فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۶۱ تا ۵۸۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
تعادل بافتی در ترجمه از عربی به فارسی (با رویکرد کاربردشناختی)
حوزههای تخصصی:
ترجمه به عنوان فرآیندی پیچیده، نیاز به شناخت همه جانبه زبان دارد چه زبان مبدأ و چه زبان مقصد. شناخت زبان از رهگذر زبان شناسی فرمالیستی و معناشناسی در نگرش سنتی یا مدرن، شرط لازم است نه کافی. در این راستا زبان شناسی کاربردی (البته در کنار نوع فرمالیستی آن) می تواند راه گشا باشد. نگرش کاربردی، زبان را به عنوان گفتمان و نه متن در نظر می گیرد. شناخت بافت غیر زبانی و به ویژه نوع موقعیتی آن از زاویه نگاه کاربردشناختی، به مراتب شناخت زبانی فراتر و عمیق تری به مترجم می دهد. مترجم با شناخت بافت موقعیتیِِ متن مبدأ می تواند چنین بافتی را در زبان مقصد در قالب واژگان و سبک متناسب به وجود آورد. و در نهایت به عنوان آفریننده متنی جدید و فرستنده پیام به تعادل ترجمه ای برسد. نگارنده در مقاله حاضر سعی بر آن نموده است تا با رویکرد کاربردشناختی به ترجمه از عربی به فارسی بپردازد. در این راه با فرض مثال هایی که بیشتر جنبه آموزشی دارند مطلب را در سطح عملی دنبال کرده است و در پایان مقاله به این نتیجه رسیده است که نگرش سنتی (فرمالیستی) باعث می شود تا مترجم با نگاهی جزئی در چهارچوب متن محصور شود و همه پیام را از زبان مبدأ دریافت نکرده و انتقال ندهد حال آنکه در نگرش گفتمانی جنبه های فرامتنی پیام هم قابل انتقال است.
بررسی فرآیندهای واجی در گفتار کاربران لهجه مشهدی با تحصیلات مختلف در مقایسه با زبان فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسی اجتماعی، همواره نقش عواملی همچون سطح تحصیلات در جنبه های مختلف زبان افراد مورد توجّه بوده است. هدف اصلی این تحقیق که در شهر مشهد صورت گرفته، بررسی فرآیندهای واجی در گفتار افراد تحصیل کرده و غیرتحصیل کرده در مقایسه با فارسی معیار است. داده های تحقیق، به روش میدانی و با مصاحبه گردآوری شده و فرآیند های واجی از قبیل همگونی، هماهنگی واکه ای، واک رفتگی، قلب، افزایش و حذف مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفته است. نتایج نشان داد که تحصیلات عامل بسیار مهمی در تفاوت های زبانی در میان کاربران لهجه مشهدی است. افراد تحصیل کرده، دقّت بسیاری در استفاده از واژه ها دارند و بیشتر از گونه معیار استفاده می کنند. در حالی که فرایندهای واجی موجود در گفتار افراد در سطوح پایین تر، زبان آن ها را از گونه معیار متفاوت می سازد. تنها فرآیند واجی که در این تحقیق، چندان متأثّر از تحصیلات تشخیص داده نشد، فرآیند حذف است که در میان تمامی گویشوران بسامد بالایی داشت. تحلیل داده های تحقیق به صورت تفصیلی و با روش های مختلف، ارائه شده است.
تحلیل گفتمان سه ترجمة انگلیسی قرآن (سوره های حمد و والعصر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه عبارت است از انتقال یک سیستم زبانی به زبان دیگر که این امر در تمام سطوح زبانی و فرازبانی صورت می گیرد. همین مسئله در ترجمة قرآن نیز صادق است؛ زیرا، در ترجمة این کتاب مقدس نیز نباید، عوامل زبانی و عوامل فرازبانی را خدشه دار کرد. برای بررسی این شواهد، دو سوره از قرآن کریم (فاتحه الکتاب و والعصر) با استفاده از چارچوب تحلیلی حتیم و میسن (1990) در سطح محدودیت های گفتمانی بر روی سه ترجمة متفاوت از قرآن (دو مترجم مسلمان و یک مترجم مسیحی) تحلیل شدند. یافته ها نشان می دهد در تحلیل این سوره ها بیشترین محدودیت گفتمانی در سطح سازوکار تعدّی بوده است و کمترین آن مربوط به سطح پیوندهای واژگانی است. همچنین، می توان نتیجه گرفت اگر مترجم مسلط به زبان قرآنی و آشنا با سطوح بلاغی آن باشد، به خوبی می تواند در بیشتر موارد، صورت آیه را حفظ کند و کارش را فقط محدود به افزایش، کاهش و تکرار معنایی کند ودر ترجمة قرآن با محدودیت کمتری موفق عمل کند.
بررسی واژگان خویشاوندی هورامی براساس معیار های مورداک
حوزههای تخصصی:
به رغم مطالعات بسیاری که با هدف توصیف مسائل زبان شناختی زبان های ایرانی انجام گرفته اند، مسائل معنی شناختی و مردم شناختی این زبان ها تا حدی مورد غفلت بوده است. این مسأله به ویژه در مورد زبان ها و گویش های غرب کشور مصداق پیدا می کند. مطالعه حاضر در پی آن است تا با بهره گیری از مفاهیم نظری موجود در معنی شناسی و انسان شناسی، به ویژه آرای مورداک، واژگان خویشاوندی و مفاهیم مرتبط با آن را در زبان هورامی، گونه ای که در شهر پاوه بدان تکلم می شود، مورد بررسی قرار دهد. در نتیجه این پژوهش تعداد 63 واژه خویشاوندی هورامی، شامل 27 واژه نسبی، 18 واژه سببی، 9 واژه ناتنی و 9 واژه خویشاوندی جمعی، استخراج شده و بر اساس معیارهای مورداک و ارزشهای چندگانه هر کدام طبقه بندی شدند.
تحول «داغ دیدن» از فعل ساده به مرکب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، اصطلاح «داغ دیدن» به معنی مصیبت دیدن و درباره مرگ عزیزان، به ویژه فرزند به کار میرود. با توجه به شواهدی از متون ادبی و تاریخی مانند تاریخ بیهقی (قرن پنجم) و تاریخ الوزرای ابو الرجای قمی (قرن ششم)، به نظر میرسد این ترکیب در گذشته، به معنی دیدنِِ داغ بوده است؛ به عبارت دقیق تر، در گذشته، «داغ دیدن» فعل ساده بوده و «داغ»، مفعول فعل «دیدن» به شمار می رفته است. از قرن یازدهم هجری به بعد، «داغ دیدن» به معنی مصیبت دیدن و مرگ عزیزان، در شعر شاعرانی مانند صائب و دیگران، زیاد به کار رفته است.
معناشناسی باب اشتغال با تکیه بر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث پیچیده و در عین حال کامل در نحو زبان عربی بحث اشتغال است. اشتغال را می توان از مباحثی دانست که با قواعد ویژه اش، ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده است. از آنجاکه قرآن کریم نمونه عالی فصاحت و بلاغت است و در بهره مندی و استفاده از ذخایر و امکانات زبانی به گونه ای بی نظیر عمل کرده است، بنابراین مقاله حاضر تلاش می کند تا با نظر به برخی آیات شریفه قرآن کریم اسلوب اشتغال را معنا یابی کند. این مقاله، در نظر دارد ضمن معرفی باب اشتغال، نمونه هایی از موارد جواز و ترجیح نصب و رفع مشغول عنه را در قرآن کریم بررسی کرده و از این رهگذر تفاوت های معنایی آن ها را بیان کند. نتیجه، نشان می دهد که آنچه نحویان عربی به عنوان موارد تساوی و نیز ارجحیت نصب و رفع مشغول عنه ذکر کرده اند، بدون توجه به معناشناسی بوده است.
گویش روستای اردکول و متون کهن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فراهم آوردن داده های زبانی برای تدوین فرهنگی که جامع تمام واژه های زبان فارسی باشد، سال هاست که مورد توجه سازمان های فرهنگی ـ پژوهشی و برخی از پژوهندگان زبان و ادب فارسی قرار گرفته است. بی تردید تداوم این سنت پسندیده فرهنگی و رفع کاستی ها و نقائص فرهنگ های موجود، نیازمند بررسی دقیق تمام متون فارسی، اعمّ از خطی و چاپی، و همچنین گردآوری گویش های مختلف زبان فارسی است. در همین راستا، این مقاله می کوشد با استفاده از واژه های موجود در گویش روستای اردکول، از روستاهای بخش زیرکوه قاین، معنی تعدادی از واژه های کمیاب و مبهم به کار رفته در متون کهن فارسی را تعیین کند. این واژه ها در فرهنگ های موجود ثبت نشده، یا صورت و معنی ضبط شده برای آنها ناقص و مشکوک است.
بررسی نام گذاری مضامین دفاع مقدس بر مبنای نظریه نظاممند نقشی هلیدی در اشعار قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه هلیدی [3] (1994)، نام گذاری مضامین و انتخاب واژگان، عاملی تعیین کنند ه در شکل گیری فرانقش اندیشگانی زبان به شمار می رود. در پژوهش حاضر، نام گذاری مضامین دفاع مقدس را در شعر های قیصر امین پور بررسی کرده ایم؛ بدین منظور، نام گذاری مضامین دفاع مقدس را از شعر های این شاعر استخراج کرده و آن ها را در دو بخش سال های دفاع مقدس و سال های بعد از دفاع مقدس، به صورت جداگانه و در دو حوزه معنایی صریح و ضمنی تفکیک کرده ایم.
مقایسه نتایج به دست آمده نشان می دهد که در شعر های آغازین، نام گذاری مضامین، با انتخاب هایی صریح آغاز شده است؛ ولی پس از آن، کم کم، انتخاب هایی ضمنی مطرح شده است. این گزینش های ضمنی در آغاز، با انتخاب هایی از فرهنگ سنتی و ادبی صورت گرفته و کم کم در سال های میانی دفاع مقدس، به انتخاب واژگانی از مسائل اجتماعی رسیده است. در سال های پایانی دفاع مقدس، توجه به جنبه های عرفانی، بیشتر نمود یافته است. در شعر های بعد از دفاع مقدس، نام گذاری ها با نوعی نگاه عرفانی- فلسفی همراه بوده و نام گذاری مضامین، بسیار انتزاعی تر شده است.
تحلیل مقایسه ای ساز و کار قرینه و بافت زبانی در فهم متن
حوزههای تخصصی:
بافت زبانی به عنوان بستری که معنای دقیق واژگان و جملات را مشخّص می کند یکی از مباحث مهم در پژوهش های زبانی، به ویژه علم معناشناسی به حساب می آید. در مباحث سنّتی نحو و بلاغت، مؤلّفه هایی چون «قرینة لفظی» و «قرینة معنوی» زیرمجموعة مقولة گستردة بافت زبانی به حساب می آیند. بافت زبانی در علم معناشناسی از آفاق گسترده ای برخوردار است. این نوع بافت در سطح روابط همنشینی واژگان و به ویژه در روابط معنایی مانند هم معنایی، چندمعنایی و اضداد یا حتّی در سطوح گسترده تری چون پاراگراف و متن به خواننده کمک می کند تا به معنای دقیق و مشخّص کلام برسد. در این مقاله با روش استنادی تحلیلی به ویژگی ها، سازوکارها و کارکردهای این نوع بافت و قرینة لفظی و معنوی در فهم متن پرداخته شده است. نگارندگان در پایان و از رهگذر تحلیل مقایسه ای بافت و قرینه به نتایجی رسیده اند که مهم ترین آنها حاکی از این است که قدما نگاهی جزئی به بافت زبانی داشته اند و این نوع بافت را بیشتر در محدودة قرینه بررسی کرده اند. این نگرش بیشتر با نحو درآمیخته است و در سطح جمله محدود شده، در حالی که بافت زبانی در مباحث معناشناسی جدید، علاوه بر سطح جمله، در حدّ پاراگراف، متن یا حتّی ارتباط متون با یکدیگر نیز مطرح است.
Native and Non-native Use of Lexical Bundles in Discussion Section of Political Science Articles(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The study of lexical bundles, among types of text analysis, is gaining importance over the others in the last century. The present study employed a frequency-based analysis approach to the use of lexical bundles. The discussion section of 60 political science articles, with corpora around 253,063 words were investigated in three aspects of structure, form, and function of lexical bundles. The present study selected its data pool out of scholarly articles from qualified journals in the field of political sciences. One part of the data pool was made up of 30 articles written by American native speakers. The second half of the data comprised the 30 articles written by Iranian scholars in political sciences. The findings showed that native and Persian-speaking writers employed the same forms of lexical bundles, and there were significant differences concerning the nativeness and functions. Bearing in mind the findings of the present study, material developers would think of the possibility of the addition of lexical clusters into the materials. It can similarly be valuable for the development of the second language writing strategies, for those who need to write in academic contexts especially political contexts.
ضمیر فاعلی عام در زبان فارسی: مقایسه ای بین زبان های ضمیرانداز ثابت و نسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر به یکی از ویژگی های مهم زبان فارسی که آن را از زبان های ضمیرانداز نسبی(partial NSL) متمایز می کند می پردازیم. براساس پارامترهای ضمیراندازی ریتسی (1982) که بیشتر با تمرکز بر تهی بودن ضمیر فاعلی شخصی و تأکید بر مفهوم ارجاعیت (referentiality) ارائه شده است انتظار می رود زبان های ضمیرانداز ثابت (consistent NSL) در هرنوع بافتی ضمیراندازی را مجاز بدانند. درمقاله حاضر خلاف این پیش بینی در یکی از زبان های ضمیرانداز ثابت یعنی زبان فارسی به تصویر کشیده می شود و با استفاده از داده های زبانی نشان داده می شود هرچند به نظر می رسد فاعل تهی در زبان های ضمیرانداز ثابت نسبت به زبان های ضمیرانداز نسبی معمول تر باشد، در خصوص ضمیر فاعلیِ غیر شخصی سوم شخص مفرد وضعیت برعکس است. به صورت خاص در زبان فارسی همانند دیگر زبان های ضمیرانداز ثابت، برخلاف زبان های ضمیرانداز نسبی فاعل ناملفوظ سوم شخص با خوانش عام (generic) یافت نمی شود. در این مقاله به تبعیت از رویکرد هولمبرگ (2010) سعی داریم با اصلاح پارامترهای ریتسی (1982) و جایگزینی مفهوم ارجاعیت با معرفگی (definiteness) تمایز زبان فارسی با زبان های ضمیرانداز نسبی را بالاخص در بکارگیری ضمیر آشکار و غیرآشکار غیرشخصی از نوع عام تبیین نماییم.
بررسی صوت شناختی همخوان کناری در زبان فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش ویژگیهای صوت شناختی و آواشناختی یی از همخوان هایِ روانِ زبان فارسیِ معیار -[l]- بر اساس تلفظ 19 سخنگوی زن و مرد مورد مطالعه قرار گرفته است. به این منظور ایهای آواییِ آغازین، میانی و پایانی قرار گرفت و گوی81 نمونه آواییِ حاویِ این واج را تولی اند. ماهیت همخوانهای روان در زبان های مختلف به گونه ای های آواییِ متفاوت بسیار تغییرپذیرند و زیر تأثیر عوامل متعددیییر شوند. در خصوص همخوان روان [λ] تغییرات میه دوم بسیار حائز اهمیین تغییرات منجر به ایجاد دو شیوه تولیدِ متفاوت از این همخوان میشود، آنچه در سنت آواشناسی [λ] روشن و ]ɫ[ تیره نامیده میشود. در این پژوهش، علاوه بر بررسی جایگاه این همخوان در پیوستارِ روشنی و تیرگی، شیوه تولید آن در بافت های آواییِ متفاوت و همچنین ِ سازه هایِ اول، دوم و سومِ این همخوانِ روان نیز در جایگاههای آغازین و بیای اندازه گیری شده است.