فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۵۲۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقایسه زمان فعل فارسی معیار و تاجیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان فارسی تاجیکی از زبانﻫﺎی ایرانی غربی و همان فارسی دری است با تفاوتﻫﺎیی در واژگان، آواها و برخی ویژگیﻫﺎی صرف و نحوی با زبان فارسی، که این دو زبان را از هم متمایز می کند.
این مقاله در مورد تفاوتﻫﺎ و شباهتﻫﺎی فعل از نظر زمان (گذشته، حال و آینده) در این دو زبان است. بعد از ذکر چند نمونه تفاوت آوایی و واژگانی، زمان، شخص، شمار، اساس، فعل و صفت مفعولی معرفی ﻣیشود؛ سپس انواع فعلﻫﺎ در سه زمان و وجوه اشتراک و اختلاف آنها در زبان تاجیکی و فارسی معیار؛ همچنین فعلﻫﺎی رایج تاجیکی که در فارسی کاربردی ندارد، ارائه شده است.
ضرورت توجه به مقولات لغوی و دستوری متفاوت در زبان روسی و فارسی و چگونگی تطبیق آن ها
حوزههای تخصصی:
مى توان با اطمینان گفت، که مشکل ترین مقوله لغوى و دستورى در زبان روسى، مقوله افعال این زبان است. فعل در هر زبانى هستهء مرکزى صرف را تشکیل مى دهد و در زبان روسى به لحاظ وجود برخى مکانیسم هاى دیگر که از مهم ترین آن ها نگرش گوینده به نحوهء چگونگى آن است، با زبان فارسى تفاوت دارد. همچنین مقوله مطلق و استمرارى افعال در زبان روسى به لحاظ ایجاد تغییرات معنایى از ظرافت خاصى برخودار است. به همین علت مجریان آموزش این زبان، لغت نامه ها و کتاب هاى اختصاصى براى آموزش این مقوله تهیه و تدوین نموده اند. اما این لغت نامه ها و کتاب هاى اختصاصى که توسط روس ها براى خارجیان به چاپ رسیده است براى مخاطبان اروپایى در نظر گرفته شده است. ترجمهء این آثار که از نیم قرن پیش تا کنون در ایران صورت پذیرفته به لحاظ عدم توجه کافى به مقولات لغوى و دستورى متفاوت در زبان روسى و فارسى آموزش این زبان را در ایران با مشکلاتى توام ساخته است که نیاز به برنامه ریزى و ارائهء کتاب هاى آموزشى و لغت نامه هاى مناسب دارد.
بررسی نظام واژه بستی ضمیری در تاریخ زبان فارسی و علل تحول آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحول نحوی روی نمی دهد مگر این که بتوان نشان داد علتی داشته است""(لانگوباردی:2001، 278). تحول زبانی مرتبط با واژه بست های ضمیری زبان فارسی که به لحاظ تاریخی در جایگاه دوم جمله ظاهر می شده اند در سه حوزه رخ داده ، در نتیجه، این زبان به سه الگوی ساختاری-رده شناختی زیر دست یافته است: الف) حرف اضافه+واژه بست در حالت متممی ب) اسمی+واژه بست در حالت اضافی و ج) مجاورت فعل متعدی صرفاَ در حالت مفعول مستقیم. این بررسی در چارچوب باورهای مطرح در دستور زایشی چامسکی و با هدف کشف علل تحول نظام واژه بستی ضمیری فارسی و در نهایت دستیابی این زبان به سه الگوی فوق صورت می گیرد؛ بررسی درزمانی نشان می دهد که چند عامل به صورت متوالی، و نه موازی، در تحول این نظام دخالت داشته-اند: اولاَ، برخی از تحولات ساختواژی تاریخی و تلاش گویشوران در جهت رفع ابهام ناشی از این تحولات، زمینه ساز اصلی تغییرات ساختاری دیگر شده است؛ ثانیاَ، پس از زمینه سازی های خاص ساختواژی، الگوهای الف و ب به قیاس از الگوهای زبانی از پیش موجود و تعمیم آنها تثبیت شده است؛ الگوی ج نیز در نتیجه ی بازتحلیل مکرر جایگاه واژه بست در جمله پدید آمده است؛ این الگو می تواند گویای مقطعی از روند دستوری-شدن این عناصر باشد که تحولات ساختواژی و فرایند بازتحلیل در برهه ای از تاریخ این زبان به آن سرعت بخشیده است. در پایان، تماس با زبان عربی نیز به عنوان عامل تسریع کننده ی کاربرد الگوهای سه گانه ی فوق در زبان معیار شناخته شد.
ابعاد معنایی مکان واژه «زیر» براساس مدل چندمعنایی قاعده مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله از منظر مدل چندمعنایی قاعده مند به بررسی ابعاد معنایی واژة «زیر» به عنوان یکی از واژه های مکانی پرکاربرد در فارسی می پردازد. داده ها شامل نمونه های وقوع «زیر» در بافتهای متنوع فارسی است و ابزار تحلیلی مدل چندمعنایی قاعده مند است. هدف این است که ضمن مطالعه تنوع و انعطاف معنایی این مکان واژه، نحوه عملکرد این ابزار تحلیلی در تعیین معنای اولیه و سایر معانی متمایز بررسی گردد. در واقع، تلاش می شود تا جنبه های قوت و ضعف این مدل شناختی، به ویژه جایگاه نظری آن به چندمعنایی حروف مکان بیشتر مورد توجه قرار گیرد. پس از تحلیل نمونه های کاربرد مکان واژة «زیر» ابتدا معنای مکانی اولیه آن تعیین شد و سپس چهار معنای متمایز دیگر مشخص گردید که شامل معنای کمتر، تحت تأثیر/کنترل، درخفا و پنهانی، و معنای پوشیده شده هستند. نتایج تحلیل معنایی «زیر» حاکی از آن است که مدل چندمعنایی قاعده مند از دو جنبه دارای وجه امتیاز نسبت به آثار پیشین از جمله لیکاف (۱۹۸۷) است؛ یکی در تعیین معنای اولیه بخاطر ارائه ملاک های مدون زبانی، و دیگری در محدودسازی تعدد معانی به سبب برقراری نوعی اعتدالگرایی در چندمعنایی. بررسی ابعاد معنایی «زیر» نشانگر برخی چالشها نیز هست که تحلیل حاضر تحت این مدل با آن روبروست. اهم این چالشها یکی ابهامات شناختیِ معانی متمایز بدست آمده و دیگری ماهیت وابسته به بافت آنها است که با ملاک استقلال بافتی معنا ناهمسو است. به عبارتی، نتایج این پژوهش بیان می کند مدل چندمعنایی قاعده مند که از نظر روش شناسانه حائز برخی مزیت ها است، از لحاظ نظری بویژه از جنبة هویت معنایی غیرمستقل و ساختیِ حروف مکان و نیز واقعیت روانشناختی معناهای متمایز ارائه شده با ابهامات و مسائلی روبروست.
ده، دهی، دهید...
بررسی ساخت و شکلگیری قید اشتقاقی در فارسی معیار از منظر شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از زمینه های مطالعاتی رویکرد شناختی، بررسی ماهیت و چگونگی تغییرات درون زبانی و شکل گیری مقولات زبانی است. مقولات زبانی همواره در معرض تغییرات درون زبانی و برون زبانی هستند و بازنمود این تغییرات در صورت و کارکرد عناصر زبانی قابل مشاهده است. این در حالی است که در آن سوی تغییرات صوری و به موازات آن ها، تحولات شناختی نیز در ذهن گویشوران زبان در حال رخ دادن است که می تواند مبنای تغییرات صوری باشد.
هدف این مقاله بررسی و تبیین این نوع فرآیندهای شناختی و مقوله سازی زبانی دربارة مقولة قید اشتقاقی فارسی معیار (امروزی) است. گفتنی است که تنها عنصر هر زبان که می توان آن را به اصطلاح مقوله- نقش نامید، قید است که به جهت عملکرد و ساختار، منحصربه فرد است و این مسئله از دلایل اصلی پژوهش حاضر است.
در این مقاله ساخت و نیز سازوکار شکل گیری قیدهای اشتقاقی فارسی معیار از منظر زبان شناسی شناختی بررسی می شود و با بهره گیری از نگرش شناختی از دریچه ای متفاوت به فرآیند قید سازی در زبان فارسی پرداخته می شود که تبیینی است نوآورانه برای فرآیندهای اشتقاقی در حوزة صرف.
تغییرات صدایی و معنایی واژه های زبان فارسی در زبان اویغوری معاصر
حوزههای تخصصی:
بررسی افعال وجهی در هورامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی نظام وجهیّت در هورامی و افعال وجهی به کار رفته در این زبان می پردازد. پس از آشنایی مختصر با ویژگی های مقولة دستوری- معنایی «وجهیّت» و طبقه بندی نظام های وجهی بر مبنای آرای پالمر (1999 & 2001)، ویژ گی های هر یک از افعال وجهی «باید/mašjo »، «شدن/ bijej» و فعل «tāwāj» مورد بررسی قرار می گیرد. از میان افعال وجهی موجود، تنها فعل «بایستن/ mašjo » می تواند برای نشان دادن مرتبة الزام از وجهیّت معرفتی (وجهیّت استقرایی) و وجهیّت تکلیفی مورد استفاده قرار گیرد و در مقابل افعال «bijej» و فعل «tāwāj» تنها بیانگر مرتبة امکان از وجهیّت های معرفتی (وجهیّت حدسی) و تکلیفی هستند. فعل «bijej» می تواند در برخی موارد برای بیان مرتبة الزام از وجهیّت تکلیفی نیز به کار رود با این توضیح که به نسبت فعل «بایستن/ mašjo» اجبار کم تری را متوجه کنش گر می کند. فعل «tāwāj» می تواند برای نشان دادن وجهیّت پویا نیز به کار رود. فعل «mašjā » تنها فعلی است که برای ارادة معنای وجهیّت تکلیفی در گذشته مورد استفاده قرار می گیرد. هیچ یک از افعال وجهی مورد بحث در هورامی توانایی نشان دادن وجهیّت گواه نمایی را ندارند.