مقاله حاضر می کوشد نشان دهد که رسانه های غربی چگونه با ترویج نوعی فمینیسم عربی سعی در ایجاد تغییرات فرهنگی در جامعه ایران دارند. الگوهای فرهنگی ترویج شده توسط این رسانه ها با الگوهای فرهنگی اسلام جامعه ایران در تضاد است و نوعی بی نظمی فرهنگی را پدید می آورد.
حرکت به سمت اهداف «سند چشم انداز 1404» نیازمند درک الزامات برای تدوین برنامه های مناسب جهت دست یابی به اهداف مطلوب در توسعه است. با آغاز عصر اطلاعات، قواعد سیاست گذاری توسعه نیز به شدت در جهان تغییر کرده و تحت تأثیر متغیرهای ارتباطات، فرصت های بی بدیلی برای جهش کشورهایی که در مراحل آغازین توسعه بوده اند، فراهم شده است. بر این اساس، توجه به بعد ارتباطات در سطح کلان و در برنامه های توسعه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور، بسیار مهم و ضروری است. این امر نیازمند بازنگری برنامه های پیشین و آسیب شناسی آنها و ارزیابی نقاط قوت و ضعف برنامه ها برای تدوین برنامه های جامع تر آینده است. سؤال اصلی این تحقیق این است که بعد از انقلاب، رویکرد برنامه های توسعه به بخش ارتباطات چگونه بوده است؟ کدام یک از ابعاد ارتباطات مورد توجه و چه جنبه هایی مورد غفلت قرارگرفته است؟ در این پژوهش، تحلیل پنج برنامة توسعة پس از انقلاب، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی انجام گرفته است. یافته ها نشان می دهند که در همه برنامه های پنج سالة توسعه به ابعاد سخت افزارانه و کمی توسعة ارتباطات و رسانه ها بیشتر پرداخته شده و جنبه های کیفی و محتوایی، نظیر حق دسترسی همگانی به اطلاعات، آزادی کسب و انتشار اطلاعات در چارچوب قانون اساسی، آزادی بیان و قلم و نیز حرکت به سوی جامعة اطلاعاتی و دانایی محور و همچنین سایر ابعاد ارتباطات، از جمله ارتباطات انسانی، سنتی و اجتماعی کمتر مورد توجه بوده است. درعین حال، در برنامة چهارم توسعه با محوریت «دانایی»، نسبت به سایر برنامه ها به صورت جامع تر به ابعاد و زمینه های جدید ارتباطات پرداخته شده است. این پژوهش، با توجه به همین رویکردها و نیز رهیافت های جدید علمی و تجربی، ضرورت دخیل کردن بیشتر ارتباطات را در سیاست گذاری توسعه، پیشنهاد می کند.
"رابرت جنسن نویسندة Progressive میگوید: «اگر پوشش خبری دو هفتة اول جنگ نشانة چیزی باشد، در حقیقت نشانة به شکست انجامیدن موفقیتهای خبرگزاری ایالات متحده امریکاست. در طول جنگ هیچ بحث و مناظرة مهمی در برنامه های اصلی شبکههای CBS، ABC، NBC یا PBS جریان نداشت و رسانهها حتی اطلاعات واقعی را نیز به خوبی بیان نمیکردند».
تحلیلهای جانبدارانة ژنرالهای اسبق ارتش از جنگ، گزارشهای غیرواقعی در مورد خواستههای مردم عراق و تلفات آنها، تروریسم قلمداد کردن دفاع نیروهای عراقی و نام بردن از بمباران غیرنظامیان عراقی به عنوان درمان ظلم و بیداد، عمده مطالبی بود که طی جنگ امریکا و عراق از رسانههای امریکا پخش میشد.
عملکرد نامطلوب رسانههای امریکا خشم مردم عراق از نحوة توصیف وقایع جنگ و بیاعتمادی جهانیان نسبت به این رسانهها را در پی داشت. این بیاعتمادی، منتقدان رسانهای را به این باور رساند که مطبوعات و دولت نسبت به یکدیگر وفادارند زیرا هر دو در زمرة ثروتمندان و نخبگان قرار دارند. در حقیقت رسانهها شرکتهای بزرگی محسوب میشوند که منافع اقتصادی و سیاسی را با نخبگان کوچکی که دولت ایالات متحده را در دست دارند تقسیم میکنند و همواره این سؤال را بیجواب میگذارند: چرا هیچ گاه مردم به عنوان عامل موازنه در بحث و گفتگوها شرکت داده نمیشوند؟
ماریلن دیامند در مقالة حاضر میکوشد تا گوشهای از تحریفات خبری رسانههای امریکا را در جنگ اخیر با عراق بازگو کند و نقش مطبوعات و سایر رسانهها را در ارائه اخبار ناعادلانه و غیرمنصفانه مورد بررسی قرار دهد.
"