فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۱٬۸۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
مرتبه ذات احدیت، نخستین تعین و تجلی ذات غیب الغیوب است که در آن، اسماء و اعیان، اتحاد مفهومی و مصداقی با یکدیگر و با ذات دارند. تلقی از ذات احدیت در لسان عرفا، معمولاً بدین شکل است که آن را مرتبه ظهور حضرت هویت و غیب الغیوب و باطن مقام واحدیت می دانند و این هر سه، مراتب ذات حق تعالی را در مقابل مراتب خارج که عبارت از جبروت، ملکوت و ملک است، شکل می دهند؛ البته اساساً چنین تغایری میان مراتب مذکور بنا به اعتبار است، زیرا این اصل در عرفان پذیرفته شده است که وجود یک حقیقت بیشتر ندارد. ذات احدیت، حقیقت به شرط لا از کثرات و ممکنات است و جایگاه اعتبار اسمای ذاتی الهی می باشد. بنابراین، مرتبه احدیت که خاستگاه تنزیه و عین الجمع است، هرچند اسماء و صفات را مکتوم می دارد، با این حال در قوس نزول، سرآغاز تجلیات و تعینات اسمائی می شود. در این میان، نحوه گشایش تجلیات ذاتی احدی به واسطه فرآیند «فتح مطلق» ترسیم می شود. از این مرتبه در لسان قرآن به «مقام أو أدنی» تعبیر شده است و گهگاه بر آن «بطن سابع» نیز اطلاق می شود.
معرفت شناسی دینی در اندیشة مولوی: برداشتی روش شناسانه از اولین حکایت مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مثنوی معنوی اثری گران سنگ است. انسان متفکر می تواند با تعمق در این کتاب علاوه بر مفاهیم بلند عرفانی، منابع سرشاری از حکمت و فلسفه و جهان بینی های مترقی بشری را جستجو کند. یکی از زوایای پنهان اندیشة مـــولوی، توجه دقــیق او به روش شناسی است که یکی از شاخه های اصلی معرفت شناسی به شمار می آید. هدف این مقاله ورود به موضوع روش شناسی در اندیشة مولوی است که به نظر می رسد تاکنون به آن پرداخته نشده است. برای نیل به این مقصود، اولین حکایت مثنوی در دفتر اول، با نگاهی متفاوت مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج این بررسی مؤید یافته های پیش روست؛ نخست اینکه در نگاه مولوی، معرفت شناسی دینی از حیث روش جامع نگر است و تمامی شیوه های رایج شناخت را به رسمیت می شناسد. دوم اینکه، آنچه امروز شیوة علمی در روش شناسی نامیده می شــود، به دقت تمام در مثنوی معرفی و توصیف شده است. سوم، محدود کردن اعتبار روش های پژوهش در علوم انسانی به شیوة تجربی، نادرست بوده و راه صواب، به کارگیری روش عام و ترکیبی است. چهارم، رعایت اخلاق علمی در فرایند پژوهش یک ضـــرورت است. امانتداری و صداقت دو ویژگی مهم اخلاق علمی است و پنجم ایــنکه، اگرچه عقل و تجربه دو ابزار قدرتمند شناخت است و در نتیجه هر دو رویکرد خردگرایانه و علمی دارای جایگاهی رفیع و ارزشمند می باشد، امــــا درعین حال دارای محدودیـت های قابل تأملی در شناخت کامل انسان و جهان هستی است.
«خودشناسی» در مثنوی؛ مبانی و طرق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناختِ «هویت» آدمی، یعنی «کیستی و چیستی خود» از دل مشغولی های اصلی اندیشمندان از گذشته تاکنون بوده است و آنها همواره کوشیده اند از زاویه های مختلف علمی و با رویکردهای متفاوت چارچوبی نظری برای این مسئله ترسیم کنند. در عرفان اسلامی این بحث زیر عنوانِ «معرفت نفس» یا «خودشناسی» مجال طرح یافته است.
نوشتار حاضر با رویکردی عرفانی، مبانی هستی شناسی و انسان شناسی مولوی را در مواجهه با مسئله «خود شناسی» بررسی می کند.
در نگاه مولوی، شناخت «خود» واقعی و اصیل انسان، از راه تجربه های عادی مقدور و میسور نیست؛ بلکه این امر تنها با نوعی تجربه عرفانی و از رهگذر شکستن چارچوب آگاهیِ کاذب و شاکله های مفهومی متعارف صورت می پذیرد. بر اساس این رهیافت، شناخت حقیقی «خود» تنها از رهگذر «نفی خود» امکان پذیر است؛ حالتی که در آن، همة تمایزات «فاعل شناسا و متعلق شناسایی» از میان برمی خیزد و اراده و شعور نفسانی و عقل انسان در وجودی برتر استحاله می یابد. از نظر مولوی انسان در این حالت به «خودشناسی» و «خداشناسی» می رسد که بنا بر اصطلاحات عرفانی آن را «فناء فی الله» می نامد.
مرتبه احدیت، نقطة عطف عرفان امام خمینی (س) و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث ذات و تجلیات ذاتی حق تعالی از مباحث بنیادین در عرفان نظری است که آرای زیادی از آن متفرع می گردند. عرفا اتفاق نظر دارند که مرتبه ذات، غیب مغیبی است که فوق شهود شاهدان و ادراک مدرکان است و بنابر این مجال بحث و تبادل آراء در میان عرفا دربارة کنه ذات منتفی است. در میان مباحث مربوط به تجلیات ذاتی، مرتبه واحدیت، در عرفان نظری امام و ابن عربی و شارح او قیصری اشتراکات زیادی دارند و نقاط افتراق در مقابل اشتراک ناچیز است؛ اما در مورد مرتبه احدیت، وضع برعکس است و نقاط افتراق بر نقاط اشتراک غلبه دارد و اگر این مرتبه را نقطه عطف و منشأ بسیاری از نظرات اختصاصی امام بدانیم، سخن گزافی نگفته ایم. امام در مرتبه احدیت، مباحث بدیع و متمایزی را مطرح نموده اندکه معمولاً از چشم شارحان و محققان آثار امام مخفی مانده است و انگیزة تدوین این نوشتار مداقه در این ظرایف با استناد به آثارمکتوب ایشان است. تحقیق درباره دیدگاه امام در حوزه مرتبة احدیت و رابطة آن با اقسام وجود، امکان و وجوب، اسمای الهی، اسمای ذاتی، مفاتیح غیب، اسم مستأثر و مظاهرش، علم ذاتی الهی، وجوه پنجگانه قلب و اقسام فتوح سالک در قوس صعود، از اهداف این نوشتار است.
مسئله شر در مکتب ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بدون شک در جهان پیرامون ما همواره شر و فساد و ناگواری های متعددی از قبیل جهل، فقر و ناتوانی و حوادثی همچون زلزله و سیل به چشم می خورد که هیچ گونه تردیدی در هستی و وجود آنها نمی توان داشت. چرایی و چگونگی راهیابی این گونه شرور در نظام آفرینش، ازجمله پرسش هایی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول داشته؛ به گونه ای که پاسخ به آن از دغدغه های اساسی ادیان و مکاتب مختلف فلسفی به شمار می رود. در عرفان نظری، سابقه بحث از مسئله شر به محیی الدین ابن عربی در قرن هفتم برمی گردد. اصلی ترین پرسشی که در این تحقیق مطرح است اینکه، آیا شر در مکتب ابن عربی امری وجودی است یا عدمی؟ در صورت نخست، چگونه با خیر محض بودن مبدأ هستی سازگار است و خاستگاه آن چیست؟ ابن عربی از حیث وحدت شخصی وجود و نظام احسن، شر را به طور مطلق در نظام هستی به مفاد سلب بسیط تحصیلی منتفی دانسته است؛ ولی از حیث تعینات، امور عدمی را شر بالذات دانسته و در امور وجودی نوعی شر نسبی را در نظام تکوین و نوعی شرور ذاتی سلوکی را در نظام تشریع پذیرفته است.
هندسه معرفتی ابن عربی در سه محور شریعت، شهود و عقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل هندسه معرفتی ابن عربی، در محورهای متعددی از قبیل: تبیین نظریه تفسیر محی الدین، آرای عرفانی، آرای فلسفی، علوم قرآنی، آرای فقهی، مبانی انسان شناسی و غیره کاربرد فراوان دارد. این تحقیق درصدد بررسی دیدگاه های معرفت شناسی ابن عربی در سه محور شریعت، شهود و عقل است. او شریعت را رکن رکین و ملاک صحت وسقم هر معرفتی می داند. از دیدگاه او کشف، یکی از منابع معرفتی است که در شرایط خاص و در محور های متعدد مورد استفاده قرار می گیرد. در تبیین مبانی هستی شناسی، مبانی انسان شناسی، معانی حروف، کلمات و جملات قرآنی می توان از کشف بهره برد. او از عقل به عنوان ابزار معرفتی در فهم آیات الهی و جهت درک مبانی هستی شناسی استفاده می کند؛ تا جایی که اگر عقل دارای موادّ صحیح و صورت های صحیح ادراکی باشد و در مرز خویش یعنی ادراکات طور عقل باشد، قابل اعتماد است و در ماورای ادارکات طور عقل دارای اعتباری نیست.
رموز الإشراق فی ترجمان الأشواق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اتّخذت الصوفیة من الشعر الغزلی الأصل، وجعلته وسیلة للکشف عن معانیها، کما فعل الصوفی الکبیر محی الدین ابن عربی، والحق إنّ الأشعار التی نجدها فی دیوانه ترجمان الأشواق تعدّ من الناحیة الفنیة أکثر قصائده اکتمالاً ونضجاً وامتلاءاً بالمصطلحات الاستعاریة والرموز الشعریة الموحیة. إنّ ترجمان الأشواق هو تعبیر عن تجارب عرفانیة خاضها الشاعر باحثاً عن القرب الإلهی ومعرفة الله والحکم الإلهیة ومقام الفناء فی مشاهدة المعشوق الحقیقی، وفی ذلک یستمد من الأمور الحسیة الجزئیة کی یرمز بها إلى الفیض الإلهی الذی یشرق على نفسه؛ وعلى هذا نحن فی هذا المقال إستناداً على المنهج الوصفی التحلیلی ندرس ثلاث قصائد من هذا الدیوان لنرى کیف یعتمد الشاعر على الرموز کی یصوّر لنا العالم العلوی.
«مایه های عرفانی در قصاید سعدی و مقایسه آن با مصیبت نامه عطّار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از عرصه های شعری که شیخ سعدی در آن همچون بوستان، اثری ادبی تعلیمی خلق کرده، قصیده است. اگرچه قصاید سعدی چونان غزلیات او گسترده نیست و با ستایش شاهان زمانه آمیخته است، می توان روح تعالیم و آموزه های اخلاقی را در آن دید و با تأمل در بیت ها، حتی به مفاهیمی عرفانی دست یافت که اتفاقاً مورد ستایش و تأکید خود شاعر هم است. سعدی در ضمن مدح، گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم، به مضامین و لوازم عرفان اشاره می کند و در بیشتر قصایدش، یک یا چند مفهوم عرفانی را بیان می دارد. او همانند شاعران عارف مَسلک، اصالت حقیقی را از آنِ معنی، و عزت را «در طریق حق بودن» می خواند. نیز، به مضامین و مفاهیمی توجه کرده است که در اثر عرفانی مصیبت نامه جزء عوامل محوری طریقت محسوب می شوند، مانند: جهد و عنایت، اصالت معنا دربرابر صورت، لزوم دردمندی کل کائنات در طلب معشوق الهی، پایداری بر سختی های راه عشق در مقام صبر، بی قراری در فراق معشوق در مقام بی صبری، تقابل عقل و دل، و نیز توجه به بار معنایی واژه «جان» به عنوان کلمه ای کلیدی در آثار عرفانی. در این مقاله، سعی شده است که جنبه های عرفانی قصاید سعدی در نگاهی تطبیقی با مصیبت نامه، به عنوان اثری سترگ در ادبیات عرفانی، تبیین و بررسی شود.
چگونگی پیوند شریعت با طریقت و حقیقت از طریق آیات و روایات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دین اسلام غیر از صورت ظاهری، احکام باطنی هم دارد و شریعت با آنکه علم به ظاهر است، مانع تحصیل علم باطنی همچون طریقت و حقیقت نمی شود؛ زیرا رابطة ظاهر و باطن، رابطه ای حقیقی است نه تصنّعی و ساختگی و باطن، اعمال ظاهری را هدایت و تغذیه می کند، چنان که «ایمان» مستلزم اعمال باطنی قلب است و «نیّت» اصل و روح همة اعمال است و سیّد حیدر آملی شریعت و فروع خمسة آن مانند نماز، روزه، حج، زکات و جهاد را در مراتب سه گانه شریعت، طریقت و حقیقت اثبات می کند و مانند عرفای دیگری همچون رشید الدّین میبدی در کشف الأسرار و ابوسعید ابی الخیر برای اثبات این پیوند به این حدیث رسول الله استناد می نماید: «الشَّرِیعَةُ أَقوَالِی وَ الطَّرِیقَةُ أَفعَالِی وَ الحَقِیقَةُ أَحوَالِی...». به همین دلیل، عرفا هماهنگی سلوک عارف با قرآن و احادیث را از اصول اساسی سلوک می دانند.
عرفان در ایران: جایگاه عرفان و تصوف و تعلیم و ترویج آن در ایران معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران در طول تاریخ، همواره از مراکز معنویت و عرفان بوده است. پس از ورود اسلام به ایران، این سرزمین مهد رویش تصوف و عرفان اسلامی گردید. بسیاری از بزرگان صوفیه، هم چون حلاج و بایزید و خرقانی و غزالی و عطار و شمس تبریزی و مولوی، به این فرهنگ تعلق داشته اند. بیش از هزار سال است که زنجیره ی متصل عارفان و صوفیان در این سرزمین استمرار دارد و این میراث از نسلی به نسلی منتقل می شود. از پدیده های مهم دیگر در عرفان ایرانی، پیوند تشیع و تصوف است، که پیشینه ای کهن دارد. در بعد علمی و نظری، این پیوند در آثار اندیشمندان عرفانی بسیاری هم چون سید حیدر آملی و ابن ابی جمهور احسائی و ملاصدرای شیرازی نمودار شده است. امروزه تصوف و عرفان با شکل های مختلف در ایران ظهور دارد و طیف های گوناگونی را در بر دارد، چنان که تعلیم و تربیت عرفانی و شیوه های آن نیز به تبع تکثر مشرب ها و علایق یادشده متنوع است. اما به رغم این پیشینه و غنای عرفانی، هنوز پژوهش توصیفی و تحلیلی جامع درباره ی آن انجام نگرفته است. هدف این نوشتار ارائه ی تصویری جامع، گویا و تحلیلی، و در عین حال اجمالی، در حد یک مقاله از پدیده ی عرفان در ایران است. معرفی تنوع گرایش ها و فعالیت های عرفانی در ایران، هم عرفان پژوهان را از ابعاد و زوایای مختلف این پدیده آگاه می کند تا حوزه ی پژوهشی مورد علاقه ی خود را با آگاهی انتخاب کنند و هم می تواند برای شیفتگان سلوک این طریق، اگر نه چراغی، دست کم شمعی روشنگر باشد.
بررسی تطبیقی رؤیا از منظر ابن عربی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تصوف و عرفان اسلامی عرفان نظری
رؤیا به عنوان دریچهٔ ورود به عالم غیب در آثار اکثر فلاسفه، متکلمین و عرفا مطرح شده و این امر، دلیل بر اهمیت مسئله رؤیا است. از میان فلاسفه و عرفا، صدرالمتألهین شیرازی و ابن عربی به تفصیل به مباحثی پیرامون رؤیا پرداخته اند. ملاصدرا و ابن عربی در مسئله رؤیا، نقش گسترده ای برای عالم خیال و رابطه قوه خیال انسان با عالم خیال منفصل قائلند. ابن عربی، خواب و رؤیا را گسترده ترین پهنه فعالیت و خلاقیت خیال شمرده و از اصطلاحاتی نظیر «مثال مقید» و «مثال مطلق» در این مورد استفاده کرده است. به گفته ابن عربی و ملاصدرا، رؤیای صادق و مرگ هر دو، طرقی برای کشف حجاب و انتقال به عالم بالاترند، لکن این کشف حجاب در خواب، موقت و گذرا و در مرگ دائمی است.
رؤیا و ظهور آن و نحوه تعبیر رؤیاها، از دیگر مباحث مطرح در مسئله رؤیاست و ابن عربی و ملاصدرا، قائل به وجود رؤیای صادقه و بی نیازی آن از تعبیرند. در مقابل، رؤیاهایی که حاصل محاکات متخیله اند، نیازمند به تعبیرند و اضغاث احلام که حاصل شیطنت های متخیله اند و اساس و منشأیی ندارند، تعبیری ندارند، بلکه حاصل انحرافات مزاج می باشند. هدف از نگارش این مقال، مقایسه تطبیقی آراء این دو متفکر در مسئله رؤیا و استخراج وجوه مشترک و متفاوت آن ها در این موضوع فلسفی است.
فلاح و موکشه در آرای امام خمینی(ره) و شنکره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلاح و رستگاری در آرای امام خمینی(ره) با عنایت به آیاتی که در این باب در قرآن کریم آمده، با دو رکن مهم معرفت و عمل پیوند یافته و از سوی دیگر تحت تأثیر اندیشه توحیدی ایشان رنگ ویژهای گرفته است. تزکیه نفس، تقوای الهی و تسلیم در محضر حق واحد و مطلق، از مقوله عبودیت مخلصانه است که در آرای امام، منهاج فلاح و رستگاری محسوب میشود و دل کندن از هرچه جز اوست و دل سپردن به او، عین نجات و فلاح بهشمار میآید. اقوال و آرای «شنکره»Šankara)) حکیم و عارف نامدار قرن 8 و 9 میلادی و بنیانگذار مکتب ادویته ودانته (Advaita-Vedanta) نیز در باب «موکشه» (ašMok) و نجات کاملاً مبتنی بر وحدت وجود بوده و مستلزم دل کندن از جهان موهوم میباشد. در آرای شنکره مقوله معرفت به اصل یگانگی برهمن و آتمن، رکن مهمی است که موکشه در گرو آن میباشد؛ عمل نیک نیز گرچه در برخی اقوالش مدنظر قرار گرفته، اما در کل از جایگاه مهمی - دستکم برای صاحبان اندیشه و معرفت که در سطوح بالایی از ادراک قرار گرفتهاند - برخوردار نمیباشد.
تحلیل فرآیند تجربه عرفانی شیوه ای در کشف بن مایه تجربه های عارفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین دقیق بن مایه تجربه های عرفانی همواره از اهداف پژوهشگران متون عرفانی بوده است. گاه این تجربه ها چنان با باورهای عموم متناقض است که آن را بدون کمترین تحلیل صحیح طرد می کنند و گویندگانش را بر مرکب چوبین تکفیر می نشانند. تحلیل صحیح این تجربه ها میسر نخواهد بود، مگر با شناخت زبان عرفانی متون و آشنایی با شیوه های بیان تجربه های بیان ناپذیر عرفانی.
آنچه در تحلیل تجربه عرفانی بسیار مؤثر است، تبیین سیر این تجربه است از آغاز شکل گیری در وجود عارف، تا افزوده شدن تحلیل های ذهنی و زیورهای ادبی بر قامت آن و درنهایت، بیان آشکارای آن. اگر این سیر از پایان به آغاز بررسی شود، بن مایه تجربه عرفانی عارف آشکار خواهد شد. از این حیث، بررسی تجربیات عرفانی نیازمند روشی است که، در این نوشتار، «مهندسی تجربه عرفانی» نامیده می شود.
در جستار حاضر، ارتباط تجربیات عرفانی با حقیقت را تبیین کرده و شیوه دست یابی عارف به حقیقت و بیان آن را بررسی می کنیم. سپس، به تحلیل زبان عرفانیِ عباراتی از مقالات شمس تبریزی، با بهره گیری از رویکرد «مهندسی تجربه عرفانی»، خواهیم پرداخت.
انیس الطالبین و عده السالکین از کیست؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انیس الطالبین و عده السالکین کتابی است در شرح احوال و افکار و مقامات خواجه بهاءالدین نقشبند. از این کتاب دو تحریر وجود دارد: مفصّل و مختصر. در تحریر مفصّل، به صراحت از صلاح بن مبارک بخاری به عنوان نویسنده یاد شده است، درحالی که در منابع و در فهرست ها، این کتاب به خواجه محمد پارسا و عمّ او، حسام بن یوسف بخاری نیز منسوب است. انتساب کتاب به حسام بن یوسف بخاری با دلایلی روشن، کاملاً مردود است. همچنین نسبت دادن آن به صلاح بن مبارک، به دلایلی شک و تردید ایجاد می کند، اما به قطع و یقین نیز نمی توان آن را رد کرد. اما انتساب کتاب به خواجه محمد پارسا به دلایلی درست می نماید یا اینکه حداقل باید انتساب تحریر مفصّل را به صلاح بن مبارک با اندکی تردید پذیرفت و انتساب تحریر مختصر را به خواجه محمد پارسا قطعی دانست. نویسندگان مقاله به بررسی این موضوع پرداخته اند.
فرجام شناسی عرفانی در اندیشه و آثار ابوالمجد سنایی غزنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معاد و چگونگی زندگی پس از مرگ از مسائل پیچیده و شگرفی است که ادیان مختلف و مکاتب گوناگون کلامی، فلسفی و عرفانی -هریک به گونه ای- به آن پرداخته، و کوشیده اند تا پرسش های بشر درباره آن را پاسخ گویند. در این میان، عرفا جایگاهی ویژه و مهم دارند، زیرا معاد را با بیان تجارب خویش توصیف می کنند. ازجمله عارفانی که به این مسئله توجه بسیار داشته، ابوالمجد مجدودبن آدم سنایی غزنوی، شاعر و عارف نامی سده پنجم، است. او نهایت زندگی و مرگ -زاده شدن و پس، رخت از عالم کون و فساد بربستن- را معاد و حیات واپسین می داند و بدین سبب، بر گذر از این سرا و حرکت به سوی قرارگاه معاد تأکید می کند.
سنایی در انسان شناسی خود به جوهر قدسی یا همان نفس ناطقه مجرد، در کنار کالبد جسمانی، عقیده دارد و براین اساس، معاد را جسمانی– روحانی ترسیم می کند. او تجرد و بقای نفس ناطقه را همانند حکما و متکلمان و به شیوه استدلالی اثبات نمی کند، و حقیقت و کیفیت معاد را به روش اهل نظر و استدلال صورت بندی نمی نماید؛ اما، به مبانی انسان شناسانه و معادشناسانه حکمی عصر خویش پای بند است و براساس این مبانی، دیدگاه خود را درباره معاد و احوال انسان در حیات واپسین بیان می کند. تأکید بر این نکته از آن رو ضروری می نماید که بدانیم سنایی نه دغدغه های انسان شناسی و معادشناسی اهل نظر را دارد، و نه معادشناسی او یک سر معاد شرعی است؛ بلکه براساس انسان شناسی حکمی عصر خود، معاد شرعی را از آینه سیروسلوک عارفانه و معاد روحانی و عرفانی می نگرد. براین اساس، معاد در آثار سنایی امری نیست که صرفا پس از مرگ جسمانی و در وقت معلوم قیامت روی دهد، بلکه مسیری است که در طی آن انسان، ازنظر جسم و روح، پیوسته تغییر می کند و کامل می گردد. به بیان دیگر، گذر از این مسیر مراحلی دارد که در سلوک عرفانی اسلام در قالب این چهار مرتبه بیان می شود: پاکی از رذایل و تطهیر ظاهر، تهذیب باطن و تزکیه قلب از ملکات ناپسند، روشنایی قلب با نور صفات و ملکات پسندیده و در آخر، فنای نفس و استغراق در ذات و صفات الهی. وی ماهیت دوزخ و بهشت و نیز سعادت و شقاوت انسان را بر همین اساس تبیین و تفسیر می کند.
ازاین رو پس از پاره ای مقدمات، در این پژوهش ابتدا دیدگاه انسان شناسانه و سپس، اندیشه سنایی درباب معاد و فرجام انسانی، به شیوه ای که بیان شد، بررسی می شود.
واکاوی متون زهد و بررسی ارتباط مشایخ صوفیه با امام کاظم علیه السلام(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هرچند زمینه شکل گیری طریقت های عرفانی در جهان اسلام، از حدود سده های چهارم و پنجم آغاز شده بود، صورت نهایی این طریقت ها به سدة هفتم و پس از آن برمی گردد. بیشتر این طریقتها، سلسله خود را از طریق امامان شیعه و به ویژه امام رضاعلیه السلام تا امیرالمؤمنین علی علیه السلام به رسول خدا(ص) می رسانند. حال، این پرسش مطرح میشود که چه تصویری از امامان و به ویژه امام کاظم علیه السلام در زهد و عرفان اسلامی وجود داشته که به پذیرش ایشان به عنوان یکی از اقطاب سلسله های عرفانی انجامیده است؟ در برخی از منابع، ادعا شده است که برخی از مشایخ متقدم صوفیه با امام کاظم علیه السلام ارتباط داشته اند. مقاله حاضر، نخست کتاب های زهد را معرفی و آنگاه میزان صحت و سقم روایات حاکی از ارتباط مشایخ صوفیه با آن حضرت را بر رسیده و به این نتیجه رسیده است که اولاً در کتاب های زهد و عرفان فقط به اختصار از امیرالمؤمنین علی علیه السلام تا امام صادق علیه السلام یاد شده است و از دیگر ائمه و به ویژه امام کاظم علیه السلام مطلقاً ذکری در میان نیست؛ ثانیاً هرچند دیدار یکی از مشایخ صوفیه، یعنی شقیق بلخی، با امام کاظم علیه السلام کم وبیش قابل اثبات است، ولی همین دیدار هم در هیچ یک از متون عرفانی ذکر نشده است و لذا در تاریخ عرفان و شکل گیری طریقت های عرفانی تأثیری نداشته است. بنابراین، برای فهم چگونگی و چراییِ ورود اسامی ائمه: به سلسله های عرفانی، مراجعه به متون زهد و تصوف کارگشا نیست و باید به دنبال دلایل دیگری برای آن بود.
بررسی اصول و مبانی تأویل عرفانی از منظر روایات
حوزههای تخصصی:
اهل معرفت برای تفسیر کریمه های وحی از روشی ویژه بهره می برند که از آن در مجامع علمی با نام های گوناگونی همچون تفسیر عرفانی، تفسیر شهودی و تفسیر رمزی یاد می شود. تفسیر عرفانی یا همان تأویل، در کنار تفسیر ظاهری، روشی برای رسیدن به لایه های باطنی کلام وحی است. در میان نظریات گوناگونی که دربارة معنای تأویل قرآن مطرح می شود، اهل معرفت شبیه ترین نظریات را به سخنان اهل بیت دارند.
تأویل عرفانی انواعی دارد که تأویل طولی و عرضی از جملة آنهاست. هریک از این دو نوع تأویل اصول و مبانی گوناگونی دارند. اهل بیت در اثنای سخنانشان به برخی از این روش ها، اصول و مبانی تفسیر باطنی قرآن اشاره می کردند و در تفسیر و تأویل کریمه های قرآنی آنها را جاری می ساختند، لیکن گروهی از محققان به سبب آشنانبودن با اصول و مبانی تفسیر عرفانی، این نوع تفسیر را با روش و مبانی تفسیری اهل بیت مخالف می پندارند. در این نوشتار بر آن شدیم تا با بررسی برخی روایات که دربردارندة موضوع تأویل اند، و نیز تطبیق مبانی و روش های تفسیر عرفانی با مبانی و روش های تفسیری اهل بیت، این پندار را بزداییم.
معرفی فرقه ذهبیه و نقد و بررسی برخی باورهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از فرقه های فعّال صوفیه در ایران، فرقه «ذهبیه» است. از مشایخ این فرقه می توان به جنید بغدادی، سری سقطی، احمد غزالی و نجم الدین کبری اشاره کرد. گرچه اقوالی درباره مؤسس آن بیان شده، اما به نظر می رسد مؤسس آن سیدعبدالله برزش آبادی باشد. پیروان این فرقه، خود را منتسب به ائمه اطهار علیهم السلام دانسته و معتقدند: سند ولایت جزئیه قمریه این سلسله توسط معروف کرخی به امام رضا علیه السلام می رسد، درحالی که در شریعت اسلامی نامی از ولایت قمریه برده نشده است. علاوه بر اینکه ارتباط معروف کرخی با امام رضا علیه السلام و اسلام آوردن وی به دست آن حضرت، از نظر تاریخی و برخی جهات دیگر مورد تأمل است. ازجمله آسیب های مهم این فرقه، سلسله مشایخ و اقطاب ذهبیه است که گرفتار چند بریدگی و کودتای درون فرقه ای می باشند.
این مقاله با روش توصیفی و با هدف معرفی این فرقه، با بررسی و نگاه انتقادی به فرقه ذهبیه تدوین یافته است و تلاش شده دیدگاه صاحب نظران و منتقدان مورد توجه قرار گیرد.
تربیت غیرمستقیم مرید در حکایات عرفانی (با تکیه بر تذکره الاولیاء عطار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از پایه های اساسی تشکیل و تحکیم مبانی یک تمدن ماندگار، تعلیم و تربیت مؤثر و جریان آفرین است. در واقع دست یابی به اثر بخشی پایا و مؤثر در نظام تربیتی، مستلزم بینش صحیح و انتخاب درست روش تربیت است. یکی از برجسته ترین مکاتب تربیتی، مکتب تربیتی عرفای اسلامی است؛ کسانی که توانسته اند با کمترین امکانات، یکی از تأثیرگذار ترین گونه های تربیت را در مواجهه با متربیان خود به کار گیرند. این مقاله بر آن است که با بررسی حکایات مربوط به نوع سلوک عارفان مسلمان، شیوه های تربیت غیرمستقیم مرید را با تکیه بر حکایات کتاب تذکرﺓالاولیاء عطار، با روش توصیفی- تحلیلی و با توجه به بسامد کارکرد آن ها در حکایات این کتاب مورد بررسی و تحلیل قرار دهد. مقصود از شیوه های تربیت غیرمستقیم، شیوه هایی است که تکیه آن بیشتر بر کنایه و تعریض است و صراحت به تربیت، توسط مربی در آن وجود ندارد. با توجه به بررسی انجام شده، مشایخ از سه شیوه اصلی تربیتی شامل شیوه های: مشاهده ای، اکتشافی و کشفی- شهودی بهره برده اند که هر یک از این شیوه ها دربردارنده فروعاتی هستند. روش مشاهده ای شامل روش-های نمایشی و استفاده از طبیعت و محیط پیرامون؛ روش اکتشافی شامل طرح معما و بیان رمزگونه و استفاده از تاویل و تمثیل؛ و روش کشفی-شهودی شامل استفاده از سفر و هنر در تربیت مرید است.