای دیگر از گویش هایی شباهت و همانندی هایی دارد که دارای ساخت کنایی هستند. در این پژوهش، نخست هفت آزمون از آزمون های زوئیکی و پولوم (1983) که شقاقی (1374) برای بررسی و طبقه بندی تکواژهای وابسته در زبان فارسی اقتباس کرده است، در گویش کندازینی به کار گرفته می شوند. سپس انواع واژه بست در گویش کندازینی مشخص و هر واژه بست در چند جمله نمونه، آورده می شود. همچنین، هر جمله، جداگانه آوانگاری و تحلیل و در صورت نیاز، توضیحاتی برای تغییرات و دگرگونی آوایی و دیگر فرایندهای واژ-واجی در سطح واژه و جمله ارائه می شود. شیوه پژوهش در بررسی و مطالعه این گویش، میدانی و کتابخانه ای است. بر اساس مطالعه صورت گرفته، واژه بست های این گویش عبارتند از ضمیرهای پیوسته شخصی، فعل های پی بستی، نشانه مفعولی صریح، نشانه معرفه، نشانه نکره، نشانه اضافه، نشانه متمم ساز، نشانه هم پایگی، صورت مخفف قید افزایشی هم، نشانه تأکیدی. ضمیرهای پیوسته واژه بست های فاعلی نقش مطابقه را در جمله ایفا می کنند. داده های زبانی این گویش می تواند پرتویی بر دانش ایران شناسی، شناخت و مطالعه زبان های ایرانی و پژوهش های رده شناسی باشد. در این پژوهش، 16 نفر گویشور مرد و 4 گویشور زن در گروه های سنی 30 تا 80 ساله از افراد بی سواد، کم سواد و باسواد در گردآوری پیکره زبانی همکاری داشته اند.
بررسی آیین آفتاب خواهی و نمادهای آن در گیلان
حوزههای تخصصی:
آئینها اغلب رفتاری نمادینی هستند که بر مبنای تفکری اسطوره ای شکل می گیرند و بعدها در اثر گذشت زمان، تغییر شکل می دهند. آسمان و پدیده های آسمانی همچون، ماه، خورشید، ستارگان و نزولات جوی، بخش عظیمی از اسطوره های و آیین ها را به خود اختصاص داده اند. بشر از روزی که پا به عرصه دانش و روشنگری گذاشته، از آیین های قدیمی اش کاسته شده است. با این حال هنوز هم در سراسر جهان آیین هایی هستند که تا حدودی خودشان را حفظ کرده اند و یا گزارش هایی از اجرای آنها در دهه های گذشته به دست آمده است. آیین آفتاب خواهی در گیلان و نواحی دیگری از ایران یکی از آیین های کهن است و اغلب زمانی اجرا می شده که باران بسیار روند زندگی عادی را برای انسان مختل می کرده است. از آفتاب خواهی گزارش هایی در سراسر ایران به ویژه شمال کشور در درست است. در این مقاله آفتاب خواهی در چند منطقه از گیلان بررسی خواهد شد. پرسش اصلی این مقاله آن است که آیین آفتاب خواهی یا خور دَتاوه در شرق گیلان چگونه اجرا می شده و چه نمادهایی در آن به کار رفته است؟ داده های این تحقیق به روش میدانی جمع شده و موقع تحلیل از روش اسنادی استفاده شده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد این آیین زمانی اجرا می شده که باران زیادی می باریده؛ صحن نمایش کوچه و بازار است و نمادهایی همچون عروسک در آن به کار می رفته است.
ریشه شناسی نام اسکندر بر پایه روایت شاهنامه
حوزههای تخصصی:
در داستان اندر زادن اسکندر از مادر در شاهنامه فردوسی، دلیل بسیار جالب توجّهی درباره خاستگاه نام اسکندر مطرح شده است که تاکنون تا جایی که نگارنده می داند، کسی به آن نپرداخته است. به گفته فردوسی داراب، شاه ایران، ناهید، دختر قیصر روم یعنی فیلقوس را به زنی می گیرد، ولی پس از مدّتی در بستر از دهان ملکه بوی ناخوشی به مشام او می رسد. داراب همه پزشکان را برای علاج این بیماری فرامی خواند و یکی از طبیبان با استفاده از گیاهی که در روم می روید ناهید را مداوا می کند. سرانجام ناهید پس از نهُ ماه پسری به دنیا می آورد که نام او را به فرخندگی گیاهی که بیماری ناهید را درمان کرده بود اسکندر می نامند. باید توجّه داشت که نام اسکندر از صورت عربی السکندر (مقلوب الکسندر) انتزاع گردیده و ال در آغاز آن حرف تعریف عربی پنداشته شده است. نگارنده در مقاله حاضر به ریشه شناسی نام اسکندر بر پایه روایت شاهنامه پرداخته است.
بررسی دستگاه و صرف فعل در گویش بوالخیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مرکز دهستان بوالخیرِ بخش دلوار از شهرستان تنگستانِ استان بوشهر، روستای بوالخیر است. بوالخیری، گونه ای از گویش تنگستانی (تنگسیری) است. برای تشکیل پیکره زبانی این پژوهش، از مصاحبه با گویشوران، ضبط گفتار و آوانگاری داده های صوتی استفاده شده و روش این پژوهش، ترکیبی از روش های میدانی و توصیفی– تحلیلی با ابزاری کتابخانه ای است. داده ها با همین روش ها و با کمک الفبای آوانگاری بین المللی (I.P.A) جمع آوری، واکاوی و توصیف شده اند. در پژوهش حاضر، تجزیه ساختاری و استخراج ویژگی ها و ساختمان افعال، جایگاه تکیه و صرف افعال در وجه، باب و زمان های مختلف در بوالخیری، واکاوی شده است. براساس یافته ها، فعل در این گویش دارای دو ماده گذشته یا حال و وجوه امری، التزامی یا اخباری است. از ویژگی های مهم این گویش، می توان به حالت ارگتیو فاعلِ افعال ماضی متعدی اشاره کرد. این حالت در بوالخیری، به صورت کنایی گسسته است. در این گویش، صرف افعال معلوم و مجهول در زمان های حال و گذشته است و ساختار خاص افعال آینده فارسی معیار وجود ندارد و همان فعل مضارع اخباری برای بیان فعل مستقبل به کار می رود. تکیه در اغلب افعالِ مثبت و منفیِ این گویش، بر هجای اول است.
نسبت گونه های موسوم به تاتی خلخال با زبان تالشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله پیشِ رو، گونه های زبانی بخش شاهرود خلخال را که در استان اردبیل در روستاهای اسکستان، شال، درو، کرین، کلور، گیلوان و لرد رایج اند و در محل به تاتی موسوم اند با گویش های سه گانه تالشی در چند سطح زبان شناختی به صورت هم زمانی سنجیده ایم. این روستاها در غرب استان گیلان، آن سوی رشته کوه تالش جای دارند. سنجش برپایه ویژگی های آوایی، ساخت واژی، نحوی و نیز واژگانی است. داده ها افزون بر پژوهش کتابخانه های از پژوهش میدانی نیز به دست آمده است. گویش های تاتی برغم اشتراک لفظی چنان تنوع و پراکندگی دارند که در بررسی های هم زمانی نمی توان همه آنها را ذیل یک گروه یا زبان مشخص تعریف کرد. به همین خاطر زبان شناسان آنها را در دسته های مختلف طبقه بندی کرده، و در مواردی گویش های تالشی را هم به آنها افزوده اند. هدف مقاله پاسخ به این سؤال است که آیا گونه های زبانی رایج در شاهرود خلخال ذیل گویش های تالشی قابل تعریف اند یا گونه هایی مستقل اند. براساس داده های این مقاله زبان پنج روستا از هفت روستاهای بررسی شده در این مقاله؛ اسکستان، شال، درو، کلور و گیلوان را می توان ذیل تالشی جنوبی در یک دسته قرار داد اما زبان دو روستای کرین و لرد تفاوت هایی با پنج روستای دیگر شاهرود و نیز تالشی جنوبی دارد.
توصیف دستگاه واجی گویش بوالخیری به روش IPA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهرستان تنگستان استان بوشهر، دارای دو بخش مرکزی و دلوار است. روستای بوالخیر، مرکز دهستان بوالخیر از بخش دلوار است. گویش بوالخیری گونه ای از گویش تنگسیری (تنگستانی) است. در این مقاله به توصیف و بررسی دستگاه واجی این گویش پرداخته می شود. برای برپایی شالوده این پژوهش (پیکره زبانی)، از روش مصاحبه با گویشوران، ضبط گفتار و آوانگاری فایل های صوتی آن ها استفاده می شود. روش انجام این پژوهش ترکیبی از روش های میدانی و توصیفی – تحلیلی با ابزار کتابخانه ای است و داده های مورد نیاز از همین روش ها و به کمک الفبای آوانگاری بین المللی (IPA) به ترتیب، جمع آوری، بررسی و توصیف می شوند. در این پژوهش واج آرایی، توزیع و ویژگی های همخوان ها و واکه ها، فرایندهای واجی و ساختمان هجا بررسی و واکاوی می شود. بر اساس شواهد به دست آمده، این گویش 25 همخوان و 9 واکه (6 ساده و 3مرکب) دارد. همخوان های این گویش همگی از نوع ششی هستند. این گویش، دو همخوان /w, ŋ/ را بیش تر از فارسی معیار دارد. ساختمان هجا در این گویش به سه دسته (سبک، سنگین، فوق سنگین) از نظر وزن هجا تقسیم می شود. برای اجماع انواع هجاها و آرایش واجی در این گویش می توان فرمول کلی cv(:)(c(c)) را بیان کرد. در این گویش همه هجاها با همخوان آغاز می شوند، خوشه آغازین وجود ندارد و واژگان همانند فارسی معیار به بیش تر از دو همخوان ختم نمی شوند. فرایندهای واجی همگونی، ناهمگونی، حذف، افزایش، قلب و ابدال در این گویش دیده می شوند و از پرتکرارترین آن ها می توان به ابدال و حذف اشاره کرد که گاهی به صورت توأمان دیده می شوند.
واکاوی جایگاه زن در ضرب المثل های ترکی آذری و فارسی در ایران: از منظر تحلیل گفتمان انتقادی
منبع:
گویش شناسی و فرهنگ عامه سال اول بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
113 - 139
حوزههای تخصصی:
این مقاله در چارچوب تحلیل کفتمان انتقادی بر اساس الگوی فرکلاف به تحلیل و تفسیر جایگاه زن در ضرب المثل های زبان آذری و فارسی می پردازد. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است که هدف از آن دستیابی به چگونگی بازنمایی زن در ضرب المثل های زبان آذری و فارسی می باشد. جامعه آماری این تحقیق ضرب المثل ترکی و ضرب المثل فارسی با موضوعیت زن است که به صورت هدفمند از کتب افشار (1396)، رحیمی نیا (1395) و حقیقت سمنانی (1400) جمع آوری شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که نتایج نشان می دهند که بازنمایی زن در ضرب المثل های آذری بیشتر از نوع خنثی می باشند و قدرت میان مردان و زنان تقریبا بصورت مساوی تقسیم شده است. ولی بازنمایی زن در ضرب المثل های فارسی در اکثر موارد منفی بوده است. همچنین بیشترین بازنمایی زن در ضرب المثل های آذری با 63/44% مربوط به دختران و بیشترین بازنمایی زن در ضرب المثل های فارسی مربوط به زنان در نقش همسر (41/63%) می باشند. ضرب المثل های متعددی درباره زن و جایگاه او در خانه و جامعه وجود دارد که با مطالعه و بررسی آنها می توان جایگاه فرهنگی و اجتماعی زنان در دیروز و امروز را شناخت. در این مقاله به طور کلی زن در ادبیات شفاهی زبان آذری و فارسی با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف بازنمایی شده است. داده های مورد بررسی مجموعه ای است از ضرب المثل های این دو گونه زبانی که در کتب افشار (1396)، رحیمی نیا (1395) و حقیقت سمنانی (1400) منتشر شده است.
بررسی گسترش معنا و بافت کاربردی واژه ها و اصطلاح ها به/ از حوزه خودرو در گونه گفتاری زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واژه ها و اصطلاح های بسیاری درباره حوزه خودرو دستخوش انواع گسترش معنا یا گسترش بافت کاربردی شده اند. پیکره زبانی این پژوهش مجموعه واژه ها و اصطلاح هایی است که با تغییر معنا یا گسترش بافت کاربردی به حوزه خودرو راه یافته یا از حوزه خودرو به گنجینه واژگان زبان فارسی افزوده شده است. هدف اصلی این پژوهش توصیفی- تحلیلی ارائه و تعریف این واژه هاست. سپس به چگونگی رخداد این تغییرها و گسترش ها با بهره گیری از نظریه «ربط» اسپربر و ویلسون پرداخته شده است. طبق نتایج گویشوران زبان فارسی با توجه به دانش ها، تجربه ها و اطلاعات زمینه ای مشترکشان هم معنای اولیه این دست واژه ها و اصطلاح ها را می دانند، هم به معانی و کاربرد گسترش یافته آنها دسترسی دارند. مطابق نظریه «ربط» هنگامی که شنونده واژه یا اصطلاحی درباره حوزه خودرو دریافت می کند، با در نظر گرفتن بافت موقعیت، آن را با اطلاعات زمینه ای خود می سنجد و تطبیق می دهد و سرانجام درک می کند منظور گوینده معنی اولیه آن واژه و اصطلاح، یا معنی گسترش یافته آن است. دلیل این بده بستان واژه ها و اصطلاح ها جدایی ناپذیری حوزه ترابری از زندگی انسان و بهره بردن از ویژگی های خودرو در توصیف برخی از ویژگی های بدن و رفتار انسان است.
تکمله ای بر تصحیح قصه حسین کرد شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله تکمله ای بر تصحیح قصه حسین کرد شبستری، به کوشش ایرج افشار و مهران افشاری است که به دو بخش تقسیم می شود: بخش نخست نقد ضبط و تصحیح ابیاتی از شاعران مختلف، در لابه لای قصه که در آن، این ابیات به سه بخش تقسیم شده اند: ابیات با ضبط درست و سراینده مشخص که مصححان به سرایندگان یا مأخذ اشعار اشاره نکرده اند؛ ابیاتی که از نظر وزن و قافیه اشکالی ندارند، اما سراینده آنها نامعلوم است؛ ابیاتی که در ضبط و تصحیح آنها اشکال یا اشکالاتی وجود دارد و ضبط ناصحیح، اختلالاتی در وزن و قافیه آنها به وجود آورده که مصححان اثر، آنها را تصحیح نکرده اند یا در شعر شاعر تصرف شده و درنتیجه، بیت یا ابیات دیگری عرضه شده است. این ابیات بیشتر با مراجعه به آثار شاعران و توجه به سنت ادبی فارسی تصحیح شد. در بخش دوم این مقاله ضبط برخی کلمات، به ویژه کلمات و جملات ترکی، بررسی و تصحیح شده و تعلیقات روشن کننده بر آنها افزوده شده است؛ در این بخش با مراجعه به دو نسخه خطی، فرهنگ های ترکی به فارسی، یافتن قرائن کمک کننده در متن و متون دیگر و همچنین توجه به بافت داستان و متن، کلمات و جملات، از حیث تلفظ و معنی، تصحیح و تعلیقاتی بر آنها نوشته شد.
واژگان، جملات و عبارات ترکی اقتضا می کرد مصححان نگاه دقیق تری به این مقوله ها می کردند که متأسفانه چنین نیست و در مقاله حاضر، تمرکز بر روی آنها بوده است. با افزودن این تصحیحات و تعلیقات می توان متن منقح تری از قصه حسین کرد شبستری به دست داد.
نگاهی نو به اسم مرکب فعلی در زبان فارسی: رویکردی برون اسکلتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان فارسی کمتر پژوهشی به تحلیل اسم های مرکب فعلی با رویکردی نحوی پرداخته است. هدف پژوهش حاضر ارائه تحلیلی برون اسکلتی از ساختار اسم های مرکب فعلی براساس مدل برون اسکلتی بورر[1](2013) است. در این رویکرد، واژه ها فاقد هرگونه طبقه واژگانی هستند و طبقه آن ها تنها در بافت نحوی مشخص می شود. بورر اسم های مرکب فعلی را فاقد هرگونه ساختار موضوعی می داند. همچنین، از نظر او، اسم های مرکب فعلی از نوع نتیجه ای و هسته پایانی هستند. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام و داده های آن از منابع مکتوب فارسی معیار گردآوری شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد زبان فارسی، علاوه بر اسم های مرکب فعلی نتیجه ای هسته پایانی که با نظرات بورر همسو است، دارای اسم های مرکب فعلی نتیجه ای هسته آغازی و اسم های مرکب فعلی با ساختار موضوعی نیز است بر این پایه، مطالعه پیش رو بر اساس داده های زبان فارسی تقسیم بندی های جدیدی را بر مبنای قوانین مدل برون اسکلتی ارائه می کند. در این تقسیم بندی، اسم های مرکب فعلی نتیجه ای زبان فارسی دارای دو ساختارمتفاوت [N-V]v CN[v]]N و [Ndev-N] هستند. همچنین، اسم های مرکب فعلی با ساختار موضوعی، در زبان فارسی به 2 گروه معلوم و مجهول تقسیم می شوند.[1] Borer
هندسۀ مشخصه ای و طبقات طبیعی صداها و طبقات طبیعی ناقص در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، ابتدا مشخصه های تمایزدهنده دستگاه واجی زبان فارسی را براساس ویژگی های تولیدی آنها توصیف می کنیم و سپس جدول مشخصه ای واج های این زبان را ترسیم می کنیم. در بخش بعد، نظریه هندسه مشخصه ها را به اختصار معرفی، و درخت مشخصه ای این زبان را ترسیم می کنیم و از دل آن، درخت های صدایی تک تکِ واج های فارسی استخراج می کنیم. در بخش پایانی این مقاله با ذکر چند مثال از اهمیت تحلیل مشخصه ای در تبیین طبقات طبیعی صداها و طبقات طبیعی مشخصه ها سخن می گوییم، و نهایتا از دو طبقه طبیعی مصوت های بلند و کوتاه در فارسی سخن می گوییم که تنها دارای نیمی از ویژگی های طبقات طبیعی صداها هستند و به همین دلیل آنها را طبقات طبیعی ناقص می نامیم.
تحلیل وضعیت زبان، گویش و لهجه های ایران باتوجه به اطلاعات ارائه شده در سفرنامه های خارجی عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سفرنامه نویسان دوره قاجار که اغلب اروپایی و عمدتاً از شخصیت های برجسته علمی و ادبی روزگار خود بودند با ژرف نگری در تاریخ ادبیات ایران، زبان ها، گویش ها و لهجه های ایرانی، خط فارسی، کتابخانه ها، مراکز علمی و هنری و وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران، اطلاعات ارزشمندی ارائه کرده اند؛ تبیین وضعیت زبان ها و گویش های موجود در دوره قاجار، از جمله این مسائل است که در این جستار به روش تحلیلی - توصیفی بدان پرداخته شده است. یافته های تحقیق نشان می دهد:-سفرنامه نویسان به زبان ها و گویش های رایج دوره قاجار، در نواحی مختلفی که لهجه خالص فارسی دارند پرداخته و به لهجه های گوش نواز و گوش خراش مناطق ایران و همچنین گویش هایی که ریشه باستانی دارند اشاره کرده اند.-برطبق گزارش آنها، زبان فارسی در دربار قاجار در حاشیه قرار دارد و زبان ترکی رایج است؛ اما در دوره ناصرالدین شاه و بعد از او زبان فارسی در دربار رواج می یابد. زبان ترکی از نظر تعداد گویشوران دومین زبان و گویش مازندرانی در جذب گویشوران مهاجر، توانمندترین گویش آن دوره است.به زبان های غیرایرانی: گرجی، ارمنی، عبری، نسطوری و محدوده جغرافیایی آنها اشاره شده است. ریشه برخی از واژه های فارسی شناسایی و تعدادی از واژگان فارسی و اروپایی با هم مقایسه شده است.
خاستگاه زبان سیوندی
حوزههای تخصصی:
درباره خاستگاه زبان سیوندی دیدگاه های گوناگونی ارائه شده است. برخی آن را ادامه زبان مادی می دانند و برخی نیز از گروه زبان ها و گویش های مرکزی، زبان ها وگویش های شمال غرب و گویش های جنوب و جنوب شرق بر می شمارند. در مقاله زیرتوصیف این زبان از دیدگاه لکوک که آن را از گویش های مرکزی و مالچانووا که از گویش های دسته غربی شاخه شمالی می داند، بیان شده است و سنجه ای میان ویژگی های آوایی این گویش با برخی از گویش های گروه های شمال غرب، مرکز و شمال شرق آمده است. برای رسیدن به نتیجه درست باید همه ویژگی های زبانی شامل آواشناسی، ساخت واژه و نحو از دیدگاه هم زمانی و درزمانی بررسی شود. آنچه در سنجه تحوّل تاریخی آوایی میان شماری از گویش های دسته غربی و مرکزی شاخه های شمالی و جنوبی به بسامد دیده می شود همانندی ویژگی های این زبان با زبان های دسته غربی، شاخه شمالی است ولی در عین حال در بسامد کمتر به ترتیب همانندی هایی با دسته غربی شاخه جنوب غربی، دسته غربی شاخه جنوب شرقی، دسته مرکزی شاخه جنوب شرقی، دسته غربی، شاخه کناره دریای کاسپین قابل تأمل است. البته تحوّل آوایی در مواردی چون hu٭، x٭ ایرانی باستان (sv هندی باستان ) به f نظریه پیوند این زبان با زبان های دسته غربی، شاخه شمالی را تقویت می کند.
روایتی کوتاه به زبان بلوچی از مجموعه داستان های حسین کرد شبستری
منبع:
گویش شناسی و فرهنگ عامه سال اول بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
207 - 215
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر متن کوتاهی است به زبان بلوچی (گویش سَراوانی) درباره قهرمان مشهور داستان های عامیانه، حسین کُرد شبستری. این روایت بلوچی میان پیوستی مشهوری از داستان های حسین کرد شبستری است که قهرمان آن در خلال داستان با نشان دادن نیروی فراطبیعی خویش به مقام و منزلتی ویژه دست می یابد. شایان ذکر است که حسین کُرد برای قبیله کُرد در بلوچستان ایران، چیزی فراتر از یک شخصیتِ داستان های عامیانه است و در مقام یک نام بخش، پدر افسانه ای اعضای قبیله نیز به شمار می رود.
تحلیل فرمالیستی اشعار دهخدا با تاکید بر مولفه ی وجه غالب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان شناسی و گویش های خراسان سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۱
180 - 207
حوزههای تخصصی:
تحلیل آثار ادبی بر اساس چارچوب های زبان شناختی یکی از راه های مطالعه نظام مند این آثار است. در این پژوهش، سعی بر آن است که اشعار دهخدا را بر مبنای الگوی هنجارگریزی لیچ که شامل هشت نوع هنجارگریزی (آوایی، زمانی، سبکی، گویشی، معنایی، نحوی، نوشتاری و واژگانی) می باشد، مورد بررسی قرار دهیم. شیوه های مختلف هنجارگریزی و ساختارشکنی شعر ابتهاج برای خلق تصاویر شاعرانه مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان داد که دهخدا از انواع هشت گانه هنجارگریزی لیچ استفاده کرده است و از این طریق توانسته زبان خود را برجسته سازد. در این میان، وی از هنجارگریزی زمانی بیش از سایر انواع هنجارگریزی بهره گرفته است. میزان کاربرد سایر انواع هنجارگریزی و پیامد آن ها نیز در مقاله بررسی شده است. به واسطه این هنجارگریزی ها ، دهخدا با واژه های معمولی، منظور خود را به گونه ای نوآورانه و متفاوت و به زیباترین شیوه بیان می کند. همچنین تقدّم فعل بر سایر ارکان جمله از پربسامدترین نمونه های هنجارگریزی نحوی در شعر دهخدا است. با بکارگیری این شیوه، وی نوعی فعل گرایی و تأکید بر عمل به جای عامل را تداعی کرده است.
بررسی تکیه ی اسم در گویش مشهدی با رویکرد نظریه ی واج شناسی مورایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی ساختار تکیه در گویش مشهدی می تواند برخی مشخصات این گویش را نمایان سازد. در اکثر پژوهش های مربوط به تکیه در زبان فارسی تکیه مقوله ای صرفی است و آن را در ارتباط با اجزای کلام بررسی می کنند اما پژوهش حاضر سعی دارد تفاوت های موجود تکیه در مقوله ی دستوری اسم را بر اساس نوع و وزن هجا در چارچوب نظریه ی مورایی مورد بررسی قرار دهد. از آنجایی که وزن هجا یا همان سبک و سنگین بودن هجا در تعیین تکیه ی کلمات موثر است و کشش جبرانی نیز ناشی از وزن هجا می باشد، یک ابزار صوری مانند مورا می تواند راهگشای مشکلات واج شناختی تکیه باشد. در بررسی های گویش مشهدی مشاهده شد که وزن هجا می تواند در پذیرش یا عدم پذیرش تکیه موثر باشد. در نهایت مشاهده شد توزیع تکیه در گویش مشهدی صرفا به مقوله ی دستوری وابسته نیست بلکه در مقوله ی دستوری اسم، ساخت و نوع هجا یعنی سبک و سنگین بودن آن ها تاثیر مستقیمی در نوع تکیه دارد علاوه بر آن خوشه های دو همخوانی آغازه در تعیین وزن هجا و تکیه نقشی اساسی دارند. نتیجه گیری: مشاهده شد هجای سنگین در مجاورت با هجای سبک تکیه را به خود اختصاص می دهد مگر اینکه در هجای فوق سنگین شاهد درج واکه و شکست هجای فوق سنگین باشیم که در این صورت تکیه به هجای سبک تعلق می گیرد. در مجاورت دو هجای سنگین و فوق سنگین یکسان اولین هجا و هجای دارای خوشه ی دو همخوانی آغازین تکیه بر می باشد.